eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
15هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
225 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ مادر پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر از من بپرسند کلیدهای آرامش، بهباشی، شادکامی و رشد چیست، میگویم: 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------- خُنَڪای آبِ سَــبو . وقتی خیلے شلوغے، بارِ یک ڪتاب امانتی که یڪ ماه است گذاشـتہ‌ای گوشه‌ی خانه تا یک روزی پس بدهی خیــلی سنگین مے‌شود! بار یک قلـمہ که دوهفــته است می‌خواهے بکاری😔 بار چند ڪوڪ کوچڪ کہ قراراسـت بہ جوراب دختـر و پایین چــادر خودت بزنے بار چنـد شیشه‌ی خالے مربـا که باید بروند انــبارے! بــار چسباندن چنــد صفحہ‌ے پاره شده‌ی ڪــتاب پسرک بار جواب یڪ مشاوره‌ی پیامکی بارِ ... بارهای بہ ظاہر کوچڪِ روی اعصــابِ همیــشه موجود... وقتی پر از مشغلہ‌ایم، گاهے کوچکترین ڪارها برایمان تبدیل به یک غــول می‌شوند گویے این یک فرایند طبیعے ذهنی‌ست! انباشتِ خرده کارها، آ‌ن‌ها را بزرگــــ جلوه می‌دهد اما سؤالے ... 🤔 چرا ذهن به‌طور خودکار این بزرگنمایی منفے را انجام می‌دهد اما وقتے که آن کار انجام شد، لذت انجام و اتمام آن برای ما حقیــر اسـت؟ چه ڪســے به خودش حق داده رنج‌های ما را چــندبرابر و لذت‌های ما را محدود کند؟ از کاهِ سختے کــوه بسازد اما ڪاه خوشے را به باد بدهد؟! (نمی‌دانــم؛ شاید سبڪ زندگـے شتاب‌زده و بی‌مہـــر مدرن!) . . دیروز بعد از سہ هفته یک امانتے را پس دادم. بعد از رد امانت، بہ ذهنم آمد چرا من یادم می‌رود از اتفاقات کوچڪ گاه بدیهی، لذت ببرم؟؟ چرا دقت نمی‌ڪنم یک و یک فشار حذف شده؟ امانتے انگار گوشــہ‌ے اتاق مدام آلارم میداد رفتم داخل اتاق ایستادم چشم‌هایم را بستم نفس راحـــتی کشیدم لبخند زدم و از برگرداندن امانت لذتــــــ بردم از جاۍ خالی‌اش ڪیف ڪردم! . ما همہ سرشار از مشغلہ و دغدغہ‌ایم (حتی اگر خانه‌داریم و کسے مارا حساب نمےکند! خودمان که می‌بینیم صبح تا شب جنب و جوش و فڪر و برنــامہ داریم!) بیایــید وقت‌هایی، ذهن‌های انباشته‌ی گاه آشفته‌مان را خالی کنیم روی کاغذ و بــعد هر کاری که انجام شد، ستاره بزنیم و برای هر ســـتاره، ݜـــاد شویم و بلنــد و پرانرڙی "آفرین" و "الحمدلله"‌ی بگوییم بہ داشتن حس عمیـق رضایت درونے خود ڪمڪ کنیم ما نیاز به پمپــاڙ مداوم این انرژی‌های مثبت خُــرد داریم ما را خوب نیاموخـــتہ‌ایم شاکر بودن را ڪمتر بلدیم را مخصوص زمان‌ها و مکان‌های خاص و گاه می‌دانیم ها را تمرین نڪرده‌ایم نعمت در نگاه ما در اسارت یک‌سری رفاهیات کلیشه‌ای اسـت آزادش ڪنیم! بگذاریم رو‌ح‌مان نَفَـــســے بڪشد! هرشب قبل خواب فقط سه نعمت مخصوص آن روزمان را پـــیدا کنیم، لبخند بزنیم و عمیقا خداراشکر کنیم 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- خاطره‌ها خیلی مهمند… اصلاً فکر میکنم آدم نصف انرژی زندگی اش را از خاطره های خوب می‌گیرد. خاطره های تلخ هم خوبند؛ همین که یادآوری میکنند که "میگذرد، تمام میشود!" ، خودش کلی امید است. یا همینکه یادت می‌آید یک چیزهایی نداشتی و حالا داری. و بعد شکرگذار میشوی... هم که خودش اکسیر اعظمی است برای خودش... یا درس‌هایی که از آن تلخی‌ها گرفتی و رشدهایی که توی آن سختی برایت به وجود آمد... خاطره‌ها خیلی مهمند... وقتی به بعضی شان فکر میکنی، انگار یکهو یک بادکنک بزرگ قرمز میترکد توی قلبت و کلی خون پمپاژ میشود به گونه‌هایت، دست‌هایت، پاهایت... یا خنده میشود روی لبت، یا ذوق و شور میشود توی کلمه کلمه حرف‌هایت... راستش یکهو یاد این افتادم که چقدر مهم است؛ وقتی که دخترم برای هزارمین بار همان چند خاطره محدودی که از ۳-۴ ماه پیش‌دبستانی رفتن داشت را، برایم تعریف کرد. و وقتی که دقت کردم که در عوض هیچ خاطره‌ای از کلاس اولش ندارد… هیچ حرف شورانگیزی ندارد که از این یک سال بزند… این یک سال و نیم، خیلی ما را کم خاطره کرده است. یک سال و نیمِ دفتر زندگی ما را خالی گذاشته… نه، گاهی هم خط‌خطی های درشت غم‌انگیزی کرده و با بی‌خیالی و بی مهری، رفته صفحه بعد… دارم فکر میکنم شاید اگر میفهمید ما آدمیم، باید دورهمی داشته باشیم و همدیگر را در آغوش بگیریم، باید مدرسه برویم، باید عروسی بگیریم، باید زیارت برویم و عتبه‌بوسی کنیم، باید توی مهمانی ها بی ماسک بخندیم و بخندانیم، باید روضه شلوغ بگیریم و اشکمان روی گردن و سینه‌هامان بریزد نه توی ماسک، شاید اگر اینها را میفهمید انقدر بدجنسی نمیکرد… مگر چه هیزم تری بهش فروخته بودیم؟… خاطره‌ها خیلی مهمند خیلی یک سری خاطره هم شگفت‌انگیز ترینند. با فکر کردن بهش دلت غنج میرود، قلبت میتپد، اشکت ناخودآگاه میریزد، خون میدود تا نوک انگشتانت، روحت پر میکشد، "بدون اینکه آن خاطره مال تو باشد"! مثل؟ مثل همین اربعین شما اربعينی که من هرگز نرفته‌ام ولی انقدر وصفش را شنیده‌ام که… انگار خودم صاحب همه آن خاطره‌هایش شده‌ام! مثل مجنون ها، تا میگویند چای عراقی، انگار که خورده ام و میدانم چطوریست، دلم پر میکشد توی موکب‌های جاده‌های خاکی مشایه… تا می‌گویند عمود شماره فلان، انگار که سال‌ها زیر آن عمود با کسی قرار گذاشته‌ام، روحم بی فوت وقت میرود مینشیند آنجا به انتظار که کسی معطل نشود من با خاطره‌های دیگران، غرق میشوم توی هوای گرم مهربان اربعين حسین… پی‌نوشت: حواستان هست من با خاطره‌های عاریه‌ای مردم دارم زندگی میکنم ارباب؟!… 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 عکس: سفره آش خانه مادربزرگ💚
آیه ویژه امروز، من : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد مبادا اموال شما و شما را از ياد خدا غافل گرداند هر كس چنين كند، آنان خودِ خسران زدگان اند... (سوره منافقون) حواسم باشد که در دنیای مادری، با همه لطافت و مصادیق عبادتش، از غافل نشوم. درست که بیست و چهار ساعته زبانم آماده جواب و هم کلامی با کودکانم است، اما در وقت های فراغتش ذکر خدا را بر سکوت و یا زمزمه های غیرمفید ترجیح دهم؛ به «لااله الا الله» ی، به صلواتی، به استغفاری (که متناسب ترین ذکر با دنیای مادریست😩🥺)، به سلامی به اولیاء خدا، و.... درست که نمازهایم مایه خجالت است اما حواسم به کمی طولانی کردن یک رکوع، یک سجده، یک قنوت (به فراخور شرایط و موقعیت خانه و بچه‌ها و خودم) باشد. درست که هرچه میدوم انگار باز هم زمان کم دارم و دلم میخواهد ساعات شبانه روز من را بیشتر کنند، اما حتماً زمانی را برای تلاوت قرآن روزانه در برنامه شخصی ام (و حتی با بچه‌ها) بگنجانم. برکت کل زمان و روزم با این نور افزون میشود. درست که سختی های زندگی زیاد است اما یادم باشد که از بهترین ذکرها، خداوند و یادآوری و ذکر نعمت های او و قدردانی از آنهاست. یک وقت هایی است که فکر میکنم از همه طرف تحت فشارم، همه درها بسته است، در حلقه های پیچیده خاکستری و مبهم فروافتاده ام، این وقت ها حواسم به ذکر حوقله (لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ) و یونسیه (لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَک إِنّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ) و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها و ذکر «یا فتاح» باشد. و یادم باشد که ذکر، فقط زبانی نیست. ذکر قلبی و ذکر عملی هم مراتبی دیگر از ذکر اند. مثل شکر عملی از یک نعمت. یادم باشد این توجه منِ مادر به ذکر، مثل همیشه سودش به کل خانه و خانواده ام هم میرسد: وَ البَیتُ الَّذی یقرَا فیهِ القُرآن وَ یذکرُ اللّه عَزَّ وَجلّ فیهِ تَکثُرُ بَرَکتُهُ وَ تَحضُرُهُ المَلائِکةُ وَتَهرُبُ مِنهُ الشَّیاطینَ وَ یضی ءُ لِأهلِ السَّماءِ کما یضی ءُ الکوکبُ الدُّری لِأهلِ الارضِ؛ خانه ای که در آن تلاوت قرآن شود و خدا یاد شود: برکتش افزون خواهد شد، فرشتگان در آن حضور می یابند و شیاطین از آن فرار می کنند و برای اهل آسمان ها می درخشد همان گونه که ستاره درخشان برای اهل زمین امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن أکثَرَ ذِکرِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ اظَلَّهُ اللّهُ فی جَنَّتِهِ؛ هر که بسیار یاد خدا کند، خداوند او را در سایه لطف خود در بهشت برین جای خواهد داد» 🖋هجرتــــــــــــ @hejrat_kon 💕