eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
13.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
219 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ پزشک مادر #مامان_دکتر / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸 تجمع مادران و بانوان ایرانی همراه با فرزندان روبروی دفتر سازمان ملل متحد در ایران به منظور اعتراض به سیاست‌های مماشات گونه سازمان ملل در برابر جنایت های رژیم اشغالگر اسراییل✊ 🔸تحرکوا بسم الله الی الامام و لینصرن الله من ینصره بر همه ی مسلمان ها واجب است از فلسطین دفاع کنند (مقام معظم رهبری) زمان: پنج شنبه ۲۷ مهر ساعت ۱۳ مکان: خیابان دروس، بلوار شهرزاد، روبروی دفتر سازمان ملل متحد @ommahatalqods اطلاع رسانی بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویی با تصرف بیمارستان شفا کل غزه را تصرف کردند! خواهید دید اوضاع آنی نمیشود که صهیونیست طراحی کرد. نهضت ادامه دارد... ✌️
گریه و ناله شیرخوارگان غزه در لحظاتی که از گرسنگی و تشنگی، یکی یکی جان می‌دهند💔 در که توسط نظامیان شرور یهودی محاصره شد قتل‌گاه دومیلیون و دویست هزار فلسطینی مظلوم حیوانی وحشی که کودکان غزه را، بی‌رحمانه‌تر از فرعون، به کام مرگ می‌کشد و ما انسان‌هایی که حیرت‌زدگان شب یلدای زمینیم!... خداوند می‌خواهد نسل‌کشی بیش‌از ۵.۰۰۰ کودک معصوم فلسطینی را توسط به همه‌ی جهانیان نشان دهد، تا کسی نماند که بگوید: من ندیدم، من نفهمیدم، حق کدام طرف بود، باطل کدام طرف...! @hejrat_kon ویدئو رو نذاشتم چون دیدنش، قلب مادرها رو متلاشی میکنه...
سه یادمه رفتم تو اتاق. گوشی رو برداشتم. به بابام نمیتونستم زنگ بزنم. نمیتونستم بگم چی شده. فقط پیام دادم که مامان حالش بد شده و بردیم بیمارستان، بیاید. بیدار بود. آدرس گرفت... به دوستام که از صبح زود بیدار بودن و برا دیدار راهی شده بودن پیام دادم. نمیدونستم چه کار کنم. فقط لباس میپوشیدم برای بیرون رفتن. مقصد؟ نمیدونستم. گفتم «الهی خُذ بناصیتی» یه بارونی کرِم رنگ داشتم که مامانم بهم داده بود. مال زمان جوانی خودش بود! ... سالها پیش داده بود به من ولی چون خیلی گشاد بود نمیپوشیدم. فقط همین اواخر بارداری ها گاهی تنم میکردم. این یکی دو هفته هم، لباس بیرونی‌م همین بود. تنم کردم. روسری؟ معلومه…روسری سبز… تماس گرفتم با همسر و پدر. هردو گفتن کاری اینجا از تو برنمیاد. برو به کارت برس. قرآن و تسبیحم رو برداشتم. از نگهبانی مجتمع، چفیه ای رو که سفارش داده بودیم طراحی بشه با متنی خطاب به پزشکان غزه، و دوستم صبح خیلی زود داده بود دست نگهبان، تحویل گرفتم. اسنپ گرفتم به مقصد دیدار. اما تمام مدت فکرم این بود که الان م چیه؟ اگر باید الان کنار مامانم باشم و نیستم چی؟ اون دیدار و همه خوبیهاش چه سودی برام داره اگر جایی باشه غیر از جایی که باشم؟ میخواستم به اسنپ بگم تغییر مسیر بده سمت بیمارستان. اما باز هم در تماس با خانواده، گفتن اینجا نمیتونی کنارش باشی، برو. تا ظهر کارها انجام میشه و عصر میریم کرمان… آروم تر شدم. احتمالا همین کار، بهترین بود. حالا به خواهرم باید میگفتم. خواهر کوچکتر باردارم… که قرار بود امروز از صبح بیاد خونه مون پیش مامان... حتما اونم دیشب با خودش فکر کرده اونجا که میرم چی برای مامان ببرم که میلش بکشه و بخوره؟ حالا باید بهش چی میگفتم ؟ پیام دادم به برادرم هم. قرآن خوندم. ذکر گفتم. یادم اومد به اون درخواستی که میخواستم داشته باشم؛ همون حمد شفا. با چه حالی تغییرش دادم به طلب مغفرت؟... نمیدونم... چی به من گذشت واقعا؟... نمیدونم… میدونم که دوست داشتم جمله بلندتری بگم. بگم که آقا مادرم شاید همون الگوی سوم زن بود که شما فرمودید. زمان انقلاب یک بود. زمان تو کردستان فعال و در خدمت. تو خونه یک بی نظیر بود و مادرانگی رو در حق ما تمام کرد. کدبانو بود و خانه ما خانه مصرف گرایی نبود، خانه تولید و قناعت و ساده زیستی بود. مادرم هرگز انسان منفعل و بی تفاوتی نبود. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. حتی تو همین آخرین سفر قبلِ از پا افتادن، شمال، لب ساحل… (اما بغض امانم نداده بود و فقط تونستم بگم آقا لطفا به دعایی مادرم رو بدرقه کنید) بعد ذهنم رفت سمت بند پایانی متن. همون عبارات درباره . خدای من... این چند روز در حالت عادی هم که من این متن رو برای خودم برای تمرین میخوندم، به اینجا که میرسیدم بغض میکردم و صدام میلرزید! حالا با این حالم... نکنه کلا نتونم بخونم؟ کمک کن خدا... (و فکر کردم که شاید بعد از اتمام صحبت، من دیگه تموم شم و از حال برم... ولی نرفتم. اون نگاه های پدرانه مهربانانه آقا بعد از صحبتم، اون «طیب الله انفسکم»، اون دعا، سر پا نگه دارنده ترین و تقویتی ترین داروی دنیا بود!) یکی از دوستان به مسئول برنامه اطلاع داده بود. تماس گرفت گفت هیییچ اجبار و فشاری از سمت ما وجود نداره، شما هر کاری که راحتید انجام بدید. اصلا خودتون رو به سختی نندازید. گفتم نه، تو راهم. میام. رسیدم. همه ۷-۸ خانمی که قرار بود صحبت کنن جمع شدیم. چندین بار خواهش و تذکر که صحبت ها بیش از ۵ دقیقه نشه که به همه برسه. من و یکی دو نفر جزو ذخیره ها بودیم. شنیده بودم که چون جامعه علوم پزشکی تو بقیه دیدارها هم فرصت صحبت داره، تو اولویت نذاشتنش. اولویت با نماینده هایی از سایر اقشار بانوان. مثل مادران، ورزشکارها، هنرمندان و... منطقی بود اعتراضی نداشتم آرام بودم گفتم هرچی صلاحه؛ هرچی خیر باشه پیش میاد. ادامه دارد @hejrat_kon
اَلا اِنَّ نَصْرَاللهِ قَریب 🔰 *مراسم دعا و استغاثه برای پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت* در جوار *حرم مطهر امام خمینی (ره)* 🔰 *آیین رونمایی از قاب کمک های مردمی در حمایت از فلسطین🇵🇸 با حضور رسانه های داخلی و خارجی* و تحویل کمک های جمع آوری شده به مراجع ذیصلاح💰 🤲باشد که مرهمی شوند بر زخم های مادران و کودکان مظلوم غزه😢 فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم 🕙 زمان: جمعه ساعت ۱۰ تا ۱۲ 📍مکان: حرم مطهر امام خمینی (ره) 〰〰〰〰〰〰〰〰 📌عزیزانی که قصد اهدا طلا در روز مراسم داشتند 📌و بزرگوارانی که قصد خرید طلا دارند،حتما تشریف بیاورند 🆔لطفا جهت حضور در این مراسم ثبت نام فرمایید👈 @daryafh98 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪️ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله‌هاتون وصل می‌کنه 👇🏻 @mehr61bano
اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ‏ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ این فرازها امسال به اندازه صد و اندی روز سوز دارند و دردناکند به اندازه یک پهنه ظلم و درنده‌خویی به اندازه یک غزه کودک کشی، گرسنگی، قحطی، سرما، مرگ و به اندازه یک تاریخ سیاست، بی تفاوتی و شراکت در جنایت و خیانت و فساد در امور مسلمین امسال این فرازها از دلهای سوخته برمی‌آید آمین این دعاها آه‌هایی از عمق جان‌های آزرده و جگرهای خون‌شده است گوهر ماه مبارک روح لیلةالقدر صاحب عزا و مصیبت کجایی؟..... @hejrat_kon https://eitaa.com/joinchat/3726770221C1bdbde7697
صداها رو میشنوی؟ (صدای آتش بازی ایرانی های فقیر و افسرده و غرق در فلاکت😏) چشماتو ببند فرض کن الان... غزه ای... هر کدوم از این صداها، یه بمبه که هر لحظه هرکدومش ممکنه بخوره به سقف آشیانه‌ت و همه زندگیت در یک لحظه آوار بشه بر سرت.... بچه‌تو محکم بغل بگیر و فک کن با صدای بعدی، با انفجار بعدی ممکنه یهو دستات داغ بشه و لباست سرخ و چشمای دردونه‌ت برای همیشه بسته بشه خیلیییی دوره از زندگی ما مگه نه؟ تو خیالمون هم نیست چنین روزهایی بر ما وارد بشه مگه نه؟ آره ما در سایه یه امنیت بزرگ زندگی میکنیم که براش جان‌ها فدا شده ولی از بی غیرتی حکام عرب و جولان شیاطین جن و انس این صحنه ای که تصور کردی داره در نقطه‌ای از جغرافیای زمین روز و شب برای مادرانی تکرار میشه.... مادرانی که گویا زن نیستند که سازمان‌های بین‌المللی و حقوق بشر براشون اشک تمساح بریزه و کمپین راه بندازه صدای انفجار - اینجا انفجارهایی از سر شادی و دلخوشی آنجا انفجار جنگ و آوارگی - قطع نمیشه فرزندت رو محکم بغل کن ببوسش به جای همه مادران غزه با آغوش های خالی... @hejrat_kon https://eitaa.com/joinchat/3726770221C1bdbde7697
أَنْتَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ اغْفِرْ لِأَوْلِيَائِنَا وَ كُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا @hejrat_kon بچگی ما مشهد گذشت. تو شهر مشهد غریب بودیم. ملجأ و مأوای ما حرم امام رضا بود. سر این سفره بزرگ شدیم... دیشب به در و دیوار حرم میگفتم شما من و مامانمو یادتونه، مگه نه؟ 😭 شما شاهد بودید دست مارو می‌گرفت میاورد در این خونه… مادرم به ما یاد داد که این در و دیوار رو ببوسیم و بیایم جلو تا برسیم به ضریح مبارک… مادرم ما رو با این خانواده آشنا کرد. مادرم در مهر مادری برای ما کم نذاشت، خدایا در رحمت خدایی براش کم نذار...
خواهش میکنم بازم مثل هربار که گفتید و پاسخ دادم🤪 نگید محدودیت تراکنش میزنه🤕 مشکل از کارت و حساب نیست مشکل از نرم‌افزاری هست که دارید باهاش میریزید! اونو تغییر بدید با آپ نباشه مثلا برا کارت کمک به غزه هم همینه داستان راستی رو هم دریابید😭 اونجا هم ماه رمضانه و خواهران و برادران مسلمان ما چیزی برای سحر و افطار ندارند... کمک به اونجا هم اطعام افطاری محسوب میشه. اون گروه صالح غزه ای، گویا شیرخشک هم برای شیرخواران بی گناه سوءتغذیه ای غزه هم تهیه میکنه. (شماره کارت در پست های قبلی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلک قضیه... داستان این است! @hejrat_kon کاری از 🎬 @Mostazafin_tv مصطفی ابراهیم شاعر مصری، بخشی از تناقضات دنیای سرخ و سیاه امروز انسان ها را در شعر «تلک قضیه» به تصویر کشیده و خواننده مصری نیز به خوبی حق آن را ادا کرده است
آن شب مهمان دخترش بود برای افطار. دخترها دوست دارند پدر را در پذیرایی تحویل بگیرند؛ دختر در کنار نان، هم شیر گذاشت هم نمک. امیرالمؤمنین بعد نماز مغرب برای افطار که بر سر سفره نشست، نگاهی کرد و سری تکان داد و فرمود: عزیزم، کی دیدی پدرت علی دو خورش همراه نان بخورد؟ یا شیر را بردار یا نمک را... آمد نمک را بردارد، پدر فرمود: بگذار باشد! دختر شیر را برداشت و علی در آخرین شب خلافت و حکومت! خود، با نان و نمک افطار کرد. علی نَدار بود؟ نه به خدا اگر میخواست ثروتمندترین مدینه و کوفه میشد مگر نه اینکه بسیاری از چاه‌ها، حفر شده دست علی، و بسیاری از باغات، آباد شده دست علی و بسیاری از نخلستان ها کاشته دست علی و بسیاری از املاک و مساجد ساخته دست علی بود؟! اما علی را با ذخایر دنیا چه کار؛ مولای ما اینگونه بود که هنوز عرق جبین خشک نشده، کاغذ و قلم طلب میکرد و دسترنجش را، انفاق... داستان؟ نه، اینها داستان نیست. نه داستان است نه برای فقط تکریم و توسل! امام برای شدن است، برای تأسی جستن... امشب و شب‌های باقیمانده تا ماه مبارک تأسی کنیم به ارکان الهدی، به مولای این شب‌ها. این شب‌ها یک نگاه به سفره افطارمان بیندازیم؛ بیشتر هم نه حتی، اندازه همان چیزی که خودمان برای افطار میخوریم، محاسبه کنیم و معادلش را انفاق بدهیم. اصلاً نذر کنیم؛ سر سلامتی پسر علی، حضرت صاحب، حجت بن الحسن.... امیرالمؤمنین آقای ما که فقط نیست، دل‌سوز و دل‌آشوب مردمان هم هست... رأفت و مهر و غیرت و تعصبش فقط شیعیانش را که فرانگرفته، هرجا مظلومی در عالم یافت شود، علی هوادار اوست! خصوصاً اگر این مظلوم، یک زن باشد، یک بچه باشد، یک شیرخو.... - نه! بگذار جلوی این خانواده حرفی از شیرخوار نیاوریم... - به عشق مولای مظلومان علی امیرالمؤمنین شویم با مردم مظلوم باشد که امیرالمؤمنین این همراهی را از ما بخرند. راه‌های معتبر جهت واریز وجه: ۱ - شماره کارت‌های زیر:
5892101259720833
ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
6104338676264019
مهدی صالح
6104338926896834
5022291329674046
بنیاد ام الیتامی خدیجه الکبری
5892107046373166
گروه جهادی شهیدالقدس ۲- سایت زیر https://www.leader.ir/fa/monies (انتخاب وجوهات >> کمک ها >> کمک به مردم غزه) ✍ هجرت @hejrat_kon 🙏💔