﷽
-----
تو مگو همه به جنگند و زِ صلح من چه آید
تو یکی نهای، هزاری! تو چراغ خود برافروز
✨🔆✨🔆✨🔆✨🔆✨
مادرها انسان میسازند
انسانها، جامعه را
و جوامع، تاریخ را...
شگفتا مادری...!
#مادرم_باافتخار
#شگفتا_مادری
#مادری_امتداد_من_است
#مادری_بخشی_از_موفقیت_من_است
#مادری_شکوه_نادیدنی
#مادری_شغل_حساس_و_آینده_ساز
#مادری_اثرگذارترین_فعالیت_اجتماعی
#شعر #مولوی #تاریخ
پینوشت:
علّت این که اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت میدهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچههای خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آنها آذوقههای فرهنگی فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسل ها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، #هنر_زن است و منافاتی هم با درس خواندن و درس گفتن و کار کردن و ورود در سیاست و امثال اینها ندارد.
#بیانات ۱۳۷۵/۱۲/۲۰
🖋هـجرٺــــ
بله https://ble.im/hejrat_kon
ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشر_فقط_بامنبع
ایراد کار
کجاست؟
برای کسانی که
از کل فلسفه و دلیل و دستاورد موردانتظار انقلاب ۵٧،
فقط آب و برق مجانی در ذهنشون هست؟
ساده است:
#تاریخ نخواندن
@hejrat_kon
ایران قبل انقلاب کجا بود
بعد انقلاب کجا رسید؟
ملت ایران قبل انقلاب که بود
بعدش دارای چه شخصیتی شد؟
آن شب مهمان دخترش بود
برای افطار.
دخترها دوست دارند پدر را در پذیرایی تحویل بگیرند؛
دختر در کنار نان، هم شیر گذاشت هم نمک.
امیرالمؤمنین بعد نماز مغرب برای افطار که بر سر سفره نشست،
نگاهی کرد و سری تکان داد و فرمود: عزیزم، کی دیدی پدرت علی دو خورش همراه نان بخورد؟ یا شیر را بردار یا نمک را...
آمد نمک را بردارد، پدر فرمود: بگذار باشد!
دختر شیر را برداشت و علی در آخرین شب خلافت و حکومت! خود، با نان و نمک افطار کرد.
علی نَدار بود؟
نه
به خدا اگر میخواست ثروتمندترین مدینه و کوفه میشد
مگر نه اینکه بسیاری از چاهها، حفر شده دست علی، و بسیاری از باغات، آباد شده دست علی و بسیاری از نخلستان ها کاشته دست علی و بسیاری از املاک و مساجد ساخته دست علی بود؟!
اما علی را با ذخایر دنیا چه کار؛ مولای ما اینگونه بود که هنوز عرق جبین خشک نشده، کاغذ و قلم طلب میکرد و دسترنجش را، انفاق...
داستان؟
نه، اینها داستان نیست.
نه #تاریخ داستان است نه #امام برای فقط تکریم و توسل!
امام برای #الگو شدن است، برای تأسی جستن...
امشب
و شبهای باقیمانده تا ماه مبارک
تأسی کنیم به ارکان الهدی، به مولای این شبها.
این شبها یک نگاه به سفره افطارمان بیندازیم؛
بیشتر هم نه حتی، اندازه همان چیزی که خودمان برای افطار میخوریم،
محاسبه کنیم و معادلش را انفاق بدهیم.
اصلاً نذر کنیم؛
سر سلامتی پسر علی، حضرت صاحب، حجت بن الحسن....
امیرالمؤمنین آقای ما که فقط نیست،
دلسوز و دلآشوب مردمان #غزه هم هست...
رأفت و مهر و غیرت و تعصبش فقط شیعیانش را که فرانگرفته،
هرجا مظلومی در عالم یافت شود، علی هوادار اوست!
خصوصاً اگر این مظلوم، یک زن باشد، یک بچه باشد، یک شیرخو....
- نه! بگذار جلوی این خانواده حرفی از شیرخوار نیاوریم... -
به عشق مولای مظلومان
علی
امیرالمؤمنین
#هم_افطار شویم
با مردم مظلوم #غزه
باشد که امیرالمؤمنین این همراهی را از ما بخرند.
راههای معتبر جهت واریز وجه:
۱ - شماره کارتهای زیر:
5892101259720833ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
6104338676264019مهدی صالح
6104338926896834
5022291329674046بنیاد ام الیتامی خدیجه الکبری
5892107046373166گروه جهادی شهیدالقدس ۲- سایت زیر https://www.leader.ir/fa/monies (انتخاب وجوهات >> کمک ها >> کمک به مردم غزه) ✍ هجرت @hejrat_kon #پویش_هم_افطار #علوی_شویم #عنایت_بخریم #نشردهید 🙏💔
❁ـ﷽ـ❁
آن شب مهمان دخترش بود؛
برای افطار.
دخترها دوست دارند پدر را در پذیرایی تحویل بگیرند؛
دختر در کنار نان، هم شیر گذاشت هم نمک.
امیرالمؤمنین بعد نماز مغرب برای افطار که بر سر سفره نشست،
نگاهی کرد و سری تکان داد و فرمود: عزیزم، کی دیدی پدرت علی دو خورش همراه نان بخورد؟ یا شیر را بردار یا نمک را...
آمد نمک را بردارد، پدر فرمود: بگذار باشد!
دختر شیر را برداشت و علی در آخرین شب خلافت و حکومت! خود، با نان و نمک افطار کرد.
علی نَدار بود؟
نه!
به خدا اگر میخواست، ثروتمندترینِ مدینه و کوفه میشد!
مگر نه اینکه بسیاری از چاهها، حفر شده دست علی،
و بسیاری از باغات، آباد شده دست علی
و بسیاری از نخلستان ها کاشته دست علی
و بسیاری از املاک و مساجد ساخته دست علی بود؟!
اما علی را با ذخایر دنیا چه کار؟!
مولای ما اینگونه بود که هنوز عرق جبین خشک نشده، کاغذ و قلم طلب میکرد و #دسترنج ش را، #انفاق...
داستان؟!
نه!
اینها داستان نیست.
نه #تاریخ داستان است،
نه #امام برای فقط تکریم و توسل!
امام برای #الگو شدن است،
برای تأسی جستن...
امشب
و شبهای باقیمانده تا ماه مبارک
تأسی کنیم به ارکان الهدی، به مولای این شبها.
این شبها یک نگاه به سفره افطارمان بیندازیم؛
بیشتر هم نه حتی، اندازه همان چیزی که خودمان برای افطار میخوریم،
محاسبه کنیم و معادلش را #انفاق کنیم.
اصلاً نذر کنیم؛
سر سلامتی پسر علی، حضرت صاحب، حجت بن الحسن...
اما
امیرالمؤمنین آقای ما که فقط نیست،
دلسوز و دلآشوب مردمان #غزه هم هست...😭
رأفت و مهر و غیرت و تعصبش فقط شیعیانش را که فرانگرفته،
هرجا مظلومی در عالم یافت شود، علی هوادار اوست!
خصوصاً اگر این مظلوم، یک زن باشد،
یک بچه باشد،
یک شیرخو.... - نه، بگذار جلوی این خانواده حرفی از شیرخوار نزنیم... -
حال
به عشق مولای مظلومان
علی
امیرالمؤمنین
یار و #همدل شویم
با مردم مظلوم #غزه
باشد که امیرالمؤمنین این همراهی را از ما بخرند.
🔹 راههای مشارکت در پویش «ایران همدل » و کمک نقدی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان👇
۱. شمارهگیری #14*
۲. شماره کارت 6037998200000007
۳. شماره شبا Ir320210000001000160000526
۴. پرداخت مستقیم از درگاه بانکی 👇
https://irane-hamdel.khamenei.ir
۵. اهدای طلا و جواهرات: ارسال عدد ٢ به 3000222
✍ هجرت @hejrat_kon
#ایران_همدل
#علوی_شویم #عنایت_بخریم
#نشردهید 🙏💔
❁ـ﷽ـ❁
من عاشق "شخصیتهای دوم" داستانها هستم.
همانها که یک گوشهای از ماجرا قرار گرفتهاند، اما اگر نباشند، داستان ناقص میشود، عوض میشود. همانها که باید کنار "شخصیت اول" باشند تا درخشش ماجرا کامل شود.
⟡ ━━━━━━━
روضهخوانها از حضرت مسلم بن عقیل میگویند، اما نگاه من -پس از اشک روضه و اندکی سبک کردن دل- به طوعه است.
یعنی آن کسی که توجهم را جلب میکند و مرا به خود میخواند و خودم را از توی خودم بیرون میکشد و به چالش میکشد و میخواهد که خودم را جایش بگذارم و محک بزنم،
طوعه است.
یک شهر مرد، سفیر حسین علیهالسلام را تنها گذاشتهاند.
یک شهر ادعا، پشت نایب امام را خالی کردهاند.
مسلم که به دعوت هزاران نامه به این شهر آمده، حالا حتی یک مرد حامی هم اینجا ندارد.
تنها و دلنگران در کنجی از سکوتِ حکومت نظامی شهر مینشیند.
و حالا اینجا شخصیت دوم از گوشه تاریکی از داستان، بیرون میآید؛ متین، بی هیاهو، با یک سؤال ساده...
و جوابی کوتاه که میتواند به اندام این زن هم لرزه ترس بیندازد و او را برگرداند به همان گوشه تاریک.
اما زن قصد بیرون رفتن از صحنه ندارد، میخواهد که بماند و بدرخشد. چونان بزرگترینهای تاریخ.
بنابراین آگاهانه و قهرمانانه شخصیت اول را پذیرا میشود، پناه میدهد.
کم نیست ها!
جایی که مردان از ترس نام حسین و سفیر حسین علیهماالسلام، به کنج خانهها و وَر دل زنهایشان پناه بردهاند، این زن، جُور همه مردان شهر را میکشد.
به نایب امام آب و پناه میدهد، در حالیکه برای سر او جایزه تعیین شده و خون یاریگرانِ او مباح دانسته شده.
شاید اینها به نظر "اتفاقی در یک لحظه" بیاید. اما نه.
اگر یک عمر آزادمنشانه، متفکر، مسلط، حقگرا و شجاع زندگی نکنی، چطور میتوانی در هجوم آن ارعاب و تهدید و جا زدنِ "همه"، "تو تنها" بایستی به ایفای نقش خود به پشتیبانی از حق؟
اصلا من میگویم اینهمه کوچه، اینهمه خانه، اینهمه در!
چرا مسلم درست نشست پشت در خانه طوعه؟
فکر من این است: طوعه به گونهای زندگی کرده بود که حالا این امتحان بزرگ را به خود خوانده.
و خداوند که عاشق امتحان گرفتن از شاگرد زرنگهاست، مسلم را کشانده بود درِ این خانه تا از نقشآفرینی این زن -جایی که همه مردها با نامردی و ذلت سکوت کردهاند- به ملائک آسمان خود مباهات کند: "انّی اعلمُ ما لا تَعلمون!"
همین است که طوعه مرا با خودم درگیر میکند؛
مرا غرق در سؤال و ترس و نگرانی از خودم میکند.
احتمالا من هیچ وقت جای مسلمِ داستان نخواهم بود، اما جای طوعه، چرا!
جای طوعه بودن خیلی در زندگی ما محتمَل تر است؛ اگر کاری که کرد را به تصویری کلی ترجمه و تبدیل کنیم:
"حمایت و پشتیبانی از حق، ایستادن کنار امام و نماینده امام، هزینه دادن برای ولایت و مشارکت در یک #حرکت؛ در حالی که نه تنها مجازاتی در حد مرگ دارد و هیچ کس دیگری حاضر به آن کار نیست، بلکه برای ضد آن، پاداش مادی تعیین شده و برخی باافتخار به دنبال برعکس آن کار تو هستند."
چقدر همه چیز در کربلای شما، باشکوه و تکان دهنده #نمادین است ارباب!
چه مدرسهای راه انداختهاید برای همه تاریخ، همه بشر!
⟡ ━━━━━━━
آنجا که روضهخوانها از شخصیت اول، مسلم میخوانند، من ذهنم درگیر شخصيت دوم، طوعه میشود:
در #بزنگاه های خطیر، من طوعه زندگی خود میشوم؟...
✍ هـجرتــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
روبیکا @dr_mother8_hejrat
#نشربامنبع
#محرم #طوعه #زن_در_اسلام #محرم_بستر_تربیت
#ولایت #ولایت_پذیری #تا_پای_جان #شخصیتهای_کربلا #تاریخ