7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥دیدم بعضیها نوشتند هیئتهایی که دخترها بیحجاب شرکت میکنند موجب جذب بیشتر جوونها به دین و امام حسین(ع) و ... میشه!
یاد این خاطرهی بامزه افتادم
تا انتها ببینید و بشنوید.🤌
#حکایت #حجاب #محرم
🆔️ @hekayat_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای نادرشاه افشار و سائلِ نابینا؛
در حرم امام رضا علیه السلام
حجت الاسلام دکتر #عالی
#حکایت #سائل
🆔️ @hekayat_kade
🔝«جون» کیست؟
جون کسی بود که امیرالمومنین (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به منطقه «ربذه» تبعید کردند جون برای کمک به همراه ابوذر رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه بازگشت و در حضور امیرالمومنین (ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی (ع) و سپس به حضور امام حسین (ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین (ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.
حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز
«جون» خود را بر پای امام حسین (ع) انداخت بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسهلیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
«جون» با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟!
بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون میگفت و گریه میکرد به حدی که امام حسین(ع) گریستند و اجازه دادند.
جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچهها در حرم با او انس فراوانی داشتند وقت زمان رفتنش به میدان رسید به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمهها فرستاد.
جون مانند شیری غضبناک روی به دشمن کرد با تمام توان خود جنگید تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین (ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت (ع) محشورش نما».
از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از 10 روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
#حکایت #جون #امام_حسین #محرم
🆔️ @hekayat_kade
عنوان: تحصیل علم علامه حلی
معرفی:
پدر فخر المحققین علامه حلی علیه الرحمه یک وقت به قصد استراحت چند روزی به یکی از ییلاقهای خوش آب و هوا مسافرت کرد پس از برگشتن به وطن مدتی گذشت که فرزند خودش فخرالمحققین را در نماز جماعت نمی دید، از علت آن جویا شد فخر المحققین به پدر گفت : من در عدالت شما شک کرده ام...😳
مابقی حکایت را از👈 اینجا بخوانید
#حکایت #علامه_حلی
🆔️ @hekayat_kadei
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای دختر زشتی که شب عروسی به امام حسین (ع) متوسل شد
🎙استاد قرائتی
#حکایت #امام_حسین
🆔️ @hekayat_kadei
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
2⃣. جلسه اول، بخش دوم
🔺از هر فرصتی برای تمرین استفاده کنین؛ بنویسید نه فقط برای انتشار
🔺از بد نوشتن نترسیم
🔺برای نوشتن به چی نیاز هست؟ تمرکز
🔺 نکات ریز برای شروع نوشتن
جلسه قبل👇
https://eitaa.com/hekayat_kade/2603
#آموزش #تولید_محتوی
🆔️ @hekayat_kade
🔹صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً
🔸رنگ خدايى [بگيريد] و چه كسى رنگش نيكوتر از رنگ خداست؟
🔸God’s color, and who gives better color than God?
📗سوره بقره، آیه 138
#رنگ_خدا #قران
🆔️ @hekayat_kadei