eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
472 عکس
133 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌عقلانیت اجتماعی انقلاب اسلامی حکیم انقلاب اسلامی آیت الله العظمی خامنه ای: 🔹انقلاب عظیم اسلامی ما ناشی از یک بود. 🔸این‌طور نبود که مردم همین‌طور بی‌حساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیم آن‌چنانی را ساقط کنند؛ و کار عقلانی و کار فکری شده بود. 🔹در طول سالهای متمادی - به تعبیر رایج امروز - یک گفتمان حق‌طلبی، عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی در بین مردم به وجود آمده بود و منتهی شد به این‌که نیروهای مردم را استخدام کند و به میدان جهاد عظیم بیاورد و در مقابل آن دشمن صف‌آرایی کند و بر آن دشمن پیروز کند. 🔸بنابراین گاهی منشأ چنین تحولات عظیمی است. ۱۳۸۴/۰۶/۰۸ بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت https://eitaa.com/hekmat121
📌تأثیر مطالعه کتب فلسفی و عرفانی حضرت آبت الله العطمی امام خمینی: كتب فلسفى خصوصاً از فلاسفه اسلام و كتب اهل حال و عرفان هر كدام اثرى دارد. اوّلى‏ها، انسان را و لو به طور دورنما آشنا مى‏كند با ما وراء طبيعت، و دوّمى‏ها خصوصاً بعضى از آنها چون «منازل السائرين» و «مصباح الشريعه» كه گويى از عارفى است كه به نام حضرت صادق- عليه السلام- به طور روايت نوشته است، دلها را مهيّا مى‏كنند براى رسيدن به محبوب و از همه دل‏انگيزتر مناجات و ادعيه ائمه مسلمين است كه راهبرند به سوى مقصود نه راهنما، و دست انسان حقجو را مى‏گيرند و به سوى او مى‏برند، افسوس و صد افسوس كه ما از آنها فرسنگها دور هستيم و مهجور. نامه به خانم فاطمه طباطبايى(اندرزهاى اخلاقى - عرفانى) صحيفه امام ج‏18 453 https://eitaa.com/hekmat121
📌تحول درونى ملت، منشأ انقلاب اسلامى حضرت امام خمینی: 🔸اين انقلاب، انقلاب ايران نيست. اين انقلاب با انقلابهاى ساير كشورها و انقلابهايى كه در دنيا اتفاق افتاده است، فرق دارد. 🛑[ماهیت ساير انقلابها] 🔹 انقلابهايى كه در دنيا تا كنون اتفاق افتاده است، قدرت را از دست يك قدرتمند، يك جابر، به دست يك جابر ديگرى كه يا مثل اين يا بالاتر از اين است منتقل مى‏كردند. شما مطالعه كنيد در حال انقلابهايى كه در دنيا پيدا شده است يا كودتاهايى كه هر روز واقع مى‏شود و شده است، ببينيد كه آيا وضع آنجا چطور است؟ جز اين است كه با يك انقلاب پيدا شده است و يك قدرتى را كنار گذاشته‏اند، يك قدرت مشابه او يا بدتر از او را سر كار آورده‏اند؟ هيچ در حال ملتها فرق حاصل نشده است يا حال ملتها بدتر شده است. اين انقلاب فرانسه، آن انقلاب شوروى، مطالعه كنند اشخاص، ببينند كه آيا قبل از اين انقلابها چه بوده است و حالا چى هست و آيا به حال ملتها يك اثرى حاصل شده است؟ فكرى براى ملتهاشان كرده‏اند يا همه‏اش اعمال زور است و قدرت؟ 🛑[انقلابى در باطن مردم] 🔸انقلابى كه در ايران واقع شد، قبل از انقلاب مهم كه كوبنده بود، يك انقلابى در باطن مردم حاصل شد. آن انقلاب گرايش اقشار ملت به اسلامى كه تا اين عصر خصوصاً، در اين سده‏هاى آخر به طاق نسيان سپرده شده بود و از اسلام جز يك آداب خشك كه هيچ به حال ديگران ضررى نداشت و هيچ در فكر ملتها نبودند، همين باقى مانده بود. اين ملت به خواست خداى تبارك و تعالى و با عنايات خاصه او، اول منقلب شد در معنويات. 🛑[تحول در اسلام شناسی، ریشه تحول باطنی] 🔸جوانها از آن حال سابق برگشتند به يك حال اسلامى و فهميدند كه اسلام چه بايد باشد و چه بايد بكند، دنبال او آن انقلاب حاصل شد. اگر آن مسأله حاصل نشده بود، انقلاب اينجا هم مثل يكى از انقلابهاى ديگرى بود كه حالشان را مى‏بينيد و ديديد. آن چيزى كه در اينجا حاصل شد و بايد او را جزء معجزات، ما حساب بكنيم، همان اين ملت بود. 🔹 اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد و همان انقلاب درونى آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى موجب شد كه در تمام اين دوره‏اى كه ما در آن هستيم، از اوّلى كه قيام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و بعد پيروز شد و تا الآن، روز به روز مى‏بينيد كه حضور ملت و تعهد ملت رو به افزايش است. اين نه براى انقلاب است، براى است. انقلاب همه جا بوده است، بسيارى از جاها بوده است، اين انقلاب درونى است كه پيدا شد در اين كشور و در اين مملكت و نيست الّا به عنايات خداى تبارك و تعالى. 🔹 ما از خود چيزى نداريم، هر چه بود عنايات او بود كه اين عنايات موجب شد كه اين پيدا بشود و از آن حالتى كه همه خود ملت ما مى‏دانند در سابق بود، به اين حالت كه حالا مى‏بينند متحول شده است. اين موجب شد كه انقلاب پيروز شد. 🛑[پیروزی محصول انقلاب درونی مردم] 🔸پيروزى را ما بايد از انقلاب درونى مردم جستجو كنيم و تا اين معنا حاصل نشود انقلاب‏ها يك انقلابهاى تحويل قدرت از او به قدرت ديگر است و وضع براى ملت همان جور كه بوده، مى‏باشد. صحيفه امام، ج‏19، ص: 478. https://eitaa.com/hekmat121
📌تلنگر: اگر تحول درونی و تعمیق اسلام شناسی و رشد عقلانیت اجتماعی و وحدت ذیل اندیشه امام خمینی عامل خیزش مردمی و پیروزی انقلاب اسلامی شد پس بلا شک تغییر درونی و تضعیف اسلام شناسی و احساسی شدن جامعه ، تشتت فکری در بنیان‌های فکری عامل اصلی رخوت مردمی و بی تفاوتی عمومی و ناامیدی انقلابیون است. فتأمل https://eitaa.com/hekmat121
📌امام ما حکیم بود حکیم انقلاب اسلامی آیت الله العظمی خامنه ای: 🔹امام بزرگوار ما حکیم بود. امام یک حکیم به معنای قرآنی بود. حکیم یعنی آن کسی که حقائقی را مشاهده میکند که از چشمهای دیگران مغفولٌ‌عنه است؛ پوشیده است. کلمات او، کلماتی ممکن است ساده به نظر بیاید، اما هر چه میشکافید، میبینید لایه‌ها و عمقهای بیشتری دارد. امام اینجوری بود. و شما نگاه کنید به قرآن، آنجاهائی که حکمت به کار رفته است: «ذلک ممّا اوحی الیک ربّک من الحکمة»، ببینید اینها چه است. میبینید به حسب ظاهر توصیه‌های معمولی است. همین است که ما به همدیگر دائم میگوئیم؛ اما هر چه میشکافید، میبینید عمقش زیادتر است. ۱۳۸۷/۰۲/۱۲ بیانات در دیدار معلمان استان فارس https://eitaa.com/hekmat121
🔰 مکتب سلیمانی عبارت است از «صدق» و «اخلاص» 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز: اگر بخواهیم آن چیزی را که اسمش را میگذاریم مکتب سلیمانی، این را تبیین کنیم در یک دو جمله‌ی کوتاه، باید بگوییم این مکتب عبارت است از صدق و اخلاص. این دو تا کلمه در واقع عنوان و نماد و نمایه‌ی مکتب سلیمانی است. «صدق» یعنی همان چیزی که در آیه‌ی شریفه «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» که حالا مختصری توضیح عرض میکنم. «اخلاص» هم همین که در آیات متعدد قرآن از جمله این آیه‌ی شریفه «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ» این دو عنوانِ قرآنی تشکیل دهنده‌ی حرکت شهید سلیمانی بود. این حرکت با برکت که هم زندگیِ این مرد سر تا پا برکت شد، هم شهادت او.
💠 اولین سالگرد ارتحال آیت ‌الله محمد تقی مصباح یزدی ▪️ از شبی که آیت الله مصباح یزدی رحلت کرد تا همین امروز هیچ شبی نبوده است که بنده ایشان را فراموش کرده باشم. ▫️ هنوز آنچنان که باید شایسته ایشان دیده نشده است. ▫️ الان به برکت انقلاب اسلامی و خون های پاک شهدا این علم و فن شریف فلسفه از مظلومیت به در آمده است، شایسته است با مطالعه دقیق اشکالات و برجسته غربی پاسخ های حضرت آیت الله مصباح یزدی به این مشکلات اساسی و مسائل عمده را به صورت وزین و متقن تبیین نموده و به جامعه علمی داخلی و بین المللی ارائه نمایید تا در یک سطح برتری معرفی شود. ▫️ در معرفی دیدگاه ها و اندیشه آیت الله مصباح یزدی همّت بلند داشته باشید، چرا که دیدگاه ها و اندیشه‌های ایشان برای جمهوری اسلامی است. 📚 دیدار اعضای ستاد بزرگداشت مرحوم آیت الله مصباح یزدی تاریخ: 1400/09/09 https://eitaa.com/hekmat121
درود بر: 📌ره پویان توحید 📌شاگردان مکتب عقلانی امام خمینی 📌سرداران جبهه مقاومت 📌دلسوزان انسانیت 📌مجاهدان راه حقيقت 📌واصلان مقام رضا شادی روحشان: اللهم صل علی محمد و آل محمد
📌تجلّی ولایت عرفانی امام خمینی (ره) در نامه به گورباچف آیت الله العظمی جوادی آملی توضیح: نامه تاریخی امام خمینی (س) توسط هیأت منتخب ایشان مرکب از آیت الله العظمی جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده چی دباغ، 13دی 1367در مسکو به گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی تحویل داده شد. پس از 33 سال، اهمیت آن نامه از زبان آیت الله العظمی جوادی آملی از این قرار است: 🔸آن نامه بزرگ مرجع جهان اسلام را وقتی برای جناب گورباچف می نویسد، آنجا سخن از فقه فصوص و فتوحات است. فرمود: در فتوحات این است، در فصوص این است، حرف های ابن عربی این است؛ باید کسانی به ایران اسلامی بیایند، این معارف بلند را از حوزه پر برکت قم و امثال قم فرا بگیرند.* آنجا نامه از فتوحات و فصوص است، اینجا (ایران) دستور از فقه جواهری است. (امام) هم والی ولایت فقیه جواهری بودند، هم والی ولاین فقه عرفانی بودند که توانستند بلند اندیشی کنند، نه بیراهه بروند، نه راه کسی را ببندند. 🔹(امام) به این فکر بود که آن قطب عظیم سیاسی روز را به نامه (تعلیم) کند و نه (تسلیم)! هیات اعزامی را دستور داد این نامه را تعلیم کنید نه تسلیم ؛ هیات اعزامی* هم تعلیم کرد و نه تسلیم. این مقام شامخ عرفان است. این آسمانی فکر می کند نه زمینی، این الهی فکر می کند نه زمینی؛ راه امام یعنی این! 🔸غرض آن است: اخلاق هدف هست و حکومت وسیله است که به این بارگاه امین باید رسید. و امام (رضوان الله تعالی علیه) با ولایت ( فقه اکبر ) برای میخائیل گورباچف آنطور نامه می نویسد، با داشتن ولایت ( فقه اصغر ) ایران اسلامی را احیاء می کند، از اسنبداد ، از استعمار ، از استحمار آزاد می کند؛ و با جهان ارتباط برقرار می کند، امّا عزیزانه با همه کشورهایی که نه بیراهه می روند، نه گزندی دارند، نه مرموزانه کار می کنند، نه قصد ایذاء دارند. https://eitaa.com/hekmat121
📌امتداد حکمت و فلسفه اسلامی در نامه حکیم بزرگ امام خمینی به گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی 🔹امام به گورباچف توصیه میکنند که برای دستیابی به منازل معرفت و درک حقیقت خبرگان تیزهوشی را برای یادگیری و آشنایی با ظرایف معرفت الهی به قم گسیل دارد تا از نوشته های فارابی، بوعلی سینا و اندیشه های سهرودری، ملاصدرا و محیی الدین بن عربی میوه های حقیقت را بچینند. 🔸همچنین امام در این بخش از نامه خویش با ماتریالیسم و اکونومیسم که پایه و زیربنای اندیشههای مارکسیستی و کمونیستی است، حمله میبرد و با سلاح عقل و منطق به رد این عنصر اساسی از اندیشههای مارکسیستی میپردازد و مباحثی عقلی در اثبات معاد، خدا، نبوت و عالم غیب و شهادت با استفاده از مثال ¬های ساده و روشن در خطاب به گورباچف ذکر می ¬فرمایند و به وی گوشزد میکنند: «... لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهانبینی مادی و الهی بیندیشید». https://eitaa.com/hekmat121
📌امر مغفول بسیاری از مؤمنین: امر به معروف طبیبانه، امر به معروف پدرانه، امر به معروف برادرانه امر به معروف خواهرانه و خلاصه (امر به معروف پیامبرانه) 🔸مؤمنین دغدغه مند نسبت به وضعیت اخلاقیِ اجتماع و سعادت همه افراد جامعه هستند و، همواره به تعالی فرد و جامعه می اندیشند و از و بی دقتی حتی یک فرد نسبت به سعادت خودش و امنیت اخلاقی جامعه‌، هم نگران و دردمند است و دلسوزانه غصه می خورد و در پی راهی برای کمک به اوست. 🔹در چنین مواردی بهترین و اولین اقدام، توجه به خود و اتخاذ نوع چشم انداز به مسئله و انتخاب نوع رویکرد است. این رویکرد اگر دلسوزانه، طبیبانه، پدرانه، برادرانه و یا خواهرانه (براساس سن و جنسیت آمر به معروف) باشد قطعا روشها، شیوه ها و نوع خاصی از کنش اجتماعی را در پی دارد که مهم‌ترین آن القا حس محبت و دلسوزی و "تنبه بخشی طبیبانه" است به گونه ای که به مخاطب احساس خوب منتقل شود و دقایقی او را به تفکر وا دارد. حتی اگر در مواجهه مستقیم واکنش نشان دهد و مقاومت کند اما در ناخودآگاه او تأثير می گذارد و در خلوت او را درگیر می کند و به فکر فرو می برد. همان کاری که انبیا (علیهم السلام ) کرده اند: 🔸امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام و روحی له الفدا) می فرمایند: فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ۱. لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ ۲. يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ ۳. يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ ۴. يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ ۵. يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ [1] سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ [2]مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ [3]مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ [4]آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ [5] أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ [6] أَحْدَاثٍ [تَتَتَابَعُ] تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ 📌چقدر برای این روش های طبیبانه در امر به معروف فکر کرده ایم و شیوه ها و ابزارهای جذاب و عاقلانه و کارآمد تولید کرده ایم؟ 《طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه قَد اَحکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحمیٰ مَواسِمَه》 https://eitaa.com/hekmat121
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا ۚ وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 شفاعت حدود 20سال پیش، آقا در حضور خانواده شهید از جمع ما کسانی که می‌توانند شفاعت کنند: اول شهدا هستند، دوم خانواده شهدا پس از کمی تأمل.. سوم... این حاج قاسم ....
📌مکلف بودن تمام مردم در حفظ جمهوری اسلامی‏ ‏‏ ‏‏در هر صورت تکلیف زیاد است، بزرگ است برای همه مان. ما برای ادامۀ این‏‎ ‎‏انقلابی که هست و ادامۀ این، تکلیف زیاد داریم؛ دولت تکلیف دارد، رئیس جمهور‏‎ ‎‏تکلیف دارد، رئیس مجلس تکلیف دارد، کشاورز تکلیف دارد؛ کارگر تکلیف دارد، هر‏‎ ‎‏کس در هر گوشه ای از این کشور واقع شده است تکلیف دارد. تکلیف مال یک نفر دو‏‎ ‎‏نفر نیست، آحاد مردم یکی یکیشان تکلیف دارند برای حفظ جمهوری اسلامی، یک‏‎ ‎‏واجب عینی، اهم مسائل واجبات دنیا، اهم است، از نماز اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه‏‎ ‎‏این حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است. این تکلیف برای همۀ ماست، هیچ فرقی‏‎ ‎‏مابین ترک و فارس و ـ عرض می کنم که ـ کجا و کجایی ندارد، سیستانی و بلوچستانی و‏‎ ‎‏اینها. و این تکلیف برای همۀ دنیاست. حفظ دینِ حق، یک حکمی است برای همۀ دنیا،‏‎ ‎‏در رأس واجبات برای همۀ دنیا واقع شده، منتها غیر مسلمین چون اعتقاد به اسلام ندارند‏ می گویند خوب، اسلام واجب کرده، به ما چه، اما مسلمین که اعتقاد دارند. آن مسلمی که‏‎ ‎‏در افریقاست، حفظ جمهوری اسلامی برایش واجب است؛ برای اینکه از اینجا ممکن‏‎ ‎‏است که ـ یعنی، ان شاءالله ، خواهد شد ـ انعکاسش در همه جا خواهد شد و شده است‏‎ ‎‏الآن.‏ صحیفه امام جلد 19 صفحه 486 ‏‎ https://eitaa.com/hekmat121
📌 تأملی در تفسیر وقایع تاریخی 🔺تأمل اولی: 🔹آیا تفسیر وقایع تاریخی می تواند فکت محور و فارغ از هر گونه ارزش گذاری باشد؟ 🔸خود تفسیر یک کنش ارادی معطوف به هدف است و هدف نوعی ارزش است و بدون آن هیچ کنشی شکل نمی گیرد. 🔸مفسر تاریخ، هم هدفی از پژوهش دارد و آن هدف را آگاهانه انتخاب کرده و اعتقاد دارد و براساس آن واقعیت تاریخی را روایت می کند. 🔹البته به نسبيت ارزشها معتقد نیستم و به امکان داوری و قیاس پذیری ارزشها معتقدم که فلسفه ک کلام عهده دار آن هستند. 🔺تأمل دوم: درست می فرمایید کسانی که معتقدند ارزشها قابل داوری اند و میزان دخالت ارزشها قابل کنترل و ارزش گذاری است از این رو، تفسیرها نیازمند بازگشت به ارزشها و مبانی فکری مفسر است. خوب است از این نظر، تفسیر محققانه مفسران تاریخ هم ارزیابی شود و از منظر مبانی کلامی تشيع بررسی شود همچنان که برخی از محققان از این منظر به سنجش متن و داوری های مفسران تاریخ نظر افکنده اند. 🔸این همان تحقق عقلانیتی است که به خوبی گفته شده، ابر مسئله امروز ماست. 🔺تأمل سوم: 🔹در تحلیل تاریخ اسلام این پرسش مطرح است که آیا بدون اتخاذ یک دیدگاه کلامی روشن و واضح امکان فهم وقایع تاریخ اسلام ممکن است؟ 🔸علامه عسگری و علامه مرتضی و حضرت آقا معتقدند همه تاریخ نگاران دوران اسلامی، براساس مبانی کلامی خود که عمدتا اشعری هستند تاریخ را روایت کرده اند. از این رو فکت های خنثی از تاریخ به دست ما نرسیده است و باید داده های تاریخی را از لحاظ سند و دلالت بازخوانی کرد و براساس اصول فهم صحیح قرآنی، تاریخ را روایت کرد. 🔹جدال تفسیرها، در واقع جدال مبانی فلسفی و کلامی و فلسفه تاریخ است. 🔸اگر ۱. دستگاه فلسفي و کلامي مستدل و محکم بود و ۲. نصوص معتبری انتخاب شد ، آنگاه می توان به تفسیری اعتماد کرد. https://eitaa.com/hekmat121
📌اقسام مردم: استاد شهید مطهری: 🔹مردم همان طوری كه علی علیه السلام فرمود دو دسته اند: 1️⃣یك دسته در بازار این جهان خود را می فروشند به پول و مقام و هوا و هوس و تجمل و مد و تقلید؛ 2️⃣و دسته ی دیگر در این بازار خود را خریداری می كنند و شخصیت واقعی و انسانی خود را باز می یابند، یك دنیا بزرگواری و عزت نفس و مناعت و شرافت و راستی و استقامت و عدالت و تقوا و حقیقت خواهی و ایمان و معنویت برای خود ذخیره می كنند، در این بازار آن نرخی را به رسمیت می شناسند كه قرآن تعیین كرد كه هیچ چیزی ارزش ندارد كه آدمی خود را به آن بفروشد. 🔹امام صادق علیه السلام در ضمن اشعاری می فرماید: 🔸من این نفس گرانبها را در بازار وجود و هستی فقط یك قیمت برایش قائل هستم، فقط یك گوهر است كه شایسته است بهای این متاع گرانبها قرار گیرد؛ آن گوهر همان است كه از صدف كون و مكان بیرون است؛ من در میان تمام مخلوقات جهان چیزی كه ارزش بهای این كالا را داشته باشد سراغ ندارم. 🔹اگر من خود را و نفس خود را به یك كالای دنیایی بفروشم، به موجب اینكه كالای دنیایی فانی شدنی است از بین می رود و متاع گرانبهای روح و نفس من نیز به موجب اینكه فروخته شد از دستم رفته است، دیگر من دست خالی هستم، نه متاع در دستم هست و نه بهای آن. غلام همت آنم كه زیر چرخ كبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است https://eitaa.com/hekmat121
📌تأملی در ذات هنر 🔹هنر بازنمایی خلّاقانه حقیقت برای بازیابی حقیقت و باریابی به عالم حقیقت است و این مختص به انسان است و سایر مخلوقات از آن بیگانه اند. 🔸اگر هنر امر انسانی است و به انسان تعلق دارد، هویت هنر به هویت انسان گره خورده است و در شناخت هنر، باید انسان را شناخت. 🔹حقیقت انسان به معنا است. انسان موجود معنا یاب و معنا شناس است و در پس ظاهرِ اشیا و صورتِ الفاظ و جلوه سازی نقوش و رنگها و سازها، معنا را می یابد و با معنا اتصال وجودی برقرار می کند، به تعبیر بهتر، خود را در معنا می یابد و با معنا، داشته ها و رفتارهای خود را تفسير می کند و خودِ خود را می یابد. 🔸معنا، همان حقیقت و جوهره اشیا، الفاظ و نقوش است که ثبوت نفس الامری و واقعيت مستقل از آدمي دارد و همواره خود را در پس ظواهر و ماهیات (حدود عدمی اشیا) پوشیده می دارد و رخ نمی نماید. معنا همچون‌ عروسی است که در حجله گاه در پس حجاب و به انتظار محرم عاشق نشسته است و رخ از نامحرمان پوشیده داشته تا طالبِ قابلی از در درآيد و طلب عشق کند و خود را فانی در معشوق کند تا معشوق حجاب برگیرد و در او تجلی کند. 🔹بر این اساس، انسان، هنر را می آفریند تا به بواسطه آن ذهن را از غیر(ظواهر و ماهیات) تجرید کند و با گذار از آنها آماده شود تا دل را به معنا گره زند و از این طریق به معانی و حقیقت قرب و راه یابد. هنرمند اهل درد و دغدغه است و گمشده ای دارد و در پس فرم و نقوش و ریتم، در پی گمشده خود است و در عالم وجودی خود، با گمشده خود که خودِ خودِ اوست به گفتگو می نشیند و گاه از هجران و دوری اظهار عجز و مویه می کند و گاه سرمستانه به وصل معشوق می اندیشد و حضور او را در خود می یابد. پس همه آثار هنری را می توان در ذیل دو مفهوم قُرب و بُعد و یا وصل و هجران دسته بندی کرد. 🔸ذات هنر، حقیقتِ معنا است و نقش ونگار، فرم و ریتم و سایر نمادهای هنری، همگی طریقی برای قُرب به معنا و ابزاری برای نمایش معنا و یافته های هنرمندانه حقیقت است. 🔹 هنر در رسالت با عرفان و فلسفه اشتراک دارد و همه آنها در پی عبور از ظاهر به باطن و کشف معنا و حقیقت هستند، تفاوت در طریق حرکت و ابزارِ معنایابی و حیثیت معنای اکتشافی است. هنر با عرفان و فلسفه همنشینی دارد و با صنعت و علمِ جزيي و ماهیت انديش تفاوت و تمایز دارد. 🔸ذاتِ هنر نه فضل فروشی و عیان سازی خلاقیت نفسانی است و نه کالای بازاری و مبادله ای، بلکه حقیقت هنر، دریافت و شهود حقیقت و گذار از حجابِ ظواهرِ متکثرِ تحیّر آور و راه یابی به معنا و وحدت است، گذار از خود و یافتن خودِ خود است. به عبارت دیگر، هنر طریقی برای خلوت و گفتگو با خود برای یافتن معنا و حقیقت است. 🔹هنر زمانی آشکار می شود و آن خلوت نشین هنگامی شاهد بازاری می شود که هنرمند به وصال معنا رسیده باشد و تجلی حقیقت را در خود دیده باشد و انچنان از این باریابی مبتهج است که‌ می خواهد فریاد بزند، برای فریاد دوباره به همین نقش و رنگ، فرم و ریتم، سوز و آواز رجوع می کند و با رونمایی از اثر هنری، ابتهاج خود را فرياد می زند. درواقع، اثر هنری، تمام هویت هنرمند است و در متن زندگی او قرار دارد. هنرمند با هنر آغاز می کند و سیر و سلوک خود طی می کند و در پایان نیز در قالب هنر، ره آورد خود را به دیگران عرضه می کند تا هم ابتهاج خود را فرياد بزند و هم چون هدهد همگان را به وادی سیمرغ معنا فراخواند. 🔸 با توجه به شبکه مفهومی ذکر شده، در فرهنگ ایرانی و اسلامی، "هنر" مفهومی مقدس و متعالی است و "هنرمند" حامل مقدسات و نماد تعالی جامعه است و هرکسی به این وصف متعالی، متصف نمی شد و در هر عصری، تعداد محدودی را هنرمند می خواندند و آثار آنها را اثری هنری می دانستند و باقی را صنعت و امر تصنعی می دانستند. 🔹اثر هنری اگر از ذات خود جدا و از معنا بیگانه شد و به امر بازاری و کالای مبادله ای تبدیل شد از وادی هنر خارج می شود و در دایره وارد می شود؛ البته صنعت ظریف؛ در سنت گذشته ما به این گونه آثار "صنایع مستظرفه" گفته می شد. 🔸 در عصر مدرن و دوران غلبه صنعت بر معنا و هنر، عموم مردم با اثر هنری معامله صنعتِ ظریف می کنند و تلقی ابزار تزئینی و تفریحی از آن دارند و آن را در حاشیه زندگی به کار میگیرند و متعلق به اوقات فراغت میدانند. به همین دلیل، هر امر ظريف، تزئینی و تفریحی را هنر می پندارند و تولید کننده آن را هنرمند میخوانند. این اشتباهی بزرگ و خطایی فاحش است که صنایع ظریف را هنر و صنعتگر را هنرمند بدانند. نتیجه این اشتباه، چیزی جز فراموشی هنرمند، غربت هنر، غفلت از معنا ودوری ازحقیقت نیست. 🔹 سرقت عنوان "هنر" و "هنرمند" بزرگترین ظلم به فرهنگ و حقیقت است وهر ناهنرمندی راهنرمند نامیدن وناخودآگاه بدو تقدس بخشیدن، آثار جبران ناپذیر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را در پی خواهد داشت. همچنان که امروزه قابل مشاهده است. سید مهدی موسوی @usul121
📌تأملی در ذات هنر بخش دوم: 🔹ما "ذات هنر" را با "اثر هنری" می شناسیم و از مشاهده و تحلیل اثر هنری به ذات هنر پی می بریم. بدین جهت در ابتدا می پرسیم اثر هنری چیست؟ 🔸 در نگاه اولیه ، اثر هنری، اثری است که مخلوق انسان و معلول کار اوست. 🔹توضیح اینکه انسان با کار و عمل، هم خود را میسازد و هم خود را آشکار می کند. سازندگی و آشکار شدگی انسان معلول کار است و بدین واسطه در زندگی نقش آفرینی می کند. دیگران نیز انسان را به واسطه برونداد ها و نوع کارها می شناسند و بر همین اساس افراد جامعه را قشر بندی می کنند نجارها، بناها ، نانواها، معلمان، مهندسان، پزشکان و سایر اقشار. 🔹 این گونه قشربندی کردن نشان می دهد که کار معرف آدمي و نشانگر و سازنده هویت اجتماعی انسان و تعیین بخش نحوه نقش آفرینی و مشارکت و سازندگی اجتماعی اوست. با کار است که انسان ره یافته‌ای خود را نشان می دهد و دیگران را در آن سهیم می کند. پس انسان بوسیله کار ساخته می شود و سازنده می شود. 🔸 هویت کار را "هدف" و "غایت" آن مشخص می‌کند. مثلا گاه هدف اقتصادی است و گاه سیاسی؛ گاه آموزشی و گاه پژوهشی است، گاه تزئینی و گاه تفریحی است. خلاصه هدف کار، جوهره کار را تعیین می کند. 🔹 فعالیتها و کارهای انسانها را تقسیم بندی های مختلفی کرده اند تقسیم به التذاذی و تدبیری؛ مومنانه و مشرکانه؛ صالح و غیر صالح؛ فردی و اجتماعی و تقسیمات دیگر. یکی از تقسیمات هم تقسیم کار به "کارهنری" و کار غیر هنری است. 🔹 برای کار هنری نیز دو اصطلاح وجود دارد که لازم است در آنها قدری فکر کنیم تا شاید از طریق آنها بتوان راهی به "ذات هنر" یافت. 🔺اصطلاح اول: 🔸 در فرهنگ عمومی، هر کاری که از برخی ویژگی ها نظیر نظم و ترتیب، لطافت و ظرافت، ریتم و آهنگ، تنوع و چشم نوازی برخوردار باشد کار هنری خوانده می شود. همچون جنگ هنرمندانه، مدیریت هنرمندانه، نگارش هنرمندانه، ساختمان هنرمندانه. در واقع هر کدام از این مؤلفه ها نشانه ای از امر "زیبا" است. در این صورت هر کاری که نشانه ای از زیبایی در آن قابل رؤیت باشد کار هنری است. از دقت در این توضیح، مشخص می شود که این اصطلاح، استعمال عام از کار هنری است که صحیحتر این است که به جای "کار هنری" به آن "کار هنرمندانه" و یا "کار زیبا" گفته شود. کاری که موصوف به صف زیبایی و هنرمندی می شود. "کار هنرمندانه" اختصاصی به هیچ عرصه و میدان کنشگری ندارد و شامل همه کارها و فعالیت‌های انسان در همه عرصه ها و زمینه ها می شود و هرکس می تواند با رعایت دقت و ظرافت، کار زیبا و هنرمندانه انجام دهد. 🔸 به زبان فلسفی، "هنر" در این اصطلاح یک معنای حرفی و وجود نعتی و رابط دارد و هیچ استقلال و ماهیتی از خود ندارد. بدین جهت نه جوهر است و نه عرض. و چون ذات ندارد هیچ وصفی را نمی پذیرد، هر چه هست همان کار است و هنر و زیبایی، وصف آن است. 🔺اصطلاح دوم 🔹 علاوه بر معنای حرفی و وجود رابط هنر، معنای اسمی و وجود مستقل برای آن وجود دارد. در این اصطلاح هنر یک وصف برای کارها با اغراض مختلف و در میدان‌های متنوع نیست، بلکه هنر خود مقصود است و کار از آن جهت انجام می شود که هنر است و در مسیر تحقق رسالت هنر است. یعنی حقیقت و غایت کار، هنر است. از این رو کار هنری یک قسم از اقسام کار و در عرض سایر کارهاست و به این اعتبار هنر نیز دارای معنای اسمی و داری ذات و ماهیت است که از ساير امور تمایز و تشخص می یابد. 🔸 حال این پرسش مطرح می شود که کار هنری چیست و اثر هنری کدام است؟ چه چیزی موجب تمایز و شخص کار هنری و اثر هنری از ساير کارها و فعالیت‌ها و آثار انسانی می شود؟ 🔹با توجه به آنچه گفته شد، نظم و ترتیب، لطافت و ظرافت، ریتم و آهنگ، چشم و گوش نوازی و گوش اگر چه هر کدام مهم هستند و در اثر هنری یافت می شود اما وجه تمایز اثر هنری نیست چون همه کارهای انسان می تواند متصف به این امور باشد و در عین حال غرض و غایت دیگری داشته باشند که در این صورت، "هنر" بی ذات و بی اثر خواهد شد. به تعبیر دیگر، ناخواسته هنر را حذف کرده ایم و به کارهای روزمره تقلیل داده ایم. در حالی که "هنر" می تواند یک وجود مستقل و معنای اسمی و هویت متمایز داشته باشد و خود رسالت مستقل و نقشی فعال و پویا داشته باشد. از این رو باید از "چیستی اثر هنری" پرسش کرد تا شاید به "ذات هنر" راه یافت. سید مهدی موسوی @usul121
📌 بررسی دوکلام درباره آزادی آیت الله خامنه ای: 🔸آقای «جورج جرداق» نویسنده کتاب نامدار «صوت العداله» - که درباره امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است - بین دو جمله که یکی از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام صادر شده است و یکی هم از جناب عمر - خلیفه دوم - مقایسه‌ای میکند. 🔹یک وقت چند نفر از استانداران یا ولات زمان جناب عمر پیش ایشان آمده بودند، و چون گزارشی علیه آنها آمده بود، خلیفه را خشمگین کرده بود. خلیفه خطاب به آنها جمله ماندگاری را گفته است: «استعبدتم النّاس و قد خلقهم اللَّه احرارا؟»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ در حالی که خدا مردم را آزاد آفریده است؟ جمله دیگری امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام فرموده است که در نهج‌البلاغه آمده است و آن این است: «لاتکن عبد غیرک وقد خلقک اللَّه حراً»؛ بنده غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده‌است. 🔸«جورج جرداق» بین این دو جمله مقایسه میکند و میگوید جمله امیرالمؤمنین به مراتب برتر از جمله عمر است؛ زیرا عمر به کسانی این خطاب را میکرد که آزادی و حریّت، در دست آنها هیچ تضمینی نداشت؛ چون خود آنها کسانی بودند که عمر میگفت: «استعبدتم النّاس»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید. مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ حالا به آنها آزادی بدهید. این یک طور حرف زدن است؛ یک طور دیگر آن است که امیرالمؤمنین به خود آن مردم خطاب میکند و در حقیقت ضمانت اجرا را در خود کلام میآورد: «لاتکن عبد غیرک و قد خلقک اللَّه حراً»؛ بنده غیر خودت مباش، خدا تو را آزاد آفریده است. 🔹در این هر دو کلام، دو خصوصیت برای «آزادی» هست که البته کلام امیرالمؤمنین این برجستگی و امتیاز را داراست که ضمانت اجرایی هم دارد. یکی از آن دو خصوصیت، همین است که حریّت جزو فطرت انسانی است - «وقد خلقک اللَّه حراً». ۱۳۷۷/۰۶/۱۲ بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ https://eitaa.com/hekmat121
📌🌺 عشق را نمی‌شود با پول خرید یا معاوضه کرد! 🔸دربين آثار مرحوم دکتر شهیدی، از همه مهم‌تر و سنگين‌تر، ترجمه نهج البلاغه است كه با ويژگی خاصی ترجمه شده و تاكنون بيش از ۱۵ بار چاپ شده است و‌‌ عجيب آن‌كه ايشان، علی‌رغم مشكلات مالی- از جمله اجاره نشينی- بابت آن، حق الترجمه نگرفتند و در پاسخ دوستان می‌‌فرمودند: عشق را كه نمی‌شود با پول خريد يا فروخت و معاوضه كرد! (مرکز بررسی های اسلامی، گفتگو با مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی) 🔹یک ویژگی مهم مرحوم علامه سید جعفر شهیدی خضوع و خشوعش بود. با این که مجتهد و فقیه بزرگی بودند، وقتی می‌خواستند از درِ دانشگاه وارد شودند، کسی او را نمی‌شناخت. یک بار دیدم که یکی از نگهبانان به ایشان گفت: حاج آقا! کجا سرت را پایین انداخته‌ای و می‌روی؟! (خبرگزاری مهر، مرحوم دکتر صادق آئینه وند، ۹۱/۱۰/۲۷) 🔸مرحوم استاد دکتر شهیدی در کلاس به موقع حاضر می‌شدند، و همیشه با وضو بودند و خود فرمودند: هیچ‌گاه در درس مثنوی در کلاس، بی‌وضو حاضر نشدم! حتی در میان دو کلاس، وضو را تجدید می‌کرد‌ند. (روزنامه جام جم، ۹۴/۱۰/۲۴، دکتر احمد تمیم‌داری- استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی) 🔹مرحوم دکتر شهیدی بسیار به نماز اول وقت و نماز جماعت تاکید داشتند. البته خودشان هیچ وقت نپذیرفتند که پیش‌نماز شوند، خیلی احتیاط می‌کردند و من، به تأکید ایشان در لغت‌نامه پیش‌نماز بودم. یک سفر با هم، به هند رفتیم به همراه دکتر شیخ‌الاسلامی، دکتر حداد عادل و یک هیأت ده - دوازده نفره. ایشان بسیار به نماز شب تأکید داشتند، کسانی که با ایشان همسفر بودند هیچ وقت شب هنگام، متوجه بیداری و نماز شب ایشان نشده بودند. ایشان آهسته برای نماز بیدار می‌شدند، هیچ وقت و هیچ جا این تقید را از دست ندادند. ایشان اغلب وقتی می‌خواستند لباس بخرند مرا نیز همراه می‌بردند و ساده‌ترین و ارزان‌ترین لباس را که تنها به تن‌شان راحت بود،‌ انتخاب می‌کردند به شیک پوشی توجه‌ای نداشتند! (خبرگزاری بسیج، گفتگو با دکتر غلامرضا ستوده) 🔸ترجمه نهج البلاغه علامه شهیدی در مسابقه (کتاب سال ولایت) رتبه اول را از خود ساخت. 24 سکه جایزه ایشان بود. حضرت استاد به خاطر این که خُلفِ وعده با دو دانشجو نکنند، نتوانستند در مراسم شرکت کنند. در دانشگاه تربیت مدرس خدمت ایشان رسیدم و سکه ها را تقدیم کردم نپذیرفتند. اصرار کردم فایده ای نداشت. فرمودند: در هر راه خیری که تشخیص می دهید، خرج کنید! عرض کردم: لااقل خودتان پیشنهاد دهید در چه راهی خرج کنیم؟ فرمودند: سکه ها را نقدکنید و زندانیان آبرومندی که به جهتِ بدهکاری در زندان هستند، و نتوانسته اند بدهیِ خود را بدهند، آزاد کنید! چون ماه مبارک رمضان بود فرمودند: کاری کنیدکه زودتر آزاد شوند و شب عید فطر سر سفره خانواده خود باشند! همان طورکه استاد فرموده بودند عمل شد و چند زندانیِ بدهکار آزاد شده و شب عید نزد خانواده خود برگشتند! (مجله بخارا،شماره۹۷،ص۳۱۷،نقل خاطره ازمحمدعلی مهدوی راد https://eitaa.com/hekmat121