جریان شناسی 5 جریان مخالف حکمت و فلسفه اسلامی
🔆بخش دوم:
❇️5️⃣جریان تجددمحور و دغدغه مند #کارآمدی
علاوه بر چهار گروه ذکر شده، پس ورود تجدد و مدرنیته به جهان اسلام، جریان دیگری در جامعه اسلامی سر برآورده است که اگرچه به لحاظ مبنایی ریشه در ذیل یکی از جریانها فوق دارد اما به دلیل دیگری نیز تمسک می جویند و آن #کارآمدی در عصر تجدد است. این جریان که نوعا تحصیل کرده علوم جدید غرب و یا اهل مطالعه آثار فکری، سیاسی، اجتماعی و ادبی دنیای جدید هستند در برابر میزان نفوذ و گسترش عرضی مباحث فلسفه غرب در عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی دچار حیرت شده اند و از ناتوانی فلسفه اسلامی سرخورده شده اند از این رو معتقدند که فلسفه و حکمت اسلامی توان ورود به عرصه های عینی و اجتماعی را ندارد و می بایست با استفاده از تلاش¬های غربیان و الگوهای آنان به ترجمه فلسفه های غربی و یا بومی سازی و اسلامی سازی آنها پرداخت و در این جریان دست به تأسیس فلسفه جدید زد. نوع این جریانها به #رنسانس_فلسفی معتقدند و دراین زمینه به یکی از فلسفه های غربی اقتدا کرده و از تجربیات آن بهره جسته اند هرچند ممکن است برخی از این جریان ها از نام بردن نسخه های غربی إبا داشته باشند و حتی #منکر آن باشند و به #غرب_ستیزی منجر شود.
❎طیف های خود باخته و غرب زده
طبیعی است که بسیاری از تحصیل کردگان علم و فلسفه غربی و کسانی که گمشده خود را در تحولات جهان غرب و عالَم تجدد می یافتند از همه میراث علمی و فلسفی موجود در جهان اسلام دل بریده و با نفی مطلق و طرد کامل آن به ترجمه فلسفه غربی روی آورند و آن را نسخه درمان دردهای جامعه بپندارند. برخی از این افراد به تفکرات و فلسفه لیبرالیستی پناه برند و برخی به فلسفه های سوسیالیستی؛ اما همه بر نفی خود و اعتماد به میراث فلسفی غرب مشترک بودند. جریان غرب زده از ملکم خان، طالبوف، آخوندزاده تا محمدعلی فروغی، حسن تقی زاده، تقی ارانی، کیانوری، طبری، آریان پور، و ... از جمله این افراد محسوب می شدند.
❎طیف های خودباور
اما در این بین جمعی از دین-مداران و دغدغه مندان فرهنگ و سنت اسلامی علی رغم دغدغه تجدد و کارآمدی، درمان را در طرد و نفی مطلق میراث اسلامی ندیدند بلکه معتقد بودند با کنار گذاشتن مابعدالطبیعه و عقلانیت فلسفی می توانند خوانش جدید از قرآن و فرهنگ اسلامی داشت. که مهمترین آنها از این قرار است:
1. طیف علم محور
دغدغه اصلی این جریان «علوم تجربی» است و همسو نشان دادن آموزه های دینی با پیشرفت های علوم تجربی جدید بود؛ علومی که با روش شناسی تجربی و اثباتی، سعی در تقلیل حقایق به امور مادی و روابط علّی تجربی و نفی نقش عوامل ماورایی در پیدایش حوادث و وقایع این جهانی بود. از این رو، حکمت و فلسفه اسلامی با تأکید بر عناصر غیبی و اعتقادبه وجود روح و نفس مانع بزرگی بر سر این راه محسوب می شد.
اعضای وابسته به نهضت آزادی بخصوص مهندس #مهدی_بازرگان، دکتر #یدالله_سحابی با تمسک به علوم تجربی فیزیک و زیست شناسی و اعتماد به منطق تجربی، تلاشهای زیادی در زمینه بازخوانی علمی معارف اسلامی و رد آراء و نظرات فیلسوفان اسلامی انجام دادند.
2. طیف اجتماع محور
این طیف فکری بیشتر دغدغه جامعه و تغییرات اجتماعی داشته و دارند و معتقد به تغییرات اساسی در وضعیت جامعه و روابط قدرت و حاکمیت هستند تا امکان توسعه مادی و سرپرستی جامعه براساس آموزه های اسلامی فراهم شود. این طیف نیز بر مانعیت فلسفه و حکمت اسلامی بر سر راه توسعه و تجدد جامعه اسلامی اصرار دارند و گذار از آن را یکی از شرایط ماتقدم توسعه می دانند.
دکتر #علی_شریعتی و جریان چپ اسلامی با استفاده از آراء و اندیشه های سوسیالیستی و اگزیستانسیالیستی به نقد حکمت و فلسفه اسلامی نشستند و به تولید ادبیات شورانگیز مبارزاتی و رهایی بخش پرداختند تا از طریق ادبیات و تفسیر مبارزاتی و شور افکنانه از آموزه های دینی و بحرانهای اجتماعی جامعه، جوشش و خیزشی را در نسل جوان ایجاد کنند.
از جمله نسخه های جدیدتر این طرز فکر، سید #منیرالدین_حسینی طلبه حوزه بود که علی رغم بی اطلاعی از منطق و فلسفه، به مطالعه آثار ترجمه ای و تألیفی جریان چپ داخلی پرداخت و از این رهگذر با برخی از نگاه های سوسیالیستی آشنا شد و علی رغم نگرش های تکنولوژی محور پیشین، دغدغه های اجتماعی پیدا کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عرصه مطالعات اقتصادی روی آورد اما با ناکامی های مکرر در عرصه اقتصاد و خروج اجباری از جامعه مدرسین در اواسط دهه شصت تلاش کرد تا با آشنایی و استفاده از «فلسفه شدن» هگل و تقریرهای سوسیالیستی، طرحی برای بومی سازی آن با عنوان #فلسفه_چگونگی برپایه #اصالت_ربط ارائه دهد و برای این منظور آکادمی علوم اسلامی را تأسیس کرد.
#جریان_شناسی
#مخالفان_فلسفه_و_حکمت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121