💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سی_و_سوم
_منم گیر کردم.
صندلی افتاده روی پام.
بدتر از این نمی شد .
به امید چه کسی بودم !
خودش بدتر از من جایی گیر کرده بود .
باید وضعم رو براش شرح
می دادم که بفهمه به هیچ عنوان نمی تونم از اونجا بدون کمک بیرون بیام .
من – من اینجا بین دوتا صندلی گیر کردم . کتفم هم گیر کرده و
نمی تونم یکی از دستام رو تکون بدم .
پاهام هم یه جورایی بین
زمین و آسمونه و یه چیزي افتاده روش که نمی تونم حرکتشون بدم .
صداش باز پیچید .
- تکون نخورین . ممکنه دست یا پاتون در رفته باشه .
من سعی می کنم پام رو بیرون بکشم و بیام کمکتون .
با این حرفش نور امیدي تو دلم زنده شد .
اینکه یکی هست که اگر بتونه میاد کمکم .
آروم گرفتم به امید اینکه شاید بتونه پاش رو به قول خودش بیرون بکشه .
چند دقیقه اي گذشت .
نه صدایی ازش میومد و نه خودش پیداش
شده بود .
ترسیدم نکنه مرده باشه یا از هوش رفته باشه !
از طرفی ترس از منفجر شدن هواپیما یه بار دیگه اومد سراغم .
بلند گفتم .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سی_و_چهارم
از طرفی ترس از منفجر شدن هواپیما یه بار دیگه اومد سراغم.
بلند گفتم
من– چی شد ؟ .
تونستین پاتون رو بیرون بیارین ؟
صداي آخش بلند شد .
- آخ . خ . خ . خ ........
با ترس صداش کردم .
- آقا ! چی شد ؟
با مکث جوابم رو داد .
با صدایی که پر از ناله بود .
- چیزي نیست .
پام زخمی شده .
چند دقیقه ي دیگه میام کمکتون .
خیالم بابت خودش راحت شد .
البته بیشتر از این جهت که میاد
کمکم .
باز با یادآوري هواپیما با التماس گفتم .
من – عجله کنید .
ممکنه هواپیما منفجر بشه .
با صدایی که نشون می داد در حال تلاش براي بلند کردن چیزیه جوابم رو داد .
- منفجر ؟
نترسین .
چیزی اتفاق نمی افته .
حرصم گرفت .
از کجا انقدر مطمئن بود ؟
. انگار از همه چیزخبر داشت .
پر حرص گفتم .
- جناب پیشگو !
مگه تو تلویزیون ندیدي هواپیما وقتی سقوط میکنه منفجر می شه .
انگار از حرفم و لحنم حرصش گرفت که با حرص گفت ....
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
#🤚سلام_صبحتبخیرمولایمن
🌸در آرامش ناب جمعههای معطر،
وقتی نسیم یادتان ،
آستان قلبم را
پر از پروانه میکند ،
روی فرش انتظار ،
کنار گلدانهای
صورتی محبت نابتان،
رو به کوچهی چشم بهراهی
مینشینم و برای
شب پرههای بیقرار دلم
از آدینهی سبزی میگویم که
شما از راه میآیید ...
... و این لحظههای روشنِ
با شما نشستن ،
به تمام جهان میارزد ...
شکر خدا که شما را دارم
الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
#آرامگاه_علی_صالح(امامزاده خاس علی )
امامزاده علی صالح از مشهورترین امامزادگان استان ایلام و غرب کشور است، مرقد مطهر ایشان در بیست و پنج کیلومتری شهر ایلام به سمت مهران بر روی تپهای قرار دارد، علی صالح، مسمی به «علی الخیر»، کنیه او ابوالحسن و لقب او صالح فرزند «عبیدالله الاعرج الاول» فرزند «الحسین الاصغر» فرزند امام علی بن الحسین بن علی ابی طالب (ع) میباشد. ( الروض المعطارفی تشجیر تحفه الازها،: ۱۱۸) همسرش ام سلمه دختر عبدالله بن حسین الاصغر بن امام سجاد (ع) یعنی دختر عموی وی بوده است، ایشان مستجاب الدعوه بوده و صاحب کرامات است.
#ایلام
#ایران_زیبا🇮🇷
#گردشگری😍
الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
♦️ ️ یادداشت حاج قاسم سلیمانی بر کتاب شهید حججی بعد از مطالعه کتاب
🔹 سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن.
فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین(ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد.
دخترم! آنها را الگو بگیر و مهمترین شادی آنها عفت و حجاب است.
🖤 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem