eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
990 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 حرف زد و از چیزهایي که بهشون بي توجه بودم گفت. نصیحتي در کار نبود فقط سعي داشت چشمام رو باز کنه. از آینده ای گفت که ممكن بود با کمای همیشگي امیرمهدی داشته باشم . اینكه زندگي یه زن تنها چه جوریه. نگفت برم دنبال زندگي خودم گفت حواسم باشه چي در انتظارمه ، که بي تفكر تو این راه پا بذارم خیلي زود ميبازم. رضوان خوابش برده بود که حرفای من و مهرداد تموم شد و من به اسم خواب به اتاقم پناه بردم . گرچه که تا یكي دو ساعت تو تختم از این پهلو به اون پهلو شدم. همه مي ترسیدن از خواب بي بازگشت امیرمهدی . چي باعث شده بود این ترس به جونشون بیفته رو نميدونستم . شاید حرفای دکتر و یا این خوابي که از نظر ما طولاني شده بود! گرچه که هیچكس خبر نداشت خدا برامون چي مي خواد. *** با مامان خداحافظي کردم . قرارم با نرگس ساعت یازده بود. از ساعتي که بیدار شدم همه طوری رفتار کردن انگار اتفاق خاصي نیفتاده . گویي روز قبل هیچكس با من حرفي نزده و همه چیز در آرامش پیش رفته. من هم چیزی به روم نیوردم شاید این هم نقش تازه ای از زندگي بود . گاهي باید برای تغییر رویه تو زندگي بدون کلامي فقط راهمون رو عوض کنیم مثل همون قطاری که در حین حرکت خط ریلش رو عوض مي کنه و هیچكس متوجه نقش اصلي سوزنبانش نمي شه. سوزنبان من هم اون بالا نشسته بود و با زیبایي در حال عوض کردن خط ریلم بود . و من غافل بودم از حكمتش که داره من رو برای چیزی فراتر از انتظارم آماده مي کنه! 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 و من غافل بودم از حكمتش که داره من رو برای چیزی فراتر از انتظارم آماده مي کنه! خیلي آروم و تلنگر تلنگر من رو سوق مي داد به سمت جایي برای پرواز کردن و اوج گرفتن . همون جایي که بي شك اوج تجلي عشق من و امیرمهدی بود. نیم ساعت زودتر جلوی در خونه ای بودم که یك روز فكر مي کردم خیلي زود ساکن طبقه‌ی دومش مي شم. زنگ رو زدم و با باز شدن در داخل شدم. مامان طاهره و نرگس با روی باز به استقبالم اومدن . وارد خونه که شدم ناخودآگاه چشمم به در اتاقش افتاد . دلم پر کشید برای رفتن و خوابیدن رو تختي که بي شك هنوز بوی امیرمهدی رو یدك ميکشید. اما با حرف نرگس پا روی خواسته ی دلم گذاشتم . با لبخندی گفت: -تا تو یه چایي بخوری منم حاضر مي شم. سرم رو تكون دادم: -باشه . نمي خواد عجله کني . دیر که نميشه! حین چرخیدن به سمت اتاقش جوابم رو داد: -دیر نمي شه عوضش یه مقدار با هم قدم ميزنیم. قدم زدن فكر خوبي بود . اینجوری ميتونستم باهاش سر صحبت رو باز کنم . اگر قرار بود من عاقلانه فكر کنم اونم باید عاقلانه فكر مي کرد . منتظر گذاشتن شوهرش برای محضری کردن عقدشون کار درستي نبود. مامان طاهره با یه سیني محتوی چای و میوه اومد و کنارم نشست . چای رو بهم تعارف کرد و منم با تشكر فنجونم رو برداشتم. پیشدستي میوه رو جلوم گذاشت و آروم پرسید: -از دست ما که ناراحت نیستي ؟ لبخندی بهش زدم: -نه . چرا ناراحت باشم ؟ -به خدا قسم که دلمون نمي خواد اینجوری ببینیمت. سر تكون دادم و با اطمینان گفتم: -مي دونم . برای همین دلگیر نشدم. ابرویي بالا داد: ....... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢ویژگی‌های اصلح در کلام امیرالمومنین‌ علی علیه‌اسلام . ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐ 🌱@heyatjame_dokhtranhajgasem
ســــــلــــــاممم😍😌 عیدتون پیشاپیش مبارک باشه🥳😜 «با یه خبر خــــــوب اومدم🥰» پویش داریم چه پویشی😃❤️‍🔥 پویش برای عید غدیر😌😍💚 موضوع: عکاسی📸 اسم پویش:(من غدیری ام💚) مهلت ارسال تصاویر زیباتون👇 ۱۴٠۳/۳/۶ به قید قرعه به ۳ نفر از عزیزان *جوایزی* اهدا می شود. ☆قراره عکس با موضوع عید غدیر برای ما بفرستید☆ آیدی جهت ارسال تصاویر👇 @h_d_hajghasem_120 👈نکته👉 1_لطفا عکس هاتون مفهوم عید غدیر را به مخاطب برساند. ۲_فقط یک عدد عکس بفرستید. ۳_عکس هاتون با کیفیت باشه. *در غیر این صورت از شرکت در پویش معذوریم* منتظر عکسای قشنگتون هستیم. 😍🥰😃 این پیامو برای دوستات بفرس تا اونهام توی پویش شرکت کنن. 😇😊❤️🌺 ✨https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem✨
سلاااام😍😍😍 ما اومدیم با یه پویش جذاب دیگه 😉☺️ برای اطلاعات بیشتر پیام بالا رو بخونید😘💐