eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
989 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
( ♥️°📕) 📚 ✍🏻 📖 سلما ميان هق هق گريهاش ميتوپد به سروش: آقا فرهاد چيش از آقامغفوري كمتره؟ ميتونه بشه مثل آقامغفوري! كارد ميزدي خون سروش در نميآمد. موقع رفتن گفت: به قرآن اين خواهر ما رو جادو كردي. من امروز خودمو كشتم براش، برا تو ميميره! اگه تا آخر عمرت مثل آقامغفوري زندگي نكني، خودم ميكشمت! سلما ميپرد وسط حرفش: اگه من مثل بانو بودم، تو هم بخواه كه مثل آقامغفوري باشه. خندهام ميگيرد از حال سروش. هر چند درست نيست به خاطر من با خانواده درگير شود. هيچ چيز بهتر از سكوت و آرامش نيست. اين را بعدها به سلما ميگويم كه با اين همه دفاع از من بيشتر خانواده را حساس ميكني! بگذار مرور زمان ما را با هم اخت كند! البته ترجيح ميدهم سلما هميشه خط مقدم باشد. اداره زندگي را هم ميدهم دستش خودم همراهي ميكنم! زن كدبانوي خانهداري كه كار و بار بيرون را هم ميداند و ميتواند مثل يك شيرزن كار فرهنگي هم بكند... اين درست است! توسل به آقامغفوري معجزه ميكند؛ حالا اگر بشوي شبيه آقامغفوري خدا برايت چه ميكند؟ ⏳ادامه دارد...⏳ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 من – مراقب خودت باش . و از زیر چشم نگاهش کردم . لبخندش که تکرار لحظه به لحظه ي زندگی بود ، دلم رو آروم کرد . امیرمهدي – چشم . کمی به سمتم برگشت و این باعث شد سرم رو بالا بگیرم . و همون موقع نگاه هاي نرگس و رضوان رو در حال صحبت متوجه خودمون دیدم . شب پر ماجرایی بود . هم براي من و هم براي خونواده هامون . امیرمهدي – ممکنه دیگه دیداري نباشه . دلم می خواد این حرفم رو همیشه به یاد داشته باشین . دوستانه . نگاه از نرگس و رضوان گرفتم . امیرمهدي – هر هوایی رو که به شکل دم فرو می دیم ، هر بازدمی که بیرون می دیم ، ثانیه اي از اون فرصتی که خدا بهون داده کم می شه . معلوم نیست تا کی فرصت داریم . خیلی حیفه این وقت رو از دست بدیم و خدامون رو نشناخته باشیم . من – تو خدا رو شناختی ؟ امیرمهدي لبخندي زد . امیرمهدي – من هنوز هم دانشجوي این راهم . من – چه جوري باید خدا رو شناخت ؟ امیرمهدي – با هر چیزي که توش آیتی از خدا دیدین . بی راه نمی گفت . وقتی من لقب تکه اي ازبهشت رو به لبخندش دادم می تونستم از همون بهشت به خدا برسم . نمی شد ؟ حاضر بودم تا ابد به خداشناسی بپردازم به شرطی که نگاه و لبخندش مال من می شد . با صداي خنده ي بابا و اقاي درستکار نگاهم به سمتشون چرخید . نگاه مهرداد و لبخند اون دو ، نگاهم رو سرگردون کرد . آقاي درستکار رو به خانومش گفت . درستکار – خانوم ! اگر رضایت می دین رفع زحمت کنیم . طاهره خانوم لبه ي چادرش رو که با دست زیر چونه ش محکم گرفته بود رو کمی بالا کشید و به سمت مامان لبخندی زد . طاهره – راسش انقدر خانوم صداقت پیشه شیوا صحبت می کنن که آدم دلش نمیاد ازشون جدا بشه ! آقاي درستکار هم در جوابش رو به بابا گفت . درستکار – والا منم سیر نمی شم از مصاحبت جناب صداقت پیشه. بقیه ي حرفا باشه براي دفعه ي بعد و این دفعه هم خونه ي ما . بابا با خوشرویی جواب داد . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 -پس لطف کنین به پدرش بگین از طرف من یه پیغام براش ببرن . آروم و پر تردید گفت: -بگو عزیزم. -بهش بگین برای بار دوم بهش اخطار مي دم به آدمای اطراف من کاری نداشته باشه . اگر دکتر ازش شكایت کنه حتماً مي رم و شهادت مي دم که هم دکتر رو تهدید کرده و هم اون بلاها رو سرش آورده . خودش هم مي دونه که مدرك دارم . هم پیامش تو گوشیم هست و هم تاریخ زنگي که دوستش بهم زده . بعید مي دونم اینبار بتونه قسردر بره. شل و وارفته پرسید: -پویا بازم کاری کرده ؟ پوزخندی به سادگي مادرش زدم . یعني بچه‌ی خودش رو نمي شناخت: -بهتره از خودش بپرسین . بهتر از من ميتونه براتون توضیح بده . شما لطف کنین پیغام من رو بهش برسونین. "باشه "ای گفت و من هم سریع خداحافظي کردم. امیدوار بودم حرفم رو پویا تأثیر بذاره و برای همیشه از زندگیم بیرون بره . اما نميدونستم همین حضورش چند روز دیگه مي شه بزرگترین آزمون زندگي من! *** همراه نرگس از برادر مائده خداحافظي کردیم و از کلاس خارج شدیم. نرگس آروم پرسید: -برای روز عید برنامه ی خاصي دارین ؟ سری تكون دادم: -نه . فقط ممكنه یه سر بریم خونه ی مادربزرگم . چطور مگه ؟ تکون خفیفي به سرش داد: _گفتم شاید برای تولدت برنامه ای داشته باشین. لبخندی زدم دوم آبان روز تولدم بود که با عید غدیر یكي شده بود 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem