واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
*📝همچون مقلوبه واژگونت خواهیم کرد!*
🔸درست یک روز مانده به روز قدس، مادران سبزواری دست در دست کودکانشان، راهی امامزاده شعیب(علیهالسلام) شدند برای برگزاری یک پویش. پویشی در حمایت از مردم و به ویژه زنان فلسطینی با محوریت یک غذا.
🔸سفرهها یکی یکی کنار هم پهن شد و قابلمهها رویش قرار گرفت و با نمادهای مختلف کشور فلسطین و پرچمهای ساخته شده توسط بچهها رنگ و لعاب مقاومت گرفت. همه آماده عملیات واژگونی مقلوبهها بودند.
🔸مقلوبه یک غذای سنتی فلسطینی است که شبیه غذای تهچین ما ایرانیهاست و قابلیت برگرداندن در یک ظرف را دارد. این غذا به نمادی برای مبارزه با رژیم اشغالگر قدس و کابوس اسراییلیها تبدیلشده است. از سال ۲۰۱۷ که ترامپ قدس را به عنوان پایتخت اسراییل رسمیت بخشید، مرابطات که زنان خادم قدس و آرمان فلسطین هستند، با قابلمههای مقلوبه در صحن مسجدالاقصی حاضر شدند و آنها را با صدای تکبیر، چشم در چشم سربازان اسراییلی به علامت سرنگونی اشغالگران، واژگون کردند.
🔸حرکتی که سکوت خبری قدس و تحریم آن را در آن روزها بهیکباره شکست. حتی چند نفر از این زنان خادمِ، به همین دلیل بعدها دزدیده و زندانی شدند. این سنت مبارزه زنان فلسطینی در سالهای بعد و در ماه مبارک رمضان ادامه پیدا کرد و با مقابلهٔ اسراییلیها به پشت درهای مسجد کشیده شد، اما صدای این حرکت آزادی خواهانه، در کل جهان پیچید و زنان ایرانی را هم با خودش همراه کرد.
🔸مادران سبزواری نیز دیروز در حمایت از این حرکت، همزمان با اذان مغرب، و سر دادن شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا، قابلمه های مقلوبه خود را به نیت سرنگونی رژیم صهیونیستی واژگون کردند. این حرکت در فضای مجازی نیز با همراهی مادرانی از سایر شهرهای کشور، در کانال مادران میدان برگزار شد. باشد که بزودی شاهد نابودی رژیم اشغال گر اسراییل و آزادی قدس شریف باشیم.
✍مریم برزویی
🆔 @hhonarkh
24.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇯🇴🇮🇷🇯🇴🇮🇷🇯🇴🇮🇷🇯🇴🇮🇷🇯🇴
پویش مقلوبه
در حمایت از مردم فلسطین و به امید سرنگونی اسراییل
#مادرانه_سبزوار
#مقلوبه
#مرابطات
#زنان_مقاومت
#مادران_میدان
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
@madaranemeidan
🆔 @hhonarkh
سید مهدی! راستی چرا نام خانوادگیات «اسلامی» شد؟
راستش من جواب سوالم را در لابلای سطرهای کتاب "از دامن مادر" که شرح کوچکی از زندگی توست پیدا کردم.
تو در دریای وجود خودت، اسلام کوچکی را ساخته بودی و آن را شهر به شهر و روستا به روستا روان میکردی. تو تلفيقی از عاطفه و ایثار و اخلاص و شجاعت و سخت کوشی و اندیشه ورزی و عمل بودی.
آنجایی که لازم بود بوسه بر پای مادر میزدی و آنجایی که لازم بود بوسهای به پیشانی پدر حواله میدادی.
آنجایی که لازم بود، حواست به ندارها بود و آنجایی که لازم بود حواست به جماعت نمازها.
آنجایی که لازم بود، ور دست پدرت میرزاحسن بودی و آنجایی که باید مشتهایت را گره میکردی و شجاعانه ظلم را تکفیر میکردی.
آنجایی که لازم بود درس میخواندی و آنجایی که لازم بود با یک پُرس چلو کباب دل بچهمحلهایت را شاد میکردی.
آنجایی که لازم بود آستینهایت را بالا میزدی و در دامن مادر رخت میشستی و آنجایی که لازم بود عبا به تن و عمامه به سر به دل خط مقدم میزدی و به رزمندهها روحیه میدادی تا مبادا خط بشکند و دشمنِ تا بن دندان مسلح شهرهایمان را درو کند.
خلاصه بگویم اسلامی جان، آنجایی که لازم بود زنده بودی و آنجایی که لازم بود جان دادی. تمام!
با این همه چرا نام خانوادگی «اسلامی» برازنده تو نباشد وقتی لباس برازندۀ تقوا را خوب به تنت اندازه کردی؟
#معرفی_کتاب
#از_دامن_مادر_رو_بخونید
#به_قلم_محمد_حکم_آبادی
#نثری_روان_و_زیبا
#شهید_سید_مهدی_اسلامی_خواه
🆔 @hhonarkh
🔻رهبر معظم انقلاب اسلامی:
🔺 [در عرصهی فعّالیتهای اجتماعی و سیاسی و علمی و فعّالیتهای گوناگون] *زنِ مسلمان مثل مردِ مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضای زمان است، آن خلأیی را که احساس میکند، آن وظیفهای را که بر دوش خود حس میکند، انجام دهد* چنانچه دختری مثلاً مایل است پزشک شود، یا فعالیت اقتصادی کند، یا در رشتههای علمی کار کند، یا در دانشگاه تدریس کند، یا در کارهای سیاسی وارد شود، یا روزنامهنگار شود، برای او میدانها باز است. به شرط رعایت عفّت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعهی اسلامی میدان برای زن و مرد باز است.
🔺شاهد بر این معنا، همهی آثار اسلامی است که در این زمینهها وجود دارد و *همهی تکالیف اسلامی است که زن و مرد را به طور یکسان، از مسؤولیت اجتماعی برخوردار میکند. اینکه میفرماید: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، مخصوص مردان نیست؛ زنان هم باید به امور مسلمانان و جامعهی اسلامی و امور جهان اسلام و همهی مسائلی که در دنیا میگذرد، احساس مسؤولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفهی اسلامی است*
🌷 ۱۳۷۵/۱۲/۲۰
🌱 @Khamenei_Reyhaneh
🆔@hhonarkh
*حرفهای ما پر از پروانگی هستند، باز
در طواف نور تو پرواز کم میآوریم*
(رقیه ندیری)
✨دوست من! مسیر رفتن ما، به سمت آفتاب است
تو هم بیا تا به خانه آلاله ها سری بزنیم✨
🌸دیدار با مادر شهید مهدی برزویی🌸
📆 چهارشنبه ١۴٠١/٠۴/٠٨
⏰ ساعت ١٩:٠٠
✨خواهرانی که تمایل دارند همراهمان باشند جهت هماهنگی و دریافت نشانی به آی دی زیر در پیام رسان ایتا و بله پیام دهند.
@m_khorram99
#واحد_خواهران_حسینیه_هنر_سبزوار
🆔 @hhonarkh
🔶حکایت زن های ناراضی
🔹یادداشتی بر مستند زنان جبهه شمالی
✍️ مریم برزویی
قصه فیلم از یک ناآسودگی شروع میشود و تا خط مقدم پیشروی میکند. صدای شیهه آژیر در همان آغاز فیلم و رجزخوانی زنها توی خط مقدم، آب پاکی را میریزد روی دست دشمن!
ناآسودگی که این روزها جنسش کمیاب شده یا بهتر بگوییم نوع آن تغییر کرده. آسایش را جای آرامش جاساز کردهاند و به خوردمان دادهاند. هرچه هم در این چاه بی سروته آسایش میریزیم، پر نمیشود. زنان ناآسوده این مستند، اما یک روز را هم با خیال معمولی زنانه نگذراندهاند. فکر و ذکرشان جهاد و مبارزه و بیرونزدن از چارچوب خانه خود بوده است.
جنیدی سردسته زنان رودسری، وقتی به همراه همسرش در کسوت امام جمعه، به رودسر کوچ میکند، اوضاع کشور تازه انقلاب کرده، آرام و قرارش نمیدهد. به توصیه همسر وارد انجمن زنانهای در شهر میشود و عَلَم کارهای جهادی را بلند میکند. هنوز شیرینی انقلاب زیر زبان مردم مزه نکرده است که دیوانهای سنگی توی چاه میاندازد و جنگ آغاز میشود.
زنهای انجمنی گوش به فرمان امامشان، چادر همت به کمر میبندند و وارد فعالیتهای پشتیبانی جنگ میشوند. کمکم مزه جنگ را عوض میکنند.
رندهبهدست برای پخت مربا میآیند. شال و کلاه میبافند. کلههای قند را حبهحبه میکنند. هر نقطه شهر تبدیل میشود به پایگاه کمکهای مردمی. از مدرسه خانم موسوی گرفته تا خانه خانم منزوی!حالا تو در خیال خودت داری مستند تماشا میکنی و هر بار اشکهایت سرازیر میشود. درود میفرستی به غیرت زنان سرزمینت. اما در میانه مستند ورق برمیگردد. کار زنها به پشتیبانی جنگ ختم نمیشود. گلهمندند. به همین مقدار سهمشان از جنگ راضی نیستند. میخواهند در جبهه نزدیکتری بجنگند. ماجرا از رفتوآمدهای خانم امام جمعه به خط مقدم شروع میشود.
آشپزخانه گردان ۱۴صاحبالزمان، قرار است رخت نو بر تن کند. ۲۲۰زن گیلانی رضایتنامه به دست، عازم خط مقدم میشوند و تو شاهد ساک بستن مردها برای زنهایشان هستی. آشپزخانه هویزه میشود معبر و مسجد و سنگر زنان!
مستند در دقایق پایانی خاطرات تلخ و شیرین روزهای خط مقدم را زیرورو میکند. حتی زمانی که خبر عقبنشینی زنها به پشت جبهه میآید، گریه و غم دوام نمیآورد و آغازی میشود برای مسیر دوباره.ای کاش پایان مستند با خندههای همان مادر شهیدی ختم میشد که میگفت: «محال است بتوانی گریه مرا درآوری! من مقاومت میکنم!»
دوربین حالا بعد گذشت چند دهه، چهرههای چروکافتادهای را به تصویر میکشد که روایتهایی از سالهای نزدیک با خودشان آوردهاند. لهجه محلی راویها، انطباق تصاویر و فیلمهای مرتبط با روایتها، دستنوشتههای زنان و... مستند را دیدنیتر کرده است. هرچند ابهاماتی در مستند دیده میشود و جای خالی پرداختن به آنها خودنمایی میکند: بچهداری، همسرداری، مدیریت امور منزل در زمان حضور در جبهه و فعالیتهای پشتیبانی جنگ، مصاحبه با اعضای خانواده، پرداختن به انجمن زنانه و فعالیتهایش، آموزشهای قبل از حضور در جبهه، شرح بیشتر وقایع، زمان حضور در جبهه و...
مستند زنان جبهه شمالی، حکایت زنهای ناراضی است. زنهایی که به دنبال سهمخواهی از جبهه و جنگ هستند. اما نه آن سهمخواهیهای معروف!
این زنان، معرفهای خوبی از الگوی سوم زن هستند. الگویی که در بستر انقلاب اسلامی شکل گرفت و در مقابل نگاه شرقی و غربی به زن، قد علم کرد. زنی که نه مثل زن غربی از ارزشهایش کوتاه آمده و نه، چون زن شرقی زنانگیاش را به محیط زندگیاش محدودکرده، بلکه آن را به اندازه یک سرزمین وسعت داده است.
#مستند_دیدم
#معرفی_مستند
#زنان_جبهه_شمالی
🆔 @hhonarkh
✅ چگونه در حوزه حجاب و عفاف، ورود موثری داشته باشیم؟
⚜ خانم دکتر رقیه فاضل ⚜
〽️ ویژه تمام بانوان سبزواری
💠 زمان: جمعه ۲۴ تیرماه، ساعت ۱۰:۳۰
💠 مکان: خ بسیج (حکیم)، بسیج۱۹، سالن اجتماعات امام خمینی (ره)
#اطلاعیه
#نشرحداکثری
🔹معرفی و نقد کتاب *از دامن مادر* روایتهایی از زندگی شهید سیدمهدی اسلامی خواه
✨با حضور نویسنده کتاب آقای محمد حکم آبادی
📆 شنبه 25 تیر ماه 1401
⏱️ ساعت 10:30
🏠 در حسینیه هنر سبزوار
📎 شرکت برای عموم آزاد است.
#واحد_خواهران_حسینیه_هنر_سبزوار
🆔 @hhonarkh
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
🔻جلسه نقد و بررسی کتاب «از دامن مادر» برگزار شد
🔹جلسه نقد و بررسی کتاب «از دامن مادر» با حضور محمد حکم آبادی نویسنده اثر، کارشناسان، نویسندگان جوان و علاقهمندان به تاریخ شفاهی و ادبیات در حسینیه هنر سبزوار برگزار شد.
🔹در این جلسه محمد حکمآبادی با بیان ویژگی های شاخص شهید سیدمهدی اسلامی خواه، گفت: شهید اسلامی خواه از شهدای شاخص سبزوار است. شهید اسلامی خواه را به واسطه برادرشان و خاطره تدفین شهید میشناختم. از ابتدا که وارد حوزه علمیه تهران میشود با شهید اندرزگو فعالیت های سیاسی شان شروع میشود. این فعالیت ها در قم و سبزوار و روستاها ادامه دارد و با شجاعت کامل برای رسیدن به اهداف و آرمان هایش مبارزه میکند. او در روستاها علاوه برفعالیت های سیاسی، فعالیت های تربیتی هم داشته است. از دیگر فعالیت های او همچنین میتوان به فعالیت در جهاد،ارتش، سازمان تبلیغات و .... اشاره کرد.
🔹 حکم آبادی در توضیح نقدهای وارد به نام و محتوای کتاب گفت: هنگام مطالعه مصاحبه ها و تحقیق ها، ارتباط خاص شهید با مادرشان قابل توجه بود. محوری ترین بخش کتاب ارتباط شهید با مادر است که انتخاب نام « از دامن مادر» به همین دلیل بود. قالب کتاب تک خاطره بود و در حال حاضر فکرمیکنم امکان تغییر قالب و کمتر شدن تعداد خاطرات در کتاب وجود دارد. لحن در کتاب «از دامن مادر» تا حدودی رعایت نشده است که سعی شد در پروژه و کتاب های در حال نگارش اعمال شود. همچنین پرداختن بیشتر به زندگی شهید اسلامی خواه از نظر انسان انقلاب اسلامی امکان پذیر بود.
🔹کتاب «از دامن مادر» نوشته محمد حکم آبادی که اولین کتاب این نویسنده سبزواری محسوب میشود، روایتگر داستان یک روحانی شهید به اسم سید مهدی اسلامی خواه است؛ او به عنوان یک روحانی مجاهد در عرصه های سیاسی دوران انقلاب اسلامی فعال بوده است. فعالیت های شهید به نحوی بوده است که میتوان از او به عنوان یکی از حلقه های میانی بین مبانی انقلاب اسلامی و مردم یاد کرد. این روحانی مجاهد در سن 24 سالگی و سال ۱۳۶۰ در عملیات طریق القدس بر اثر اصابت ترکش شهید شد. آرامگاه او در مسجد جامع شهدای روستای استیر قرار دارد.
🔹کتاب «از دامن مادر» تولید دفتر مطالعات جبهه فرهنگی اسلامی سبزوار و نشر راه یار است.همچنین در تولیدات دفترمطالعات جبهه فرهنگی سبزوار سعی شده است در چاپ کتاب های تاریخ شفاهی شهدا، مشارکت خانواده شهدا در چاپ کتاب فرهنگ سازی شود.
✍️ فاطمه برآبادی
🆔 @hhonarkh
🔅 آخوند میدان
یادداشتی بر کتاب از دامن مادر
✍️ مطهره خرم
*بخش اول*
سنی نداشت، بسیار کوچک بود که سرخک سختی گرفت، دکترها عمر سیدمهدی را به دنیا نمیدانستند؛ مادرش چاره دیگری اندیشید، پسرش را نذر حسین کرد و قرار شد سیدمهدی را فدایی حسین بار بیاورد. اینطور بود که خدا عمر دوبارهاش بخشید.
سپس با زندگی سیدمهدی همراه میشویم؛ با روزهای گرم تابستان و بنایی کردنش، از کمک دست پدرشدن تا کمک کردن به مادر در کارهای خانه؛ روزهای رفتن به تهران؛ از مکتب تا مدرسه؛ از روزهایی که قید مدرسه را زده بود و رویش نمیشد به پدرش بگوید دخترها به اجبار معلم در مدرسه میرقصند. عطای مدرسه را به لقایش بخشید و به پیشنهاد پدر راهی حوزه و حجره شد.
با گذر روزها آشنایی سیدمهدی با سید روحالله خمینی بیشتر میشد؛ صحبتهای آقای محمدتقی فلسفی، سیدعلی اندرزگو و ناطق نوری در حوزه چیذر این آشنایی را به وجود آورده بود. مهدی پسر شجاعی بود؛ این را از خاطرات کتاب می توان فهمید ولی طلبگی و درس دین خواندنش این شجاعت را دوچندان کرده بود زیرا او دین را تنها در لابهلای کلمات کتابها نمییافت بلکه اهل عمل بود، اهل مبارزه.
از همین قرار بود که خودش نیز تبلیغ دین میکرد؛ تبلیغ آزادی و شکستن حصار ظلم و جور، تبلیغ عدالت، ساکت ننشستن در برابر زور و ستم. او با آخوندهای مسئلهگو فرق داشت! اتفاقا سرش درد میکرد برای آگاهی دادن، روشن کردن مردم و باز کردن چشمهایشان. او آمده بود تا جسارت برخاستن، جسارت جنگیدن برای صلح را به مردم بدهد و همین کار را هم کرد. مبارزه و تلاش سیدمهدی آن قدر زیاد شده بود که حتی خانوادهاش را هم درگیر کرد تا حدی که میرزاحسن، پدرش، مجبور شد از تهران به زادگاهش روستای استیر بازگردد.
سیدمهدی به روستا هم سر میزد؛ در آنجا کتابخانه زد و جوانان و نوجوانان روستا را دور خودش جمع میکرد. با اینکه خودش سن و سال زیادی نداشت اما وقتی سخن میگفت فکر میکردی با آدمی پخته و سنوسالدار صحبت میکنی، البته جُثهی بزرگ و تنومند سیدمهدی هم بیتأثیر نبود.
با هرکس طبق زبان و میزان درک و فهمش صحبت میکرد؛ عجیب صحبتهایش روی همه اثر داشت.در تظاهراتها هم شرکت میکرد، در مراسم تشییع پیکر شهدا تا به جایی که یکبار شهدا را تا روستا آورده بودند که بتوانند برایشان مراسم تشییع بگیرند و اگر پیکرها به دست مأمورها میافتاد دیگر خبری از پیکر و تشییع آن نبود.
🆔 @hhonarkh