واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
☀️ زنان همیشه آگاه انقلاب
✍مریم برزویی
این روزها مادران دوباره سخت مشغول کارند. از وقتی اسم نهضت مواسات را شنیده اند، چادرهایشان را به کمر محکم کرده اند و به میدان آمده اند. این موجود ذره بینی بیش از هروقت دیگری این روزها، دارد تاخت و تاز می کند و قربانی می گیرد.
مادر اند و دلشان آرام نمی گیرد که مادری کنج خانه با بیماری دست و پنجه نرم کند و جور همه را به دوش بکشد. دلشان آرام نمی گیرد، کودک خردسال خانه از بیماری مادرش زانوی غم بغل بگیرد و کودکی این روزهایش هم به لیست قربانی های کرونا اضافه شود!
دست به کار می شوند و آستین ها را بالا می زنند. نور همدلی می پاشند توی خانه ها...
از هر خانه عطر و بویی برخاسته.
یکی سوپ می پزد. یکی بساط آش نذری به پا کرده. آن دیگری برای دوران نقاهت بیماران غذا پخته و پایش یک دل سیر روضه ی زینب خوانده است.
آن مادر دیگر هم کودکان خانه را از یاد نبرده و برایشان ساندویچ های خوشمزه پیچده. توی بعضی بسته ها هم اسباب بازی های رنگ وارنگ به چشم می خورد، تا وسیله ی شادی کودکان اهل خانه گردد.
آب میوه ها هم کنار هم ردیف شده، مزین به نام اهل بیت، تا شفای روح و جسم بیماران شود.
این صحنه ها را که می بینم، مدام تصاویری در ذهنم مرور می شود. چه قدر این صحنه ها آشناست...
این صحنه ها مرا می برد به سال های جنگ کنج حیاط خانه ی پیرزنی در روستای صدخرو.
جمع شان جمع است. نشسته اند دور تنور و ذکر می گویند و نان جبهه را به تنور می زنند. کیسه های آرد گوشه ی حیاط، حالا جایش را به نان های کاک داده است.
آن طرف حیاط توی حوض کوچک خانه، سیب های سرخ خودنمایی می کنند. زن جوانی، کنار حوض نشسته، سیب ها را از آب می کشد. بوی مربای سیب حیاط خانه را از جا برداشته است. مرباها هم دارند عازم جبهه می شوند.
خیرالنسا که حالا دیگر همه مادر مهربان جبهه ها صدایشان می زنند، با سینی چایش از راه می رسد. یکی یکی به همه سر می زند. همه چیز رو به راه است. خیالش که جمع می شود. درباره پای تنور می رود تا کار را تمام کند.
خیلی از آن سال ها می گذرد. خیرالنسا ها رفته اند اما نهضت هم چنان ادامه دارد. این روزها زنان مشغول کارند. سختتر از دیروز، پشت جبهه ها پای کار جهادند. با یک دست گهواره تکان می دهند و با دست دیگرشان، گاهی کتاب ها را ورق می زنند و گاهی میدان ها را زیر و رو می کنند.
تا انقلاب مهدی نهضت ادامه دارد...
#نهضت_مواسات_مادرانه
#مادران_میدان
🆔 @hhonarkh
🌸 معارف فاطمی به ما «درس مسئولیت اجتماعی» میدهد 🌸
🔻 رهبر انقلاب در دیدار مداحان:
🔹 آن چیزی که از حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها شایع و رایج است در زمینهی مسائل فرهنگی، مسئلهی حجاب، مسئلهی ایستادگی در مقابل باطل برای اثبات حق، دفاع از ولایت، چیزهایی است که مشاهده میشود و تکرار هم میشود؛
❇️ لکن یک بخش دیگری از رفتار این بزرگوار و از معارف فاطمی، مسئلهی کمک به دیگران است...
⁉️ وقتی [فرزند ایشان] میپرسد که مادر [چرا] شما در حال دعا و تضرّع فقط برای دیگران دعا کردی؟ جواب میشنود که «یا بُنَیَّ الجّارَ ثُمَّ الدّار»؛اوّل همسایه، بعد خودمان.
🔆 این یک درس است، این یک راه است، این یک مسئولیّت اجتماعی را به ما یادآوری میکند. ۱۳۹۸/۱۱/۲۶
🆔 @hhonarkh
✅ زن مسلمان ایرانی در متن و مرکز
🔺زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که میتوان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و درعین حال، در متن و مرکز بود. میتوان سنگر خانواده را پاکیزه نگاهداشت و در عرصهی سیاسی و اجتماعی نیز سنگرسازیهای جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد.
#مادران_میدان
#میدان_خودسازی_خانوادهسازی_جامعهسازی
#نهضت_احسان_مادرانه
@hhonarkh
🔴«مرضیه» منتشر شد| حکایت یک اسم، روایت یک زندگی
♦️«مرضیه»، روایتی از زندگی بیبی مرضیه میررضایی، مادر شهید مدافع حرم حجتالاسلام محمود تقیپور است و در پنج فصل، زندگی این مادر شهید را از کودکی، خانواده، فعالیتهای انقلابی و اجتماعی و... ایشان روایت میکند.
📚برشی از کتاب:
🔻نظر آقاجانم دربارۀ کارکردن من تغییر کرده بود؛ اما حرفهایی که روز اول در گوش دامادش خواند و تلنگرهایی که به او زد، آنقدر کاری افتاده بود که هنوز اثرش در حرفهای حسنآقا دیده میشد.
تا صحبت از کار به میان میآمد، میخش را همان اول میکوبید و میگفت: «دوست ندارم خانمم با دو تا بچۀ کوچیک بره کار کنه. هرچی خودم نون دربیارم با هم میخوریم. چه نیازی به درآمد اون داریم؟»
🔻آقاجان به هر بهانهای حرف اشتغال من را پیش میکشید و تکرار میکرد: «من قبل از انقلاب مخالف سرِکاررفتن مرضیه بودم؛ اما الان احساس میکنم تکلیفه.» ولی جواب حسنآقا همان بود؛ دلش به اشتغال من رضایت نمیداد.
تحقیق: زهرا عاشوری
تدوین: لطیفه نجاتی
264صفحه
40هزار تومان
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد:
instagram.com/raheyarpub
basalam.com/raheyar
vaketab.ir
🆔 @hhonarkh
✅ @Raheyarpub
گزارش خبرگزاری فارس از #نهضت_احسان_مادرانه
اتحاد مادرانه علیه کرونا؛ از سبزوار تا تهران/ وقتی برای مادران مبتلا به کرونا، یار کمکی میرسد | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14000612000026/%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%87
🆔 @hhonarkh
♨️ *اسم دخترت را بگذار "آزاده"/ یادداشتی بر کتاب "نان سالهای جنگ"*
✍ مریم راهی، نویسنده:
🔸روستای صدخَرو در ۵۵ کیلومتری سبزوار و در مسیر راه شوسه شاهرود، سبزوار قرار دارد. این روستا که از شمال در ادامه رشتهکوه البرز به کوه صدخرو میرسد، بزرگترین روستا در بخش داورزن است و در حال حاضر بیش از ۳۰۰۰ نفر جمعیت دارد.
🔸پیرزنان این روستا خاطرهها دارند از روزگار شاه قلدر ایران، از روزگاری که چادر از سرها میکشیدند و بعدها که پسر به جای پدر نشست و پای بیگانه به کشور باز شد و زن را از آنچه که بود خانهنشینتر کرد. روستاییان با اینکه دور بودهاند از شهرها و مراکز خبر، اما خاطرات بسیاری دارند از دوران انقلاب و شعارها و شکنجهها، همینطور از جنگ و بمباران و اسلحه به دست گرفتن مردان. این خاطرات که بیتردید زبانبهزبان میان خودشان میچرخد و برخی از آنها نیز به دست ما میرسد، برای آنها نان است، شاید از نان شب هم واجبتر، کسی چه میداند!
🔸ما که هر آنچه میدانیم از نان، تنها این است که ابتدا گندمی بوده، آرد شده، خمیرش کردهاند و خمیرِ بازشده را بر تنوری از آتش پختهاند. اما برای زنان روستا نان معنایی دیگر دارد که میان خاطراتشان در کتاب « نان سالهای جنگ» خواندنیست.
🔻همچنین در بخش دیگری از این یادداشت میخوانیم:
🔸 [زنان روستا] دست روی دست نگذاشتند. گندمها را آرد کردند و نان پختند، نان و کلوچه، بعدها هم آش و مربا، خیلی بعدترش کلاه و شالگردن بافتند و ژاکت و جوراب، و همه را فرستادند برای مردها در جبههها، خیلی دورتر از صدخرو.
🔸آنها برای خود واجب کرده بودند که اذان صبح نشده، بیدار شوند و نان بپزند و نان بپزند. جبهه است و هزاران سرباز با شکم گرسنه. و چیست که بتواند جای نان را بگیرد؟ و مگر ناننخورده میتواند از خاک دفاع کند؟
🔻مطالعه کامل یادداشت در "خبرگزاری فارس":
🔗 fna.ir/3ntqr
🆔 @hhonarkh
♨️📚 *سری جدید دفاتر تحریر با طرحهای بومی منتشر شد/ عَلم نوشت افزار فرهنگی در دستان مجموعههای مردمی سبزوار*
👈 مجموعههای مردمی سبزوار با تامین هزینه چاپ ۱۳ طرح دفتر تحریر پای کار حمایت از نوشت افزار ایرانی آمدند.
▫️به گزارش روابط عمومی [#حسینیه_هنر](https://t.me/honar_sabzevar/39) سبزوار، ۸ مجموعه مردمی «هیئت شهید مجمود بیاری»، «مسجد شهید توسلی»، «اداره اوقاف و کنگره ۱۶۰۰ شهید سبزوار»، «بسیج دانشجویی و مزار شهدای گمنام دانشگاه آزاد»، «پایگاه بسیج شهید شجیعی»، «هیئت محبان الزهرا(س) جغتای»، «کانون دارالعلم و کانون فرهنگی هنری مساجد» و «موسسه فرهنگی دختران ماهتاب» با همکاری حسنیه هنر سبزوار اقدام به چاپ دفاتر تحریر بومی مزین به تصاویر شهدای گرانقدر سبزوار نمودند.
▫️همچنین پیش از این، «هیئت انصار الحسین (ع)»، «آستان مقدس شهیدان» و «پایگاه بسیج شهید شجیعی» پنج نوع دفتر با طرح بومی شهدای سبزوار و مرحومه خیرالنسا صدخروی (بانوی پشتیبان جنگ) به چاپ و روانه بازار نوشت افزار کرده بودند.
هر کدام از این دفاتر که با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه به چاپ رسیده، از مراکز زیر قابل تهیه میباشد:
▪️ *فروشگاه پاتوق کتاب* واقع در بالاتر از چهارراه دادگستری
▪️ *فروشگاه نشر شاهد* واقع در حاشیه میدان سی هزار متری
▪️ *فروشگاه کتاب جعفرینسب* واقع در خیابان بیهق
▪️ *فروشگاه لوازم التحریر صابر* واقع در مابین چهارراه بیهق و میدان دروازه عراق
▪️ *فروشگاه لوازم التحریر دولتی* واقع در چهارراه بازار روز
▪️ *حسینیه هنر سبزوار* واقع در خ بیهق، بیهق ۱۸
🆔 @hhonarkh
➕ t.me/joinchat/AAAAAEPfdP0UhClr5F-Tmg
♨️پا در کفش کمپانی ها/ *تجربهنگاری تولید دفاتر قهرمانهای بومی در سبزوار*
✍ اسماعیل هاشمآبادی
▫️نه سرمایهای داشتیم و نه واجد اعتبار آقازادگی بودیم. فقط دغدغهای داشتیم برای نوشت افزار بومی. دوست داشتیم تصویر قهرمانهای محلههای خودمان روی جلد دفاترمان باشد و نه قهرمانهای پهلوان پنبهی دیگران.
▫️از آنجا که محدودیت، خلاقیت می آورد دست به دامان هیئات، تشکل های فرهنگی و خانوادههای شهدا شدیم. و البته این وعده صادق است که دست خدا با جماعت است. ما که برای ۲ هزار دفتر با ۲-۳ طرح جلد بسم الله گفته بودیم دست خدا با ۱۶ هزار جلد در ۱۳ طرح به کارمان برکت داد.
▫️هم دفاتر بومی چاپ کردیم و هم همگی برای توزیع و فروش آن نمایشگاه زدیم. هم به لوازم التحریریها دفاتر را رساندیم و هم با کمک خیرین توی بستههای معیشتی به عنوان پیوست فرهنگی گذاشتیم. کار فرهنگی پایدار ایجاد همین چرخه تولید، توزیع و مصرف است که تجربه ی شیرین آن زیر زبان همه مان مزه داد.
▫️امروز هیئات و تشکلها در کنار مراسم محرم و کمک های مومنانه در تولید محصولات مصرفی فرهنگی هم پای کار آمده اند. چاپ دفاتر بومی به خاطر خودگردانی و زنده کردن قهرمان های بومی الگویی شده برای بسیاری از مجموعه های مشابه در سال های بعد. این مشارکت مردمی و همدلی در رفع نیازها، مساله ها و محصولات مختلف فرهنگی مثل کتاب، فیلم، لباس و... نیز می تواند ایجاد شود و بارهای برزمین مانده را بردارد. کار ما از فردا مدل سازی برای تولید سایر نوشت افزارهای بومی و محصولات سبک زندگی باید باشد به شرط توفیق.
🆔 @hhonarkh
♨️۸ پرده از زندگی مادر شهیدان داورزنی
🔺 ۱. خیر النساء توپ پارچه را تند تند برش می زد و میراشرف می برد برای نوجوان ها و جوان ها تا شعار بنویسند و بین جمعیت دست بگیرند. یک توپ که تمام می شد توپ بعدی باز می شد....
خبر که به خیرالنساء رسید، علیرضا و محمدرضا عکس شاه و فرح را گردن سگ انداخته اند توی دلش غنج رفت و آرام زمزمه کرد: شیر مادر حلالت ننه جان.
🔺 ۲. شعار «همه با هم جهاد سازندگی» قطره قطره ی داورزنی ها را کرد دریا. میراشرف دست علیرضا و محمدرضا را گرفت و همراه بقیه داورزنی ها بیل و کلنگ دست گرفت و افتاد پی پر کردن چاله چوله های کوچه های روستا. خیرالنساء هم بیکار نبود و همراه خانم ها میرفت دروی گندم.
🔺 ۳.سبزوار که ساکن شدند، رفت جهاد سازندگی. آجیل بسته بندی می کرد و قند می شکست. وقت برگشت هم کاموا می گرفت و بین در و همسایه پخش می کرد تا دستکش و شالگردن ببافند. خودش هم توی خانه ژاکت و کلاه می بافت.
دوشنبه و پنجشنبه اما همه برنامه های خیرالنساء تعطیل می شد و خودش را می رساند مراسم تشییع.
شهدا اگر از روستا بودند همراه جمعیت از سبزوار تا روستا میرفت. آبرود. مزینان، کلاته، صدخرو، کراب و ... به قدمهایش شهادت می دهند .
🔺 ۴. علیرضا را که آوردند، چادرش را به کمرش بست و رفت داخل قبر. علیرضا را بغل گرفت و گذاشت روی خاک. روحانی که تلقین می خواند، علیرضا را تکان می داد. از قبر که بالا آمد. همانجا سجده کرد و گفت: خدایا این قربانی را از ما بپذیر...
محمدرضا را شش ماه بعد آوردند. دوباره چادر به کمر بست و قصه علی رضا تکرار شد. کسی گریه اش را دید؟ نه!
روز بعد رفت مزار شهدا. ورودی مزار نشست. کفش هایش را درآورد و زمزمه کرد:
برهنه میکنم پایم، به دنبال تو میآیم
جوان سرو رعنایم، جوانمرگم علی اکبر
الا لیلای دل خسته علی بار سفر بسته نمی گویم مرو مادر برو آهسته آهسته
...
برهنه پا مکن مادر، زدنبالم میا مادر نمیگویم منال مادر، بنال آهسته آهسته
مکیدم شیر پستانت چه شیر از شهد جانانت حلالم کن به قربانت بنال آهسته آهسته
...
🔺 ۵.جلسه قرآن که توی خانه پا گرفت، میراشرف روی پای خودش بند نبود. از مغازه می آمد روی راه پله طبقه بالا. چشم می انداخت ببیند چقدر کفش جلو جا کفشی جمع شده است. دیرش می شد جلسه قرآن تمام شود و بیاید بالا که به خیرالنساء بگوید: «غصه ات نباشد. هرچه شاگردات بیشتر خوشحالی من هم بیشتر. هرچی هم نیازه بگو تا بخرم. هر چی»
جلسه قرآن خیرالنساء در سبزوار پیشینه داشت. توی داورزن. روزهای خون و قیام. روزهایی که خیرالنساء و خانم ها بعد از جلسه راهی تظاهرات می شدند.
🔺 ۶. میراشرف پی حسینیه شهدا را برداشته بود. بعضی شب ها که تنها بود خیرالنساء چراغ دستی دستش میگرفت و همراهش می شد. یک شب هم خودش چکمه پوشید و شروع کرد لگد کردن گلها تا ملات درست کند. خیر النساء پا به پای میراشرف می دوید. از اولین درختی که توی مزار شهدا کاشت تا هزار و پانصدمینش.
از وقف خانه خودش برای دارالقرآن که مجبور به مستأجری شد تا ساخت مهد قرآن و حسینیه شهدا و زائر سرا و وقف زمین ورزشگاه و مدرسه و ... .
خِیرالنساء خَیر النساء بود.
🔺 ۷. رفته بود دکتر. حالش بد شد وسط آزمایش. دکتر داد زد: «همراهی خانم داورزنی. همراهی خانم داورزنی»
جوابی که نیامد، منشی آمد کمک دکتر.
حال خیر النساء که بهتر شد. دکتر دفترچه را گرفت. دفترچه را باز نکرده، بست.
رو کرد به خیر النساء و گفت: «شما مادر شهیدی؟»
- بله، مادر دو شهید.
دکتر ابرو درهم کشید و آرام و شمرده گفت: خب احمق! یکی که رفت چرا دومی رو گذاشتی بره که الان یکی نباشه زیر بغلت رو بگیره؟!
هر وقت این خاطره را مرور می کرد، غم به دلش نبود. یک دل سیر بعدش می خندید.
🔺۸. نزدیک چهل سال با بیماری های مختلف زندگی کرد. از سال ۹۵ اما زمین گیر شد و دیگر نتوانست راه برود. ماه می گذشت و توی حیاط را نمی دید. کسی اما جرئت نداشت جلوش از انقلاب و شهدا بد بگوید. حاج قاسم که شهید شد گریه می کرد و میگفت: «داغ بچه هایم تازه شد.» اما یادش نبود تشییع بچه های خودش گریه نکرده بود.
🖊علیرضا اشرفی نسب
🆔 @hhonarkh
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
فرش های قرمز لاکی پاخورده هر کدام قسمتی از زمین خالی خانه را پوشانده اند. قرمزیشان زینت خانه است و خودشان به تنهایی ابهتی برای اهل خانه دارند. پردهی آجری رنگی از بالای چارچوب در نیمه آویزان است و نیمه دیگرش حتما به میخی پشت دیوار آویزان شده. تکه موکت سبزی پای در چوبی سبزرنگ پهن شده و فضای خالی بین دو قالی را پر کرده. رنگ سبز موکت با رنگ سبز چارچوب در، هماهنگی دارد و این شاید نشان از ظرافتی باشد. نه!؟
زنی با چادر قهوهای رنگی که مد بیشتر مادربزرگ هاست جلوی چارچوب در ایستاده. روسری یشمیاش با حاشیهای از گلهای ریز را طوری با سنجاق مخصوص زیر گلو محکم کرده که دو طرف روسری درست به دو قسمت مساوی تقسیم شده. این هم شاید نشان از ظرافتی باشد. نه؟ چادرش را طوری سرکرده که دو تا دست هایش کاملا ازاد باشد. میخندد. به کی میخندد؟ نمیدانم. من ولی دوست دارم قصه این عکس را ببافم.
سفره پهن است و خیرالنسا مِلِسی پخته. همان غذایی که با شیره و ارد درست میشود ولی مثل حلوا سفت نیست و خیرالنسا اوستای پختنش است. خودش و حاج عباس و برادرهایش سر سفره نشسته اند و مشغول غذا خوردن هستند. صدای در میآید. شاید فکرکنید با خودشان میگویند «کی میتونه باشه این وقت روز؟» نه! نه! این جملهها مخصوص ماهاست که سال تا سال رنگ خانههای همدیگر را نمیبینیم. برای اهالی خانۀ خیرالنسا، صدای درِ خانه و آمدن همسایهای به داخل جزئی از زندگی روزمره است.
از توی حیاط پیرزنی گریه کنان وارد میشود. حاج عباس و خیرالنسا از جایشان بلند میشوند. چند دقیقه بعد خیرالنسا برمیگردد. از چارچوب در رد میشود و درست همین جایی که توی عکس ایستاده با رویی خندان رو به مهمانهای سر سفرهاش میگوید: «مشغول باشید غذاتون رو بخورید. با حاجی کار داره!» صدای پیرزن همسایه که با عباس حرف میزند تا توی خانه میآید: «حاجی خدا خیرت بده بیا این پسر رو یک نصیحتی کن شاید حرف تو رو گوش بگیره!» یکی از برادرها با خنده ای ریز رو به خیرالنسا میگوید. « شما اصلا حالیتون میشه چی میخورید؟ خاب در یکی از خونه هاتون رو، رو به خیابون باز کنین. یک تابلویی هم بزنید که مردم بدونن از چه وقت تا چه وقت بیان برای اختلاط!»
آخر کار امروز و دیروز نبود. خیلی وقت بود خانه خیرالنسا شده بود شورای حل اختلاف روستا.
🆔 @hhonarkh
🔰 عظمت زنانه
🌸رهبرانقلاباسلامی: زینب کبری شور عاطفهی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فیسبیلالله، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون میتراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت میکند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه ، یعنی این.
🗓۱۳۸۴/۰۳/۲۵
🌱@Khamenei_Reyhaneh
🆔@hhonarkh
🔅تولید دفتر تحریر با طرح شهید حاج قاسم سلیمانی
به مناسبت دومین سالگرد شهادت
🔹مراکز پخش:
▪️ فروشگاه پاتوق کتاب | بالاتر از چهارراه دادگستری
▪️ فروشگاه نشر شاهد | حاشیه میدان ۳۰هزار متری
▪️ فروشگاه کتاب جعفرینسب | خیابان بیهق
▪️ فروشگاه لوازمالتحریر صابر | چهارراه بیهق
▪️ فروشگاه لوازمالتحریر دولتی | چهارراه بازار روز
▪️ حسینیه هنر سبزوار | خیابان بیهق، بیهق ۱۸
.
.
#حسینیه_هنر #حسینیه_هنر_سبزوار #دفتر_مطالعات_جبهه_فرهنگی_انقلاب_اسلامی #سبزوار #لوازم_تحریر #دفاتر_بومی
🆔 @hhonarkh
🔅به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
📚 یک کتابخانۀ مجازی ویژه ی مادران سبزواری
چند خطی پیرامون کتابخانۀ مجازی #مادرانه سبزوار
📕دوشنبهها با خودمان قرار کرده بودیم، از کتابهایی که خواندهایم حرف بزنیم. فکر کردیم به جای سرزنش آدمها از این که چرا کتاب نمیخوانید و ردیف کردن مدام جملات بزرگان در مورد ارزش کتاب خواندن، از کارهای کردهمان حرف بزنیم. به قول جناب سعدی که می فرمود: به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
📕کتابهایی را که خوانده بودیم با معرفیهای جذاب به صحن گروه مادرانه میآوردیم و حظمان از خواندن کتاب را با بقیه به اشتراک میگذاشتیم. آنقدر که حتی کتابنخوانها هم دلشان غش و ضعف میرفت برای دست یافتن به کتابهای مذکور!
📕رفته رفته با معرفیهای وقت و بیوقت و به انواع شکلها، بعضی از افراد گروه علاقهمند به مطالعه شدند و دنبال کتابهای معرفی شده میگشتند.
اما این عطش با مشاهدۀ قیمت کتابها در چشم برهمزدنی خاموش میشد.
📕 نشستیم و فک کردیم که چارهای برای این کار بیندیشیم. کلید طلایی حل مشکل، امانت کتاب بود. حالا که کلی مادر مشتاق مطالعه و آن طرف هم کلی آدم مشتاق امانت کتاب داشتیم، گفتیم ما هم این وسط بیاییم و نخ تسبیح این پیوند مبارک باشیم. درست در روز کتابخوانی، کتابخانۀ مجازی مادرانۀ سبزوار دیده به جهان گشود.
📕از کتابهایی که خودمان داشتیم آغاز کردیم و با ذکر صلوات، کتابها یکی یکی وارد قفسههای مجازی کتابخانۀ مادرانه شدند. روز به روز به تعداد افراد کانال اضافه میشد و قفسههای کتاب مادرانه هم هر روز پربارتر از دیروز. از آن طرف هم حس و حال این بده و بستانها را که مادران و فرزندانشان ارسال می کردند، ثبت و ضبط میکردیم و روی کانال قرار میدادیم، تا حال خوب امانت کتاب را منتشر کنیم.
📕از عمر کتابخانه یا بهتر است بگویم امانتکدۀ کوچک ما دو ماه بیشتر نمیگذرد، اما تا حالا چند صد جلد کتاب روی کانال قرار داده شده است. هم چنین تلاش میکنیم که علاوه بر ترویج امانت کتاب، به معرفی روشهای کتابخوانی، معرفی کتابهای کودک و نوجوان و بزرگسال، نقد کتاب و... هم بپردازیم.
📕 در همین راستا واحد مطالعه مادرانه هم تاسیس شد و خوانش کتاب به صورت گروهی آغاز شد. هم اکنون نیز، مشغول همخوانی کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی از مقام معظم رهبری هستیم. اما قصۀ خواندن و امانتدادن به همین جا ختم نشد. بعد از مدتی، با همکاری مادران عزیز، طرح فروش قسطی کتاب هم به راه افتاد. در این طرح مادران میتوانند کتابهای مورد نظر خود را به صورت قسطی خریداری کنند، تا گرانی مانع خرید کتاب نشود.
قصه های ما با کتاب هم چنان ادامه دارد...
✴️ جهت عضویت در کتابخانه مجازی مادرانه و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر مراجعه نمایید.
@maryam_barzoyi
🆔 @hhonarkh
🎬 دوازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار در سبزوار
🎞️ منتخب آثار جشنواره مردمی فیلم عمار در سبزوار پخش خواهد شد
🕣از چهارشنبه 22 دی ماه به مدت پنج شب، ساعت 19 الی 21
🔸میدان نقابشک ، تالار بیهقی
🚩 به کانال #حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
🆔 @hhonarkh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌼جشنِ مقاومتِ «عظمت مادری»🌼
🌹(ویژه مادران و فرزندان دختر تمام سنین، فرزندان پسر زیر هشت سال)
🔅سرود
🔅نمایش طنز
🔅معرفی کتاب
🔅مولودی خوانی
🔅دستبوسی مادران
🔅بازی و مسابقه مادر و کودک
🌻 ورودی جشن برای هر خانواده (مادر و فرزندان): ۱۰ تومان
🌻 جهت ثبتنام و اعلام حضور در جشن به آیدی زیر در ایتا پیام بدهید:
@zabbasiqom
✅ (با رعایت پروتکلهای بهداشتی)
🌷 زمان: دوشنبه، ۴بهمن، ساعت ۱۵ تا ۱۷
🌷 مکان: میدان شهید بهشتی(سی هزار متری)، خ پیروزی، بعد از تقاطع پیروزی۳، سالن آمفی تئاتر سازمان تبلیغات اسلامی
🌺 مادرانهی سبزوار
🌺 مدرسهی مادران «خیرالنساء»
🆔 @hhonarkh
#قهرمانِ_خانه_ما
هر کدام از ما توی خانه یک #قهرمان بزرگ داریم، که برای خودش کتابی نانوشته است.🌱
میخواهیم به سراغ یکی از آنها برویم.😊
بانو! گاهی نگاهی به دستهای همسرت بینداز!
تلاشش را ببین!❤️
باید بزرگ کردن و بزرگ دیدن بابای خانه را مشق کنیم برای بچههایمان.👌✍
توی گوششان زمزمه کنیم که بابایشان #مجاهد_فی_سبیل_الله است. چون صبح تا شب دارد برای کسب رزق حلال زحمت میکشد.❤️
بیا امسال طرحی نو در اندازیم!😃
هرکدام یک قلم و کاغذ برداریم و قصهای کوتاه از جنس بابای خانه روی کاغذ بیاوریم.
از تلاشش، از خوبیهایش از مردانگیهایش از... 💪
قصه را بخوانیم برای قهرمان خانهمان. میتوانیم قصههایمان را با ما هم به اشتراک بگذاریم.☺️
یکی بود یکی نبود. قهرمان خانهی ما ...
💠 روایتهای خود را به آیدی زیر در ایتا بفرستید:
@khosroabadi314
@madaranemeidan
🆔 @hhonarkh
مدرسهی مادران «خیرالنساء» برگزار میکند:👇
✂️کارگاه یک روزهی دوخت «لباس توخونهای»
📌آموزش صفر تا صد لباس تریکوی توخونهای برای تمام سنین (نوزادی، خردسال، زنانه، مردانه) 👕👚👖
📌 لباسهایی که در این کارگاه آموزش داده میشود:
1⃣ زیردکمه نوزادی با نواردوزی لبهها و دکمه زدن
2⃣ بلوز شلوار با کشباف دوزی
3⃣ لباس سرشانه دکمه
4⃣ سوئیشرت
5⃣ یکی دو مدل جیب
6⃣ سرهمی نوزاد
📌نیاز نیست شرکت کنندگان خیاط باشند، ولی حتماً کار با چرخ خیاطی را بلد باشند.
📌 در این کارگاه، کار بدون الگوکشی انجام میشود و تمام قِلِقهای دوختی آموزش داده میشود.
📌 یک جلسه هم برای رفع اشکال در نظر گرفته میشود که خانمها لباسهایی که با کمک آموزشهای کارگاه، دوختهاند و به جلسه رفع اشکال بیاورند و اشکالات کارشان را ببینند.
📌تمام آموزشها طی یک جلسهی چهارپنج ساعته برگزار میشود. مثلاً از ۸صبح تا ۱۲ظهر.
📌 هزینه کارگاه برای غیرمادرانهایها: ۲۰۰ ت
و برای مادرانهایها: ۱۵۰ ت
📌تعداد افراد شرکت کننده در هر کارگاه: ده نفر
📌 به جهت محدودیت زمان و مکان و حفظ نظم و تمرکز و کیفیت آموزش، از همراه آوردن فرزندان بالای پنج ماه که قادر به چهاردستوپا رفتن هستند، خودداری بفرمایید.
⏰ زمان: یکشنبه ۸ اسفند
📌 مکان برگزاری کارگاه: چهارراه ولیعصر
📌 جهت ثبتنام و واریز هزینه کلاس و کسب اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید:
زهرا دلبری ۰۹۳۸۲۴۶۷۴۷۸
#اطلاعیه
#مدرسه_مادران_خیرالنساء
🆔 @hhonarkh
🛒 #بازارچهی_مقاومت 💪🏻
😃 فرصتی برای خرید و فروش محصولات و تولیدات مادران سبزواری
✅ « #بازارچه_مقاومت » فقط امکان فروش محصولات مادران را در چارچوب قوانینی که به اطلاع غرفهداران میرسد، فراهم مینماید و تعهدی در قبال کیفیت و مرغوبیت و مطلوبیت محصولات عرضه شده در «بازارچه مقاومت» ندارد.
💠 غرفههای فروش ویژه اعضای مادرانه سبزوار و خانوادههای گروه۴۷ سلمان و مادران مجتمع شهید کاظمی میباشد، ولی بازدید برای عموم بانوان گرامی و فرزندان (دخترها تمام سنین، پسرها زیر ۱۰ سال) آزاد میباشد.
🔻 جهت تسهیل خرید و فروش و کمبود کارتخوان، لطفاً جهت خرید #پول_نقد به همراه داشته باشید.
📿 هنگام نماز بازارچه تعطیل خواهد شد. لطفاً طوری برنامهریزی نمایید که بازدیدتان از غرفهها با زمان «اقامه نماز» تلاقی پیدا نکند.
⏰ زمان: ۱۲،۱۳،۱۴ اسفند ماه
صبحها از ساعت ۱۰ تا ۱۳
عصرها از ساعت ۱۶ تا ۱۹
♦️مکان: طبقه فوقانی مسجد الغدیر
#بازارچه_مقاومت
#اقتصاد_مقاومتی
#جهش_تولید
#مادران_تولید_گر
#قناعت
#برکت
#نه_به_مصرفگرایی
#از_هم_بخریم
🆔 @hhonarkh
48.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید |نماهنگ دیدنی #سلام
🔺مروری بر مهمترین اتفاقات سبزوار از بهمن ١٣٩٩ تا بهمن ١۴٠٠
📽 تهیه شده در #حسینیه_هنر_سبزوار
◽️نویسنده: محمد حکمآبادی
◽️تدوین: مهدی براتی
◽️گفتار متن: ابوالفضل ارقند
◽️مدیر تولید: محمدرضا جعفری نسب
🆔 @hhonarkh
بهار مبارک...
حول حالنا بظهور الحجه🍃🌸
#عید_مبارک
🆔 @hhonarkh
🌸بخشی از پیام نوروزی رهبرانقلاب:
🔸به طور خاص تبریک عرض میکنم به خانوادههای معظّم شهیدان، خاندانهای صبور و ارزشمند که انشاءالله خداوند سایهی این خانوادههای معظّم را از سر ملّت ایران، از سر ما کوتاه نکند و همچنین به جانبازان عزیز و خانوادههای باگذشت و صبور آنها و همچنین به ایثارگران و خدمتگزارانِ صمیمی ملّت ایران در میدانهای مختلف؛ چه در میدان سلامت، چه در میدان امنیّت، چه در میدان مقاومت، چه در میدان علم؛ و به همهی این عزیزان تبریک عرض میکنم این روز شیرین و عید مبارک را.
🇮🇷۱۴۰۰/۱۲/۲۹
🆔 @hhonarkh
🌱@Khamenei_Reyhaneh
دلت باید جوش داشته باشد !
✍مریم برزویی
قصه از یک حیاط بزرگ قدیمی آغاز می شود. از همان حیاط هایی که توی فیلم ها دیده ایم. با انواع و اقسام درختان میوه و یک حوض کاشی بزرگ وسطش!
کبری و خواهرانش توی این خانه بزرگ می شوند و قد می کشند. پای دار قالی و حدیث های از مسجد گذشته ی مادر و تنبیه های پدرانه!
قصه در یک فضای مرد سالارانه تصویر شده است. مرد سالاری که زیر سرش، سرانگشتان ظریف یک زن حضور دارد.
کبری قهرمان قصه در سن پایین، به خانه ی بارفروش ها می رود. از آن لحظه بار عظیم زندگی مشترک می افتد روی دوشش. اما دستش به ریسمان توکلت علی الله محکم است. این تکیه کلامش در گوشه گوشه ی کتاب تو را هم بند این ریسمان می کند.
خدا دوازده تا امانت می گذارد توی دامنش. آن ها توی فضای صمیمی خانه ی بارفروش ها رشد می کنند و قد می کشند. فضای خانه ای که پر از نکات ظریف تربیتی برای خواننده است.
کبری از آن زن هاییست که به قول خودش دلش جوش دارد. آرام و قرار نمی گیرد. از روز اول انقلاب چادر به کمر می بندد و با بچه هایش توی تظاهرات های کاشان حضور فعال دارد. روضه های اول ماهش هم به راه است. جنگ هم که می شود می رود به پشتیبانی جنگ. اما این تنها سهم کبری از جنگ نیست. حالا بچه هایش را یکی یکی راهی میدان می کند. اولی دومی سومی چهارمی..حرف و حدیث ها را هم فقط با یک جمله جواب می دهد. فدای سر اسلام...
حالا چهار فرزندش شهید شده اند. همسر عزیز تر از جانش هم به دیدار فرزندان شهیدش شتافته. اما عزیز خانم هنوز می گوید. توکلت علی الله
#عزیز_خانم
#زن_تراز_انقلاب_اسلامی
#فاطمه_جعفری
#عید_کتاب_چی_بخونیم؟
🆔 @hhonarkh