eitaa logo
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
193 دنبال‌کننده
739 عکس
115 ویدیو
5 فایل
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار 🌱 📲 پیشنهادات و انتقادات👇 مدیر کانال: @ati95157
مشاهده در ایتا
دانلود
💟این عروسک بازی است نه زن! زن آدم ساز است...مربی انسان است...💟 ...زن ها باید باشند.زن ها باید داشته باشند.زن ها مقام دارند.زن ها دارند؛همان طوری ک مردها اختیار دارند. خداوند شما را با کرامت خلق کرده است٫آزاد خلق کرده است.خداوند همان طوری که قوانینی برای محدودیت مردها در حدود این که فساد بر آن ها راه نیابد دارد٫در زن ها هم دارد.همه برای صلاح شماست.همه قوانین اسلامی برای صلاح جامعه است. آن ها که زن ها را می خواهند ملعبه مردان و جوان های فاسد قرار بدهند خیانت کارند.زن ها نباید گول بخورند؛زن ها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک کرده بیرون برود با سر باز و لخت! این مقام زن نیست.این عروسک بازی است نه زن. زن باید باشد؛زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند.زن آدم ساز است؛ انسان است. 📚صحیفه نور؛ج۶ 🆔 @hhonarkh
 📚 💌 زنی که از شهادت همسرش شادمان شد! 💟 فهیمه بابائیان‌پور در فروردین ١٣٤٣ به دنیا آمد و در هفتم فروردین ١٣٦٧ در حادثه‌ای ناگهانی درگذشت. شهید غلامرضا صادق زاده هم که مشغول پاکسازی مین های به جا مانده در خرمشهر پس از آزادسازی این شهر بود، بر اثر انفجار این مین ها به شهادت رسید. غلامرضا پس از عملیات بیت المقدس و در اواخر خردادماه 61 برای آخرین بار به تهران آمد و فهیمه به خاطر خوابی که در همان روزها دیده بود، اطمینان داشت که پس از این همسرش را نخواهد دید. 🌿پس از انفجار، تنها چیزی که در میان پیکر متلاشی غلامرضا به چشم می خورد، حلقه ازدواجش بود که رویش نوشته شده بود: تنها راه سعادت/ ایمان، جهاد، شهادت... فهیمه بر سر پیکر پاره پاره همسرش حاضر شد در حالی که پیراهن سفید پوشیده بود و فریاد می زد: ای همسر شهیدم، ... و در مراسم ختم نیز گفت: این ختم نیست که آغاز است؛ آغاز راهی که همسرم آن را پیمود... 💟فهیمه تا یک سال سفید پوشید و تاکید داشت که اگر غلامرضا به مرگ طبیعی رفته بود باید عزاداری می کرد. او حتی با غلامرضا خداحافظی هم نکرد. فهیمه در چهلمین روز شهادت غلامرضا نمایشگاهی از عکس های او برپا کرد تا سیر زندگی همسرش را به همه نشان دهد. او همچنین بر سر مزار غلامرضا بر ادامه راه همسرش تاکید کرد. از شهید غلامرضا نیز یادداشت هایی برجامانده است که بعدها در قالب چند کتاب از جمله «یادداشت های سوسنگرد» به چاپ رسید. غلامرضا بر ازدواج مجدد فهیمه بعد از شهادتش تصریح کرده بود و به همین خاطر بود که به پیشنهاد ازدواج علیرضا(برادر غلامرضا) جواب مثبت داد. 🌿با اینکه پسر دیگری از خانواده صادق زاده با نام عبدالرضا به جبهه رفته و مفقودالاثر شده بود اما باز هم فهیمه به رفتن همسرش علیرضا به جبهه تاکیدداشت و او را به این کار ترغیب می کرد. فهیمه در آخرین روز زندگی اش به زیارت حضرت معصومه (س) رفت و در آنجا بر اثر حادثه‌ای جانسوز به دیار حق شتافت. 💌کتاب «» پر است از کلمات و عبارت هایی که خواننده را از فضای اطراف جدا کرده و به عمقی عاشقانه و عارفانه می برد. تداوم احساسات فهیمه با غلامرضا و علیرضا در طول زندگی اش، نشان می دهد که او، این جملات و عبارات را از اعماق قلب و احساسات رقیقی استخراج کرده که منشأیی خدایی دارد. 💌 در کتاب «نامه‌های فهیمه» وصیت نامه‌‌ای از فهیمه نیز به چاپ رسیده که او در سن نوزده سالگی نوشته است. همچنین تعدادی از دستنوشته ها کلیشه شده و چند فریم عکس نیز به انتهای کتاب ضمیمه شده است. 🆔 @hhonarkh
🔅یلدای مادر🔅 ✍ نيلوفر نصیری فر 🔸همین چند شب پیش بود که تلفنی با مادرم صحبت می‌کردم. حال و احوال که تمام شد حرف‌های دلتنگی پیش آمد. صدای لرزان و نفس‌هایی که در سینه‌اش حبس می‌کرد گویای درد دلتنگی بود. دردی که گهگاهی به سراغ همه مادرهای دور از فرزند می‌آید. با همان ترفندهای همیشگی که برای مادرم هم دیگر رنگ و بویی نداشت بحث را عوض کردم. چند شب دیگر شب یلدا بود و می دانستم صدای خنده و دورهمی‌های همسایه‌ها درد دل مادرم را تازه می‌کند. 🔹در همین افکار بودم که همسرم پیشنهاد داد برای شب یلدا به همراه عده‌ای از دوستان به خانه یکی از مادران شهدا برویم. پیشنهادش در دم به دلم نشست. فردای آن روز دنبال مادر شهیدی می‌گشتیم که قرار بود شب یلدا در خانه تنها بماند. بعد از کلی مشورت و صحبت قرعه به نام مادر افتاد. 🔸موضوع توسط یکی از دوستان با مادر مطرح شد. مادر هم با روی گشاده و دل دریا گونه‌اش مثل همیشه پذیرای مهمان بود. تصمیم گرفتیم با جمعی دخترانه از دانشجوهای دانشگاه حکیم سبزواری به آنجا برویم تا مادر کمتر به زحمت بیفتد. هماهنگی‌ها انجام شد و سر موعد مقرر در خانه مادر حاضر شدیم. 🔸مثل همیشه چای داغ و قند حرف‌های مادر در کنار صورت خندانش گرما بخش وجودم بود. چارقد سفید و پیراهن مخملی بنفشش گویای این بود که خود را برای آمدن مهمانانی عزیز آماده کرده است. برایمان از محمودش گفت. از پسر رعنایی که آرزوی دامادی‌اش بر دلش ماند. با لبخندی که لبریز از حسرت بود می‌گفت:«محمودم دخترای محجبه‌ای مثل شما را دوست داشت». از دختر نشان‌کرده‌ای گفت که هیچ وقت سهم پسرش نشد. 🔹 بین خنده‌هایش آرام آرام با گوشه چارقدش اشک‌هایش را پاک می‌کرد. از فعالیت‌های انقلابی محمودش می‌گفت و کتابخانه مسجدی که پسرش در آن کتاب‌های امام را پخش می‌کرد. از دعای همیشگی پسرش در دوران جبهه گفت. می‌گفت: «محمودم همیشه دعا می‌کرد که مفقودالاثر شود. آخر سر هم دعایش مستجاب شد.» 🔸کنار مادر نشستن طعم خوبی بود. گهگاهی دستانش را به صورتم می‌کشید و لبخند می‌زد و برای همه دختر‌ها دعا ‌می‌کرد. دخترهایی که با گوش جان به درد و دل‌های مادر گوش می‌کردند. خواهر شهید که بغض امانش نمی‌داد برایشان از خوابش گفت. از خوابی که برای پیدا کردن پیکر برادر شهیدش دیده بود از پنج خانمی که با چادر عربی و صورت پوشیده به خوابش آمده بودند تا دست خواهر را در دست برادر بگذارند. می‌گفت: «همان هم شد، بعد آن خواب پیکر برادرم پیدا شد.» 🔹چشمم به تابلوی سیاه قلم تصویر محمود افتاد که کنار آینه برایمان دست تکان می‌داد. گویا محمود از همنشینی ما با مادر خوشحال بود و اما انگار این بلندترین شب سال برای از محمود گفتن کوتاه بود. تا چشم به هم زدیدم زمان رفتن و وقت خداحافظی رسید. دخترها دور مادر حلقه زدند. هرکدام جایی از سر و دست مادر را می بوسیدند. مادر هم با چشمانی که حاله‌ای از اشک دورشان حلقه زده بود، برایشان دعای خیر می‌کرد. 🔸نوبت به من که رسید مادر با اشتیاق بیشتری مرا به آغوش کشید. لذت این تبعیض هنوز هم زیر زبانم هست. از آغوش گرمش که جدا شدم گفت:« خدا دلتان را شاد کند که شما دل من را شاد کردید...» 1398/09/30⏱ 🆔 @Hhonarkh
💟 زن در نظام مصرفی، جنسیت به جای عشق در جامعه ای که اصالت از آن «تولید و مصرف» و «مصرف و تولید» اقتصادی است و عقل نیز جز اقتصاد چیزی نمی فهمد، زن نه به عنوان موجودی خیال انگیز، مخاطب احساسات پاک، معشوق عشقهای بسیار بزرگ، پیوند تقدس، ، ، کانون الهام، آینه صادقی در برابر خویشتن راستین مرد؛ بلکه به عنوان است که به میزان جاذبه جنسی اش، خرید و فروش می شود. 💟 سرمایه داری زن را چنان ساخت که به دو کار آید: 1⃣ یکی اینکه جامعه هنگام فراغت به سرنوشت اجتماعی و به استثمار شدنش نیندیشد و نپرسد "چرا کار میکنم؟"، "چرا زندگی میکنیم؟"، "از طرف که و برای چه کسی اینهمه رنج میبریم؟" 🌿زن، به عنوان ابزار سرگرمی و به عنوان تنها موجودی که جنسیت و سکسوالیته دارد، به کار گرفته شد، تا نگذارد کارگر و کارمند و روشنفکر در لحظات فراغت، به اندیشه های و بپردازند، و به کار گرفته شد تاکه تمامی خلاء و حفره های زندگی اجتماعی را پر کند و هنر به شدت دست به کار شد تا بر اساس سفارش سرمایه داری، سرمایه هنر را -که همیشه زیبایی و روح و احساس و عشق بود- به «سکس» تبدیل کند. 🌿این است که میبینیم یکباره نقاشی ، شعر، سینما، تئاتر ، داستان، نمایشنامه ... بر محور «سکسوالیته» به گردش در می آیند. 2⃣دیگر اینکه، سرمایه داری برای تشویق انسانها به مصرف بیشتر و برای اینکه خلق را به خود بیشتر نیازمند کند و مقدار مصرف و تولید را بالا ببرد، زن را فقط به عنوان موجودی که سکسوالیته دارد -و جز این هیچ، یعنی موجودی یک بعدی- به کار گرفت. در آگهی ها و نشاند، تا ارزشها و حساسیتهای تازه ای بیافریند و نظرها را به مصارف تازه جلب کند و که لازم دارد در مردم بوجود آورد. 🚺 سکسوالیته به جای عشق نشست و زن این «» قرون وسطی، به صورت یک «» قرون جدید درآمد. 🌿 دکتر علی شریعتی 🆔 @hhonarkh
⚠️صدها زن روز شنبه در پاریس روی زمین به حالت مرده دراز کشیدند تا با این روش توجه ها را نسبت به خشونت خانگی علیه زنان جلب کنند. 📛 طبق آمار موسسات محلی بیش از 120 زن در سال 2019 در نتیجه مستقیم خشونت خانگی (به دست همسر یا شریک جنسی خود) در فرانسه کشته شده اند. ⁉️ آیا سال ها آزادی پوشش، آزادی روابط و آموزش جنسی منجر به کاهش خشونت علیه زنان و احقاق حقوق آنان شده است؟! 🆔 @hhonarkh
🔴 ما می‌توانیم شدت مهربانی حضرت زهرا(س) را از شدت سیاسی بودن ایشان درک کنیم! ⭕️ برجسته‌ترین ویژگی حضرت زهرا(س) ویژگی‌ سیاسی ایشان امام و ایشان در راه فعالیت سیاسی به شهادت رسید؛ نه در راه مادری یا نماز! ⭕️ اگر حضرت زهرا(س) برای ما اسوه هستند، ما هم باید مثل ایشان دغدغۀ سیاسی داشته باشیم! ⭕️ حضرت زهرا(س) برای رساندن «اصلح» به قدرت، چهل شبانه روز در خانۀ مهاجرین و انصار را زد و از آبروی خودش خود گذشتند! ولی معلوم نیست ما برای انتخابات‌مان چنین حرکتی بکنیم! ⭕️ ما که آبرویی مثل حضرت زهرا(س) نداریم، آیا حاضریم از همین مختصر آبروی خود خرج کنیم و چهل روز درِ خانۀ سران جامعه یا محلۀ خود را بزنیم و آنها را یک به یک برای دفاع از حق دعوت کنیم؟ آیا حاضریم از آبروی خودمان مایه بگذاریم و با 40 نفر چهره به چهره گفتگوی منطقی کنیم؟ 💠 مهم‌ترین دلیلی که نشان می‌دهد فاطمۀ زهرا(س) در اوج مهربانی هستند، این است که فاطمۀ مرضیه(س) بسیار سیاسی بودند! دو سخنرانی مهم از ایشان نقل شده است که هردو سخنرانی سرشار از مباحث سیاسی است. 💠 ایشان که مادر امت است، و برای امت اسلامی جان داده است، طبیعتاً دغدغه‌ای بیش از دیگران برای وضع سیاسی جامعه دارد. چون می‌داند هیچ چیزی مثل وضع سیاسی در بهتر یا بدتر شدن وضع جامعه تأثیر ندارد. 💠 ما می‌توانیم شدت مهربانی حضرت زهرا(س) را از شدت سیاسی بودن ایشان درک کنیم. نه‌تنها ایشان سیاسی بودند، بلکه در راه مسائل سیاسی و تلاش برای تغییر «سرنوشت قدرت» در جامعه و رساندن آن به دست فرد «اصلح»، جان فدا کردند، و از جان مهم‌تر؛ از آبروی خود برای مسائل سیاسی گذشتند! 💠 اگر حضرت زهرا(س) برای ما اسوه هستند، ما هم باید پس ما هم باید به اندازۀ مادرمان فاطمۀ زهرا(س) دغدغۀ سیاسی داشته باشیم! 💠 حرکت حضرت زهرا(س) برای این بود که اوج ولایت‌مداری را می‌خواستند. ایشان می‌خواستند «اصلح» بر موقعیت و مسند سیاسی جامعه بنشیند. چون می‌فهمیدند که اگر ولایت نباشد چه مصیبت‌هایی بر سر جامعه می‌آید. ولی مردم این اهمیت را درک نمی‌کردند. 💠 لذا سیاست‌ورزی حضرت زهرا(س) پیچیده بود. برخی می‌گفتند: «حالا که طوری نشده، زیاد هم فرقی نمی‌کند! اگر از یک جهت دیگر نگاه کنید، این‌طوری هم می‌شود پذیرفت!» یعنی علت این قیام و بی‌تابی حضرت زهرا(س) را درک نمی‌کردند! چون نمی‌فهمیدند که بی‌احترامی به ولایت چگونه حتی امنیت، آرامش و منافع دنیایی مردم را از بین می‌برد! 💠 چرا مردم در این فعالیت سیاسی با حضرت زهرا(س) همراهی نکردند؟ چون سیاست یک امر پیچیده است و اگر مردم «سطحی» باشند، نمی‌فهمند؛ سیاست با سادگی و سطحی بودن جور درنمی‌آید! اگر مردم نخواهند آیندۀ دور را ببینند، طبیعتاً از سیاست سر درنمی‌آورند؛ سیاست یعنی پیچیدگی! در امور سیاسی آدم باید آیندۀ دور را نگاه کند! 💠 حضرت زهرا برای رساندن «اصلح» به قدرت، چهل شبانه روز درِ خانۀ مهاجرین و انصار را زدند(اختصاص/ 184) ولی معلوم نیست ما برای انتخابات‌مان چنین حرکتی بکنیم! ما-که آبرویی مثل حضرت زهرا(س) نداریم- آیا حاضریم چهل روز درِ خانۀ سران جامعه، را بزنیم و آنها را یک به یک برای دفاع از حق دعوت کنیم؟ آیا حاضریم از آبروی خودمان مایه بگذاریم و با 40 نفر چهره به چهره گفتگوی منطقی کنیم؟ 💠 حضرت زهرا(س) هرگز بی‌احترامی به ولایت را برنمی‌تافتند و فریاد می‌کشیدند، چون وقتی به ولایت بی‌احترامی شد نتیجه‌اش وضع رقت بار مردم در زمان بنی‌امیه شد، ولی الان بین ما، چقدر کسانی در این حد و اندازه‌ها(حتی در بین علمایمان) هستند که حاضر باشند این‌طوری فریاد بکشند و از آبروی خود خرج کنند! 💠 این‌همه در مسئولین ولایت‌گریزی صورت می‌گیرد، آیا کسی علیه‌شان فریاد می‌زند؟ آیا بزرگان جامعه تا ببینند یک کسی دارد از امر ولایت تخطی می‌کند، برآشفته می‌شوند؟ نه؛ آرام می‌نشینند و نگاه می‌کنند و اسیر مصلحت‌ها هستند. آن‌وقت چه ضربه‌هایی ناشی از این بی‌توجهی به اوامر ولایی نصیب جامعه می‌شود! اساساً چقدر 💠 برجسته‌ترین ویژگی حضرت زهرا(س) ویژگی‌ سیاسی ایشان است. مقام حضرت زهرا(س) را در حد یک کار مادرانه، عبادت زاهدانه یا معنویت فردی پایین نیاوریم! ببینیم ایشان آبروی خودش را صرف چه کرد؟ آیا در راه مادری کردن یا نماز خواندن به شهادت رسید یا در راه فعالیت سیاسی به شهادت رسید؟ 🔸حجت الاسلام پناهیان 🆔 @hhonarkh
شرکت سوئدی IKEA برای جذب مشتری بيشتر، با احترام به اعتقادات مذهبی یهودیان،‌ در تبلیغات محصولاتش در اشغالی از زنان استفاده نمی کند. 🆔 @hhonarkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببينيد| حضور سال گذشته رهبرانقلاب در منزل خانواده شهيد ➕🌿خاطره رهبرانقلاب از دوست مسيحی‌شان 💟میلاد حضرت عیسی(ع) بر همه موحدان جهان مبارک🌹🍃 🆔 @hhonarkh
⭕️ چرا حجاب همچنان مسئله است؟ 🔹 از پرسیدیم: " چرا پس از گذشت سی سال از ، حجاب در جامعه ما همچنان مسئله است؟" پاسخ داد: ☘ « به نظر من یک جور دیگر باید سوال را مطرح کرد. چرا اولِ انقلاب، مسئله نبود؟ چرا خیلی از بی حجاب ها چادری شدند؟ تعداد کسانی که با انقلاب چادری و محجبه شدند کم نیست. من طبق مشاهدات خودم می گویم که اتفاقا کسانی که با محجبه شدند از حجاب کسی که به صورت سنتی محجبه شده سفت تر است. ☘ حجاب فقط یک حکم نیست. حجاب شعار دین است و این یعنی نماد بقیه ارزش های دین هم هست. ببینید ریش یعنی چه؟ اول انقلاب اگر کسی ریش داشت، فقط به این معنا نبود که او می خواند. کسی که ریش داشت یعنی هر جا که گلوله بود او اول صف بود و هر جا که مرغ و یخچال می دادند در آخر صف می ایستاد. آدم ریش دار به این معنی بود، اول انقلاب حجاب هم این گونه بود. حجاب فقط نماد نبود. زنی که سرش می کرد یعنی کسی که خیرخواه دیگران است، به فکر دیگران است، ایثارگر است، نصف وقتش توی می گذرد، برای کمک می کند و به ایتام کمک می کند و... . خب این حجاب وقتی پرچم یک پارادایم و گفتمان شد، معنایش خیلی فراتر می شد از این که خانم حجابت را رعایت کن تا فلان آقا نگاهت نکند. یک کارکرد جزیی اش این بود که خانم ها باید خود را بپوشانند. یک پرچم بود، یک نماد بود، ضمن این که خودش هم موضوعیت داشت نه این که صرفا این طور باشد. خودش هم از جهت عفت و حجب و پوشیدگی موضوعیت داشت. شریعت موضوعیت داشت ولی فقط این نبود. هم شریعت بود و هم جزء شعائر بود. وقتی آن حجاب گرفته شد، یعنی حجاب دیگر دلالت بر موضع اجتماعی دین نمی کند، به موضع سیاسی دین نمی کند، به موضع فرهنگی دین نمی کند، بر موضع دینی نمی کند. ☘ اول انقلاب این طور نبود. من سال 58 که به مدرسه رفتم، معلم های ما همه بی حجاب بودند و بعد از این که فرهنگ انقلاب جا افتاد، یکی یکی با حجاب شدند نه این که بخش نامه شود و همه با هم با حجاب شوند. در یک روند شش ماهه-یک ساله ابتدا همه روسری سر کردند و بعد کم کم مانتویی شدند. بعدا در سال 60-61 بود که فکر می کنم بخش نامه ای شد. قشنگی اش هم به همین بود. اول انقلاب دین یک مجموعه بود. نمی شد یک جزءاش را گرفت و جزء دیگرش را نگرفت. یک مجموعه بود که کاملا ارگانیک معنا داشت. حجاب با ، با با کاملا شکل گرفته بود.» 🌷منبع: وبلاگ جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی – سال 88 🆔 @hhonarkh
💟 ام ایمن، بانوی منتخب حکومت مهدی (عج)(۲) 🌿ام ایمن از زنان پرهیزگار و خدمتکار حضرت رسول(ص) است. پیامبر به او مادر خطاب می کرد و می فرمود: "این زن، باقی مانده ای از خاندان من است." (۱) 🌿 وی همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداوای مجروحان می پرداخت. (۲) 🌿 ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجرای فدک، حضرت زهرا(س)، او را به عنوان شاهد معرفی کرد. وی پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت. (۳) 🌿 خداوند به برکت مهدی آل محمد(ص) به هنگام ظهور، او را زنده می گرداند تا در لشکرگاه امام به خدمت گماشته شود. ۱.ریاحین شیعه،ج۵،ص۴۱ ۲.چشم اندازی از حکومت مهدی(ع)،ص۷۶ ۳.طبسی،محمدجواد،نقش زنان مسلمان در جنگ،ص۲۰ 🆔 @hhonarkh
🔅خانم ها خوب است تعدادی از نمایشنامه‌های شکسپیر را اگر نخوانده‌اند، بخوانند تا ببینند که زن در چشم غربی ها چیست!؟ از دیدگاه آنها، مرد سرور زن است. در همین نمایشنامه‌ی اتللو، اتللو کیست؟ اتللو یک سیاهپوست بی‌اصل و نسب است و طرف مقابلش یک خانم اشرافی است به نام دزدمونا. زن، خانمی اشرافی و زیبا و مرد، یک سیاه گردن‌کلفت که در جنگ مهارت به خرج می‌دهد و سرباز خوبی است. به مجردی که اتللوی سیاهپوست، شوهر دزدمونای اشرافی می‌شود، دیگر زن باید به او بگوید «سرور من». بعد هم مرد، این‌قدر حق دارد که زن را به دست خودش خفه کند؛ برای این‌که سوءظنی به او پیدا کرده است.  ➕بیانات رهبر انقلاب در دیدار گروه نمایش صدا 🆔 @hhonarkh
🔅چاه تلخ با تو شیرین شد🔅 دلنوشته‌ای تقدیم به شهید جهادگر محمدرضا شمس‌آبادی ✍سمانه آتیه دوست 🔺بالاخره بخت با من یار شد و توفیق پیدا کردم با خواندن کتابت بیایم با تو، پای آخرین خاکریز. به آخرین خاکریز که رسیدم تمام زندگی‌ات از جلوی چشم‌هایم گذشت. از دلهره‌های پدرت پشت مهمانخانه برای به دنیا آمدنت تا دلهره‌های تو پشت آخرین خاکریز. 🔸فریادهای بتول توی گوشم می‌پیچد. اشک‌های مریم پنج ساله که طاقت دیدن درد‌های مادرش را نداشت، روی دفترم می‌ریزد. بی‌بی جواهر چه خوش خبر بود که خبر به دنیا آمدنت را داد. آمدی و شدی قدم نو رسیده‌شان. قدم خیر. آمدی و شدی پاره تن نه فقط بتول و عبدالحمید. بلکه تمام خواهرانت. تنها پسر خانواده بودی و بعد از به دنیا آمدن برادرهایت، باز هم تک ماندی. نه ففط چون تک پسر بودی و بعد از سه دختر به دنیا آمدی، نه ففط چون وقتی به دنیا آمدی بار بزرگی از دوش مادر برداشتی و برق امید چشم پدر شدی... 🔹با سر به زیری‌ات عجب توی دل معلم‌هایت جا خوش کردی، طعم نان روغنی‌هایی که به آقا معلم‌هایت می‌دادی هنوز زیر زبانشان هست. شیرین زبانی‌هایت برای خواهرها هنوز توی گوششان هست. از زمانی که هفت سال بیشتر نداشتی و بازوی نداشته‌ات را به رخ‌شان می‌کشیدی تا بار هیزمشان را به دوش بکشی. 🔸مجال بچه‌گی‌ات نبود. برای بزرگ شدن عجله داشتی. انگار می‌دانستی وقت تنگ است. می‌دانستی باید بشوی عصای دست عبدالحمید و نور چشم‌های نابینای بتول.  🔹با تو خانه آرام بود. آرام بودی اما نه در مقابل ظلم. این را همان جایی ثابت کردی که رگ غیرتت برای سیلی ناحق نوچه‌های خان به پدرت بلند شد. عجب کیفی می‌کرد عبدالحمید با دیدن مردانگی‌ات. عجب عشقی می‌کرد بتول با دیدن قد و قامتت. دعای مستجابشان بودی.  🔸از همان روزها که برای تحصیل به شهر رفتی فهمیدی که باید سختی ببینی باید مرد شوی و آماده برای روزهای سخت‌تر. نان‌ات حلال بود. فرقی نمی‌کرد کارگری کنی یا بنایی مسافر کشی یا... . برای خودت مردی شده بودی و دنبال کار. غیرتت اجازه نمی‌داد دستت جلوی عبدالحمید دراز باشد اما گمشده‌ای داشتی... . 🔹نگاه آن جوان با لباس‌های خاکی یک لحظه رهایت نمی‌کرد. در خواب قدم زدید و هیچ نگفتید اما کسی که نشانه‌ای برایت فرستاده بود راه را هم نشانت داد. آن روز، آن پوستر روی دیوار جواب سردرگمی‌هایت بود. خودش بود همان که در خواب دیده بودی شهید جهادگر، رضا صادقی. اخلاصی‌ها عجب خلوص تو را دیدند و دست به کار شدند. تو را برای خودشان نشان کردند. صادقی‌شان را فرستادند و گمشده‌ات را به تو رساندند. 🔸بعد از آن خواب قشنگ جهاد با تو رنگ و بویی تازه گرفت. روستایی‌هایی که تا قبل کسی جز سرکرده‌های خان را بالای سرشان ندیده بودند، دیدن مهربانی و صفای دل تو، عجیب اسیرشان کرد. چاه تلخ با تو شیرین شد. دل‌های بی شیله و پیله جنس مرام و معرفت را خوب می‌شناسند. مردانگی کردی برایشان. ساعت کاری انگار برای تو معنایی نداشت. ساعتت را با مشکلات مردم کوک می‌کردی و ایستاده می‌خوابیدی. مرهمی شدی برای روستاییانی که سال‌ها مرهم دردهایشان چیزی جز تریاک نبود. 🔹برای راه انداختن شوراهای روستایی هر کاری که باید کردی. دور از ذهن نبود سختی برگزاری انتخابات برای مردمی که سال‌ها فقط شیوه رعیت بودن را آموخته بودند اما تسلیم نشدی و کوی به کوی رفتی. هم صحبت‌شان شدی تا آن‌ها را از حقوق‌شان آگاه کنی. از اینکه حق انتخاب دارند و دیگر برده نیستند. دیدن تفرقه‌هایشان مصمم‌ترت می‌کرد و شیرینی وصل‌شان امیدوارترت. 🔸نوبتی هم که باشد نوبت شیرینی وصل خودت رسید. طاهره وصلۀ جوری شد برایت. جهادی بود و جهادی بودنت را خوب درک می‌کرد. برای همین هم چکمه‌هایت سر سفره عقد آزرده خاطرش نکرد. برای همین دلتنگی‌هایش از نبودنت، هیچوقت کامش را تلخ نکرد. 🔹 عجیب نبود با آن همه سابقه‌ی درخشانت در مدیریت، هر روز مسئولیت و پست‌های بیشتری به تو واگذار شود. از کمیتۀ فرهنگی و روابط عمومی گرفته تا مرکز امور شوراهای اسلامی روستاها و عضو شورای مرکزی جهاد. پست‌ها تغییری در رفتارت ایجاد نمی‌کرد جز اینکه ساعت‌های بیداری‌ات را بیشتر می‌کرد. تو با عشق و بدون حساب و کتاب پیش می‌رفتی و در پشت جبهه بی‌وقفه می‌تازیدی. حساسیت‌ زیادت روی بیت المال برای خیلی‌ها قابل هضم نبود. هیچ رقمه پارتی‌بازی توی کَت‌ات نمی‌رفت. 🔸حالا نوبت رسیده بود تا لباس رزم بپوشی. بزنی به دل جبهه و آنجا را هم تسخیر کنی. فرماندهی گردان هم به تو می‌آمد. ولی قبل از آن تو فرمانده دل طاهره شده بودی. حتما طاهره وصف قهرمانی‌هایت را لابه‌لای لالایی‌های شبانه در گوش ‌پسرانت جواد و محمد زمزمه می‌کرد. از همان لحظه‌ای که طاهره تکان‌های ریحانه‌تان را در وجودش حس کرد چشم انتظاری‌اش برای دیدنت بیشتر شد. ادامه در پیام بعدی👇👇👇
🔹حتما بارها در خلوت‌اش با خودش تکرار کرد که چگونه خبر سه باره پدر شدنت را بدهد. خبر توراهی‌ای به نام ریحانه. تو پشت آخرین خاکریز رسیده بودی و حالا طاهره باید لباس رزم بر تن می‌کرد برای نبردی دیگر. نبردی از جنس . تو شدی قهرمان زندگی‌اش. او ایستاد و تا به امروز جواد و محمدت را آنگونه که خواستی بزرگ کرد و ریحانه‌ات را هم. الحق که پیروز این نبرد شد. مادرانه جنگید و زینب‌وار تا به امروز پای تو وآرمان‌هایتان ماند... . 📎پی‌نوشت: جوانی از دیار سربداران در اسفندماه سال 1365 به شهادت رسید. نویسنده سبزواری زندگی‌نامۀ این شهید جهادگر را با قلمی روان و گیرا در کتاب روایت می‌کند. این کتاب به تازگی از سوی انتشارات دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی «راه یار» منتشر شده است. 🆔 @hhonarkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 این کلیپ در کمتر از ۴ دقیقه از سرنوشت زن در انقلاب جنسی غرب می گوید ....⁉️ 🛑 در جاهلیت گذشته شخص زن ،زنده به گور می شد .. 🛑 در جاهلیت مدرن شخصیت زن، زنده به گور شد.. 🆔 @hhonarkh
‍ در زدند. پیک بود. نامه آورده بود.📝 قلبم ریخت.💔 فکر کردم شهید شده، وصیت نامه اش را آورده اند. نامه را گرفتم. باز کردم. ✉️ 👈 صیاد شیرازی یک انگشتر عقیق برایم فرستاده بود، از جبهه.💍 نوشته بود: "این انگشتر را فرستادم به پاس صبرها و تحمل های تو. به پاس زحمت هایی که کشیده ای. این را به تو هدیه کردم." 💝 💠 برگرفته از کتاب پرپرواز - صفحه45 🔵قسمتی از زندگی شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی 🆔 @hhonarkh
🌸 جشن میلاد حضرت زینب سلام الله علیها 🔸با سخنرانی: حجت الاسلام خداشاهی 🔹و مدیحه سرایی: کربلایی محمدرضا خسروشیری کربلایی جعفر بلالی ⏰ چهارشنبه ۱۱ دی؛ ساعت ۱۹ 🕌 بیهق۱۸، بن بست اول سمت چپ، پلاک ۳۰ @hoseinieh_honar_sabzevar
لشکر یک نفره، علیه لشکر همجنس بازان! *شهامتی که این پسر با دین مسیح تو بلاد کفر داره... خیلی از ماها تو کشور اسلامی نداریم!* داشتم یکسری نکات رو می گفتم که یک خانمی از گوشه مجلس گفت: ما چیکار می توانیم بکنیم؟ یک نفر دونفر ده نفر بیست نفر چیکار می توانیم بکنیم؟؟؟ خانم کشور بردن و خوردن و هرکاری خواستن کردن...ما چیکار می توانیم بکنیم؟ گفتم بانو عزیز: ، آرایشگر دختر فرعون و همسر حزبیل یا حزقیل (بنابر نقلهای مختلف)، مردی که در قرآن کریم از او به «مؤمن آل فرعون » یاد شده،بود. روزی صیانه مشغول آرایش💄 و شانه کردن موی دختر فرعون بود که ناگاه شانه از دستش بر زمین افتاد، او  وقتی آن را برداشت گفت: «بسم الله» و ماجرا از همین جا آغاز شد. دختر فرعون به او گفت: آیا پدر مرا می‌گویی؟ صیانه گفت: خیر، بلکه کسی را می گویم که پروردگار من و پروردگار تو و پدر توست. دختر فرعون گفت: حتما این حرف تو را به پدرم خواهم گفت!😠 صیانه هم گفت: بگو، من هیچ ترسی ندارم.😏 دختر فرعون این جریان را به پدرش گفت. فرعون آتش خشمش مشتعل گشت و دستور داد صیانه و فرزندانش را حاضر کردند.😡 فرعون به او گفت: پروردگار تو کیست؟ صیانه گفت: پروردگار من و پروردگار تو *الله جل جلاله* است. هر چه فرعون خواست او را از این عقیده منصرف کند، نتوانست. به او گفت: اگر از این عقیده‌ات دست برنداری، تو و فرزندانت را در آتش می‌سوزانم. صیانه گفت: بسوزان، مرا باکی نیست. فقط از تو می‌خواهم که پس از سوزاندن، استخوان‌هایمان را جمع کنی و آنها را دفن نمایی. فرعون گفت: این خواسته‌ات را به خاطر حقی که بر ما داری اجابت می‌کنم. فرعون دستور داد تنوری از مس ساختند و در آن آتش افروختند. یک پسر او را در آتش انداختند تا پاک بسوخت و آن زن نظاره می‌کرد و یک یک بقیه‌ی فرزندانش را نیز در آتش انداختند تا این که نوبت به *طفل شیرخواره* رسید. حالِ صیانه منقلب گردید. در آن حال کودک شیرخواره به زبان آمد و گفت: «ای مادر! صبر کن که تو بر حق هستی و بین تو و بهشت یک گام بیشتر نیست.» این بانو، در ثبات و و تحمل، کاری کرد که نظیر آن در تاریخ کمتر دیده شده است و در کتاب «خصائص الفاطمیه » روایت شده که در دولت امام زمان علیه السلام سیزده زن برای معالجه‌ی مجروحان به دنیا رجعت می‌کنند که یکی از آنها همین » است. (ماشطه یعنی آرایشگر) همچنین ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است که: «وقتی در معراج بودم، رایحه و بوی بسیار خوش و نیکویی به مشامم رسید، به جبرییل گفتم: این چه بویی است؟ جبرییل گفت: این رایحه و بوی خوب، مربوط به آرایشگر آل فرعون و فرزندان اوست.» با این حساب اون زن تو اون دربار فرعون باید می گفت: من وسط سیستم کفرم چه کاری از دستم برمیاد؟؟🧐 ولی ابراز حقانیت کرد و پای ایمان و باورش موند و موندگار دنیا و آخرت شد! همین صندوق قرض الحسنه که با بیست تومن خونگی دارید راه میندازید یهو یک میلیون ادم این صندوق داشته باشند ذخیره مالی که بهم بپوندند چقدر میشه؟ این‌ ذره ذره جمع کردن کمک ها بهم پیوسته بشه چقدر میشه؟؟ مگه اصلا همین انقلاب ایران چطور بود؟؟ هرکسی تو کوچه و محله خودش داشت راه درست و صراط المستقیم با هرسختی بود آشکار و پنهان طی می کرد و جلو می رفت... *یکی شد رهبر همه این قطره ها رو جمع کرد شد دریا....* اینکه بشینیم و کاری نکنیم و بگیم ما زورمون نمیرسه خوب مفسدها فسادشون بیشتر بشه و مدیران نالایق روز افزون تر... مثل مون مثل قومی میشه که میگن عذاب نازل شد مومن و کافر رو باهم نابود کرد! مومنین به خدا گلایه کردند خدایا ما مومن بودیم چرا عذاب بر ما هم نازل شد؟ خداوند فرمود: چون شما *اهل امر به معروف و نهی از منکر* نبودید! تک بودن...تنها بودن...دلیل بر سکوت و کنار کشیدن نمیشه! بعدشم همه هرچند جمع کوچک اگه جمعی کار کنیم...آباد میشه! اصلا هرکسی محله خودش رو مدیریت و آباد بکنه دنیا بهشت میشه! بحارالانوار، ج 13، ص 163و 164؛ حیاة القلوب، ج 1، ص 243؛ ریاحین الشریعة، ج 5، ص 153. 🆔 @hhonarkh
" تنهامسیر ": 🌹 بازخوانی امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب در تجلیل از مقام «زن» 💖 اگر شما زنها خوب شدید، هم مردها خوب خواهند شد، هم بچه‌ها. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. کلید حل مشکل و کلید تداوم انقلاب دست شما زنهاست. (سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با خواهران پرستار واحد بسیج(30/11/61)، نقش و رسالت زن، ج5، ص77، انتشارات انقلاب اسلامی) 💝 در جامعه بالاتر از است. خدمت مادر به جامعه از خدمت همه کس بالاتر است. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلّم بالاتر است.(صحیفه امام، ج‌‌۱۴، ص۱۹۶) 💝 یک جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می‌‌گیرد.(صحیفه امام ج‌‌۱۶ ص۱۹۲) بانوی_مسلمان 🆔 @hhonarkh
قرار مادرانه (2) 🌸دیدار با مادر شهید احمد زید آبادی🌸 📆 چهارشنبه ۱۳۹۸/۱٠/۱۱ ⏰ ساعت ۱۷:٠٠ 👌همراه با اجرای گروه سرود حسینیه هنر سبزوار ـ خواهرانی که تمایل دارند در این دورهمی شرکت کنند جهت هماهنگی و دریافت نشانی به آی دی زیر پیام دهند. 🌹 @zfarhadisadr 🆔 @hhonarkh
🔮 این هشدار به زنان ماست: نقش خودتان را پیدا کنید. زینب کبری؛ 📍 مثل یک خطیب، خطبه بخواند و محکم حرف می‏زند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمی‏شود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه‏ ی مؤمن، این‏جور خودش را در شرائط دشوار نشان می‏دهد. این زن است که الگوست؛ برای همه‏ ی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. و را ‏_شناسی می‏کند؛ می‏گوید شماها نتوانستید در ، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه ‏تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه‏ ی پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت را اینجا می‏شود فهمید. 📍این هشدار به زنان ماست: نقش خودتان را پیدا کنید. عظمت زن بودن را در آمیختن حجب و حیا و عفاف زنانه با عزت مسلمانانه و مؤمنانه، درک کنید. ما این‏جور است. 🌿رهبر انقلاب؛ ۸۹/۲/۱ 🆔 @hhonarkh