eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
706 ویدیو
46 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
و چون خواهی که شر کسی از تو مصروف بود تو شر خود از دیگران مصروف دار. و هیچ اندیشه مدار. و این راهی عظیم است که تو را وانمودم. عین القضات همدانی نامه_ها
: همه عارفان گفته‌اند كه سالك بايد اهل طلب باشد طلب يكى از مهم‌ترين وادى‌هاى سلوك است طلب اگر حقيقى باشد، شخص آماده است، بهاى آن را بپردازد وگرنه با كوچكترين مانع از جا در مى‌رود. پرداخت بهاى طلب همان قربانى‌كردن است چون هيچ كمالى مفت و بى‌هزينه به دست نمى‌آيد. ما انسان ها هر لحظه در حال قربانى كردن هستيم منتهى بعضى‌ها خوبى را قربانى بدى مى‌كنند و بعضى برعكس بدى‌ها را قربانى خوبى‌ها... با اين كه همهٔ آیين‌هاى معنوى داراى رسم قربانى هستند، ولى غالباً اين رسم در پوسته و قشر ظاهر خلاصه مى‌شود حال آن كه قربانى بايد درونى باشد يعنى زشتى‌هاى نفس قربانى والايى‌ها و كمالات اخلاقى گردد دروغ، قربانى راستى گردد، كينه ، قربانى مهربانى  بدين ترتيب با قربانى كردن بدى‌ها جامعه‌اى بهشتى بر پا مى‌گردد پس: چو اسماعيل قربان شو در اين عشق
چو اسماعیل قربان شو در این عشق
هدایت شده از لینک
«آشنایی با ادیان بزرگ جهان» 🔰عنوان درس آشنایی با ادیان بزرگ جهان در 16 جلسه آموزشی توسط استاد حبیب شریف تدریس شده است. ✍️شناخت اهم عقاید، شعائر، اخلاقیات و دیگر موضوعات مطرح در ادیان بزرگ جهان، با تاریخچه مختصر آنها و تأثیر آنها بر فرهنگ بشری @KASHKUL_SHARAYEA|کشکول
حضرت قلندر صفی‌علیشاه رحمه‌الله علیه در باب ذکر در زبده الاسرار مطالب گوهرباری دارند که انشالله توفیقی باشد بتدریج عرضه خواهم کرد ذکر چون شمـشیر مـرد جاهـد اسـت‌   فکــر هــم‌ تکبیــر ذات‌ شــاهد اســت‌ تیــغ‌ بــرکش‌ نفــس‌ کــافر را ز ذکــر  تــا شـود مــشهودِ قلبــت‌ شــاه فکــر چــون تجلّـی‌ کــرد ذات‌ شــاهدت‌  اســم‌ رفــت‌ و شــد مــسما واردت‌ تا تـو را ایـن‌ ذکـر منظـور دل اسـت‌   محتجــب‌ در ذکــر، مــذکور دل اســت‌ چون تو گشتی‌ غرق در مذکور خویش‌   جلــوه گــر از ذکــر بینــی‌ نــور خــویش‌ ذاکر و مذکور و ذکر اینجا یکـی‌ اسـت‌   می‌ نماید گرچه‌ سـه‌ ، امّا یکـی‌ اسـت‌
هو در سلوک حقیقی، هیچ راه کلیشه‌ای و تکنیک بخصوصی وجود ندارد. @hekmatekhamoushi
هو مبادا به عقیده‌ای خاص خود را مقید کنی و به غیر آن کفر ورزی و روی گردانی، که در آن صورت خیر کثیری را از دست خواهی داد، و از علم به آنچه حقیقت است محروم خواهی ماند؛ همچون هیولا قابل همه‌ی صور معتقدات باش، زیرا خداوند تعالی وسیع‌تر و عظیم‌تر از این است که عقیده‌ای او را محصور کند . فص هودی @hekmatekhamoushi
‍ ﷽ در بزمِ ما.... به باده و جام احتیاج نیست ما را بس است.... مستیِ ذکر مدام دوست @khaksarx
هو گاهی از جهت سالک [در مکاشفه] آسمان پر ستاره ای ظاهر می شود که ستارگانش مانند آیات قرآن کریم به هم اتصال پیدا کرده اند. @khaksarx
هو عقل از سر نادانی دردسرِ ما می داد عشق آمد و وارستيم تا باد چنين بادا ... @sufianehh
هو در طریق ما، هوش در دم، اصل اعظم است، اگر دمی به غفلت گذرد آن را گناه بزرگ دانند. @sufianehh
هو ذکر کثیر به عدد نیست؛ به حضورِ بی غفلت است. @sufianehh
هو نفس را به چیزی مشغول دار که شایسته بود وگرنه او تو را به چیزی مشغول دارد که ناکردنی بود، که در این حال با خود بودن کار اولیاست." @sufianehh
«ای درویش!» وجود تو وجهی است به سوی خدا، با موصوف شدن به صفات الهی و خارج کردن نفس اماره و رذایل حیوانی از خود، ایـن وجـه را تقویت کن. شیخ عزیزالدین نسفی
نقلست که یک روز با جمعی میرفت جماعتی جوانان می آمدند و فساد میکردند تا به لب دجله رسیدند. یاران گفتند: یا شیخ دعا کن تا حق تعالی این جمله را غرق کند تا شومی ایشان ، از خلق قطع شود. پس معروف گفت: دستها بردارید. گفت الهی چنانکه درین جهان عیش شان خوش داری ، در آن جهان شان عیش خوش ده.
چون در این راه بروی، چنان که از پای درآیی و بیفتی و تو را دیگر هیچ طاقتِ رفتن نماند، بعد از آن، عنایت حق تو را برگیرد.
شیخ ابوسعید یکی از مریدان خود را به نام حسن که هنوز از خودخواهی چیزی در باطنش باقی بود فرمود تا سبدی برداشته به بازار رود هر شکنبه و جگربند که می یابد بخرد و در آن سبد نهاده در پشت خودگرفته به خانقاه بیاید. حسن آن سبد بر دوش نهاده، از اینکه می دید در انظار مردم جامه های گرانبهایش آلوده به خون و نجاست میشود از شرم و خجالت می مرد و می رفت. چون به خانقاه رسید شیخ او را گفت به بازار برو و بپرس که آیا مردی را دیده اند که سبدی پر از شکنبه و جگربند بر دوش می کشید؟ حسن به دستور شیخ به بازار رفت و از محلی که سبد بر دوش گذاشته بود از یک یک دکان داران می پرسید و هیچ کس نگفت من چنین کسی را دیده ام. چون نزد شیخ آمد شیخ گفت ای حسن آن تویی که خود را می بینی والا هیچ کس را پروای دیدن تو نیست!!!! آن ذهن اغواگر توست که تو را در چشم تو می آراید او را قهر می باید کرد. ابوسعيد_ابوالخیر
و گفت: هر که باطل بسیار شنود ، حلاوت طاعت از دلش بشود.
بایزید بسطامی را حدیث دل پرسیدند؛ گفتا: دل آن بود که به مقدار یک ذره، آرزوی خلق در او نباشد.
🔶اگر می خوری و می‌خسبی و شهوت می کنی، و غضب می کنی و با مردم جنگ می کنی و آزار می کنی از سباعی! (جانوری) 🔶اگر با وجود آنکه می خوری و می‌خسبی و شهوت می کنی،  مکر و حیله می اندیشی و با مردم به مکر و حیلت زندگانی می کنی و دروغ می گویی، از شیاطینی! 🔶و اگر می خوری و می خسبی و شهوت می کنی و آزار نمی رسانی، بلکه راحت می رسانی و مکر و حیلت نمی کنی و دروغ نمی گویی، بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری از ملائکه ای! 🔶و اگر می خوری و می‌خسبی و شهوت می کنی و آزار نمی رسانی، بلکه راحت می رسانی، و مکر و حیلت نمی‌کنی و دروغ نمی گویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری، و در طلب علم و معرفتی تا خود را بشناسی و خدای را بدانی، از آدمیانی!
هر که به این دریای نور رسیده باشد، و در این دریای نور غرق شده باشد، آن را علامات بسیار باشد. 🔶با خلق عالم به یک بار به صلح باشد، و به نظر شفقت و مرحمت در همه نگاه کند. 🔶و مدد و معاونت از هیچ کس دریغ ندارد… 🔶 و هیچ کس را به گمراهی و بی‌راهی نسبت نکند، و همه را در راه خدای داند، و همه را روی در خدای بیند ... و شک نیست که این چنین است.
هو از نظر صوفیه علم،تنها علم عاشقی است
هو مروت آن است که حق دیگران را بر حق خود مقدم داری
و گفت: «هر که مدح و ذم مردمان هر دو به نزدیک وی یکسان بود ، زاهد بود» ذكر پی نوشت: مدح : ستایش کردن ذم : بدگویی کردن