هو
سبحان الله
عجب مائیم در نظر خود چیزی دیگریم و در نظر خلق چیزی دیگر.
کجا خلق و کجا من؟
خلق همه الله و الله همه خلق
حضرت شاه محمد دلربا
حسنات العارفین
هو
که جز او نیست در سرای وجود
به حقیقت کس دگر موجود
الانسان سری و انا سره
سری است درین عبد خفی،گر شود آن کشف
بی شبهه همان صورت معبود بر آید
در حقیقت عاشق عین معشوق است و معشوق عین عاشق
شاه محمد دلربا
حسنات العارفین
هو
و گفت عبادت دَه جزء است؛
نُه جزء گریختن از خلق است
و یک جزء خاموشی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
هو
اندوه،پادشاهی ست که چون جایی قرار گرفت ، رضا ندهد که هیچ چیز با او قرار گیرد.
#تذکره_الاولیاء
هو
و گفت: در جملهٔ صفتها رحمت است مگر در محبّت که در او هیچ رحمت نیست ؛ بکُشند و از کُشته دِیَّتْ خواهند.
دیت: دیّه
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_واسطی
هو
و نیز چون بایزید(قدس سره العزیز)وفات کرد کسی او را بخواب دید پرسید که خداوند عالم با تو چه کرد گفت بخشید بعد از آنکه عتاب فرمود سائل گفت چگونه
گفت:چون مرا پرسید که چه آورده ام گفتم چیزی نیاورده ام ولی شرک نه کرده ام فرمودند:آیا شب شیر را یاد داری که شیری نوشیدی و شکم درد شدی و گفتی شیر خوردم شکم مرا بدرد آورد این شرک بود پس چگونه تنبیه کرده اند
📘سخنان ارزنده . صفحه ۹۲
عارف بالا مقام بلوچستان
مولانا محمد عمر سربازی رحمت الله تعالی
هو
وگفت: عبادت ، هفتاد و دو باب است ، هفتاد و یک در° حیا است.
وگفت: محبت ، ایثار است برای محبوب.
و گفت: به تن در دنیا باش ، و به دل در آخرت.
و گفت: خدای را بادی است که آن را [بادِ صَبیحه] خوانند ، که آن باد محزون است در زیرِ عرش.
وقتِ سحر وزیدن گیرد ، و ناله ها برگیرد ، و به مَلِک رسانَد.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_کتانی
هو
خواستم بدین خلق وانمایم عشق ، تا خلق بدانستندی که هر عشق ، عشق نَبُوَد ، تا هر که معشوق خود را بدیدی شرم داشتی که گفتی:《من تو را دوست دارم》.
وگفت: یک ذره عشق از عالم غیب بیامد و همه ی سینه های مُحبان ببوئید ، هیچ کس را مَحرَم نیافت ، هم با غیب شد.
وگفت: غریب آن بُوَد که در هفت آسمان و زمین هیچ با وی یک تار مویی نَبُوَد ، ومن نگویم که غریبم ، من آنم که با زمانه نسازم و زمانه با من نسازد. اگر اندوهی در دلی است ، آن دل از آنِ من است.
وگفت: چون دو بُوَد ، همتا بود؛ یکی بُوَد همتا نَبُوَد.
و گفت: دیدار آن بُوَد که جز او نبینی.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
هو
روزی جُنید می رفت ، ابلیس را دید -برهنه- که بر گردنِ مردم می جَست. گفت: ای ملعون ، شرم نداری از این مردمان؟ گفت: کدام مردمان؟ اینها نه مردمانند ، مردمان آنهایند که در شونیزیّه اند ، که جگرم را سوختند. جنید گفت: برخاستم و به مسجد شونیزیه رفتم. بوحمزه را دیدم ، سر فرو برده. سر بر آورد ، و گفت: دروغ گفت آن ملعون ، که اولیای خدای از آن عزیزترند که ابلیس را بر ایشان اطّلاع باشد.
وگفت: هر که را وحشت بُوَد از نفسِ خویش ، اُنس گرفته است دل او در موافقت خداوند خویش.
وگفت: غریب آن است که او را از اقربا و پیوستگانِ خویش وحشت بُوَد.
پرسیدند از :《اُنس》. گفت: اُنس آن است که دلتنگی پدید آرد از نشستنِ با خلق.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابو_حمزه_خراسانی