eitaa logo
هُمسا
155 دنبال‌کننده
50 عکس
11 ویدیو
2 فایل
ارتباط با من: @A_taheri1
مشاهده در ایتا
دانلود
Book Service 27 (Book Festival Special).pdf
1.57M
سرویس کتاب روزنامه ایران ویژه‌نامه نمایشگاه کتاب چندین پیشنهاد کاربردی جهت نمایشگاه‌گردی، پیشنهاد کتاب، ضدپیشنهاد کتاب و راهنمای پدران و مادران. و خب، ذوق دو یادداشت علی و محمدطه در بخش نوجوان را هم دارم. یکی دهمی و دیگری نهمی از مدرسه‌مان. حتا اگر قصد نمایشگاه رفتن ندارید، این پی‌دی‌اف را ذخیره کنید. زحمتِ ۱۵-۱۶ نفر خورهٔ کتاب است. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
هدایت شده از حلقه پنجم مبنا
معرفی کتاب استادیاران مدرسه مبنا.pdf
6.43M
. 🎊 این شما و این هم، «لیست پیشنهادی کتاب» استاد جوان آراسته و استادیاران مدرسه مبنا. .
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
. از طرف فرزند کوچک شما 🌱 این بار فرزندان از پدر و مادر روایت می‌کنند... @homsaaa
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
هدایت شده از مجله مجازی محفل
-📮 ما دومین شماره‌ای است که به سراغ آدم‌ها با حرفه‌هاشان رفته‌ایم. می‌خواهیم کتاب پرپیچ‌و‌خم آدم‌ها را در ارتباط با مشاغل‌شان ورق بزنیم. زیر کرسی خاطرات‌شان گرم شویم و با غم و شادی‌شان بخندیم و اشک بریزیم. شماره هشت محفل درباره هاست. انسان‌هایی که همه ما کم‌وبیش با آن‌ها سر‌وکار داشته‌ایم. زنگ خانه‌مان را زده‌اند و به انتظارمان پایان داده‌اند. چند ساعتی را خالی کنید. یک فنجان قهوه یا دم‌نوش تازه‌دم کنارتان بگذارید. کفش خیال را به پا کنید و در دنیای ها قدم بگذارید. 🗞️ @mahfelmag
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
هدایت شده از مجله مجازی محفل
-🪴 محفل شماره هشت رو از این‌جا دانلود کنید 🙂👇🏻👇🏻؛ 📥 https://mabnaschool.ir/product/mahfel8/
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
هدایت شده از چیمه🌙
. «درباره ضرورت پول برای نویسنده» ۱.پول یعنی امکان بیشتر نوشتن ۲.پول یعنی آزادی برای نویسنده ۳.پول یعنی امکان بهتر نوشتن ۴.پول رهایی از قیدوبند هم‌نشینی با این و آن به امید انتشار آثار نویسنده است. ۵.پول یعنی قدرت انتخاب برای نویسنده این را هم‌بگویم که نویسنده کتاب «آخرین اغواگری زمین» در اثر فقر ناشی از انقلاب روسیه و مهاجرت اجباری دخترش را به خاطر گرسنگی و قحطی از دست داده است. @chiiiiimeh .
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
هدایت شده از مجله مجازی محفل
33.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم محضر عزیز شما 🙂🌹🪴
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
. وقتی فکر می‌کنی همه‌چیز رو‌به‌راهه🙃 @homsaaa
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
. ننه‌جانم می‌گفت: «خدا اگر بنده‌ای رو بخواد به دل بقیه می‌ندازه براش دعا کنند.» امروز با دیدن این عکس‌ها و خوندن چندتا پیام محبت‌آمیز از دوستانم خودم زورکی هم که شده جا دادم بین همه کسانی که خدا هواشون رو داره. . ننه پیرزن بچه‌ها یا همون ننه‌جان ما بزرگترها چند ماهی هست که لب‌هاش به حرف باز نمی‌شه. چشم‌های سبز قشنگ مهربونش سرد و بی‌روح شدند. یه جوری نگاهت می‌کنه انگار هم آشنایی براش و هم غریبه. امشب از خدا خواستم به دل دوست و آشنا بندازه براش دعا کنن. همیشه می‌گفت: «ننه خدا کنه عاقبت بخیر بشیم»❤️ لطف می‌کنید اگر براش حمد شفا بخونید🌱 @homsaaa
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
• این ششمین حلقه کتاب مبناست و شما دعوتید به این جمع‌خوانی‌. در این حلقه، چهار کتابی را که در تصویر می‌بینید، باهم می‌خوانیم. روش کار به این صورت است که بعد از برنامه مطالعه جمعی و معرفی نویسنده کتاب، هر روز در کانال حلقه در پیام‌رسان ایتا و تلگرام(میتوانید عضو یکی یا هردو شوید)، قسمت‌هایی از کتاب را مشخص می‌کنیم و درباره نقاط قوت و ضعف آن بخش، گفت‌وگو می‌کنیم. بعد از مطالعه کتاب، تلاش می‌کنیم تا دیدار حضوری یا مجازی با نویسنده،مترجم یا ناشر را ترتیب دهیم. در میان خوانش دسته‌جمعی کتاب، فعالیت‌هایی مثل ماراتن کتاب و گپ‌وگفت درباره کتاب‌خوانی هم خواهیم داشت. این دوره تاکنون، پنج تجربه موفق داشته و به امید خدا از اول تیرماه، آغاز به کار می‌‌کند. ♻️ اگر شما هم تمایل دارید در حلقه کتاب‌خوانی مبنا هم‌خانهٔ ما باشید، تا ۳۱ خرداد فرصت ثبت‌نام دارید. إن‌شاءالله از اول تیر تا ۱۵ شهریور چهارکتاب را جمع‌خوانی خواهیم کرد. پس حواستان باشد از برنامه عقب نمانید. ثبت‌نام و توضیحات تکمیلی👇 https://mabnaschool.ir/product/halghe6/ 🟢 اگر سؤالی داشتید، می‌توانید از آقای سیبویه ( @mrsib66 )، خانم جاسبی ( @Mehrabanii ) یاخانم اختری ( @MoHoKh ) بپرسید.
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
. مک‌کورت تازه در شصت‌وشش‌سالگی به لحن کودکانه و عاری از قضاوتی رسید که برای گفتن قصه‌ی هولناکش لازم بود. او این لحن را با اتفاقی عادی پیدا کرد؛ تمرینی کلاسی در دانشگاه نیویورک که دانشجوها در آن باید درباره‌ی تختِ دوران کودکی‌شان می‌نوشتند. «درباره‌ی تختی نوشتم که روی آن می‌خوابیدیم. همه‌مان. من و سه برادرم. تخت‌مان تشک نیم‌جریبی عظیمی داشت که تارهای قرمزمو از آن بیرون زده بودند. از لحاف و ملافه و این جور چیزها هم خبری نبود. استادم گفت:« چه متن جونداری. می‌تونی برای کلاس بخونیش؟» نمی‌توانستم. چون از پس زمینه‌ام، از فقرم، شرمنده بودم. اما نوشته‌ام را نگه داشتم و یادم ماند که استادم گفته متن جانداری است. کم‌کم چیزهای کوچک دیگری هم نوشتم، یادداشت‌هایی درباره‌ی بزرگ شدن در لیمریک.» . @homsaaa
۲۴ خرداد ۱۴۰۲