eitaa logo
[ هُرنو ]
898 دنبال‌کننده
789 عکس
49 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
‏بنمای بمن رخ ای شمع طراز ‏تا ناز کنم نه دارم نه ‏⁧ ⁩ ‏⁧ عکس را، نمی‌دانم چند سال پیش با لنزِ پرایمِ پنجاه‌ساله‌ام از روی سی‌وسه‌پل برداشتم... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.23M
؛ قسمت ۱۲ صفحات ۶۹ و ۷۰ و ۷۱ 🔷 وحوش . [ وُ] (ع اِ) ج ِ وحش ، و وحش ج ِ وحشی است. (السامی فی الاسامی) جانوران صحرایی. (غیاث اللغات) 🔷 سباع. [س ِ] (ع اِ) درندگان مثل گرگ و شیر. (غیاث). ج ِ سَبُع. ددان. ددگان. درندگان (زحمت یافتن معانی واژگان هم کمافی‌السابق با آقای صاحب‌دلِ عزیز است.) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
کلمات و کلامت که این‌قدر شیرین و دل‌نشینند، خودت چونی؟... سحر یازدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
616.3K
؛ قسمت ۱۳ صفحات ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ 🔷 وَرَقَة بن نَوْفَل پسرعموی حضرت خدیجه(س) و بشارت‌دهنده نبوت پیامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت بود. او را در زمان جاهلیت از دانایان عرب و مخالف شرک و بت‌پرستی دانسته‌اند که برای به‌دست آوردن دین حقیقی به شام رفت و دین مسیحیت را برگزید. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آدمی که زه و زاد او زن است، کوته‌روزگار است و در زحمت. چونان گُل بشکفد و به بار آید، و از شاخه جدا شود: چونان سایه گریز است، و نپاید... باب چهاردهم صفحهٔ ۷۳ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
به سوی تو آمدم! به حق خودت، مرا به من برمگردان... و أنّ الیک قریب المسافه... سحر دوازدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از چی کتاب
🔰چی کتاب برگزار می‌کند 👥️دورهمی مجازی به میزبانی چی‌کتاب ⌚️ زمان: دوشنبه ۱۴ فروردین‌ماه ساعت ۲۴ 📥جهت شرکت در دورهمی عدد ۳ را به شماره ۱۰۰۰۶۵۳۴ پیامک کنید. 📚 @cheeketab 📚 @cheeketab
[ هُرنو ]
🔰چی کتاب برگزار می‌کند 👥️دورهمی مجازی به میزبانی چی‌کتاب ⌚️ زمان: دوشنبه ۱۴ فروردین‌ماه ساعت ۲۴ 📥جه
. امروز تولد نادر ابراهیمی است. اگر هنوز پیش ما بود، لابد الان هشتادوهفت سالگی‌اش را کنار همسرش-خانم منصوری-در همان خانه امیرآباد با یک کیک خانگی که زحمت پختش را احتمالا یکی از سه دخترش کشیده بودند، در حال گرفتن بود! چه بسا مشغول نوشتن رمانی مربوط به حال و روز این روزهایمان؛ حالا که نیست و خدا رحمتش کند... امشب قرار است از نادر و کتاب‌هایش بگوییم. قدم‌تان سر چشم. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
امروز،‌ بیست‌و‌هفتِ اسفندترین چهاردهِ فروردین بود. خداروشکر... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
برای من، منی که از وقتی یادش می‌آید، صبحِ چهارده فروردین را باید در مدرسه می‌گذرانده، سیزده‌به‌در و فردایش روزِ در‌به‌دری بوده است. چه زمانی که دانش‌آموز بودم چه این سال‌ها که معلمم، چهاردهمین روز سال، نچسب و پُرخمیازه و بی‌ریخت است. به قول سیمین انگار با جاروی خیس پشت آدم را نوازش می‌کنند. امروز اما فرق داشت. (بین این دو خط منحنی بگویم که این فروردین هر روزش فرق دارد!). از چند معصوم به طرق مختلف روایت‌هایی داریم شبیه تَهادَوا تحابّوا که هدیه بدهید تا محبت بین‌تان زیاد شود. محمدامین برایم از مشهد تسبیح آورد. محمدحسین مهر تربتِ نُقلی. محمدامین یک‌ تکه‌سنگ از کنار یک معدن در تفت، شهری پدری‌اش برایم آورد. (خوشحال شدم که دیوانه‌ای مثل خودم در بین هشتادی‌ها هم وجود دارد که با خودش سنگ و کلوخ به یادگاری و سوغات همراه کند). اما تیر آخر را آقای جوانشیر، مسئول روابط عمومی مدرسه به من زد. صدایم کرد که بیا پست‌چی برایت بسته آورده. رفتم. پاکت، علامت و اسم یکی از سایت‌های فروش کتاب را داشت. با خودم گفتم یعنی انقدر در سایت‌ها و کتاب‌فروشی‌ها قِل خورده‌ام که یادم نمی‌آید چه زمانی سفارش داده‌ام؟! گفتم لابد یادم رفته است دیگر! از دفتر تا اتاقم نزدیک ۷۰ثانیه طول می‌کشد. طاقت نیاوردم که به اتاقم برسم و بعد بسته را باز کنم. همان وسط حیاط بازش کردم. پاهایم قفل کرد. یادم آمد که روزهای پیش، جایی گفته بودم که این دو کتاب را دوست دارم هدیه بگیرم. و خدا شاهد است که حتا با بدجنسی هم نگفته بودم. کاملا شوخی بود. ته دلم هم نبود که اینجوری بگویم تا یکی به خودش بگیرد و صاحب دو کتاب جدید بشوم. من یک نظریه‌ای دارم که اسم و فامیلِ آدم‌ها، روی خلق و خو و منش آن‌ها، تاثیر مستقیم دارد. حالا فرض کنید کسی، نام خانوادگی‌اش، صاحب‌دل باشد. با فرضیهٔ من، این آدم و دلش، رابطهٔ خاصی خواهند داشت. و خب، دلِ بعضی آدم‌ها بزرگ است... آقای صاحب‌دل، در آن گروه بود و این دو کتاب را به عنوان تیر آخرِ چهاردهم فروردین به سمت من انداخت. ما دو نفر، تا به حال همدیگر را ندیده‌ایم؛ ولی دیده‌ایم. کمتر از یک‌سال است که هم‌دیگر را می‌شناسیم؛ ولی سال‌هاست. امروز،‌ بیست‌و‌هفتِ اسفندترین چهاردهِ فروردین بود. خداروشکر... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.28M
؛ قسمت ۱۴ صفحات ۷۵ و ۷۶ و ۷۷ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
#قاف‌خوانی؛ قسمت ۰ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ضمن عرض خوشآمد به عزیزانی که روزهای اخیر به جمع اهالیِ هُرنو اضافه شده‌اند، اینجا دربارهٔ توضیح داده‌ام. گفتم شاید سوال شود که ماجرای های روزانه‌ام در این‌جا، چیست. ارادت. دعاجو و دعاگو.
18463الهی-العفو-ببین-گناه-باهام-چه-کرده.mp3
31.02M
ببین گناه، باهام چی کرده... دعاجو و دعاگو... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
خوشا به حال کسانی که عبادت محبّانه دارند... سحر سیزدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دورهمی چی‌کتاب-بر جاده‌های آبی سرخ-جواهری.mp3
29.67M
اینجا دربارهٔ این گفتم که ما چرا باید را بخوانیم. اگر بخواهیم یک داستانِ صرفا داستان بخوانیم، هستند نویسندگانِ معاصری که از جهت فرم و ساختار از نادر جلوتر باشند. (گرچه که در خبره بودنِ نادر بحثی نیست.) اما در هر صورت، نادر یک سرمشق خوب برای نویسندگی نخواهد بود؛ بسا که ممکن است قلم و دست‌خطِ نادر رهزن هم باشد. پس چرا باید نادر بخوانیم؟ به خاطر نادر. در اغلب آثار نادر، با سه کلیدواژه مواجه هستیم: ۱. عشق زمینی ۲. مذهب ۳. وطن و گمان می‌کنم همین سه مقوله است که در ایرانِ امروز، نیاز به بازخوانی دارد. آن هم توسط هر ایرانیِ راستین. عشقِ زمینی، ریشهٔ خانواده را مقاوم می‌سازد، مذهب، به خانواده معنا و ایمان می‌دهد و ایمانِ خانواده در گروِ وطن‌دوستی است. ما، باید نادر ابراهیمی بخوانیم. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
937.4K
؛ قسمت ۱۵ صفحات ۷۸ و ۷۹ و ۸۰ 🔷 ملوث. [م ُ ل َوْ وَ] (ع ص) آلوده. (غیاث) (آنندراج). آلوده شده. آلوده به پلیدی. (از ناظم الاطباء). 🔷 سیاست کردن. [سیا س َ ک َ دَ] (مص مرکب) حکومت کردن. داوری نمودن. داوری کردن. عقوبت کردن بطور رسوایی و افتضاح. (ناظم الاطباء) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اگر من بنده نیستم، تو که مولای من هستی... سحر چهاردهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از «هیام⁦«
دنیا برایتان چه مزه ایست... . دروغ چرا؟ دنیا برایم خوشمزه است. خیلی دوست داشتم دنیا خوش عطر و طعم به نظرم نیاید، دلم میخواست نه مثل آن بزرگ عالمیان که فقط کمی مثل او دنیا ناچیز و نامقدار می‌بود برایم اما فعلا دنیای من طعم کوکا کولای تگری دارد. کوکا کولای تگری ای که سر ظهر زیر تیغ مستقیم آفتاب سر می‌کشی، همان کوکایی که بعد از خوردن غذای چرب میچسبد به جانم، کوکا کولای شیرین و پر گاز تگری . دنیای من این طعم بینظیر را دارد، طعم نوشیدنی‌ای که گاهی میان خوردنش یادت میفتد که چقدر این برند مزخرف است و با آرمان های من منافات و دشمنی دارد و ارزش خرید ندارد، اما باز هم کفه‌ی مزه‌ی استثنائی اش سنگین تر میشود و با خودت میگویی همین یکبار و باز سرخوشانه لیوان بلوری پر از یخ و کوکا را سر میکشی. دنیا برای من کوکاکولایی است که درست همان لحظه که داری از شیرینی و خنکی و گاز دار بودن به قاعده اش کیفور میشوی عذاب وجدان مزخرفی یقه‌ات را میگیرد که این برایت ضرر دارد، سنگینت میکند، چاقت میکند، سلامتت به خطر می‌افتد. دنیای من طعم همان نوشابه سیاه خودمان را میدهد که زرق و برق قوطی فلزی اش برایم جذاب تر از گونه‌ی شیشه‌ای اش است.قوطی های خنکی که نه قدرت نخوردن محتویاتش را دارم و نه طاقت عقوبت زیاد خوردنش را.... . @behhbook . @hiyaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من در زندگی، نعمتْ کم نداشته‌ام. البته که نتوانسته‌ام شکرِ همهٔ آن‌ها را در حد وسعتشان، به جا بیاورم. کم‌بضاعتم و گیج. اما یکی از مهم‌ترین نعمت‌هایی که دارم، محیط کارم است که بیشتر محیط زندگی است تا محیط کار صرف. معلمی سختی دارد. روزهای تلخ، کم ندارد. غم و غصه، تا دلتان بخواهد. تا دیروقت مدرسه ماندن و شرمندهٔ خانه شدن، فتّ و فراوان. مسافرت‌های چندباره در سال. حرف‌شنیدن از اطرافیان، چه بسا! درآمدِ نه چندان مطلوب (به قدری که گاهی اوقات محدودت می‌کند، هر تفریحی نمی‌توانی داشته باشی، هر سفری نمی‌توانی بروی، دخل و خرجت اگر با هم بخواند هم باید بدوی تا به گرد سرعت تورم برسی، از دیگران طعنه بشنوی که با مدرک معماری و مرمت‌ات، معلمی‌ات چه بود و...) اما، برکت دارد، بی‌شمار. دعای خیر اولیا دارد، سرشار. نفس‌به‌نفس بودنِ با نوجوانِ زلال دارد، افزون. دغدغهٔ ارزشمند دارد، معتنابه. زندگیِ معنوی در جوار رفقا دارد، وافر! و حالِ خوب دارد، گسترده... حیفم آمد که حالِ خوبِ نمازخانهٔ امروزمان بعد از نماز عصر را به چشمانِ خوش‌بینِ شما نرسانم... و کاش که این دعای حضرت زهرا (س) در حق‌مان جاری شود که: اللهم استعملنی لما خلقتنی له @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
پیشانی بر خاک نهادن آسان است؛ دل از خاک برداشتن دشوار است... سحر پانزدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.78M
؛ قسمت ۱۶ و ۱۷ صفحات ۸۱ تا ۸۶ 🔷 خبث. [خ َ ب َ] (ع اِ) پلیدی . ریم. 🔷 نکال . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) عقوبت . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رنج . (غیاث اللغات ). سزا. (منتهی الارب ) 🔷مجمر ۱. ظرفی که در آن آتش می‌ریزند؛ آتشدان. ۲. [قدیمی] عودسوز؛ بوی‌سوز. 🔷 حلیم . [ ح َ ] (ع ص ) بردبار. 🔷مهتر. [م ِ ت َ] (ص تفضیلی) بزرگتر. با مقام و منزلت و مرتبت برتر 🔷 راست کردن (کَ دَ)(مص ل .) ۱- آماده‌ شدن، آماده کردن. ۲- ترتیب دادن. ۳- مُسخّر کردن. ۴- مطابق کردن، برابر کردن. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
لذت ترک لذت را در کامم، لذیذتر گردان... سحر شانزدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
2.18M
؛ قسمت ۱۸ و ۱۹ صفحات ۸۷ تا ۹۴ ماجرای انا رب الابل و للبیت رب یحمیه... را در حدیثی از امام جعفرصادق (ع) در این لینک بخوانید 👇 https://noo.rs/BF0dm @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف