eitaa logo
[ هُرنو ]
896 دنبال‌کننده
788 عکس
49 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
937.4K
؛ قسمت ۱۵ صفحات ۷۸ و ۷۹ و ۸۰ 🔷 ملوث. [م ُ ل َوْ وَ] (ع ص) آلوده. (غیاث) (آنندراج). آلوده شده. آلوده به پلیدی. (از ناظم الاطباء). 🔷 سیاست کردن. [سیا س َ ک َ دَ] (مص مرکب) حکومت کردن. داوری نمودن. داوری کردن. عقوبت کردن بطور رسوایی و افتضاح. (ناظم الاطباء) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اگر من بنده نیستم، تو که مولای من هستی... سحر چهاردهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از «هیام⁦«
دنیا برایتان چه مزه ایست... . دروغ چرا؟ دنیا برایم خوشمزه است. خیلی دوست داشتم دنیا خوش عطر و طعم به نظرم نیاید، دلم میخواست نه مثل آن بزرگ عالمیان که فقط کمی مثل او دنیا ناچیز و نامقدار می‌بود برایم اما فعلا دنیای من طعم کوکا کولای تگری دارد. کوکا کولای تگری ای که سر ظهر زیر تیغ مستقیم آفتاب سر می‌کشی، همان کوکایی که بعد از خوردن غذای چرب میچسبد به جانم، کوکا کولای شیرین و پر گاز تگری . دنیای من این طعم بینظیر را دارد، طعم نوشیدنی‌ای که گاهی میان خوردنش یادت میفتد که چقدر این برند مزخرف است و با آرمان های من منافات و دشمنی دارد و ارزش خرید ندارد، اما باز هم کفه‌ی مزه‌ی استثنائی اش سنگین تر میشود و با خودت میگویی همین یکبار و باز سرخوشانه لیوان بلوری پر از یخ و کوکا را سر میکشی. دنیا برای من کوکاکولایی است که درست همان لحظه که داری از شیرینی و خنکی و گاز دار بودن به قاعده اش کیفور میشوی عذاب وجدان مزخرفی یقه‌ات را میگیرد که این برایت ضرر دارد، سنگینت میکند، چاقت میکند، سلامتت به خطر می‌افتد. دنیای من طعم همان نوشابه سیاه خودمان را میدهد که زرق و برق قوطی فلزی اش برایم جذاب تر از گونه‌ی شیشه‌ای اش است.قوطی های خنکی که نه قدرت نخوردن محتویاتش را دارم و نه طاقت عقوبت زیاد خوردنش را.... . @behhbook . @hiyaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من در زندگی، نعمتْ کم نداشته‌ام. البته که نتوانسته‌ام شکرِ همهٔ آن‌ها را در حد وسعتشان، به جا بیاورم. کم‌بضاعتم و گیج. اما یکی از مهم‌ترین نعمت‌هایی که دارم، محیط کارم است که بیشتر محیط زندگی است تا محیط کار صرف. معلمی سختی دارد. روزهای تلخ، کم ندارد. غم و غصه، تا دلتان بخواهد. تا دیروقت مدرسه ماندن و شرمندهٔ خانه شدن، فتّ و فراوان. مسافرت‌های چندباره در سال. حرف‌شنیدن از اطرافیان، چه بسا! درآمدِ نه چندان مطلوب (به قدری که گاهی اوقات محدودت می‌کند، هر تفریحی نمی‌توانی داشته باشی، هر سفری نمی‌توانی بروی، دخل و خرجت اگر با هم بخواند هم باید بدوی تا به گرد سرعت تورم برسی، از دیگران طعنه بشنوی که با مدرک معماری و مرمت‌ات، معلمی‌ات چه بود و...) اما، برکت دارد، بی‌شمار. دعای خیر اولیا دارد، سرشار. نفس‌به‌نفس بودنِ با نوجوانِ زلال دارد، افزون. دغدغهٔ ارزشمند دارد، معتنابه. زندگیِ معنوی در جوار رفقا دارد، وافر! و حالِ خوب دارد، گسترده... حیفم آمد که حالِ خوبِ نمازخانهٔ امروزمان بعد از نماز عصر را به چشمانِ خوش‌بینِ شما نرسانم... و کاش که این دعای حضرت زهرا (س) در حق‌مان جاری شود که: اللهم استعملنی لما خلقتنی له @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
پیشانی بر خاک نهادن آسان است؛ دل از خاک برداشتن دشوار است... سحر پانزدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.78M
؛ قسمت ۱۶ و ۱۷ صفحات ۸۱ تا ۸۶ 🔷 خبث. [خ َ ب َ] (ع اِ) پلیدی . ریم. 🔷 نکال . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) عقوبت . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رنج . (غیاث اللغات ). سزا. (منتهی الارب ) 🔷مجمر ۱. ظرفی که در آن آتش می‌ریزند؛ آتشدان. ۲. [قدیمی] عودسوز؛ بوی‌سوز. 🔷 حلیم . [ ح َ ] (ع ص ) بردبار. 🔷مهتر. [م ِ ت َ] (ص تفضیلی) بزرگتر. با مقام و منزلت و مرتبت برتر 🔷 راست کردن (کَ دَ)(مص ل .) ۱- آماده‌ شدن، آماده کردن. ۲- ترتیب دادن. ۳- مُسخّر کردن. ۴- مطابق کردن، برابر کردن. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
لذت ترک لذت را در کامم، لذیذتر گردان... سحر شانزدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
2.18M
؛ قسمت ۱۸ و ۱۹ صفحات ۸۷ تا ۹۴ ماجرای انا رب الابل و للبیت رب یحمیه... را در حدیثی از امام جعفرصادق (ع) در این لینک بخوانید 👇 https://noo.rs/BF0dm @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ای آشنایم... تو خود دانی که بیگانه‌ام، بیگانه‌ترم کن. خوشا به حال مومن که غریب است... سحر هفدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
پنجمین کتاب ۰۲ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
وای بر من اگر دانشم ره‌زنم شود و کتابم، حجابم... سحر هجدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
همدردی، با پیرشدن، تغییر می‌کند. داستان کوتاه پاییز داغ از کتاب @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
با چراغی، همه‌جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس، هیچکس اینجا به مانند نشد... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
با چراغی، همه‌جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس، هیچکس اینجا به #تو مانند نشد... @hornou هُرنو | روزنِ
سلام حاج‌آقا شما که خوبین. حکما باهاس عالی باشید. ولی امسال دهمین سالیه که ماه رمضونِ من یکی، ماه رمضون نیست. من هیچ‌وقت میزون نبودم. کسی ندونه، شما که می‌دونید. موتور دلم همیشه سه، کار می‌کرده. ولی از همون سه‌سالگی که دستام‌تو دستای درشت بابا بود و پیکان‌سفیده رو تو پامنار پارک می‌کردیم و راه می‌افتادیم سمت پله‌نوروزخان و بوی معطرِ دیوونه‌کنندهٔ بازار تهران می‌زد تو دماغم و می‌رسیدیم دم جلوخان مسجد جامع بازار تا هیوده سال بعدش که شده بودم کفتر جلد روسیاه منبرِ حسابی شما، واسه چند روزم که شده خیال می‌کردم آدم‌حسابی شدم. خیال می‌کردم یکی هست که می‌تونم واسطه‌ش کنم تا اون بالاسری نگام کنه و صدامو بشنُفه و واسه چند شبم شده، روسیاهی و بدوبویی دلمو بی‌خیال بشه و ندید بگیره. آقامجتبی! امسال دهمین سالیه که ماه رمضون، از وسطاش گس میشه تو دَهنم. تو مُخم تهرانو زیرورو می‌کنم تا ببینم این دل چرک و سوخته رو باید پای منبر کدوم بزرگ بزنم زمین تا آروم بگیره. ولی نیست. بزرگ هستا. تهران عالِم داره. اگه نداشت که این خراب‌شده تا حالا صدبار خراب‌تر شده بود. تهران به ستون آدم‌بزرگا و صاحب‌نفساشه که تکیه زده. ولی دل سرکش من، به شما تکیه کرده بود. یعنی هیوده‌سال اینجوری بار اومدم که شب‌ قدرمو باید پشت سر شما برم دم خونه خدا. ده ساله نیستید. ده ساله یه جماعتی آلاخون‌والاخون و دربه‌درِ کوچه‌خیابونای این شهرِ دراندشت شدن و هر سال شب قدر با خودشون میگن که «هیچکس، هیچکس اینجا به تو مانند نشد...». ده ساله هر شب قدر، با لحن شما عزوجز می‌کنم که «خدایا ما بد کردیم...» ده ساله که دلِ واموندهٔ سرکش من، منتظره شما بیای و افسارشو بگیری دستت و رامش کنی... حاجی! ده ساله نیستید! این ده سالی که میگم، واسه شما یه چشم‌به‌هم‌زدن بوده. واسه من ثلث عمرم. جوونیم، داره می‌گذره و شما بالاسرم نیستی... یه امشبه رو شما واسه‌مون «هفت بار یا ارحم الراحمین» بگو. با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر هیچ کس ... هیچ کس اینجا به مانند نشد پانوشت: التماس دعا از همگی... دعاجو و دعاگو و طالبِ حلالیت. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
803.7K
؛ قسمت ۲۰ صفحات ۹۵ تا ۹۷ «وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ» [سورهٔ فیل/آیه۳] 🔷 استار: جمع ستر، پرده‌ها 🔷 درم واحد وزنی و برابر یک گرم نابودی سپاه ابرهه را در قطعه‌فیلم زیر از سینمایی محمد(ص) ببینید. https://www.aparat.com/v/8OfZb @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
خودت گفته‌ای: «و‌ لا تیأسوا من رَوح الله» ناامید چون باشم؟ سحر نوزدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
بین آرشیو عکس‌هایم، دنبال عکسی بودم که به این تصویر رسیدم. هیچی دیگر! روزی شش داستان کوتاه و صد صفحه. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از چی کتاب
🔰چی کتاب برگزار می‌کند 👥️دورهمی مجازی به میزبانی چی‌کتاب ⌚️ زمان: دوشنبه ۲۱ فروردین‌ماه ساعت ۲۴ 📥جهت شرکت در دورهمی عدد ۳ را به شماره ۱۰۰۰۶۵۳۴ پیامک کنید. 📚 @cheeketab 📚 @cheeketab
741.3K
؛ قسمت ۲۱ صفحات ۹۸ تا ۱۰۱ و سیّد در آن سال به وجود آمد... 😍 🔷 ریم. (اِ) چرکی که از جراحت می پالاید. 🔷 یمام. [ی َ] (ع اِ) کبوتر دشتی. 🔷 جدری. [ج َ دَ] (ع اِ) آبله و چیچک. (ناظم الاطباء). 🔷 سائس. [ءِ] (ع ص ، اِ) راه برنده ٔ مردمان. 🔷 قائد. [ءِ] (ع ص ، اِ) پیشوا. رهبر. راهبر. عصاکش .پیشرو. (منتهی الارب) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
«یک نفر قزاق در نتیجهٔ مختصر نزاع با یک نفر قهوه‌چی در مجاور شکم او را دریده و مقتول نموده و مرتکب، فعلاً دست‌گیر است. به علاوه در اواخر شب بعضی از نفرات مست کرده و در کوچه‌ها مشغول شرارت و اذیت عابرین می‌باشند و از هر طرف شکایت می‌شود.» 📚 صفحه ۶۰ رضاخان، چنین تبهکاری بوده است. و حالا نوهٔ مضحکش به گنده‌گویی افتاده و عده‌ای مضحک‌تر، هواخواه او. عکس را، حدود ۱۲۰ سال قبل، عبدالله قاجار برداشته است. از چهارراه کنتِ آن‌موقع و تقاطع لاله‌زار و منوچهریِ این‌موقع. خانهٔ کنت دومونت فورتِ فرانسوی که امیر تومانِ ناصرالدین شاه بوده است. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
از نماز و روزه‌ام توبه کردم؛ به حق اهل نماز و روزه‌ات، توبهٔ این نااهل را بپذیر... سحر بیستم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
من می‌ترسم از زمانی که نوجوان ما آموزش ببیند برای مستحبِ خدا می‌شود دروغ گفت... نگران امروز نیستم. نگران روزی هستم که جوانی داشته باشیم بدون پایبندی مصمم به قانون. جوانی که قانون تا وقتی برایش ارزش باشد که به نفعش باشد... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
من می‌ترسم از زمانی که نوجوان ما آموزش ببیند برای مستحبِ خدا می‌شود دروغ گفت... نگران امروز نیستم.
۱. ما در مدرسه، به طور معمول در سال حدود ۵روز برای مرخصیِ هر دانش‌آموز (جدای از روزهایی که دانش‌آموز بیمار می‌شود) در نظر می‌گیریم. ۲. به دلایل تربیتی، مقیّد هستیم که روزهای آخر اسفند و پس از عید نوروز را همگی، (معلم و دانش‌آموز) در مدرسه حاضر باشیم و با مرخصی این روزها موافقت نمی‌کنیم. باور داریم که قانونمندشدنِ بچه‌ها در آینده‌شان مهم است. ۳. ۲۷ و ۲۸ اسفند گذشته، شنبه و یکشنبه بود. یعنی قبل و بعدش تعطیل بود و اصطلاحاً، بین‌التعطیلین. در تصمیمی یکپارچه برای کلِ مجموعه‌مان (دبستان و متوسطه، دخترانه و پسرانه) جهت رفاه حال خانواده‌ها، این دو روز هم تعطیل اعلام شد تا خانواده‌ها فرصت برنامه‌ریزی برای مسافرت پیش از شروع ماه مبارک را داشته باشند. یعنی در مجموع ۱۸ روز تعطیل. و این موضوع از ابتدای اسفند به اطلاع خانواده‌ها رسید. ۴. پیش می‌آید که تک‌وتوک خانواده‌هایی باشند که تقاضای مرخصی پیش از تعطیلی رسمی داشته باشند. معمولا برای سفر کربلا که هماهنگی بلیطش کمی پیچیده‌تر است. اگر بتوانند، جابجا می‌کنند و اگرنه منطقِ مدرسه را می‌پذیرند و یکی دو روزی برای فرزندشان غیبت غیرموجه ثبت می‌شود. ۵. یکی از دانش‌آموزان‌مان، سه روز پیش از عید (غیر از ۲۷ و ۲۸ اسفند که همگی تعطیل بودیم.) یعنی روزهای ۲۲، ۲۳ و ۲۴ اسفند را به همراه خانواده رفت کربلا. دو روز ۱۴ و ۱۵ فروردین هم مشهد. یعنی ۵ روز غیبت غیرموجه. تا همین‌جا برای من سوال پیش می‌آید که توجیه آن پدر و مادر، برای هماهنگی یک سفر مستحبی که مغایر با قانون مدرسه است، چیست. قانون مدرسه، وحی منزل نیست. اما اگر فرزندمان یاد گرفت که می‌تواند در مواقعی که به نفعش نیست، قانون را دور بزند، چه تضمینی است که در بزرگسالی، در بزنگاه‌های جدیِ بزرگ‌تر، قانون را دور نزند؟ به همین‌جا ختم شد؟ خیر. آن دانش‌آموز با خودش گواهی پزشک برای غیبت آورد. و در ادامه‌اش، رشدِ شاخ روی سرِ من. که مگر می‌شود پدر و مادری برای سفر کربلا، به فرزندش دروغ بیاموزد؟ من خیلی می‌ترسم. می‌ترسم از زمانی که نوجوان ما آموزش ببیند برای مستحبِ خدا می‌شود دروغ گفت... من، باور دارم که آن دانش‌آموز بیمار بوده است. و حتا بدون گواهی پزشک، اگر فقط شفاهی توضیح می‌داد (خودش یا والدینش) برای من حجت بود. ولی نیامدنش، به خاطر مریضی بوده است؟... ۶. می‌ترسم از زمانی که نوجوان ما آموزش ببیند برای مستحبِ خدا می‌شود دروغ گفت... نگران الان نیستم. نگران روزی هستم که جوانی داشته باشیم بدون پایبندی مصمم به قانون. جوانی که قانون تا وقتی برایش ارزش باشد که به نفعش باشد... خدا آخر و عاقبت ما را بخیر کند. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف