بیستمین کتاب ۰۲
#روح_عزیز
#مینو_کریمزاده
#نشر_کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان
#خواندنیهای_یک_کتابخوان_معمولی
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
حلقهٔ بیرون در از خانه باشد بیخبر
حال جان #خسته را از چشم خونپالا مپرس
مهدی عقیلینسب (که امروز به سمت ترم بعدی نویسندگی بدرقهاش کردم) از من پرسید چطور به همهٔ کارهایت میرسی و کم نمیآوری؟
گفتمش که همیشه همهچیز از آن سمت خوشگل و تروتمیز و تودلبرو است. اما از این سمت که خودت هستی، خیلی اوقات کارها تلنبار شده، دغدغهها همدیگر را گاز میگیرند، نفس وامانده سرکشی میکند، غرغرهای اسیدی هم قلقل میکنند و خودت هم خستهای.
اما مهم این که خستگی را به رسمیت بشناسی و کمی مدارا کنی دیگر. نه؟
پ.ن: عکس را تابستان هشت سال پیش برداشتهام. در پسکوچههای محلهٔ گلچینان یزد. با محمد اسدی رفته بودیم برای کار و کارورزی.
#من_خوابشو_دیدم...
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
من همیشه به قاشق اول متنی که قرار است بپزم و قاشقِ آخری که میگذارم داخل دهان مخاطبم خیلی فکر میکنم. اما آغاز این متن را بیمحابا به هستهاش میرسانم:
سرکار خانم اختری (@Negahe_To) امر کردند و گفتند بگو که چطور مینویسی؟
اولش و حتا آخرش هم خندهام گرفت. از اینکه چون منی بیاید و از نوشتن حرف بزند! کفشدزدی که پیشنماز مسجدش کردهاند!
اما بعد!
یاد ندارم که نوشتن برای من کار سادهای بوده باشد. هیچوقت. هیچوقتِ هیچوقت!
نوشتن برای من دردآور است. آزاردهنده است. زجرآور است. خستهام میکند؛ جسمی و روحی. دو سال پیش که رمانم را مینوشتم، بعد از اینکه هر فصلش تمام میشد، حالم شبیه آدمی بودکه زیر غلطک آسفالت، له شده است.
نوشتن برای من شبیهِ این است که-به قول سیمین-جاروی خیس را روی کتف و کمرم بکشند. مورَم میشود.
اما چطور مینویسم؟ من نه سراغ دفترچه یادداشتم میروم و نه سراغ لپتاپم و نه سراغ نوتِ گوشی. آخرین یادداشتی که در نوت گوشی دارم، داخل پوشهای است تحت عنوان «ایدههای داستانی» و فقط یک ایده نوشتم که آن هم برای خیلی قبل است. نوشتهام که دختری با خودروی سفیدرنگِ پارکشدهای تصادف میکند و با رژ لبش، روی بدنۀ خودرو شمارهاش را مینویسد و یک ببخشید هم کنارش).
پس چه میکنم؟
فکر میکنم. شبانهروز فکر میکنم. به مضحکترینِ چیزها انقدر فکر میکنم تا یا دیوانه شوم یا بنویسماش. فرایندِ نوشتنم، شبیه خاراندن یک زخم رویهبسته است. شیرین است. اما درد دارد. خونریزی دارد. هی میخارانم و هی زخمتر میشود.
نوشتن برای من، خاراندن یک زخم قدیمی است تا تازه بماند.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.02M
#قافخوانی؛ قسمت ۸۰
صفحات ۳۱۲ تا ۳۱۴
🔷 سُخریّه: (سُ یِّ ) [ ع . سخریة ] (اِ. ) ریشخند، استهزاء
🔷 همز. [ هََ ] ( ع مص ) اشاره کردن به چشم. || درخستن و فشردن به پنجه و جز آن.
🔷🔷 هُمَزَةٍ: کسی که بدون جهت و بسیار به دیگران طعنه میزند و عیبجویی و خردهگیریهایی میکند که در واقع عیب نیست.
🔷🔷لُّمَزَةٍ: بسیار عیب جو - بسیار ایرادگیر- بسیار بدگو(اصل ماده همز به معنای شکستن است. لمز نیز به معنای عیب است پس همزه و لمزه هر دو به یک معنا است. ولی بعضی گفتهاند: بین آن دو فرقی هست، و آن این است همزه به آن کسی گویند که دنبال سر مردم عیب میگوید.
🔷مَسکه: [ م َ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) زبد؛ چربی که از ماست گیرند.
🔷زَقّوم: نام طعامی است عرب را که در آن خرما و مسکه بهم آمیخته باشند... || درختی است در دوزخ.
🔷لون: رنگ، صبغه، فام، گون، گونه
🔷نُحاس: [ن َ / ن ِ / ن ُ] (ع اِ ) مس
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.18M
#قافخوانی؛ قسمت ۸۱
صفحات ۳۱۵ تا ۳۱۷
🔷 سِتَدَن: گرفتن، بازگرفتن
🔷 ریزیده. [ دَ / دِ ] پراکنده و منتشر.
خردشده و ریزریزشده
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.3M
#قافخوانی؛ قسمت ۸۲
صفحات ۳۱۸ تا ۳۲۰
🔷 منازعت. [ م ُ زَ / زِ ع َ ] ( از ع ، اِمص ) ستیزگی و خصومت و کشاکش در برآوردن حق. ادعا و نزاع.
🔷 مجارات. [ م ُ ] ( ع مص ) با یکدیگرمناظره کردن. با هم سخن گفتن.
🔷 نیارستن. [ ن َ رِ ت َ ] ( مص منفی ) نتوانستن.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.04M
#قافخوانی؛ قسمت ۸۳
صفحات ۳۲۱ تا ۳۲۳
🔷 مولا: غلام و برده. بنده.
🔷 صمیم: گرمای سخت.
🔷 ملول. [م َ] (ع ص) به ستوه آمده.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
743.8K
#قافخوانی؛ قسمت ۸۴
صفحات ۳۲۴ تا ۳۲۶
🔷 اغراء: ۱ - (مص م .) شوراندن، تحریک کردن. ۲ - (اِمص.) انگیزش.
❓ترکیب «رخصه کلمه» را درنیافتم. شاید منظور این است که اجازه داشتند تا کلمه کفرآمیزی به ظاهر بگویند تا از عذاب شکنجه رهایی پیدا کنند. والله اعلم بالصواب
🔷 حبشه، نام قدیمی سرزمینی در شرق قاره آفریقا که امروزه شامل کشورهای اتیوپی، اریتره، جیبوتی و سومالی است.
🔷 فرج: گشایش در کار، به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار، گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج.
✅ زحمت توضیحات صوتهای قافخوانی، با برادر بزرگوارم، آقای صاحبدل (@gahnevis) است. خدا توفیقاتشان را زیاد کند.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
بیستویکمین کتاب ۰۲
#همسایهها
#احمد_محمود
#نشر_امیرکبیر
#خواندنیهای_یک_کتابخوان_معمولی
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از درونیـ ـات...🌱
995320412495a4b5412f02d971.mp3
30.27M
26.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامدگان و رفتگان از دو کرانهٔ زمان
سوی تو #میدوند هان ای تو همیشه درمیان
در #چمن تو میچرد آهوی #دشت_آسمان
گرد سر تو میپرد باز سپید کهکشان
هرچه به گرد خویشتن مینگرم درین چمن
آینهی ضمیر من جز #تو نمیدهد #نشان
#هوشنگ_ابتهاج
راستش را بخواهید من اینطور فکر میکنم که آقای نیکولاس هوپرِ آهنگساز، این قطعه را برای این سی دقیقهای که در دو دقیقه و سیوهفت ثانیه عصاره شده است ساخته و نه برای آن سکانسِ طلاییِ هریپاتر.
دلم نیامد تماشای ترقّصِ ابرهای فیلبند را تکخوری کنم.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
منی که از تو نمیافتم به #اسب تشنگیات گفتم در این مسافت طولانی تو در شفاعت بارانی و غم درشکهای از
Mohsen Chavoshi - To Dar Masafate Barani (320).mp3
3.72M
منم که طعمهٔ قلابم
مرا شکار کن ای ماهی...
ترکیب چاوشی و صفا، مثال آبدوغخیارِ گوارای ظهر جمعهٔ تابستانی است. ترکیبی که ماست و شیرِ بهقاعدهاش باید در کنار مویز و گردوی لذیذش بنشیند تا در نهایت به تعادل برسند.
چاوشی و صفا، هر دو مدیون هماند. هم را پختهاند و طعم دادهاند. بدون هم، کماند و ناقص.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
حدود ۳ ساعت قبل از رسیدن به سلطانیه، گنبد عظیم سبز رنگ مسجد معروف آن به خوبی دیده شد. از آن فاصله به نظر میآمد که مسجد فقط قسمتی از انبوه ساختمانها را تشکیل میدهد،
اما پس از نزدیکتر شدن معلوم شد که قصر بزرگی است که به سبک جدید، با اندک فاصلهای در طرف شمال غربی مسجد، ساخته شده است.
به محض رسیدن، به تماشای مسجد رفتیم و سیدی سالخورده تمام زوایای آن را به ما نشان داد. مسجد به شکل هشت ضلعی بنا شده و گنبد سبز رنگ عظیمی، سقف آن را پوشانده که چشم انداز بسیار جالبی را به وجود آورده است. یکی از اضلاع ۸ ضلعی را (دورترین ضلع از جاده) به صورت چهارگوش درآوردهاند که محراب در آن واقع شده است. ورودی اصلی در طرف مشرق است. داخل مسجد با کاشی کاریهای فوقالعاده زیبا و کتیبههایی به زبان عربی تزیین شده است. در بعضی جاها که کاشیها از بین رفته و یا سرقت شده است، لایهٔ قدیمیتری دیده میشود که آن هم بسیار زیباست.
📚 #یک_سال_در_میان_ایرانیان
#ادوارد_براون
سفرنامهای برای سال ۱۸۸۸ میلادی/۱۲۶۶ شمسی (۱۳۶ سال پیش)
توضیح تصویر:
سمت چپ: سال ۱۳۱۶
سمت راست بالا: عکس از #لوییجی_پشه (بین سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۶۰) آرشیو موزه متروپولیتن
سمت راست پایین: سال و عکاس عکس را نیافتم.
پ.ن: صبح جمعه قرار است با اهالی #سهکتاب، همراه ادوارد براون در خیابانهای طهران، همقدم شویم؛ و خب خیلی ذوقش را دارم!
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از گاه نوشتههایم
#کوتاه_نوشت
آقا جانم!
میدانم که میدانید!
پس زیاده عرضی نیست.
@gahnevis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گذر تکتک این ثانیههای عمرم
به قدیمیشدنِ نوکریات میارزد...
نیز
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دیگران روند و آیند و تو همچنان که هستی...
این ۲۷ثانیه، حاصل ۱۳ساعت تصویربرداری مخفیانه است در یک روز شهریوری از حرم سامرا. از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب. دیوانگیای که اگر دوستان عراقی حراست متوجهش میشدند، احتمالا یکی دو روزی بازداشتم میکردند و حتا کارت «مهندس الترمیم» ِ آویزان از گردنم هم به دادم نمیرسید :)
آقاجان.
تولدتان مبارک همهٔ ما خمارانِ سامرا.
که «مسرور شد آنکه دید» صحن و سرای شما را...
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
#هادی_اگر_تویی_که_کسی_گم_نمیشود...
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
oimp40.pdf
13.36M
آنتوان سوروگین: گذشته و حال
قرار است که با دوستان #سهکتاب و #گعده، جمعه را همپای #ادوارد_براون، #سفرنامهگردی کنیم. براون، حوالی ۱۴۰ سال قبل به ایران سفری داشته و آن را مکتوب کرده است. یکصفحه و نیمش را جمعه صبح در تهران، قدم خواهیم زد.
به همین بهانه، به دنبال عکسهای قاجاری و به طور خاص عکسهای #آنتوان_سوروگین بودم که این فایل پیدیاف را در آرشیو دانشگاه شیکاگو یافتم!
در موزهٔ انستیتوی مطالعات شرقی دانشگاه شیکاگو، مجموعهای از ۱۵۲ عکس قاجاری موجود است که عمدهاش را سوروگین گرفته.
این کتاب، مجموعهٔ این تصاویر همراه تحلیل هنری و گرافیکی است که توسط دانشگاه شیکاگو منتشر شده.
کیفش را ببرید خلاصه :)
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از روزهای مادرانه
اولین قطره بارون - داستان غدیر برای خردسالان.m4a
45.6M
داستان اولین قطره بارون/ برای خردسال و کودک / با صدای منصوره مصطفیزاده
خَم ابروی تو انگار خُمِ وارونه است
فتحه و ضمّه تماماً طرب اندر طرب است
#محمد_سهرابی
عیدتون طربناک دوستان! 🌱
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[من کنت مولاه فهذا علی مولاه
اللهم وال من والاه
و عاد من عاداه
وانصر من نصره
واخذل من خذله]
______
عید غدیر مبارک!
پیشکش به امیرالمومنین علیبنابیطالب(ع) 🌱♥️
______
پ.ن: از بین تمام کارهای مُعقّلی (کوفی بنّایی) که تا الان طراحی کردهام، این یکی که برای غدیر دو سال پیش است را بیش از همه دوست میدارم.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
799.7K
#قافخوانی؛ قسمت ۸۵
صفحات ۳۲۷ تا ۳۲۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.65M
#قافخوانی؛ قسمت ۸۶
صفحات ۳۳۰ تا ۳۳۳
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
❇️ «لا و الله، که مرا جوار حق بهتر و بسنده است. جوار دیگری بر جوار وی اختیار نکنم.»
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف