⚫️ #شهادت یا #وفات_حضرت_زینب سلام الله علیها ؟
یادداشتی از دکتر #محمدحسین_رجبی_دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام پیرامون استفاده از کلمه #شهادت برای حضرت زینب(س):👇🏻
🔹سالروز شهادت جانگداز بزرگ بانوی اسلام، وجود مقدس #حضرت_زینب کبری (س) بر امام عصر ارواحنا فداه و نایب آن حضرت رهبر معظم انقلاب حفظه الله تعالی و همه شیعیان جهان تسلیت باد.
🔹 روح مطهر #ام_مصائب حضرت زینب کبری (س) در نیمه #ماه_رجب سال ۶۲ به ملکوت اعلی و ساحت مقدس الهی پیوست. آن وجود مقدس که تمام صحنههای سخت جانسوز کربلا را تحمل کرده بود و بعد از واقعه جانگداز کربلا مأموریت و مسئولیت پیام رسانی قیام امام حسین علیهالسلام را بر عهده گرفته بود، پس از گذشت حدود یک سال و نیم از حادثه کربلا #در_اثر_شدت_تألمات_وارده و #آسیبهای سفر سخت و جانکاه #کربلا و تبعات آن به شهادت رسید.
🔹اینجانب #قاطعانه عرض میکنم که باید #رحلت آن وجود مقدس را #شهادت دانست. چرا که آن حضرت #باز_مانده فاجعه دردناک #کربلا و #آسیب_دیده آن واقعه جانسوز از هر جهت میباشند. آن حضرت وظیفه خود را در انتقال پیام قیام حضرت سیدالشهدا (ع) به خوبی ایفا فرمود و به حق گفته شده است که: کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود.
🔹عرض ادب و احترام میکنیم به ساحت مقدس #حضرت_زینب کبری (س) دختر شایسته و بیبدیل حضرت فاطمه زهرا و امیرمومنان علیهماالسلام...
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
┄═•✺▪️﷽▪️✺•═┄
اَلسَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِ الأَنبیاء، اَلسَّلامُ علیکِ یا بنتَ صاحِبَ الحَوضِ واللِّواءِ، اَلسَّلامُ علیکِ یا بِنتَ خَیرِ خَلقِ اللهِ وَ سَیِّد خَلقِهِ وَ أَوَّلِ العَدَد قَبلِ إِیجادِ أَرضِهِ وَ سَماواتِهِ وَ آخِرِ الأَبَدِ بَعدَ فَناءِ الدُّنیا وَ أَهلِهِ، اَلّذی رُوحُهُ نُسخَةُ الّاهوتِ وَ صُورَتُهُ نُسخَةُ المُلکِ وَ المَلَکُوتِ وَ قَلبُهُ خَزانَةُ الحَیِّ الّذی لا یَموتُ، اَلسَّلامُ عَلیکِ یا زَینَب کبری و رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
#حضرت_زینب س
✅ @hosenih_maghtal
✅اهل بیت پیامبر وارد مجلس یزید میشوند/ اولین سخن یزید با سر مبارک امام حسین چه بود؟
🔹دوم ماه صفر همان روزی است که اهل بیت پیامبر(ص) و سَر مبارک امام حسین(ع) را به مجلس یزید وارد میکنند
🔸و امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با سخنان خود ابطال اعمال یزید بن معاویه و حقانیت قیام عاشورا را آشکار میسازند.
🔹پس از اینکه اسرای کربلا و خاندان امام حسین (ع) را وارد شهر دمشق کردند، سر حسین (ع) را بر رمح بلندی زده بودند و خولی آن رمح را میکشید و به آواز بلند میگفت:
▪️«منم آن کسی که دشمنان یزید را کشتم و بخون آغشتم»
🔸امکلثوم با چشم گریان گفت:
😭«ای دشمن خدا فخر میکنی به کشتن کسی که جبرئیل گهواره جنبان او بوده و میکائیل ذکر خواب گوینده و اسرافیل بدوش کشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتمالانبیاء بوده و مادرش فاطمه زهراء است و پدرش قاتل مشرکین است».
🔹سرهای جوانان اهل بیت هیجده سر بود، بعد از 1⃣سر حسین 2⃣سر علی اکبر را آوردند پس از او 3⃣سر عباس بن علی بر نیزه بود و حامل آن سر قشعم جعفی بود بعد از او 4⃣سر عون بود نیزه دار سنان بن انس نخعی بود همین نحو سرها را پشت سر هم وارد میکردند.
✳️پشت سرها اسیران وارد شدند پیشاپیش آنها زین العابدین بود.
🔸 مردم شهر با طبل و شادی به استقبال آنها آمدند، ابتدا به خرابه ای در شام برده شدند تا اجازه ورود به مجلس یزید صادرشود!
🔹فردای آن روز ماموران یزید برای بردن اسیران به مجلس وی به خرابه آمدند و چنان شیونی در مرد و زن اسیران افتاد که ناله شان به آسمان رفت .
🔸آن ها را با زنجير و ريسمان بيرون آوردند همه را به يك ريسمان بسته بودند. ✳️حضرت امام زين العابدين (ع) میفرمايد يكسر ريسمان به گردن من بود و سر ديگر به بازوى عمه ام زينب.
🔹هر وقت ما كوتاهى در رفتن میكرديم كعب ني و تازيانه میخورديم زيرا كه در ميان خيل اسيران هم دختران كوچك بودند و هم زنهاى بلند قامت زنها قدمها را بلند و اطفال كوچك بر میداشتند زنها كه میايستادند كعب نيزه و تازيانه میخوردند صداى ناله ايشان بلند میشد و چون زنان و محترمات حركت میكردند اطفال به روى هم میريختند و روى زمين میافتادند در اين وقت سنگدلان و دژخيمان آن پليد با تازيانه و كعب نی بچه ها را از روى زمين بلند میكردند و با اين وضع جانسوز و دلخراش ذرارى و اهل پيغمبر (ص) را وارد مجلس آن زنديق نمودند.
🔸 یزید دستور داده بود تا برایش تختی مرصع آراسته کنند، اشراف و سران کوفه به دربار او بیایند و مجلس عیش و نوش برای او پهن شود.بهترین لباس هایش را پوشیده بود.
🔹چون سرهاى مبارك را بر يزيد وارد كردند، اهل بيت (ع) در حالتى كه به يك رشته بسته شده بودند و حضرت على بن الحسين عليه السّلام را در (غُل جامعه ) بود به مجلس یزید آوردند.
🔸چون يزيد ايشان را به آن هيئت ديد گفت، خدا قبيح و زشت كند پسر مرجانه را اگر بين شما و او قرابت و خويشى بود ملاحظه شما ها را مى نمود و اين نحو بد رفتارى با شما نمى نمود و به اين هيئت و حال شما را براى من روانه نمى كرد.
🔹مرحوم محدث نورى قدس سره از دعوات راوندى نقل كرده: هنگامى كه حضرت على بن الحسين عليهماالسلام را بر يزيد وارد كردند يزيد با حضرت سخن مى گفت و در صدد بود بهانه اى بدست آورد تا او را شهيد كند.
🔸امام سجاد علیه السلام هم پاسخ مى داد در حالي كه تسبيح كوچكى در دست داشت و آن را مى چرخانيد.
يزيد گفت: اين چه كارى است كه من با تو سخن مى گويم و تو با تسبيح بازى مى كنى؟
يعنى مى خواست بگويد: ادب مجلس و سخن را رعايت نمى كنى.
🔹حضرت فرمود: پدرم از جدم برايم روايت كرد كه چون نماز صبح را انجام مى داد تسبيح را بدست مى گرفت و مى گفت:
▪️اللهم انى اصبحت اسبحك و احمّدك و اهلّلك و اكبّرك و امجّدك بعدد ما ادير به سبحتى؛
و تسبيح را با دست مى چرخانيد و سخن مى گفت و كارش را انجام مى داد بدون آن كه ذكرى بگويد و مى فرمود: چرخيدن تسبيح ذكر به حساب مى آيد و آن امان است تا در رختخواب جاى گيرد و چون در رختخواب مى رفت همين اذكار را تكرار مى كرد و تسبيح را زير سر قرار مى داد و مى فرمود تا صبح تسبيح ذكر مى كند و من از جدم پيروى مى كنم.
🔸يزيد گفت: با هر يك از شما سخن مى گويم پاسخى مى دهد كه در گفتار پيروز مى گردد.
🔹مرحوم طريحى در منتخب مینویسد :
در اين حال كه اسراء را با سرهاى بريده در دارالاماره نگاه داشته بودند مروان حكم ملعون پيدا شد چشمش كه به سر بريده امام (ع) افتاد اظهار فرح و سرور نمود، وجدكنان، پاى طرب كوبان از روى تكبر به اطراف دامن خود نظر میكرد و ناسزا میگفت و میرفت ولى برادرش كه مردى صالح و دوستدار خاندان نبوت بود بنام عبدالرحمن هنگامى كه آمد و چشمش به سر بريده آقا افتاد زار زار گريست و رو كرد به مردم و گفت:
🔸اى ظالمان شما كه ديگر روى پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نخواهيد ديد مگر آنكه گريبان شما را بگيرد و با شما
مخاصمه كند، قسم به خدا ديگر در شهر نخواهم ماند و روى يزيد را نخواهم ديد.
🔹در ميان ملاء عام در بين آن همه ازدحام سرها را از نيزه ها فرود آوردند و طشتى از طلا حاضر كرده و سر بريده پسر فاطمه را در ميان آن طشت نهادند و ساير سرها را در ميان طبق چيده و به حضور آن پليد بردند.
🔸ابو مخنف مینويسد: سهل گفت من هم داخل آن جماعت شدم ببينم به سر مطهر امام (ع) چه میرسد سر منور آقا را از نيزه بزير آوردند در ميان طشتى از ذهب گذاردند و روپوشى از پرده ديبقى بر روى سر مطهر امام انداختند.
🔹اول سر مطهر آقا را خوب شستند محاسنش را شانه زدند بعد رو ببارگاه نهادند امراء كوفه كه همراه سرها و اسيران آمده بودند سرها را برداشته به حضور بردند و چون وارد بارگاه شدند بعد از تعظيم سر امام (ع) را برده روى تخت مقابل يزيد نهادند و سرهاى ديگر را هم به ترتيب چيدند بعد يزيد از امراء كوفه واقعه كربلاء را پرسيد.
🔸بعضى از اهل خبر مینويسند:
متكلم زجر بن قيس بود و برخى ديگر گفته اند متكلم شمر ملعون بود و حق آن است كه همان زجر ملعون ابتداء به كلام كرد زيرا وى شخصى فصيح و بليغ بود.
🔹سر امام مظلوم (عليه السلام) را در طبقى از طلا نهاده بودند و اولين سخن يزيد ناپاك با آن حضرت اين بود: چگونه ديدى ضربت دست مرا؟
🔸يزيد رو كرد به حضار مجلس و گفت اين مرد تا زنده بود بمن افتخار میكرد و میگفت پدر من بهتر از پدر يزيد است اى مردم پدرش با پدر من در باب سلطنت و خلافت مخاصمه كرد خدا پدر مرا بر پدرش ظفر داد و اما اينكه میگفت مادرم بهتر از مادر يزيد بود اين راست است و اما اينكه میگفت جدم بهتر از جد يزيد است البته هر كه ايمان به خدا و اقرار به روز جزا دارد بايد پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) را از همه كائنات بهتر بداند و اما اينكه میگفت خودم از يزيد بهترم گويا اين آيه را از قرآن نخوانده بود كه میفرمايد:
▪️قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء الى آخر!!!
🔸در دست يزيد چوبدستى از جنس خيزران بود و به آن چوب دو لب قرآن خوان ابى عبدالله (عليه السلام) را از هم باز میكرد و دندانهاى حضرت را بيرون می انداخت بعد به لبهاى مبارك چوب میزد و اشعارى میخواند كه كجايند آباء و اجداد و پيروان ما كه در غزوه بدر حاضر بودند و در دست اصحاب محمد (ص) كشته شدند بيايند ببينند كه چگونه تلافى به آل محمد (ص) كردم سرهاى اولادش را بريدم و
✳️كفر باطنى خود را ظاهر كردم مردم شامى حاضر بودند و اين كفرها را از يزيد شنيدند رنگ رخسارشان تغيير كرد و گفتند:
🔹خود را پادشاه اسلام میخواند و كفر میگويد بعلاوه چقدر جسارت با سر بريده میكند . از حالت اهل مجلس يزيد را ترس گرفت گفت آيا میشناسيد اين سر كيست اين سر حسين بن على عليهما السلام است كه افتخار میكرد
🔸جد و پدر و مادرم از پدر و مادر يزيد بهترند عم من و خال من بهتر از يزيد است و خودم بهتر از يزيدم زيرا كه ديدند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مرا بزانوی خود نشاند و در حق من فرمود حسين (ع) ريحانه باغ من و سيد شباب جنت است در نسل و اولاد من پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) دعا كرده من اولى ترم از يزيد باين امر وليكن گويا حسين (ع) آيه را ملاحظه نكرده كه خدا به هر كه میخواهد سلطنت بدهد میدهد و از هر كه میخواهد بگيرد میگيرد و او را قابل ندانست نداد و مرا لايق ديد داد به همين دليل شاميان احمق رام شدند و يقين كردند همين است كه میگويد و حال آنكه تاويل آيه مباركه اين نبوده و نيست بارى از كلام برخى اين طور معلوم میشود كه چوب خيزران در دست آن پليد بود چنانچه رسم جبابره اينست
🔹چند نفر بودند كه در مجلس يزيد پليد زبان به شفاعت گشودند تا آن ناپاك جسارت به سر مطهر امام (عليه السلام) نكند و اغلب آنها را يزيد به قتل رساند
🔸سپس يزيد پليد بانوان محترمه و كودكان را طلبيد، ايشان آمدند و در مقابل آن ناپاك نشستند.
🔹و نيز در بحار فرموده: در آنوقت كه اسيران را به حضور آوردند فاطمه دختر امام حسين (ع) از ميان زنان فرمود :
🔸اى ظالم دختران پيغمبر را تا امروز كى اسير كرده كه تو كرده اى از كلام فاطمه تمام اهل مجلس بگريه در آمدند . ضجه مردم با شيون زنان پشت پرده با ناله و افغان اسيران يكمرتبه بلند شد مجلس يكپارچه پر از گريه شد.
🔹مردم شام اسراى اهل بيت پيغمبر را از خوارج بحساب مى آوردند و يا اسراى رومى فكر مى كردند لذا مردى از اهل شام در مجلس يزيد فاطمه دختر امام حسين عليه السلام را ديد و از يزيد خواست كه اين دختر را به او ببخشد.
😭دختر ابى عبدالله عليه السلام از سخن مرد شامى لرزه بر اندامش افتاد صدا زد:
▪️عمه جان اوتمت و استخدم؛
😭يتيم شدم كم نبود حالا بايد كنيزى كنم.
🔸 زينب دختر على عليه السلام به مرد شامى پرخاش كرد و فرمود:
دعوى دروغ كردى و پست تر از آنى كه چنين خواهشى كنى كه نه براى تو و نه براى اميرت جايز نيست يزيد از گفتار زين
ب به خشم آمد و گفت:
▪️ادعاى دروغ مى كنى اگر بخواهم مى توانم.
▪️زينب فرمود: چنين نيست خدا چنين اختيارى به تو نداده است مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى درآئى.
🔹يزيد سخت خشمگين شد و گفت: اين چنين با من سخن مى گوئى؟
پدرت و برادرت از دين خارج شدند!
▪️زينب فرمود: به دين خدا و جد و پدر و برادرم تو و پدرت و جدت هدايت شده ايد اگر مسلمان باشيد.
▪️يزيد گفت: دروغ مى گوئى اى دشمن خدا.
🔸زينب فرمود: تو اميرى به ظلم و ستم دشنام مى دهى و با قدرتت به طرفت تحميل مى كنى.
يزيد از سخن زينب خجالت كشيد و سكوت كرد.
😭مرد شامى دوباره سخنش را تكرار كرد و گفت: اين دختر را به من ببخش.
▪️يزيد گفت: خفه شو خدا مرگ حتمى به تو ببخشد.
🔹لذا زينب مظلومانه با اين كه در دست يزيد اسير است و حامى و پشتيبانى ندارد، اما با يك شجاعت بى نظير و شهامت بى مانند بياناتى ايراد مى فرمايد كه بينى يزيد را به خاك مى مالد تا آنجا كه مى فرمايد:
🔸من تو را انسانى بى قدر و بى ارزش مى دانم و سخت تو را مى كوبم و بسيار تو را توبيخ و سرزنش مى كنم، تو هر چه تلاش كنى و مكر و حيله بكار برى نمى توانى نام ما را از سر زبانها بردارى. محبت ما را از دلها خارج كنى و احکام دين را از بين ببرى، ليكن عار و ننگ كار تو هرگز و با هيچ آبى شسته نمى شود.
🔹راستى عجيب شجاعانه، يزيد را با خاك يكسان مى كند، آرى او دختر اميرمؤمنان على بن ابيطالب است لذا در برابر همه حضار مجلس بپا خواست و پس از حمد و ثناى پروردگار و درود بر پيامبر و دودمان او فرمود:
🔸 يزيد گمان مى كنى از اين كه همه راههاى زمين و آسمان را به روى ما بستى و ما را مانند اسيران شهر به شهر مى گردانى، نزد خدا خوار و بى مقدار مى شويم و تو مورد عنايت الهى گرديده اى و مقاومت نزد خدا فزون گشته كه اين چنين باد به دماغ افكنده و اظهار خوشحالى و شادمانى مى كنى؟
🔹چون مى بينى دنيا به كام تو است و كارها بر وفق مرادت جريان دارد؟ و حكومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنين نيست، آرام باش، به جهل و نادانى اتكا مكن، مگر گفته خدا را فراموش كرده اى: كفار گمان نكنند كه مهلت دادن به آنها به خير آنها است بلكه به آنها مهلت مى دهيم تا بر گناهانشان بيفزايند كه براى آنان عذابى دردناك است.
😭اى پسر آزادشدگان آيا از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را در پس پرده نگهدارى و دختران رسول خدا (ص) به اسارت بسر برند و پرده حجاب آنها دريده و صورت هاشان در برابر دشمنان باز تا افراد دور و نزديك چهره آنان را بنگرند. در حالي كه مرد و محرمى ندارند تا از آنها حمايت كند؟!
🔸آرى چگونه انتظار حمايت داشته باشيم از كسى كه جگر پاكان را به دندان مى كشد و گوشت او از خون شهدا روئيده است و چگونه ممكن است از دشمنى با ما كوتاهى كند كسى كه از روى بغض و كينه به ما نگاه مى كند.
🔹و با چوب خيزران بر لبان و دندان سيد جوانان اهل بهشت مى زند چرا چنين نگوئى كه به خيال خود فتنه را با كشتن ذريه رسول خدا و ستارگان زمين ريشه كن كرده اى، آنگاه پدران خود را مى خوانى، بزودى به آنان ملحق خواهى شد در حالي كه آرزو مى كنى كاش فلج بودم و لال مى شدم و چنين جملاتى را نمى گفتم و چنان كارهائى را انجام نمى دادم، خدايا حق ما را بستان و انتقام ما را از دشمنان بگير و آنها را كه خون ما را ريختند مورد غضب خود قرار ده...
🔸هر چند سخن گفتن با تو مصيبتم را تشديد و اندوهم را افزون مى سازد ليكن بايد تو را از اين گردن فرازى فرود آورم و تو را كوچك سازم و بكوبم و توبيخ و ملامت بسيار گويم، هر چند چشم ها اشكبار و سينه سوزان است و چقدر شگفت آور است كه افراد حزب اللّه به دست آزادشدگان حزب شيطان كشته شوند.
🔹مكر خود را بكار گير و كوشش خود را انجام ده ولى بخدا قسم نمى توانى ياد ما را از ميان مردم محو و نابود كنى و احکام الهى را نمى توانى از بين ببرى اما عار و ننگ عمل زشت تو هرگز شسته نمى شود، زيرا راى تو ضعيف و مدت زندگانيت كوتاه و جمعيت و همدستانت اندك و در روز قيامت منادى پروردگار ندا مى دهد: آگاه باش كه لعنت خدا بر ستمكاران محقق است!
📚منابع
▪️#نفس_المهموم
▪️#روضه_الشهدا
▪️#لهوف
▪️#مقتل_الحسین علیه السلام
▪️#بحار جلد 45
▪️#منتهی_الامال
#دوم_صفر
#ام_کلثوم س
#حضرت_زینب س
#حضرت_سجاد ع
#مجلس_یزید_ملعون
#ورود_کاروان_به_شام
✅ @hosenih_maghtal
✅مطالب شهادت امام کاظم علیه السلام در سال ۱۴۰۳
🔻برای مشاهده تمام روضه های امام کاظم علیه السلام هشتگ زیر را لمس بفرمائید:
▪️#امام_کاظم_ع
▪️#حضرت_کاظم علیه السلام
▪️#حدیث_امام_کاظم علیه السلام
و برای مشاهده موضوعی روضه های مورد نظر لینک های زیر را لمس بفرمایید:
▪️#سخن_گفتن_امام_کاظم_ع_بعد_از_شهادت
▪️#آزادی_امام_کاظم_ع_به_عنایت_پیامبر_ص
▪️#اعتراف_دشمن_به_فضائل_امام_کاظم_ع
▪️#مسمومیت_امام_کاظم_ع_با_خرما
▪️#آمدن_امام_رضا_ع_به_بالین_پدر
▪️#مناجات_امام_کاظم_ع_در_زندان
▪️#عبادت_امام_کاظم_ع_در_زندان
▪️#دعای_امام_کاظم_ع_در_زندان
▪️#تصویر_پروفایل_امام_کاظم_ع
▪️#دستگیر_کردن_امام_کاظم_ع
▪️#تاریخ_شهادت_امام_کاظم_ع
▪️#زندانی_شدن_امام_کاظم_ع
▪️#گریز_روضه_امام_کاظم_ع
▪️#تحویل_امانت_های_امامت
▪️#مدت_زندان_امام_کاظم_ع
▪️#عمر_شریف_امام_کاظم_ع
▪️#روشنگری_امام_کاظم_ع
▪️#وصیت_به_امام_رضا_ع
▪️#زیارتنامه_امام_کاظم_ع
▪️#شهادت_امام_کاظم_ع
▪️#تدفین_امام_کاظم_ع
▪️#تشییع_امام_کاظم_ع
▪️#تابوت_امام_کاظم_ع
▪️#سندی_ابن_شاهک
✅ @hosenih_maghtal
May 11
✅ صلوات موسی بن جعفر علیه السلام
🔹سيّد جليل على بن طاووس (رضى) در كتاب «مصباح الزائر»در يكى از زيارت حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام اين صلوات بر حضرت را كه مشتمل بر شمّهاى از فضايل و مناقب و عبادات و مصائب آن جناب است نقل كرده.
▪️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْیَارِ وَ عَیْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِکَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْکَثِیرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ
▪️الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ
▪️وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ
▪️وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ
▪️ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ
▪️وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ
وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ،
🔸خدایا درود فرست بر محمّد و اهل بیتش،و درود فرست بر موسى بن جعفر،جانشین نیکوکاران،و پیشواى خوبان و خزانه انوار،و وارث آرامش و متانت و حکمتها و آثار،آنکه همواره شب را با بیدارى تا سحر،با به هم پیوستن استغفار زنده میداشت،همپیمان سجده هاى طولانى، و اشکهاى سرشار و راز و نیاز بسیار،و ناله هاى به هم پیوسته،و قرارگاه خرد و عدالت و خوبى و کرم و بذل،
🔻و خوگرفته به بلا و صبر،
🔻پایمال شده به ستم،
🔻و دفن شده به بی عدالتى
🔻و معذّب در عمق زندانها و تاریکیهاى زیرزمینها،
🔻با ساق کوبیده شده(نرم شده)، به حلقه هاى زنجیرها،
🔻و جنازه اى که با خوارى و سبک انگاشتن بر آن جار زده شده،
وارد شونده بر جدّش مصطفى و پدرش مرتضى و مادرش سرور بانوان،
🔹بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ کَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِیظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاکَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَکَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوَامِرِکَ وَ نَوَاهِیکَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً نَامِیَةً مُنِیفَةً زَاکِیَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَایَاکَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِیمِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
با ارثى غصب شده،و حکومتى ربوده،و فرمانى مغلوب،و خونى خواسته،و زهرى نوشانده،خدایا همچنانکه او بر سختى محنتها صبر کرد،جام اندوه گرفتاریها را نوشید،و در برابر خشنودى ها تسلیم شد،و طاعت را برایت خالص نمود،و خشوع را بی آلایش کرد،و فروتنى را شعار خود ساخت،و با بدعت و اهلش دشمنى نمود،و ملامت ملامتگرى در چیزى از اوامر و نواهى تو در او اثر نکرد،بر او درود فرست درودى بالنده عالى،پاک،که با آن درود بارى او واجب گردانى شفاعت امتهایى ازآفریدگانت،و گروههایى از مخلوقت،و از جانب ما به او تحیت و سلام برسان،و از نزد خود در موالاتش به ما فضل و احسان و آمرزش و رضوان عنایت کن،که تو داراى فضل فراگیر و گذشت فراوان هستى،به مهربانىات اى مهربانترین مهربانان.
#حضرت_کاظم ع
#زیارتنامه_امام_کاظم_ع
#شهادت_امام_کاظم_ع
#عبادت_امام_کاظم_ع_در_زندان
✅ @hosenih_maghtal
✅#اعتراف_دشمنان_به_فضایل_امام_موسی_کاظم (ع)
🔹ثوبانى گفت: موسى بن جعفر علیه السّلام چهارده پانزده سال هر روز از سفیدى آفتاب تا هنگام ظهر به سجده میرفت. گاهى از اوقات هارون روى پشت بامى میرفت كه درون زندان را از آن بالا میدید موسى بن جعفر را در حال سجده می دید. روزى به ربیع گفت: این جامهاى كه هر روز میان زندان افتاده چیست؟ گفت: یا امیر المؤمنین جامه نیست او موسى بن جعفر(ع) است در حال سجده هر روز از طلوع آفتاب تا ظهر سر به سجده می گذارد. هارون گفت: او واقعا از راهبهاى بنى هاشم است. ربیع گفت: چرا پس این قدر به او سخت گرفتهاى. هارون گفت افسوس كه چاره ندارم.
--------------------------------------------------
📚متن عربی:
🔸حدثنا أبو بكر محمد بن علی بن محمد بن حاتم قال حدثنا عبد الله بن بحر الشیبانی قال حدثنی الخرزی أبو العباس بالكوفة قال حدثنا الثوبانی قال كانت لأبی الحسن موسى بن جعفر ع بضع عشرة سنة كل یوم سجدة بعد انقضاض الشمس إلى وقت الزوال فكان هارون ربما صعد سطحا یشرف منه على الحبس الذی حبس فیه أبو الحسن ع فكان یرى أبا الحسن ع ساجدا فقال للربیع یا ربیع ما ذاك الثوب الذی أراه كل یوم فی ذلك الموضع فقال یا أمیر المؤمنین ما ذاك بثوب و إنما هو موسى بن جعفر ع له كل یوم سجدة بعد طلوع الشمس إلى وقت الزوال قال الربیع فقال لی هارون أما إن هذا من رهبان بنی هاشم قلت فما لك قد ضیقت علیه فی الحبس قال هیهات لا بد من ذلك.
--------------------------------------------------
📘 #عیون_اخبار_الرضا ج : 1 ص : 96
#اعتراف_دشمن_به_فضائل_امام_کاظم_ع
#حضرت_کاظم ع
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
✅ #نجات_از_شر_هارون_با_عنایت_رسول_اعظم (ع)
🔹عبد اللَّه بن صالح گفت: دربان فضل بن ربیع از فضل بن ربیع نقل كرد كه گفت: شبى در رختخواب با یكى از كنیزان خوابیده بودم نیمه شب صداى حركت درب كوچك را شنیدم ترسیدم كنیز گفت شاید این صدا از باد باشد. چیزى نگذشت كه صداى در اطاقى كه در آن خوابیده بودیم بلند شد، كسى در را باز كرد ناگاه دیدم مسرور كبیر است. گفت حركت كن امیر ترا میخواهد. بدون اینكه سلام كند.
دیگر از جان خود نا امید شدم گفتم: مسرور كبیر بدون اجازه و سلام وارد شود جز كشتن خبرى دیگر نیست. جنب هم بودم جرات نكردم مهلت بگیرم تا غسل كنم. كنیزك وقتى ناراحتى و سرگردانى مرا دید گفت: به خدا توكل و حركت كن برو. از جاى حركت كردم و لباس هاى خود را پوشیدم با او رفتم تا وارد خانه هارون شدم. سلام كردم او در رختخواب بود جواب مرا داد. روى زمین افتادم.
گفت: ترسیدى؟ گفتم! بلى یا امیر المؤمنین! ساعتى مرا رها كرد تا به خود آمدم آن گاه گفت: برو به زندان و موسى بن جعفر علیه السّلام را خارج كن این سى هزار درهم را نیز باو بده و پنج دست لباس باو خلعت بده و سه مركب براى سوارى او مهیا كن او را مخیر گردان خواست اینجا با ما باشد در صورتى كه نپذیرفت بهر جا كه مایل بود برود. گفتم: یا امیر المؤمنین دستور می دهى موسى بن جعفر را آزاد كنم؟ گفت بلى سه مرتبه پرسیدم عاقبت گفت: آرى تو می خواهى من بر خلاف قرارداد خود رفتار كنم؟
گفتم: یا امیر المؤمنین كدام قرارداد گفت در همین رختخواب خوابیده بودم كه سیاهى قوى هیكل كه نظیرش را ندیده بودم به من حمله كرد روى سینهام نشست و گلویم را گرفت گفت: از روى ستم موسى بن جعفر را زندانى كرده اى؟! گفتم: آزادش می كنم و به او جایزه خواهم داد و خلعت می بخشم از من عهد گرفت و پیمان بست آن گاه از روى سینه ام حركت كرد نزدیك بود نفسم قطع شود.
فضل گفت: از نزد هارون خارج شدم و خدمت موسى بن جعفر علیه السّلام رسیدم او در زندان بود دیدم ایستاده مشغول نماز است صبر كردم تا نمازش تمام شد سلام امیر المؤمنین را باو رسانده دستورش را عرض كردم هر چه امر كرده بود برایش آماده كرده بودم. فرمود: اگر دستور دیگرى به تو دادهاند انجام بده، عرض كردم نه، قسم به جدت پیامبر اكرم. فرمود احتیاجى باین خلعتها و پول ها ندارم وقتى حق مردم در آن ها باشد. خدا را قسم دادم كه برنگرداند مبادا هارون خشمگین شود و فرمود هر كار تو می خواهى بكن دستش را گرفتم و از زندان خارج كردم.
عرض كردم: یا ابن رسول اللَّه! بگو ببینم چه كار كردى كه این شخص نسبت به تو تغییر عقیده داد من حقى بگردن شما دارم كه این بشارت را برایتان آوردم در ضمن اجراى آزادى شما بدست من شد. فرمود: شب چهارشنبه در خواب پیغمبر اكرم(ص) را دیدم فرمود: موسى تو را از روى ستم زندانى كرده اند. عرض كردم: آرى یا رسول اللَّه مظلوم زندانى شده ام. سه مرتبه تكرار فرمود بعد این آیه را خواند:
وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ فرمود: فردا صبح روزه بگیر روز پنجشنبه و جمعه را نیز روزه بگیر هنگام افطار دوازده ركعت نماز بخوان در هر ركعت پس از حمد دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وقتى چهار ركعت از آنها را خواندى بسجده برو و این دعا را بخوان:
«یا سابق الفوت یا سامع كل صوت یا محیى العظام و هى رمیم بعد الموت اسألك باسمك العظیم الاعظم ان تصلى على محمّد عبدك و رسولك و على اهل بیته الطیبین الطاهرین و ان تعجل لى الفرج مما انا فیه»
(البته بعد از این آزادی پس از چندی هارون دوباره امام(ع) را زندانی نمود که دیگر تا پایان عمر شریف حضرت آزادی از زندان برایشان واقع نشد.)
--------------------------------------------------
📘 #عیون_أخبار_الرضا (ع) ج : 1 ص : 74
#آزادی_امام_کاظم_ع_به_عنایت_پیامبر_ص
#حضرت_کاظم ع
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal