eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
365 ویدیو
64 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅تنور خولی 🔻عمرسعد ملعون سر مبارك امام حسين عليه السلام را همان روز كه روز عاشورا بود با خولي بن يزيد و حميد بن مسلم ازدي نزد عبيدالله بن زياد فرستاد، و دستور داد سرهاي بقيه ياران و خاندان حضرت را جدا كنند (كه به روايت مفيد رحمه الله ۷۲ سر بودند) و آنها را بهمراه شمر بن ذي الجوشن و قيس بن و عمرو بن حجاج روانه كوفه كرد، و خود عمرسعد ملعون تا ظهر روز يازدهم در كربلا ماند. آنگاه به كوفه رفت. [1] . 🔺خولي ملعون سر مطهر حسين عليه السلام را برداشت و به تعجيل همان شب خود را به كوفه رسانيد، و چون شب بود و ملاقات ابن زياد ممكن نبود به خانه رفت، آن ملعون دو زن داشت يكي از بني اسد و ديگري نوار دختر مالك، و آن شب نوبت نوار بود. طبري و ابن نما از نوار همسر خولي روايت كرده اند كه گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زير تغار گذاشت، و وارد اتاق شد و در بستر خود آرميد. به او گفتم: چه خبر داري؟ گفت: ثروت يك دهر برايت آورده ام، اين سر حسين است كه در سراي توست. گفتم: واي بر تو، مردم طلا و نقره بياورند و تو سر پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را آورده اي! بخدا هرگز با تو سر به بالين ننهم. گويد: از بستر برخاستم و به حياط خانه آمدم، و نزد آن تغار كه سر مطهر در زير آن بود نشستم. سوگند بخدا ستوني از نور ديدم كه از آنجا به آسمان سر كشيده، و پرندگان سفيدي اطراف آن مي گرديدند. چون صبح شد آن ملعون سر را نزد ابن زياد برد. [2] . 🔺خولي ملعون سر امام حسين عليه السلام را برداشته و رو به كوفه نهاد. منزل او در يك فرسخي كوفه بود، بخانه خود رفت، زن او از انصار بود و اهل بيت را بجان و دل دوست ميداشت. خولي ملعون از او ترسيد و سر امام حسين عليه السلام را در تنوري پنهان كرد، و بجاي خود برگشت. زن او پرسيد: در اين چند روز كجا بودي؟ گفت: شخصي با يزيد ياغي شده بود بجنگ او رفته بوديم. زن هيچ نگفت، و طعام آورد تا خولي ملعون بخورد و خوابيد. آن زن هر شب براي نماز شب برمي خاست. چون آن شب برخاست خانه را روشن ديد، گويا صد هزار شمع و چراغ روشن كرده باشند. چون نيك نگاه كرد ديد كه روشنائي از آن تنور بيرون مي آيد، تعجب كرد كه من در اين تنور آتش نكرده بودم، اين روشنائي از كجاست! در آن حال كه نور به سوي آسمان مي رفت چهار زن ديد كه از آسمان فرود آمده به سر تنور رفتند، يكي از آن چهار زن سر را بيرون آورده، مي بوسيد و به سينه ي خود نهاده و مي ناليد و مي گفت: اي شهيد مادر، و اي مظلوم مادر، خداوند روز قيامت داد مرا از كشندگان تو بستاند، و تا داد من ندهد دست از قائمه ي عرش باز نگيرم، و آن زنان بسيار گريستند و سر را در تنور نهاده غائب شدند. زن برخاست و به سر تنور رفت و سر را بيرون آورد و خوب به آن نگريست چون حضرت حسين عليه السلام را بسيار ديده بود شناخت. نعره اي زد و بيهوش شد، در آن بي هوشي هاتفي آواز داد كه برخيز تو را به گناه اين مرد كه شوهر تست مؤاخذه نخواهند كرد. زن از هاتف پرسيد: اين چهار زن كه بر سر تنور آمده و گريه و زاري كردند كه بودند؟ ندا رسيد: آن زن كه سر را بر روي سينه مي ماليد و بيشتر از همه مي گريست فاطمه زهرا عليهاالسلام بود، و آن ديگر مادرش خديجه كبري، و سومي مريم مادر عيسي، و چهارم آسيه زن فرعون. چون آن زن بهوش آمد كسي را نديد، سر را برگرفت و ببوسيد... [3] . 🔺... زن خولي گويد: بي هوش افتادم و در عالم غشوه ديدم حوريان بهشتي آمدند... ناگاه ديدم پنج هودج از آسمان به زمين فرود آمدند، و زنان سياهپوش بيرون آمدند و دور تنور حلقه ماتم زدند. در آن ميان يك زن كه سن وي از همه كمتر بود گريبان دريده، گريان سر را از ميان تنور بيرون آورد و به سينه نهاد، و آه و ناله مي كرد و مي فرمود: «ولدي، ولدي، يا حسين، أيها الشهيد، أيها المظلوم، قتلوك! و ما عرفوك و من شرب الماء منعوك». 🔺شهيد ثالث قدس سره در «مجالس» مي نويسد: زن خولي گفت: ديدم آن خاتون سر پرخون را بر روي زانو نهاد، و با گوشه ي مقنعه خون و خاكستر از آن سر و صورت و محاسن پاك مي كرد، و مي فرمود: حسين جان، زمين با آن فراخيش براي تو تنگ شد... [4] . 📚منبع [1] ارشاد: 118:2، : 142. [2] تاريخ طبري: 455:5، : 382، : 401:1. [3]  : 361. [4] رياض القدس: 205:2. @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ کاروان در مسیر شام 🔻ابن زیاد با فرستاده ای،خبر قتل امام حسین و یارانش را به یزید رساند و از او کسب تکلیف کرد.یزید در پاسخ،از او خواست تا خانواده امام و سرهای مبارک شهدا را به شام ببرند. 🔹ابن زیاد چند نفر از یارانش یعنی،زجربن قیس،ابا بردةبن عوف ازدی،طارق بن ظلبیان و تعداد دیگری را مأمور انجام دستور یزید کرد. 🔸موّرخان نقل کرده اند: سرِ مبارک امام حسین را،مجبرةبن مرّه،حمل می کرد و پشت سر او،حضرت سجاد(ع)،در حالی که دست هایش را به گردن بسته بودند به همراه خانواده اش قرار داشت. 🔺شمر و تَنی چند نیز با آنها آمده بودند.ابن زیاد به آنها دستور داده بود در مسیر شام به هر شهر و آبادی که رسیدند آنها را معرفی کنند و در معرض دید مردم قرار دهند. 📚 ،ص۴۰۶_۴۰۷ 📚 ،ص۹۵_۹۷ 📚کامل ابن اثیر،ج۴،ص۳۴ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۴ 📚مرآةالجنان،ج۱،ص۱۳۴ 📚جمهرةانساب العرب ابن حزم،ص۱۶۶ 📚المنتخب،ص۳۳۹ @hosenih_maghtal
✅ بخشی از مقتل دروازه شام 🔻اهل بیت سيدالشهداء عليهم‌السلام را روز اول ماه صفر همراه سرهای شهدا، همچون اسیران کفار و ترک و دیلم، با دستانی بسته و صورت‌های باز سوار بر مرکب‌های بدون جهاز از دروازه «توما» يا دروازه «ساعات» وارد شام (دمشق) كردند و از بازار عبورشان دادند؛ به نحوی که اهل ذمه نیز بر ایشان اهانت می‌کردند و بر پله‌های مسجد جامع که جایگاه اسرا بود، نگاهشان داشتند. ✳️ذكر اين نكته ضروري است كه در كوفه، اهل بيت علیهم‌السلام را می‌شناختند و به فضايلشان آگاه بودند. بنابراین مردم، گريان و پشيمان بودند، اما در شام كه اسلامشان اموی بود، به دليل عدم شناخت اسلام راستين و اهل بيت و تبليغات بنی‌اميه، برخورد مردم به گونه‌ای توهين‌آميز و زشت بود كه بسيار به اهل بيت سخت گذشت. 🔸امام صادق از امام باقر و ایشان از امام سجاد علیهم‌السلام نقل می‌فرمایند که فرمود: ▪️«مرا بر شتری لَنگ و بی‌جهاز سوار کردند و سر پدرم بر عَلَمی بود و زنان ما پشت سر من بر استران بدون پالان سوار بودند. نگهبانان پشت سر و اطراف ما با نیزه ما را احاطه کرده بودند و هرگاه کسی از ما گريه می‌کرد با نیزه بر سرش می‌زدند. تا اینکه وارد شام شدیم و منادی ندا می‌داد: 😭«ای مردم شام! اینان اسیران اهل بیت ملعون هستند.» حضرت سلام‌الله عليها از شمر ملعون خواست که آنان را از دروازه‌ای ببرد که جمعیت کم‌تری دارد و سرها را از آنان دور کند؛ چرا که خاندان آل‌الله از فرط نگاه نامحرمان خوار شده بودند. اما آن نانجیب، دقیقا برعکس خواسته ایشان عمل کرد و اهل‌بیت را از شلوغ‌ترين دروازه، در حالی كه سرهای مقدس شهدا در ميان ايشان بود، وارد شهر كرد. 🔸سهل بن سعد ساعدی نقل می‌کند که در سفر زیارت بیت‌المقدس به شام رسیدم. دیدم همه جا آذین بسته و مردم شادند و زنان با دف و طبل پایکوبی می‌کنند. پرسیدم مگر شاميان عيدی دارند كه ما از آن اطلاع نداريم؟ گفتند: گويا تو غريبه‌ای. خود را معرفی كردم. گفتند: آيا تعجب نمی‌كنی چرا آسمان خون نمی‌بارد و زمين اهلش را فرو نمی‌برد؟ گفتم مگر چه شده؟ گفتند که سر حسین را به همراه اهل بیت اسیرش از دروازه ساعات وارد می‌کنند. به آنجا رفته و دیدم سر امام حسین بر نیزه شکسته‌ای به دست اسب‌سواری است و در پی آن، زنانی بر شتران بی‌جهاز وارد شدند. به یکی از بانوان نزدیک شدم و گفتم: که هستی؟ گفت: من سکینه بنت‌الحسینم. گفتم: من صحابی رسول خدا هستم و از ايشان حديث شنيده‌ام. آیا خواسته‌ای داری؟ 😭فرمود: به حامل سر بگو سر را از ما جلوتر ببرد تا مردم به دیدن سر مشغول شوند و به ما نگاه نکنند که ما حرم رسول خداییم. من 400 دينار به نيزه‌دار دادم و او جلوتر رفت. پیرمردی از اهل شام آمد و زبان به ناسزا گشود و گفت: «خدا را شکر که شما را کشت و بلاد اسلامی را از شرتان ایمن ساخت و امیرالمومنین را بر شما مسلط کرد.» امام سجاد فرمود: «ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده‌ای؟» عرض کرد: بلی. فرمود: «آیا این آیه را می‌شناسی که می‌فرماید: ▪️ «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؟» عرض کرد: بلی. ▪️فرمود: «و آیا خوانده‌ای که و آتی ذی القربی حقه». عرض کرد: بلی. حضرت فرمود: «آن نزدیکان ما هستیم.» باز فرمود: «این آیه را خوانده‌ای که ▪️می‌فرماید: «واعلمو انما غنمتم من شیئ فان لله خمسه و لرسول و لذی القربی؟» گفت: آری. فرمود: «آن نزدیکان ما هستیم.» و باز ▪️فرمود: «آیا خوانده‌ای که انما یریدالله لیذهب عنکم‌الرجس اهل‌البیت و یطهرکم تطهیرا؟» عرض کرد: بله. فرمود: «ما اهل بیت هستیم که خداوند آیه طهارت را مخصوص ما نازل کرد.» پیرمرد ساکت و پشیمان شد و تاملی کرد و گفت: تو را به خدا شما آنان هستید؟ فرمود: «بلی به خدا سوگند و بدون شک، ما همان‌ها هستیم و به‌حق جدمان رسول خدا ما همان‌ها هستیم.» پیرمرد گریست و عمامه‌اش را بر زمین کوبید و گفت: «خدایا! ما از دشمن آل محمد چه از جن باشد و چه انسان بيزاريم.» سپس گفت: «آیا می‌توانم توبه کنم؟» 🔺امام سجاد فرمود: «آری اگر توبه کنی خدا قبول می‌کند و تو با ما خواهی بود.» برخی گفته‌اند خبر به یزید رسید و او را کشت. 🔹منهال بن عمرو نقل می‌كند: در شهر شام به امام سجاد علیه‌السلام عرض كردم: 🔸يابن رسول‌الله! احوال شما چگونه است؟ فرمود: «اوضاع ما مانند بنی‌اسراييل است در ميان فرعونيان كه پسرانشان را سر می‌بريدند و زنان آن‌ها را زنده نگاه می‌داشتند. روزی عرب بر ديگران فخر می‌كرد كه محمد صلی‌الله علیه و آله عرب است و قريش بر عرب فخر می‌كرد كه محمد از قريش است و ما خاندان او هستيم كه حق ما غصب شده و گرفتار و كشته و آواره‌ايم. 📚 منابع: بحارالانوار ج 45/ علامه مجلسی ج 2/ خوارزمی / سید بن طاوس / شيخ عباس قمی ع س س @hosenih_maghtal
✅استاد محمدحسین 🔻آیا امام حسین علیه السلام دختری به نام رقیه سلام الله علیها داشته اند؟ 🔹برخی به کلی داشتن دختری به نام رقیه را برای امامحسین علیه السلام نفی کردند. 🔸برخی معتقدند امام حسین علیه السلام فقط دو دختر داشته به نامهای فاطمه و سکینه. لذا از نظر آنها داستان حضرت رقیه بی مبنا است. 🔺 اما من خدمت شما عرض کنم اگرچه شیخ‌مفید تعداد دختران امام حسین علیه السلام را دو تن به نامهای فاطمه و سکینه نامیده است، ولی این تنها نقل ما نیست بلکه ما نقل های دیگری هم داریم که تعداد دختران امام را بیش از دوتن ذکر کرده است. 🔺مثل کتاب مطالب السَّئوول ابن طلحه شافعی که نَسَب شناس است و تخصصی این کاررا کرده و حال اینکه شیخ مفید نسب شناس نیست. 🔺 همینطور در مناقب ابن شهرآشوب مازندرانی، تعداد دختران امام حسین علیه‌السلام را سه یا چهار دختر ذکر کرده اند. ✳️این منابع از نظر اعتبار یکسان هستند و نمیتوانیم بگوییم فقط نقل شیخ مفید برای ما ملاک است، پس احتمال اینکه امام حسین علیه السلام دختر دیگری غیر از این دوتن داشته باشد از نداشتن آن بیشتر هم هست. 🔻 اما راجع به خرابه شام که عده ای سوال کرده‌اند که چرا در منابع اولیه چنین نقلی نیامده است، اتفاقاً در کتاب کامل بهایی عمادالدین طبری شیعی متعلق به قرن هفتم آمده است. 🔺پاسخ بنده به این نکته این است که ▪️اولاً صاحب کتاب کامل بهایی از طرف علمای بزرگ شیعه توثیق شده است. ▪️ثانیا او معاصر صاحب است. سید‌بن‌طاووس هم در لهوف مطالبی دارد که مورخان و مقتل نویسان پیش از او چنین نقلی را نیاورده‌اند. 🤔حالا چرا ما از سیدابن طاووس به قول معروف چشم بسته می پذیریم چیزهایی را که دیگران نقل نکرده اند و اختصاصی اوست، اما از عمادالدین طبری که معاصر سیدابن طاووس است و از سلامتش هم شک نداریم وقتی مطلبی را با ذکر سند معرفی و مطرح کرده است، نپذیریم. 🔹عمادالدین_طبری میگوید داستان خرابه شام و شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام در کتاب حاویه از قاسم بن محمد مامونی که پیرامون زشتی‌های بنی امیه و کارهای خلاف آنها نوشته شده بوده گرد آوری کرده است. ✳️ به قول معروف حاج عباس قمی میگوید: آثار و کتاب ها و منابعی در دست ایشان بوده است که دیگران از آن بهره نبرده بودند. پس می توان این داستان را پذیرفت مضافاً براینکه اگر مرقد حضرت رقیه درجای دیگری غیراز شام واقع بود می‌توانستیم تردیدی بکنیم که گروهی چنین چیزی را ساخته باشند. 🔺اما در شام که پایگاه بنی امیه، دشمنان قسم خورده اهل بیت علیه‌السلام بودند، چطور میتوانند چیزی برای قرن ها آنجا بدرخشد و جلوه کند و بزرگانی از علمای برجسته ای به زیارت آنجا بروند و نذرها بکنند و خواسته‌هایی داشته باشند که اجابت بشود. ✳️حال آیا می‌توانیم بگوییم چنین جایگاهی واقعیت ندارد و امام حسین علیه السلام چنین دختری نداشته است؟ س @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷ ۲) سید بن طاووس، ص۱۹۵ ۳) سید بن طاووس، ص۲۳۲ ع @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ خطبه امام سجاد علیه السلام در مدینه 🔻حمد و سپاس مخصوص خدايى است كه پروردگار جهانيان، بخشنده و مهربان، مالك روز جزا و آفريننده همه مخلوقات است. همان خدايى كه (از سويى شناخت حقيقت او) آن قدر از ما دور است كه گويا در آسمان هاى رفيع جاى گرفته و (از سوى ديگر با علم و احاطه اش) آن قدر به ما نزديك است كه گواه و شنواى سخنان در گوشى ما است. او را بر حوادث بزرگ، آسيب هاى روزگار، فجايع دردناك، رنج هاى سوزان، بلاهاى سنگين و مصيبت هاى بزرگ، خشونت بار، متراكم، شكننده و ويرانگر ستايش مى كنم. 🔹اى مردم! خداوندى ـ كه ستايش مخصوص اوست ـ ما را به مصيبت هاى بزرگ و خسارتى جبران ناپذير در اسلام آزموده است. (آرى) اباعبدالله الحسين(عليه السلام) و خاندانش به شهادت رسيدند و زنان و كودكانش به اسارت در آمدند و سر مطهر آن حضرت را بالاى نيزه ها در شهرها به گردش در آوردند و اين مصيبتى است كه مانند ندارد! 😭اى مردم! بعد از شهادت او، كدام يك از مردانتان مى تواند شادى كند؟ 😭 يا كدام قلبى مى تواند براى او محزون نباشد؟ 😭 يا كدام چشمى مى تواند گريه نكند و اشك نريزد؟ 😭به يقين آسمان هاى هفت گانه با بناهاى محكمش، درياها با امواجش، آسمان ها با اركانش، زمين با همه نواحى و جوانبش، درختان با شاخسارهايش، ماهيان و درياهاى عميق، و فرشتگان مقرّب الهى و همه آسمانيان، بر شهادت او گريستند. 😭اى مردم! كدام قلب است كه در شهادت او لرزان نشود؟ 😭يا كدام جگرى مى توان يافت كه براى او نسوزد؟ 😭 يا كدام گوشى است كه اين حادثه بزرگ و جبران ناپذير را بشنود و آسيب نبيند؟ ✳️اى مردم! 😭ما طرد شده، 😭آواره، 😭رانده و دور از شهرها شديم؛ 😭گويا ما فرزندان اقوام غير مسلمانيم، بدون آنكه جرمى كرده و يا كار ناپسندى مرتكب شده و يا ضربه اى به اسلام زده باشيم. ✳️هرگز اين ماجرا (هاى دردناك) را درباره گذشتگانمان نشنيديم «اين تنها يك امر تازه و جديد است». 🔸به خدا سوگند! اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به اين گروه سفارش مى كرد كه با ما مبارزه كنند، آن گونه كه درباره ما به آنها سفارش (به محبت) كرد، هرگز بيش از اين نمى توانستند جنايت كنند؛ «إنّالله وَإنّا إلَيه راجِعُون»، از اين مصيبتى كه بسيار بزرگ، غم انگيز، دردناك، انباشته، ناهنجار، ناگوار و سنگين است. 🔺در برابر مصائبى كه به ما رسيده از خدا پاداش مى طلبيم. به يقين خداوند شكست ناپذير و صاحب انتقام است). 🔻پس از اين خطبه، صوحان بن صعصعة بن صوحان (2) كه زمين گير بود ـ به خاطر آن بيمارى و (عدم همراهى با امام حسين(عليه السلام)) عذرخواهى كرد. امام سجاد(عليه السلام) نيز عذرش را پذيرفت و از او سپاسگزارى نمود و بر پدرش درود و رحمت فرستاد. (3) 📚منابع: (2). پدر صوحان جناب صعصعة بن صوحان از اصحاب جليل القدر و بلند مرتبه اميرمؤمنان على(عليه السلام)بود. امام صادق(عليه السلام) فرمود: آنها كه با اميرمؤمنان على(عليه السلام) بودند جز صعصعة بن صوحان و ياران صعصعه كسى نبود كه حقّ و منزلت على(عليه السلام) را به درستى بشناسد. مطابق نقل نجاشى او از راويان عهدنامه معروف على(عليه السلام) به مالك اشتر است (رجوع كنيد به: معجم رجال الحديث، ج 10، ص 112). ولى درباره فرزندش صوحان بن صعصعة، چيزى در كتب تراجم و رجال ـ جز همين مورد ـ يافت نشد. (3) . ملهوف( )، ص 226 ـ 230؛ ، ج 45، ص 147 ـ 149 و ، ص 374 ـ 375 ع ✅ @hosenih_maghtal
ب به خشم آمد و گفت: ▪️ادعاى دروغ مى كنى اگر بخواهم مى توانم. ▪️زينب فرمود: چنين نيست خدا چنين اختيارى به تو نداده است مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى درآئى.  🔹يزيد سخت خشمگين شد و گفت: اين چنين با من سخن مى گوئى؟ پدرت و برادرت از دين خارج شدند! ▪️زينب فرمود: به دين خدا و جد و پدر و برادرم تو و پدرت و جدت هدايت شده ايد اگر مسلمان باشيد. ▪️يزيد گفت: دروغ مى گوئى اى دشمن خدا. 🔸زينب فرمود: تو اميرى به ظلم و ستم دشنام مى دهى و با قدرتت به طرفت تحميل مى كنى. يزيد از سخن زينب خجالت كشيد و سكوت كرد. 😭مرد شامى دوباره سخنش را تكرار كرد و گفت: اين دختر را به من ببخش. ▪️يزيد گفت: خفه شو خدا مرگ حتمى به تو ببخشد. 🔹لذا زينب مظلومانه با اين كه در دست يزيد اسير است و حامى و پشتيبانى ندارد، اما با يك شجاعت بى نظير و شهامت بى مانند بياناتى ايراد مى فرمايد كه بينى يزيد را به خاك مى مالد تا آنجا كه مى فرمايد: 🔸من تو را انسانى بى قدر و بى ارزش مى دانم و سخت تو را مى كوبم و بسيار تو را توبيخ و سرزنش مى كنم، تو هر چه تلاش كنى و مكر و حيله بكار برى نمى توانى نام ما را از سر زبانها بردارى. محبت ما را از دلها خارج كنى و احکام دين را از بين ببرى، ليكن عار و ننگ كار تو هرگز و با هيچ آبى شسته نمى شود. 🔹راستى عجيب شجاعانه، يزيد را با خاك يكسان مى كند، آرى او دختر اميرمؤمنان على بن ابيطالب است لذا در برابر همه حضار مجلس بپا خواست و پس از حمد و ثناى پروردگار و درود بر پيامبر و دودمان او فرمود: 🔸 يزيد گمان مى كنى از اين كه همه راههاى زمين و آسمان را به روى ما بستى و ما را مانند اسيران شهر به شهر مى گردانى، نزد خدا خوار و بى مقدار مى شويم و تو مورد عنايت الهى گرديده اى و مقاومت نزد خدا فزون گشته كه اين چنين باد به دماغ افكنده و اظهار خوشحالى و شادمانى مى كنى؟ 🔹چون مى بينى دنيا به كام تو است و كارها بر وفق مرادت جريان دارد؟ و حكومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنين نيست، آرام باش، به جهل و نادانى اتكا مكن، مگر گفته خدا را فراموش كرده اى: كفار گمان نكنند كه مهلت دادن به آنها به خير آنها است بلكه به آنها مهلت مى دهيم تا بر گناهانشان بيفزايند كه براى آنان عذابى دردناك است. 😭اى پسر آزادشدگان آيا از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را در پس پرده نگهدارى و دختران رسول خدا (ص) به اسارت بسر برند و پرده حجاب آنها دريده و صورت هاشان در برابر دشمنان باز تا افراد دور و نزديك چهره آنان را بنگرند. در حالي كه مرد و محرمى ندارند تا از آنها حمايت كند؟! 🔸آرى چگونه انتظار حمايت داشته باشيم از كسى كه جگر پاكان را به دندان مى كشد و گوشت او از خون شهدا روئيده است و چگونه ممكن است از دشمنى با ما كوتاهى كند كسى كه از روى بغض و كينه به ما نگاه مى كند. 🔹و با چوب خيزران بر لبان و دندان سيد جوانان اهل بهشت مى زند چرا چنين نگوئى كه به خيال خود فتنه را با كشتن ذريه رسول خدا و ستارگان زمين ريشه كن كرده اى، آنگاه پدران خود را مى خوانى، بزودى به آنان ملحق خواهى شد در حالي كه آرزو مى كنى كاش فلج بودم و لال مى شدم و چنين جملاتى را نمى گفتم و چنان كارهائى را انجام نمى دادم، خدايا حق ما را بستان و انتقام ما را از دشمنان بگير و آنها را كه خون ما را ريختند مورد غضب خود قرار ده... 🔸هر چند سخن گفتن با تو مصيبتم را تشديد و اندوهم را افزون مى سازد ليكن بايد تو را از اين گردن فرازى فرود آورم و تو را كوچك سازم و بكوبم و توبيخ و ملامت بسيار گويم، هر چند چشم ها اشكبار و سينه سوزان است و چقدر شگفت آور است كه افراد حزب اللّه به دست آزادشدگان حزب شيطان كشته شوند. 🔹مكر خود را بكار گير و كوشش خود را انجام ده ولى بخدا قسم نمى توانى ياد ما را از ميان مردم محو و نابود كنى و احکام الهى را نمى توانى از بين ببرى اما عار و ننگ عمل زشت تو هرگز شسته نمى شود، زيرا راى تو ضعيف و مدت زندگانيت كوتاه و جمعيت و همدستانت اندك و در روز قيامت منادى پروردگار ندا مى دهد: آگاه باش كه لعنت خدا بر ستمكاران محقق است! 📚منابع ▪️ ▪️ ▪️ ▪️ علیه السلام ▪️ جلد 45 ▪️                    س س ع @hosenih_maghtal
🔹روايتگران و محدثاني كه موضوع ديدار حسين عليه‌السلام با فرماندار مدينه و گفت و گوي آن حضرت با مروان را آورده‌اند، بر آنند كه آن بزرگوار بامداد همان شب، كه تاريخ، از از هجرت را نشان مي‌داد- با گروهي از خاندان خويش از حرم پيامبر خدا به سوي خانه‌ي خدا حركت كرد، و روز همان سال شد، و باقي مانده‌ي ماه شعبان و ماه رمضان، ، و ذي قعده، تا هشت روز از ذي حجه را كه به 125 روز مي‌رسيد در آنجا به جهاد و تلاش و نيايش و عبادت و روشنگري و مبارزه‌ي با ديو استبداد و فريب اموي گذارند. -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔸آن چه پس از پژوهش‌هاي بسيار در مورد رويداد تاريخ ساز عاشورا، و ديگاه و عملكرد امام حسين عليه‌السلام بر نويسنده‌ي اين كتاب (سيد بن طاووس) روشن شد، اين نكته‌ي ظريف و دقيق است كه 🔹آن حضرت از سرانجام كار بزرگ خويش آگاه بود، و رسالت تاريخي او همان بود كه خيرخواهانه و روشنگرانه راه دفاع از دين و دفتر و حقوق و آزادي مردم را در برابر استبداد خشن وسياهكار روزگارش در پيش گرفت؛ و با قوت قلب و ايمان استوار و اراده‌ي تزلزل ناپذير در آن راه گام سپرد. 🔸اين ديدگاه را دلايل بسياري از آن جمله روايات رسيده - كه شمار آن‌ها بسيار است - تأييد مي‌كند؛ براي نمونه: 🔸مرحوم «صدوق» در كتاب «امالي» از شاگردان امام صادق عليه‌السلام، و آنان از آن حضرت و پدران گرانقدرش آورده‌اند كه: در واپسين روزهاي زندگي ظاهري حضرت مجتبي، روزي برادرش حسين - كه درود خدا بر آنان باد - بر كنار بستر او نشست، و با ديدن چهره‌ي برادر، نشانه‌هاي جدايي را خواند، و اشك از ديدگان فرو باريد. امام حسن عليه‌السلام دليل گريه‌ي او را پرسيد؟ ما يبكيك؟ فرمود: گريه‌ام به خاطر رويدادهايي است كه براي شما پيش آورده‌اند. «ابكي لما يصنع بك.» امام مجتبي عليه‌السلام فرمود: آن چه بر من وارد مي‌گردد، بر اثر سم خيانتي است كه آن را به من مي‌خورانند، و با آن جهان را بدرود مي‌گويم؛ ✳️اما هيچ روزي بسان روز شهادت جانسوز تو نيست؛ چرا كه آن روز سي هزار نفر از سپاه مسخ شده‌ي استبداد ✳️در حالي كه نام خدا بر لب دارند، و ادعاي اسلام و ايمان و پيروي از نياي گرانقدرمان محمد صلي الله عليه و آله و سلم را مي‌كنند، بر ريختن خون پاك تو، و به خاك و خون نشاندن ياران فداكارت، و براي پايمال ساختن حرمت و حقوق و امنيت تو و خاندانت، و به بند اسارت كشيدن فرزندان خردسال و زنان و دختران تو، و تاراج خيمه‌هايت همدست و همداستان مي‌گردند! در آن شرايط است كه خداي دادگر لعنت و نفرين هماره و پاينده‌اش را بر استبدادگران اموي فرو مي‌فرستد، و آسمان بر زمينيان خون و خاكستر مي‌باراند، و هر پديده‌اي از پديده‌هاي هستي حتي حيوانات وحشي در جنگل‌ها و ماهيان درياها و اقيانوس‌ها در سوگ سهمگين ات به گريه مي‌افتند. ▪️«و لكن لا يوم كيومك يا أبا عبدالله، يزدلف اليك ثلاثون الف رجل يدعون انهم من امة جدنا محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ينتحلون الاسلام، فيجتمعون علي قتلك و سفك دمك و انتهاك حرمتك، و سبي ذاريك و نسائك و انتهاب ثقلك، فعندها يحل الله ببني امية اللعنة و تمطر السماء دما و رمادا، و يبكي عليك كلي شي‌ء حتي الوحوش و الحتان في البحار.» -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅حسینیه مقتل👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/883621890C02579e5b39
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅استبداد ستيزي نهضت حسين 🔸آن شب به پايان رسيد و بامداد آن شب بود كه حسين عليه‌السلام براي آگاهي از روند رخدادها از خانه بيرون آمد، بر سر راه خويش مروان را ديد. او به آن حضرت گفت:هان اي حسين! من در انديشه‌ي خيرخواهي هستم، بنابراين سخن مرا بشنو تا در امان بماني و رستگار گردي!فرمود: خيرخواهي‌ات چيست؟ بگو تا بشنوم. 🔸او گفت: من خير و صلاح تو را در اين مي‌نگرم كه با امير امت - يزيد - بيعت نمايي؛ چرا كه اين كار براي دين و دنياي تو بهتر خواهد بود. 🔸پيشواي آزادي در پاسخ او، به ترسيم بعد ديگري از مخالفت منطقي و مبارزه‌ي مسالمت آميز و عادلانه‌ي خويش با قدرت فاسد و استبداد پيشه‌ي اموي پرداخت و فرمود: ▪️«انا لله و انا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد، و لقد سمعت جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول: الخلافة محرمة علي آل أبي سفيان.» ▪️آن گاه كه عنصر آلوده‌اي بسان يزيد زمام امور جامعه را به كف گيرد و جامعه‌ي اسلامي به زمامداري چون او گرفتار آيد، بايد فاتحه‌ي اسلام را خواند.سپس افزود: من از نياي گرانقدرم پيامبر خدا شنيدم كه مي‌فرمود: 🔸هان اي مردم! به هوش باشيد كه زمامداري جامعه‌ي اسلامي‌بر خاندان ننگين ابوسفيان حرام است... 🔹سخن ميان حسين عليه‌السلام و سياست باز كهنه كار استبداد به طول انجاميد و سرانجام مروان از استبداد ستيزي و آزادي خواهي آن حضرت سخت در خشم شد، و از او جدا گرديد و رفت. -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅حسینیه مقتل👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/883621890C02579e5b39
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅فساد ستيزي نهضت حسين 🔸آن گاه پيشواي آزادي رو به فرماندار مدينه كرد، و با شهامت و صداقتي وصف ناپذير به روشنگري پرداخت و فرمود: ▪️«أيها الامير! انا أهل بيت النبوة، و معدن الرسالة، و مختلف الملائكة، وبنا فتح الله، وبنا ختم الله، و يزيد رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحرمة، معلن بالفسق ليس له هذه المنزلة، و مثلي لا يبايع بمثله...» ▪️هان اي وليد! تو نيك مي‌داني كه ما خاندان پيامبر و گنجينه‌ي رسالت هستيم؛ خانه‌ي ما محل آمد و شد فرشتگان و جايگاه فرود رحمت خداست. خدا اسلام را به وسيله‌ي خاندان ما آغاز كرد و سرانجام نيز به وسيله‌ي خاندان ما آن را بر همه‌ي مرامها و مسلك‌ها پيروزي بخشيده و جهان گستر خواهد ساخت.اما يزيد - كه تو از من مي‌خواهي به او دست بيعت دهم - خود مي‌داني كه عنصري است گناه پيشه، ميگسار، خونريز، كه بي هيچ پروايي به جنايت و بيداد دست مي‌زند و مرز مقررات خدا را مي‌شكند و خود را به فسق و فجور آلوده مي‌سازد؛ از اين رو فردي چون من با اين ريشه و تبار پرافتخار و خاندان درخشان و سبك و منش عادلانه و بشر دوستانه، با عنصر خودكامه و تبهكاري چون يزيد دست بيعت نخواهد داد؛ و بر اين باور شكيبايي پيش ساز تا فردا در اين مورد بينديشيدم، و نيك بنگريم كه كدامين طرف به پيشوايي دين و دفتر و مديريت جامعه و امت زيبنده است. 🔸آن حضرت پس از اين روشنگري خيرخواهانه و شجاعانه - كه بيانگر نقد رژيم سياهكار اموي و شيوه‌هاي بيدادگرانه‌ي آن، و بيان شجاعانه موضع خويش بود - از تالار فرمانداري بيرون آمد. 🔸پس از بيرون آمدن حسين عليه‌السلام، مروان رو به وليد كرد كه: دوست من! با ديدگاه من به مخالفت برخاستي و گردن او را نزدي، اما بدان كه ديگر به آساني به او دست نخواهي يات. 🔸وليد گفت: واي بر تو! تو با اين دستورت بر اين انديشه‌اي كه دين و دنياي مرا نابود سازي، اما به خداي سوگند من دوست نمي‌دارم كه فرمانروايي همه‌ي دنيا را به من دهند و در برابر آن دستم به خون حسين عليه‌السلام آغشته گردد؛ به خداي سوگند من بر اين باورم كه اگر كسي با ريختن خون او، خداي را ديدار نمايد، ميزان كارهاي شايسته‌اش در روز رستاخيز بسيار سبك و گناهانش سهمگين خواهد بود. خدا چنين كسي را از پليدي گناه پاك نمي‌سازد، و برايش عذابي دردانگيز و دردناك خواهد بود. -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅حسینیه مقتل👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/883621890C02579e5b39
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔹رايزني با شيطان كهنه كار استبداد 🔸فرماندار يزيد - شيطان كهنه كار استبداد - را فرا خواند، و با او در اين مورد به رايزني و مشورت نشست. هنگامي كه او نامه‌ي يزيد را در مورد بيعت گرفتن از حسين عليه‌السلام به هر بهايي - گرچه با ريختن خون پاك او - خواند و از او نظر خواست. ✳️مروان گفت: به باور من او با يزيد بيعت نخواهد كرد، و به او رأي نخواهد داد، و در اين صورت اگر من در جايگاه و موقعيت تو باشم، گردنش را مي‌زنم و فرمان امير را اجرا مي‌كنم! ✳️«وليد» از شقاوت او تكان خورد و گفت: اي كاش من هرگز نبودم و چنين دستور و پيشهادي را نمي‌ديدم و نمي‌شنيدم.«ليتني لم اك شيئا مذكورا.» 🔹مخالفت با نهان كاري و تصميم بدون حضور مردم 🔸پس از اين نشست، فرماندار مدينه پيكي به سوي پيشواي آزادي فرستاد و آن حضرت را براي گفت و شنود به فرمانداري دعوت كرد، و حسين عليه‌السلام به همراه سي تن از خاندان و يارانش وارد شد.وليد پس از بيان خبر هلاكت معاويه، از آن حضرت تقاضا كرد كه با يزيد به عنوان رهبر امت بيعت نمايد، امام حسين عليه‌السلام در پاسخ درخواست او فرمود: ▪️«أيها الامير، ان البيعة لا تكون سرا، ولكن اذا دعوت الناس غدا فادعنا معهم.» ▪️هان اي امير! به كف گرفتن قدرت ملي و امكانات جامعه با نهانكاري و بدون مردم نشايد، از اين رو بيعت و بيعت خواستن - آن هم از انساني همانند من - بايد شفاف و روشن و در حضور مردم انجام پذيرد، نه با سياست نهان كاري و در پشت درهاي بسته؛ بر اين باور هنگامي‌كه فردا مردم را براي بيعت فرا خواندي، مرا نيز به همراه آنان براي اين كار دعوت نما تا من هم ديدگاه خويش را در حضور همگان اعلام دارم. مروان كه در آن نشست حضور داشت، رو به فرماندار نمود كه:هان اي امير! سخن او را نپذير، و اگر هم اينك دست بيعت نمي‌دهد گردنش را بزن! حسين عليه‌السلام از آتش افروزي مروان خشمگين شد و رو به او كرد كه: ▪️«يا بن الزرقاء! أنت تامر بضرب عنقي؟ كذبت و الله و اثمت.» ▪️واي بر تو از فرزند زن كبود چشم! آيا تو دستور مي‌دهي كه گردن مرا بزنند؟ به خداي سوگند كه دروغ مي‌بافي، و با اين حكم ظالمانه و شرر بارت، درون خود را مي‌نمايي و خود را رسوا مي‌سازي. -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅حسینیه مقتل👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/883621890C02579e5b39