هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #سختی_های_سفر_شام
🔹حرم پیامبر خدا صلوات الله علیه را آوردند تا از دروازهای به نام "توما" وارد دمشق کردند وسپس آنها را آوردند تا بر راهپلهء درِ مسجد، آنجا که اسیران را نگاه میدارند، ایستادند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیهالسلام ص۵۱۹
به نقل از کتب:
▪️الفتوح ج۵ ص۱۲۹
▪️مقتل الحسینعلیهالسلام،خوارزمی ج۲ ص۶۱
#شام
#اول_صفر
#ورود_کاروان_به_شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #سختی_های_سفر_شام
📚به نقل از کتاب المصابیح،
🔹به سندش از امام صادقعلیهالسلام، از پدرش امام باقرعلیهالسلام_از پدرم امام علیبنالحسینعلیهالسلام در باره بردن او به سوی یزید پرسیدم.
🔸فرمود: مرا بر شتری لنگ و بدون جهاز، سوار کردند وسر حسینعلیهالسلام بر بالای علمی بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانی بدون پالان، سوار بودند.
🔹کسانی که ما را میبردند، از پشت سر و گردا گردمان،بانیزه، مارا احاطه کرده بودند و آزار می دادند.
🔸اگر اشکی از دیده یکی از ما فرو میچکید، با نیزه به سرش میکوبیدند، تا آنکه وارد شام شدیم.
📣جارجی جار زد: ای شامیان! اینان،اسیران اهل بیت ملعوناند.
📚شهادت نامه امام حسین علیهالسلام ص۵۱۱ به نقل از کتب
▪️الاقبال ج۳ ص۸۹ ؛
▪️بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۵۴ ح۳
#شام
#کوفه_تا_شام
#ورود_کاروان_به_شام
#مجلس_یزید_ملعون
#حضرت_سجاد ع
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅زدن چوب خیزران به لبهای امام...
🔷دینوری گفت: پس زنان اهل بیت عصمت را بر یزید بن معاویه در آوردند و زنان حرمسرای یزید و دختران معاویه و کسان وی چون آن ها را دیدند فریاد کشیدند و بی تابی نمودند و شیون کردند و سر حسین علیه السلام پیش دست یزید بود.
🔻سکینه گفت: والله سنگین دل تر از یزید ندیدم و نه کافر و مشرکی را بدتر و درشت خوی تر از او.
🔶یزید سوی سر می نگریست و می گفت:
لیت اشیاخی ببدر شهدوا - جزع الخزرج من وقع الاسل...
😭آن گاه امر کرد سر حسین علیه السلام را بر در مسجد دمشق نصب کردند.
🔷سبط در تذکره گوید: از یزید بن معاویه مشهور است در تمام روایات مذکور که چون سر مطهر را پیش روی او گذاشتند اهل شام را نزد خویش بخواند و به #خیزران بر آن می زد و اشعار ابن زجری را می خواند لیت اشیاخی الخ.
📚منبع:
📘کتاب شریف #نفس_المهموم شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
#شام
#ماه_صفر
#حضرت_سکینه س
#مجلس_یزید_ملعون
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #خواب_سکینه (س)، دختر امام حسین(ع) در شام
🔹ابن نما گوید:
سکینه(س) در دمشق چنین خوابی دید: 🔸گویی که پنج بزرگوار نورانی پیش آمدند. روی سر هر کدام پیری ایستاده بود و فرشتگان پرامونشان را گرفته بودند.
🔹خدمتکاری نیز پیاده با آنها میرفت. آن نژادگان رفتند و خدمتکار آمد و به من نزدیک شد و گفت:
🔸 ای سکینه، جدت سلامت میرساند. گفتم: بر رسول خدا سلام باد. ای پیک رسول خدا تو که هستی؟
🔹گفت: خدمتکاری از خدمتکاران بهشت.
✳️گفتم: این پیرانی که همراه این نژادگان آمده اند کیستند؟
🔹گفت:
1⃣اول آدم،
2⃣دو ابراهیم خلیل الله،
3⃣سوم موسی کلیمالله و
4⃣چهارم عیسی روحالله است.
✳️گفتم: آن کسی که محاسنش را گرفته و میافتد و بلند میشود کیست؟
5⃣گفت: جدت رسول خدا (ص). گفتم: به کجا میروند؟
گفت: سوی پدرت حسین (ع).
🔹من رفتم و کوشیدم خود را به وی برسانم و بگویم که ستمگران، پس از او با ما چه کرده اند.
🔸در همین حال بود که دیدم پنج کجاوه از نور آمدند درون هر یک از آنها زنی است. گفتم:
✳️این زنانی که میآیند چه کسانی هستند. گفت:
1⃣اولی حوا، مادر انسانها،
2⃣دومی آسیه دختر مزاحم،
3⃣سومی مریم، دختر عمران،
4⃣چهارمی خدیجه، دختر خویلد،
✳️و پنجمی دست بر سرش نهاده و میافتد و بلند میشود. گفتم: او کیست؟ گفت:
5⃣جده ات فاطمه(س)، دختر محمد (ص)، مادر پدرت.
😭گفتم: به خدا سوگند به او خواهم گفت که با ما چه کرده اند.
🔹سپس خود را به او رساندم و در برابرش ایستادم و گریه کنان گفتم:
😭مادر جان! به خدا سوگند حق ما را انکار کردند.
😭مادر جان! به خدا سوگند جمع ما را از هم پراکندند؛
😭مادر جان! به خدا سوگند حریم ما را مباح کردند.
😭مادر جان! به خدا سوگند پدرمان حسین را کشتند.
🔻فرمود: ای سکینه! بس است، دیگر مگو که جگرم را سوزاندی و بندهای قلبم را پاره کردی.
🔻این پیراهن پدرت حسین همیشه با من است و از من جدا نخواهد شد تا آنکه خدای را با آن دیدار کنم.
🔸سپس بیدار شدم و خواستم که آن خواب را پوشیده نگهدارم ولی برای خانواده ام بازگو کردم؛ که میان مردم شایع شد». [1] .
🔹سید بن طاووس ضمن نقل بخشی از خواب از زبان سکینه نقل کرده که این خواب در چهارمین روز اقامت در شام دیده است. [2] علامه ی مجلسی جزئیات بیشتری را به نقل از برخی تألیفات شیعی نقل کرده است. [3] .
📚پی نوشت ها:
▪️[1] مثیرالاحزان، ص 104، به نقل از آن بحارالانوار،، ج 45، ص 140.
▪️[2] الملهوف، ص 220. در آنجا آمده است:
سکینه در خواب به جده اش فاطمه زهرا گفت: مادر جان! به خدا سوگند حق ما را انکار کردند، مادر جان! به خدا سوگند، جمع ما را پراکنده ساختند. مادر جان! به خدا سوگند، حریم ما را مباح شمردند. مادر جان! به خدا سوگند، پدرمان حسین را کشتند.
▪️[3] بحارالانوار، ج 45، ص 194.
#شام
#ماه_صفر
#حضرت_سکینه س
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅خواب سکینه دختر امام حسین علیهم السلام در خرابه شام
🔷سکینه گفت: چون چهار روز از ماندن ما بگذشت در خواب دیدم و خوابی طولانی نقل کرد و در آخر آن گفت:
🔹زنی دیدم در هودج سوار دست بر سر نهاده پرسیدم: کیست؟
🔸گفتند: فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مادر پدرت سلام الله علیها.
🔹گفتم: به خدا سوگند نزد او روم و آن چه با ما کردند با او بگوییم پس شتابان رفتم تا به او رسیدم و پیش از او بایستادم گریان و می گفتم:
▪️ای مادر به خدا حق ما را انکار کردند
▪️ای مادر به خدا جمعیت ما را پریشان ساختند،
▪️ای مادر به خدا حریم ما را مباح شمردند،
▪️ای مادر به خدا پدر ما حسین علیه السلام را کشتند،
🔶گفت: ای سکینه دیگر مگو که بند دلم را گسیختی، این پیراهن پدر تو است از من جدا نشود تا به لقای پروردگار رسم.
🔴شیخ ابن نما گفت: سکینه در دمشق خواب دید گویی پنج شتر از نور روی بدو آوردند و بر هر شتری پیرمردی نشسته است و فرشتگان گردان ها بگرفتند و خادمی با آن ها راه می رود پس شتران بگذشتند و آن خادم به طرف من آمد و نزدیک من رسید.
و گفت: ای سکینه جد تو بر تو سلام می فرستد.
🔻گفتم: سلام بر او باد ای فرستاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تو کیستی؟
🔻گفت: خادمی از بهشت.
⚫️گفتم: این پیرمردان شترسوار کیستند؟
🔹گفت: اول آدم صفوة الله است.
🔸و دوم ابراهیم خلیل الله
🔹و سوم موسی کلیم الله
🔸و چهارم عیسی روح الله علیهم السلام.
✳️گفتم: آن که دست بر محاسن داردو افتان و خیزان است کیست؟
گفت: جد تو رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است
▫️گفتم: به کجا خواهند رفت. گفت: سوی پدرت حسین علیه السلام.
⚫️پس روی به طرف او کرده دویدم تا آن چه ستمکاران پس از وی با ما کردند با او بگویم. در این میان پنج کجاوه از نور دیدم می آیند و در هر کجاوه زنی بود گفتم این زنان کیستند؟
گفت:
🔹اولی حواء مادر بشر است،
🔸دوم آسیه بنت مزاحم،
🔹و سوم مریم بنت عمران
🔸و چهارم خدیجه بنت خویلد
⚫️و پنجمی که دست بر سر نهاده افتان و خیزان است جده تو فاطم است بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مادر پدرت.
⚪️گفتم: به خدا قسم با او بگویم که با ما چه کردند پس به و پیوستم و پیش او ایستادم گریان و گفتم:
ای مادر به خدا حق ما را انکار کردند
ای مادر به خدا جمعیت ما را پریشان ساختند
ای مادر به خدا حریم ما را مباح شمردند
ای مادر به خدا پدر ما حسین علیه السلام را کشتند.
🔴گفت: دیگر مگوی ای سکینه که جگر مرا آتش زدی و بند دلم را پاره کردی این پیراهن حسین علیه السلام است با من و از من جدا نشود تا به لقای پروردگار رسم.
پس از خواب بیدار شدم و خواستم این خواب را پوشیده دارم با کسان خودمان گفتم اما میان مردم شایع شد.
🔷(بحار) از هند زوجه یزید روایت است که گفت: در بستر خفته بودم در آسمان را دیدم گشوده و فرشتگان دسته دسته نزد سر مطهر حسین علیه السلام می آمدند و می گفتند: السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول الله در آن میان پاره ای ابری دیدم از آسمان فرود آمد و مردان بسیار بر آن بودند و مردی درخشنده روی مانند ماه در میان آن ها بود پیش آمده خم شد و دندان های ابی عبدالله علیه السلام را ببوسید و می گفت:
🔹ای فرزند تو را کشتند.
🔸می شود تو را نشناخته باشند؟
🔹از آب نوشیدن تو را منع کردند
ای فرزند من جد تو پیغمبرم و این پدرت علی مرتضی و این برادرت حسن علیهم السلام و این عم تو جعفر و این عقیل و این دو حمزه و عباسند.
و همچنین یکی یکی خاندان را شمردند، گفت: ترسان و هراسان از خواب برجستم و روشنایی دیدم از سر حسین می تافت در طلب یزید شدم او را در خانه تاریکی یافتم روی به دیوار کرده و می گفت:
🔴 مالی و للحسین،
🔵مرا با حسین چه کار و سخت اندوهگین بود.
خواب را با او گفتم سر به زیر انداخت و گفت: چون بامداد شد حرم پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را بخواست و پرسید اینجا بمانید دوست تر دارید یا به مدینه باز گردید و جائزتی گران بها به شما دهم.
✳️گفتند: اول باید بر حسین علیه السلام عزاداری کنیم.
🔶گفت: هر چه خواهید کنید پس حجره ها و خانه ها را خالی کرد، در دمشق و هر زن قرشیه و هاشمیه جامه سیاه پوشید و بر حسین علیه السلام شیون و زاری کردند به مدت هفت روز علی ما نقل.
📚منبع:
📘کتاب شریف #نفس_المهموم شیخ عباس قمی رحمه الله علیه
#شام
#ماه_صفر
#حضرت_سکینه س
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
✳️امان از شام !
🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
#شام
#خرابه
#ماه_صفر
#ام_کلثوم س
#حضرت_رقیه س
#حضرت_زینب س
#حضرت_سجاد ع
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅هند بنت ابی عامر همسر #یزید می گوید :
▪️《كُنْتُ أَخَذْتُ مَضْجَعِي فَرَأَيْتُ بَاباً مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ فُتِحَتْ وَ الْمَلَائِكَةُ يَنْزِلُونَ كَتَائِبَ كَتَائِبَ إِلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُمْ يَقُولُونَ :
[السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)]
فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ نَظَرْتُ إِلَى سَحَابَةٍ قَدْ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ وَ فِيهَا رِجَالٌ كَثِيرُونَ وَ فِيهِمْ رَجُلٌ دُرِّيُّ اللَّوْنِ قَمَرِيُّ الْوَجْهِ》
🔹وقتی سرهای شهدای کربلا را به #شام آوردند، شبي در خواب ديدم که دري از آسمان گشوده شد و فوج فوج ملائکه نازل مي شدند و در برابر سر مبارک حضرت امام حسين(ع) مي ايستادند و مي گفتند :
السلام عليک يا أباعبدالله(ع)!
السلام عليک يابن رسول الله(ص)!
ناگاه ديدم که ابري از آسمان به زير آمد و مردان بسيار در ميان آن ابر بودند. در ميان ايشان مردي بود در نهايت صباحت و نور و صفا!
▪️《فَأَقْبَلَ يَسْعَى حَتَّى انْكَبَّ عَلَى ثَنَايَا الْحُسَيْنِ(ع) يُقَبِّلُهُمَا وَ هُوَ يَقُولُ :
يَا وَلَدِي! قَتَلُوكَ أَ تَرَاهُمْ مَا عَرَفُوكَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوكَ!
يَا وَلَدِي! أَنَا جَدُّكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ هَذَا أَبُوكَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى(ع) وَ هَذَا أَخُوكَ الْحَسَنُ(ع) وَ هَذَا عَمُّكَ جَعْفَرٌ وَ هَذَا عَقِيلٌ وَ هَذَانِ حَمْزَةُ وَ الْعَبَّاسُ ثُمَّ جَعَلَ يُعَدِّدُ أَهْلَ بَيْتِهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ》
🔸وقتی که به زمين رسيد، دويد و خود را به آن سر منور رساند.
در حالی که لب و دندان او را مي بوسيد و نوحه و زاري مي کرد و مي گفت :
اي فرزند دلبند من! تو را کشتند و تو را از آب فرات منع کردند! مگر تو را نشناختند؟!
اي فرزند گرامي!
من جد توام رسول خدا(ص)!
و اين پدر تو است، علي مرتضي(ع)!
و اين برادر تو است حسن مجتبي(ع)!
و اينها عموهاي تواند، جعفر طيار، عقيل، حمزه و عباس!
و يک يک اهل بيت خود را شمرد.
هند می گوید :
▪️《فَانْتَبَهْتُ مِنْ نَوْمِي فَزِعَةً مَرْعُوبَةً وَ إِذَا بِنُورٍ قَدِ انْتَشَرَ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَجَعَلْتُ أَطْلُبُ يَزِيدَ وَ هُوَ قَدْ دَخَلَ إِلَى بَيْتٍ مُظْلِمٍ وَ قَدْ دَارَ وَجْهَهُ إِلَى الْحَائِطِ وَ هُوَ يَقُولُ :
مَا لِي وَ لِلْحُسَيْنِ(ع)؟
وَ قَدْ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْهُمُومَاتُ!
فَقَصَصْتُ عَلَيْهِ الْمَنَامَ وَ هُوَ مُنَكِّسُ الرَّأْسِ!》
🔹من از دهشت اين حال، خايف و ترسان بيدار شدم.
وقتی به نزد سر آن بزرگوار رفتم، ديدم که نور از آن سر منور به آسمان بالا مي رفت.
رفتم که يزيد را بيدار کنم و او را از خواب خود مطلع گردانم که او را در جاي خود نيافتم.
وقتی تفحص کردم، ديدم که به خانه ي تاري درآمده و رو به ديوار نشسته و با غايت بيم و اندوه و خوف مي گويد :
مرا با حسين(ع) چه کار بود؟
وقتی خواب مرا شنيد، غم و بيم او مضاعف شد، سر به زير افکند و جواب نگفت.(۱)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
#اربعین
#حرکت_کاروان_به_سمت_مدینه
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #مدت_اقامت_اهل_بیت_در_شام
🔹تنها کسی که از مورخان کهن به مدت اقامت اهل بیت(ع) در شام تصریح کرده است، قاضی ابوحنیفة، نعمان بن محمد تمیمی مغربی، متوفای سال 363 هجری است. او میگوید:
🔸«آنها یک و نیم ماه در آنجا ماندند» [1]
🔹سید بن طاووس در نقلی نزدیک به این میگوید:
🔸«یک ماه در آنجا ماندند» [2] اما دیگران تنها به ذکر عنوان کلی بسنده کرده اند.
🔹مثل شیخ مفید که میگوید: «چند روز در آنجا ماندند» [3] طبری نیز از وی نقل کرده است. [4] .
🔸آری علامه ی مجلسی به نقل برخی از کتابهای اصحاب آورده است که آنان مدت ده روز در شام اقامت کردند، آنجا که میگوید:
🔹«بنابر نقل مدت هفت روز برایش عزا گرفتند. چون روز هشتم فرارسید، یزید آنان را فراخواند و به آنها پیشنهاد ماندن داد. اما آنها نپذیرفتند و آهنگ بازگشت به مدینه کردند، پس برایشان کجاوه ساختند» [5] اما معلوم نیست که ایشان مطلب را از کجا نقل کرده و این روایت قابل استناد نیست.
🔹اگر نقل ابن سعد را بپذیریم که یزید کس به مدینه فرستاد و از آنجا چند تن از موالی سالمند بنی هاشم نزد وی آمدند و او چند تن از موالی ابوسفیان را با آنها همراه کرد و سپس اسیران را همراهشان به مدینه فرستاد [6] ، در این صورت - با توجه به زمان فرستادن پیک به مدینه و بازگشت آنها به شام - به طور یقین مدت اقامتشان بیشتر میشود.
📚پی نوشت ها:
▪️[1] شرح الاخبار، ج 3، ص 269.
▪️[2] اقبال الاعمال، ص 589.
▪️[3] الارشاد، ج 2، ص 122.
▪️[4] اعلام الوری، ص 249.
▪️[5] بحارالانوار، ج 45، ص 196.
▪️ [6] الطبقات الکبری، ص 84 (زندگینامه ی امام حسین(ع) از بخش چاپ نشده).
#شام
#اربعین
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔻عمر بن سعد سر امام حسين(ع) را در روز عاشورا، همراه خولي بن يزيد اصبحي از قبيلهي حمير و حميد بن مسلم ازدي به نزد ابن زياد فرستاد.
آنها شبانه به كوفه رسيدند و ديدند درب قصر بسته بود، خولی سر مبارک امام حسین(ع) را به منزلش آورد.(۵)
و خولی فردای آن روز، سر مطهر را نزد عبیدالله برد.
2⃣توقف سپاه عمر بن سعد در کربلا دو روز بوده است!
✳️ابن اثیر(متوفای سال ۶۳۰ق) می نویسد :
▪️《أقامَ عُمَرُ بَعدَ قَتلِهِ [الحُسَينِ(ع)] يَومَينِ ثُمَّ ارتَحَلَ إلَى الكُوفَةِ》
🔹عمر بن سعد بعد از شهادت امام حسین(ع) به مدت دو روز در کربلا ماند و سپس به سوی کوفه آمد.(۶)
3⃣ #روز_دوازدهم_محرم ، کاروان اسرا به کوفه رسيد!
✳️شیخ مفید(متوفی سال ۴۱۳ق) می نویسد :
▪️《أقامَ [عُمَرُ بنُ سَعدٍ] بَقِيَّةَ يَومِهِ وَاليَومَ الثّانِيَ إلى زَوالِ الشَّمسِ، ثُمَّ نَادَى فِي النّاسِ بِالرَّحيلِ و تَوَجَّهَ إلَى الكُوفَةِ...
وَ لَمَّا وَصَلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) وَ وَصَلَ ابنُ سَعدِِ مِن غَدِ يَومِ وُصُولِهِ》
🔸عمر سعد عصر روز عاشورا و #روز_يازدهم_محرم را تا اول ظهر در كربلا بود، آنگاه به ياران خود دستور داد تا آماده كوچ كردن به طرف كوفه شوند و هنگامی که سر مطهر امام حسين(ع) به كوفه رسيد، به دنبال سر مبارک، ابن سعد فرداى آن روز با خاندان آن حضرت(ع) وارد کوفه شد.(۷)
4⃣روز چهاردهم [یا پانزدهم] محرم، به دستور ابن زیاد، کاروان اسراء، از کوفه به قصد شام فرستاده شدند!
✳️ابن جوزی(متوفی سال ۶۵۴ق) می نویسد :
▪️《ثُمَّ إِنَّ إبنَ زِيَادِِ حَطَّ الرُّؤُوسَ فِي يَومِ الثَّانِي وَ جَهَّزَهَا وَ السَّبَايَا الَى الشَّامِ الَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيةَ》
🔹سپس عبیدالله ابن زياد سرها را در روز دوم (روز دومی که اسراء در کوفه بودند) پايين آورده و آن ها را همراه با اسيران مجهز و به سمت شام نزد يزيد بن معاويه فرستاد.(۸)
در طول مسیر کوفه تا شام، در برخی منابع نامی از بعضی منزلگاه ها برده شده است، ولی از زمان حضور کاروان اسراء در این منزلگاه ها و مدت اسکان در آنها، ذکری به میان نیامده است.
5⃣کاروان در روز #اول_صفر به دمشق رسید!
✳️کفعمی(متوفی سال ۹۰۵ق) می نویسد :
▪️《وَ فِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وَ هُوَ عَيدٌ عِندَ بَنِي اُمَيَّةَ》
🔹در اول ماه صفر سر مبارک امام حسين(ع) وارد #شام شد و آن روز عيد بنی اميه بود.(۹)
6⃣سر مبارک امام حسين(ع) سه روز در شام آويزان بود!😭
✳️ذهبی(متوفی سال ۷۴۸ق) می نویسد :
▪️《أنَّهُ رَأَى رَأسَ الحُسَینِ(ع) مَصلُوبَاً بِدِمَشقَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ》
🔸ديده شد که سر امام حسين(ع) سه روز در دمشق آويزان بود.(۱۰)
7⃣رویای صادقه #حضرت_سکینه (س) در شام در روز چهارم!
✳️سید بن طاووس می نویسد :
حضرت سکینه(س) نقل می کند :
▪️《لَمّا كَانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقَامِنَا، رَأَيتُ فِي المَنامِ..》
روز چهارم اقامتمان در شام، در عالم رؤيا ديدم که..[که قبلا در روضه حضرت سکینه(س) مفصل به آن اشاره شده است.](۱۱)
8⃣ #یزید اجازه اقامه عزاداری می دهد!
▪️علامه مجلسی(متوفی سال ۱۱۱۱ق) می نویسد :
یزید بعد از به صلیب کشیدن سر مبارک امام حسین(ع) در درون شهر دمشق، این بار دستور داد به اینکه؛
▪️《بِأَنْ يُصْلَبَ الرَّأْسُ عَلَى بَابِ دَارِهِ وَ أَمَرَ بِأَهْلِ بَيْتِ الْحُسَيْنِ أَنْ يَدْخُلُوا دَارَهُ》
🔹سر مطهر امام حسین(ع) را این بار بر آستانه در خانه ی خود بياويزند و به اهل بيت امام حسين(ع) دستور داد تا وارد خانه اش شوند.
▪️《فَلَمَّا دَخَلَتِ النِّسْوَةُ دَارَ يَزِيدَ لَمْ يَبْقَ مِنْ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ لَا أَبِي سُفْيَانَ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَقْبَلَهُنَّ بِالْبُكَاءِ وَ الصُّرَاخِ وَ النِّيَاحَةِ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَلْقَيْنَ مَا عَلَيْهِنَّ مِنَ الثِّيَابِ وَ الْحُلِيِّ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ》
🔸وقتی زنان وارد خانه يزيد شدند، همه ي زنان آل معاويه به گريه و شيون و ناله بر حسين(ع) از آنان استقبال کردند و همه ي لباسها و زينتهاي خود را درآوردند و سه روز ماتم برپا ساختند.(۱۲)
که پیشتر ذهبی عالم اهل سنت نیز در کتاب تاریخ الاسلام مضمون این نقل را آورده است.(۱۳)
ادامه مطالب :👇🏻
هدایت شده از حسینیه مقتل
9⃣کاروان اسراء در هشتم صفر ، #شام را به قصد مدینه ترک کردند!
✳️علامه مجلسی(متوفی سال ۱۱۱۱ق) می نویسد :
هند دختر عبدالله بن عامر، همسر یزید بن معاویه نقل می کند که؛
▪️《فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّامِنُ دَعَاهُنَّ يَزِيدُ وَ عَرَضَ عَلَيْهِنَّ الُمَقَامَ فَأَبَيْنَ وَ أَرَادُوا الرُّجُوعَ إِلَى الْمَدِينَةِ》
🔸وقتي روز هشتم (از اقامت کاروان در شام) فرا رسيد يزيد آنها را فرا خواند و از آنها خواست که در آنجا بمانند و اهل بيت(ع) قبول نکردند، و خواستند که به مدينه برگردند.(۱۴)
پس یزید به نعمان بن بشیر، داد که با برخوردی شایسته، اسراء را به مدینه باز گرداند.
▪️《وَ وَجَّهَ مَعَهُ رَجُلاً فِی ثَلَاثِینَ فَارِسَاً یَسِیرُ اَمَامَهُم》
🔹و همراه نعمان سی نفر سوار کار بودند که پیشاپیش کاروان اسرای کربلا حرکت می کردند.(۱۵)
از هشتم صفر تا بيستم آن، کاروان فرصت دارد که در بیستم این ماه خود را به کربلا برساند.
یعنی حدود دوازده، سيزده روز که فرصت بوده است که کاروانيان خود را به کربلا برسانند.
✳️با توجه به اين که مسير رفت پانزده روز طول کشيده و با در نظر گرفتن اين که کربلا مسير نزديکتري به شام دارد، به راحتي ميتوان باور کرد که کاروان در روز بيستم صفر به کربلا رسيده باشند.
فقط نکته دیگری هست و آن هم درباره محلّ دفن سر مبارك امام حسين(ع)، که در كتابهاى تاريخى شيعه و اهل سنّت و نيز منابع روايى شيعه اختلاف فراوانى درباره آن مشاهده مى شود.
البته مشهورترين قول كه مورد قبول جامعه شيعى قرار گرفته است، آن است كه سر مبارك پس از چندى به بدن ملحق شد و در سرزمين كربلا مدفون گرديد.
علامه مجلسى به اين شهرت اشاره كرده است.(۱۶)
شيخ صدوق(متوفی سال ۳۸۱ق) با نقل روايتى، الحاق سر به بدن در كربلا را از قول فاطمه دختر امام على(ع) و خواهر امام حسين(ع) نقل كرده است، اما درباره كيفيت و چگونگى الحاق ديدگاه هاى مختلفى ابراز شده است.(۱۷)
برخى همانند سيد بن طاووس آن را امرى الهى مى داند كه خداوند با قدرت خود و به صورت معجزه انجام داده است، ولى از چون و چرا درباره آن نهى كرده است.(۱۸)
🔻برخى ديگر چنين گفته اند :
#امام_سجاد (ع) در بازگشت در روز #اربعين (۱۹) يا روزى غير از آن، سر را در كربلا در كنار بدن دفن كرد.(۲۰)
اما اينكه آيا دقيقاً سر به بدن ملحق شد و يا در كنار ضريح و در نزديكى بدن دفن شد، عبارت روشنى در دست نيست و در اينجا نيز سيد بن طاووس چون و چرا را نهى كرده است.(۲۱)
🔻عده اى نیز گفته اند :
پس از آنكه سر را در زمان يزيد سه روز به دروازه دمشق آويزان كردند، پايين آورده و آن را در گنجينه اى از گنجينه هاى حكومتى گذاشتند و تا زمان سليمان بن عبدالملك در آنجا بود.
سپس وى آن را بيرون آورده و پس از تكفين، آن را در گورستان مسلمانان در دمشق دفن كرد.
پس از آن جانشين وى عمر بن عبدالعزيز (حكومت۹۹ تا ۱۰۱ قمری) آن را از گورستان درآورده و معلوم نشد كه با آن چه كرد اما با توجه به تقيد او به ظواهر شريعت، به احتمال فراوان آن را به كربلا فرستاده است.(۲۲)
در پايان متذكّر مى شويم كه برخى از دانشمندان اهل سنّت مانند شبراوى، شبلنجى و سبط ابن حويزى نيز اجمالًا پذيرفته اند كه سر در كربلا دفن شده است.(۲۳)
پس روز #بيستم_صفر ، کاروان به کربلا رسيده و سر مقدس نیز به بدن مطهر حضرت سيدالشهداء(ع) ملحق شده است.
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴
۲)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۱۰۷
۳)المصباح المتهجد شیخ طوسی، ص۳۲۰
۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۶۷
۵)أنساب الأشراف بلاذری، ج۱، ص۴۲۴
۶)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۴
۷)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۴
۸)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۶۰
۹)المصباح کفهمی، ص۵۱۰
۱۰)تاريخ الإسلام ذهبی، ج۵، ص۱۰۷
۱۱)اللهوف ابن طاووس، ص۲۲۰
۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۴۳
۱۳)سير أعلام النبلاء ذهبی، ج۳، ص۳۰۴
۱۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
۱۵)اخبار الطوال دینوری، ص۲۶۱
۱۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۴۵
۱۷)بحارالانوار مجلسی ،ج۴۵، ص۱۴۰ به نقل از امالى شیخ صدوق، ص۲۳۱
۱۸)اقبال الاعمال ابن طاووس، ص۵۸۸
۱۹)کتاب تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيدالشهداء طباطبایی، ج۳، ص۳۰۴
۲۰)اللهوف ابن طاووس، ص۲۳۲
۲۱)اقبال الاعمال ابن طاووس، ص۸۸۵
۲۲)مع الركب الحسينى(ع) طبسی، ج۶، ص۳۲۴ به نقل از مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۲، ص۷۵
۲۳)مع الركب الحسينى طبسی، ج۲، ص۳۲۵
#هشتم_ماه_صفر
#حرکت_کاروان_به_سمت_مدینه
✅ @hosenih_maghtal
✅ #کاروان_حسینی_نزدیک_دمشق
🔹سید ابن طاووس گوید: کوفیان سر امام حسین (ع) را به همراه مردانی که به اسارت گرفته بودند حرکت دادند.
🔸چون نزدیک دمشق رسیدند، 😭
#ام_کلثوم س به شمر - که در میان آنها بود - نزدیک شد و گفت: حاجتی دارم!
گفت چه حاجتی؟
فرمود: چون ما را وارد شهر کردید، از دروازهای ببرید که تماشاگران کمتری داشته باشد؛ و از اینان بخواه که سرها را از محمل ها بیرون بیاورند و از ما دور کنند. زیرا از بس با این حال به ما نگاه کردند خوار و ذلیل گشتهایم!
🔹شمر از روی کفر و سرکشی در پاسخ سؤال وی فرمان داد تا سرها را در وسط محمل ها بر نیزه کنند و آنان را از میان تماشاچیان با همین حالت حرکت داد تا به دروازهی دمشق رسید!» [1[
📚پی نوشت ها:
▪️[1] اللهوف، ص 156 - 155؛ و به نقل از آن نفس المهموم، 430 - 429؛ و ر. ک. مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 347.
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ @hosenih_maghtal