هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #نماز_نشسته_زینب سلام الله علیها
🔹امام سجاد (ع) فرمود:
▪️«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض
▪️و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض
▪️منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف»
🔸عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب
🔸و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر
🔸شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد.
📚ریاحین الشریعه (پیشین)، ج 3، ص62
#نماز_خواندن_نشسته
#نماز_نافله_شب
#کوفه_تا_شام
#حضرت_زینب س
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ کاروان در مسیر شام
🔻ابن لهیئه می گوید:روزی نزدیک کعبه رفته بودم که دیدم مردی پرده کعبه را گرفته و از خدا طلب بخشش دارد.او خطاب به خدا می گفت:هر چند می دانم مرا نخواهی بخشید اما باز تقاضا دارم از گناه من بگذری!
🔹ابن لهیئه میگوید آن مرد را بعداً هم دیدم و به او گفتم:تو دیوانه ای؟!خدا بخشنده و مهربان است،حتی اگر گناهانت به تعداد قطره های باران هم باشد تو را می آمرزد.
🔸آن مرد پاسخ داد:من جزء کسانی بودم که سرِ بُریده امام حسین را از کوفه به شام بردند.شب که شد و خواستم استراحت کنیم،سر را بر زمین گذاشتیم و 😭مشغول نوشیدن شراب شدیم.
✳️شبی که من نگهبان بودم و همراهانم به خواب رفته بودند،عده ای را دیدم که در میان هاله ای از نور ظاهر شدند و به دورِ سر امام حسین طواف کردند.من از ترس نتوانستم کاری کنم و سکوت اختیار کردم.
🔺آن جمع گریه می کردند و شیون می نمودند،یکی از آنها می گفت:ای محمد!خدا به من دستور داده است تا مطیع تو باشم، اگر دستور بدهی زمین را به لرزه در می آورم و همان طور که قوم لوط را از بین بردم،این مردم را هم از بین می برم. حضرت محمد(ص)به او فرمود:
"ای جبرئیل[صبر داشته باش]من در روز قیامت،در پیشگاه الهی از آنها شکایت خواهم کرد".
🔺من با دیدن این منظره فریاد زدم:یا رسول اللّه الأمان!.فرمود:"برو!خدا تو را نیامرزد،آیا با این جنایتی که کردی انتظار داری خدا تو را ببخشد؟".
📚 #مقتل_مقرم ،ص۴۰۷_۴۰۸
📚 #لهوف ،ص۹۷
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅تنور خولی
🔻عمرسعد ملعون سر مبارك امام حسين عليه السلام را همان روز كه روز عاشورا بود با خولي بن يزيد و حميد بن مسلم ازدي نزد عبيدالله بن زياد فرستاد، و دستور داد سرهاي بقيه ياران و خاندان حضرت را جدا كنند (كه به روايت مفيد رحمه الله ۷۲ سر بودند) و آنها را بهمراه شمر بن ذي الجوشن و قيس بن #اشعث و عمرو بن حجاج روانه كوفه كرد، و خود عمرسعد ملعون تا ظهر روز يازدهم در كربلا ماند. آنگاه به كوفه رفت. [1] .
🔺خولي ملعون سر مطهر حسين عليه السلام را برداشت و به تعجيل همان شب خود را به كوفه رسانيد، و چون شب بود و ملاقات ابن زياد ممكن نبود به خانه رفت، آن ملعون دو زن داشت يكي از بني اسد و ديگري نوار دختر مالك، و آن شب نوبت نوار بود.
طبري و ابن نما از نوار همسر خولي روايت كرده اند كه گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زير تغار گذاشت، و وارد اتاق شد و در بستر خود آرميد.
به او گفتم: چه خبر داري؟ گفت: ثروت يك دهر برايت آورده ام، اين سر حسين است كه در سراي توست.
گفتم: واي بر تو، مردم طلا و نقره بياورند و تو سر پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را آورده اي! بخدا هرگز با تو سر به بالين ننهم.
گويد: از بستر برخاستم و به حياط خانه آمدم، و نزد آن تغار كه سر مطهر در زير آن بود نشستم. سوگند بخدا ستوني از نور ديدم كه از آنجا به آسمان سر كشيده، و پرندگان سفيدي اطراف آن مي گرديدند. چون صبح شد آن ملعون سر را نزد ابن زياد برد. [2] .
🔺خولي ملعون سر امام حسين عليه السلام را برداشته و رو به كوفه نهاد. منزل او در يك فرسخي كوفه بود، بخانه خود رفت، زن او از انصار بود و اهل بيت را بجان و دل دوست ميداشت.
خولي ملعون از او ترسيد و سر امام حسين عليه السلام را در تنوري پنهان كرد، و بجاي خود برگشت.
زن او پرسيد: در اين چند روز كجا بودي؟ گفت: شخصي با يزيد ياغي شده بود بجنگ او رفته بوديم. زن هيچ نگفت، و طعام آورد تا خولي ملعون بخورد و خوابيد.
آن زن هر شب براي نماز شب برمي خاست. چون آن شب برخاست خانه را روشن ديد، گويا صد هزار شمع و چراغ روشن كرده باشند. چون نيك نگاه كرد ديد كه روشنائي از آن تنور بيرون مي آيد، تعجب كرد كه من در اين تنور آتش نكرده بودم، اين روشنائي از كجاست!
در آن حال كه نور به سوي آسمان مي رفت چهار زن ديد كه از آسمان فرود آمده به سر تنور رفتند، يكي از آن چهار زن سر را بيرون آورده، مي بوسيد و به سينه ي خود نهاده و مي ناليد و مي گفت: اي شهيد مادر، و اي مظلوم مادر، خداوند روز قيامت داد مرا از كشندگان تو بستاند، و تا داد من ندهد دست از قائمه ي عرش باز نگيرم، و آن زنان بسيار گريستند و سر را در تنور نهاده غائب شدند.
زن برخاست و به سر تنور رفت و سر را بيرون آورد و خوب به آن نگريست چون حضرت حسين عليه السلام را بسيار ديده بود شناخت. نعره اي زد و بيهوش شد، در آن بي هوشي هاتفي آواز داد كه برخيز تو را به گناه اين مرد كه شوهر تست مؤاخذه نخواهند كرد.
زن از هاتف پرسيد: اين چهار زن كه بر سر تنور آمده و گريه و زاري كردند كه بودند؟ ندا رسيد: آن زن كه سر را بر روي سينه مي ماليد و بيشتر از همه مي گريست فاطمه زهرا عليهاالسلام بود، و آن ديگر مادرش خديجه كبري، و سومي مريم مادر عيسي، و چهارم آسيه زن فرعون.
چون آن زن بهوش آمد كسي را نديد، سر را برگرفت و ببوسيد... [3] .
🔺... زن خولي گويد: بي هوش افتادم و در عالم غشوه ديدم حوريان بهشتي آمدند... ناگاه ديدم پنج هودج از آسمان به زمين فرود آمدند، و زنان سياهپوش بيرون آمدند و دور تنور حلقه ماتم زدند. در آن ميان يك زن كه سن وي از همه كمتر بود گريبان دريده، گريان سر را از ميان تنور بيرون آورد و به سينه نهاد، و آه و ناله مي كرد و مي فرمود:
«ولدي، ولدي، يا حسين، أيها الشهيد، أيها المظلوم، قتلوك! و ما عرفوك و من شرب الماء منعوك».
🔺شهيد ثالث قدس سره در «مجالس» مي نويسد: زن خولي گفت: ديدم آن خاتون سر پرخون را بر روي زانو نهاد، و با گوشه ي مقنعه خون و خاكستر از آن سر و صورت و محاسن پاك مي كرد، و مي فرمود: حسين جان، زمين با آن فراخيش براي تو تنگ شد... [4] .
📚منبع
[1] ارشاد: 118:2، #لهوف : 142.
[2] تاريخ طبري: 455:5،
#نفس_المهموم : 382،
#منتهي_الامال: 401:1.
[3] #روضة_الشهداء : 361.
[4] رياض القدس: 205:2.
#تنور_خولی
#کوفه_تا_شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ دیر راهب
🔻اصحاب ابن زیاد،شبی نیز در کنار صومعه ای به استراحت پرداختند.سر مطهر امام حسین(ع)نیز همچنان روی نیزه بود.
🔹راهبِ آن صومعه،نیمه شب از صومعه خارج می شود و صدای ذکر و تسبیح می شنود و می بیند نوری از سر مطهر ساطع می شود.صدای کسی که دیده نمی شد به گوش او رسید،صاحب آن صدا می گفت:،((السلام علیک یا اباعبداللّه)).
🔸راهب شگفت زده می شود و صبح از حاملان رأس می پرسد:این سر متعلق به کیست؟
آنها می گویند:سرِ حسین بن علی بن ابیطالب،فرزند فاطمه_دختر پیامبر اسلام_ است.راهب آنها را نکوهش می کند و می گوید:وای بر شما،پس روایاتی که من خوانده ام صحیح است،در آن روایات آمده است:وقتی این شخص کشته شود آسمان خون می بارد.
🔹راهب از آنها خواست تا اجازه دهند آن سرِ مبارک را ببوسد.اما آنها چنین اجازه ای به او ندادند.آن گاه راهب چند دِرهم به آنها داد و رضایت آنها را جلب کرد و به برکت آن سرِ بُریده مسلمان شد و در همان جا شهادتین را بر زبان راند.
🔸وقتی حاملان سر مطهر،از آن محل دور شدند،به سکه ها نگاه کردند و دیدند روی آنها نوشته شده است:
🔺"[وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموُا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُنَ]".
📚 #مقتل_مقرم ،ص۴۰۸_۴۰۹
📚 #تذکرة_الخواص ،ص۱۵۰
#دیر_راهب
#کوفه_تا_شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
#امروز
19 محرم الحرام :
حرکت کاروان کربلا به سوی شام:
در این روز اهل بیت سیّد الشّهداء علیه السّلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند.
(الوقایع و الحوادث: ج 4، ص 114)
زنهای غیر هاشمیه از انصار امام حسین علیه السّلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند.
( #ابصار_العين فی انصار الحسین علیه السّلام: ص 133)
#نوزدهم_محرم
#کوفه_تا_شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ کاروان در مسیر شام
🔻در یکی از آبادی هایی هم که سر مطهر را برده بودند،مردم آن جا دیده بودند که
✳️قلمی از جنس آهن آشکار شد و بدون این که کسی آن را به دست بگیرد،با خون روی دیوار نوشت:
▪️"[أترجو أمة قتلت حسیناً_شفاعة جده یوم الحساب]".
🔺در یک فرسخی آن محل نیز،وقتی برای استراحت ایستادند و سر مطهر را روی یک تخته سنگ گذاشتند،یک قطره خون از آن بر روی سنگ ریخت.از آن به بعد_تا زمان خلافت عبدالملک بن مروان_در عاشورای هر سال،از آن سنگ خون می جوشید و مردم برای عزاداری امام حسین در اطراف آن جمع می شوند.
🔺اما وقتی عبدالملک مروان به خلافت رسید، دستور داد آن سنگ را بردارند و پنهان کنند،از آن پس دیگر اثری از خون مشاهده نشد اما مردم در جای سنگ بارگاهی ساختند و در آن جا عزاداری را ادامه دادند.
📚 #مقتل_مقرم ،ص۴۰۸
📚 #خصائص_الحسینیه ،ج۲،ص۱۲۹
📚 #نفس_المهموم ،ص۲۲۸
#کوفه_تا_شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ کاروان در مسیر شام
🔻ابن زیاد با فرستاده ای،خبر قتل امام حسین و یارانش را به یزید رساند و از او کسب تکلیف کرد.یزید در پاسخ،از او خواست تا خانواده امام و سرهای مبارک شهدا را به شام ببرند.
🔹ابن زیاد چند نفر از یارانش یعنی،زجربن قیس،ابا بردةبن عوف ازدی،طارق بن ظلبیان و تعداد دیگری را مأمور انجام دستور یزید کرد.
🔸موّرخان نقل کرده اند:
سرِ مبارک امام حسین را،مجبرةبن مرّه،حمل می کرد و پشت سر او،حضرت سجاد(ع)،در حالی که دست هایش را به گردن بسته بودند به همراه خانواده اش قرار داشت.
🔺شمر و تَنی چند نیز با آنها آمده بودند.ابن زیاد به آنها دستور داده بود در مسیر شام به هر شهر و آبادی که رسیدند آنها را معرفی کنند و در معرض دید مردم قرار دهند.
📚 #مقتل_مقرم ،ص۴۰۶_۴۰۷
📚 #لهوف ،ص۹۵_۹۷
📚کامل ابن اثیر،ج۴،ص۳۴
📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۴
📚مرآةالجنان،ج۱،ص۱۳۴
📚جمهرةانساب العرب ابن حزم،ص۱۶۶
📚المنتخب،ص۳۳۹
#کوفه_تا_شام
#کوفه
#شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅دیر راهب
🔻لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً.
🔺ترجمه فارسی:
مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب: هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت.
▪️راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مىگفت:
▪️«خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!» راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید.
▪️ سر به سخن آمد و گفت:
▫️«اى راهب ! چه مى خواهى؟».
▫️ گفت: تو کیستى؟
▫️گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد.
▫️ راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى: «من ، شفیع تو در روز قیامت هستم»
▫️سر به سخن درآمد و گفت: «به دین جدّم محمّد درآى»
▫️راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند دیدند که درهم ها سنگ شده است.
📚منابع:
🔹مناقب آل ابی طالب
🔹ابن شهر آشوب مازندرانی ج ۴ ص ۶٠
🔹بحار الأنوار علامه مجلسی : ج ۴۵ ص۳۰۳
#دیر_راهب
#کوفه_تا_شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔹عمر بن سعد ملعون زنان و حرم امام حسین علیهالسلام را بر شتران بیجهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سختترین مصائب و هُموم کوچ داد...
#کوفه_تا_شام
✅ @hosenih_maghtal
41- قنسرین شهری است در شام بین حلب و حمص واقع شده است، و کوهی در آنجا وجود دارد که میگویند قبر حضرت صالح پیامبر در آنجاست و در آن آثار پای شتر دیده میشود. (معجم البلدان 4/403).
42- الله غافلا" عما یعمل الظالمون) و بر جانب دیگر آیه (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) نفش گردیده است.
43- معرة النعمان: موضعی است بین حماة و حلب، و به نام نعمان بن بشیر انصاری نامگذاری شده است چون یکی از فرزندان او در آنجا مدفون است، و گفته شده که قبر یوشع بن نون علیهالسلام در آنجاست، ولی صحیح آن است که قبر او در «نابلس» است. (معجم البلدان 5/165).
44- شیزر: منطقهای است در شام، که در نزدیکی مغزه قرار دارد و از آنجا تا حماة یک روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/826).
45- کفر طالب: شهری است بین مغزه و شهر حلب، در منطقهای قرار گرفته که آب آشامیدنی آن بوسیله آب باران که در جای مخصوصی جمعآوری میگردد تأمین میشود. (معجم البلدان 4/470).
46- سیبور را با این نام در معاجم بلدان نیافتم ولی مقتل نویسان آن را از جمله منازل بین راه شام ذکر کردهاند. (ریاض الاحزان 83).
47- آل پیامبر بر شتران بی جهاز سوار شوند، و آل مروان سوار بر مرکبهای نجیب شوند ؟ (الدمعة الساکبة 5/67).
48- حماة بن فتح: شهر بزرگ و دارای خیرات زیاد بوده و بازارها و اطراف آن را دیواری محکم احاطه نموده است، فاصله آن تا شهر حمص یک روز راه و تا دمشق برای قافلهها پنچ روز مسافت بوده است. (معجم البلدان 2/300).
49- در ریاض الاحزان از یکی از کتب مقاتل روایت کرده است که مؤلف آن گفته است: به سفر حج رفتم تا به حماة رسیدم، در باغستانهای آنجا مسجدی بود که آن را «مسجد العین» میگفتند، وارد مسجد شدم، در یکی از ساختمانهای آن پردهای از دیوار آویخته دیدم، آن را کنار زدم، سنگی دیدم که در دیوار مورب کار گذاشته شده بود و نشانه گردن در آن دیدم! و بر آن خون خشک شدهای مشاهده کردم، از یکی از خادمان مسجد پرسیدم که: آن سنگ و نشانه گردن و آن خون منجمد چیست ؟! گفت: این سنگ، جای سر مبارک حسین بن علی است که وقتی آن را به دمشق میبردند، بر این سنگ نهاده بودند. (ریاض الاحزان 83).
50- حمص: شهر بزرگی است بین دمشق و حلب، و( درکنارش قعلهای که بر تلی قرار دارد. و در حمص قبر خالد بن ولید و پسرش عبدالرحمن و عیاض بن غنم است. (مراصد الاطلاع 1/425).
51- بعلبک، شهری است قدیمی که تا دمشق سه روز راه است، و در این شهر بناهای عجیب و آثار عظیمی وجود دارد و قصرهایی پر استوانه ازسنگ که در دنیا نظیر ندارد. (مراصد الاطلاع 1/207).
52- قمقام زخار 550.
53- خداوند عمران و آبادانی آنها را نابود و آب آنها را شیرین نگرداند و دست ستمگران را از سر آنها کوتاه نکند».
54- این، همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایانپذیر نیست و مصائب آن نامشخص است؛ ای کاش میدانستم که مشغلههای زمان تا به کجا ما را به دنبال خود میکشاند و میبینی که ما او را به خود نمیکشانیم؛ ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت میکنند ؛ گویا ما در میان آنان چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر بیان فرموده است، نادرست بود!، وای بر شما، نسبت به رسول خدا کفران پیشه کردید و شمایان به گم کرده راهی میمانید که راهها را نمیشناسد».
55- بحار الانوار 45/126.
56- واقعه راهب و شمردن زر و گرفتن سر مطهر را در این مرحله مینویسند و میگویند: چون این کرامات را دیدند، سخت ترسیدند و با شتاب به حرکت خود ادامه دادند تا به دمشق رسیدند.
57- ترتیب منازل بین راه از کوفه تا به شام غالبا از قمقام زخار، با تلخیص نقل کردهایم. (قمقام زخار 547).
58- الملهوف 72.
59- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشتهاند. (مقتل الحسین مقرم 348).
60- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین میکرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کردهاند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم 348).
61- الملهوف 73.
کتاب قصّه کربلا، علی نظری منفرد
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔹گاهی معنی بعضی کلمات یک دنیا روضه است...
🔸اسیری...
🔹کنیزی...
🔸خارجی...
🔹بازار برده فروش ها...
🔸مجلس شراب...
🔹خرابه...
🔸سنگ و چوب خوردن در کوچه ها...
و.....بگذریم😭
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ @hosenih_maghtal
✅همسران امام حسین علیه السلام
🔻اکثر تاریخ نگاران از جمله شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد همسران امام حسین (ع) را پنج زن ذکر کرده اند:
1. شهربانو
2. لیلا
3. زنی از قبیله قضاعیه
4. ام اسحاق
5. رباب. [۱]
🔺۱- شهربانو:
شهربانو مادر امام سجاد (ع) درباره محل تولد و اصل و نسبش اختلاف زیادی است. گروهی نام او را شاه زنان، شاه جهان، شهربانو و شهربانویه گفته اند.
بنا به گفته این گروه او دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانى بوده است. در روایت وارد شده است که وی بعد از ولادت حضرت سجاد (ع) به تب نفاس از دنیا رفت. [۲]
🔺۲- لیلا:
مادر حضرت علی اکبر (ع) که در باره حضورشان در حادثه کربلا و بعد از آن تردید جدی وجود دارد.
🔺۳- زنی از قبیله قضاعیه.
🔺۴- امّ اسحاق دختر طلحة بن عبید اللّه:
وی از قبیله تیم بوده و مادر فاطمه دختر امام حسین (ع) است که در حادثه کربلا حضور نداشت.
🔺۵- رباب:
بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، همسر سید الشهدا «ع» و مادر سکینه و على اصغر (عبد الله) است. او در سفر کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت، سپس به مدینه باز گشت و مدّت یک سال براى سید الشهدا «ع» عزادارى کرد و مرثیه هایى هم در سوگ آن حضرت سرود.
🔸خواستگارانى از اشراف و بزرگان قریش را ردّ کرد و حاضر نشد با کسى ازدواج کند.
😭در سوگ ابا عبد اللّه «ع» پیوسته گریان بود و زیر سایه نمیرفت، از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین «ع» یک سال بعد (در سال 62 هجرى) جان باخت. [۳]
✳️برای امام حسین (ع) بعضی همسر دیگری نقل کرده اند که فرزند خود (به نام محسن) را نزدیک شهر حلب در مکانی به نام جوشن، که معدن مسی در آن بوده سقط کرده، و احتمال دارد که این همسر یکی از همان همسرانی باشد که بیان کردیم.
🔹حموی در معجم البلدان گفته است: جوشن کوهی است در طرف غربی حلب، وقتی اسرای اهل بیت (ع)را از آن جا عبور دادند.
😭همسر امام حسین که حامله بود از آنان طلب آب و غذا کرد ایشان او را ناسزا گفتند و از آب و نان منع کردند، پس آن زن آنها را نفرین کرد و آن معدن از کار افتاد، و آن مکان معروف به مشهد السقط و مشهد الدکة شد. [۵]
📚منبع:
[1] شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، ج 2، ص 135، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق.
[2] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 750، موسسة امام مهدی عج، قم، 1409هـ. ق.
[3] ابن اثیر، عز الدین، الکامل، ج 4، ص 88، دار صادر، بیروت، 1385 هـ ق.
[5] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 186، دار صادر، بیروت، 1995 م.
#همسران_امام_حسین علیه السلام
#حضرت_رباب سلام الله علیها
#اصحاب_سیدالشهدا
#کوفه_تا_شام
✅ @hosenih_maghtal
✅ #کاروان_حسینی_نزدیک_دمشق
🔹سید ابن طاووس گوید: کوفیان سر امام حسین (ع) را به همراه مردانی که به اسارت گرفته بودند حرکت دادند.
🔸چون نزدیک دمشق رسیدند، 😭
#ام_کلثوم س به شمر - که در میان آنها بود - نزدیک شد و گفت: حاجتی دارم!
گفت چه حاجتی؟
فرمود: چون ما را وارد شهر کردید، از دروازهای ببرید که تماشاگران کمتری داشته باشد؛ و از اینان بخواه که سرها را از محمل ها بیرون بیاورند و از ما دور کنند. زیرا از بس با این حال به ما نگاه کردند خوار و ذلیل گشتهایم!
🔹شمر از روی کفر و سرکشی در پاسخ سؤال وی فرمان داد تا سرها را در وسط محمل ها بر نیزه کنند و آنان را از میان تماشاچیان با همین حالت حرکت داد تا به دروازهی دمشق رسید!» [1[
📚پی نوشت ها:
▪️[1] اللهوف، ص 156 - 155؛ و به نقل از آن نفس المهموم، 430 - 429؛ و ر. ک. مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 347.
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ @hosenih_maghtal
✅ #از_کوفه_تا_شام
🔹عبیدالله بن زیاد،پس از روانه کردن سر حسین علیهالسلام فرمان داد که زنان و کودکان او را آماده کنند و فرمان داد تا علیبنالحسین علیهالسلام را تا گردن در بند کنند.
🔸آنگاه،آنان را با مُجفِربنثعلبهعائذی و شمربنذیالجوشن، در پی سر ، روانه کرد. 🔹آنان رفتند تا به حاملان سر رسیدند و علیبنالحسینعلیهالسلام در راه، کلمهای با آنان سخن نگفت تا به شام رسیدند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیه السلام ص۵۰۲
▪️به نقل از الارشاد:ج۲ص۲۴۵.الاعلام الوری: ج۱ ص۴۳۷.
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ @hosenih_maghtal
✅ #کوفه_تا_شام
🔹روانه کردن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله به شام
🔸الامالی_صدوق به نقل از دربان ابن زیاد_:
🔹عبیدالله بن زیاد،فرمان داد تا اسیران و سر حسین علیهالسلام را به شام ببرند.
🔸گروهی از آنان که با آن کاروان رفته اند برایم گفتند که شب ها تاصبح،صدای نوحه گری جنیان را برحسین علیهالسلام میشنیدند.
📚شهادت نامه امام حسین علیهالسلام ص۵۰۰ به نقل از:
▪️الامالیصدوق ص۲۳۰ح۲۴۲
▪️روضهالواعظین:ص۲۱۰.
✅ @hosenih_maghtal
✅ #کوفه_تا_شام
🔹عبیدالله بن زیاد،پس از روانه کردن سر حسین علیهالسلام فرمان داد که زنان و کودکان او را آماده کنند و فرمان داد تا علیبنالحسین علیهالسلام را تا گردن در بند کنند.
🔸آنگاه،آنان را با مُجفِربنثعلبهعائذی و شمربنذیالجوشن، در پی سر ، روانه کرد
🔹آنان رفتند تا به حاملان سر رسیدند و علیبنالحسینعلیهالسلام در راه، کلمهای با آنان سخن نگفت تا به شام رسیدند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیه السلام ص۵۰۲
▪️به نقل از الارشاد:ج۲ص۲۴۵.الاعلام الوری: ج۱ ص۴۳۷.
#حضرت_سجاد ع
✅ @hosenih_maghtal
✅ #سختی_های_سفر_شام
🔹به نقل از حباببنموسی، از امام صادق علیهالسلام ، از پدرش امام باقر علیه السلام، از امامسجاد علیهالسلام :
🔸ما را از کوفه به سوی یزیدبنمعاویه بردند. راه های کوفه، پر از مردم گریان بود و بیشترِ شب گذشته بود؛ ولی از فراوانی مردم، نتوانسته بودند ما را عبور دهند.
🔹باخود گفتم: اینان، همانها هستند که ما را کشتند و اکنون میگِریند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیهالسلام ص۵۱۱
▪️به نقل از الطبقات الکبری(الطبقه الخامسه من الصحابه): ج۱ ص۵۰۱ح۴۶۳
#کوفه_تا_شام
#حضرت_سجاد ع
✅ @hosenih_maghtal
✅ #در آغوش گرفتن #سر_مبارک امام حسین توسط #راهب_نصرانی
🔹هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مىگفت:
🔸«خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!»
🔹راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و
▪️گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟».
▪️گفت: تو کیستى؟
▪️گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد.
🔸راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى:
▪️«من ، شفیع تو در روز قیامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دین جدّم محمّد درآى»
🔹راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند دیدند که درهم ها سنگ شده است.
--------------------------------------------------
✅متن عربی:
🔸لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً.
--------------------------------------------------
📘#مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب
#کوفه_تا_شام
#دیر_راهب
#شام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com
✅دفن بدن جون در کربلا
🔻بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود وسپس او را دفن کردند.
📚منتخب التواریخ :ص311
#دفن_بدنهای_مطهر
#اصحاب_سیدالشهدا ع
#جون_بن_حوي
#بیستم_محرم
#کوفه_تا_شام
#جون
✅ @hosenih_maghtal
✅دفن بدن جون در کربلا
🔻بعد از ده روز از واقعه عاشورا، جمعى از بنىاسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفارى را در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود، پیدا کرده و سپس او را دفن نمودند. جون کسى بود که امیرالمومنین علیهالسلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
🔺هنگامى که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه بازگشت و در خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام حسن مجتبى علیهالسلام و سپس به خدمت امام حسین علیهالسلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد.
🔹او در کربلا جنگ نمایانى کرد، تا این که اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد نمودند.
🔸هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین علیهالسلام سر او را به دامن گرفت و بلندبلند گریست، سپس دست مبارک را بر سر و صورت جون کشید و فرمود:
▪️«اللّهُمِّ بَیِّض وَ جْهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد علیهمالسلام؛
◽️بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهمالسلام محشورش فرما».
📚عبدالحسين نيشابورى، تقویم شیعه، صفحه 33.
#جون_بن_حوي
#دفن_بدنهای_مطهر
#اصحاب_سیدالشهدا ع
#بیستم_محرم
#کوفه_تا_شام
#جون
✅ @hosenih_maghtal
✅ کوفه تا شام...
🔻سید بن طاووس میگوید:
چون یزید بن معاویه نامه عبیدالله را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبیدالله بن زیاد فرمان داد که سر امام حسین علیهالسلام و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد.
🔺ابن زیاد محفر بن ثعلبه را خواند و آن سرهای پاک و اهل بیت آن حضرت را به او سپرد، و او آنان را 😭همانند اسیران کفار در حالی که اهالی شهرها به تماشای ایشان و سرهای مبارک میپرداختند، به شام برد(۱).
🔺امام محمد باقر(ع) فرموده است:
🔹از پدرم علیبنالحسین علیهالسلام پرسیدم که چگونه او را از کوفه به شام حرکت دادند؟!
😭فرمود: مرا بر شتری که عریان بود و جهاز نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین علیهالسلام را بر نیزهای نصب کرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهائی که زیراندازی نداشت سوار کردند، و اطراف و پشت سر ما را گروهی با نیزه احاطه کرده بودند، و چون یکی از ما میگریست با نیزه به سر او میزدند! تا آنکه وارد دمشق شدیم(۲).
📚منبع:
۱- الملهوف 71.
۲- بحار الانوار 45/145.
#کوفه_تا_شام
#حضرت_باقر علیه السلام
#حضرت_سجاد علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
✅امام سجاد علیه السلام از کیفیت این سفر میگوید:
🔻{الإقبال عن کتاب المصابیح بإسناده عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبیه مُحَمَّد بن علیّ [الباقر] علیهما السلام:
سَأَلتُ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام عَن حَملِ یَزیدَ لَهُ، فَقالَ:
حَمَلَنی عَلى بَعیرٍ یَطلُعُ بِغَیرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفی عَلى بِغالٍ اکُفٍ 3، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَینٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: یا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبایا أهلِ البَیتِ ....}.
📚الإقبال به نقل از کتاب المصابیح،به سندش از امام صادق(ع)،از پدرش امام باقر(ع):
🔺از پدرم على بن الحسین(ع)درباره ی بردن او به سوى یزید پرسیدم.
😭فرمود:مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز سوار کردند و سر حسین(ع)بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان،پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان سوار بودند.
😭کسانى که ما را می بردند،از پشت سر و گرداگردمان با نیزه ما را احاطه کرده بودند و آزار می دادند.
😭اگر اشکى از دیده یکى از ما فرو می چکید با نیزه به سرش می کوبیدند تا آن که وارد شام شدیم.
😭جارچى جار زد:اى شامیان!اینان،اسیران اهل بیتِ ملعون اند".
📚الاقبال،ج۳،ص۸۹
📚 #بحارالانوار ،ج۴۵،ص۱۵۴،ح۳
#کوفه_تا_شام
#شام
#ورود_کاروان_به_شام
#حضرت_سجاد ع
✅ @hosenih_maghtal
✅ورود کاروان به شام در روز اول ماه صفر 61 (هـ.ق.)
🔻به نقل مشهور، کاروان اسیران اهل بیت(ع) و سرهای شهیدان، پس از 11 روز حرکت ✳️ سریع و بیوقفه و با رنج و آزار و سختیهای فراوان، سرانجام در روز اول ماه صفر 61 هجری قمری وارد شام شدند.
🔹 بنابراین از نوزدهم محرم که از کوفه حرکت کردند تا اول ماه صفر، بین کوفه و شام در راه بودند.
🔸 تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی در پایان قرن نهم هجری در کتاب «المصباح» خویش و شیخ بهایی و حاج شیخ عباس قمی در منتهی الآمال نوشتهاند:
▪️«روز اول ماه صفر اهل بیت(ع) و سر بریده امام حسین(ع) و سایر شهیدان کربلا را وارد دمشق کردند.» برخی از مورخان تاریخ امامت و تشیع و روزنگاران تاریخ کربلا و عاشورا از سفر اجباری کاروان اهل بیت(ع) به شام سخن گفتهاند، اما در ارتباط با تاریخ رسیدن به شام یا اظهار نظری ندارند یا زمانهایی غیر از اول ماه صفر سال 61 هجری قمری را ذکر کردهاند.
✳️اما قول مشهور همین اول ماه صفر سال 61 است.
#شام
#اول_صفر
#ماه_صفر
#کوفه_تا_شام
#ورود_کاروان_به_شام
✅ @hosenih_maghtal
✅ بخشی از مقتل دروازه شام
🔻اهل بیت سيدالشهداء عليهمالسلام را روز اول ماه صفر همراه سرهای شهدا، همچون اسیران کفار و ترک و دیلم، با دستانی بسته و صورتهای باز سوار بر مرکبهای بدون جهاز از دروازه «توما» يا دروازه «ساعات» وارد شام (دمشق) كردند و از بازار عبورشان دادند؛ به نحوی که اهل ذمه نیز بر ایشان اهانت میکردند و بر پلههای مسجد جامع که جایگاه اسرا بود، نگاهشان داشتند.
✳️ذكر اين نكته ضروري است كه در كوفه، اهل بيت علیهمالسلام را میشناختند و به فضايلشان آگاه بودند. بنابراین مردم، گريان و پشيمان بودند، اما در شام كه اسلامشان اموی بود، به دليل عدم شناخت اسلام راستين و اهل بيت و تبليغات بنیاميه، برخورد مردم به گونهای توهينآميز و زشت بود كه بسيار به اهل بيت سخت گذشت.
🔸امام صادق از امام باقر و ایشان از امام سجاد علیهمالسلام نقل میفرمایند که فرمود:
▪️«مرا بر شتری لَنگ و بیجهاز سوار کردند و سر پدرم بر عَلَمی بود و زنان ما پشت سر من بر استران بدون پالان سوار بودند. نگهبانان پشت سر و اطراف ما با نیزه ما را احاطه کرده بودند و هرگاه کسی از ما گريه میکرد با نیزه بر سرش میزدند. تا اینکه وارد شام شدیم و منادی ندا میداد:
😭«ای مردم شام! اینان اسیران اهل بیت ملعون هستند.»
حضرت #ام_کلثوم سلامالله عليها از شمر ملعون خواست که آنان را از دروازهای ببرد که جمعیت کمتری دارد و سرها را از آنان دور کند؛ چرا که خاندان آلالله از فرط نگاه نامحرمان خوار شده بودند. اما آن نانجیب، دقیقا برعکس خواسته ایشان عمل کرد و اهلبیت را از شلوغترين دروازه، در حالی كه سرهای مقدس شهدا در ميان ايشان بود، وارد شهر كرد.
🔸سهل بن سعد ساعدی نقل میکند که در سفر زیارت بیتالمقدس به شام رسیدم. دیدم همه جا آذین بسته و مردم شادند و زنان با دف و طبل پایکوبی میکنند. پرسیدم مگر شاميان عيدی دارند كه ما از آن اطلاع نداريم؟ گفتند: گويا تو غريبهای. خود را معرفی كردم.
گفتند: آيا تعجب نمیكنی چرا آسمان خون نمیبارد و زمين اهلش را فرو نمیبرد؟
گفتم مگر چه شده؟
گفتند که سر حسین را به همراه اهل بیت اسیرش از دروازه ساعات وارد میکنند.
به آنجا رفته و دیدم سر امام حسین بر نیزه شکستهای به دست اسبسواری است و در پی آن، زنانی بر شتران بیجهاز وارد شدند. به یکی از بانوان نزدیک شدم و گفتم:
که هستی؟
گفت: من سکینه بنتالحسینم.
گفتم: من صحابی رسول خدا هستم و از ايشان حديث شنيدهام. آیا خواستهای داری؟
😭فرمود: به حامل سر بگو سر را از ما جلوتر ببرد تا مردم به دیدن سر مشغول شوند و به ما نگاه نکنند که ما حرم رسول خداییم. من 400 دينار به نيزهدار دادم و او جلوتر رفت.
پیرمردی از اهل شام آمد و زبان به ناسزا گشود و گفت: «خدا را شکر که شما را کشت و بلاد اسلامی را از شرتان ایمن ساخت و امیرالمومنین را بر شما مسلط کرد.»
امام سجاد فرمود:
«ای پیرمرد! آیا قرآن خواندهای؟»
عرض کرد: بلی.
فرمود: «آیا این آیه را میشناسی که میفرماید:
▪️ «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؟»
عرض کرد: بلی.
▪️فرمود: «و آیا خواندهای که و آتی ذی القربی حقه».
عرض کرد: بلی.
حضرت فرمود: «آن نزدیکان ما هستیم.»
باز فرمود: «این آیه را خواندهای که
▪️میفرماید: «واعلمو انما غنمتم من شیئ فان لله خمسه و لرسول و لذی القربی؟»
گفت: آری.
فرمود: «آن نزدیکان ما هستیم.» و باز
▪️فرمود: «آیا خواندهای که انما یریدالله لیذهب عنکمالرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا؟»
عرض کرد: بله.
فرمود: «ما اهل بیت هستیم که خداوند آیه طهارت را مخصوص ما نازل کرد.»
پیرمرد ساکت و پشیمان شد و تاملی کرد و گفت: تو را به خدا شما آنان هستید؟ فرمود: «بلی به خدا سوگند و بدون شک، ما همانها هستیم و بهحق جدمان رسول خدا ما همانها هستیم.»
پیرمرد گریست و عمامهاش را بر زمین کوبید و گفت: «خدایا! ما از دشمن آل محمد چه از جن باشد و چه انسان بيزاريم.» سپس گفت: «آیا میتوانم توبه کنم؟»
🔺امام سجاد فرمود: «آری اگر توبه کنی خدا قبول میکند و تو با ما خواهی بود.»
برخی گفتهاند خبر به یزید رسید و او را کشت.
🔹منهال بن عمرو نقل میكند: در شهر شام به امام سجاد علیهالسلام عرض كردم:
🔸يابن رسولالله! احوال شما چگونه است؟
فرمود: «اوضاع ما مانند بنیاسراييل است در ميان فرعونيان كه پسرانشان را سر میبريدند و زنان آنها را زنده نگاه میداشتند. روزی عرب بر ديگران فخر میكرد كه محمد صلیالله علیه و آله عرب است و قريش بر عرب فخر میكرد كه محمد از قريش است و ما خاندان او هستيم كه حق ما غصب شده و گرفتار و كشته و آوارهايم.
📚 منابع:
بحارالانوار ج 45/ علامه مجلسی
#مقتل_الحسین ج 2/ خوارزمی
#لهوف / سید بن طاوس
#نفس_المهموم / شيخ عباس قمی
#ورود_کاروان_به_شام
#کوفه_تا_شام
#اول_صفر
#حضرت_سجاد ع
#حضرت_سکینه س
#ام_کلثوم س
#شام
✅ @hosenih_maghtal
✅ #سختی_های_سفر_شام
📚به نقل از کتاب المصابیح،
🔹به سندش از امام صادقعلیهالسلام، از پدرش امام باقرعلیهالسلام_از پدرم امام علیبنالحسینعلیهالسلام در باره بردن او به سوی یزید پرسیدم.
🔸فرمود: مرا بر شتری لنگ و بدون جهاز، سوار کردند وسر حسینعلیهالسلام بر بالای علمی بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانی بدون پالان، سوار بودند.
🔹کسانی که ما را میبردند، از پشت سر و گردا گردمان،بانیزه، مارا احاطه کرده بودند و آزار می دادند.
🔸اگر اشکی از دیده یکی از ما فرو میچکید، با نیزه به سرش میکوبیدند، تا آنکه وارد شام شدیم.
📣جارجی جار زد: ای شامیان! اینان،اسیران اهل بیت ملعوناند.
📚شهادت نامه امام حسین علیهالسلام ص۵۱۱ به نقل از کتب
▪️الاقبال ج۳ ص۸۹ ؛
▪️بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۵۴ ح۳
#شام
#کوفه_تا_شام
#ورود_کاروان_به_شام
#مجلس_یزید_ملعون
#حضرت_سجاد ع
✅ @hosenih_maghtal