eitaa logo
حسینیه مقتل
5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
327 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹حسین علیه السلام از شاهراه بزرگ بسمت مکه روانه شد و این آیه را تلاوت میکرد: ▪️فَخَرَجَ مِنْهَا خَآئِفًا يَتَرَقَّبُ(قصص ۲۱) 🔸بیرون رفت از آن ترسان و انتظار تعقیب داشت... 🔸کسانش گفتند: 🔹خوب است مانند ابن زبیر از بیراهه برویم تا تعقیب کنندگان به شما نرسند. فرمود:نه بخدا! تا حکم خدا جاری شود از این راه جدا نشوم. 🔹و حسین علیه السلام شب جمعه سوم شعبان وارد مکه شد و قرائت میکرد: ▪️وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَآءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّيٓ أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَآءَ السَّبِيل(قصص ۲۲) 🔸وچون به سوی مدین متوجه شد گفت امید است خدا مرا به راه راست رهبری کند. -------------------------------------------------- 📘 ص ۷۶ ره علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹عابس ابن ابی شبیب از شجاعان عرب بود . روز عاشورا برای وداع نزد امام آمد و سلام کرد و گفت: 🔸ای اباعبدالله ، آگاه باش به خدا در زمین نه خویش و نه بیگانه ، نه دور و نه نزدیکی دارم که که در پایان روز ببینم عزیزتر و محبوب تر از تو باشد و نه سراغ دارم 🔹اگر برایم مقدور بود که برای دفع ظلم و بلا از تو چیزی عزیزتر از جان و خونم را صرف کنم البته میکردم. شاهد باش که من بر هدایت تو و پدرت استوارم 🔸سپس پیاده با شمشیر برهنه به جانب آن لشکر رفت . اما پیشانی اش ضربتی برداشت. از آن مردم مبارز میطلبید 🔹این شجاعت که برای عمر ابن سعد سنگین آمد دستور داد سنگ بارانش کردند ✳️عابس در این حال زره را از تن و کلاه خود را از سرانداخت و بر دشمن حمله کرد. 🔹وقتی شهید شد عمر ابن سعد گفت این مرد را یکنفر به تنهایی نکشته است آنگاه آن سرِ پر شور را به نزد امام پرتاب کردند -------------------------------------------------- 📘 و ۷۲ پروانه علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹علی امام من است و منم غلام علی... ✅ @hosenih_maghtal
🔸کسی که برای حج یا عمره احرام بسته است از کارهایی باید اجتناب نماید که به آن ها محرمات احرام گفته می شود.  🔹تکالیفی که بر پایه احترام حرم، کرامت مکه و عظمت کعبه، حقیقت احرام و فلسفه حج و عمره و در جهت تعالی معنوی ضیوف الرحمن بر عهده آنان قرار گرفته است.  ✳اما یکی از کارهایی که در حال احرام بر حجاج حرام است : 🔻شکار صحرایی وحشی؛ مگر در صورت ترس از آزار آن، چه شکار کردن باشد و چه خوردن گوشت شکار، هرچند که شکار کننده آن را در غیر حال احرام شکار کرده باشد. 🔻همچنین اشاره کردن و راهنمایی نمودن و بستن و سر بریدن صید (نه حیوانات اهلی) نیز حرام است، چه نسبت به خود حیوان باشد یا نسبت به جوجه و یا تخم آن.  🔻پرنده‌ها حتی ملخ در حکم شکار صحرایی می‌باشد. 🔻و احتیاط واجب آن است که کشتن زنبور و مورچه‌ای که انسان را اذیت نمی‌کند، ترک شود. 🔺پ.ن: 🔸کنار خانه خدا حتی حیوانات در امان هستند اما... پسر حضرت زهرا... خامس آل عبا... نوه پیامبر خدا (ص) فرزند علی مرتضی (ع) امان نداشت... از مکه به سمت کربلا با کاروانی که در حالت ترس و اضطراب بودند حرکت کرد... 🔹البته این سلب امنیت ماجرایی تکراری است... 🔸مادرش هم در شهری که زنان یهودی هم در خانه هاشان امان داشتند... امان نداشت و به خانه اش هجوم آوردند و درب خانه اش را شکستند...کتکش زدند و فرزندش را کشتند... ✅ @hosenih_maghtal
🔷مصرعي ميگويم و رد ميشوم: 🔶كاروان در دل صحراست خدا رحم كند! ✅ @hosenih_maghtal
🔹عمر ابن سعد در شمار رجال کشوری نبوده و شهرت پهلوانی و شمشیر زنی نداشته و فتّاک و خونریز که وصف بارز فرماندهان حکومت بنی امیه است نبوده ، بلکه مردی و و به اصطلاح محسوب میشد. ✳️ و یک روحانی قلابی بوده که حکومت بنی امیه از وجهه عوام فریبی او استفاده میکرده . ✳️ ابن زیاد با وجود جمع کثیری از فرماندهان جنگی این ماموریت را به عمربن سعد داد چون میخواست برای اقناع مردم و پرده پوشی این جنایت هولناک(کشتن امام معصوم) از و حق به جانب ابن سعد استفاده کند. ✳️ عمر ابن سعد پسر یکی از صحابه سابقه دار و مهاجرین اولین بود و خود نیز مقام روحانیت و حق بجانب داشت و با شرکت او در جنگ با امام ، و این زیر پنهان می ماند. -------------------------------------------------- 📘   علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹خود را بین بهشت و جهنم مخیر میبینم... #حر ✅ @hosenih_maghtal
🔹 ویژگی ها و نحوه شهادت بریر بن خضیر بریر بن خضیر همدانی: ١ . قرآن شناسى بُرَير، از بزرگ ترين قرآن شناسان عصر خود در كوفه بوده است ، به گونه اى كه وى «أقرأ أهل زمانه (بهترين قارى عصر خود) و«سيّد القُرّاء (سرور قاريان)» شمرده شده است.  ٢ . بصيرت كامل بُرَير، به مبانى دينى خود اعتقادى راسخ و نسبت به حقّانيت راهى كه در پيش گرفته بود، بصيرت كامل داشت و از اين رو در مناظره با يزيد بن مَعقِل در روز عاشورا او را به مباهله دعوت كرد و با غلبه يافتن بر او دعايش به اجابت رسيد و حقّانيت خود را اثبات نمود . ٣ . پارسايى يكى ديگر از ويژگى هاى بُرَير ، پارسايى ، عبادت ، شب زنده دارى و روزه دارى است . در باره او گزارش شده است كه :  مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ١ ص ٢٤٨. كان من الزهّاد الذين يصومون النهار ويقومون الليل  بُرَير، از پارسايانى بود كه روزها را روزه مى گرفتند و شب ها را به نماز مى ايستادند . ٤ . سخنورى وى از سخنوران توانا بود . سخنان وى در ذى حُسُم و هنگامى كه سپاه كوفه ، مانع از رسيدن آب به اهل بيت امام عليه السلام شده بود، و نيز احتجاج او در روز عاشورا بر كوفيان به فرمان امام عليه السلام، دليل روشنى بر توانايى او در سخنورى است.  همچنين، وى با اجازه امام عليه السلام ، در موضوع آب با ابن سعد ، گفتگو كرد . گفتگوی بریر با شمر در شب عاشورا  الفتوح : ج ٥ ص ٩٩ ، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ١ ص ٢٥١  الفتوح : أقبَلَ الشِّمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ ـ لَعَنَهُ اللّه ُ ـ في نِصفِ اللَّيلِ ومَعَهُ جَماعَةٌ مِن أصحابِهِ حَتّى تَقارَبَ مِن عَسكَرِ الحُسَينُ عليه السلام ، وَالحُسَينُ عليه السلام قَد رَفَعَ صَوتَهُ وهُوَ يَتلو هذِهِ الآيَةَ «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ» ، إلى آخِرِها . قالَ : فَصاحَ لَعينٌ مِن أصحابِ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ : نَحنُ ورَبِّ الكَعبَةِ الطَّيِّبونَ ، وأنتُمُ الخَبيثونَ ! وقَد مُيِّزنا مِنكُم . قالَ : فَقَطَعَ بُرَيرٌ الصَّلاةَ ، فَناداهُ : يا فاسِقُ ! يا فاجِرُ ! يا عَدُوَّ اللّه ِ ! أمِثلُكَ يَكونُ مِنَ الطَّيِّبينَ ؟! ما أنتَ إلّا بَهيمَةٌ ولا تَعقِلُ ، فَأَبشِر بِالنّارِ يَومَ القِيامَةِ وَالعَذابِ الأَليمِ . قالَ : فَصاحَ بِهِ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ ـ لَعَنَهُ اللّه ُ ـ وقالَ : أيُّهَا المُتَكَلِّمُ ، إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى قاتِلُكَ وقاتِلُ صاحِبِكَ عَن قَريبٍ .  فَقالَ لَهُ بُرَيرٌ : يا عَدُوَّ اللّه ِ! أبِالمَوتِ تُخَوِّفُني ، وَاللّه ِ ، إنَّ المَوتَ أحَبُّ إلَينا مِنَ الحَياةِ مَعَكُم ! وَاللّه ِ ، لا يَنالُ شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَومٌ أراقوا دِماءَ ذُرِّيَّتِهِ وأهلِ بَيتِهِ .  قالَ : وأقبَلَ رَجُلٌ مِن أصحابِ الحُسَينِ عليه السلام إلى بُرَيرِ بنِ حُضَيرٍ ، فَقالَ لَهُ : رَحِمَكَ اللّه ُ يا بُرَيرُ ! إنَّ أبا عَبدِ اللّه ِ يَقولُ لَكَ : اِرجِع إلى مَوضِعِكَ ولا تُخاطِبِ القَومَ ، فَلَعَمري لَئِن كانَ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ نَصَحَ لِقَومِهِ وأبلَغَ فِي الدُّعاءِ ، فَلَقَد نَصَحتَ وأبلَغتَ فِي النُّصحِ .  ترجمه: شمر بن ذى الجوشن ـ كه خداوند ، لعنتش كند ـ ، نيمه شب ، با گروهى از همراهانش به لشكر حسين عليه السلام نزديك شد . حسين عليه السلام ، با صداى بلند ، به تلاوت اين آيه مشغول بود: «و البته كسانى كه كافر شده اند ، نبايد تصوّر كنند اين كه به ايشان مهلت مى دهيم ، براى آنان ، نيكوست ...» ، تا آخر آيه .  ملعونى از همراهان شمر بن ذى الجوشن ، فرياد كشيد: به خداى كعبه سوگند، ما پاكيزگانيم و شما ، پليديد ، و ما از شما ، جدا گشته ايم !  بُرَير ، نمازش را قطع كرد و ندا داد: اى فاسق ! اى تبهكار ! اى دشمن خدا! آيا مانند تويى ، از پاكيزگان است ؟ ! تو جز چارپايى بى خِرد ، نيستى. تو را به آتش روز قيامت و عذاب دردناك ، بشارت باد !  شمر بن ذى الجوشن ـ كه خدا لعنتش كند ـ ، بر سرِ او داد كشيد و گفت: اى گوينده ! خداوند ـ تبارك و تعالى ـ ، تو را و همراهت حسين را به زودى مى كُشد .  بُرَير به او گفت: اى دشمن خدا! آيا مرا از مرگ مى ترسانى ؟ به خدا سوگند، مرگ ، از زندگى با شما، براى ما دوست داشتنى تر است . به خدا سوگند ، كسانى كه خون فرزندان و خاندان محمّد صلى الله عليه و آله را مى ريزند ، به شفاعتش نمى رسند .  مردى از ياران حسين عليه السلام به سوى بُرَير بن حُضَير آمد و به او گفت: خدايت رحمت كند ، اى برير! ابا عبد اللّه عليه السلام به تو مى فرمايد : «به جايگاهت ، باز گرد و با آنان سخن مگو، كه ـ به جانم سوگند ـ ، اگر مؤمنِ آل فرعون ، قومش را نصيحت كرد و دعوت را به آخر رساند، تو نيز نصيحت كردى و آن را به آخر رساندى ٥ . خنده رويى در صبح عاشورا بُرَير ، همان كسى است كه به دليل يقين به زندگىِ پس از مرگ ، در صبح عاشورا ، هنگامى كه امام عليه السلام و ي
ارانش در حلقه محاصره دشمن بودند و فاصله اى با شهادت نداشتند ، از آرامش خاصّى برخوردار بود و با دوست خود ، عبد الرحمان ، با چهره اى خندان ، گفتگو مى كرد . دوستش به وى ايراد گرفت و گفت : اى بُرَير ! مى خندى ؟! الآن ، نه وقت خنده است ، و نه كار بيهوده .  بُرَير ، در پاسخ وى گفت :  قوم من مى دانند كه من ، نه در جوانى و نه در پيرى به كار بيهوده علاقه مند نبوده ام . و إنما أفعل ذلك استبشاراً بما نصير إليه اين كار را براى خجستگى آنچه برايمان اتّفاق مى افتد ، مى كنم. به خدا سوگند ، جز اين نيست كه ما با اين گروه ، با شمشيرهايمان رويارو مى شويم و ساعتى را با آنها مى جنگيم و سپس با حور العين ، هماغوش مى گرديم . امام زمان علیه السلام هم در زیارت ناحیه مقدسه به بریر سلام داده است. المناقب لابن شهر آشوب : ج ٤ ص ١٠٠ ، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥ براساس نقل ابن شهر آشوب در مناقب وقتی بریر بن خضیر به میدان رفت چنین رجز میخواند بَرَزَ بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ الهَمدانِيُّ وهُوَ يَقولُ :  أنَا بُرَيرٌ وأبي خُضَيرٌ  لَيثٌ يَروعُ الأُسدَ عِندَ الزِّئرِ  يَعرِفُ فينَا الخَيرَ أهلُ الخَيرِ  أضرِبُكُم ولا أرى مِن ضَيرِ  كَذاكَ فِعلُ الخَيرِ مِن بُرَيرِ  قَتَلَهُ بَحيرُ بنُ أوسٍ الضَّبِّيُّ . ترجمه: بُرَير بن خُضَير هَمْدانى به ميدان آمد ، در حالى كه مى گفت :  من، بُرَيرم و پدرم، خُضَير بود؛  شيرى كه ديگر شيران را [ نيز ] با غُرّشش مى ترسانْد نيكوكاران ، كار خير ما را مى دانند  شما را [ با شمشير ] مى زنم و در اين كار ، زيانى نمى بينم .  اين گونه است انجام دادن كار خير از بُرَير .  براساس نقل شیخ صدوق 30 نفر از لشگر کفار و منافقین رو به درک واصل کرد الأمالي للصدوق : ص ٢٢٤ ح ٢٣٩ ، روضة الواعظين : ص ٢٠٦ الأمالي للصدوق عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه [زين العابدين] عليهم السلام : بَرَزَ ... بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ الهَمدانِيُّ ، وكانَ أقرَأَ أهلِ زَمانِهِ ، وهُوَ يَقولُ :  أنَا بُرَيرٌ وأبي خُضَيرُ  لا خَيرَ فيمَن لَيسَ فيهِ خَيرُ  فَقَتَلَ مِنهُم ثَلاثينَ رَجُلاً ، ثُمَّ قُتِلَ رِضوانُ اللّه ِ عَليهِ. ترجمه: أمالی صدوق ـ به نقل از عبد اللّه بن منصور ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر ، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام ـ : بُرَير بن خُضَير هَمْدانى ـ كه بهترين قارى روزگارش بود ـ ، به ميدان آمد، در حالى كه مى گفت :  من ، بُرَيرم و پدرم ، خُضَير است  خيرى نيست در كسى كه خيرى ندارد  آن گاه ، سى تن از آنان را كُشت و سپس ، به شهادت رسيد . رضوان خدا بر او باد ! جریان شهادت بریر براساس نقل تاریخ طبری و دیگر منابع معتبر اهل سنت تاريخ الطبري : ج ٥ ص ٤٣١ وراجع : الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٦٥ وأنساب الأشراف : ج ٣ ص ٣٩٩ . تاريخ الطبري عن أبي مخنف عن يوسف بن يزيد عن عفيف بن زهير بن أبي الأخنس ـ وكانَ قَد شَهِدَ مَقتَلَ الحُسَينِ عليه السلام ـ : خَرَجَ يَزيدُ بنُ مَعقِلٍ مِن بَني عَميرَةَ بنِ رَبيعَةَ وهُوَ حَليفٌ لِبَني سَليمَةَ مِن عَبدِ القَيسِ ، فَقالَ : يا بُرَيرَ بنَ حُضَيرٍ ! كَيفَ تَرَى اللّه َ صَنَعَ بِكَ ؟  قالَ : صَنَعَ اللّه ُ ـ وَاللّه ِ ـ بي خَيرا ، وصَنَعَ اللّه ُ بِكَ شَرّا .  قالَ : كَذَبتَ ، وقَبلَ اليَومِ ما كُنتَ كَذّابا ، هَل تَذكُرُ وأنَا اُماشيكَ في بَني لَوذانَ وأنتَ تَقولُ : إنَّ عُثمانَ بنَ عَفّانَ كانَ عَلى نَفسِهِ مُسرِفا ، وإنَّ مُعاوِيَةَ بنَ أبي سُفيانَ ضالٌّ مُضِلٌّ ، وإنَّ إمامَ الهُدى وَالحَقِّ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ؟  فَقالَ لَهُ بُرَيرٌ : أشهَدُ أنَّ هذا رَأيي وقَولي ، فَقالَ لَهُ يَزيدُ بنُ مَعقِلٍ : فَإِنّي أشهَدُ أنَّكَ مِنَ الضّالّينَ .  فَقالَ لَهُ بُرَيرُ بنُ حُضَيرٍ : هَل لَكَ فَلاُباهِلكَ ؟ وَلنَدعُ اللّه َ أن يَلعَنَ الكاذِبَ وأن يَقتُلَ المُبطِلَ ، ثُمَّ اخرُج فَلاُبارِزكَ . قالَ : فَخَرَجا فَرَفَعا أيدِيَهُما إلَى اللّه ِ يَدعُوانِهِ أن يَلعَنَ الكاذِبَ ، وأن يَقتُلَ المُحِقُّ المُبطِلَ ، ثُمَّ بَرَزَ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما لِصاحِبِهِ ، فَاختَلَفا ضَربَتَينِ ، فَضَرَبَ يَزيدُ بنُ مَعقِلٍ بُرَيرَ بنَ حُضَيرٍ ضَربَةً خَفيفَةً لَم تَضُرَّهُ شَيئا ، وضَرَبَهُ بُرَيرُ بنُ حُضَيرٍ ضَربَةً قَدَّتِ المِغفَرَ ، وبَلَغَتِ الدِّماغَ ، فَخَرَّ كَأَنَّما هَوى مِن حالِقٍ ، وإنَّ سَيفَ ابنِ حُضَيرٍ لَثابِتٌ في رَأسِهِ ، فَكَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ يُنَضنِضُهُ مِن رَأسِهِ .  وحَمَلَ عَلَيهِ رَضِيُّ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ فَاعتَنَقَ بُرَيرا ، فَاعتَرَكا ساعَةً . ثُمَّ إنَّ بُرَيرا قَعَدَ عَلى صَدرِهِ ، فَقالَ رَضِيٌّ : أينَ أهلُ المِصاعِ وَالدِّفاعِ ؟ قالَ : فَذَهَبَ كَعبُ بنُ جابِرِ بنِ عَمرٍو الأَزدِيُّ لِيَحمِلَ عَلَيهِ ، فَقُلتُ : إنَّ هذا بُرَيرُ بنُ حُضَيرٍ القارِئُ الَّذي كانَ يُقرِئُنَا القُرآ
نَ فِي المَسجِدِ ، فَحَمَلَ عَلَيهِ بِالرُّمحِ حَتّى وَضَعَهُ في ظَهرِهِ ، فَلَمّا وَجَدَ مَسَّ الرُّمحِ بَرَكَ عَلَيهِ فَعَضَّ بِوَجهِهِ ، وقَطَعَ طَرَفَ أنفِهِ ، فَطَعَنَهُ كَعبُ بنُ جابِرٍ حَتّى ألقاهُ عَنهُ ، وقَد غَيَّبَ السِّنانَ في ظَهرِهِ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَيهِ يَضرِبُهُ بِسَيفِهِ حَتّى قَتَلَهُ .  قالَ عَفيفٌ : كَأَنّي أنظُرُ إلَى العَبدِيِّ الصَّريعِ قامَ يَنفُضُ التُّرابَ عَن قَبائِهِ ، ويَقولُ : أنعَمتَ عَلَيَّ يا أخَا الأَزدِ نِعمَةً لَن أنساها أبَدا .  قالَ : فَقُلتُ : أنتَ رَأَيتَ هذا ؟ قالَ : نَعَم ، رَأْيَ عَيني وسَمْعَ اُذُني .  فَلَمّا رَجَعَ كَعبُ بنُ جابِرٍ ، قالَت لَهُ امرَأَتُهُ ـ أو اُختُهُ ـ النَّوارُ بِنتُ جابِرٍ : أعَنتَ عَلَى ابنِ فاطِمَةَ وقَتَلتَ سَيِّدَ القُرّاءِ ! لَقَد أتَيتَ عَظيما مِنَ الأَمرِ ، وَاللّه ِ لا اُكَلِّمُكَ مِن رَأسي كَلِمَةً أبَدا .  تاريخ الطبرى ـ به نقل از ابو مِخنَف ـ : يوسف بن يزيد ، از عفيف بن زُهَير بن ابى اَخنَس ـ كه در هنگام شهادت حسين عليه السلام ، حضور داشت ـ ، برايم نقل كرد : يزيد بن مَعقِل از قبيله بنى عَميرَة بن ربيعه ـ كه با تيره بنى سَليمه از قبيله عبد قيس هم پيمان بودند ـ ، بيرون آمد و گفت: اى بُرَير بن خُضَير ! مى بينى كه خدا ، براى تو چه خواسته است؟  بُرَير گفت: به خدا سوگند كه براى من ، خوبى خواسته است و براى تو ، بدى ! يزيد گفت: دروغ مى گويى ، در حالى كه پيش از اين ، دروغگو نبودى . آيا به ياد مى آورى كه در محلّه بنى لَوذان ، با هم مى رفتيم و تو مى گفتى: عثمان بن عفّان ، بر خود ، ستم كرد و معاوية بن ابى سفيان ، گم راه و گم راه كننده است و بى ترديد ، پيشواى هدايت و حقيقت، على بن ابى طالب است؟  بُرَير گفت: گواهى مى دهم كه اين ، نظر و گفته من است.  يزيد بن مَعقِل به او گفت: من ، گواهى مى دهم كه تو از گم راهان هستى .  بُرَير بن خُضَير به او گفت: اگر موافقى با همديگر مُباهله كنيم و خدا را بخوانيم تا دروغگو را لعنت كند و هر كدام را كه بر باطل هستيم ، بكُشد . سپس بيرون بيا، تا با هم ، تن به تن بجنگيم.  هر دو بيرون آمدند و دستانشان را به سوى خدا ، بلند كردند و از او خواستند كه دروغگو را لعنت كند و آن كه بر حق است ، ديگرى را كه بر باطل است، بكُشد . سپس در برابر يكديگر ايستادند و به نبرد با هم پرداختند و دو ضربه به هم زدند . يزيد بن مَعقِل ، ضربه اى آرام به بُرَير بن خُضَير زد كه آسيبى به او نرساند و بُرَير بن خُضَير نيز ضربه اى به او زد كه كلاهْ خود او را شكافت و تا مغز سرش رسيد و چنان [ بر زمين ]افتاد كه گويى از بلندى ، سقوط كرده است . شمشير ابن خُضَير هم در سرش گير كرد ؛ و گويى او را مى بينم كه آن را تكان مى دهد تا آن را از سرش بيرون بكِشد .  سپس ، رضى بن مُنقِذ به بُرَير حمله بُرد و با او گلاويز شد و لَختى درگير بودند. سپس بُرَير بر سينه اش نشست . رضى گفت: جنگاوران و مدافعان ، كجايند ؟  كعب بن جابر بن عمرو اَزْدى ، رفت تا به بُرَير، حمله ببرَد . به او گفتم : اين ، بُرَير بن خُضَير قارى است كه در مسجد ، به ما قرآن مى آموخت .  امّا او با نيزه به او يورش بُرد و آن را در پشت بُرَير ، جاى داد. بُرَير ، چون سوزش نيزه را احساس كرد، بر او جَست و صورتش را گاز گرفت و نوك بينى اش را كَنْد ؛ ولى كعب بن جابر ، او را زد تا بر زمينش انداخت و نيزه را كاملاً در پشتِ او فرو كرد . سپس ، به او روى آورد و چندان با شمشيرش بر او زد تا او را كُشت .  عفيف [ بن زُهَير ] مى گفت: گويى مرد عبدىِ از پاى افتاده را مى بينم كه برخاست و خاك از جامه اش تكانْد و گفت: اى برادر اَزْدى ! نعمتى به من دادى كه هرگز ، آن را فراموش نمى كنم.  [يوسف بن يزيد] مى گفت : به عفيف گفتم: تو خود ، اينها را ديدى ؟  او گفت: آرى . به چشم خود ، ديدم و با گوش خود ، شنيدم .  هنگامى كه كعب بن جابر باز گشت ، همسرش (يا خواهرش) نَوار دختر جابر ، به او گفت: دشمنان فرزند فاطمه را يارى دادى و بزرگ قاريان را كُشتى! كار فجيعى انجام دادى. به خدا سوگند، ديگر هيچ گاه ، حتّى يك كلمه هم با تو سخن نمى گويم !  مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ١ ص ٢٥٢ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : أصبَحَ الحُسَينُ عليه السلام فَصَلّى بِأَصحابِهِ ، ثُمَ قُرِّبَ إلَيهِ فَرَسُهُ فَاستَوى عَلَيهِ ، وتَقَدَّمَ نَحوَ القَومِ في نَفَرٍ مِن أصحابِهِ ، وبَينَ يَدَيهِ بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ الهَمدانِيُّ ، فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام : كَلِّمِ القَومَ يا بُرَيرُ وَانصَحهُم . فَتَقَدَّمَ بُرَيرٌ حَتّى وَقَفَ قَريبا مِنَ القَومِ وَالقَومُ قَد زَحَفوا إلَيهِ عَن بُكرَةِ أبيهِم ، فَقالَ لَهُم بُرَيرٌ : يا هؤُلاءِ اتَّقُوا اللّه َ ؛ فَإِنَّ ثَقَلَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَد أصبَحَ بَينَ أظهُرِكُم ، هؤُلاءِ ذُرِّيَّتُهُ وعِترَتُهُ وَبناتُهُ وحَرَ
مُهُ ، فَهاتوا ما عِندَكُم ، ومَا الَّذي تُريدونَ أن تَصنَعوا بِهِم ؟  فَقالوا : نُريدُ أن نُمَكِّنَ مِنهُمُ الأَميرَ عُبَيدَ اللّه ِ بنَ زِيادٍ فَيَرى رَأيَهُ فيهِم .  فَقالَ بُرَيرٌ : أفَلا تَرضَونَ مِنهُم أن يَرجِعوا إلَى المَكانِ الَّذي أقبَلوا مِنهُ ؟ وَيلَكُم يا أهلَ الكوفَةِ ! أنَسيتُم كُتُبَكُم إلَيهِ وعُهودَكُمُ الَّتي أعطَيتُموها مِن أنفُسِكُم وأشهَدتُمُ اللّه َ عَلَيها وكَفى بِاللّه ِ شَهيدا ؟ وَيلَكُم ! دَعَوتُم أهلَ بَيتِ نَبِيِّكُم وزَعَمتُم أنَّكُم تَقتُلونَ أنفُسَكُم مِن دونِهِم ، حَتّى إذا أتَوكُم أسلَمتُموهُم لِعُبَيدِ اللّه ِ ، وحَلَأتُموهُم (١) عَن ماءِ الفُراتِ الجاري وهُوَ مَبذولٌ ، يَشرَبُ مِنهُ اليَهودُ وَالنَّصارى وَالمَجوسُ ، وتَرِدُهُ الكِلابُ وَالخَنازيرُ ! بِئسَما خَلَفتُم مُحَمَّدا في ذُرِّيَّتِهِ ! ما لَكُم ؟! لا سَقاكُمُ اللّه ُ يَومَ القِيامَةِ ! فَبِئسَ القَومُ أنتُم .  فَقالَ لَهُ نَفَرٌ مِنهُم : يا هذا ! ما نَدري ما تَقولُ .  فَقالَ بُرَيرٌ : الحَمدُ لِلّهِ الَّذي زادَني فيكُم بَصيرَةً ، اللّهُمَّ إنّي أبرَأُ إلَيكَ مِن فِعالِ هؤُلاءِ القَومِ ، اللّهُمَّ ألقِ بَأسَهُم بَينَهُم حَتّى يَلقَوكَ وأنتَ عَلَيهِم غَضبانُ .  فَجَعَلَ القَومُ يَرمونَهُ بِالسِّهامِ ، فَرَجَعَ بُرَيرٌ إلى وَرائِهِ .  ترجمه : حسين عليه السلام ، صبحگاهان ، با يارانش نماز گزارد . سپس اسبش را برايش آوردند و بر آن نشست و با چند تن ازيارانش به سوى لشكر دشمن ، پيش آمد . بُرَير بن خُضَير هَمْدانى، جلوى ايشان بود. حسين عليه السلام به او فرمود : «اى بُرَير ! با اينان ، سخن بگو و آنان را نصيحت كن . بُرَير ، پيش رفت و نزديك لشكر دشمن ـ كه همگى به سوى حسين عليه السلام پيش آمده بودند ـ ، ايستاد .  سپس، بُرَير به آنان گفت: اى مردم ! از خدا پروا كنيد، كه باقى مانده گران قدرِ پيامبر صلى الله عليه و آله ، به ميان شما آمده است و اينان ، فرزندان و خاندان و دختران و حرمِ (نزديكانِ) او هستند . نظر و دليلتان را بياوريد و بگوييد كه مى خواهيد با آنان ، چه كنيد؟  گفتند: مى خواهيم كه آنان را در اختيار امير عبيد اللّه بن زياد بگذاريم تا در باره ايشان ، نظر دهد .  بُرَير گفت: آيا راضى نمى شويد كه ايشان ، به همان جايى كه از آن آمده اند، باز گردند ؟ واى بر شما ، اى كوفيان! نامه هايى را كه براى آنان فرستاديد و تعهّدهايى را كه از جانب خود به ايشان داديد و خدا را بر آن گواه گرفتيد، فراموش كرده ايد ، و خدا براى گواهى دادن ، كافى است. واى بر شما! خاندان پيامبرتان را دعوت كرديد و ادّعا كرديد كه جانتان را براى آنان ، فدا مى كنيد ؛ امّا چون نزد شما آمدند ، آنان را در اختيار عبيد اللّه گذاشتيد و آب جارى فرات را كه در دسترس همه است و يهود و نصارا و مجوس از آن مى نوشند ، و سگ و خوك هم به آن در مى آيند، از آنان ، باز داشتيد . پس از محمّد صلى الله عليه و آله ، با ذريّه اش بد كرديد. شما را چه مى شود ؟! خداوند ، روز قيامت ، شما را سيراب نكند! چه بد قومى هستيد شما !  برخى از آنها به او گفتند: اى مرد ! ما نمى دانيم كه چه مى گويى .  بُرَير گفت: ستايش ، ويژه خدايى است كه بصيرتم را در باره شما افزون كرد . خدايا ! من از كردار اين گروه ، به سوى تو بيزارى مى جويم . خدايا ! ميانشان درگيرى و هراس بينداز ، تا تو را خشمگين بر خودشان ، ملاقات كنند .  آنان ، به سوى او تيراندازى كردند و بُرَير ، به عقبْ باز گشت. الفتوح : ج ٥ ص ١١٧ ، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ٢ ص ٣٤ ؛ بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ٥٢ . الفتوح : كُلَّما حَمَلَ [الحُسَينُ عليه السلام ] بِنَفسِهِ عَلَى الفُراتِ حَمَلوا عَلَيهِ حَتّى أحالوهُ عَنِ الماءِ . ثُمَّ رَمى رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ ـ يُكَنّى أبَا الحُتوف الجُعفِيَّ ـ فَوَقَعَ السَّهمُ في جَبهَتِهِ ، فَنَزَعَ الحُسَينُ عليه السلام السَّهمَ فَرَمى بِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ .  فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : اللّهُمَّ إنَّكَ تَرى ما أنَا فيهِ مِن عِبادِكَ هؤُلاءِ العُصاةِ الطُّغاةِ ، اللّهُمَّ فَأَحصِهِم عَدَدا ، وَاقتُلهُم بَدَدا ، ولا تَذَر عَلى وَجهِ الأرضِ مِنهُم أحَدا ، ولا تَغفِر لَهُم أبَدا . الفتوح : هرگاه حسين عليه السلام ، به تنهايى به سوى فراتْ يورش مى بُرد ، به او حمله مى كردند تا او را از [ رسيدن به ]آب ، باز بدارند . آن گاه ، مردى از آنان ـ كه كنيه اش ابو حُتوف جُعْفى بود ـ ، تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست . حسين عليه السلام ، تير را كَنْد و آن را انداخت . خون بر صورت و محاسنش ، سرازير شد .  سپس حسين عليه السلام گفت : «خدايا ! تو مى بينى كه من از دست اين بندگان نافرمان و طغيانگرت ، در چه حالى هستم . خدايا ! يكْ يكِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق ، هلاكشان ساز و هيچ يك از آنان را بر روى زمين
، باقى مگذار و هرگز ، آنان را ميامرز !» . -------------------------------------------------- 📘# علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹پس از غدیر خم خداوند برای هیچکس عذر و بهانه ای باقی نگذاشته است... ✅ @hosenih_maghtal
⏳پیامبر در واقعه «غدیر» حاکمیت اسلامی را به طور صریح مطرح کرد «در مورد اصل واقعه‌ی ، خوب است همه‌ی افرادی که به مسائل علاقه‌مندند، بدانند که قضیه‌ی غدیر، یک قضیه‌ی مسلم است. مشکوک نیست... از کاروان بزرگ مسلمانان که در این سفر با پیامبر حج گزارده بودند، بعضی جلو رفته بودند. پیامبر پیکهایی را فرستاد تا آن‌ها را به عقب برگردانند و ایستاد تا آن‌هایی که عقب مانده‌اند، برسند. اجتماع عظیمی در آنجا تشکیل شد. بعضی گفته‌اند نود هزار، بعضی گفته‌اند صد هزار و بعضی هم گفته‌اند صد و بیست هزار نفر در آن اجتماع حضور داشتند. در آن هوای گرم، مردم ساکن جزیره العرب که بسیاری از آن‌ها هم اهل بیابانها و روستاها بودند و به گرما عادت داشتند طاقت نمی‌آوردند روی زمین داغ بایستند. لذا عباهایشان را زیر پاهایشان می‌گذاشتند تا طاقت بیاورند و بایستند. این نکته در روایت مربوط به اهل سنت هم آمده است. در چنین شرایطی، پیامبر اکرم از جای برخاست، علیه الصلاه و السلام را از زمین بلند کرد و جلو چشم خلایق نگه داشت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». البته این جملات، قبل و بعد هم دارد؛ اما مهم‌ترین قسمتش این است که پیامبر در اینجا مساله‌ی یعنی را به طور رسمی و صریح مطرح می‌کند و امیرالمومنین را به عنوان شخص، معین و مطرح می‌نماید. این را همان‌طور که لابد شنیده‌اید و من هم عرض کردم، برادران اهل سنت ما در کتابهای معتبر نه یکی، نه دوتا؛ در دهها کتاب معتبر نقل کرده‌اند. مرحوم علامه‌ی این‌ها را جمع کرده است، و غیر از ایشان هم کتابهای زیادی در این خصوص نوشته‌اند. بنابراین، این روز، اولا روز ولایت است؛ ثانیا روز ولایت امیرالمومنین علیه‌الصلاه‌والسلام است.» 📚 ۱۳۷۹/۰۱/۰۶ ✅ @hosenih_maghtal
📢زائرین گرامی: 📎قابل ذکر است که مجموعه «حسینیه» جهت استفاده هرچه بیشتر شما گرامیان از مطالب و آرامش فضای کانال های «حسینیه» ، از تبلیغات و تبادل لینک صرف نظر کرده است. 📎لذا خواهشمندیم در صورت تمایل در معرفی کانال های «حسینیه» در ایتا و سروش با خادمین این مجموعه همکاری نمایید . 1⃣کانال : @hosenih @hosenih @hosenih 2⃣کانال : @hosenih_maghtal @hosenih_maghtal @hosenih_maghtal 🔵لطفا رسانه باشید🔵 🔺التماس دعا🔺
🔹روضه های شب جمعه... 🔸هم اکنون در نرم افزارهای ایرانی سروش و ایتا بروز رسانی گردیده است... 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ @hosenih_maghtal
✳چرا آذری زبان ها در روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها میگویند : جوان ننه... 🔸آذری زبان ها معمولا به کسی میگویند ننه که: 🔻بسیار شکسته شده باشد... 🔻پیر شده باشد... 🔻موهایش سپید باشد... 🔻قدش خمیده باشد... 🔻چشم هایش ضعیف شده باشد... 🔻به زحمت حرکت کند... 🔻برای راه رفتن از عصا کمک بگیرد... 🔻برای بلند شدن دست به دیوار بگیرد... 🔻و.... 🔹باتوجه به روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها میبینیم که ایشان قبل از شهادت تمام این مشخصات را داشته اند... 🔸اما فقط ۱۸ سال داشتند... 😭پس ای جوان ننه برای این شباهت هاست... 😭بی بی و خاتون و.... هم که به حضرت رقیه سلام الله علیها میگویند بخاطر قد خمیده و موی سپید و... است. ✅ @hosenih_maghtal
🔷نقل است وقتی حضرت مسلم علیه السلام را در خانه طوعه محاصره کردند: 🔻مسلم اجازه نداد ماموران وارد خانه ی طوعه شوند و خودش به بیرون از خانه آمد. مسلم سفیر پسر حضرت زهرا سلام الله علیها است و میداند حمله ی یک لشکر به یک خانه میتواند چه عواقبی داشته باشد: ▪️پشت درب آمدن بانوی خانه. ▪️شکستن و سوزاندن درب. ▪️شهادت و... 🔶مسلم نمیخواست ماجرای کوچه تکرار شود. 🔷به دلیل شجاعت ، ایمان و نیروی جسمانی بالای حضرت مسلم لشکریان نتوانستند ایشان را به آسانی دستگیر کنند ، گودالی حفر کردند و با ترفندی حضرت مسلم را به درون گودال انداختند و سپس توانستند ایشان را دستگیر کنند. 🔻ظاهرا کوفیان رسمشان است برای صید خود گودال حفر کنند. 🔻ظاهرا سفیر حسین علیه السلام هم مثل خودش گودال را تجربه کرده و مواسات داشته است. 🔻اما این گودال کجا و گودی قتلگاه کجا... 🔻حتی اسم گودال قلب را میخراشد... ✳️اما تا بحال تفکر کرده اید که چرا امام حسین علیه السلام وارد بر گودال شد؟ ✳️خودش در لحظات آخر به گودال رفت یا او را به داخل گودال بردند؟ 🔷اینجا روضه هایی مطرح هست که زبان از گفتنش لال است... اما العاقلُ یَکفی بِالاِشاره... ✅ @hosenih_maghtal
🔶در ایامی هستیم که... 🔻بعد از خبر شهادت مسلم علیه السلام در کاروان امام همهمه افتاده... 🔻عده ای دارند کاروان حسینی را ترک میکنند... 🔻صدای گریه ی فرزند شهید در کاروان به گوش میرسد... 🔻امام در میان جمع یتیم نوازی میکند و همه ی کودکان کاروان این صحنه را دیدند... 🔻اضطراب هر لحظه برای زنان و کودکان بیشتر میشود... 🔹اما در کوفه: 🔻لشکری بزرگ مهیا میشود... 🔻عده ای مشغول آماده سازی اسب ، شمشیر و لباس جنگ خود هستند. 🔻کار بعضی از افراد در کوفه بسیار زیاد شده مثلا نعل ساز ها ، شمشیر و نیزه و کمان سازها... 🔻مردان جنگی درحال خداحافظی از خانواده های خود هستند ، حتما به زن و دخترهای خود وعده آوردن غنیمت میدهند مثلا گوشواره ، طلا و ... 🔻عده ای با شوهران خود در جنگ هستند که به جنگ با پسر پیامبر ص نرو... 🔻بعضی ها نگران اند ، محب امام هستند ، اما ضعیف هستند ، نتوانستند برای یاری امام بروند ، اما از تجهیز این لشکر میتوانند بفهمند که چه خبر خواهد شد... 🔻کوفه حکومت نظامی است... 🔻و همه جا همهمه است... 😭اما در میان این همه غوغا امان از دل زینب سلام الله علیها... ✅ @hosenih_maghtal
🔹غدیری ام... ✅ @hosenih_maghtal
🔹متن کامل خطبه پیامبر(ص) همراه ✳️برای مطالعه خطبه غدیر دوستان را دعوت بفرمایید. 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 ✅ @hosenih_maghtal
💐🌷🌹🌻🌼🌸🌺🍃💐🍀🌻 🔴بخش اول: حمد و ثنای الهی 🔷اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ. 🔶ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است. 🔶همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست. 🔶اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند. 🔷کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ، والغَلَبَةُ علی کُلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَیءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ. 🔷جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ. 🔶کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم. 🔶دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند. 🔷وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذی یَغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فی تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. 🔷فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذی لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ. 🔷وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَی النَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ. 🔶و گواهی می دهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است. 🔶پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُن
عش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد. 🔶و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردی شب را به روز و پردی روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندی هر ستمگر سرکش و نابودکنندی هر شیطان رانده شده. 🔷لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطی، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ. 🔷یُولِجُ الَّلیْلَ فِی النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فی الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذی لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیءٌ، وَ لایُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ. 🔷اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلی کُلِّ حالٍ) 🔶نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا. 🔶شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندی دعا و افزایندی عطا، بر شمارندی نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد. 🔶نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است. 🔷أَحْمَدُهُ کَثیراً وَأَشْکُرُهُ دائماً عَلَی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکَتِهِ وکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلی کُلِّ مایَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَلایُخافُ جَورُهُ. 🔶او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته، فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم؛ و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست). ----------------------------------------------- 📚منبع : 🔻علامه امینی، الغدیر، ج1ص12-151و294-322. 🔻شیخ عبدالله، بحرانی، عوالم العلوم، ج15/3ص 307-327. 🔻علامه مجلسی، بحارالانوار، ج37ص181-182. 🔻حر عاملی، اثبات الهداة، ج2ص200-250. 🔻سید ابن طاووس، الطرائف، ص33. ♻️ادامه دارد... ✅ @hosenih_maghtal
🔹اموییان کاری کردند که شخصیت اسلامی را در میان مسلمین میراندند. 🔸 مرکز ارتش اسلام بود و اگر امام حسین به کوفه نمیرفت امروز تمام مورخین دنیا او را ملامت میکردند ، میگفتند عراق که مرکز ارتش اسلامی بود از تو دعوت کرده بود و هجده هزار نفر با نماینده تو بیعت کردند و دوازده هزار نامه برای تو فرستادند ، چرا به آنجا نرفتی؟ 🔹اما کوفیان وقتی سر و کله پسر زیاد پیدا شد همه فرار کردند چرا؟ چون زیاد ابن ابیه سالها در کوفه آنقدر چشم درآورد و دست و پا قطع کرد که کوفیان در برابر او بکلی شخصیت خود را از دست داده بودند. 🔸لذا وقتی اسم ابن زیاد به کوفه رسید همه دور را خالی کردند ✳️بی شک مردم کوفه از شیعیان علی ابن ابی طالب علیه السلام بودند و امام حسین را شیعیانش کشتند. -------------------------------------------------- 📘   علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
؟ 🔹کاروان امام هنگام ظهر به منزل ثعلبیه رسید ، در اینجا بود که آن امام مظلوم را اندکی خواب فرا گرفت، هنگامی که برخاست فرمود: 🔸درخواب دیدم هاتفی ندا داد که شما به سرعت در حال حرکتید ، در حالی که مرگ شما را سریع تر به سوی بهشت می برد. ✳️حضرت علی اکبر فرمودند : پدر جان! آیا ما برحق نیستیم!؟ 🔹امام فرمود : اری پسرم! سوگند به آن خدایی که بازگشت همه به سوی اوست. 🔸علی اکبر فرمود : پدرجان! پس اگر ما برحق می باشیم ، پس هیچ ترسی از مرگ وجود ندارد. ✳️امام فرمود : پسرم خداوند به تو ، بهترین پاداشی که از ناحیه پدر به پسرش میرسد را عطا فرماید. -------------------------------------------------- 📘   علیه السلام علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com