🌹برای گلهای خونین افغانستان🌹
#محکومیت_حادثه_تروریستی
زنگ اول کلاس جغرافی
صحبت از لاله های صحرا شد
زهره با خانمِ معلم گفت:
خاک با خون لاله زیبا شد
زنگ دوم معلم تاریخ
صحبت از صبر و استقامت داشت
فاطمه گفت مدتی پدرش
در دفاع از حریم شرکت داشت
زنگ سوم کلاس دینی بود
بحث ایمان و قلب های سلیم
با معلم، رقیه گفت ای کاش
در مسیر علی شهید شویم
زنگ آخر کلاس غربت بود
دختران، بی پناه کشته شدند
روی تخته سیاه بنویسید:
به کدامین گناه کشته شدند؟
شاعر: حجت الاسلام #سیدروح_الله_موید
@hosenih
🌹برای گلهای خونین افغانستان🌹
#محکومیت_حادثه_تروریستی
گر مثل کویری؛ آسمان را دریاب
در فصل بهاران تو خزان را دریاب
ما که دلمان از این مصیبت خون شد...
یارب دل "صاحب الزمان" را دریاب
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@hosenih
🌹برای گلهای خونین افغانستان🌹
#محکومیت_حادثه_تروریستی
زنگ اول نوشت بابا آب، زنگ دوم نوشت بابا نان
زیر لب گفت: دوستت دارم، با تمام وجود؛ باباجان
روزگارش شبیه تخته سیاه، سرنوشتش رُمان غمگینی ست
سینه اش کوهی از صبوری بود، مثل آتشفشانِ بی فوران
غصه هایش یکی دوتا که نبود، گریه میکرد و باز با این حال
طرح لبخندهای زیبایش طعنه میزد به پسته ی خندان
دختری از قبیله ی خورشید، زخمیِ روزهای طوفانی
واژه ی سبز دفتر تاریخ، آیه ی سرخ سوره ی انسان
زنگ آخر رسید و پاره شده، نخ تسبیح آرزوهایش
دانه دانه به خاک و خون افتاد، شاه مقصود فاخر افغان
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
@hosenih
برگرفته از #دعای_روز_بیست_و_هشتم #ماه_مبارک_رمضان
بر این شب بی ستاره تابیدی باز
این نافله های خسته را دیدی باز
مانند همیشه کوهی از حاجاتم
درخواست نکردم و تو بخشیدی باز
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
@hosenih
🌹برای گلهای خونین افغانستان🌹
#محکومیت_حادثه_تروریستی
دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون
دوباره تیتر خبرهای داغ تِلْویزیون
هنوز در تب "جان پدر کجاستی" است
که در عزای دوباره نشسته است اکنون
نمیرسد به کسی بین این هیاهوها
صدای زخمی کابل چرا از این تریبون؟
چقدر نالهی جانسوز و داغ پیدرپی
چقدر شانهی لرزان و پیکر گلگون
چقدر خاطرهی عاشقانهی پرپر
چقدر لیلی بیتاب از غم مجنون
چقدر حنجرهی سرخ و زخمی از فریاد
چقدر اشک غریبی که میشود جیحون
کجاست منجی این بغضهای طوفانی؟
طلایهدار «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»
شاعر: #علی_سلیمیان
@hosenih
🌹برای گلهای خونین افغانستان🌹
#محکومیت_حادثه_تروریستی
چمن گریست به احوال این جهان، گل هم
نشست سوز عزا در صدای بلبل هم
ز بس که داغ عظیم است واژه حیران شد
گریست واژه به واژه دل تغزل هم
از این مصیبت و غم بر دل جهان داغ است
گرفت جلوه ی لاله، دل گلایل هم
چقدر صبر و تحمل به ظلم و جور و جفا
که خون بود جگر عالم از تحمل هم
گناه این همه کودک چه بود ، کز غمشان
گرفت رنگ عزا مثل غزه ، کابل هم
برای آن همه گل که گلاب شد باید_
گلاب بَرد برای مزارشان گل هم
دعا کنید بیاید همانکه منتقم است
جهان جواب بگیرد از این توسل هم
شاعر: #ناصر_شهریاری
@hosenih
🌹برای گلهای خونین افغانستان🌹
#محکومیت_حادثه_تروریستی
با نام و یاد #مرد_ميدان شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
آه ، همسایه باز گریانی
زخمیِ کینه های شیطانی
آشکارا به خون کشید تو را
غرب با نقشه های پنهانی
چه غریبانه خاکمال شده
جان این کودکان افغانی
@hosenih
آرزو ها به خاک افتادند
دلِ خون ماند وچشم بارانی
آتشم زد دعای افطاری*
دستِ یک دختر دبستانی
مرگ بر فتنه ی حقوق بشر
مرگ بر سازمان ویرانی
آه همسایه باتو همدردیم
من وغمدیده های ایرانی
فتنه تاکی ستمکشی تاکی؟
تابه کی غصه و پریشانی ؟
دست خود رابگیر بر زانو
باخدا بی مدد نمی مانی
@hosenih
وقت آن است تا که برخیزی
بهر حق خواهی و رجز خوانی
جای بیگانه نیست خانه ی تو
بده از عزتت نگهبانی
وچه خالیست در جهان امروز
جای یک #قاسم_سلیمانی
شاعر: #علی_ساعدی
*یکی ازدختران به خون کشیده شده ،دعای افطار رابه صورت دست نویس باخودش داشته
@hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان #مناجات_با_خدا
#اهل_بیت_ع_مدح_و_مناجات
#رضا_دین_پرور
▶️
حقیرآمدم سربه زیر آمدم
خریدی مرا گرچه دیر آمدم
دوسه شب دگر فرصتم مانده است
که این چند روز اخیر آمدم
عذابم کن اما جوابم نکن
گریزان شدم ناگزیر آمدم
@hosenih
ببین که از آتش فراری شدم
اجیرم کنار مجیر آمده ام
بجز گریه کاری بلد نیستم
شده اشک من چشمگیر آمدم
به زهرا پس از آبرو ریزی ام
به دنبال خیر کثیر آمدم
پناهم بده، بی پناهم علی!
به عشق تو نعم الامیر آمدم
شب نیمهء ماه گفتم حسن
ببخش و کرم کن فقیر آمدم
حسین ای دوا و شفای همه
سراغ مرا هم بگیر آمدم
به سجاد و باقر، به صادق قسم
چو سائل علیل و عبیر آمدم
به موسی بن جعفر گرفتارم و
در این قفل و زنجیر اسیر آمدم
رضاجان بیا و به دادم برس
شنیدم تویی دستگیر آمدم
جواد ای کس و کار بیچاره ها
شدم از همه جز تو سیر آمدم
@hosenih
درآن تشنگی ها صدا زد حسین
شدم پای داغ تو پیر آمدم
نشد خاک نرم زمین پیکرم
ز هر پله گر در مسیر آمدم
سه روز و سه شب بد گذشته به ما
ولی کی به روی حصیر آمدم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
بخشید و چه خوب غرقِ تغییر شدم
مانند حصیرِ کهنه تعمیر شدم
دل کندنم از ماه خدا دشوار است
بسکه سرِ این سفره نمک گیر شدم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_رمضان
#ﻣﺼﻄﻔﯽ_ﻫﺎﺷﻤﯽ_ﻧﺴﺐ
▶️
آخر ماه شد و ماه نیامد آخر
سی سحر ناله زدیم آه نیامد آخر
با کلافی سر بازار نشستیم ولی
حیف شد یوسفم از چاه نیامد آخر
@hosenih
جان ما از غم دوریش به لب آمده است
صاحب غیبت جانکاه نیامد آخر
شام هجران رخش از سر ما رخت نبست
فجر امید سحرگاه نیامد آخر
ترسم این است دوباره به تباهی بروم
مشعل و روشنی راه نیامد آخر
***
@hosenih
روضه قتلگه جد غریبش سخت است
ای خدا حضرت خونخواه نیامد آخر!
مرکبش خونی و بی صاحب و گریان برگشت
ذوالجناحا، ز چه رو شاه نیامد آخر؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_رمضان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
شاعر: #مهدی_مقیمی
▶️
ما را در اوج دل نگرانی نگاه کن
بر این بهار رو به خزانی نگاه کن
امشب غریبه نیست میان من و شما
قدری به نوکرت خودمانی نگاه کن
@hosenih
مثل خدا که در رمضان خوب می خرد
آقا تو هم به ما رمضانی نگاه کن
این دل برای آمدنت زیر و رو شده
این دل شده است خانه تکانی نگاه کن
بد کرده ام اگر که جوانی نموده ام
جرم مرا به دید جوانی نگاه کن
عجل علی ظهورک یابن الحسن، بیا
حیف است پشت ابر بمانی نگاه کن
@hosenih
نیمی زعمر، در هوس کربلا گذشت
نیمی دگر به مرثیه خوانی نگاه کن
عباس چون علیست جبینش شکافته
زینب چو فاطمه است کمانی نگاه کن
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان؛ #زمزمه
شاعر: #وحید_دکامین
▶️
می سوزه قلبم این شبا از درد
بارونه چشمـام می بـاره نم نم
نزدیک شـدیم به روزای آخـر
این سُفره داره جمع میشه کم کم
توو سرنوشتِ من شبای قدر
تقدیرِ سالِ دیگه چی بوده..؟
یعنی نوشتن اهلِ تقوا شم..؟
از دستِ نَفْسم میشم آسوده..؟
@hosenih
کاشکی شهادت قسمتم میشد
داشتم یه جو مردونگی، غیرت
توو مُصحفِ اعمال من حک بود
سـربازِ خـوبِ دوره ی غیبـت
یه لحظه ام چِشْم برندار از من
می خوام پیشِ لطفت نَرَم از یاد
مشهـد، زیـارت، قسمـتِ من کن
مهمون کنـم یه روضـه گوهرشاد
شبهـای آخـر رو بـه پایانه
دارم توو سینه یه غمِ جانکاه
میخوام واسه توبه شفیعم شه
دستِ منـو دامـانِ ثـاراللّه
از من نگیر درکِ مُحرّم رو
دور از تو میشم خیلی سر در گُم
اذنم بده با روضـه ی اکبـر
تا که بمیـرم مـن شـبِ هشتـم
@hosenih
یاربّ به عصـرِ روز عاشـورا
یاربّ بـه اون اذکـار ِ در گـودال
از روی تَل أمَّن یُجیب می خوند
یاربّ به زینب که میرفت از حال
یه مادری با ناله ای جانسوز
میـگه بُنَیّـه کُـشتنـت. مظلـوم
لبْ تشنه سر از پیکرت بُردن
از جرعه ی آبی شدی محروم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e