#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
ای ستونِ عرشْ مستحکم بر ایوان شما
چشمه سارِ بیکرانِ فیضِ حقّ، جان شما
عالَمِ ایجاد با نورِ شما ایجاد شد
نور دارد روشنا از روی تابان شما
کم نداری در شگفتی معجزاتِ بی شمار
مثل دریایی وُ پیدا نیست پایان شما
@hosenih
عرصه ی دنیا مجالِ اختیارِ تامّ نیست
در قیامت میشود معلومْ، میدان شما
با تو تنها در غریبستانِ دنیا اُنسِ ماست
ای پناهِ امن از هر غصّه، دامان شما
چَشم بر راهِ غُبارِ کاظمینت مانده ایم
«بو که بویی بشنویم از خاکِ بستان شما»
دستِ رأفت از ترحّم بر سرِ ما هم بکش؛
ما «فقیریم» و «اسیر» و «سائلِ» خوان شما
تا که از حکمت زبان را می گُشایی نزدِ خلق
عقلْ زانو می زند در پیشِ بُرهان شما
هرکجا تو دینِ حقّ را عرضه کردی گفته اند
کافر و گبر و یهودی شد، مسلمان شما
@hosenih
مصرعی زیباتر از نظمِ مرا حافظ سرود:
«ای فروغِ ماهِ حُسن از روی رخشان ِ شما»
.
.
از کدامین روضه یاد آرم که جانْ می سوزَدَم
می چکد از خامهْ خونْ در شرحِ زندان شما
پایت از زنجیر آزرده شد و ساقت شکست
شکرِ حقّ از خیزران نَشْکست دندان شما
شاعر: #وحید_دکامین
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#زیارت_اربعین
عاشقان دارند در میخانه مأوا میکنند
خانه ی غم را خراب از سیلِ صهبا می کنند
خوب ها گلچین شدند و در مسیر کربلا
شرح شور عشق را با اشکْ معنا می کنند
@hosenih
اذن از مولا گرفته از نجف راهی شدند
این چنین در عاشقی دل را مهیّا می کنند
سودها دارد مَشایه در طریقِ کربلا
نقدِ جان را با متاع عشق سودا می کنند
پابرهنه چون رقیّه، سرسپرده، جان به کف
هر دلی را در طریقِ دوست شیدا می کنند
در عمود آخرین عشّاق دلداده به ماه
با دمِ "عباس جیٖبِ الْمٰای" غوغا می کنند
@hosenih
در جواب آنکه روزی یار می کردی طلب
با لَکَ لَبیک، اعجاز مسیحا می کنند
التفاتی نیست عشّاق شما را با بهشت
در میان دو حرم، فردوس پیدا می کنند
شاعر: #وحید_دکامین
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#مناجات_با_خدا #زمزمه #محاوره
تا وا میشه لب به مناجاتت
دیگه غمی با من نمیمونه
من فکرِ جبـرانِ گناهـامم
کی بهتر از تو اینو میدونه
از بس وسیعه رحمتت یاربّ
میدونم از من میگذری حتّی
آغوشِ تو بازه واسه برگشت
با تـو نمی مـونه کسی تنهـا
خیلی خراب کردم، ولی بازم
با روسیـاهی رو به تـو کردم
دستی بکش روی سرم از لطف
شاید که درمون شه کمی دردم
کاشکی صدامو میشنیدی تاکه
مشمول لطفت از کـرم باشم
کاری نداره واسه تو یاربّ
من یه #شب_جمعه حرم باشم
تنها یه حاجت توو دلم دارم
اذنی بده تا نینوایی شم
من آرزو دارم یه بار دیگه
پای پیـاده کربلایی شم
امشب چشام بارونی و خیسه
میگم " الهـی" با دل و جونم
میترسم و میپُرسم از تو که
من تا مُحرّم زنده میمونم..؟
چن تا قسم میدم که کارسازه
جون رباب و طفلِ شیرخوارِش
یاربّ قسم به دستای سـاقی
به روضهی مشک و دلِ زارِش
امشب مقدّر کن برام یاربّ
جون دادنم توو روضهها باشه
این نوکر آلودهدامن هم
امسـال نصیبش کـربلا باشه
✍ #وحید_دکامین
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
به شام تیرهی ما صبحِ روشنا عباس
سفینه، عشقِ حسین است و ناخدا عباس
تو آن طریقِ نجاتی که میرود تا عرش
مسیرِ روشنِ توحید تا خدا عباس
شروع منقبت توست، انتهای کلام
ورای مرتبهی عشق تا فنا عباس
خوشا به آنکه کناره گرفت از دنیا
غریبه با همه شد، با تو آشنا عباس
به زخمِ خویش نمک گرچه میزنم شادم
که دردِ خسته دلان را کند دوا عباس
برو به خاکِ حریمش به سجده طوفی کن
که بهرِ چشم دلِ ماست توتیا عباس
بشوی لوح دل و رو به قبلهی جان کن
ز سوز سینه بخوان و بزن صدا عباس
بگو تو یکصد و سی و سه مرتبه باعشق
به نامِ نامی سلطانِ اولیا عباس
مخواه از کرمش کم که لطفِ بسیارش
کند به سائلِ خود کیمیا عطا عباس
تویی که طعم خجالت چشیدهای آقا
اراده کن به نجاتِ من از بلا عباس
**
گرفت تا به کف آب از شریعه، بر هم ریخت
که مستِ عشقِ حسین است هر کجا عباس
اگرچه دست ندارد کسی حریفش نیست
به تیرِ غمزه بگیرد شکار را عباس
میانِ علقمه از هجمهی کمانداران
رسید از همه سو بر سرش بلا عباس
دمی که خواست در آرد به زانوانَش تیر
عمود از طرفی خورد بی هوا عباس
"بلند مرتبه ماهی ز صدر زین افتاد"
نمود حقِّ وفا را چنین ادا عباس
همین که گفت به مولا: أَخا مرا دریاب
حسین هم به لبش دم گرفت أَخا عباس
عمودِ خیمهی او را کشید ثارالله
به خیمه ناله بلندست: عمو، بیا، عباس
✍ #وحید_دکامین
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی
شبیه عمّهی مظلومهات بلا دیدی
«سری به نیزه بلند است» را شما دیدی
وَ غارت حرم و خیمه گاه را دیدی
دو چشم گریهی تو تا همیشه آباد است
در این سکوتِ تو صدها هزار فریاد است
برای گریهات آقا اشاره کافی بود
همین که چشم تو بینَد سه ساله، کافی بود
گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود
به آب دادن ذبحی، نظاره کافی بود
تو را به غصّه چهل سال مبتلا دیدند
به لحظهْ لحظهْ گریز تو کربلا دیدند
اگرچه عصر دهم قسمتِ تو غم گردید
که سایهی پدرت از سرِ تو کم گردید
نصیب تو فقط آه و غم و الم گردید
ز بار غصهی یاران، قَدِ تو خم گردید
اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود
خدا برای امامت تو را ذخیره نمود
دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت
دو پلک چشم ترِ تو، همیشه باران داشت
همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت
به سینه روضهی مکشوف چون هزاران داشت
سه شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را
تو تیغ دیدی و خنجر، به روی حنجر را
✍ #وحید_دکامین
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
مشکاتِ ذاتِ قدسی و نورِ اِله، تو
هم روشنیّ صبح و طلوعِ پگاه، تو
بر ذاتِ پاکِ حیّ تعالی گواه، تو
از هولِ رستخیزِ قیامت، پناه، تو
جانِ نبی و کُفو علی، بانوی بهشت
تا حشر از کرامتِ تو میتوان نوشت
از ساقِ عرش، از طرفی دیگر آمدی
در مُصحفِ کریمِ خدا کوثر آمدی
حوریهای به هیئتِ انسان در آمدی
بینِ زنانِ برترِ عالَم سرآمدی
اُمُّ الفضایلی و نداری نهایتی
«ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی»
ای در بیانِ قدر تو الکنْ زبانِ ما
بیرون ز درکِ کُنه مقامت، توانِ ما
«ای برتر از خیال و قیاس و گمانِ» ما
محتاجِ توست در همه عصری جهانِ ما
گوییم هرچه، حوصله را سر بیاورد
باید خـدا به شـرحِ تو محشر بیاورد
سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند
خیلِ فرشته از طرفِ داور آمدند
در زادْروزِ تـو همگی یکسـر آمدند
بهرِ طوافِ شافعهی محشر آمدند
سِّرِ خَفی در عالَمِ ایجاد شد عیان
گنجینهای گشوده شد از غیبْ بر جهان
کوثر، کریمه، مهدیه، راضیّه، فاطمه
نجمه، زکیّه، صالحه، عالیّه، فاطمه
عَذرا، صفیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه
حَورا، علیمه، فاضله، مرضیّه، فاطمه
در شأن و جایگاهِ تو ای مظهرِ وَدود
"لَولا لَمـاخَلَقْتُکُمـا" آمده فرود*...
✍ #وحید_دکامین
*بخشی از متن حدیث لولاک:
يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما.
ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
در راه عشق میخرم از جان بلای تو
خلقی اسیر حلقهی زلف دو تای تو
دلها صفا گرفته همه از صفای تو
عالم پناه میطلبد از سرای تو
خون خدا تویی و خدا خونبهای تو
ای روز و شب دخیل غمت روزگار ما
روشن به ذکر نام تو شد، شام تار ما
ای آبرو و عزّت ما اعتبار ما
تنها تو رهنمای طریقی و یار ما
هر صبح و شام، ذکرِ لب ما، ثنای تو
بانی اشک، علت شور و نوا، حسین مشکل گشای دردِ دل بی دوا حسین
عبد خدا و فانی راه خدا حسین
کشتی عشق، راه نجات از بلا حسین
اسلام را بقا ز تو و کربلای تو
گفتی که اشکِ دیدهی ما مرهم غم است
هرچه کنیم گریه به پای غمت کم است
تنها نه یک دهه، همه سالم محرم است
عمر مفید، وقف تو بودن دمادم است
والله نیست در دل ما جز هوای تو
عمری به پای روضهی تو کارم آه بود
کارم عزا برای شه بی سپاه بود
از لطف دوست اشک دو چشمم به راه بود
همواره آرزوی منِ روسیاه بود
کی قسمتم شود که بمیرم برای تو؟
روزی که ماند یکه و تنها و بی سپاه
اهل حرم اسیر حرامی و بی پناه
زینب به سرزنان ز روی تل کشید آه از زیر نیزههای شکسته به قتلگاه
آمد به گوش زینب کبری صدای تو
از عطر سیب دشت بلا پر شمیم بود
موی سرش به نیزه به دست نسیم بود
آتش به خیمههای بدون حریم بود این کی سزای حضرت شاه کریم بود
باید که مرد پای غمت در عزای تو
✍ #وحید_دکامین
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
خانه بر دوشم و ذكر لبم اين است حسين
از وفا نيست در اين شهر نشان، كوفه ميا
هرچه گفتند و نوشتند دروغ است و فريب
وعدهها بوده فقط حرفِ لسان، كوفه ميا
حُرمت آنكه فرستادهی تو بود شكست
به دلم داغِ غم از غربت ايام نشست
جُرم من نسبت من با علی و آل علیست
بس شنيدم ز جفا زخمِ زبان، كوفه ميا
تيغ و سرنيزه خريدند، همه منتظرند
دشنه در دست رسيدند، همه منتظرند
به سفير تو نشد رحم، به اصغر نشود
ميشود فصلِ بهار تو خزان، كوفه ميا
خولي و شمر و سنان و عُمرِسعدِ لعين
خنجر از كينه كشيدند پي كشتنِ دين
فكر مظلومی تو كشته مرا پيش از مرگ
دلم از درد رسيده به فغان، كوفه ميا
داغِ اولاد تو روي جگرت ميمانَد
روی دستان تو جسمِ پسرت ميمانَد
شهر، دنبال سرِ پاك تو راه افتاده
میشود رأس تو بر نيزه عيان، كوفه ميا
آنكه با تير سه شعبه به كفَش ميآيد
سه نشان دارد و بهرِ هدفش ميآيد
سينهي پاك تو و اصغر و چشمانِ قمر
حرمله، تير نهاده به كمان، كوفه ميا
بر سرِ بامم و از غربتِ تو گريانم
به فداي سرت اي عشق اگر عطشانم
تنِ خونين من از بام زمين خورد، حسين
نَبُوَد هيچكس اينجا به امان، كوفه ميا
ميزنم بهر بَناتِ حَرمت زار، حسين
به اسيري و كنيزي بكشد كار، حسين
كوفه با مرد غريبي كه چنين كرد دگر
نشود رحم در اينجا به زنان، كوفه ميا
✍ #وحید_دکامین
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ميوَزَد از حوالي پرچم
دمِ روح القدُس به جانِ بشر
دَمْعَةَ الساكبَة براي حسين؛
ناله از جان كشيد سوزِ جگر
شوره زارِ كوير چشمانم
جاري از اشك ناب ميگردد
تشنه بودي، گرسنه كشته شدي
غصّهات نان و آب ميگردد
در حسينيهي خدا، در عرش
بيرقِ ماتم و عزا برپاست
مادرش با دمِ بُنَي حسين
اولين روضه خوان عاشوراست
غم صلا زد دوباره، برخيزيد
شور در عالَم از غمش افتاد
گذرِ عاشقان ثارالله
باز بر نوحه و دَمَش افتاد
بر كدامين غمش عزا داريم؟
حضرتش تشنه بر لبِ رود است
از عطش، آسمانِ كرب و بلا
در نظرگاهِ چشمِ او دود است
باز هَلْ مِنْ مُعينِ ثارالله
كربلا، بي جواب ميمانَد
عصر روز دهم پس از غارت
پيكرش بينِ آفتاب ميمانَد
شب اوّل گريز ميخواهد
كربلا ... قتلگاه ... پايينْ پا ...
روضه يك خط، اشاره اي كافيست
پيكري جمع شد ميانِ عبا
كوچه وا گشت و در بلا افتاد
بر تن او چه رفت در اين دشت
يك علي بود آنكه ميدان رفت
در عبا قطعه قطعه بر ميگشت
✍ #وحید_دکامین
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
وقت آن گشت كه چون لاله به گلزار آيد
اين غزال از حرمِ عشق پديدار آيد
بي زره رفت به ميدان كه سبكبار آيد
چون علی اكبر از اين راه به ديدار آيد
نوجوان است ولی مثل پدر، صف شكن است
«تيرها پر بگشاييد كه او هم حسن است» *
سروِ طوبای حرم راهي ميدان بلاست
پشتِ او دست همه رو به خدا، سوی دعاست
در دلِ معركه از آمدنش شور به پاست
قمر نجمه، مَه چهارده آل عباست
از صدف، گوهرِ زيبنده عيان میآمد
وارثِ شير جمل، نعره زنان میآمد
لشگر كوفه از اين رزم هراسان شده بود
از رجزخواني او سختْ پريشان شده بود
كفر، هم مات از اين جنگِ نمايان شده بود
سرِ أزرق به زمين نقش بيابان شده بود
تيغِ او در وسطِ معركه غوغا ميكرد
قَدّ هركس كه قد افراشته را تا ميكرد
::
ساقه از سنگ شكست آخر و پرپر افتاد
از روي اسب زمين خورده و با سر افتاد
بي هوا نيزه به او خورد كه آخر افتاد
به عمو گفت بيا، تا كه دلاور افتاد
زخمِ سرنيزه بر اين جسم چنان كاري بود
خانه خانه عسل از موم ِ تنش جاري بود
پاي تا سر، همه جا، زخمِ مكرر؛ قاسم
باغِ پامال شده، لالهي پرپر؛ قاسم
تكه تكه شده خيرات ز خنجر؛ قاسم
ارباً اربا شده همچون علي اكبر؛ قاسم
بس كه بر پيكرِ او سُمّ فَرَس تاخته بود
جاي صد نعل به رخسارهاش انداخته بود
قد كشيدي و عمو در برت اي ماه رسيد
وسط هلهلهها بود كه ناگاه رسيد
بر سر پيكر زخمي تو با آه رسيد
تا حسين آمده، عباس هم از راه رسيد
هرچه كردند از اين دشت، تنت جمع نشد
بس كه پامال جفا بود سرت، جمع نشد
✍ #وحيد_دكامين
* ايوب پرند آور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
از غم و دردِ دوري بابا
عجبي نيست گر پريشانم
آمدي، سر زدي به من آخر
جانِ عالَم فداي مهمانم
در پيات كوچه، كوچه ميگفتم:
بنگر اين حالِ زار من بابا
از سر ني بيا كمي پايين
ماهِ شبهاي تار من بابا
بي تو از درد، جانْ به لب بودم
خوب شد آمدي، گله دارم
ياس نيلوفري شدم از داغ
بر تنم، زخمِ سلسله دارم
من اگر سيلي از عدو خوردم
خيزران با لب تو بد تا كرد
آنقَدَر در پيات دويدم كه
تاول پاي من دهان وا كرد
ساربان بُرد اگر عقيق تو را
من النگوي خود به او دادم
گر تو از صدرِ زين، زمين خوردي
من هم از روي ناقه افتادم
موقعِ راه رفتنم هـر بار
سخت اگر پا شدم، اگر مُردَم
بين زهرا و من شباهت هاست
ارث خود را ز فاطمه بُردم
موي من، موي تو، اگر خاكيست
يا به خاكستر است آكنده
آتش از بام بر سرم افتاد
گيسويم درهم است، شرمنده
آمدي سر زدي به من با سر
حاجتم گرچه شد روا، بابا
رونماي تو جانْ سپردن داشت
نرسيدم به كربلا، بابا
در خرابه اگر به يك بوسه
گشتم اي عشق، خوشه چين از تو
آخرين درد دخترت اين بود
من كه جا ماندم اربعين از تو
✍ #وحید_دکامین
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
...من در پی هر کودک تنها دویدم
بعد از تو یک روزِ خوش از دنیا ندیدم
آتشْ پرستار تن سجاد بود و ...
کار همه اهل حرم فریاد بود و ...
از دردِ کعب نی، یکی فریاد میزد
او سوی مقتل میدوید و داد میزد
دستی به رخسار سهساله قاب گردید
سیلی به گوش کودکانت باب گردید
دیدم سکینه رو به سوی علقمه داشت
"بنگر عموجان حال ما را" زمزمه داشت
بار غمت بر شانهها تا شام بردم
سنگ از عدوی مرتضی، از بام خوردم
بزم شراب و خیزران و رأس در طشت
طفل سهساله و خرابه، یادِ آن دشت
یک یادگارت در خرابه ماندْ، بی من
اما به زودی در کنارش میرسم من
درکوفه هم برحال ما رحمی نکردند
بر آل پاک مصطفی رحمی نکردند
محزون شدم اما اسیر غم نگشتم
غم روی غم دیدم ولیکن خم نگشتم
من هرچه دیدم غیر زیبایی ندیدم
از قتلگاه تو به عرش حقّ رسیدم
✍ #وحید_دکامین
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e