eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
291 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
میان قحطیِ انسانیت؛ دریایِ دیگر داشت برایش زندگی در اوج غم معنای دیگر داشت نگاهش کرد و روحش تازه شد از آن وقارِ ناب کنارش غرقِ آرامش شد و دنیایِ دیگر داشت @hosenih حسین بن علی(ع) بعد از غم بی مادری یک عمر کنار زینبش(س) یک خواهر والایِ دیگر داشت برادر را مدد میداد در روز دهم، وقتی- تک و تنها هزاران داغِ ناپیدایِ دیگر داشت پس از خود، پیش زینب(س)با بصیرت أم کلثومش(س) به طومار قیام ِ کربلا امضایِ دیگر داشت خیالش راحت از روشنگری بود و شبیهِ خود میان کاروان، خورشیدِ بی همتایِ دیگر داشت همان که دختر خیبرشکن بود و شجاعانه زمانِ گفتن از اجدادِ خود غوغایِ دیگر داشت کلامش موجز و نافذ، بیانش تیغِ برّنده کنارِ خطبه اش در کوفه عاشورایِ دیگر داشت @hosenih دلش خون بود از بزم یزید(لع) و خندهٔ خولی(لع) به یاد خیزران در گوش خود آوایِ دیگر داشت پس از سیلابِ داغ و آه؛ در چشمش پس از گریه نشست ابری که پشتش سیلِ باران هایِ دیگر داشت! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی خودت میخواستی تحت الشعاع خواهرت باشی نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب @hosenih مدینه ازحسن هم یک نفر مظلوم تر دارد همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد قسم بر غربت تاریخ ؛ این ترفند ممکن نیست دروغ محضشان کافیست ؛ این پیوند ممکن نیست علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست به تیغ خشمگین مرتضی سوگند ؛ ممکن نیست فلانی را بگو شهر نبی دروازه ای دارد نمیداند مگر که هرکسی اندازه ای دارد دراین مکتب که حفظ شان کعبه می شود لازم تویی کعبه ، که گرد تو جوانان بنی هاشم برادرزاده هایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامت اکبر ، رکابت زانوی قاسم چنان عباس ، جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سر ها سوار ناقه خواهرها ، سوار نی برادر ها چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادر ها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوتر ها گَمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را که بستی باسکینه زخم پیشانی زینب را @hosenih بمیرم ، در شلوغی های شام آنچه نباید ، شد خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد نه....از دروازه ی ساعات باید زودتر رد شد رباب آنجا که دایم آه حسرت می کشد اینجاست و جایی که ابوفاضل خجالت می کشد اینجاست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تفسیر بی پایان کوثر ام کلثوم تصویر ناپیدای مادر ام کلثوم نور خدا را دیده ام در ام کلثوم اول بگو زهرا و آخر ام کلثوم مثل صدف در آب که گوهر پسند است حجب و حیایت بیشتر حیدر پسند است در یاعلی یافاطمه یارب عیان است مستور هستی در دعا، مطلب عیان است نور قنوتت در نماز شب عیان است در بارگاه قدسی ات زینب عیان است باید که چشم دشمن تو کور می شد روزی به نام نامی ات منظور می شد @hosenih قرب تو را اشک سحر آورده بالا آه غمت را میخ در آورده بالا دیدی حسن، خون جگر آورده بالا با دست لرزانش سپر آورده بالا گرچه تو با این روضه ها خوب آشنایی در اصل، دلخون شهید کربلایی ای کاش که نذر رباب انجام می شد وحشی ترین خورشید صحرا رام می شد حالا مگر شش ماهه اش آرام می شد باب الحوائج بود و وقف عام می شد دلبستگی مادرش را می گرفتی وقتی علی اصغرش را می گرفتی باریدی و باریدی و باران نیامد سقا که رفته بود از میدان نیامد از خیمه رفت اصغر ولی عطشان نیامد برگشتنش بر هیچ کس آسان نیامد آمد حرم ارباب ما، اما چگونه؟ بین عبا پیچیده بود او را چگونه؟ @hosenih از دور دیدی که سواری بر زمین خورد آنکه پس از داغ علی اکبر زمین خورد در زیر تیغ و نیزه ها با سر، زمین خورد در ازدحام و خندهء لشکر، زمین خورد عصر عجیبی بود در گودال رفتی خوردی زمین با زینب و از حال رفتی تصویری از نیلوفرت را می کشیدند ازحال رفتی، معجرت را می کشیدند بعضی تو، بعضی خواهرت را می کشیدند .............................................. در کوچه و بازار شام....اصلاً بماند! بگذار شعرم ناتمام اصلاً بماند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه جان های که بر لب دیده ای تو چه غم ها در دل شب دیده ای تو به غیر از روضه ی جانسوز گودال... هر آنچه دیده زینب، دیده ای تو شاعر: @dobeity_robaey
به مناسبت ارتحال فقیه عالی مقام و مرجع بصیر، حضرت آیت الله افسوس نصیب دل شیعه غم شد یکبار دگر خون به دل عالم شد با رفتن این مرجع تقلید...آقا... یک منتظر از منتظرانت کم شد شاعر: @dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت ارتحال فقیه عالی مقام و مرجع بصیر، حضرت آیت الله چون شمع، همیشه، آب گردد نوکر اینگونه، مگر، حساب گردد نوکر یک عمر مجاهدت، فقاهت، به کنار می‌خواست، فقط خطاب گردد: نوکر شاعر: @dobeity_robaey
دیار عشق و جنون پر ز آه مظلوم است روایت غمشان صد کتاب منظوم است هر آنچه کرببلا بر سر حسین آورد حکایت دل پر خون ام کلثوم است @hosenih شریعه بسته شد و آب شد دگر نایاب علی اصغر شش ماه از چه محکوم است یکی فتاده به هامون ز خاک و خون غلطان یکی اسیر و پریشان، ز یار محروم است اگر چه زینب ثانی بود ولی او هم همیشه در کنف ظل چهار معصوم است نصیب زینب و تو شد فراغ و خون جگری گواه صبر شما ذات حی قیوم است تو دخت شیر خدایی تو شیر زن هستی عناد با اسد اله چقدر مرسوم است تو خطبه خواندی اگر در رثای مظلومان کلام نافذ تو هم به گریه مختوم است به شام و کوفه اسیران حقیر گردیدند چقدر شام بلا نامبارک و شوم است کسی که نسبت پیوند با حرامی داد نفاق و دشمنی او همیشه معلوم است نگشته بوته خاری هنوز لایق گل نصیب هرزه فقط میوه های زقوم است @hosenih تو و سکینه به باب الصغیر سوریه اید مزارتان حرم دوفقید مغموم است تو عین صبر جمیلی تو زین اب هستی که حسرت تو فقط بوسه ای ز حلقوم است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت 🇮🇷 آنروز چقدر آسمان زیبا بود باران امید ، هر کران پیدا بود شب کفش نپوشیده فراری شد و رفت خورشید هنوز در هواپیما بود! شاعر: @dobeity_robaey
آن بانویم که دارم لطف و عطا ز داور ناموس کبریایم، نور دل پیمبر هم دختر امامم هم یادگار عصمت یعنی برای زهرا آئینه دار عصمت از کودکی هماره همدم به مجتبایم آگاه از تمام اسرار کربلایم مانند خواهر خود غرقِ نَوائبم من اُم المصائب است او، اُختُ المصائبم من با هر مصیبتی که، دیده ست زینب من یک عمر آشنا بود، هر روز و هر شب من @hosenih چون خواهرم عقیله، هستم ز غم لبالب در هر غم و بلائی بودم کنار زینب از خاطراتِ عمرم خواهم اگر بگویم جز ماجرای گودال چیزی دگر نگویم □ □ □ هر بار زینب آمد، از خیمه گاه بیرون دنبال او دویدم تا قتلگاه بیرون همراهِ خواهر خود، در اوجِ آن بلیه من بودم و سکینه بر تلّ زینبیه تا واژگون شد از اسب، آقای ما به مقتل خَدّالتریب گردید، مولای ما به مقتل دیدم که برقِ شمشیر، دور و برِ حسینم انبوه شد برای ذبحِ سرِ حسینم وَجهِ خدا به گودال، با کلب شد مقابل شَیبُ الخضیب افتاد، ناگاه دستِ قاتل خنجر ز کین کشید و حنجر نمیبرید و... خواهر به چشم دید و فریاد میکشید و... قاتل به پیشِ خواهر، هم پیش چشم مادر تا جِسم پشت و رو شد، بنشست روی پیکر چون خواست رَأسِ او با، جور و جفا بِبُرّد... تا با دوازده ضرب، سر از قفا بِبُرّد... خونِ خدا ز رگها، ناگه به جوش آمد آری صدای مادر، اینجا به گوش آمد فرمود: "یابُنَیَّ" آه ای غریب مادر از داغ تو ز کف رفت صبر و شکیب مادر @hosenih کشتند و از تنت رفت، پیراهنت به غارت ای زینبم به تن کن، پیراهنِ اسارت رَأسَت رود به نیزه، همراهِ اهل بیتت تا بشنوی ز نزدیک، خود آهِ اهل بیتت دور از دو چشم عباس، بیند حرم اسیری ای وای از کنیزی، ای وای از حقیری عباسِ من کجایی، برخیز غیرت الله در مجلسِ شراب است، در حصر عصمت الله برخیز ای علمدار تا منتقم بیاید از کربلا نوای یا منتقم بیاید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غم بر دل هر پیر و جوان است امشب ماتم زده بغض آسمان است امشب در سوگ غریبانه‌ی «امّ‌کلثوم» محزون، دل صاحب الزّمان است امشب شاعر: * تا آخر خط به خاطر مکتب رفت جانش اگر آمد از جفا بر لب، رفت در مهر و وفا بر «امّ‌کلثوم» نگر دنبال حسین، همره زینب رفت شاعر: * در راه شما هر که قدم بگذارد پا در حرم جود و کرم بگذارد فردا نکند شفاعت از او زهرا در حقّ شما کسی که کم بگذارد شاعر: * آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود تو جان پدر بودی و او جان تو بود آن کس که تمام خلق مهمان وی‌اند آن شب به سر سفره‌ی احسان تو بود شاعر: @dobeity_robaey
ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر! هم غم‌خور مادریّ و هم یار پدر در لیله‌ی قدرِ آخرِ عمرِ علی شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر * داغ است، دل لاله‌ی صد چاک دمشق زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق خورشید به سوگ «امّ‌کلثوم» گریست تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق * هم ماه مدینه است و هم زهره‌ی شام همه عمّه و هم خواهر و هم دخت امام ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان از جانب ما به «امّ‌کلثوم»، سلام * در دفتر عشق، حرف منظوم شدم تا آینه‌دار پنج معصوم شدم هر کس به ردیف عشق نامی را خواند من خادم بیت «امّ‌کلثوم» شدم * هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه بعد از سخنان تو بگفتا زینب: لا حول و لا قوّة الّا بالله @dobeity_robaey
یکی این سان، یکی این گونه باید که شام و کوفه را رسوا نماید ببین پیشانی زینب شکسته بگو اخت المصائب لب گشاید * به حق بر فاطمه بوده است، نائب که یک لحظه نشد در صحنه، غائب در این عالم به غیر از «امّ‌کلثوم» برادر را که شد اخت المصائب؟ * کسی نشناختت، ‌ای دخت مظلوم! نباشد قدر تو بر خلق، معلوم اگر زینب بُوَد امّ المصائب تویی اخت المصائب، «امّ‌کلثوم»! @dobeity_robaey
انقلاب ما شکوهش وامدار فاطمه ست اعتبار این نظام از اعتبار فاطمه ست ما خدا را شکر چون کوه استوار و محکمیم الگوی ما گامهای استوار فاطمه ست @hosenih آری آری در مسیر نهضت پیر خمین ما اگر ثابت قدم هستیم ، کار فاطمه ست این صلابت ، این شکوه ، این قدرت ایران ما گوشه ای از معجزات آشکار فاطمه ست فتنه های دشمنان در نطفه خنثی می شود تا علم دست امیری از تبار فاطمه ست هر چه داریم از همان " الجار ثم الدار " اوست عزت ما از دعای بیشمار فاطمه ست از سر هر مأذنه نام علی آید به گوش پس یقینا این حکومت شاهکار فاطمه ست زیر این پرچم که نام شیعه را احیا نمود هر کسی خدمت کند خدمتگزار فاطمه ست هر که در راه ولایت بگذرد از جان خویش مطمئنا روز محشر در جوار فاطمه ست @hosenih او زمین افتاد تا حیدر نیفتد بر زمین شیعه زنده از همین تقسیم کار فاطمه ست یک نفر باید بیاید تا بگیرد انتقام عالمی چشم انتظار یادگار فاطمه ست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زیبایی دریا اگر در موج آب است در ذات هر موجی خروش و التهاب است @hosenih وقتی برای استراحت نیست، برخیز! این تازه آغاز مسیر انقلاب است پیشانی از سربند یازهرا عزیز است مردانگی مان شهره از این انتساب است دشمن اگر تحریم و جنگ و خدعه دارد هرنقشه اش پیش شکوه ما سراب است ما مرد میدانیم مثل حاج قاسم با امر رهبر خانه ی دشمن خراب است آزادگی در خونمان جریان گرفته در گوشمان قدقامت اسلام ناب است گل، پیش خوبان، پیش نامردان تفنگیم ایمان، شجاعت، تیرهای این خشاب است هر ماه بهمن گرم قلب خانه هامان از عکس لبخند شهیدان توی قاب است @hosenih گل میدهد در ماه بهمن نرگس باغ یعنی فرج در انتظار انقلاب است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت جانم به دلى كه در پناه رجب است دلباخته و چشم به راه رجب است ما اهل ولايتيم و عمرى دلمان مهمان على، صاحبِ ماه رجب است @dobeity_robaey
🌷 🌷 سائل شدم و لحظۂ نابِ میلاد چشمم به رخِ حضرتِ باقر(ع) افتاد عید آمده و ماه رجب رؤیت شد- امروز در آغوش ِ امام سجاد(ع)! شاعر: @dobeity_robaey
🌷فرارسیدن تبریک و تهنیت باد. از دست زمانه گرچه دلخون هستيم عمريست كه بر لطف تو مديون هستيم اى كاش عنايتى كه ما هم گوييم در زمره "أينَ الرجبيون" هستيم شاعر: @dobeity_robaey
به مناسبت ، مجذوب شدن به دارفانی عجب است غفلت ز بهشت جاودانی عجب است ماه رجب و این همه فیض و برکات گرغافل ازاین ماه بمانی عجب است شاعر: @dobeity_robaey
به مناسبت آسمان بر لبش آورده غزل خوانی را برده با خود تبِ سرمای زمستانی را به تماشا بنِشین لحظهٔ عرفانی را ماه، پوشیده لباسی نو و نورانی را روز و شب ها شده شیرین و رطب آمده است عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است میشود جام دل از شوقِ نیایش لبریز نفْس اصلاح شود از برَکاتِ پرهیز با مناجات شوی پیش خداوند، عزیز داده پیغام که «أین الرجبیون» برخیز سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است @hosenih سعی کن ناب شود غمزه و نازَت با عشق تا مهیّا بشود برگ جوازت با عشق تا شود زمزمهٔ راز و نیازت با عشق «یا مَن ارجوه» بخوان بعدِ نمازت با عشق دل خود را نگذاری که بماند بیمار شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار روح خود را بده با عشق و ارادت پرواز وقت دلدادگی آمد، شده دیدار آغاز شده مسرور مدینه، شده خرسند حجاز پنجمین بار خداوند رسانده ست اعجاز نغمهٔ هلهله از مجلس ِ افلاک رسید اول ماه رجب هست مصادف با عید آمد آن عشق که با علم مزیّن شده است چشم آیات و احادیث چه روشن شده است قلمش صاحب ادعیهٔ متقن شده است محض دیدار رُخش نرخ، معیّن شده است هست همنام پیمبر(ص) شده آیینهٔ ذات نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات از پدر نور گرفت و شده شأنش محشر مادرش فاطمی و غرق حیا سرتاسر نسَبش هست علی(ع) از پدر و از مادر نسل او پاک و مطهّر، همگی فوق بشر میشود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز می نشیند همه عالم به کنارش یکروز @hosenih باید آموخت از انسانیتش ایمان را از کرمخانهٔ دستش کرم و احسان را منبرش داده نشان، آدرس قران را عاشقش با خودش آورده دلی حیران را تا شود کشتهٔ آن جاذبه طبق معمول تا فدایش بشود لحظهٔ تدریس اصول بوسه باران شده آن دست که بخشنده شده آنکه از سمت خداوند نماینده شده سائل از لطف؛ همین ثانیه شرمنده شده محضر حضرت باقر(ع) که شکافنده شده کاش بشکافد و از سینه بگیرد دل را کاشکی رد نکُند هدیهٔ ناقابل را! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه خوب شد که روی خاک مرده پا گذاشتی خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی چه منتّی سر قَدَر، سر قضا گذاشتی تویی که پای جای پای انبیا گذاشتی تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین تو آمدی و خنده شد نصیب زین العابدین تو آمدی که کامل از کمال تو شود کلام رسانده جابر از رسول حق به جانبت سلام نشسته در رگ تو خون نافذ دو تا امام در این مقام هیچکس نگشت با تو هم مقام صفا گرفته خانه امامت از حضور تو تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو @hosenih تو از تبار فاطمه تو معنی صداقتی تو از شکوه مرتضی تو وارث شجاعتی تو از حسینی و حسن تو جلوه امامتی رجب مرجب از تو شد تو چشمه هدایتی تویی که مثل نور سمت آینه شتافتی تویی پیمبری که نیل علم را شکافتی عزیز زین العابدین هزار جان فدای تو همه زمینیان و آسمانیان فدای تو و پیر و کودک و جوان و نوجوان فدای تو به هر مکان و هر زمان و هر زبان فدای تو فدای تو که پنجمین چراغ آل احمدی فدای نام پاک تو که دومین محمدی @hosenih نگاه کن که یک به یک همه مسافر توایم کجا بدون زائری تمام زائر توایم همه به زیر دِین قال قال باقر توایم اشاره کن ببین که بنده اوامر توایم قیام ما قعود ما ز برکت قنوت توست هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست بنا کنیم عاقبت بقیع ،گنبد طلا برای تو ضریح و مرقدی شبیه کربلا که دور آن نشسته اند یک به یک فرشته ها چه صحنه ای ست صحن تو کنار صحن مجتبی فدای غربت تو ای نهفته در دل بقیع فدای غربت تو ای چراغ محفل بقیع شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنکه بر چشمان ما پیراهنی گلفام داد ذره تا خورشید گردد شبنمی انعام داد اشک را از باده ساقی کوثر آفرید در ضیافت خانه‌اش هر دیده ای را جام داد تا که دست موج ها بر دامن ساحل رسد در دل هر عاشقی دریای ناآرام داد شام را از گیسوان آل حیدر تیره ساخت روز را برگرد آن ها جامه‌ی اِحرام داد هرکسی پیغمبری می‌کرد در آل علی همچو ختم الانبیا او را محمد نام داد مثل خورشیدی که دیروز از همین مشرق دمید اولین پیغمبری که بعد پیغمبر رسید @hosenih نام زیبایش محمد بود و سیمایش علی قآبی از پیغمبر و تصویر زیبایش علی خُلق احمد خلق احمد خوی احمد بود و بس پای تا سر احمد و قد دلارایش علی نامه مکتوبی از اوصاف جنت روی او خط و خالش احمد و زلف چلیپای علی ساحل از پیغام‌های او پر از دُّر و صدف موج الطاف پیمبر بود و دریایش علی چشم او بسم الله است و خال او چون نقطه اش خوشنویسی خداوند است و امضایش علی پلک هایش پرده ی گنجینة الاسرار بود چشم او قاب رسول و حیدر کرار بود @hosenih مثل خورشیدی که روشن میکند اشراق را می شکافد نورِ علمش سینه‌ی آفاق را هر ستاره یک شرار از شعله های علم اوست با رصد قلبم منجم میچشد احراق را نردبانی تا فلک باید که باشد بنگریم خاک پایش شکل داده قامت این طاق را بین گلشن گم شود عطری که هرگل داشته در صفاتش گم کنم سررشته مصداق را اشتیاق مهر او ناچیز را خورشید کرد آسمان بر سر گرفت آن ذره ی مشتاق را هرکسی یک قطره از او خواست باران می برد مور از درگاه او تخت سلیمان می برد @hosenih قال باقرهای او تحکیم قرآن حکیم قال باقر های او یعنی صراط المستقیم آفرینش طفل شش روز است پیش لطف او چشم او شرحی است بر آیات احسان قدیم قبل از آنی که بگویی حاجتت را می دهد نشنود آوای سائل های خودرا این کریم احتیاجی نیست بر سوسوی شمعی در بقیع ماه و خورشیدند وقتی که چراغ این حریم جبرئیل اینجا تمام افتخارش نوکری است هر ملک ترفیع گیرد می شود اینجا ندیم بس که بر خاک مزارش ریخت خون از چشم تر سنگ قبرش را تراشیدند گویا از جگر @hosenih شرح جمع عشق را از اشک دامانش بپرس این حکایت را ز چشمان گلستانش بپرس هرچه زینب دید او هم دید در دشت بلا ما رأیت الا جمیلا را زچشمانش بپرس دانه دانه یاد یاران قطره قطره اشک ریخت ذکر هرمرثیه از تسبیح مژگانش بپرس پیکری از شانه شمشیرهاچون زلف شد مو به مواین قصه از زلف پریشانش بپرس دشتی از نامحرمان و دختران بی پناه هتک حرمت را از آن چاک گریبانش بپرس هرچه میپرسی مپرس از کوچه و بازار شام یک سحر تا شام ناموس خدا در ازدحام شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رجب چیست؟ نهری میان بهشت که آخر به بَحرُالنَّجَف می‌رسد شاعر: @dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی مرحوم آیت‌الله رضوان الله علیه در وصف امام زمان (عج) © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این ز الطاف خدای قادر است آسمان را ماه رحمت ظاهر است ماه حق، ماه رجب، ماه عسل ساغر و مِی دستِ ساقی حاضر است هر دلی که هست مالامالِ عشق مستِ صهبای امام باقر است هر که میگردد هدایت، خاصّه هادیِ دین را غلام و چاکر است ماهِ میلاد امیرالمومنین هر که باشد عبدِ حیدر شاکر است هر دلی که خالی از حبِ علیست نامسلمان نه، که اصلاً کافر است آنکه گوید یاعلی، یافاطمه ذاکرِ یاعالی و یافاطر است نیمه ی این مَه بنامِ زینب و... آخرِ مَه بر حسینش ناظر است صاحبِ این ماه شاهِ کربلاست ای خوشا هر کس که او را ذاکر است حجِ عمره کن رها حاجیِ عشق! کربلا در انتظار زائر است سفره ی صوم و صلات از نینواست حضرت ارباب ما را ناصر است الغرض، ماهِ عبادات آمده ماهِ احیاء و مناجات آمده @hosenih البشارت البشارت مومنین! آمده دلبندِ زین العابدین باقرُ العلمُ النبی دیده گشود اوست بابای امامانِ مبین جایگاهِ علم و دانش قلب اوست علم و دانش را شکافَد بعد از این دُرّ و گوهر ریزد از لعلِ لبش دانشش هم عرضِ ختم المرسلین سینه ی او بحرِ مَوّاجِ علوم حاصلِ دریای علمش، نشر دین بُرده ارث از محضرِ اَجدادِ خود اوست فرزند امیرالمومنین پورِ زهرا باشد و سبطُ الحسین قُرَّةُ العَینِ امامُ الساجدین خُلق و خویش، خُلق و خوی احمدی محضرِ نورانی اَش، خلدِ برین اوست از نسلِ شهید کربلا اوست بابای امامُ الصادقین کربلا در کربلا چشمانِ او یادگارِ مقتلِ اهلِ یقین مقدمش منزل به منزل شرحِ عشق از ولادت تا شهادت بی قرین هیچکس مانند او مقتل ندید کشته های بی کفن، نقشِ زمین خاطراتش جمله از گودال شد دید جسمِ جدّ او پامال شد @hosenih از حرم تا قتلگه اسرار دید چشم او اسرار را بسیار دید از اَوانِ کودکی تا عمر داشت خویش را در صحنه ی پیکار دید آنچه در مقتل نظاره کرده بود در شئونِ زندگی، در کار دید در میان درس و بحث و کشت و کار روضه ها با دیده ی خونبار دید اشکِ او آغشته با خونِ گلوست نینوا را در مِنا تکرار دید عمه های خویش را گه در حرم گاه زندان، گه سرِ بازار دید آلِ زهرا را ز کوفه تا به شام در اسارت همرهِ کفار دید اهلبیتِ مصطفی را ای دریغ... در میان مجلسِ اغیار دید در خرابه آن سه ساله عمه را از غمِ بابا به حالِ زار دید جسمِ هفتاد و دو گل را بر زمین بی سر افتاده در آن گلزار دید هیجده سر بر فرازِ نیزه ها تا چهل منزل به شامِ تار دید داشت در دل از فرج، نور امید آن غریب و آن اسیر و آن شهید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما را خریدی و جز خیرت عطا نکردی عمریست خوب و بد را از هم سوا نکردی صدبار دیده ای که با دیگران نشستیم تو سفرهء خودت را از ما جدا نکردی گفتند افتضاح است پرونده ای که دارم از بس بزرگواری، تو اعتنا نکردی @hosenih بی آبروتر از من در بین جمعیت نیست هرجا خجالتم را دیدی صدا نکردی نگذاشتی گناه من را کسی بفهمد گفتی بیا دوباره...خیلی خطا نکردی خوابم نبرده از بس شوق وصال دارم چون روسیاهی ام را هی برملا نکردی در لیله الرغائب، گفتم به یار غائب خوردم زمین خدایی هرجا دعا نکردی باد صبا به حیدر پیغام میفرستم؛ درد زیارتم را از چه دوا نکردی چونکه قدیم الاحسان ذکر حسین زهراست گفتم مرا ببخشید، چون و چرا نکردی والله که رقیه دست مرا گرفته خالی است دستم اما آنرا رها نکردی * بابا مگر نگفتم وقتی بیا که خوبم چیزی ندارم اینجا فکر مرا نکردی؟! از بسکه تشنه بودی بر نیزه سنگ خوردی کم با سری شکسته، حاجت، روا نکردی @hosenih در چهره ای پر از خون! یک بوسه سهم من نیست چشمی دگر ندارم بابا حنا نکردی؟! بالانشین! خرابه جای سر شما نیست از چه برای این سر، تن، دست و پا نکردی کو گردنت که دورش حلقه شود دو دستم! حق مرا عزیزم دیدی ادا نکردی © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e