eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه آسیه‌ها محو در قداست اوست حیا، ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست غریب‌تر ز حسن نام ام کلثوم است که خاک‌خوردن نامش نشان غربت اوست نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است حسین گفتن با "آه" هم عبادت اوست* لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست فقط مقابل او نام "شام" را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال، این غنیمت اوست** شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند "حسین" ذکر مدام دم شهادت اوست ✍ *اشاره به آیه‌ی «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» و روایت «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ» دارد. **اشاره به مرثیه حضرت در کوفه دارد: «قَتَلْتُمْ أَخِی صَبْراً فَوَیْلٌ لِأُمِّکُمْ» 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ياد تو ای تجّلی توحيد عطر ناب حضور آورده نام پُرشورت ای خدا آئين بر دلم شوق و شور آورده ای كه از سّر عشق آگاهی نوری از طور عصمت اللهی ای كه آئينه‌ات پُر از نور است آينه‌دار پنج معصومی دختر ماهِ ماه و خورشيدی خواهر زينب، ام كلثومی گوهر بحر بوترابی تو آفتابی و در حجابی تو قدر تو اوج تا خدا دارد گرچـه مجهول مانده شوكت تو می‌خروشد به روز رستاخيز چشمه‌ی افتخار و عزّت تو مثل رنگين كمان خورشيدی چشمه چشمه زُلال توحيدی همچو زينب در آستان شرف دختر بانوی عفافی تو مُحرم كعبه‌ی حيا شده‌ای دور اين كعبه در طوافی تو سعی و زمزم حريم ايمانت هاجر و ساره مات و حيرانت افترايی كه بسته‌اند به تو جز دروغی به سير خلقت نيست هرچه تاريخ را ورق زده‌ام نـور را نسبتی به ظلمت نيست آن كه درحق تو جفا می‌كرد كاش از فاطمه حيا می‌كرد فصل فصلِ بهار زندگی‌ات حاكی از غُربت و غم و درد است مثل زينب كه مادر غم‌هاست اشك تو گرم وآهِ تو سرد است ای رسيده به عرش آوايت بانوی غم، فدای غم‌هايت در مدينه كنار قبر رسول شاهد ماجرای خانه شدی همچو لاله به موج آتش و دود داغدار گُل و جوانه شدی آن كه غم در زمانه ديد، تویی خواهر محسن شهيد، تویی چه شبي بود آن شب دردی كه تو را درد و داغ افسردند همره داغ مادرت ماندی جسم او را به نيمه‌شب بردند آسمان رفت و بر زمين چه گذشت بر تو و زينب حزين چه گذشت اف برآن مردمی كه از غفلت سنگ بر نخلِ پُرشكوفه زدند در شب قدر، قدرنشناسان تيغ كين بر علی به كوفه زدند تابه گوش تو "قد قُتِل" آمد ناله‌ی تو برون ز دل آمد در مدينه چگونه پرپر ديد چشم تو ياس باغ حيدر را ديدی ای پاره‌ی وجود علی پاره‌های دل برادر را باز چشم تو خون‌نگر شده بود دلت ازپيش، پاره‌تر شده بود آه بانو! ببخش شعرم باز چه سفرنامه‌ی غمی شده است سخن از كعبه‌ی وجود آمد آه چشمم چه زمزمی شده است دلِ غمگين و چشمِ خون پالا برده دل را به سوی كرب وبلا كربلا بود و صحنه‌ی ايثار روز عاشور بود و غوغا بود لحظه‌ی غرق شور رستاخيز ملكوت عروج گل‌ها بود دامن آسمان زخون، تر شد همه گل‌های باغ پرپر شد آه وقتی به قتلگاهِ گُل شاهد جسم بی سرش بودی همره زينب و رباب آن جا تو تسّلای دخترش بودی بين درد و مصيبت و احساس تازيانه چه كرد با گل ياس ای كه با خطبه‌ای شرار انگيز كوفه و شام را تكان دادی با كلامی به روشنایی نور راه توحيد را نشان دادی گاه بَر نی نگاه می‌كردی آسمان را پُر آه می‌كردی بعد از آن در مدينه و همه‌جا از حسين غريب می‌گفتی ياد قرآن بر سر نيزه ذكر شيب الخضيب می‌گفتی كم نشد لحظه‌ای غم و مِحَنت شمع گشتی و آب شد بدنت بعد كرب وبلا به گلشن وحی بی گل و بی جوانه ماندی تو عاقبت از فراق جان دادی رفتی و جاودانه ماندی تو بی خزان مانده تا ابد باغت سوخت جـان «وفایی» از داغت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای زینب دوم محمد زهرای دگر به بیت احمد چون خواهر خویش هستِ زهرا قرآن علی به دست زهرا مظلومه و دختر دو مظلوم مشهور به نام ام کلثوم ریحانه‌ی مادر ولایت همسنگر خواهر ولایت توحید ز منطق تو پیروز هفتاد و دو داغ دیده یک روز عصمت ز تو اعتبار دارد زینب به تو افتخار دارد در دُرج حیا دُرِّ حسینی حَقّا که تَفاخُر حسینی تو مادر عرش در زمینی تو دخت امیرِ مؤمنينی آتش به دل عدو فشاندی در کوفه و شام خطبه خواندی ای پاره‌ی آیه‌های تطهیر ای در نفست صدای تکبیر سر تا قدمت همه فروغ است حوریه و دیو‌؟! این دروغ است تو دختر دختر رسولی سر تا به قدم همه بتولی حیدر که بُوَد ولی ذوالمن هرگز ندهد تو را به دشمن ای اختر آسمان عصمت ای بانوی قهرمان عصمت یک خاطره از تو یاد دارم وصفش همه هست افتخارم دروازه‌ی شام بود و محشر سرها سر نیزه بود یکسر جمعیت و رقص و چنگ و دف بود گه زخم زبان و گاه کف بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقان را غمِ سر نیست که سر ناچیز است داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیز است تیر این راه بر آیینه نشستن دارد سینه تا هست و دلی هست، سپر ناچیز است ذرّه را جذبه‌ی خورشید قمر خواهد کرد در بقا، نیستیِ ذره مگر ناچیز است؟ سر خورشید به نیزه‌ است! بزرگ است خبر راه بستند؛ ولی پیش خبر ناچیز است بادیه بادیه آواره‌شدن چیزی نیست تا برادر همه‌جا هست، سفر ناچیز است راوی قصّه‌ی درد است؛ سخن کوتاه است بار این داغ، گران؛ کفّه اگر ناچیز است او چه کرده‌ است که از سنگ عرق می‌ریزد پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیز است رد شدن از دل این شام بسی طولانی‌ است گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیز است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای آینه‌دار پنج معصوم در بحر عفاف، دُرّ مکتوم پرورده‌ی دامن ولایت مظلومه‌ی خاندان مظلوم قدر تو به ممکنات، مجهول مهر تو به کائنات، معلوم شیرازه‌ی شرع، از تو محکم منظومه‌ی عشق، از تو منظوم تو زینب دومی علی را نامند تو را به ''ام کلثوم'' آئینه‌ی آفتاب و ماهی یا سیدتی! به ما نگاهی آن وقت که چارساله بودی بر صورت ماه، هاله بودی در خانه‌ی شیر حق به خوبی معصو‌ تر از غزاله بودی دیری نگذشت کز ستم‌ها سرگرم به اشک و ناله بودی از آن چه به خانه‌ی شما رفت از داغ جگر چو لاله بودی از قول و غزل فراتری تو کی حد تو این مقاله بودی؟ آئینه‌ی آفتاب و ماهی یا سیدتی! به ما نگاهی تو محنت بی شماره دیدی غم، بیشتر از ستاره دیدی مه پاره‌ی دشت کربلا را در خاک، هزارپاره دیدی هم بر دل پاره پاره از زهر هم پیکر پاره پاره دیدی پامال، تن عزیز خود را از مرکب ده سواره دیدی بر دست حسین، غرق در خون قنداقه‌ی شیرخواره دیدی آئینه‌ی آفتاب و ماهی یا سیدتی! به ما نگاهی تو راز عجیب کربلایی بانوی شکیبب کربلایی هم‌راز شهید نینوایی دم‌ساز غریب کربلایی بر خرمن هستیِ ستم‌کار سوزنده لهیب کربلایی در آتش غم اگر بسوزی باصبر، طبیب کربلایی آن‌جا که خطابه کارساز است توفنده خطیب کربلایی آئینه‌ی آفتاب و ماهی یا سیدتی! به ما نگاهی ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای نخل کوثر را ثمر، یا ام کلثوم ای مایه‌ی فخر بشر، یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر، یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر، یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر، یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر، یا ام کلثوم حتماً تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در... یا ام کلثوم حتماً تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر، یا ام کلثوم از کوچه‌ها تا کوچه‌های شام رفتی رفتی کنار تشت زر، یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر...، یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر! ای وای! ای وای از ساعات سر...! یا ام کلثوم هر کس می‌آمد جای زخم قبل می‌زد با نیزه و سنگ و سپر، یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه‌ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر، یا ام کلثوم هرکس که آمد قتلگاهش، دستِ پُر رفت انگشتر و دستار سر...، یا ام کلثوم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی که عالم با وجودت آبرو داشت باید برای بردن نامت وضو داشت بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت زهرا دمادم دیدنت را آرزو داشت عصمت ز سیمای تو معلوم است معلوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم روح دعا ،أخت الوفا، بنت الوقاری روح ادب، زهرا نسب، حیدر تباری مثل علمداری ، شکوهی، اقتداری مانند زینب خواهرت همتا نداری پرورده‌ی دست عطوف چند معصوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم نقش تو در کرببلا انکار، هرگز چون خواهرت تسلیم استکبار، هرگز در راه کوفه تو بگو یکبار هرگز، زینب نشد بی یاور و غمخوار، هرگز ای خواهر کوچکترِ ارباب مظلوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم بر ناقه، اطفال برادر را نشاندی یک‌لحظه از احوالشان غافل نماندی خاک از لباس و چادر خواهر تکاندی مانند زینب جای جایش خطبه خواندی کاخ بنی شیطان به ذلت گشت محکوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم ای همسفر مانند زینب با سرِ یار ای هم‌قدم با خواهرت در کوچه بازار ای مثل خواهر سنگ کوفی خورده بسیار ای ساقی لب تشنگان بعد از علمدار یک عمر با این روضه گریانیّ و مغموم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم یادت نرفته کربلا رنجی که دیدی از خیمه‌ها با زینبت بیرون دویدی بی‌بی نمی‌دانم به تلّ، آیا رسیدی؟ دیدی خودت یا اینکه از زینب شنیدی با چکمه زد بر سینه‌اش آن دشمن شوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست نوکر شدن، سلمان شدن، منّا شدن کم نیست اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست اصلاً از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی‌ست باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست در جان دختر حُسن مادر می‌کند جلوه حانیه و حنانه و حُسنا شدن کم نیست باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد آیینه‌ی صدیقه‌ی کبری شدن کم نیست مادر به اولادش دلش گرم است بی تردید چشم و چراغ خانه‌ی زهرا شدن کم نیست حوریه‌ای از حوریان دامن زهراست إنسیه‌ی إنسیة الحورا شدن کم نیست از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر ساره شدن، هاجر شدن، حوا شدن کم نیست در باطن او نور عصمت می‌شود پیدا الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست بی شک پناه حجت حق زینب کبری است با این مراتب زینب صغری شدن کم نیست با یک نظر بر چهره‌ی ماه بنی هاشم پی می‌بری تاج سر سقا شدن کم نیست حبل المتین‌ام ریشه‌های چادر بی‌بی‌ست مصداق ناب "عروة الوثقی" شدن کم نیست زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند از شافعان محشر فردا شدن کم نیست :: مرثیه‌اش اشک ملائک را در آورده مرثیه خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا، بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان، ظلمت شب، سایه‌ی دشمن شب تا سحر آواره‌ی صحرا شدن کم نیست شش ماه بعد از واقعه روی پر و بالش از زخم‌های کعب نی پیدا شدن کم نیست موی سپید و چشم تار و زانویی خسته در زیر بار درد و غصه تا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیان وصف تو در واژه‌ها نمی‌گنجد چرا که خواهر صبری و دختر نوری شبیه شأن تو، نامت غریب و پنهان است تو مثل سورۀ قدری، تو سِرّ مستوری تو خواستی که فقط، ذکر خواهرت باشد میان مرثیه‌ها از تو گر نشانی نیست اگر چه عالمه‌ای خود، ولی نشان دادی به وقت تابش شمس، از قمر نشانی نیست تویی مفسر خون حسین و اصحابش که روضه‌خوان شده عالم ز فیض تفسیرت «علی ز سفرۀ افطار تو نمک برداشت» که تا ابد همه عالم شود نمک‌گیرت عقیله در ره روشنگری قدم برداشت در این مسیر تو بودی هماره همگامش اگر چه خون حسین آیۀ بصیرت شد تو و عقیله رساندید بر سرانجامش... تو در مدینۀ جدت چه روضه‌ای خواندی؟ که شعله بر دل و جان جهانیان زده است: «مدینه قافلۀ عشق را به خود مپذیر چرا که جانب تو بی‌حسین آمده است» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست هر جا تو باشی اسم بابایت علی آن‌جاست هر جا تو باشی خواهرت آن‌جاست بی‌تردید هر جا تو باشی ردّ پایی از برادرهاست اما تو پنهانی در این پیداییِ روشن این‌گونه پیدا بودنِ پنهان عجب زیباست! تو زینبی تو ام کلثومی... یکی هستید «صغری» و «کبری» چیدن تاریخ بی‌معناست... در خطبه‌هایت خطبه‌های فاطمه جاری‌ست در خطبه‌هایت خطبه‌های مرتضی پیداست تو خطبه خواندی کوفه و شام از نفس افتاد این حرف‌ها تیز است، برنده‌ست، بی‌پرواست از شعله‌های شعرهایت سوخت جان شهر در سینۀ مردم هنوز از گریه‌ات غوغاست از آن روایت‌های سوزان می‌شود فهمید در سینه‌ات تا لحظۀ پرواز عاشوراست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایۀ تاج سرت باشی صدف باشی و بی‌اندازه فکر گوهرت باشی خودت می‌خواستی تحت‌الشعاع خواهرت باشی نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب   مدینه از حسن هم یک نفر مظلوم‌تر دارد همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد علی می‌خواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد   قسم بر غربت تاریخ؛ این ترفند ممکن نیست دروغ محضشان کافی‌ست؛ این پیوند ممکن نیست علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست به تیغ خشمگین مرتضی سوگند؛ ممکن نیست فلانی را بگو شهر نبی دروازه‌ای دارد نمی‌داند مگر که هر کسی اندازه‌ای دارد   در این مکتب که حفظ شأن کعبه می‌شود لازم تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنی‌هاشم برادرزاده‌هایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود   شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها سوار ناقه خواهرها، به روی نی برادرها چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
منم تشنه، تویی باران، منم قطره، تویی دریا منم پایین‌تر از پایین، تویی بالاتر از بالا تویی فرزند ختم الأنبیا، فرزند خیر الناس تویی فرزند خیر الأوصیا، فرزند اعطینا ببخش از این که عمری چشم‌های بی فروغ من نمی‌دیدند نورت را کنار زینب کبری دم از تو می‌زند "وَالْفَجْر" هر صبحی که می‌آید قسم به چادرت، به لیلة القدرت، إِذَا يَغْشى تو با تیغ کلامت کفر دشمن را در آوردی شبیه خواهرت زینب، شبیه مادرت زهرا مقامت مثل قبر مادرت پنهان‌تر از پنهان ولی نور تو پشت ابر هم پیداتر از پیدا بلاغت، می‌چکد از خطبه‌هایت واژه در واژه فصاحت، ذوالفقاری در بیانت محکم و شیوا چه می‌بیند؟ همان "حیدر"، به وقت خشم تو، طوفان چه می‌بیند؟ همان "زهرا"، به وقت خطبه‌ات، دریا بخوان بین رجزهایت "علیٌ حُبُّه جُنَّه قَسیمٌ النّارِ وَ الجَنّه وَصیُّ المُصطفی حَقّا" "امامُ الاِنسِ و الجِنَّه" که تا دشمن بفهمد تو علی هستی؛ علی هستی؛ علیِ عالی اعلا نرنج از تهمت اغیار، عروس جعفر طیّار که بی رحم است این تاریخِ پُر تحریف و بی مبنا چنان از اشک تو بارانی است این جاده می‌ترسم که بعد از رفتنت دیگر بماند ناقه در گِل‌ها من از اندوه می‌گویم، من از اندوه می‌خوانم و می‌دانم نمی‌دانم از اندوهت کمی حتی اگر چه بغض داری، اشک داری، غصه‌ها داری ولی در چشم تو زیباست تقدیر خدا، زیبا به کوه طور برگشتی، عصای صبر در دستت چهل مغرب گذشت از روز عاشورا، "وَ وٰاعَدْنٰا" تو بعد از کربلا سمت مدینه آمدی یک شب چه باید گفت آن شب را، به غیر از لیلة الأسراء؟ سرودی و همه با گریه و ناله به همراهت چنین گفتی (وَ اَخبِر جَدَّنا اَنّا اُسِرنا) را* اگر شعر آن چه تو فرموده‌ای باشد، نمی‌دانم چه می‌گوییم پس ما شاعران از روز عاشورا ✍ *نقل شده که‌ حضرت ام کلثوم (س) پس از بازگشت از سفر شام و در بدو ورود به مدینه، زمانی که شهر پیامبر (ص) از دور پدیدار شد، با حزن و اندوه بسیار، شهر مدینة النبی را با شعری خطاب قرار دادند و در یکی از ابیات، چنین فرمودند: وَ اَخبِر جَدَّنا اَنّا اُسِرنا وَبَعدَ الأسر _يا جَدّا_ سبينا به جدمان خبر بده که ما اسیر شدیم و پس از اسارت‌، _ای جد بزرگوار ما_ به انواع مصائب اسارت مبتلا شدیم‌. 📚بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ١٩٧ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e