#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه
ای پناه عالمین نگاهی کن
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه
بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم
بعد از اون همه جسارت که دیدیم
حالا باید همه آماده بشیم
دم دروازه ساعات رسیدیم
@hosenih
دستامون بسته شده کنار هم
یه طرف طناب به بازوی منه
یه طرف به گردنه زین العباد
سر سلسله به دست دشمنه
پریشون وارد شهر شام شدیم
از رو نیزه احوال ما رو ببین
تازیونه می زنن که راه بریم
راه بریم بچه ها میخورن زمین
دستی که برای ما حجاب میشد
حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم
میون نامحرما گیر افتادیم
کاش می شد از این قفس فرار کنیم
باورم نمیشه نامسلمونا
مارو خارجی داداش صدا کنن
اگه میتونی یه کم قرآن بخون
تا مارو کمتر اینا نگا کنن
اینا سنگم میزنن ولی داداش
میسوزه دلم برای بچه هات
تا میشد پناهشون شدم ولی
حالا هی با گریه میزنن صدات
@hosenih
خیلی سخته گذر از این مرحله
کاش فقط سنگ میزدن به قافله
بارون آتیش و ما چی کار کنیم
دستامون بسته شده با سلسله
بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ
که تن ما پره از کبودیه
سخت ترین مسیر ما تو این دیار
رد شدن از کوچه یهودیه
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
در حسرت #زیارت_کربلا
شوق را رد کرده ایم و در فراق کربلا
کارمان دارد به مرز جان سپردن میرسد!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#زیارت_اربعین
این اربعین زیارت ما را ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_زمان_عج_مناجات
زآن کشتگان هنوز به #موعود میرسد
فریاد #العجل ز بیابان کربلا
شاعر: #جواد_هاشمی_تربت
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
دلتنگ #زیارت_اربعین #شب_نهم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
پروانه ایم..، از شمع، استدعای ما شاهد
غم پروریم، اندوه جانفرسای ما شاهد
از هرچه غیر عشق تو بیزارِ بیزاریم
بی اعتنا بودن به این دنیای ما شاهد
@hosenih
شیرینترین ذکر است ذکر یا حسینِ ما...
دیگ بزرگِ نذریِ حلوای ما شاهد
هرکس که با هُرم غمت جوشید..، قیمت یافت
بازارْگرمیِ بساط چای ما شاهد
ارباب! ما در روضه حرصِ نوکری داریم
هنگام نصب پرچمات دعوای ما شاهد
اشک میان هیئتت سَرفصلِ لبخندست
این بَهجَت بعد تباکی های ما شاهد
حُبِّ تو را با چه مشقت در دل ما کاشت
نان حلال سفره ی بابای ما شاهد
ما از طفولیت به دنبال غمت بودیم
پشت سرِ هر دسته ردِّ پای ما شاهد
رختِ عزای سینهزن را مادرت داده
نخهای چادرمشکیِ زهرای ما شاهد
دلتنگ مشّایه..،نجف تا کربلا هستیم
فریادهای مانده در صحرای ما شاهد
اوج توان نوکرانت با ابالفضل است
دوش علمکشهای تاسوعای ما شاهد
@hosenih
▪️
▪️
آن قدّ و بالا را خجالت آبِ آبش کرد
اندازه ی قبر یلِ رعنای ما شاهد
بعد از عمو خواباندنِ اطفالمان، روضه است
لالا علی لالا علی لالای ما شاهد
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_کربلا
تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست
عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست
@hosenih
مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور
در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست
پایِ رفاقتِ منِ بیچاره مانده است
یعنی حسین چون دگران نیمه راه نیست
ميعاد گاهِ هر چه فرشته ست کربلا
افسوس جا برایِ منِ روسیاه نیست
امسال نیز کرب و بلا سهم ما نبود..
با این حساب روی لبم غير آه نیست
**
با سنگ می زنند تو را خیلِ کوفیان
این سرو ایستاده مگر پادشاه نیست؟
@hosenih
شمر و سنان و حرمله از راه آمدند
برخیز! جای خواهر تو قتلگاه نیست
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
یکی آورده با خود گریههای گاهگاهش را
یکی در کولهبار کهنهاش بار گناهش را
یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را
@hosenih
یکی در هر قدم هُرم نفسها را بغل کرده
یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را
یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را
یکی وقف شما کردهست تنها سرپناهش را
بسوزان چهرهام را آفتاب داغ! اربابم...
خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را
ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم
چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را
به هم میریزد آری نظم نفرتآور دنیا
امیر عشق تا آماده میسازد سپاهش را
@hosenih
قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی
نمیبندد شهادت تا قیامت شاهراهش را
و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید
و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
شاعر: #علی_سلیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان
بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان
امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود
دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟!
@hosenih
کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم...
پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان
در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس
می روم حالا میان خولی و شمر و سنان
وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟!
مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان
به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من
خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان
بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند
من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان...
...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین
کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان
@hosenih
وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین
بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران
قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا
شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
شاعر: #علی_میرحیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
قلب رو به قبلهام را کرد احیا پرچمت
ای نفسهایم بقربان مسیحا پرچمت
هر محرم با هزاران شوق بر تن کردهام
رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت
@hosenih
قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار
هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت
بس که مواج است از چندین خیابان دورتر
ماندهام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟
بر سر خورشیدِ گنبد تا میافتد سایهاش
میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت
غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود
باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت
@hosenih
هر فرازی دیدهام با خود فرودی داشتهاست
«هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت»
با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت
هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت
شاعر: #میثم_کاوسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#مجلس_یزید_ملعون
سرت در طشت، پا به پای من سوخت
چو گیسویت، به این یلدای من سوخت
به قربان لبت، این رسم عشق است
تو خوردی خیزران، لبهای من سوخت
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
@dobeity_robaey
#مجلس_یزید_ملعون
علویات گرفتار یزیدند حسین!
با چه زجری دم این کاخ رسیدند حسین!
@hosenih
صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند
ایستادند و زپا درد بریدند حسین
دخترانت همگی برلبشان مشت زدند
آه اینها مگر از دور چه دیدند حسین؟!
یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند
حرفهای بدی انگار شنیدند حسین
پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد
تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند حسین
منبری رفت به منبر و علی را سَب کرد
نیمه جان پای همین دردِ شدیدند حسین
@hosenih
خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت
آبروی همه را خوب خریدند حسین
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام
میبرندم بر سر بازار چشمت را ببند
نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند
کربلا تا شام می گفتم که چشمت را نبند
یا اخا اما به شام تار چشمت را ببند
@hosenih
شد نقاب صورت من آستین پاره ام
بی تو شد کار حرم دشوار چشمت را ببند
پایکوبی و کف و دشنام و سوت و هلهله
من کجا و این همه آزار چشمت را ببند
تاب سیلی خوردن دختر نداری روی نی
دخترت را دست من بسپار چشمت را ببند
کاری از دست سر ببریده می آید مگر
تو فقط یک کار کن یک کار چشمت را ببند
من که میدانم تو از زینب خجالت میکشی
در میان این همه انظار چشمت را ببند
چشم عباس تو را بستند با تیر جفا
تا نخورده سنگ این کفار چشمت را ببند
کوچه ها را یک به یک گشتم به همراه سرت
میروم در مجلس اغیار چشمت را ببند
من کجا و این همه نامحرمان بی حیا
من کجا و این همه خمار چشمت را ببند
@hosenih
رفت انگشت اشاره سمت دخترهای تو
ای برادر میکنم اصرار چشمت را ببند
خیزران تا رفت بالا قلب من آتش گرفت
تو بگو با خواهرت اینبار چشمت را ببند
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به امید بازگشایی #زیارت_اربعین
شد بسته راه وصل و گرفتم بهانه اش
آه از دَمِ فراق و غمِ شاعرانه اش
@hosenih
امشب به خانه آمده تا مرهمم شود
آن پرچمی که گنبد او بود خانه اش
(همچون انار، خون دل خویش میخورم)
اشکم گواه میدهد از دانه دانه اش
شب تا سحر ،خوشم که به یادش گریستم...
شب...آه! یاد مادر و غسلِ شبانه اش
یادِ خرابه...یادِ نمازِ شکسته و...
_شاعر ،شکست! در غزلِ عاشقانه اش_
امشب گواه میدهد این دل که میرسم
پای پیاده تا حرم ...این هم نشانه اش:
@hosenih
(ما را حسین،دور خودش جمع میکند)
قلبِ من و تو و همه-عالم، رسانه اش
شاعر: #عارفه_دهقانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام
#مجلس_یزید_ملعون
آمد زمان سخت اسیری میان شام
کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام
دروازه ی شلوغ و تجمع میان راه
ساعات سخت رد شدن از هجمه ی نگاه
@hosenih
از روی نیزه حال خراب مرا ببین
با آستین پاره حجاب مرا ببین
در شام داده اند به ما چه مدارجی!
با طعنه گفته اند به ما قوم خارجی
خندیده اند بر غم ما در ازای چه؟!
پوشیده اند رخت عروسی برای چه؟!
ارکان آسمان و زمین تیره می شوند
مردان مست شام به ما خیره می شوند
رقاصه ها کنار من آهنگ می زنند
زن ها ز پشت بام سویم سنگ می زنند
با ضرب کعب نیزه، به اجبار می برند
ما را برای چه سر بازار می برند؟!
حرفی نمی زنم که شدم از خجالت آب
زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟!
با دست بسته راهی دارالخلافه ام
از مجلس یزید حسابی کلافه ام
در بین طشت رفت سرت، نیمه جان شدم
با چشم خیس خیره سوی خیزران شدم
آنقدر زد به روی لبت در برابرم
دندان تو شکست، بمیرم برادرم
@hosenih
از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد...
باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟!
پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم
امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام
شَرِّ شب را از وجود صبح دورش کن خودت
کلبه ی تاریک ما را غرق نورش کن خودت
دیدهی یوسفندیده..، تا ابد بینا مَباد
آه! این یعقوب را با گریه کورش کن خودت
@hosenih
من چه شبهایی که از دوریِ تو خوابم نبرد
گاه گاهی خاطراتم را مرورش کن خودت
درد هجرت طاقتِ تنهایی ام را طاق کرد
دست بر قلبم بکش..، قدری صبورش کن خودت
ظرفیت با ظرفِخالیداشتن بالا رَوَد
مستمند خانهات را باشعورش کن خودت
در مسیر وصل..، بِالاِجبار باید گریه کرد
هر زمان پا پس کشید این چشم..، زورش کن خودت
دست از دنیا کشیدن راه حلَّش روضه است
کنج هیئت را برایم کوه طورش کن خودت
کاش از فرزندهای من یکی جُونات شود
با همین سینهزنی مَرد ظهورش کن خودت
بهترین ساعات عمرم گریه بر جدّ شماست
لحظه ی شیرین من را شورِ شورش کن خودت
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین...
کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت
@hosenih
سوختم وقتی شنیدم عمه جانت شام رفت
آتش جان مرا عین تنورش کن خودت
*
*
دختر حیدر کجا،این مستِ لایعقَل کجا...
ای خدا این بددهن را زود دورش کن خودت
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد
که داغ سوختگان غمت شماره ندارد
@hosenih
بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه
ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد
بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند
بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد
رقیه آمده و گریه می کند بغل من
گلایه می کند از این که گوشواره ندارد
گلایه می کند از این که چادرش شده غارت
به روی سر به جز این روسری پاره ندارد
رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته
تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد
@hosenih
بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را
دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد
شاعر: #حسن_شیرزاد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
مداح روضه خواند: پدر را خبر کنید
شیون کنید یکسر و خون در جگر کنید
@hosenih
دختر دلش برای پدر تنگ می شود
رحمی به حال ِ دختر دور از پدر کنید
دختر چه دیده است که قدش خمیده است؟
کافی است تا به موی سپیدش نظر کنید
با تشت خونی آمد و گفت : این سر حسین
تا صبح فرصت است که با عشق سر کنید
خود آتش جهنمتان است شامیان
از دختر سه ساله و آهش حذر کنید
سیلی به گوش دختر اگر رسم مردی است
ننگِ شماست دعوی مردی اگر کنید..
@hosenih
آن سو نشسته دخترکی با عروسکش
ای من فدای آن قد و بالای کوچکش..
شاعر: #سیده_تكتم_حسينى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
انگار می خواهد کمی باران بگیرد
باران بیاید، تشنگی پایان بگیرد
روی سر ما نیست غیر از سایه "سر"
کو آنکه بر سرهای ما قرآن بگیرد
@hosenih
روی کبودم طاقت سیلی ندارد
بابا دعا کن عمر من پایان بگیرد
اینجا کنارم بود علیِ اکبر ای کاش
تا حقمان را از ستمکیشان بگیرد
پس کو عموجان تا نقاب اهل دین را
از مردم نااهلِ بیایمان بگیرد
بابا مخواه این را که دستان رقیه
از دست قاتلهای بابا نان بگیرد
@hosenih
گفتم تو را میخواهم و با طعنه گفتند
باید سرش را بر سر دامان بگیرد!
امشب مرا مهمان آغوش خودت کن
شاید رقیه بعد مرگش جان بگیرد
شاعر: #نفیسه_سادات_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_سوم
برای حال خرابم دو خط، دعا بفرست
برای قلب مریضم کمی شفا بفرست
هر آنچه از تو رسد کاملا به نفع من است
هر آنچه میکِشدعشقت! بیا بلا بفرست
همیشه خواستم از تو؛ که یا امام-حسین(ع)
سلامی از منِ بد جانبِ خدا بفرست
@hosenih
نشسته پشت درِ خانه ات مریض ِ گناه
نگاه کن به دلم! جرعه ای دوا بفرست
میانِ خانهٔ قبرم بیا قدم بگذار
به روی سنگ لحد، خاک کربلا بفرست
تویی که باب نجاتی بگو که: یاعباس(ع)
برادر از درِ رحمت فقط گدا بفرست
@hosenih
شنید حاجت دل را و گفت أبوفاضل(ع)
برای رزق شهادت رقیه(س) را بفرست
**
همان سه ساله که میگفت در دلش به پدر
برای دختر خود معجرِ عزا بفرست
نفس ندارم و بابا گرسنه ام به خدا
برای اهل خرابه کمی غذا بفرست!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند
خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند
@hosenih
چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین
زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین
با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد
خیزران با دل یک قافله بازی می کرد
مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب
می چکید از لب آن مردک سرمست شراب
خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست
دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست
مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز
تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز
دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد
به تماشای تو در طشت طلا برخیزد
@hosenih
هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد
خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
شکسته مثل دلم روی نیزه ها سر تو
بریدم از همه دنیاشبیه حنجر تو
@hosenih
هزار مرتبه افتاده ای زمین از عرش
شده شبیه پر و بال دخترت پر تو
چقدر سنگ رسیده برای پابوست
چقدر زخم نشسته پدربه محضر تو
میان جام شراب یزید دیدم که
نبود فاصله ای با سر مطهر تو
من اصلا از تو سراغ عبا نمیگیرم
تو هم نپرس زمن پس کجاست معجر تو
گرسنه بودم و خواب طعام می دیدم
ولی نداد کسی لقمه نان به دختر تو
@hosenih
شبیه مادر پهلو شکسته شد حالم
گرفت دست مرا دستهای خواهر تو
شاعر: #ابراهیم_میرزائی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_سوم #زیارت_اربعین
من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه؛ نه!
کفتر جلد تو جز اینجا ندارد لانه؛ نه!
دیدن معشوق، طبعاً باعث دیوانگیست
می شود آیا تو را دید و نشد دیوانه؟ نه!
از همان بدو تولد عاشقت گشتم حسین
داستان عشق من با تو نبود افسانه؛ نه!
@hosenih
در طریق نوکری جُون است پرچمدار من
نوکری را میدهم بر منصب شاهانه؟ نه!
من گدایی میکنم از تو فقط یک چیز را...
از تو میخواهم نگاهت را و آب و دانه نه!
فیض اشک من فقط با چای بعدش کامل است
هست جز فنجان چای روضه ات پیمانه؟ نه!
@hosenih
اربعینم لنگ امضای رقیه مانده است
کار من حل می شود بی اذن آن دُردانه؟ نه!
**
با گلایه گفت: پیش من بیا بابای من
به کلیسا سرزدی اما به این ویرانه نه!
تو همیشه موی من را شانه می کردی پدر
خوب میدانم که این دفعه نداری شانه؛ نه!
شاعر: #علی_میرحیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دیدی چٍقدَر زدند من را؟
در کلّ سفر زدند من را
هر وقت شکست چوبٍ نیزه
با تیر و سپر زدند من را
@hosenih
بابا، جلوی رباب عمداً
با تیرِ سه پر زدند من را
دارم اثری ز تازیانه
بر کتف و کمر... زدند من را
یک زجر بسم نبود انگار
هفتاد نفر زدند من را
ما بعد تو خواب هم نداریم
شب تا به سحر زدند من را
دور و بر ما شلوغ کردند
در بین گذر زدند من را
پهلوم شکست لحظه ای که
بر کوبه ی در زدند من را
صد بار به سنگِ روی دیوار
با صورت و سر زدند من را
دیدند یتیمم و اسیرم
دختر وَ پسر زدند من را
گهگاه برام گریه کردند
با دیده ی تر زدند من را
بدجور دلم شکست، وقتی
پیش تو پدر، زدند من را
ایامِ کنار تو چه خوش بود
انگار نظر زدند من را
دور سر تو شراب خوردند
آتش به جگر زدند من را
@hosenih
با چوب لب تو را شکستند
بر سینه شرر زدند من را
آثارِ عمو نداشتن بود
اینقدْر اگر زدند من را
شاعر: #وحید_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
پا به پای سر و این نیزه به هرجا رفته
کار عشق است که با آبله ی پا رفته
در دل آتش کوچه، پی مولا رفته
چقدر غربت این بچه به زهرا رفته
هرکه می دید قدش را، به لبش زمزمه بود
می شود سن کمی داشت، ولی فاطمه بود
به سرش, شوق وصال پدرش را دارد
بوسه هم از لب او، دردسرش را دارد
او خدا، دست دعا، چشم ترش را دارد
اشک او اشک یتیم است، اثرش را دارد
سر شب در دل او نور امید آمد و گفت
ماه را دید به تاریکی شب زل زد و گفت:
@hosenih
شب تاریک خرابه! سحرم می آید
عمه جان، چشم تو روشن، پدرم می آید
دخترش هستم از او باخبرم می آید
اشک شوق است به چشمان ترش می آید
تا که او هست محال است مرا غم ببرد
تازه او گفته قرار است مرا هم ببرد
می شود عمه مرا باز تو دردانه کنی
تو مرا ناز ترین دختر ویرانه کنی
نظرلطف به بال وپر پروانه کنی
شدنی بود اگر موی مرا شانه کنی
دختر فاطمه ای فاطمه را یاری کن
تا نبیند پدرم موی مرا کاری کند
@hosenih
من خجالت زده از روی به هم ریخته ام
جای زخم است به ابروی به هم ریخته ام
به همم ریخته گیسوی به هم ریخته ام
عمه جان این تو و این موی به هم ریخته ام
دوسه روزی ست به آشفتگی ام می خندند
نا مرتب شده این زندگی ام، می خندند
پدرم را که ببینم گله را میگویم
درد جاماندن از قافله را میگویم
گله ی پای پر از آبله را میگویم
خنده ها کرد به ما، حرمله را میگویم
گله ها دارم ازآن دست، که احساس نداشت
آه از آن روز که این قافله عباس نداشت
شاعر: #ناصر_دودانگه
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محاوره
دختری توی خونه تون داری؟
تاحالا شونه کردی موهاشو؟
تا حالا دیدی حال خوبی که
داره وقتی می بینه باباشو
@hosenih
دیدی آب خوردن قشنگش رو
چادرم داره تو پر و بالش؟
چقدر دوست داره نوزادو؟
وقتی خسته اس چطوره احوالش ؟
ای به قربون اشکای چشمت
گریه کردی اینا مگه روضه اس
گونهی نازک و لطیفش نه
گوشواره اش رو دیدی اگه روضه اس
عصر روز دهم میگن ترسید
شیعه میمیره با همین یک داغ
بچه از تاریکی نمیترسه ؟
تو خرابه نبود شمع و چراغ
گم شدن از رو ناقه افتادن
واسه لکنت گرفتنش بس نیست ؟
بچهی کوچیکو کتک میزنن؟
غیر زجر اینجا دیگه هیچکس نیست ؟
دختره با شیرین زبونیهاش
گفتن از آرزو و آینده اش
دندونای شکستهشو چی بگم
دختره و قشنگی خنده اش
آغوش بابا رو میخواست دیگه
انتظارش حالا به سر رسیده
به همین قدرشم کفایت کرد
سر باباش از سفر رسیده
دلبری کرد مثل اون وقتا
سرشو رو سر بابا میذاشت
بوسه داد صورت کبودش رو
خون خشکو که از لبش برداشت
@hosenih
کر میشه گوش شام امشب از
قصه ی دختری که دق میکنه
سر بابا و دامن دختر ؟
قلب دختر کوچیکه دق می کنه
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e