#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد، کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت: شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نِی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
#تنور_خولی؛ #محاوره
یه جای سالم تو تنت نمونده
به قدر یک نگینِ انگشتری
قافلهسالارِ روی نیزهها
بگو منو داداش کجا میبری!
غنچهی ما رو با سه شعبه چیدن
به روی نیزهها شکوفه بردن
باب الحوائجای این عالمو
با دست بسته سوی کوفه بردن
تن تو روی خاک گرم صحرا
منو با یک قلب کباب میبَرن
من سند آیهی تطهیرم و
من و سوی بزم شراب میبرن
پردهنشینِ خیمهی عفاف و
میون محملی بی پرده بُردن
روم نمیشه بگم که کاروانو
انگاری که به حرمله سپردن
نجف کجاست میخوام شکایت کنم
به روی چادرم که پا میذارن
حُرمت ما رو توی کوفه کشتن
که نون و خرما صدقه میارن
علی رو باز تو کوفه زنده کردم
نهج البلاغه است روی لبهای من
تو رو قسم میدم به مادرم که
از روی نی با دخترت حرف بزن
سرت اگرچه غرق خاک و خونه
رو نیزهها آیهی نور شدی تو
شکسته شیشهی غرور زینب
چرا که مهمون تنور شدی تو...
✍حجتالاسلام #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#تنور_خولی
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد
مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد
اگر که لوحِ دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد
همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد
خوشا به حال هر آن نوکری که زندگیاش
فقط هزینهی خیر الامور خواهد شد
خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرتِ "یوم النشور" خواهد شد
اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کربوبلا جفتوجور خواهد شد
حرارت غم او در دل است و این گریه
گواهِ گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد
**
کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خندهی قومی شرور خواهد شد
سری که از نوک نیزه میان خورجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد
بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر میآید و عصر ظهور خواهد شد
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#تنور_خولی
چه شبی میگذرد در دلِ پنهانِ تنور
سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور
این چه نوریست تنور از نفسش روشن شد؟!
این چه داغیست که آتش زده بر جانِ تنور؟!
دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود
امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور
با سرش صاحبِ این خانه، به نانی برسد
کیسهها دوخته و سکه شده نانِ تنور
چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟!
که پناه از همه آورده به دامانِ تنور
سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس
نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور
شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او
که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور
تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست
بیش از اینهاست در این فاجعه تاوانِ تنور
✍ #محمد_رسولی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#تنور_خولی
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
بالا گرفت شعلهی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجتروا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همهجا، پس چرا تنور؟!
زد روی صورتش زن خولی همینکه دید
افتاده ردِ خونِ گلویِ تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزهی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخوردهایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیدهایم من و بچهها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشتِ طلا... زیر پا... تنور...
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
May 11
🏴۲۰ محرم و ۲۲ صفر، یادروز شهادت حضرت شریفه خاتون، دختر امام مجتبی (علیهماالسلام) مشهور به #بی_بی_شریفه (سلام الله علیها).
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
باز دل در سینه پرپر میزند
دست حاجت گشته بر در میزند
سوی حله میرود با پای دل
پُر نموده شهر را زآوای دل
دُر ز دُرج دیده ریزد دمبدم
بسته احرام توسل تا حرم
ما ز سنگ غصه بشکسته پریم
یا شریفه! الدخیل بنت الکریم
رو سِیَه هستم اگر چه رو زدم
رو بهخاک درگه بانو زدم
ای طبیبه از تو میخواهم شفا
گشتهام بیمار هجر کربلا
دردِ بی درمان فراق کربلاست
دردمندم، چاره دردست شماست
ناسپاسی علت هجران ماست
ما علیل و این حرم دارالشفاست
دیدهی دریاییام سوی شماست
ای کریمه! دست تو مشکل گشاست
ای ز داغ کربلا افروخته
ای میان خیمه مویت سوخته
ای گل نیلوفر باغ حسن
ای کتاب خاطرات پر محن
ای لبت از تشنه کامی گشته چاک
بارها غش کرده افتادی بخاک
با عمو بودی شریک غصهها
از برادر دیدهای دست جدا
پیکر پاشیده دیدی آه آه
او کنار علقمه، تو قتلگاه
تا تن قاسم شد از کین توتیا
با زُبیده بستهای از خون حنا
دفتر غمهای تو بی خاتمه است
خاطرات تو شبیه فاطمه است
چهرهی نیلی ز سیلی وای من
ارغوانی یاس گلزار حسن
دستهایت بسته با زنجیر شد
مادرت از غصههایت پیر شد
کوفه، زندان، مجلس ابن زیاد
یاس زرد و این همه بیداد؛ داد
با سکینه همطراز ماتمی
با رقیه نیز غمخوار غمی
ای نشان اقتدار مرتضی
ای مدال افتخار مجتبی
ماجرای حله بی تابت نمود
شمع آل مجتبی آبت نمود
آه زینب بیقرار غم شده
یک گل دیگر ز باغش کم شده
لالهی پرپر که خفتی زیر گل
حله شد میعادگاه اهل دل
باب فیض خویش برمن سد مکن
این گدا را دست خالی رد مکن
من صله می خواهم ازدست شما
«کربلا یا کربلا یا کربلا»
✍ #مصطفی_نظری_طهرانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
در شهر حله دختری از آل مصطفی
زد خیمهای به وسعت تاریخ کربلا
دختی شریف از شَجَرِ پاک فاطمه
طفلی عفیف، میوهای از باغ مرتضی
بوی مدینه میرسد از حله بر مشام
انگار آرَمیده در این خاک مجتبی
بوی حسین میوزد از نالههای او
خیلی گریست در غم سلطان سر جدا
نامش شریفه، مرتبتش برتر از شرف
صحنش بهشت، خاک درش برتر از طلا
شهرت طبیبه، معنیِ "مَنْ اِسْمُهُ دَواْ"
خصلت کریمه، جلوهای از "ذِکْرُهُ شفا"
عجز طبیب را به حضورش بیاورید
زیرا که اوست داروی هر درد بی دوا
قلبش رئوف و دست عنایات او بسیط
روحش لطیف و وارث سرچشمهی سخا
چون پا به طوف مرقد پاکش گذاشتی
یک "رَبَّنا" بگو و ببین شرح "آتِنا"
رأس برادران به روی نیزه دید و گفت
خواهر فدای همت مردانهی شما
شد کشته از جفای گروهی سیاه دل
در آن اسارتی که شرر زد به ماسوا
✍ #رضا_خوبرو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
سالها به غیر احتشام ندیدی
محترمی غیر احترام ندیدی
بیم کجا داشتی ز جنگ و حوادث
صلح پدر را به جز قیام ندیدی
ای که سلامت رسیده از تو به عالم
بعد کربلا دگر سلام ندیدی
ای که طبیبی به درد غربت مردم
زخم گرفتی و التیام ندیدی
نان خور اجداد تو فقیر و اسیرند
وقت اسارت ولی طعام ندیدی
شب شده روزت اگر چه از غم کوفه
شکر خدا کن که روز شام ندیدی
نای عمو دیدهای اگر چه سر نی
چوب به روی لب امام ندیدی
شکر خدا کن نرفتهای به خرابه
شکر خدا مجلس حرام ندیدی
✍ #سیدمحمدحسین_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت بیستم محرم سالروز دفن بدن مطهر و معطر #جناب_جون_بن_حُوَی_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
▪️علامه مجلسی روایتی را از امام باقر (ع) نقل کرده که بدن وی پس از ده روز از دفن شهدای کربلا پیدا شد درحالیکه بوی عطر از آن به مشام میرسید.
📚مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳.
✔️نام او در زیارت الشهدا آمده است: «اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِیذَرٍّ الْغِفَارِی».
...جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود، او فرمود:
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود، بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق، بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت، چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت، چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود، رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
چه دردی آمده در این حرم دوا نشده؟
چه حاجتی به نگاه شما روا نشده؟
که بوده است گرفتارِ آبرومندی
که در پناه تو از بندها رها نشده؟
که بوده است غریبی که سویت آمده و
تمام عمر در این خانه آشنا نشده؟
که بوده است که گفته گره به کارش هست
وبعد از آن گره از کارهاش وا نشده؟
که آمدهست به سوی طبیبهی مظلوم
که عاشقانه به این عشق مبتلا نشده؟
که آمدهست به کوی شریفه بنت حسن
که جان تشنهی او مملو از رضا نشده؟
که بوده است که حاجت به قلب او بوده
و پیش از آنکه بخواهد به او عطا نشده؟
کسی که آمده و دیده است لطف تو را
خودش جدا شده اما دلش جدا نشده
کدام دست نیازی به سویت آمده است
که بیشتر ز نیازش به او عطا نشده؟
رسیدهاند به کوی تو حرفهایی که
مجال گفتنشان نزد مجتبی نشده
که شرطهها همه آنجا به اشک حساسند
وسالهاست که راهی بر اشک وا نشده
چقدر پارچههای تشکر آوردند
که وقت نصب به دیوار صحن جا نشده
غریب تا که نماند سزاست گفتن از این
حکایتی که روایت به شعرها نشده
ز ماست کاهلی ای بانوی کریمه! یقین
که ذکر نام شما سهم شعر ما نشده
✍ #احمد_رفیعی_وردنجانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
وضوی اشک گرفتم تمام دوران را
مگر طواف کنم خانهی کریمان را
حسن حسن به لبم آمده به این امید...
که بر دلم بگذارند نور ایمان را
سلام من به شریفه، عقیق سرخ حسن
کریمهای که از او دیدهایم احسان را
کرامتش نبوی، نور عصمتش علوی
دخیل چادر او کردهاند عرفان را
بگو به هرچه گرفتار، وقت وقتِ عطاست
شریفه پُر بکند کیسهی گدایان را
خدا گواه که هر حاجتی روا بشود
به او قسم بدهی گر خدای سبحان را
نوشتهاند که با عمهاش اسیری رفت
گذشت پای برهنه همه بیابان را
نوشتهاند که خیلی زدند بانو را
به حکم بغض حسن میزدند ایشان را
عذابِ زخم زبان بیشتر ز شلاق است
چه حرفها که نگفتند این اسیران را
صبا برو به مدینه بگو به بابایش
که دخترت چه کند ناقههای عریان را...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔻حسین (علیهالسلام) تو را میخواند...
✍🏻 بزرگوارانی که قصد برپایی مجلس روضه خانگی دارید، برای اعزام سخنران، #یا عدد ١٢٨ را به سرشماره ۹۰۰۰۷۲۱۲ ارسال نمایید و #یا وارد آدرس زیر شوید و اقدامات موردنظر در سایت را انجام دهید.
https://msagheb.ir/FRM
✅ کانال ثاقب را دنبال بفرمایید : 👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3726377046C3fafa2bd01
مجموعهی ثاقب را #هم به طلاب محترم (برای عضویت به عنوان سخنران) و #هم به عزیزانی که برای برگزاری #روضه_خانگی به سخنران و روضهخوان نیاز دارند، توصیه میکنیم.
#دیر_راهب
امشب كه پا گُشا شدهای در كُنِشْت (۱) من
انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من
آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من
تـغییر میدهـی همهی سرنـوشتِ من
از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی
تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی
تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی
من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی
عیسیترین مسیحی و دلدارِ من شدی
با جلوهای تمامِ كَس و كارِ من شدی
من تا به حال فخر بدین سان ندیدهام
طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیدهام
برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد
تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد
یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد
آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد
آن قطرهام كه در دلِ دریا نشاندیام
پایِ ضریحِ قبلهی دلها نشاندیام
زُنّار (۲) پاره میكنم از جان به راهِ تو
ای روح و اِبن و اَبْ به فدایِ نگاهِ تو
ای عرش و فرش، سایهنشینِ پناهِ تو
از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیهگاهِ تو
یحییِ سر بریده! به خون میكِشی مرا
با شور و جلوهات به جنون میكِشی مرا
من آبرو گرفتهام از آبرویِ تو
باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو
با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو
خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو
با بَد وسیلهای به گلویت كشیدهاند
پیداست كه به زجر سرت را بریدهاند
با پا چراغِ انجمنت را شكستهاند
چون روز روشن است تنت را شكستهاند
حتماً قِداستِ سخنت را شكستهاند
با چكمهها لب و دهنت را شكستهاند
یك هاله نور دور و برت چرخ میزند
یك قافله به پایِ سرت چرخ میزند
دور و برِ تو روحُ الاَمین پَر گرفته است
زانویِ غم به سینه، پیمبر گرفته است
پهلو شكسته، روضهات از سر گرفته است
از حال رفته، بوسه ز حنجر گرفته است
با نالههای فاطمه از كِثرتِ غمت
عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت
پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین
باب النجاة امتِ حیرانْ در عالمین
ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین
دیوانه میشوم به هوایِ تو یا حسین
خونِ خدا به پایِ تو ایمان میآورم
قابل بدانیام به خدا جان میآورم
من عاقبتبهخیرِ توأم، خوش به حالِ من
با عرشیان به سیرِ توأم، خوش به حالِ من
نا آشنا ز غیرِ توأم، خوش به حالِ من
اینجا اسیرِ دِیرِ توأم، خوش به حالِ من
حالا كه خاكِ راه شدم در سپاهِ تو
میخواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو
✍ #علیرضا_شریف
۱. آتشکده و معبد یهودان
۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرقزمین به امر مسلمانان مجبور بودهاند داشتهباشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه #دیر_راهب
گذشته چند صباحی، ز روز عاشورا
همان حماسه که جاوید خواندهاند او را
همان حماسهی زیبا، همان قیامت عشق
به خون نشستن سرو بلند قامت عشق
به همره اسرا میروند شهر به شهر
سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر
ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر
به جر مجاهدت، از آن فرشتگانِ اسیر
چهل ستاره که بر نیزه میدرخشیدند
به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند
طناب ظلم کجا، اهل بیت نور کجا؟
سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟
به هر کجا رسیدند، شهر آذین بود
و گفتوگوی اسیران خارج از دین بود
هوا گرفته و دل تنگ بود، در همه جا
نصیب آینهها سنگ بود، در همه جا
نعوذ باللَّه از این هتک احترام حرم
از این اهانت روشن، به خاندان کرم
نسیم، بدرقه میکرد آن عزیزان را
صبا، مشاهده میکرد برگریزان را
نسیم با دل سوزان به هر طرف که وزید
صدای همهمه پیچید در سپاه یزید
سپاه، مست غرور است و مست پیروزی
و خنده بر لبش، از شور عافیت سوزی
سپاه همره هشتاد و چار آیهی ناز
چه آیهها، همه خلوتنشین سایهی ناز
چه آیهها، همگی ترجمان سورهی نور
همه شکستهدل، اما بزرگوار و صبور
سپاه، جانب دربار ظلم میرفتند
به پا بوس علمدار ظلم میرفتند
چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند
چو رعد خندۀ شادی از این ظفر کردند
ز حد گذشته پسِ کربلا جسارتشان
که هست زینب آزاده در اسارتشان
**
گذار قافله یک شب کنار دیر افتاد
شبی که عاقبت، آن اتفاق خیر افتاد
رسیده قافله از گرد ره، شتاب زده
به عیش و نوش نشسته همه، شراب زده
حرامیان همه شُرب مدام میکردند
به نام فتح و ظفر، می به جام میکردند
اگر چه شب، شب سنگین و تلخ و تاری بود
سر مقدس خورشید، در کناری بود
سری، که جلوهی والشمس بود در رویش
سری که معنی واللیل بود گیسویش
سری که با نَفَس قدسیان مُصاحب بود
کنار سایهی دیوار دیرِ راهب بود
سری، که از همۀ کائنات، دل میبُرد
شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد
سکوت بود و سیاهی و نیمهی شب بود
صدای روشن تسبیح و ذکر یارب بود
صدای بال زدن، از فرشته میآمد
به خطِ نور ز بالا نوشته میآمد
شگفت منظرهای دید چشم چون وا کرد
برون ز دیر شد و زیر لب، خدایا کرد
میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت
از او نشانی فرماندۀ سپاه گرفت
رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست
اگر تو را ز محبت نشان و بویی هست
دلم به عشق جمالی جمیل، پا بند است
دلم به جلوۀ خورشید، آرزومند است
یک امشبی سر خورشید را به من بدهید
به من اجازۀ از خود رها شدن بدهید
دلم هوایی دیدار این سر پاک است
سری که شاهد او، آسمان و افلاک است
بگو که این سرِ دور از بدن ز پیکر، کیست؟
سر بریدۀ یحیی که نیست، پس سر کیست؟
جواب داد که این سر، سری است شهر آشوب
به خون نشستهتر از آفتاب وقت غروب
سر کسی است که شوریده بر امیر، ای مرد
خیال دولت پرورده در ضمیر، ای مرد
تو بر زیارت این سر، اگر نظر داری
بیار آنچه پس انداز سیم و زر داری
جواب دارد که این زر، در آستین من است
بده امانت ما را، که عشق، دین من است
به چشم همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است
هزار سکۀ زر خرج یک نظر، عشق است
بگو که صاحب این سر، چه نام داشته است؟
چقدر نزد شما، احترام داشته است؟
جواب داد که این سر که آفتاب جلی است
گلاب گلشن زهرا و یادگار علی است
سر بریدۀ فرزند حیدر است، این سر
سر حسین، عزیز پیمبر است، این سر
بهار عترت یاسین که سوخت از پاییز
عصارۀ همه گلهای پرپر است این سر
شمیم این گل اگر دل ربوده از دستت
گلاب عصمت زهرای اطهر است این سر
به دیر رفت و به همراه خود، گلاب آورد
ز اشک دیدۀ خود، یک دو چشمه آب آورد
غبار را از آیینه پاک کرد و نشست
کشید آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست
سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت
فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت
فرشتگان به طواف آمدند در آن دِیْر
که وقت دیدن خورشید بود و صبح به خیر
دوباره صحبت موسی و طور گل میکرد
درخت طیبۀ عشق و نور، گل میکرد
خطاب کرد به آن سر که ای جلال خدا!
اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا
جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت
کلیم چون تو بیانی چنین فصیح نداشت
چو گل جدا ز چمن، با کدام دشنه شدی
برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟
هزار حیف که در کربلا نبودم من
رکابدار سپاه شما، نبودم من
ز پیشگاه جلال تو عذرخواهم من
تو خود پناه جهانی و بی پناهم من
به احترام تو اسلام را پذیرفتم
رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم
دلم در این دل شب، روشن است همچون ماه
به نور اشهدُ ان لا اله الا اللَّه
فدای خونِ جگریهای جد اطهر تو
فدای مکتب پاک و شهید پرور تو
#ادامه شعر در پست بعدی 👇👇
#ادامه پست قبلی👆👆👆
شهادتینِ مرا، بهترین گواه تویی
که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی
مرا ز حلقه به گوشان خود، حسابم کن
بزن به هستیام آتش، ز شَرم آبم کن
خوشا دلی که فقط با تو عشقبازی کرد
به شوق ناز تو احساس بی نیازی میکرد
منِ حقیر کجا و صحابی تو کجا
شکست بال و پرم، همرکابیِ تو کجا؟
به استغاثه سر راهت آمدم، رحمی
فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی
بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز
که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز
فدای گردش چشمان نیمه باز توأم
نیازمند غم میهماننواز توأم
بده به رسم تبرک، عبیر مُشک به من
ببخش بوسهای از آن دو لعل خشک به من
نگاه مهر تو شد، مهر کارنامۀ من
گلاب ریخت غمت، در بهارنامه من
من از تمامی عمر امشبم تبرک شد
ز فیض بوسه به رویت لبم تبرک شد
شفق اگر چه رثای تو از دل و جان گفت
حکایت از سر و سامان عشق عُمان گفت
✍ استاد #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e