eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
312 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
برای سوگ تو باید زبانِ دیگر داشت نگاه روشنی از آسمان فراتر داشت شهادت تو حماسه‌ست با شکوه و عیان حماسه‌ای که هزاران پیام در بر داشت زلال جاری چشم تو حسرتِ دریاست فُرات بود که ناکام دیده‌ی تَر داشت سؤال کهنه‌ی تاریخ، تا ابد باقی‌ست: چرا زمانه، سرِ جنگ نابرابر داشت؟! قیام سرخ تو یک پرده از قیامت بود قیامتی که درونش هزار محشر داشت تو آن رسولِ به معراج رفته هستی که برای امت خود روی نیزه منبر داشت هنوز ملتهب از ماتم شگفت توأیم که این مصائبِ داغِ تورا که باور داشت؟ ** سپاه بود و حرم بود و غارت و آتش درست لحظه‌ی تلخی که آن‌طرف‌تر داشت... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو آشنایِ عالمیانی، غریب هم بیمار دردِ آدمیانی، طبیب هم بر لب به جز رضاً برضائِک نداشتی حتی به زیر خنجر آن نانجیب هم در راه حق ز اصغر و اکبر گذشته‌ای از هر فراز رد شدی، از هر نشیب هم از خاک نینوا و به خونِ گلوی خویش خدالتریب گشتی و شیب الخضیب هم از سنگ و تیر و نیزه و شمشیر بی دریغ عضوی نماند در بدنت بی نصیب هم داغ عطش‌ به کام و دهان تو بس نبود داغ جوان به جان و دلت زد لهیب هم هم‌ بر گلوی نیزه شکوفا شدی چو گل بستی گلوی ناله‌‌ی هر عندلیب هم آن شب که شمع بزم کلیسائیان شدی ناقوس گریه کرد برایت، صلیب هم نی یازده امام و نبی زائر توأند عیسی حواری آرد و موسی نقیب هم تنها دل "یتیم" نسوزد برای تو آتش کشیده‌ای به دل هر ادیب هم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلتنگ و پر از تلاطم پنهان، پر از هراس نهانم شبیه راهِ نرفته، شبیه برگِ خزانم گذشت سالی و چشمم ندید کرب و بلا را بگو چه می‌شود امسال؟ واقعا نگرانم سپرده‌ام به خدا پای روضه‌ی تو بمیرم سپرده‌ام به خدا بی غم تو زنده نمانم خوشا به حال کسی که شده‌ست پیرغلامت خداکند که فدایت شود سر و تن و جانم خداکند که نگویند آرزو به دلش ماند مرا ببر به حریمت، ببر هنوز جوانم دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست خلاصه اینکه دوباره به کربلا برسانم 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حرم بگذار که در معرکه بی‌سر گردیم با لشکر آفتاب برمی‌گردیم هنگام شهادت است آغاز حیات «ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم» ✍ @hosenih
تقدیم به شهید از خادمان حرم گر دامن مولا به سرت بالین است جان دادن و دست‌وپا زدن، شیرین است هنگام زیارت به شهادت برسی والله که عاقبت به خیری این است ✍حجت‌الاسلام @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ از نوکریِ درت مرا سیر نکن جز درگه خود جای دگر پیر نکن! من منتظر توأم شب اول قبر سوگند به جان مادرت دیر نکن ▪️با کمال تأسف و تأثر درگذشت پیرغلام و ستایش‌گر آستان اهل‌بیت(ع)، را به خانواده‌محترم ایشان و خادمان و ارادتمندان اهل‌بیت(ع) تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال، برای ایشان علو درجات اخروی و هم‌نشینی با اربابش حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) مسألت داریم. «پایگاه حسینیه» @hosenih
در حرم نقاره می‌زنند... چه شوری به پا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... که حاجت‌روا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... نوای جنون کیست؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم خط خون کیست؟ آهنگ دیگری‌ست که نقاره می‌زند خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند هنگامه تقرب حبل‌الورید شد آن‌کس که داشت نذر شهادت شهید شد.. عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند سرمست عطر یار، هوای جنون کنند چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟ حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند از گرد آفتاب حرم دورمان کند هم‌سنگریم و همدم و همراه و هم‌قسم آری به خون فاطمیون حرم قسم ✍ 📝 | عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ آتشِ عشقِ حسینی در دلم تا سر گرفت قابِ عکسِ دودمانم رنگِ خاکستر گرفت از طفولیَّت به من گفتند اربابم تویی! عشقِ تو از تک تکِ گهواره‌ها، نوکر گرفت هیچ کس را دستِ خالی رد نکردی، خوش‌مرام! هرچه دارد سائلِ درمانده، از این در گرفت آنقَدَر ذکر حسین از حَنجرِ من شد بلند می‌توان از تار‌هایش چوبه‌ی منبر گرفت بیرقت را نصب کردم، غُصه‌هایم عَزل شد رقصِ پرچم، ماتم از این قلب‌ِ غم‌پرور گرفت فرش‌هایِ روضه، قالیِ سلیمانِ من است تا نشستم روی آن، دیدم که روحم پَر گرفت نامسلمان‌ را وَهَب‌کردن فقط کار تو بود... ای که طرزِ کُشتنِ تو گریه از کافَر گرفت آبروریزی که کردم، پشتِ من بودی حسین! هر زمانی بد شدم، لُطفت مرا در بَر گرفت سور و ساتِ گریه را زهرا فراهم می‌کند اشکِ خود را باید از مهریه‌ی مادر گرفت در نجف ویزای زُوّارِ تو امضا می‌شود کربلای اربعین را باید از حیدر گرفت خونِ طفل شیرخوارت تا ابد تضمین ماست شیعه حُکم بخشِش‌اش را از علی‌اصغر گرفت ** حرمله با یک سه‌شعبه حَلق او را پاره کرد حنجرش شکلی شبیهِ مشک آب‌آور گرفت آه ! عُمقِ قبرِ اصغر بیشتر می‌شد اگر فکرِ نبش‌قبر را می‌شد از این لشگر گرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبِ تاریک، بدون تو سحر کردم من با غم و غُصه‌ی دوری تو سرکردم من کاسه‌ی صبر دلم در ته گودال شکست کاسه‌ی چشم، پُر از خونِ جگر کردم من آب آزاد شد و هیچ‌کسی آب نخورد نذر لب‌های تو از آب حذر کردم من سایه‌ام را زن همسایه ندیده یکبار سایه به سایه به هر کوچه گذر کردم من با همین چادرِ پاره‌ شده‌ام جنگیدم بی زره از حَرَمت دفعِ خطر کردم من با چه وضعی سر بازار مرا می‌بردند بی تو ای سایه‌ی سر، سخت ضرر کردم من تو کس و کار منی، ای سر روی نیزه خبرت هست که با شمر سفر کردم من؟!... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری- جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت؟ از این عالم چه می‌خواهی همه‌عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیُّ یا قیوم خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی، خیره شد کم‌کم تو را تا لحظه‌ی آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله‌شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته بخوان! آهسته از این جا به بعدِ ماجرا با من خیالت جمع ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ در حرم چه باک از مرگ؟ وقتی مقتدایت شاهِ مردان است الا نمرودیان! پایان این آتش گلستان است اگر گفتند روزی: این شهادت عین خسران است بگو در کنجِ بستر، جان‌ْسپردن ننگ انسان است مبادا وقت جنگِ حق و باطل، بی طرف باشم منِ شیعه به دنیا آمدم تا جان به کف باشم مبادا عرصه را خالی کنم در حِین این پیکار مبادا اینکه زیر چکمه‌ی دشمن شوم بیدار مبادا کربلا اینبار در ایران شود تکرار مبادا لحظه‌ای پایین بیاید پرچم سردار مگر من مرده باشم این علم روی زمین باشد که این کشور مسلمان امیرالمؤمنین باشد امان نامه کجا و پیروانِ راه عاشورا بگو «پا پس کشیدن» نیست شأنِ شیعه‌ی مولا که عزم راسخ ما کوه‌ها را می‌کَند از جا چه غم؟ وقتی که باشد مقتدامان مهدی زهرا نمی‌دانند ایرانی جماعت سخت بی باک است که ایرانِ قوی کابوسِ دشمن‌های این خاک است ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ گفتم به "دل" بمیر!، به "جان" گفته‌ام بسوز! خورشید بر فرازِ نِی و تیره گشته روز عالَم فدایِ آن‌که سرش را بریده‌اند! نفرین به خصم، لعن به اشرارِ کینه‌توز یا زینب الصبور! بخوان از غمِ حسین شامِ سیاه را به یکی آه، برفروز! با چوبِ خیزران به لبش زد یزید و بعد_ دختر که دید، عمه به او گفت: لب بدوز! ** دارد تمام می‌شود این ماهِ عاشقی؛ من سخت، بی‌قرارِ شبِ سومم هنوز! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل چشم تر آورده‌ام، دو شاهدِ عادل! شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت شاه عوالم کجا و بند سلاسل روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز ناقۀ عریان و منزل از پی منزل پس چه شد آن دست‌ها که طفل سه ساله با مدد او نشسته بود به محمل ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟ لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل! پای همان نیزه‌ای که رأس حسین است ذبح کنیدم که خوانَد آیۀ بسمل سرزده‌است از تنور خانۀ خولی «یار من و شمع جمع و شاه قبایل» آه از آن بازه‌ای که زادۀ نیرنگ صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل حرف کنیزی زدند، ای دل غافل! سر زند از شامِ تیره، صبح سپیدی منتقمِ قوم بسته است حمایل تا نشده دیرتر بخواه فرج را پیک اجل چون رسد، چه جای وعجّل! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دارد تمام می‌شود این ماهِ عاشقی من سخت، بی‌قرارِ شبِ سومم هنوز! @dobeity_robaey
کشید از سینه آهِ مستمَر، دروازهٔ ساعات دلش یک‌ریز می‌شد شعله‌وَر، دروازهٔ ساعات نشست و ضجّه زد آن ساعتی که عید شد اعلام پریشان! اولِ ماهِ صفر، دروازهٔ ساعات رسید آن کاروانِ زجر دیده، بی رمق، زخمی شد از حالِ رقیه محتضَر، دروازهٔ ساعات مزیّن شد به پرچم‌های رنگی، شد چراغانی به دستِ شامیانِ فتنه‌گَر، دروازهٔ ساعات حرامی‌هایِ بی اصل و نسَب، سیلِ تماشاچی عزیزانِ علی...، رأسِ قمر...، دروازهٔ ساعات... شلوغی، هلهله، بارانِ سنگ و خیلِ نامحرم به دورش دید خیلی دردسر، دروازهٔ ساعات به خود لعنت فرستاد و به زینب‌ خیره شد مضطر به دستِ بسته‌اش با چشمِ تر، دروازهٔ ساعات سه ساعت از مصیبت دیدگان، می‌کرد استقبال نه با گل! با غم و خونِ جگر، دروازهٔ ساعات حسین بن علی شد منکسر بالا سرِ عباس شکسته عمهٔ سادات در، دروازهٔ ساعات به پایِ نیزه‌های داغدیده پایکوبی بود فقط از این بلا دارد خبر، دروازهٔ ساعات! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"ای تیرِ غمت را دلِ عشاق نشانه" شیطان‌صفتان در عملی ددمنشانه بردند سرِ پاکِ تو را خیره‌سرانه جمعی ز عقب خیره‌به‌سر بود روانه تا شام کشاندند تو را خانه به خانه بردند تو را تا وسط بزم حرامی تا خار شوی! وه که چه اندیشه‌ی خامی تا روزِ ابد نامِ تو را نیست تمامی این قومِ ستم‌کار ندارند دوامی هرچند بنوشند کمی عیشِ زمانه ای کاش سرت بر سرِ بازار نمی‌رفت ناموسِ خدا در صفِ اغیار نمی‌رفت بی‌یاور و بی‌یار و مددکار نمی‌رفت بر آلِ علی آن‌همه آزار نمی‌رفت ای کاش که این حادثه‌ها بود فسانه آن سر به روی دوشِ نبی بود هماره او نیست مگر جلوه‌ی معبود هماره آزارگرش هیچ نیاسود هماره باید که بگرییم چنان رود هماره در روزِ قیامت نپذیرند بهانه گاهی روی نی رفتی و گه کنجِ تنوری فرقی نکند، در همه‌جا منشأ نوری ای آن‌که میانِ دلِ ما عینِ حضوری عشاق ندارند دمی طاقتِ دوری این آتش عشق‌ست، کشیده‌ست زبانه تا روز قیامت نرسد عشق به پایان در اول خلقت مَلَکی گفت به انسان: تنها هدفِ آمدنِ خلق همین دان حب علی و آل علی در همه دوران پس بر سرِ ما دست کشیده پدرانه ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد زمان سختِ اسیری میان شام کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام دروازه‌ی شلوغ و تجمع میان راه ساعات سختِ رد شدن از هجمه‌ی نگاه در شام داده‌اند به ما چه مدارجی! با طعنه گفته‌اند به ما قوم خارجی خندیده‌اند بر غم ما در ازای چه؟! پوشیده‌اند رخت عروسی برای چه؟! ارکان آسمان و زمین تیره می‌شوند مردان مستِ شام، به ما خیره می‌شوند رقاصه‌ها کنار من آهنگ می‌زنند زن‌ها ز پشت بام، سویم سنگ می‌زنند با ضرب کعب نیزه، به اجبار می‌برند ما را برای چه سر بازار می‌برند؟! حرفی نمی‌زنم که شدم از خجالت آب زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟! با دست بسته راهی دارالخلافه‌ام از مجلس یزید حسابی کلافه‌ام در بین طشت رفت سرت، نیمه‌جان شدم با چشمِ خیس، خیره سوی خیزران شدم آنقدر زد به روی لبت در برابرم دندان تو شکست، بمیرم برادرم از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد... باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟! پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بخوان حسينِ غريبم، كه سخت دلگيرم نگـاه كن كه زداغت چه خسته و پيرم به رحلِ نيـزه تو قـرآن بخوان عزيز دلم كه بـاز از نفس اطهـرِ تو جـان گيـرم چه غافلنـد چنيـن مـردمي كه پنـدارند به سنگ كينـه‌ی خود می‌كننـد تحقيرم بخوان مفسـر قـرآن: «لِيُـذهِبَ عَنكم» بخوان و شـرح بـده آيه‌ای ز تطهيرم بخوان «وَليُّكُـمُ الله» را كه تا از جهـل كسي دگــر نگشايد زبان به تكفيرم كمان ابرويت از سنگِ شاميان بشكست دگر مخوان كه غمت می‌زند به دل تيرم مخوان كه خون زگلويت به نيزه مي‌ريزد قسم به قطره‌ی خونت، زعمرِ خود سيرم فرشتگان همه پشتِ سرِ تو صف بستنـد نمازِ عشـق بخـوان با صـداي تكبيرم چگـونه باتو بگـويم كـه غيـرت اللهي كشيـده ديـده‌ی نامحرمان به تصويرم نوشتـه است «وفایی» به اشك خونينش كه من رضـا به رضـایِ خـدا و تقديرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ یک لحظه بی حسین، جهان دلپذیر نیست بیچاره آن کسی که به عشقت اسیر نیست شکر خدا که چشم من از کودکی حسین چون چشمه در عزای تو بود و فقیر نیست از برکت دو چشم پر از زمزم است که فردای حشر، نوکر تو سربه‌زیر نیست ای دستگیر آدم و نوح و خلیل‌ها! چیزی شبیه روضه‌ی تو، دست‌گیر نیست در روزهای سخت نگاهت گره گشاست ای آنکه غیر نام تو نعم الامیر نیست خیری ندیده است، نه دنیا، نه آخرت هر کس مسیر زندگی‌اش این مسیر نیست گفتی به روی باز و گلِ خنده‌ات به حُر هرگز برای توبه درْ این خانه، دیر نیست در آسمان شهر دلم گر چه ماه هست جز چشم ماهِ علقمه، ماهِ منیر نیست من در تمام عمر تو را گریه می‌کنم ای عشق بی کفن! دلم از گریه سیر نیست ** آه ای ذبیحِ فاطمه! در هیچ مذهبی تیر سه شعبه تشنه‌ی طفلِ صغیر نیست لا یَوم مِثلُ یَومِکَ، ای پاره پاره تن در کربلا مگر کفنی جز حصیر نیست؟ قاریِ لحظه‌های غم انگیز زینبی شاهی به جز تو، نیزه برایش سریر نیست "ای کشته‌ی فتاده به هامون" غم تو را در هفت آسمانِ خدا یک نظیر نیست "یَومُ الوُرود" می‌شود و چشم نوکرت چشم انتظار هیچ کسی جز امیر نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پشت دروازه عجب غوغا شده! کاری بکن ای برادر! خواهرت تنها شده! کاری بکن گفتم از اینجا نبر مارا؛ ولی لج کرد و بُرد روی خیلی‌ها به‌رویم‌ وا شده! کاری بکن دختری را که سر بازار گم کردم حسین در کنار نیزه، ات پیدا شده! کاری بکن سنگ آن بدکاره از ایوان، سرِ من را شکست خون این سَر، غُصه‌ی سقا شده! کاری بکن خیزرانش بیشتر از تازیانه درد داشت_ که رباب از شدت آن پا شده! کاری بکن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای‌کاش که در خدمت زینب باشیم گریان غم و محنت زینب باشیم یکشب حرم رقیه جان باشیم و... یکشب حرم حضرت زینب باشیم @dobeity_robaey
دوبیت از یک غزل یکی نبود بگوید محله‌های شلوغ چه جای آمدن بچه‌های فاطمه است... *** کجاست فاطمه؟! در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه‌ی عوام شده... @dobeity_robaey
هرلحظه یک جوری بساط گریه جور است می‌خواهم از رویت ببوسم نیزه دور است ای رنگ برگشته‌ترین سرگشته‌ی من نفرین و آه من به دنبال تنور است اینقدر خود را از روى نیزه نینداز فکر مرا اصلاً مکن، زینب صبور است ما میل در بازار رفتن را نداریم اما به میل ما نمی‌باشد، به زور است بی پوشیه محرم کنار ما نباشد این کوچه و بازارها صعب العبور است نان تصدق پیش ما آورده بودند این چیزها از خاندان ما به دور است حال ربابَت هیچ تعریفی ندارد مادر بدون بچه‌اش زنده به گور است از کربلا تا شام، صد بار اصغر افتاد خیلی برای حنجرش نیزه قطور است سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بکش به روی سرم دست مهربانت را که باز حس کنم آن لطف بیکرانت را عجیب نیست از این "چشمِ هرچه را دیده" ندیده است اگر جلوه‌ی عیانت را غریبه راه ندارد به خلوتت اما به روضه یافته‌ام بارها مکانت را "رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست" کرم نما و نگاهی کن آشیانت را به این امید که باشم اسیر دستانت کبوترانه رها بودم آسمانت را هزار جاده مرا می‌رسانَدَم تا عشق اگر که گم نکنم راه جمکرانت را به زیر سایه‌ی الطاف تو بزرگ شدم مگیر از منِ کوچک، تو سایه‌بانت را ** بگو حسین و درآور دوباره اشک مرا که سیر گریه کنم چشم روضه‌خوانت را ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
منزل به منزل، غصه‌ام، اشک روانم با دستِ بسته، پشت محمل، روضه خوانم خورشید، بعد از سال‌ها روی مرا دید او هم دگر فهمید که بی سایه‌بانم ماه دل آرایم، به شوقت سر شکستم وقتی که کامل شد رخت در آسمانم در محمل بی پرده رفتم بین انظار شاگردها دادند با طعنه نشانم همسایه‌ی سابق مرا خیرات بخشید آتش گرفته بند بند استخوانم دریاب حال دختر دردانه‌ات را اشک یتیمی‌اش زده آتش به جانم شد هم کلامم ابن مرجانه، برادر فرزند بد‌کاره زده زخم زبانم با خطبه‌هایم خوار کردم بی حیا را صوت پدر خارج شد انگار از دهانم می‌خواست زین العابدین را سر بِبُرد سینه سپر کردم که باشد در امانم لب‌های تو خونی شد و من دردم آمد آشفته از برخورد چوب خیزرانم باور نمی‌کردم که در زندان بخوابم باور نمی‌کردم شود این امتحانم نذرم شده این که بیایم اربعینت_ تا قبر خاکی‌ات، اگر زنده بمانم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e