eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
335 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر هجرِ دلدار، از چشم تر نرفته در ساغرِ دلم جز، خون‌ِ جگر نرفته یوسف رسید و یعقوب، هر روز گریه می‌کرد داغ پسر هنوز از، ذهنِ پدر نرفته درکِ حضورت ای نور! در ترکِ خوابِ صبح است پس باخت داده هر کس، سویِ سحر نرفته اشکِ دم سحرگاه، از واجباتِ وصل است هرگز کسی به معراج، بی بال و پر نرفته مال مرا بگیرید، حال مرا نگیرید آن‌ دل که با تو خوش بود، دنبال زر نرفته پیری به پای معشوق، تضمین هر جوانی‌ست عاشق شکسته امّا، عمرش هدر نرفته بختی سیاه دارم، کوهی گناه دارم از دست من چگونه، صبر تو سر نرفته؟! ترک ثواب کردم، خیلی خراب کردم دریاب این گدا را، تا سمت شر نرفته بیچاره‌ی غمت را، چاره به جز نجف نیست بیچاره‌تر کسی که، رفت و دگر نرفته ما بی تو نا نداریم، برگرد...جانِ زهرا این خستگی کماکان، از تن به در نرفته * * حسی عجیب دارد؛ دفنی غریب دارد زهرا بدون حیدر، هرگز سفر نرفته هنگام غسل، شب شد؛ حیدر که جان به لب شد... این زخم‌ها که تازه‌ست، حتّی اثر نرفته دادِ علی بلند است، بغضش به "آه" بند است (١) چون فکر کرد با خود، میخ این‌قَدَر نرفته... (٢) ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی #حضرت_زهرا_س_شام_غریبان #حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت تصویر هجرِ دلدار، ا
١_ قالَ وَرَقَةَ بْنِ عَبْدِ اَللَّه کُنتُ قائماً عَلى بابِ دارِ سَیدِ الأوصیاءِ أمیرِالمؤمِنین حینَ اشتِغالِه بِتَغسیلِ فاطِمَة، فإذا سَمِعتُه یَبکِی بُکَاءً عَالِیَاً لَم أَعهُد نَظِیرَهُ مِنهُ! فَتَعَجَّبتُ مِنه و قُلتُ: سُبحانَ اللهَ! أ َهَکَذا یَصنَعُ عَلی مَعَ شِدِّةِ صَبرِهِ وَ حِلمِهِ وَ سُکُونِهِ؟! فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَغْسیلِ، خَرَجَ وَ دُموعُه تَسیلُ مِنْ عَینَیهِ مِنْ دُونِ انْقِطاعٍ؛ فَقُلْتُ: مَا یَبْکِیکَ یَاأباالحَسَن؟ أَ مِنْ فَقدِ الزَهرَاء؟! فَقالَ لَا یَا وَرَقَة! مَا یُبکِینِی إِلَّا أَثَرُ السِّیَاطِ بِجِسمِهَا؛ اَسوَدُّ کَأنَّهُ النَیلِ! ترجمه: وَرَقَة بن عَبد اللَّه نقل می‌کند وقتی سرور اوصیاء امیرالمؤمنین مشغول غسل دادن فاطمه بود، من مقابل درب خانه‌ی ایشان ایستاده بودم [منتظر تشییع بودم]. پس در این هنگام بود که شنیدم علی بلند گریه می‌کند درحالی‌که نظیر آن را از ایشان نشنیده بودم. پس تعجب کردم و با خود گفتم: سبحان‌الله! آیا این گریه‌ی علی است، درحالی‌که او، خیلی صبور و حلیم بود؟! پس وقتی‌که امیرالمؤمنین از غسل فاطمه فارغ شد درحالی‌که اشک‌هایش بدون اینکه قطع شود از چشمانش سرازیر بود، از ایشان پرسیدم: چرا گریه می‌کنی اى اباالحسن؟ آیا [گریه‌ی ‌تو] از فراق زهراست؟! پس ایشان فرمود: نه ای ورقه! گریه نمی‌کنم مگر برای اثر تازیانه‌ها که بر جسم فاطمه است؛ [جسم او] همچون نیل کبود شده است. 📚 الموسوعة الكبرى انصاری، ج ۱۱، ص ۹۶ ٢_ چند روز بعد از شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، وقتی عمار از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) علت حزن و اندوه ایشان را پرسید، حضرت فرمودند: يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمِةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، نَظَرْتُ إلى ضِلْعِ مِنْ أضْلاعِها مكْسورٌ و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي - يا عَمّار -أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةً أنْ تَنَغَّصَ عَلَيّ‌َ عَيْشِي ترجمه: ای عمار! وقتی او را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دنده‌ای از دنده‌های پهلویش شکسته و میخ در سینه‌اش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانه‌ها سیاه بود؛ اما عمار! آنچه قلبم را متلاشی می‌کند این است که فاطمه، همه این جراحات را از من پنهان می‌کرد تا حال و روز من از درد و زخم‌های او، خراب نشود... 📚 الزهراء عليها السّلام في السنة و التاريخ و الأدب، ص ٥٥٢، ح ١٠ @hosenih @hosenih_maghtal
قاری، حسین و گریه کنِ فاطمه خداست در خانهٔ علی چه عزاخانه‌ای به پاست جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بی‌صداست شاید حسن به زینبِ آشفته حال گفت: گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست در شهر، یک نفر به علی تسلیت نگفت این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی‌وفاست زهرا کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این* سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی کجاست؟! مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه خوب مادر که نیست، خانه نفس‌گیر و بی‌صفاست عالَم عزا گرفته برایش ولی بدان صدّیقةُ الشهیده عزادارِ نینواست قلبش هنوز می‌شود آرام با حسین آرامگاهِ مادرِ سادات، کربلاست هر روزِ هفته بر لبِ گودالِ قتلگاه گریانِ پیکری‌ست که مابینِ بوریاست! ✍ * وَكَانَ لِعَلِيٍّ وَجْهٌ مِنَ النَّاسِ حَيَاةَ فَاطِمَةَ؛ فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ انْصَرَفَتْ وُجُوهُ النَّاسِ عَنْ عَلِيٍّ ترجمه: تا فاطمه زنده بود، مردم به امیرالمؤمنین(ع) روی خوش نشان می‌دادند؛ پس با وفات [شهادت] فاطمه(س)، [مردم] به او پشت کردند. 📚 صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۹ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻔﺎﻕ، ﭼﻬﺮﻩ‌ﯼ ﺧﻮﺩ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺻﺒﺢ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻡ ﺗﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ‌ﺑﯿﺎﺭ ﻣﻌﺮﮐﻪ، ﺻﯿﺎﺩ سنگ‌دل ﺩﺭ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺻﯿﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭِ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭼﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺯﻫﺮﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺜﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﮔﻠﻤﯿﺦ ﺩﺍﻍ ﻭ ﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ، ﺳﻮﺯ ﺷﻌﻠﻪ‌ها ﺍﻭ را ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﭘﻬﻠﻮ ﺩﭼﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻓﺘﺎﺏ، ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﻘﯿﻊ ﺍﺳﺘﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﻤﺸﯿﺮِ ﺯﻫﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ‌ﯼ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ، ﻏﻢِ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﯾﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺗﻢ "ﮐﻤﯿﻞ" ﮐﻪ آﻦ ﻗﻮﻡ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻔﺎﺭﺷﺎﺕ ﭘﯿﻤﺒﺮ چه‌کار ﮐﺮﺩ ! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لِماذا سُمّیَتْ زهراءُ بِاالزّهرا، نمی‌دانم شب قدر است او یا لیلةُ الاسری؟! نمی‌دانم رموز کاف و ها و یا و عین و صاد را حتی اگر دانسته باشم، راز أعطینا نمی‌دانم من از إنسیّه و حوریّه می‌فهمم عباراتی ولی معنایی از إنسیّةُ الحَورا نمی‌دانم امامان "حجّةُ اللهِ علَی خلقند"، سلّمنا "وَ زهرا حجّة اللهِ علینا" را نمی‌دانم نمی‌بود آفرینش، هم علی را، هم محمّد را حدیث قدسی لولاک را اصلاً نمی‌دانم کنار خانه‌ی "لا تَرفعوا اصواتَکم" یارب دلیل این‌همه بلوا و غوغا را نمی‌دانم دلیل خلقت است او؛ معنی "عجّل وَفاتی" را به هر تعبیر و هر تفسیر و هر معنا نمی‌دانم شبانه دفن کردن را علی دانست، سلمان هم شبانه غسل دادن را علی حتی... نمی‌دانم چرا باید گلی مانند زهرا پشت در باشد خداوندا خداوندا خداوندا نمی‌دانم ندانم‌های بسیار است در صدّیقه‌ی کبری نمی‌دانم نمی‌باید بدانم یا نمی‌دانم! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در فاطمیه برای ما سادات غُصه‌ی قِصه‌های ناگفته‌ست دل ما در عزای مادرمان بیشتر از مُحرم آشفته‌ست@hosenih
«لطفاً حق روضه ادا شود» سوختن را بِعِینه معنا کرد آنچه با یاس، هُرمِ گرما کرد گُل در آتش اگر که جمع شود دیگر آن را نمی‌توان وا کرد رُک بگوئیم...، مادرِ ما سوخت شعله با صورتش چه بد تا کرد! بانویی بی‌پناه و چل نامَرد... قتلگاهی شلوغ برپا کرد "دُوُّمی داد زد سر زهرا..." یک نفر هم نگفت: بی‌جا کرد! نَفَسش رفت...، تا لگد کوبید فضّه او را دوباره إحیا کرد صدف افتاد...، گوهرش افتاد نسلِ سادات لطمه پیدا کرد کاش می‌شد دروغ روضه نوشت: چکمه با چادرش مُدارا کرد تازیانه دخیلِ بالَش شد مرگِ خود را از او تقاضا کرد قنفذِ رذل پشت هم می‌زد... حیدر این صحنه را تماشا کرد فاطمه دست از علی نکشید نقش خود را چه‌خوب ایفا کرد آه! مانندِ یک شَبَح‌شُدَنَش وضعِ این جسم را معما کرد فاطمه سِرِّ خَلقِ عالم بود... راز را میخِ داغ، افشا کرد * * تا ابد هیچ‌کس نمی‌فهمد آنچه مسمار با دل ما کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
16.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» ◾️روح ذاکر و پیرغلام امام حسین(ع)، در شامگاه چهارشنبه به ملکوت اعلی پیوست. ◾️حسینیه، این ضایعه را به خانواده محترم آن مرحوم و به جامعه ستایشگری، تسلیت عرض می‌کند. 🏴 شادی روح ایشان، صلوات و فاتحه‌ای قرائت بفرمایید. «پایگاه حسینیه» @hosenih
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن در حسینیه‌ی اشک تو گرفتار شدن... با خیالِ حرمت تشنه‌ی دیدار شدن تکیه در تکیه به عشق تو میاندار شدن دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن آسمان در غم تو، غرق ترنم شده است خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است وردِ زبان همه مردم شده است (باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است) آخرین بار شنیدند که نجوا می‌کرد طلب از گم شده‌گانِ لب دریا می‌کرد کم کم از تشنگی او دل دریا خون شد از غم اکبر لیلا دو جهان مجنون شد دشت ماتم زده از خون تنش گلگون شد کفر اگر نیست، بگویید: خدا محزون شد او که بر دست جوانان بنی هاشم بود موقع بردنش آن روز، عبا لازم بود هرکه مجنون بشود، خانه‌ی ما خانه‌ی اوست زینب آن کوهِ صبور است که پروانه‌ی اوست بارِ اندوهِ جهان است که بر شانه‌ی اوست (این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست) شده زیر علمش امن‌ترین جای جهان هیچ کس نیست به اندازه‌ی زینب نگران (یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش) بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش جگرم سوخته از کهنه‌گی پیرهنش جان به قربان حسین و پسرانِ حسنش دوش وقت سحر از روضه‌ی قاسم می‌خواند روضه آن بود که حاج اکبر ناظم می‌خواند عاشقم عاشق آن درد که بی درمان است آسمان با خبر از تشنگی طفلان است پس بخوان نوحه از آن داغ که بی پایان است (امشبی را شه دین در حرمش مهمان است) ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع تشنه‌ی علقمه هستیم که دلدار آنجاست ماه بیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست ساقیِ تشنه لبان، سید و سالار آنجاست آه، ای اهل حرم! میر و علمدار آنجاست سال‌ها بر سر این سفره نمک‌گیر شدیم ما غلامیم و درِ خانه‌ی او پیر شدیم آه ای قله‌ی سر سختِ بی اندازه بلند ای تبرخورده‌ترین سروِ سرافرازِ بلند باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند (چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند دعوی‌اش بود که من بازوی حیدر دارم) پدری مثل علی، فاتح خیبر دارم ای رباب! آب در این معرکه نایاب شده تیر از چله به یک چلچله پرتاب شده دل سنگ از غم شش‌ماهه‌ی تو آب شده به روی دست پدر بوده و سیراب شده نکند حرمله و با تیر و کمان آمده است! اصغرت از چه زمانی به زبان آمده است؟ حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی بود بر روی لبانش، چه مبارک‌بادی حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی بنده‌ی عشقی و از هر دو جهان آزادی نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد مطرب عشق عجب کرببلایی دارد رو به‌سمت حرم قبله‌ی حاجات کنید با «قمر» ساده و بی‌پرده ملاقات کنید به طواف حرم عشق، مباهات کنید آخر روضه به این شکل مناجات کنید: بِنَبیٍ عَرَبیٍ وَ رَسولٍ مَدَنی وَ اَخیهِ اَسَدِالله مُسَمّیٰ بِعَلی... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگیر بالِ مرا باز در هوای خودت مرا بِبر به کنارت؛ به کربلایِ خودت من آشنایِ توأم؛ خانه‌زادِ مادرتان نصیبِ دربه‌درت کن شبی دعایِ خودت نفَس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها نفَس بده که بسوزم فقط برایِ خودت دلم کتیبه‌یِ اشعار محتشم شده است بزن به سینه‌ام آتش، به روضه‌هایِ خودت ببین که نذرِ درِ زینبیه‌ات شده‌ام بکِش به دیده‌ام از گرد و خاک پایِ خودت از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند مگر به پیرهن مشکی عزای خودت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به ساغر غمت ای شاه! تا حواله شدم خراب باده‌ی عشقت به یک پیاله شدم گناه، از من اگر ساخت یک بُتِ سنگی به هیأت آمدم و در دم استحاله شدم همیشه آه کشیدم غم فراقت را از این که وصل ندیدم، همیشه ناله شدم به دوش بردم از این داغ، سوزنی! امّا شکسته شد کمرم، از غمت مچاله شدم "حسین" گفتنِ من ناگهان و آنی نیست من از قدیم گرفتار این سلاله شدم غلام حلقه به گوشم، مرا مران از خود بس است هرچه در این راه بی قباله شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چِقَدر خیر دیده‌ایم از محبّت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزدِ تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که بُرده است این عطوفت حسین روایت است این که هر سحر فرشته می‌بَرد سلام صبحگاهی مرا به خدمت حسین شفیعِ روز محشر است، آجُرِ «حُسینیه» به این بهانه که در آن شده‌ست صحبت حسین چه بهتر است با وضو، میان روضه گریه کرد عبادت است گریه‌های بر مصیبت حسین رفیق! روضه‌خانه سنگرِ ولایت علی‌ست هزینه داده است شیعه پایِ هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دلِ خراب را درست می‌کند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس! ظرفیت برای حُر شدن هنوز هست رسول ترک، حُر شده است با هدایت حسین گناهکار تا دو قطره اشک، حِین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین «حسین» بانی قبولِ توبه‌های «آدم» است همین هزار و چند ساله نیست قِدمَت حسین به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم برای درد‌های ما دواست تربت حسین * * به حشر هم قدم که می‌نَهَد هنوز بی سر است قیامتی‌ست لحظه‌ی ورودِ حضرتِ حسین 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e