eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
کنار نام عمویت صدا بزن پدرت را نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامه‌برت را به سوره‌ی مَدَنی دست بُرد پنجه‌ی کوفی گرفت آیه به آیه؛ بُرید موی سرت را نوشت کاتبِ سرنیزه با مرکّبِ خونت به روی مصحف من روضه‌های معتبرت را شبیه شیشه‌ی عطری؛ که سنگ خورده شکسته خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را چرا کشیده شدی آیه‌ی مُقَطَّعه‌ی من؟! اگر چه لشکرِ قاری ربوده بیشترت را کشید شیره‌ی جان تو را تبارِ تبردار و بعد، اسب، لگدمال کرد برگ و برت را تو مثلِ حمزه‌ای و قاتل از عشیره‌ی هند است نشست و خورد تمام عصاره‌ی جگرت را کبوترم!؛ قفست باز شد برو به سلامت اگر چه سنگ‌پرانان شکسته‌اند پرت را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حرمله داره می‌بینه اشکاتو راز غصه‌هاتو برملا نکن اولین‌بارِ ازت چیزی می‌خوام زخم پهلومو فقط نگا نکن از خدا بی خبرا حیله‌شونه که دَم از دین محمد می‌زنن نمی‌دونم اعتقادشون چیه !؟ تا می‌فهمن یتیمی، بد می‌زنن جدمون گفته که دستِ عاطفه رو سرِ یتیم محزون بکشن عوضش کوفیا می‌خوان از تنم تیر و نیزه‌شونو بیرون بکشن خیلی سنگین شده سینه‌م عموجون نفسم با دردسر بالا میاد خیلی آروم بغلم کن این دفه داره از استخونام صدا میاد! تازه فهمیدم که با مدینه هم یه شباهتایی کربلا داره دیگه می‌دونم به زهرا چی گذشت! دنده بشکنه مصیبتا داره می‌دونستن نوه‌ی فاطمه‌ام ! نامسلمونا چه بی هوا زدن ! از کبودی‌های زیر گونه‌هام معلومه منو مغیره‌ها زدن هر کی از بابام حسن دلخوری داشت سر قاسمش تلافی در آورد ! کاش نمی‌دیدی که سنگ کوفیا چه بلایی سر این پیکر آورد ! به علی چه حرفایی که نزدن ! قاتلام دنبال هتاکی بودن وسعت جراحتام نشون میده خیلی از دست "علی" شاکی بودن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به زير سُمّ ستوران تنت رها مانده عمو فدای تو گردد، تنت كجا مانده صدا زدی تو عمو را ولی خبر دارم كه نيمی از نفست در گلوت جا مانده گل بهشتی من گرچه پرپرت كردند شميم ناب تو در خاک كربلا مانده ز پشت پرده‌ی خونين اشك خود ديدم به عضوعضو تنت زخم نيزه‌ها مانده شكسته‌اند چرا حُرمت تو را ای گل چقدر بر بدنت جای ردّ پا مانده هنوز ظرف عسل از لبت نيفتاده هنوز روی لبت، نقش ربنّا مانده صداي خواندن امّن يجيب می‌آيد كه نجمه منتظرت دست بر دعا مانده تو را چگونه برد خيمه‌گه عمو؟! بنگر كنار جسم تو از پا در اين منا مانده نوشت اشك «وفایی» پس از شهادت تو حديث عاشقی‌ات بر زبان ما مانده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شده‌ای بی‌سبب نیست که این‌گونه معطر شده‌ای دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی ‏یک‌تنه باغی از آلالۀ پرپر شده‌ای تَنِش تیغ و تنت، کرببلا را لرزاند ‏زخمیِ صاعقه خنجر و حنجر شده‌ای... سنگ بر آینه‌ات خورده و تکثیر شده مثل غم‌های دلم، چند برابر شده‌ای... مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز ولی امروز، تو مهمان برادر شده‌ای ای به کام تو شهادت ز عسل شیرین‌تر تو در آیین وفا آینه‌باور شده‌ای... دست و پا می‌زنی و من جگرم می‌سوزد خیلی امروز شبیه علی اکبر شده‌ای ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار و ندار توست ای ماه سیزده شبه‌‌ی دشت کربلا ماه شب چهاردهم بی قرار توست دل بردن از امام و سراپا عسل شدن این کار، کار بی هنران نیست، کار توست ای جان فدای نغمه‌‌ی ” إن تُنکرونی ”ات  هر کس شهید عشق شود از تبار توست ” لا تَجزعی ” بخوان و برو تا خود بهشت وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست من فکر می‌کنم که خدا از در بهشت هرچه کلید ساخته در اختیار توست ** دارد زره به قامت تو گریه می‌کند حتی کلاهخود تو هم داغدار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بندِ باز مانده گره، یادگار توست قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه‌های تن، سند افتخار توست در کربلا ضریح برایت نساختند در سینه‌های مردم عاشق مزار توست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست قمر نجمه و شمس الشرف کرب‌وبلاست نور او ناب‌تر از رنگ عقیق یمنی است پرورش یافته‌ی مکتب ناب حسنی است طینتش نور و لبش کوثر و قدّش طوباست نوه‌ی حیدر کرار و عزیز زهراست نور از روی جبینش به فلک می‌تابد مهر ایمان و یقینش به فلک می‌تابد نوجوانی که به پیران جهان راهبر است یم ایثار و وفا را صدفی پُرگُهر است داشت جامی به کف از جام وفا زرین‌تر اشتیاقش به شهادت زعسل شیرین‌تر نامه‌ی مرد جمل را به روی دست گرفت سیزده جام عسل را به روی دست گرفت بغض پنجه به دل و راه گلویش می‌زد بس که او بوسه به دستان عمویش می‌زد گفت دانی به شما عشق و ارادت دارم ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو بامن ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو هردو نذر حرم دوست متاعی کردند هردو با ناله و گریه چه وداعی کردند همه دیدند مه چاردهی سر زده است با نقابی که به رویش زده او آمده است آمد و جن و ملک را به تماشا انداخت «کوهِ طوفان زده را یک تنه از پا انداخت» بس که بر میسره و میمنه‌ی لشگر تاخت همه را یاد ابرمردِ جمل می‌انداخت کوفیان بار دگر حیله و نیرنگ زدند وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند با همان دست که بر جسم حسن تیر زدند شب‌پرستان به تنش نیزه و شمشیر زدند موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست استخوانی به تمامیِ تنش سالم نیست عشق می‌گفت حسین بن علی را، بشتاب یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب باغبان دید گلش پرپر و پامال شده بسملی روی زمین بی‌پر و بی‌بال شده ای «وفایی» چه بگویم که حسین از آن دشت با تن او به چه حالی به حرم بر می‌گشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا لاله‌گون شود کفنم بیشتر زدند از قصد، روی زخم تنم بیشتر زدند قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود گفتم که زاده‌ی حسنم بیشتر زدند این ضربه‌ها تلافی بدر و حنین بود گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند از جنس شیشه بود مگر استخوان من؟! دیدند خوب می‌شِکَنم بیشتر زدند می‌خواستند از نظر عمق زخم‌ها پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند دیدند پا ز درد روی خاک می‌کِشم در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد، زرهش پیرهن است... دست‌خطی حسنی داشت که ثابت می‌کرد سیزده سال، به دنبال حسینی شدن است! جان سرِ دست گرفت و به دل میدان بُرد خواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی... تیرها! پَر بگشایید که او هم حسن است نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به بند کفش تو عالم دخیل می‌بندد که مقصد تو حسین و مسیر تو حسن است تن تو مصحف پاک تمام اسماء است زره نداری و جوشن‌کبیر تو حسن است قبای سبز امامت بپوش نجل حسن به قامتت شده اندازه جامه‌ی پدرت به دست‌ْخط حسن می‌خورم قسم ز ازل خدا نوشته تو را در ادامه‌ی پدرت تشرف تو به صحن عتیقِ آغوشم بقیع سبز حسن را به کربلا افزود به دفتر وجناتت حسن تجلی کرد قلم به لوح غمت داغ کوچه را افزود شبیه باغ فدک زخمی خزان شده‌ای گلی و برگ تو در دست‌های گلچین است زبرجد حسنی یا عقیق سرخ حسین؟! غمت شبیه غم گوشواره سنگین است چه شد ستاره‌ی دنباله‌دار نجمه شدی شبیه فاطمه از تو خیال مانده فقط من از قساوت این نعل‌ها نمی‌گذرم به روی ماهِ تو نقش هلال مانده فقط شده‌ست زائر تو باطن امین الله امانت حسنی و حسین شرمنده‌ست مرا دوباره بخوان تا اجابتت بکنم چه ناگوار! پس از تو عموی تو زنده‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حسن جوان شد و از عرشِ خیمه‌ها آمد نماز ظهر شد و ماهِ کربلا آمد تو قاسم‌بن‌علی یا ‌یَلِ یَلِ جَمَلی؟! همینکه آمدی انگار مرتضی آمد زره نپوش، که جوشن‌کبیر می‌خواهی برای حرز تو از آسمان دعا آمد که گفته یک نفری؟ ای سپاه یک‌نفره! برای یاری من لشکر خدا آمد همینکه نامه‌رسانِ من از مدینه شدی دوباره عطرِ نفس‌های مجتبی آمد برو به جنگِ سپاهی که دشمن حسن‌اند من اِن‌یَکاد شدم تا تو را نظر نزنند رجز بخوان که رجزهایت اقتدار من است بگو که «اِبن‌ِحسن» بودن افتخار من است صدایی از نجف آمد زمان بدرقه‌ات که گفت این نوه‌ام تیغ ذوالفقار من است رسید مادرم از عرش و گفت با پدرت شبیه تو پسرت نیز رازدار من است و ناله‌ی پدرت از میان کوچه دوید حسین گریه کن! این روضه یادگار من است نگاه خیسِ تو می‌گفت: وقت پرواز است که بام سرخ شهادت در انتظار من است حرم سیاه به تن کرد، از حرم رفتی به شوقِ بوسه به دستان مادرم رفتی کمی گذشت، شنیدم فغان میدان را صدای هلهله‌های سپاه شیطان را غبار معرکه می‌گفت آسمان ابری‌ست نگاه ابری من دید، سنگ‌باران را سرِ تلاوتِ تو اختلاف افتاده ببین به دست همه آیه‌های قرآن را به خاطرت به تنم می‌خرم؛ کمی دیگر شبیه پیکر سرخت سُمِ ستوران را چه روضه‌ای! ملک‌الموت نیز حیران است میان جسمِ تو پیدا نمی‌کند جان را زیادتر شدی اما چقدر کم شده‌ای چقدر روضه شدی؛ مثل مادرم شده‌ای ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود دست رکاب بر سر پایم نمی‌رسید آن اسب هم مخالف جنگ یتیم بود وقتی که روی دامن تو سرگذاشتم دیدم تو را چقدر نگاهت رحیم بود حتی حضور زود تو هم فایده نداشت آن لحظه آمدی تو که حالم وخیم بود از نعل اسب و دشنه و شمشیر و سنگ و خاک هر چیز در بلندی قدّم سهیم بود وقتی که بال‌بال زدم بین دست تو زیباترین پریدن این یاکریم بود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را که شیرین‌تر کند در لحظه‌های تشنه کامت را رجز خواندی برای مرگ، با لب‌های خشکیده که عرش و فرش بر لب می‌برد هر لحظه نامت را نشان دادی که در نسل حسن، جز حُسن چیزی نیست ندید اما نگاه کوفیان ماه تمامت را دم رفتن به میدان خنده‌ای کردی و فهمیدی که شیرین می‌کند لبخند تو کام امامت را میان کارزار زخم‌ها بردی پناه آخر به پیغمبر که پاسخ داد بی‌وقفه سلامت را در آن لحظه که دشت از بوی تو آکنده شد دیدند ملائک با نگاه تازه‌ای روز قیامت را! تو حُسن مطلع شیرین زبانی در غزل بودی رقم زد با شهادت پس خدا حُسن ختامت را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e