eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
330 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نام اعظم نه فقط، عشق مسلّم حسن است بهترین زمزمه‌ها نغمه‌ی جانم حسن است آنکه تا آمده بخشیده و از روز ازل شده آقای کریم همه عالم، حسن است بعد یا فاطمه اول ز علی دم بزنید بعد یا حیدر کرار، مُقدّم حسن است سر این سفره چه خوب است، نشستن دارد آب از این چشمه بنوشید که زمزم حسن است صاحب و بانی هر روضه خود فاطمه است آنکه در بزم حسینش زده پرچم حسن است اولین گریه کن خون خدا فاطمه است دومین گریه کن ماه محرم حسن است ششمین شب شده و سائل دست حسنم حَسَنیه‌ست حُسینیه و ذکرم حسن است 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشق را در بر کشید از جگر آهی برای غربت دلبر کشید از کف پای عمو سرمه‌ای برداشت و روی دو چشم تر کشید گفت احلی من عسل شربت عشق حسین بن علی را سر کشید روضه‌ام آغاز شد بر زمین هی پا کشید و قد کشید و پرکشید مرکبی با نعل خود قد او را چون عمو عباس آب‌ آور کشید داغ فرزند حسن دست مقتل را گرفت و تا به پشت در کشید قصه را از سر گرفت پهلوی قاسم شکست و روضه‌ی مادر گرفت حرمت حیدر شکست عاقبت از ساقه‌ی خود غنچه‌ای پرپر شکست بار شیشه داشت و سنگی آمد آه! بار شیشه‌اش آخر شکست خورد پیشانی به در آنقدر محکم که با آن ضربه شاید سر شکست چادرش آتش گرفت مادر افتاد و در افتاد و دل حیدر شکست در میان شعله‌ها یاحسینی گفت مادر، روضه آمد کربلا هم بدن سالم نماند هم دل ارباب بی غسل و کفن سالم نماند با حساب تیرها پیکرش مانند تابوت حسن سالم نماند با حساب نیزه‌ها آه حتی تار و پود پیرهن سالم نماند با حساب تیغ‌ها چون به تن جوشن نبود اعضای تن سالم نماند با حساب سنگ‌ها چیزی از ابرو و دندان و دهن سالم نماند با حساب نعل‌ها هیچ یک از استخوان‌های بدن سالم نماند پیکری باقی نماند خووود روی سر نبوده، پس سری باقی نماند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو خواستی کمی ز کار عشق سر درآوری و از نهالِ قامتِ خودت ثمر درآوری امانتی به مادرِ تو داده بود مجتبی سپرده است نامه را دَمِ سفر درآوری همین که از عمویِ خود گرفتی اذنِ رزم را نمانده بود اندکی، ز شوق پَر درآوری سَرِ نترس داری و پدربزرگِ تو علی‌ست عجیب نیست از تنت، زره اگر درآوری نداشت قلعه کربلا، وگرنه که برایِ تو نداشت کار تا ز چارچوب در درآوری رجز بخوان و خاندانِ خویش را به رخ بکش که کفرِ این سپاهِ کفر، بیشتر درآوری نشد حریف تو کسی و می‌كنند دوره‌ات خدا کند که جان سالم از خطر درآوری ز اسب سرنگون شدی به شوقِ شیشۀ عسل چگونه از میان خاک‌ها شکر درآوری؟! هنوز زنده بودی و به پیکر تو تاختند تو لخته لخته از دهان خود گُهَر درآوری سبک نمی‌شود مصیبتِ تو با دو قطره اشک تو گریۀ حسین نَه، از او جگر درآوری از این به بعد هم‌قَدِ پسر عموت می‌شوی برو که روی نیزه‌ها ز عشق سردرآوری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 «ابوالعباس حمیری» از علماء و محدثین قرن سوم و چهارم هجری در کتاب «قرب الاسناد» به نقل از «ابوالبختری» می‌نویسد: امام جعفر صادق (ع) به نقل از پدرشان امام باقر (ع) فرمودند: «أَنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام كَانَ يَزُورُ قَبْرَ اَلْحَسَنِ علیه‌السلام  فِي كُلِّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ» ترجمه:امام حسین علیه السلام هر شب‌ جمعه به‌ زیارت امام حسن علیه السلام می‌رفتند. 📚قرب الإسناد حمیری، ص۱۳۹ وجود عالم امکان به خاطر حسن است خوشابه‌حال هرآن‌کس که شاعر حسن است تمام خلق شب‌ جمعه کربلا هستند ولی حسین شب‌ جمعه زائر حسن است  ↳ @hosseinieh_net
ماهْرویان، از عطش در پیچ و تاب کام‌ها، خشکیده و دل‌ها کباب بر گل رخسارشان، جاری گلاب ذکرشان با التهاب و اضطراب آب آب و آب آب و آب آب تشنگان از گریۀ سقّا، خجل آب از سقّا، در آن صحرا خجل آب و سقا هر دو از زهرا خجل دور سقا ذکر آل بوتراب آب آب و آب آب و آب آب اشک‌ها خشکیده دیگر از عطش می‌مکد انگشت اصغر از عطش می‌زند در خیمه پرپر، از عطش گوئیا آهسته گوید با رباب آب آب و آب آب و آب آب چهره‌ها، بی‌رنگ، چون مهتاب بود عکس اصغر، روی موج آب بود بلکه سقّا هم دگر بی‌تاب بود مشک با او داشت دائم این خطاب آب آب و آب آب و آب آب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر می‌رسد باطناً اما علی اکبر به نظر می‌رسد خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است آینه‌ی حُسن برادر به نظر می‌رسد می‌چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شش ماهه پیمبر به نظر می‌رسد وقت جلوسش به سر دست امام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر می‌رسد چشم زمین محو شکوه اسداللهی‌اش در دل قنداقه چو حیدر به نظر می‌رسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر می‌رسد در قد و بالا نه! ولی در دل و جرأت چرا با عمو عباس برابر به نظر می‌رسد بعد علمدار علمدار حرم می‌شود بسکه ابوالفضل دلاور به نظر می‌رسد با قدمش، با جنمش، با نفسش، با دمش محسن صدیقه‌ی اطهر به نظر می‌رسد :: مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشکِ رباب روضه از این‌ها که فراتر به نظر می‌رسد حرمله گر تیر سه پر را نزند هم، علی با لب خشکش گل پرپر به نظر می‌رسد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عارفان را این‌چنین در باور است طفل این گهواره شیخ اکبر است این علی ابن حسین ابن علی‌ست؟ یا خدایا عیسِیِ پیغمبر است؟ در کرامت با عمو هم‌شانه است در امامت با پدر هم‌جوهر است صبح محشر فاش خواهد شد به ما این پسر میزانِ روز محشر است نسل زهرا خیر زهرا می‌دهد شعبه‌ی کوثر، خودش هم کوثر است امتحانش کن به هنگام خطر از دوصد مردِ خطر غوغاتر است حرمله تیر و کمان آورد اگر این پسر راهی میدان با سر است در کمان انگار تیر آماده است یا رب این تیر است یا که خنجر است! تیر لازم نیست این لب‌تشنه را از عطش این شاخه‌ی گل، پرپر است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شوریده‌سر در بین سرها سر برآوردی رفتی به میدان، کفر لشکر را در آوردی  چشم انتظار پاسخ هل من معینش بود تو انتظار سخت بابا را سر آوردی باب الحوائج بودنت را خوب ثابت کرد آن حاجتی که از امام خود برآوردی یاریِ بابا را در آن باران تیر و تیغ آه ای لبِ خشکیده حلقومِ تر آوردی طوفان به پا شد، لشکر دشمن به خود لرزید با خود به میدان تا که نام حیدر آوردی وقتی که دیدی بین خنجرها امامت را فریاد مظلومیتش را حنجر آوردی تیری رها شد... تا سپر باشی به مولایت آه ای کبوتر بچه! بال و پر در آوردی :: ای باغبان! آخر چه حالی داشتی وقتی نشکفته بردی غنچه‌ات را، پرپر آوردی؟! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در آسمان کرببلا، کم ستاره نیست امّا به دل‌رباییِ این ماه‌پاره نیست گهواره‌اش به بحر گنه، دست‌گیر ماست این کشتی نجات بُوَد، گاهواره نیست "در یک شکوفه نیز شکوه بهار هست" نامش علی‌ست، شیر بخوان، شیرخواره نیست قنداقه را به معرکه‌ی عشق می‌برند "در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست" با یک نظر گرفت گلوی سه‌شعبه را نازم به تیغ طفل که جز یک نظاره نیست! با گریه‌اش ز مادر و با خنده از پدر اشکی گرفته است که آن را شماره نیست بر غربت حسین، گلوی علی گواست با هیچ کس چنین سند پاره پاره نیست دیشب صدای گریه‌‌اش از عرش هم گذشت امشب علی کجاست که در گاهواره نیست؟ باید کنار گریه، صبوری کند رباب جز اشک، غیر صبر، دگر راه چاره نیست با نی بگو که زخمیِ تیر سه شعبه است این حلق را که طاقت زخم دوباره نیست در آسمان که سرخ شود موقع غروب آیا به یاد حنجر او یادواره نیست؟ "تربت"! بس است شرح غم بی کرانه‌اش بحری‌ست بس عمیق که آن را کناره نیست ✍ غزلی عاشورایی در ۱۲ بیت از ۹ شاعر به ترتیب ابیات: + + 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ننوشتید زمین‌ها همه حاصلخیزند؟ باغ‌هامان همه دور از نفس پاییزند ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟ در فراوانی این فصل تو را کم داریم ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟ نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله» حرف‌هاتان همه از ریشه و بُن و باطل بود چشمه‌هاتان همگی از دِه بالا گِل بود بی‌گمان در صدف خالی‌شان دُرّی نیست بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست بی‌وفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟! چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر... دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر» در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت ناگهان کودک شش‌ماهه علم را برداشت همه دیدند که در دشت هماوردی نیست غیر آن کودک گهواره‌نشین مردی نیست مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت خویش را از دل گهواره به پایین انداخت خویش را از دل گهواره می‌اندازد ماه تا نماند به زمین حرف اباعبدالله عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند بعد عباس دگر آب سراب است سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی و خدای من و تو نیز بزرگ است علی پسرم می‌روی آرام و پر از واهمه‌ام بیشتر دل‌نگران پسر فاطمه‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده دلم ز شدّتِ هُرمِ فراق، آب شده «میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست»... گناه‌کاریِ من، بین ما حجاب شده چقدر پیش نگاه تو معصیت کردم چقدر پیش تو این عاشق‌ات خراب شده به سیلی پدرانه همیشه محتاجم که سربه‌راه شد آن طفل که عتاب شده چقدر «آه» نوشتم..، به دست تو نرسید... فراق‌نامه‌ی من این چُنین کتاب شده به غیر پشت در خانه‌ات کجا برود؟! همان گدایِ سرافکنده‌یِ جواب‌شده وصال یار..، به جز سوختن مُیَسَّر نیست... بگو به شمع که پروانه‌ات مُجاب شده درختِ «آب» نخورده، ثمر نخواهد داد دعا به لطف همین «گریه» مستجاب شده تو را به خونِ علی‌اصغرِ حسین..، بیا... بیا که شیعه‌ی تو غرق در عذاب شده ** سه شعبه خورد به مشکی و آبرویی ریخت... رشید اهل حرم از خجالت آب شده عمو کجاست ببیند به جای جرعه‌ی آب طناب حرمله‌ها قسمت رباب شده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بنویسید که اینگونه شده سرگشته یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند پدر پیر خجالت‌زده مضطر گشته نه فقط خیمه، که از حالت واله شدنش دیده‌ی لشگر کوفه به خدا، تر گشته آب می‌داد و نمی‌داد چه فرقی می‌کرد؟! رفتنی بود دگر غنچه‌ی پرپر گشته آب می‌خواست اگر، خواست هدایت بشوند پاسخ خواستنش خنده‌ی لشگر گشته به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت داغ این طفل ولی چند برابر گشته آه! از تیر بزرگی که به حلقومش خورد آه! از آن بدن کوچک بی سر گشته ✍سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e