eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام: چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بی‌‏هوشى بر من روى داد در آن حال شنيدم پدرم می‌‏فرمود: شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی... ‏ 📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷. 🔸آیات شگفت🔸 تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم می‌رسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم: «شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی» راه را گم کرده بودم، آخر آیا می‌رسیدم؟ خسته و تنها در آن صحرا، چه غربت‌ها که دیدم هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم دشت ساکت بود، اما این صدا را می‌شنیدم: «اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی» آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش... کاش من هم می‌شدم از کشتگان یک نگاهش آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش راه او آغاز می‌شد از میان قتلگاهش... «لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی» می‌زد آتش بر جهانی غربت بی‌انتهایش کودک شش‌ماهه هم می‌خواست تا گردد فدایش ناگهان شد غرق خون با یک سه‌شعبه ربنایش کاش آنجا آب می‌شد آب از هُرم صدایش: «كَيْفَ‌ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ‌ يَرْحَمُونی» بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری هر دلی بی‌تاب می‌شد با طنین سرخ قاری دخترش راوی خون بود آن میان با بی‌قراری می‌سرود این اشک‌ها را تا بماند یادگاری: «وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای كرامت را تو مَجلای تمام! حضرتت باب الكرم، بنت الكرام با كلام الله ناطق هم كلام ای سكینه! بر كراماتت سلام! مشعل روشن ز مصباح الهدی در عبادت، غرق و مجذوب خدا گوهر دردانه‌ی ناز حسین دختر هم‌راز و دم‌ساز حسین جدّه‌ات انسیة الحورا، تو حور چشمه‌ی خورشید را یك لُمعه نور زینت استی گوشوار عرش را سرور استی بانوان فرش را ای سكینه! مسكنت دامان عشق! سوره‌ی والنّجم در قرآن عشق قلب مادر از تو تسكین دیده است ز آن سكینه مادرت نامیده است معرفت بُرده است در كیوان تو را خوانده مولا «خَیرَة النِّسوان» تو را برترین زن‌های عصر خویشتن یادگار ماندگار پنج تن در دل كوثر، طهارت كرده‌ای پنج حجّت را زیارت كرده‌ای در زنان هاشمی صاحب وقار خاندان فاطمی را افتخار آفتابی خود كه عمری در حجاب بوده‌ای در سایه‌سار آفتاب ای وقار از دامنت آویخته! هر نگاهت با عفاف آمیخته چشمت از زمزم، دهان از كوثر است نامت از طوبی، نشان از كوثر است مهر و ماه معرفت را كوكبی در جلالت هم قِران زینبی هم نشینی با امامت، با امام دیده‌ای ماه ولایت را تمام ای فصاحت بی نوایت، بی‌نوا صد نوا از نای تو در نینوا ای سكینه! ای هم‌آغوش بلا! وی تو سكّاندار فُلك كربلا! مرد میدانی ولیكن در حجاب با امام عصر خود پا در ركاب حرف حق، نطق تو را شمشیر كرد شیره‌ی جان ربابت شیر كرد در اسارت، نقش ایفا كرده‌ای پا به پای عمّه غوغا كرده‌ای در حرم، در خیمه‌گه، در قتلگاه در مسیر كوفه و شام سیاه، می‌درخشد نام تو، گفتار تو اشك تو، ایمان تو، ایثار تو جامه‌ی خون و شرف پوشیده‌ای تشنگی را با پدر نوشیده‌ای خورده بر جان و دلت مُهر عطش شام غربت دیدی و ظُهر عطش از عطش گر چه ز پا افتاده‌ای سهم آب خود به طفلان داده‌ای در مصائب، پایداری كرده‌ای عمّه را با صبر، یاری كرده‌ای بانوان را دل‌نوازِ پُرتوان كودكان را سرپرست مهربان دختری و صبر و همّت این چنین! مرحبا بر صبرت! ای صبر آفرین! در وداع آخرینت با حسین كز حرم برخاست بانگ «یا حسین» اوّلین كس را كه مولا یاد كرد نام شیرین تو را فریاد كرد كای سكینه! حامی ایتام باش ای دلْ آرام حسین! آرام باش قطره‌های اشك بر سیما مزن شعله‌های درد بر دل‌ها مزن مَنگرم با چشم گریان، دخترم! قلب بابا را مسوزان، دخترم! پیش‌تر آ نزد بابا، پیشتر گریه‌ها در پیش داری بیش‌تر بعد تودیع حرم با التهاب دست بر شمشیر زد، پا در ركاب رفت در میدان و دیگر برنگشت برنگشت و از تن و از سر گذشت رفت و پنهان از نظر شد منظرش تا كه دیدی بر فراز نی، سرش دیدی اندر خون، دو نیم است آفتاب نیمه‌ای بر نیزه، نیمی بر تراب چون رسیدی در حریم قتلگاه معجر دیگر به سر كردی ز آه طاقت از كف داده و دل باختی خویش را بر خاك و خون انداختی یافتی قرآن حق را جزو جزو جسم خونین پدر را عضو عضو یوسفت در بین گرگان مانده بود جسم ثارالله، عریان مانده بود بر زیارت كردن سبط رسول چون نبودت مهلت اذن دخول، ز آن زیارت در فضا هنگامه شد پاره‌های دل، زیارت‌نامه شد پیكری دیدی ولیكن سر جدا جمله اعضایش ز یكدیگر جدا زآن تن پامال، اثر باقی نبود سینه و پشتی دگر باقی نبود چارسویش حجله‌‌ی خون بسته بود استخوان در استخوان بشكسته بود در وداع سینه‌‌سوز خویشتن دست بردی زیر آن خونین بدن تا گرفتی آن تن صد چاک را سوخت آهت خیمه‌ی افلاک را زخم‌هایش بوسه باران ساختی مرهمی بر جسم عریان ساختی روح بی‌تابت ز نو در تب نشست خاک و خون زآن بوسه‌ات بر لب نشست خاک مقتل شد ز اشک تو خجل تا سرودی این سخن از سوز دل: این بیابان گر شود از شب، سیاه بر كه آرد دخترت بابا! پناه؟ «این بیابان، جای خواب ناز نیست ایمن از صیّاد تیرانداز نیست» ماه محمل! باز انجم را بخوان «شیعتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان ای تجلّای حرم! نور خیام! چلْچراغ كوفه و قندیل شام! سوخت این جا از غمت كِلک و كلام عمّه جان! بر روح والایت سلام! ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سرها به نیزه رفته و تن‌هاست بر زمین داغی ندیده صفحه‌ی تاریخ این‌چنین افتاده بود عرش خداوند روی خاک وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...» اما در آن میانه علم را بلند کرد با عزت و وقار زنی از تبار دین جانم فدای شیرزن و خطبه‌اش، که گفت؛ «صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّ‌العالَمین...» آری، صدا صدای رسای سکینه بود در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین آتش گرفت منبر شام و دل یزید از آن خطاب حیدری و لحن آتشین شأن و شکوه‌ و شوکت خود را به رخ کشید با آن که بود لشکر کفّار در کمین گفت: ای گروه ظالم! با اهل‌بیت حق کاری که کرده‌اید، نکردند مشرکین! اف بر شما که پاس امانت نداشتید در حق خانواده‌ی پیغمبر امین ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»* ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین! گیرم که پر شده‌ست جهان از یزیدیان گیرم که سربه‌سر شده عالم پر از لعین گیرم که آمده‌ست هزاران غم از یسار گیرم هزار داغ رسیده‌ست از یمین گیرم تبر شدند تمام درخت‌ها گیرم که مارها زده بیرون از آستین اما هزارشکر که نام «حسین» ما شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین این نام در دوعالم از این پس زبان‌زد است وقتی به نام نامی حق است هم‌نشین حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حق‌آفرین» تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت پس با شما نشانه‌ی ننگ است بر جبین بر کشته‌های کرب‌وبلا نوحه می‌کنند در عرش حق ملائکه با ناله‌ی حزین صبح و مسا امام زمان گریه می‌کند بر این مصیبت‌ و غم‌عظمی که شد قرین پایان این معادله اما خوش است، خوش تا از مناره می‌رسد این صوت دلنشین؛ از بام کعبه، حضرت خورشید اهل‌بیت آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین. ✍ *عبارتی از خطبه حضرت سکینه (س) در کوفه: یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ!... تَبّاً لَکُمْ ای اهل کوفه!... هلاکت بر شما باد! 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سامره‌ات قبله‌ی دل، کعبه‌ی جان‌ها ای سفره‌ی احسان تو پیوسته جهان‌ها ای عبد خداوند و خداوندِ زمان‌ها ای پایه‌ی قدر و شرفت فوق مکان‌ها آگاه ز اسرار عیان‌ها و نهان‌ها کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود هم قبله‌ی حاجاتی و هم حجت معبود هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود غیر از تو که باشد پدرِ مهدی موعود؟ مهدی که بهار آرد در فصلِ خزان‌ها ای جان جهان ای همه جان‌ها به فدایت ای نام نکویت حَسَن، ای حُسنِ خدایت خورشید پناه آرد در ظلِّ لوایت امضای عبادات همه مهر ولایت بالاتر از آنی که بگویند ثنایت بر اوج جلالت نرسد وهم و گمان‌ها در وصف تو اشیاء زبانند زبانند جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند گل‌های جنان بی‌تو خزانند خزانند با آنکه مقام تو ندانند ندانند پیوسته روانند روانند روانند تا دور مزار تو بگردند روان‌ها بوی خوش جنت ز غبار قدم توست عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست حاتم که کریم است، گدای درم توست تو دست خدا هستی و هستی کرم توست تنهـا نـه فقـط سامره‌ی دل حرم توست هر جا نگرم از تو عیان است نشان‌ها تو درِّ گرانمایه‌ی دَه بحر کمالی تو مهر فروزانِ سماواتِ جلالی تو عبد، ولی عبد خداوند جمالی احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی دوم حسن از حسن خدای متعالی ای شاهد حُسن ازلت چشم زمان‌ها ای خلقِ سماوات و زمین خاک در تو ای چار علی آمده جد و پدر تو ای منتقم آل محمّد پسر تو پیوسته سلام از طـرف دادگر تو بر مهدی و بر نرجس نیکو سیَر تو مهدی که بُوَد در کف او خط امان‌ها :: ای در جگر شیعه شررهای غم تو ای ارث تو از مادر تو عمر کم تو با آنکه بوَد عرش به ظلِّ علم تو خم شد کمر چرخ ز بار الم تو دارند به یادت همه در سینه فغان‌ها با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بود از نور تو لبریز دل جن و بشر بود وز علم تو دشمن را احساس خطر بود هر جا که خبر بود، فقط از تو خبر بود پیوسته تو را قوت و غذا خونِ جگر بود پُر بود دلت روز و شب از درد نهان‌ها افسوس که شد گلشن عمر تو خزانی آه ای جگرت سوخته از سوز نهانی دادند تو را زهر در ایام جوانی جان شد به لبت از ستم دشمن جانی شد کار محبان ز غمت مرثیه‌خوانی جوشید شرار از نفس مرثیه‌خوان‌ها بگذار که با سوز جگر یار تو باشم بگذار که پیوسته گرفتار تو باشم هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم افتاده به خاک ره زوّار تو باشم با مهدی موعود عزادار تو باشم هر چند بوَد شرح غمت فوق بیان‌ها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اى آفتاب مهرِ تو روشنگرِ وجود در پیشگاهِ حکمِ تو ذرات، در سجود اى میر عسکرى لقب، اى فاطمى نسب آن را که نیست مهر تو، از زندگى چه سود؟ علمت محیط، بر همه ذراتِ کائنات فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود تاریخ تابناکِ حیاتت، گر اندک است بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو زنگار کفر از دل نصرانیان زُدود این افتخار گشته نصیبت که از شرف در خانه‌ی تو مُصلحِ کُل دیده برگشود اى قبله‌ی مراد که در "بِرکَةُ السَّباع" شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود قربان دیده‌اى که به بزم تو فاش دید جاى قدوم عیسىٖ و موسىٖ و شیث و هود قرآنِ ناطقى تو و قرآن پاک را الحق مفسّرى ز تو شایسته‌‌تر نبود دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست... در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود _شادى به نزد مردم غمدیده نارواست_ جان‌ها فداى لعل لبت کاین سخن سرود مدح شما، ز عهده ی مردم بُرون بُوَد اى خاندان پاک! که یزدانتان ستود از نعمت ولاى شما خاندانِ وحى منّت نهاد بر همگان، خالقِ وَدود... ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سامرا، از غم تو، جامه‌دران است هنوز چشم «نرگس» به جمالت، نگران است هنوز دل شهزاده‌ی روم، آینه‌ی دلبری‌ت تاک‌ها مست تو و این لقب عسکری‌ت پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم حج نرفتی تو، ولی قبله‌ی حاجات شدی تو خودت، عین صفا، مشعر و میقات شدی کعبه، یک چاردهم، بی تو صفا کم دارد بی تو، یک چاردهم، عطر خدا کم دارد ماه زیبا ! حسنِ دوم زهرا ! برخیز مهدی‌ت دل نگرانت شده، بابا ! برخیز باز هم جانِ جهان را، تو در آغوش بگیر صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر روی زانو بنشان آینه‌ی طاها را تو ببوس از طرف ما، پسر زهرا را غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است به رقیه قسم! آقا ! که یتیمی سخت است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی تو برده رونق ماه تمام را مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را حُسن تو بی‌نهایت و فضل تو بی‌شمار مبهوت مانده‌ام بنویسم کدام را تفسیر چشم‌های تو برهان عاشقی‌ست می‌خوانم از نگاه تو خیرالکلام را هر راهبی که دید تو را گفت دیده است با چشم خود مسیح علیه‌السلام را هر جا که تو قدم بزنی «سُرَّ من رَءا»ست سرشار کردی از نفست هر مشام را اما قدوم سبز تو ای کعبهٔ بهشت حسرت به دل گذاشته بیت الحرام را دیدند دشمنان تو حیران و مضطرب آرامش نگاه تو و شیر رام را دست سخاوت تو و چشم عنایتت پر کرده از نسیم سحر صبح و شام را از ما مگیر، ای همه باران و روشنی لطف مدام و مرحمت مستدام را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محاصره‌ست ولی جای هیچ دلهره نیست که نور لَم‌ یَزَلی قابل محاصره نیست تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست کدام‌ بند و اسارت؟ که دست فضل کسی چنین به میمنه‌ی روزگار و میسره نیست بگو به بحث بیایند اهل شایعه را اگر که در دلشان ترسی از مناظره نیست به زور حیله و تحریم و شایعه، کارِ کسی که کار دلش با خداست یکسره نیست کسی که درس گرفت از امام یازدهم به وقت حصر، گریزنده از مخاطره نیست کسی که درس گرفت از امام یازدهم به وقت جنگ در اندیشه‌ی مذاکره نیست کسی که شیفته‌ی زرق و برق سامری است مرام او که مرام امام سامره نیست به حج نرفت و سفارش به اربعین فرمود چنین گشوده به سوی ظهور، پنجره نیست چقدر درس گرفتیم از او ولی افسوس هنوز سیره‌ی او نام هیچ کنگره نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قصد، قصد زیارت است اما مانده اول دلم کجا برود حال و روز مرا هرآنکس دید گفت باید به کربلا برود -نجف و کربلا- دلم لرزید -مشهد و کاظمین- خوب آمد یازده بار استخاره زد دل من تا بفهمد به سامرا برود ابتدای مسیر، الله است انتهایش بقیة الله است سامرا وعده‌گاه آخر ماست جاده باید به انتها برود همه یک روح و یک بدن هستید پس تمام شما حَسَن هستید دل من با تو سامرایی شد تا به دیدار مجتبی برود تو بقیع پر از مخاطره‌ای کربلایی و در محاصره‌ای یا که باید جگر به زهر دهی یا سرت روی نیزه‌ها برود دل به غم هرچه مبتلا می‌شد پیش تو سُرَ مَن رَءا می‌شد بعد تو بار غم گرفته به دوش دل که تا ساء من رءا برود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با هر حساب عاقبتش سروری نشد هرکس که نوکر حسن عسکری نشد هر دل پرنده‌وار به‌این‌خانه خو گرفت دیگر هواییِ وطنِ مادری نشد این قرعه را به لوح دل ما رقم زدند نام خوش تو، زینت هر دفتری نشد ای جلوه‌ی تمامی حُسن خدا، حسن بازار عاشقان تو بی‌مشتری نشد تو ضامن بهشتی و "معروف" باب توست پس روی ما به سوی در دیگری نشد کعبه در آرزوی طواف تو مانده بود چون‌ آن صدف که سهم دلش گوهری نشد هرکس که دل به منبر پُرفیض تو نبست در آسمان علم و ادب اختری نشد تو از تبار حضرت مولا و کار ما در آستان لطف تو جز قنبری نشد حتی برای شیعه غریبی، ببخش‌مان ازبس که از مقام تو یادآوری نشد تا روز حشر سرور و آقا نمی‌شود هرکس که نوکر حسن عسکری نشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روزگار تو بغیر از درد غربت نیست که روزگار من بغیر از آه حسرت نیست که از تو گفتن کار اشک چشم باشد بهتر است گریه وقتی هست دیگر جای صحبت نیست که کاش اسمم بود جزء کارگرهای حرم کاش می‌مردم برای تو، لیاقت نیست که  دیر هم اینجا بیایم زود راهم می‌دهی برسر خوان کریمان حرف نوبت نیست که هم نجف، هم کاظمین و کربلا رفتم ولی تا نرفتم سامرا این‌ها زیارت نیست که سامرا حتی اگر ویرانه باشد جنت است زرق و برق ظاهری معیار جنت نیست که با دلم هرجای صحن تو بخواهم می‌روم در مسیر عاشقی بُعد مسافت نیست که ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای متجلی از رخت جلوۀ حُسن داوری غیر نبی به انبیا داده خدات برتری هم به زمین امامت و هم به سمات، سروری خلقت و طینتت همه فاطمی است و حیدری حسن نکویت از همه کرده ندیده دلبری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری محیط علم و معرفت یگانه گوهرش تویی سپهر، نور اگر دهد مه منورش تویی ملک اگر ملک شده، امام و رهبرش تویی سلام ما به سامره که سایه‌گسترش تویی مزار تو در آن زمین، نموده نورگستری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری در آسمان معرفت شمس تویی، قمر تویی تمام نخل علم را، ریشه تویی، ثمر تویی بحار نور را همه صدف تویی، گهر تویی شب سیاه هجر را، صبح تویی، سحر تویی به دَه امام و یک ولی، پدر تویی، پسر تویی ز وصف ما، ز مدح ما، تو بهتری، تو برتری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری تو چشمۀ علوم حق ز دَه یمِ ولایتی تو حُسن کردگار را جمال بی نهایتی تو برتر از حدیثی و تو فرق هر روایتی تو مظهر حقیقتی، تو مشعل هدایتی تو آن ستوده حضرتی، تو آن بزرگ آیتی که می‌کند جمال تو ز خالق تو دلبری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری اگر چه در زمین دمد فروغ جاودانی‌ات کنند سجده قدسیان به حُسن آسمانی‌ات هزار حیف، شد بدن چو لالۀ خزانی‌ات نوشته شد به خون دل، کتاب زندگانی‌ات بسان شمع سوخته، نماند از تو پیکری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری سلام روح و اولیا به پیکر مطهرت چه شد که زهر دشمنان شراره زد به پیکرت نشان مرگ شد عیان به عارض منورت به وقت مرگ مهدی‌ات چو جان گرفت در برت دگر نگشت تشنه لب بریده از قفا، سرت دگر به نیزه بر سرت، نشد جفا ز هر سری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری نماز خواند مهدی‌ات به پیکرِ مطهرت به احترام شد نهان، به خاک، جسم اطهرت دگر میان شهرها نشد اسیر، خواهرت نخورد چوب بر لب و نرفت نوک نی سرت نگشت توتیا دگر ز سم اسب، پیکـرت نشد تن تو غرقِ خون ز تیر و تیغ و خنجری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری هماره پَر زند دلم به محفل عزای تو شراره بر دلم فکن که سوزم از برای تو چه می‌شود سفر کنم به شهر سامرای تو سلام من، درود من، به صحنِ با صفای تو وجود و بذلِ دست تو، «میثم» و خاک پای تو نمی‌زنم نمی‌زنم جز درِ این حرم، دری تویی امام عسکری، تویی امام عسکری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام ای نور، ای محصور، ای دور از رهایی‌ها غریب‌بن‌غریبِ وادی نا‌آشنایی‌ها تویی که مرزهای نقشه‌ها را خطّ بُطلانی سلام ای هستیِ اَعراب، فخر آریایی‌ها سلامِ دورِ ما جان داد در راه علیکِ تو کمی نزدیک کن ما را شبیه سامرایی‌ها کمی هم کاسه‌های چشم‌مان را پر کن از دیدار که با دینار کاری نیست ما را در گدایی‌ها طوافِ کعبه دور قبله‌اش قسمت نشد آخر به حقّ عاشق و معشوق ظلم است این جدایی‌ها زمان ای کاش برمی‌گشت ما را با خودش می‌برد که شاید پیش‌مرگت می‌شدند از ما فدایی‌ها حسن یعنی فقط زخم از نمک‌نشناس‌ها خوردن گره خوردن به غم در پاسخ مشکل‌گشایی‌ها سکوت خسته‌ات یک حنجره فریاد می‌خواهد صدایت زخم خورد از خنجر بی‌هم‌صدایی‌ها تو را غربت، تو را زندان، تو را دیوارها کشتند برای زهر گفتی از جفا، از بی‌وفایی‌ها به دستت کاسه‌ی آب و به چشمت کاسه‌ی اشک است لبت سیراب شد با روضه‌های کربلایی‌ها ✍   📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز چشمِ پُر گُهَرِ من، خدا خبر دارد ز جانِ پُر شررِ من، خدا خبر دارد که بود معتمد و ظلم او؟ چگونه شکست، ز کینه بال و پر من؟ خدا خبر دارد ز هم‌زمانیِ با سه خلیفه در شش سال چه آمده به‌ سر من، خدا خبر دارد ز سوزِ زهرِ شرر زا، چگونه می‌گذرد ز شام تا سحر من، خدا خبر دارد شرارِ زهرِ ستم هم، چو شمع آبم کرد ز سوزش جگر من، خدا خبر دارد میان این همه دشمن چه‌ها کند مهدی؟ ز غربت پسر من، خدا خبر دارد ز بعد من برسد غیبت خدایی او ز صبر منتظر من، خدا خبر دارد ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
...شیعه از پرچم تو حوله‌ی احرام گرفت "حرم الله" حریم حرمت نام گرفت قبله‌ی قبله تویی، کعبه به تو رو زده است حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت خضر اولاد علی ! آب حیاتش دادی هر که از دست کریمانه‌ی تو جام گرفت فقه را با نفست بار دگر جان دادی احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت بی گمان زیر سر معجزه‌ی چشم تو بود شیر درنده اگر در قفس آرام گرفت اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت عاشقی که لقب زائر گمنام گرفت غافل از همّ و غم شیعه نشد مهدی تو از سجایای پسندیده‌ات الهام گرفت وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت وارث سینه‌ی آزرده ی زهرا نفست موقع گفتن تکبیرة الاحرام گرفت در مناجات شبِ آخرِ خود افتادی پیش چشمان تر همسر خود افتادی گریه‌ی چشم ملک از قِبَل مهدی بود چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود ناله کردی همه با مهر، جوابت دادند تشنه بودی و سپس جرعه‌ای آبت دادند اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند پیکرت تابش سوزنده‌ی خورشید ندید بوریا جای کفن دور خودش دید؟ ندید سامرا صحبتی از گودی گودال نشد سینه‌ات زیر سم اسب که پامال نشد سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت آه... ناموس تو آقا به اسارت که نرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سراپا حُسن حیّ ذوالمن سوّمین ابن الرّضا، دوّم حسن ای هزاران آفتابت مشتری یا اباالمهدی! امام عسکری! اسوه ی تقوی خدایی بنده‌ای همچو جان در جسم ایمان زنده‌ای دُرّ ده دریا و بحر یک گهر آن گهر خود حجّت ثانی عشر با همه درد و غم و عمر کمت تا ابد مرهون احسان، عالمت از نماز و از دعای متصل بردی از دشمن کنار حبس دل با خدا پیوسته در راز و نیاز روزها را روزه، شب‌ها در نماز رنج‌هایت در ره توحید بود سال‌ها یا حبس یا تبعید بود روزگارت شعله‌ها بر جان فکند دشمن‌ات در برکه‌ی شیران فکند ایستادی بین شیران در نماز شیرها را جانبت روی نماز الله الله گرد تو درّندگان سر فرو بردند همچون بنده‌گان نور علمت از درون حبس‌ها کرد از ظلمت جهانی را رها ای دمت جان داده بر روح الامین آسمان خفته در خاک زمین رهنمای آفرینش کیست؟! تو شهریار ملک بینش کیست؟! تو چشم بد از ماه رخسار تو دور یک جمال و چارده خورشید نور گشت دشمن در جوانی قاتلت کُشت در ماه ربیع الاوّلت کفر خود را عاقبت معلوم کرد همچو اجدات تو را مسموم کرد سامره شد صحنه‌ی روز جزا گشت تنها مهدی‌ات صاحب عزا ای به قربان تو و عمر کمت قلب مهدی داغدار ماتمت بی تو مهدی بی کس و یاور شده طفل تنهای تو تنهاتر شده آه از آن ساعت که با سوز و گداز خواند مهدی بر تن پاکت نماز کرد تا جسم ضعیفت را نظر بر کشید آهی جهان سوز از جگر آسمان دیده‌اش انجم گریست بین مردم، مخفی از مردم گریست گر چه بودی اشک دامن دامنت بود کی زنجیر و غل بر گردنت جسم تو زخم از دم خنجر نداشت پیکر جدّ غریبت سر نداشت آه از آن ساعت که زین العابدین پیشوای عابدین و ساجدین دید در گودال خون بر روی خاک پیکر پاک پدر را چاک چاک یوسف زهرا و زخم تیر و سنگ گرگ‌ها کردند جسمش چنگ چنگ گشت از چشمش روان دریای خون خواست جانش از بدن آید برون همدم او جز شرار تب نبود جان زکف می‌داد اگر زینب نبود میثم! از این قصّه کن صرف نظر چشم‌ها سرچشمه‌ی خون جگر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سوزاند چنان زهر جفا بال و پرش را انگار نمی‌ديد دگر دور و برش را جانش ز عطش سوخت چنان جد غريبش طوری كه بهم ريخت تمام جگرش را شش سال، نگهداشت علیرغم اسيری ميراثِ به جا مانده‌ی نسلِ پدرش را پنداشته بودند اگر حبس كنندش از شاخه بريدند دگر برگ و برش را با اينكه به زندان شده مسموم، ولی باز تاريخ نوشت آنچه كه آمد به سرش را تا شيعه به بيراهه‌ی ترديد نيفتد بگذاشت درين معركه، تنها پسرش را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش پسری را که بُود نبض دو عالم در دست شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش حسن عسکری از زهر جفا می‌سوزد حجة بن الحسن از غم شده گریان به برش چار ساله پسری مانده و صدها دشمن که خداوند نگه دارد، از هر خطرش دشمن افکنده ز پا نخل امامت را باز کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش خانه‌ای را که عدو دست به غارت زده است آتش ظلم بر افروخته از بام و درش آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز  غیبتی را که بُود خون شهیدان اثرش آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست بار الها که "مؤید" نفتد از نظرش ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقت بیماری و غم، ذکر حسن می‌گیرم وسط روضه و دم، ذکر حسن می‌گیرم همه‌جا زیر علم ذکر حسن می‌گیرم به خدا بین حرم ذکر حسن می‌گیرم سامرا، ذکر حسن، بین حرم می‌چسبد جمعِ نامِ تو شدن، زیر علم می‌چسبد ما نشستیم سر سفره‌ی شاهانه‌ی تو به فدای تو و آن لطف کریمانه‌ی تو عرشیان صف زده پشت در کاشانه‌ی تو خیر دیدیم چقدر از در این خانه‌ی تو پاسبان حرمت خیل ملائک هستند جیره خوار کرمت خیل ملائک هستند خلق حیران تو و روی ملیحت آقا به فدای تو و آن لحن فصیحت آقا ماجرایی‌ست عجب، دست مسیحت آقا دست ما را برسان تا به ضریحت آقا به فدای تو و آن گنبد و گلدسته‌ی تو کس نخورده است در عالم، به در بسته‌ی تو شور رؤیای شب ماست فقط خواب حرم دل ما هست همان گوشه‌ی سرداب حرم قسمت ما بشود کاش دم ناب حرم تا بنوشیم فقط جرعه‌ای از آب حرم هر چه می‌خواهد از این باب، گدا می‌گیرد لطف بی حد شما، دست مرا می‌گیرد می‌رود سمت جنان گریه کنت با زهرا می‌شود چشم ترم در غم تو چون دریا اثر زهر شده در رخت آقا پیدا اولین روضه‌ی تو عمر کمت بود اما لااقل خم نشدی، چشم شما تار نشد قسمت سینه‌ی تو تیزی مسمار نشد دست و پا می‌زنی و بال و پرت می‌آید مهدی فاطمه بالای سرت می‌آید اثر زهر جفا بر جگرت می‌آید روضه‌ی ظهر دهم در نظرت می‌آید همه سیراب ولی تشنه، عزیز زهراست زیر کندیِ سر دشنه، عزیز زهراست روی این خاک بگو، آه... تنت می‌ماند؟ زیر مرکب مگر آقا بدنت می‌ماند؟ غصه‌ای نیست... به تن پیرهنت می‌ماند بین انگشت، عقیق یمنت می‌ماند پسر فاطمه بالای سرش غوغا بود سر عمامه‌ی آقای همه دعوا بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای به فلک کرده ملک پروری زُهره و شمس و قمرت مشتری یازدهم اختر برج هدی یوسف زهرا حسن العسکری هم به سر دست، زمام فلک هم به کف پات سر سروری خوانده رسولت حسن اهل بیت داده خدایت به همه برتری عسکر تو در همه ارض و سما جنّ و ملک، آدم و حور و پری هم به رضا حجّت هشتم، پسر هم پدر حجّت ثانی عشر کعبه‌ی اهل نظری یا حسن آینه‌ی دادگری یا حسن نخل امید رضوی را ثمر یا که جواد دگری یا حسن یک حسنی و سه محمّد جمال چار علی را پسری یا حسن با همه کس مونسی و همدمی از همه‌گان خوب‌تری یا حسن هم ثمرِ ده شجر طیّیه هم صدف یک گهری یا حسن نام حسن گشته برازنده‌ات شاهدم این حُسن فروزنده‌ات ذکر تو تسبیح و مناجات ما سامره‌ات قبله‌ی حاجات ما چشم خدا ! گر تو اشارت کنی باز شود قفل مهمّاتِ ما مِهر تو در سینه‌ی افروخته مُهر تو در نامه‌ی طاعات ما کوری دشمن به دو دنیا بُوَد دوستی‌ات فخر و مباهات ما بی تو بهشت است جحیم همه با تو قبول است عبادات ما آینه‌ی دل زتو شد منجلی ابا محمّد حسن بن علی ای دو جهان جان و تنت را فدا نطق و بیان و سخن‌ات را فدا ریخته از لعل لبت دُرّ وحی گوهر درج دهنت را فدا آینه در آینه در آینه روی حسن در حسنت را فدا معجز گفتار و نفوذ کلام منطق دشمن شکن‌ات را فدا حُسن تو چون باغ گُل یاسمن باغ گل یاسمن‌ات را فدا یوسف تبعیدی تحت نظر ماه جمالت همه جا جلوه‌گر مدح تو جان‌بخش‌ترین زمزمه مهر تو روشنگر قلب همه یا حسن ابن علی ابن الجواد جان رضا! نور دل فاطمه! رفتارت رفتارِ انبیاء گفتارت آیاتِ محکمه اجدات ارکان نُه سپهر فرزندت گردون را قائمه طوبی عمه‌ی تو را پای بوس حورا نرجس تو را خادمه در حرم قدس تو افلاکیان گشته ثنا خوان تو با خاکیان ای دل هر شیعه محیط غمت دست عنایت به سر عالمت شاهد غم‌های فراوان تو قبر غریب تو و عمر کمت زخم زبان همه عباسیان بر جگر سوخته مرهمت از چه جوانمرگ شدی ای که بود زنده دو صد جان مسیح از دمت مهدی موعود تو در کودکی اشک عزا ریخته در ماتمت کوه و در و دشت عزاخانه‌اش مانده به رخ اشک غریبانه‌اش مهدی تو داشت بسی آرزو تا که تو گلبوسه بگیری از او اشک غریبیش روان از دو چشم بغض یتیمیش نهان در گلو ناله کشید از جگر سوخته ریخت به رخسار تو آب وضو اشک‌فشان، گریه‌کنان نا امید داد گل روی تو را شستشو بعد تو ای حجّت پروردگار مهدی تو با که کند گفتگو روح تو از تن چو به پرواز شد غربت مهدی تو آغاز شد ای شرر داغ تو بس جانگداز چشم خدابین بنما باز، باز عمر تو کوتاه چو یک برگ گل غصه‌ی غم‌های فزونت دراز کودک شش‌ساله‌ی تو آمده تا به تن پاک تو خوانَد نماز خیز و بکش ناز از آن نازنین کز غم تو خم شده آن سروناز یوسف دور از وطن فاطمه لاله‌ی تبعیدی باغ حجاز لرزه بر اندام تو افتاده بود خصم چه زهریت مگر داده بود ای شده روزت زغم و غصه شام ریخته اشک از غم بابا مدام حجّت معبود سلامٌ علیک مهدی موعود علیک السلام سوخت شرار غمت آخر جگر ریخت فلک زهر فراغت به جام گاه کنی گریه به جدت حسین گه زغم مادر والا مقام اشک فشان تو بُوَد فاطمه چشم به راه تو بُوَد هر امام منتظران تو همه عالمند سوخته با زمزمه‌ی "میثم‌اند" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نه‌تنها دوست، دشمن فکر حفظ احترامش بود کسی که «آیه‌ی تطهیر» بخشی از مقامش بود تمام سهمش از دنیای ما شد گوشه‌ی زندان! همان آقا که سرتاسر همه عالم به نامش بود چنان با دشمنان خود هوای مهربانی داشت که زندان‌بان او یک‌عمر دربند مرامش بود اگرچه قدر او را مردم دنیا ندانستند ولی در عرش تسبیح ملائک ذکر نامش بود دلش می‌خواست تا روز ابد می‌ماند با آن‌ها که دنیا بیشتر در جمع محرومان به‌کامش بود به هر زندان که می‌بردند آقای غریبان را دل هر شیعه مانند کبوتر روی بامش بود عبادت بود کارش در تمام روزها، شب‌ها ولیکن گریه قوت غالب هر صبح‌وشامش بود چرا باید إبا می‌کرد از عمّال عباسی...؟ کسی‌که جمع حیوانات وحشی نیز رامش بود دل ما هر تپش در اشتیاق دیدن او سوخت که حتی کعبه هم مشتاق دیدار امامش بود حسن فرقی ندارد مجتبی یا عسکری باشد که تنها ماندن و بی‌یاوری ارث مدامش بود عطش بالا گرفت و زهر آخر کار خود را کرد در آن لحظه فقط ذکر مصیبت در کلامش بود؛ خدایا...! مادر مظلومه‌ام را بی‌هوا کشتند! یکی ای کاش از آن‌ها بپرسد که؛ «چرا کشتند؟» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به شوق از تو سرودن، حروف جان بدهند اگر اجازه‌ی مدحت به این زبان بدهند تمام ثانیه‌ها گریه بر غمت کردند که تسلیت به دل صاحب الزمان بدهند تنت میان تب است و دو دستِ لرزانت ستون عرش خداوند را تکان بدهند سؤال کرده‌ام از نام قاتلت اما مقاتل حَسنی، کوچه را نشان بدهند هجوم بر جگرت بُرده زهر با مسمار خدا کند به جگرگوشه‌ات امان بدهند چقدر کاسه خودش را روی لبت زد تا عنان مرثیه‌ات را به خیزران بدهند به سمت روضه‌ی سر می‌دوند مصرع‌ها اگر اجازه‌ی روضه به روضه‌خوان بدهند دوید خواهر او تا سر از تنش نَبُرند سرِ بُریده‌ی اورا به این و آن بدهند عبا و پیرهنش را که گرگ‌ها بردند عقیق سرخ‌ یمن‌ را به ساربان بدهند... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب تاریک، هوای سحرش را می‌خواست شهر انگار خسوف قمرش را می‌خواست گوشه‌ی حجره کسی چشم به راه افتاده حسن دوم زهرا پسرش را می‌خواست حضرت عسکری از درد به خود می‌پیچد زهر از سینه‌ی آقا جگرش را می‌خواست آسمانی‌ست امامی که زمین‌گیر شده آسمان جلوه‌ای از بال و پرش را می‌خواست شعله‌ی زهر که بدجور زمین گیرش کرد به خدا که نفس مختصرش را می‌خواست لحظه‌ی آخر خود، روضه‌ی عاشورا خواند منبر خاک، غم چشم ترش را می‌خواست ته گودال کسی روی زمین افتاده خنجر شمر گمانم که سرش را می‌خواست دختری دید که بالای سرش نامردی آمده بود و نگین پدرش را می‌خواست جان به تن داشت که پیراهن او را بردند شب غربت به گمانم سحرش را می‌خواست ✍  📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان سوخت از زهر هلاهل جگرم مهدی جان    دوست دارم که به دامان محبت بنهی از ره مهر و محبّت تو سرم مهدی جان   معتصم داد به من زهر که با خوردن آن شمع سان سوخت ز پا تا به سرم مهدی جان   موقع دادن جان از اثر زهر جفا روز شد تیره به پیش نظرم مهدی جان   ز آتش زهر جفا گر چه به خود می‌پیچم یاد آن سینه و آن میخ درم مهدی جان   دادِ زهرا بستان زان دو نفر روز ظهور سوختند آن دو نفر برگ و برم مهدی جان   روز موعود تو از ثانی نامرد بپرس کرد نیلی ز چه رویی قمرم مهدی جان   پهلوی مادر ما را بشکست و بشکست زین جنایت به خدا بال و پرم مهدی جان   دل ژولیده از این ماتم عظمی خون شد ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیا و سر به روی سینه‌ام بگذار، مهدی‌جان شرر زد بر درونم زهر آتشبار، مهدی‌جان بیا تا سیر بینم وقت رفتن، ماه رویت را که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان در ایام جوانی سیر گردیدم ز جان خود ز بس بر من رسید از دشمنان آزار، مهدی‌جان از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان تو در ایام طفلی بی‌پدر گشتی، عزیزِ دل مرا شد در جوانی پاره قلب زار، مهدی‌جان از آن می‌سوزم ای نور دو چشم خود، که می‌بینم تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان غم تو بیشتر باشد ز غم‌های پدر، آری اگر چه دیده‌ام من محنتِ بسیار، مهدی‌جان تو باید قرن‌ها در پرده‌ی غیبت کنی گریه بُوَد هر روز روزت مثل شامِ تار، مهدی‌جان تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان :: بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را که بر جرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e