بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
امشب به دامن من خورشید آرمیده
یا ماه آسمانها در کلبهام دمیده
دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست
کس روی دست دختر رأس پدر ندیده
از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشانم
از زلف، مشک ریزم بابا ز ره رسیده
@hosenih
از بس که چون بزرگان بار فراق بردم
در سن خُردسالی سرو قدم خمیده
بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر
جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده؟
هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است
هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده
داغم به دل نشسته آهم ز سر گذشته
چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده
از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده
از بس گرسنه خفتم رنگم ز رخ پریده
تو رفع تشنگی کن از اشک دیدهی من
من بوسه میستانم از حنجر بریده
@hosenih
انگشتهای عمّه بگرفته نقش گُلزخم
از بس نشسته و خار، از پای من کشیده
جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه
یاد آورد ز زهرا دفن من شهیده
خفتم خموش و دادم بر بیت بیت (میثم)
صد محنت نگفته صد راز ناشنیده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
گفتم به دست خویش بغل میکنی مرا
دستِ نبودهات جگرم را کباب کرد
بود آرزوی من که ببوسم لب تو را
زخم لب تو آرزویم را خراب کرد
@hosenih
آن بوسهای که از روی نی دادهای به من
بابا تمام عمر مرا زیر دِین بَرد
میخواستم که قرض خودم را ادا کنم
زخم لب تو لذت آن را ز بین برد
@hosenih
جای لبت به حنجر تو بوسه میزنم
این راه را به دختر تو عمه یاد داد
میخواستم که سیر ببینم رخ تو را
این چشم تار آرزویم را به باد داد
@hosenih
گر صورت تو خوب ندیدم تمام آن
تقصیر ِ گردن من و این چشم تر نبود
بابا برای روشن و واضحندیدنت
خاکستر تنور تو هم بیاثر نبود
@hosenih
میخواستم گله کنم از دست شامیان
بیهوده نیست بغض گلویم اگر شکست
شرمندهات شدم به خدا دیدمت که تو
پیشانیات ز سینهی من بیشتر شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#مناجات_شب_سوم
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
زودتر آمدهام زودتر احسان بکنی
اول صبح نگاهی به گدایان بکنی
باز هم مثل همیشه شدهام مهمانت
رسم این است پذیرائی مهمان بکنی
@hosenih
روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است
آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی
بیتو در زندگی ما اثری از دین نیست
باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی
آنقدر مردم این شهر به تو بد کردند
تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی
تا نمردم برس و داغ به قلبم نگذار
نکند نام مرا مردهی هجران بکنی
بارم افتاد زمین از تو خجالتزدهام
میشود لطف به این سر به گریبان بکنی؟
روضهی عمه به پا شد نظری کن آقا
دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی
@hosenih
دختری گمشده از گمشدنش میترسد
کمکی کاش به این طفل هراسان بکنی
گریه میکرد به چشمان ترش خندیدند
به کبودی روی بال و پرش خندیدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#مناجات_شب_سوم
#محمدجواد_شیرازی
▶️
از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی
میزند بر دل من شور محبت گاهی
شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم
میچشم از غم هجران تو تربت گاهی
@hosenih
سائلم... هر سحر از دور سلامت دادم
شهریارا نظری کن به گدایت گاهی
عبد دربار توام شکر، خدا را... اما
کربلایی بده از باب رفاقت گاهی
حاجتم چیز کمی نیست به من حق بده که
می کشانم سخنم را به شکایت گاهی
مرغ بی بال و پرم دانه نمی خواهم که
بده در کنج حرم اذن اقامت، گاهی
بدم اما تو کریمی و برای تو بد است
ندهی دست گدا برگ زیارت، گاهی
@hosenih
در حریم تو کریمان همه زانو زده اند
چه حریمی... چه بهشتی... چه زیارتگاهی
زاهدی گفت حرم جای کسی مثل تو نیست
جای سگ نیست مگر کهفِ عبادتگاهی؟
هدف عاشق بیچاره مقرب شدن است
گاه با روضه و با ذکر فضیلت گاهی
کوه کَن گشتنِ فرهاد به ما ثابت کرد
می رسد در ره معشوق مشقت گاهی
بعد از این جای ضریح تو که رؤیام شده
می زنم بوسه بر این پرچم هیئت گاهی
اثرش بیشتر است از همه ی نافله ها
با توسل به شما اشک مصیبت گاهی
هر دو سخت است دلم را زده آتش، گاهی...
...روضه ی تشنگی و روضه ی غارت گاهی
نیزه دار آمده پس لب نگشا بهر دعا
می گذارد اثرش را خود نیت گاهی
@hosenih
از تعجب همه گفتند: "رقیه... او بود؟!"
کودکِ پیر شود موجب حیرت گاهی
دق دهد دیدن نعش پدری دختر را
بدتر از درد یتیمی و اسارت گاهی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهدی_علی_قاسمی
▶️
به آشنا نگه آشنا نمیافتد؟!
چرا به ما گذر هل اتی نمیافتد؟!
قسم به سورهی یس، به فجر و اعطینا
که لحظهای دلم از تو جدا نمیافتد
@hosenih
کسی برای یتیمت میان این مردم
در این خرابه به فکر غذا نمیافتد
سرت اگر چه شکسته اگر چه خونین است
برای دختر تو از بها نمیافتد
سر تو را که به نی بست با خودم گفتم
اگر تکان دهدش ناشیانه، میافتد
دوباره نام تو را بردهام به لب حتما
به صورتم اثر تازیانه میافتد
@hosenih
خودت بیا و ببین زجر لعتنی هر روز
به جان دختر تو وحشیانه میافتد
چنان مرا به ستم پشت قافله زده است
که خود به خود سر من روی شانه میافتد
از آن زمان که شدم من شبیه مادر تو
دهان دشمنت از ناسزا نمیافتد
ز صورتم کف دستش بزرگتر بوده
کبودی رخ من با دوا نمیافتد
به من بگو که اسیری به دست بستهی خود
اگر لگد بخورد بیهوا نمیافتد؟؟
@hosenih
اگر چه آبله در پای من فراوان است
ولی به عشق تو این تن ز پا نمیافتد
خدا به خیر کند حال و روز زینب را
که از سرش تو و طشت طلا نمیافتد
حجابِ نور بوَد دور ما خیالت تخت
که سمت ما نگه بیحیا نمیافت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
من از قبیله ی دُردی کشان پُر دَردم
که در هوای نگاه نگار می گردم
دوباره دست نیاز و دوباره چشم امید
به سوی خانه ی طفل سه ساله آوردم
به نام نامی خاتون عشق، ماه دمشق
دخیل یار شدم... تا رقیه ای گردم
نگاه مرحمتش گرمِ گرم چون خورشید
چه می شود که بیفتد به کلبه ی سردم؟
وجود او همه از نور ناب، نور لطیف
و من کنار مسیر نزول او گردم
در این زمانه که دوران سختِ وانفساست
به پای عشق رقیه فنا شدن زیباست
@hosenih
حیات می چکد از گوشه ی نگاه ترش
نجات، خانه نموده کنار بال و پرش
شکوفه نیست حریف لطیف دستانش
فرشته های الهی مقیم... پشت درش
سه ساله است و به قدر هزار سال رفیع
ببین چه ها که نکرده به عمر مختصرش؟
تمام شام ز اشک رقیه در هم ریخت
عجب ز قدرت فریادهای پر شررش!
نگاه بی رمقش در میان تاریکی
فتاد تا به جمال مقدّس پدرش
گرفت بوسه ز بابا، قرار از کف داد
کنار رأس بریده نفس برید... افتاد
@hosenih
شکستن از غم او را خطر نمی دانست!
به غیر عشق پدر بیشتر نمی دانست
طنین گریه ی او لحن مادری را داشت
که آه یکسره را بی اثر نمی دانست
اگر نبود رقیه دل شکسته ی ما
صفای نافله را در سحر... نمی دانست
اگر نبود رقیه شرار ناله نبود
غم فراق پدر را جگر نمی دانست
چنان به یاد عمو دل شکسته می نالید
که سیرِ قافله را در سفر نمی دانست
چنان ز شوق پدر آه و گریه سر می داد
که شور در همه ی کائنات می افتاد!
@hosenih
ستاره بود و به دیدار ماه عادت داشت
سه ساله بود و به آغوش شاه عادت داشت
ز صحن خشک لبش خنده رد نشد بی اشک
شکسته بود و همیشه به آه عادت داشت
ز بس که پای برهنه دوید در پی سر
به خارهای مغیلان راه عادت داشت
شبیه عمه ی مظلومه سخت می نالید
به روضه های غم قتلگاه عادت داشت
نه از عزا به در آمد، نه رخت خود را شست!
تنش به سرخی و رنگ سیاه عادت داشت
سه ساله بود ولیکن حریف عالم شد
لب از گلوی بریده گرفت و زمزم شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#مناجات_شب_سوم
#محمدجواد_شیرازی
▶️
بر درد تنهایی دچارم ای نگارم
پایان ندارد انتظارم ای نگارم
پاییزی ام، هجران امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم
خواب مرا فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم
@hosenih
آواره ای بودم مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم
با تو که باشم قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو، بی اعتبارم ای نگارم
این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا
من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم
بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود
ای رحمت پروردگارم ای نگارم
می ترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟
در وقت سخت احتضارم ای نگارم
مثل همیشه آخر کارم، خودم را
دست رقیه می سپارم ای نگارم
کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم
بابا بیا امشب کنارم ای نگارم
@hosenih
دیگر نمی بینم سرت را روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم ای نگارم
بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن
بالانشینِ نی سوارم، ای نگارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
اول تو را سرود لبم انتها لبم
از شوقِ پر کشیدن سویت لبالبم
در سینه ام محبت و بر لب ثنای تو
صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم
@hosenih
امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام
این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم
من پا به پای عمه ی خود جنگ کرده ام
نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم...
...بگشایم و شکایتی از دردها کنم
راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم
خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده
بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم
@hosenih
چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان
اما نخورده است به آب و غذا لبم
"صد بار لب گشودم و بیرون نریختم
خون ها که موج میزند از سینه تا لبم"
با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟!
دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم
خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده
چیزی شبیه نقشه ى جغرافیا لبم
@hosenih
دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود
بیهوده نیست این که شده جا به جا لبم
بابا ببخش این لب و دندان خونی ام
می خواست تا کند به لبت اقتدا لبم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_سوم_محرم
#مناجات_اول_مجلس
#محمدجواد_شیرازی
▶️
در سینه، نیتم همه اش نذر تو حسین
حالِ عبادتم همه اش نذر تو حسین
خرده فروش نیستم و عمده می دهم
یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین
@hosenih
روزِ ازل خدا گل من را که می سرشت
بنوشته قسمتم همه اش نذر تو حسین
تا زنده ام برای شما سینه می زنم
نیرو و قوتم همه اش نذر تو حسین
از لطف مادرم همه عمرم فقط شده
این جمله عادتم: "همه اش نذر تو حسین"
مادر، پدر، برادر و خواهر، قبیله ام
این جان و ثروتم همه اش نذر تو حسین
فرموده است پیر جماران به عالمی:
ارکان نهضتم همه اش نذر تو حسین
@hosenih
در اوج روضه، گاه فقط آه می کشم
این آه حسرتم همه اش نذر تو حسین
***
کنج خرابه بغض گلویش گرفت و گفت:
این اوج غربتم همه اش نذر تو حسین
مویم به یاد زلف تو بابا سپید شد
غرق شباهتم... همه اش نذر تو حسین
هر ضلع و هر وجب ز تنم درد می کند
دردِ مساحتم همه اش نذر تو حسین
@hosenih
لکنت زبان گرفته ام از بعدِ... بگذریم
اصلا فصاحتم همه اش نذر تو حسین
گفتم گله کنم ز تو اشکم امان نداد
خوردم شکایتم... همه اش نذر تو حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل
به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل
به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی
که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل
@hosenih
به اشکِ چشم و مژگانم زنم من آب و جارویت
کمی خاک است و خاکستر میان ما شده حائل
فقط قاری من باش و دگر قرآن نخوان جایی
اگر هم آیه ای بر تو به روی نیزه شد نازل
ز چشمت خواندم انگاری که پرسیدی ز احوالم
خبر داری که با صورت، زمین خوردم من از محمل؟
پدر بعد از عمو جانم، رسیده بر گلو جانم
زمین خوردم مرا از مو کشید آن رومی جاهل
عدو دنبالم افتاد و ز ترسش زیر لب گفتم:
أغثنی یا اباالقربة، أغثنی یا ابافاضل
@hosenih
لگد زد سمت پهلویم، ولی من در تکاپویم
چرا بوی تو را دارد شیار چکمه ی قاتل؟
پدر شیرین زبان بودم ولی دستان سنگینش
گرفت از من توان گفتن یک جمله ی کامل
شبیه مادرت دستم مرا از پا در آورده
نمازم دردسر دارد، قنوت من شده مشکل
ز دلسوزی زنی آمد به دستش نان و خرمایی
به من رو کرد و تعارف زد: "بگیر این لقمه را سائل"
@hosenih
اگر عمه نبود اصلا نمی دانم چه می کردم
جسارت کرد آن شامی در آن بزم و در آن محفل
شدم خسته دگر بابا، مرا باخود ببر بابا
هزاران حرف ناگفته، شود کتمان میان دل
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_سوم_محرم
#مناجات_اول_مجلس
#محمد_جواد_شیرازی
▶️
اول شعر که یارب بشود خوب تر است
عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است
هر کسی در پی وصل است بگویید به او:
با توسل که مقرّب بشود خوب تر است
@hosenih
سجده بر تربت ارباب سراسر نور است
سجده با اشک، مرکّب بشود خوب تر است
ذکر خوب است... بگویید... ولی معتقدم
نام ارباب که بر لب بشود خوب تر است
پیر ما گفت: اگر قامت رعنای شما
در حسینیه مورّب بشود خوب تر است
سینه و صورت ما پر شده از مشق حسین
آسمان غرق ز کوکب بشود خوب تر است
@hosenih
اربعین گر که بنا نیست بخوانند مرا
اشک و تب روزی هر شب بشود خوب تر است
باده ی ناب حسین است و بدانید اگر
ساغر از باده لبالب بشود خوب تر است
سائل روضه شریف است ولی سائل اگر
سائل حضرت زینب بشود خوب تر است
@hosenih
گر بنا هست کسی خادم این خانه شود
عبد زینب که ملقّب بشود خوب تر است
****
عمه گیسوی مرا شانه بزن، موی سرم
قبل دیدار مرتّب بشود خوب تر است
دستم آرام بگیر و به روی سینه گذار
دست بر سینه مودّب بشود خوب تر است...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
عمو عباس... سرم درد میکنه
عمو جون بال و پرم درد میکنه
شبا وقت خوابیدن کلافه ام
جای سنجاق رو سرم درد میکنه
@hosenih
بچه های شام به من می خندیدن
وقتی نیستی جیگرم درد میکنه
نه درست بسته میشه نه وا میشه
پلک من کرده ورم... درد میکنه
دستمُ سمت موهام دیگه عمو
نمی تونم ببرم... درد میکنه
@hosenih
نمیتونم بالا نِی ببینمت
آخه خیلی کمرم درد می کنه
دعا کن بمیرم و راحت بشم
چند شبه خیلی سرم درد می کنه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih