eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
40.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
276 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @angoshtar_herz با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
مباد آن كه عباي تو يك كنار بيفتد ميان راه، تن تو بي اختيار بيفتد تو را خميده خميده ميان كوچه كشيدند كه آبروي نجيبت از اعتبار بيفتد توقع اثري غير آبله نتوان داشت مسير پاي برهنه‌ت اگر به خار بيفتد چه خوب شد كه لباست به ميخ در نگرفت و چه خوب شد كه نشد پهلويت ز كار بيفتد اگر چه سوخت حريمت، ولي نديد نگاهت ز گوش دختركان تو گوشوار بيفتد هنوز هم كه هنوزست جلوه‌هاي تو جاري‌ست كه آفتاب، محال‌ست در حصار بيفتد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نه رواقی، نه گنبدی، حتی سنگ قبری سرمزار تو نیست! غیر مُشتی کبوترِ خسته خادمی، زائری، کنار تو نیست بغض‌هایم کجا دخیل شوند؟! پس ضریحت کجاست آقاجان؟! روضه‌خوان‌ها چرا نمی‌خوانند؟! گریه‌ها بی‌صداست آقاجان گنبدی نیست تا دلم بپرد پابه‌پای کبوترانِ شما کاش می‌شد که دانه‌ای گیرم امشب از دستِ مهربان شما حرفِ گلدسته را نباید زد تا حسودانِ شهر بسیارند از شما خانواده آقاجان در مدینه همه طلبکارند! کاش ایران می‌آمدی آقا نزد ما اهل‌بیت محترمند پیر مظلوم بی حرم! اینجا پسران تو صاحبِ حرمند کاش ایران می‌آمدی آقا مُلک ری قبله‌ی ولا می‌شد مثل مشهد برایتان اینجا مشهدالصادقی بنا می‌شد کاش ایران می‌آمدی آقا مردمش از مغیره بیزارند حُرمت گیسوی سپیدت را در مدینه نگه نمی‌دارند... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ (فرازهایی از یک ) "بر جبین آسمان، آثار غم شد آشکار اشک می‌ریزند نم نم ابرهای داغدار در میان سنگ‌ها، آیینه‌ای تنها شده روضه‌ی تنهایی‌اش هرگوشه‌ای برپا شده غرق باران است هرکس جان او لایق شده‌ست باز عالم سوگوار حضرت صادق شده‌ست" حضرت صادق که جان ما فدای درس او دانش‌آموزان او هستیم و پای درس او "یادگار مصطفی را قوم سرکَش می کِشند خانه ی وحی و نبوت را به آتَش می‌کِشند باز در چشمم غم مولا مجسم می‌شود روضه‌های مادرش زهرا مجسم می‌شود قصه‌ی تلخ هجوم گرگ‌ها بر خانه‌ای ماجرای شعله و بال و پر پروانه‌ای وای من شیخ الائمه بی عمامه بی ردا زنده شد در خاطر من روضه‌های کربلا آنچه پیرش کرده داغ کشته‌ی کرب و بلاست آنچه دائم پیش چشم اوست شرح روضه‌هاست روضۀ آن پیکر عریان به روی خاک‌ها بر سر او زخم‌ها، بر پیکر او چاک‌ها بر تن فرزند زهرا رد مرکب مانده است داغ این بی حرمتی بر جان زینب مانده است :: حاصل این روضه‌ها تنها نه اشک و آه ماست خون اهل بیت پیغمبر چراغ راه ماست" خون حق نورست و در ظلمت چراغ راه ماست تا قیامت راه ما از راه خُفاشان جداست راه ما: راه علی، راه حسین بن علی‌ست شاهراه ما درین بیراهه‌ها، امر ولی‌ست مرگ بر اسلام آمریکایی و مکر یهود بشنوید این نعره‌های مرگ بر آل سعود مرگ بر لبخندها و بر خیانت‌های گرگ بر جنایت‌های آمریکای شیطان بزرگ بار دیگر جنگ احزاب است و میدانی خطیر این سوی میدان علمداری‌ست بیدار و دلیر شیعه را دشمن شناسی و تبرا باورست شیعه را اینک کسی از نسل حیدر رهبر است باز با نام حسین فاطمه، غوغا کنیم جان خود نذر حریم زینب کبرا کنیم دیگر از دست علمداری نمی‌افتد علم چشم ناپاک حرامی‌ها نیفتد بر حرم راه ما راه شهیدان، حرف ما حرف امام جنگ با مستکبرین تا رفع فتنه، یک کلام در صفوف ما، به غیر از شور بیداری مباد در دل ما، جز شمیم و عطر هشیاری مباد با جهاد و صبر، آری فتح در دستان ماست دست شیطان کی مگر بالاتر از دست خداست؟! راه ما تا روز آخر راه سرخ کربلاست پس بپاخیزید یاران! وقت عاشورای ماست در میان باد و توفان در میان فتنه‌ها شیعه هرگز گم نخواهد کرد راه خویش را شاعران: 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امام از قَلَمِ در غلاف دلگیر است به جای آن همه شاگرد، یار می‌خواهد@dobeity_robaey
باز ما را چشمه‌ای از اشک جاری داده‌اند روز و شب خاصیت ابر بهاری داده‌اند سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک آب و آتش باز با هم دست یاری داده‌اند در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی شب‌نشینان فلک را بی‌قراری داده‌اند بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان آسمان را در عزایش بردباری داده‌اند؟ کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد زین سبب او را ردای سوگواری داده‌اند شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او دانش و دین را قوام و استواری داده‌اند پیروان مذهب این آفتاب عشق را معرفت آموختند و رستگاری داده‌اند.. شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید از نمک مرهم برای زخم کاری داده‌اند دل بدین گلشن چه می‌بندی پس از تاراج گل؟ این چمن را آب از بی‌اعتباری داده‌اند سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان عرشیان را رتبۀ خدمت‌گزاری داده‌اند شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را در گذرگاه نسیم آیینه‌داری داده‌اند گر چراغ لاله‌ای روی مزار او نسوخت لاله‌ها پایان به این چشم‌انتظاری داده‌اند آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقیع هر که را پروانۀ شب‌زنده‌داری داده‌اند تا محبان را فراخواند به پابوس امام اشک‌های ما به دل، امیدواری داده‌اند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سر و پای برهنه می‌برند آن پیر عاشق را که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را همان‌هایی که قرآن بر سر نی کرده، می‌بردند به دستِ بسته، پای نیزه‌ها قرآن ناطق را و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟ به نام سوره‌های «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ» بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد به مصباح‌الشریعه تا ابد جان‌های عاشق را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گوشه‌ای از حرای حجره‌ی خویش نیمه‌شب‌ها، خدا خدا می‌کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می‌کرد هر ملک در دل آرزویش بود  بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه‌ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را هر زمان دل شکسته‌تر می‌شد «فاطمه اشفعی لنا» می‌خواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه‌ی تلخ کوچه را می‌خواند عاقبت در یکی از آن شب‌ها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سر سجاده دوره‌اش کردند ناجوانمردهای بی انصاف! سن و سالی گذشته از آقا می شود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را؟! پابرهنه، بدون عمامه روح اسلام را کجا بردید؟ سالخورده‌ترین امامم را بی عبا و عصا کجا بردید؟ ای سواره! نفس نفس زدنش علت روشن کهن سالی‌ست بسکه آقای ما زمین خورده!؟ در نگاه تو برق خوشحالی‌ست جگرم تیر می‌کشد آقا چه بلاهایی آمده به سرت! تو فقط خیزران نخورده‌ای و شمر و خُولی نبوده دور و برت به گمانم شما دلت می‌خواست شعر را سمت کربلا ببری دل آشفته‌ی محبان را با خودت پای نیزه‌ها ببری شک ندارم شما دلت می‌خواست بیت‌ها را پُر از سپیده کنی گریه‌هایت اگر امان بدهد یادی از حنجر بریده کنی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن طایر بهشتی، تنها در آشیانه چون شمع در دل شب، می‌سوخت عاشقانه سوزش شرار سینه، ذکرش ترانه‌ی دل آهش به اوج افلاک، اشکش به رُخ روانه او با کهولت سن، با قامت خمیده این با قساوت قلب، در دست تازیانه آن زادۀ پیمبر، ارثیّه‌اش ز حیدر این بود کز سرایش، آتش کشد زبانه هر چند خانه‌اش سوخت، از دود و شعله افروخت دیگر نخورد یارش، سیلی در آستانه هفتاد سال عمرش، هفتاد سال غم بود هر لحظه دید بیداد، از فتنۀ زمانه آن عزّت رفیعش، آن غربت بقیعش جز تلّ خاک نَبْوَد، از قبر او نشانه «میثم!» اگر چه در خاک، مدفون شد آن تن پاک تا روز حشر باشد، این نور جاودانه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز هر طرف به کمان تیرِ غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت هنوز خانه‌ی زهرا نرفته بود زِ یاد که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت سپاه کفر به کاشانه‌ام هجوم آورد مرا به زمزمه و ناله‌ی شبانه گرفت سر برهنه و پای پیاده بُرد مرا پی اذیت من بارها بهانه گرفت هنوز خستگی راه بود در بدنم که خصم، تیغ به قتلم در آن میانه گرفت هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول!! که گه به زهر جفا، گه به تازیانه گرفت :: گرفت تا سِمَت نوکری ز ما «میثم» مقام سروری و جاودانه گرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عالم ز آه، تیره‌تر از صبح محشر است خونِ جگر به دیده‌ی آلِ پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه‌ی وجود رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است   گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است گِریَند بر امام ششم هفت آسمان در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او قبرش کنار تربت زهرای اطهر است آتش زدند خانه‌ی او را حرامیان این اجر خوبی پدر و ارث مادر است جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است قامت خمیده، تن شده مانند شمع آب این شاهد جنایت منصور کافر است :: با آنکه بسته است به رویش در بقیع "میثم" هماره چشم امیدش به این در است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر چه در خاک رفت، پیکر تو دیگر از تن جدا نشد سر تو دود آتش زخانه‌ات برخاست پشت در جان نداد همسر تو ظلم بر عترتت رسید ولی به اسیری نرفت دختر تو بدنت آب شد ز زهر، ولی تازیانه نخورد خواهر تو قامتت گشت خم ولی نشکست پشت تو در غم برادر تو ظلم دیدی ولیک کشته نشد کودک شیرخواره در بر تو سوخت قلبت ولی نشد صد چاک تن فرزند در برابر تو زهر دادند بر تو لیک نخورد چوب کین بر لب مطهّر تو سوخت پا تا سرت ز زهر ولی پاره پاره نگشت پیکر تو می‌سزد در غم تو گریه کند چشم شیعه به جدّ اطهر تو بوده یک عمر در عزای حسین اشک، جاری ز دیدۀ تر تو نه از این غم سرشک (میثم) ریخت اشک خونین ز چشم عالم ریخت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e