eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد چون برق جهان‌سوز، به جانش شرر افتاد چون موج به پهلوی گل فاطمه می‌خورد_ دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد آهسته به روی سرش افکند عبا را یک سایه‌ی غم، بر روی شمس و قمر افتاد پیوسته نگاهش به درِ حجره‌ی غم بود تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد غم‌ناله‌ی مادر، شرر افکند به جانش وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد او ساحل امن همه طوفان زده‌گان است چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرکه دیده‌ی نمناک سوی در دارد به سینه آرزوی دیدن پسر دارد توان وتاب نمانده دگر به اعضایش بلور اشک به رخسار و چشم تر دارد چو شخص مارگزیده به خویش می‌پیچد شرار زهر و غم هجر بر جگر دارد شمیم غم به سماوات می‌بَرَد با خود اگر نسیم ز خاکش غبار بردارد هنوز گرم مناجات با خداوند است هنوز در نفسش گرمی و شرر دارد میان حجره ک‌ی غربت، در اوج تنهایی ز رازهای دل او خدا خبر دارد گهی به زیر لبش می‌زند صدا، پسرم بیا دمی که پدر نیت سفر دارد سزاست گر که بگویم ز ماتمش، زهرا کنار بستر او دست بر کمر دارد گهی به سوی مدینه دلش کند پرواز گهی به مقتل کرب وبلا نظر دارد هنوز شیعه «وفایی» دراین مصیبت‌ها دلی ز آتش اندوه، شعله‌ور دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یابن الحسن! فدای تو و دیده‌ی ترت خون، جای اشک می‌چکد از چشم اطهرت داغی نشسته بر جگرِ داغدار تو در خون نشسته است دل درد پرورت قربان آن امام، که در آخرین نفس سیراب گشته است به دست مطهرت ای سروِ سرفرازِ جهان، سروِ سربلند از ماتمِ پدر، چه رسیده‌ست بر سرت بهر تسلی دل درد آشنای تو صف بسته‌اند خیل ملائک برابرت ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکسته‌ایم ز احوال مضطرت دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم، مارا ببر به دیدنِ باغِ معطرت رفتی به پشت پرده‌ی غیبت؛ ولی شده‌ست صدها هزار عاشق و عارف کبوترت چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز روشن شود جهان زحضور منورت از روی اشتیاق «وفایی» شب فراق دارد سلام و عرض ارادت به محضرت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کبوترانه بیا عاشقانه پر بزنیم به سامرای امام غریب، سر بزنیم گهی به رسم ادب دست خود به سینه نهیم گهی به خاک حرم بوسه‌ای دگر بزنیم به خانه‌ای که امام زمان عزادار است به پاس تسلیتِ برامام، در بزنیم از اینکه گرد یتیمی نشسته بر رویش بیا زشعله‌ی ناله، به دل شرر بزنیم کجا گرفته عزای پدر، پسر تا ما سری به بزم عزاداری پسر بزنیم شنیده‌ام به سرایش هجوم آوردند به پاس غربت او ناله از جگر بزنیم شروع غیبت مهدی چه درد انگیز است سزاست ضجه برآن یار در سفر بزنیم رواست گرکه «وفایی» مثال منتظران همیشه ندبه کنان دم زمنتظر بزنیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 در هر سُخَنی، نورِ کلامم مهدی‌ست یک عُمْر به لب، ذکر مدامم مهدی‌ست گر از نَفَسم رسیده عطر آغازِ امامتِ امامم مهدی‌ست... 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
اجازه خواستم از تو هماره بنْویسم دوباره از تو بگویم، دوباره بنویسم ز بحر رحمت تو، بی کناره بنویسم ز نور شمس رُخت با اشاره بنویسم تو آمدی که زمین و فلک شود روشن شکفته‌ای که کویر جهان شود گلشن حدیث رویش تو مژدۀ بهاران داشت کویر سینۀ ما را نوید باران داشت امیدْ بهر تمام امیدواران داشت بشیرِ آمدنت نغمۀ هزاران داشت که فصل آمدن تو بهار می‌آید به یُمن مقدم تو گل به‌بار می‌آید تو آمدی که غبار از دل بشر ببری دل ظلام بشر را سوی سحر ببری از آن سحر دل ما را تو در سفر ببری سفر به سوی خداوند دادگر ببری تو آمدی که بشر را خداشناس کنی پی نجات همه بر حق التماس کنی سلام بر تو که شمس تمام افلاکی درود بر تو که نص حدیث لولاکی اگرچه چند زمانی به روی این خاکی تو عقل کل و فراتر ز عقل و ادراکی اگر که خلق تو را احمدِ امین گوید خدا ز خلقت تو بر خود آفرین گوید چگونه از تو نویسم؟! توان ندارم من چگونه از تو بگویم؟! بیان ندارم من به پیش قدر و جلالت زبان ندارم من به قدر وسعت شأنت زمان ندارم من چراغ بینش ما را بیا و روشن کن کویر دانش ما را ز مهر گلشن کن تو بحر رحمت و دل قطرۀ همین دریاست دلِ غریبۀ من معتکف به کوی شماست همیشه جای قدومت به روی دیدۀ ماست که رد پای شما در غدیر خم پیداست ز عطر ناب شما نکهتِ ولی آید از آن دیار صدای علی علی آید منم گدای ولای تو یا رسول الله نشسته‌ام به سرای تو یا رسول الله شدم رهین عطای تو یا رسول الله «وفایی‌ام» به فدای تو یا رسول الله مرا زلال حیاتند اهل بیت شما سفینه‌های نجاتند اهل بیت شما 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
او که آمد همه پروانه‌ی یک شمع شدند آفتاب آمد و در سایه‌ی او جمع شدند همه بهر ادب و عرض سلام آمده‌اند به زمین بوسی فرزند امام آمده‌اند مردمان شوکت او را همه در قم دیدند چقدر گل به ره مقدم او پاشیدند از زمانی که چو خورشید به ما تافته است خاک قم از قدم او برکت یافته است :: گفتم از فلسفه‌ی هجرت او باید گفت کمی از رنج ره و غربت او باید گفت تشنه‌ای آمد و بر چشمه‌ی کوثر نرسید خواهری آمد و بر وصل برادر نرسید غم هجران به همه آب و گلش بود که رفت داغ دیدار برادر به دلش بود که رفت دیدن داغ برای همگان گر سخت است داغ خواهر ولی از بهر برادر سخت است این برادر خبر از شوکت خواهر دارد کی به دل محنتی از غربت خواهر دارد گر که هر روز و شبِ خویش مرتب گِرید جای دارد که به مظلومی زینب گرید زینبی که همه جا محنت و ماتم دیده زینبی که ز طفولیت خود غم دیده خواهری که به کنار تن صدچاک افتاد آتش از آهِ دلش بر همه افلاک افتاد شامیان غربت اورا همگی می‌دیدند جای گل، سنگ به روی سر او پاشیدند خواهری کز غم هجرانِ برادر جان داد عمر خود را به غم و درد و الم پایان داد بس کن از این غم جان‌سوز «وفایی» خاموش با ولی‌نعمت خود باش به غم، هم‌آغوش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدینه باز پر از آیه‌های نورانی است حریم وحی ز انوار حق چراغانی است بلور نور به سقف فلک مگر بستند که این فضای مقدّس همیشه نورانی است نسیم بال ملائک نوید می‌بخشد که فصل رویش گل، لحظه‌های روحانی است گلی به گلشن سرسبز وحی روئیده است که کار پیک امین خدا گل افشانی است به دست هادی دین، جلوه‌گر شده ماهی که روی انورش آئینه‌ای زحیرانی است به پاس مقدم این عسکری لقب امشب به عرش و فرش خدای کریم مهمانی است به آیه آیۀ رویش فروغ توحید است به جلوه جلوۀ او جلوه‌های قرآنی است خداست با خبر ازجلوۀ خدادادش مگو که منزلت و قدر او سلیمانی است جلال و منزلت اوست حیدری، اما شکوه فاطمی او، شکوه رحمانی است هر آن کسی که نصبیی نبرد از مهرش به روز حشر نصیب دلش پشیمانی است فروغ دیدۀ این آفتاب هستی بخش شهاب شب‌شکن آسمان ظلمانی است بخوان دعای فرج را، ظهور نزدیک است گمان مدار که غیبت همیشه طولانی است مپرس ازچه «وفایی» دوباره گریان شد که آسمان نگاهم ز شوق بارانی است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بانو دلم کبوتر صحن و سرای توست یعنی که زائر حرم باصفای توست گویی به سمت کعبۀ مقصود می‌رود هرکس مسافر حرم دلگشای توست آن در که بر بهشت برین باز می‌شود از گلشن مقدسۀ دلربای توست ای داستان هجرت تو عزت آفرین ورد زبان ما همه جا ماجرای توست تو خواهر امام رئوفی، رئوفه‌ای معصومه‌ای و اُسوه‌ی زن‌ها حیای توست ما را دعای خیر شما می‌دهد نجات چشمم به استجابت و حال دعای توست فردای رستخیز شفاعت کنی از او امروز هرکسی که به زیر لوای توست بر محمل نیاز رسیدم حضورتان بانو قبول کن که «وفایی» گدای توست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🇮🇷تقدیم به در سینۀ خود داغ فراوان داریم بنویس بر این عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم@hosseinieh_net
باغ را ای لاله‌ها تزئین کنید با شقایق‌های خود رنگین کنید باغ را آذین ببندید از بلور بانوی گل می‌رسد در باغ نور باغ را ای باغبان! گل پوش کن گوش شو، سرتا به پا و گوش کن این نوید از عرش اعلا می‌رسد دختر کبرای زهرا می‌رسد نغمه‌ی عشق و محبّت بر لب است ذکر خاص و عام زینب زینب است این گل زهراصفت با زیب و زین آمده پیوند بندد با حسین در ولادت گـر دلش خون رنگ بود بهر دیدار گُلش دل تنگ بـود در دلش گنجینه‌ی اسرار داشت بـا حسینش یک جهان گفتار داشت آفتاب وماه زهرا دیدنی است وصف این دیدار بس بشنیدنی است هر دو نوری کبریایی داشتند رازهایی کربلایی داشتند ناگهان ازجانب ربّ جلیل گشت نازل بر پیمبر جبرئیل داشت با تبریک پیغامی ز رب گفت این گل زینب است و زِینِ اب او بُوَد یاس بهار فاطمه او بُوَد آئینه‌دار فاطمه او به راه حق بُوَد صبرآفرین از خدا بر سعی او صدآفرین در حریمش صبر دارد اعتکاف می چکد از دامنش عطرذعفاف آمده تا صبر را معنا کند خیمۀ ایثار را برپا کند زینب آمد عشق را سامان دهد زینب آمد درد را درمان دهد زینب آمد لاله‌ی صحرا شود وارث صبر دل زهرا شود گر به زهرا نیست همتای دگر زینب او هست زهرای دگر نامی از عشق و وفا برلب نبود گر «وفایی» خلقت زینب نبـود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷تقدیم به عمه سادات (س) اینان که به راه حفظ دین هم‌قَسَم‌اند در بین زمین و آسمان محترم‌اند در دست، شرفنامه‌ی غیرت دارند مردان خدا، مدافعان حرم‌اند@hosseinieh_net
باز کردم دفتر گل را به رویم بارها دیدم عطر ناب تو پیچیده در گلزارها بر زبانم نام تو یک بار جاری شد، ولی از تو باید گفت چون قند مکرر، بارها جعفر طیاری و در آسمان و در زمین محو و مبهوت تو باشد ثابت و سیارها از زمانی که دل خود را سپردی بر رسول جا گرفتی چون علی در سینه‌ی دلدارها چهره و اخلاق تو وقتی شبیه مصطفی است باید از خوی تو بنویسد ملک طومارها گوهر نورانی قدر و مقامت دیدنی‌ست آفتاب حُسن تو افتاده بر دیوارها این نمازی که ز تو مانده به عالم یادگار واکند در عالم هستی گره از کارها درکنار حضرت حمزه شدی یار رسول موج زد خون تو و جوشیده شد عمارها روز مردی و شجاعت، بین توفان نبرد انعکاس از تو گرفته جلوه‌ی ایثارها ای زلال معرفت! ای چشمه ی جوشان عشق! بُردی از آئینه‌ی دین مبین زنگارها تا به معراج شهادت رفتی و با رفتنت موج نور انداختی بر روی گل رخسارها پرچم از دستت نیفتاد و دو دست تو فتاد می‌درخشد نام تو در صدر پرچمدارها می‌برد این مرثیه ما را کنار علقمه می‌دهد سر پنجه‌ی غم بر دلم آزارها التفاتی بر «وفایی» کن که ای روح بهار گل شوند از یک نگاه تو تمام خارها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدا از خلقتت در عالَم هستی هدف دارد غبار پایتان بر کل این خلقت شرف دارد گران‌سنگ‌اند گوهرهای دامان عفافِ تو چه گوهرهای شهواری* خدا در این صدف دارد نسیم گلشن جنت خبر آورده بر مریم که از عطر عفاف تو شمیمی هرطرف دارد به دست ساقی کوثر شود سیراب در محشر کسی که رشته‌ای از چادر مهرت به کف دارد از آن روزی که فریادت میان آسمان پیچید مدینه بر لبانش از خجالت وا اسف دارد یقین دارم که خاک تربتت ای گوهر هستی! زقطره قطره‌ی اشک علی دُرّ نجف دارد * * اگر غمناله‌های «یا بُنَیَّ...» می‌زند مادر «حسینی بی سرافتاده» به روی خاکِ طف دارد «وفایی!» روز محشر فاطمه در محضر داور دلی پُر درد، از آن ظالمانِ ناخلف دارد ✍ *شهوار: شایسته و لایق 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ثُبات شیعه ز فیض دعای فاطمه است گل مُحب علی، خاکِ پای فاطمه است خدا مرا ز در خانه‌اش جدا نکند پناه سائل و مسکین سرای فاطمه است حدیث چهره نهان کردنش ز نابینا حکایتی ز عفاف و حیای فاطمه است هرآن کسی که بُود فاطمی، به رستاخیز به زیر سایه‌ی امن لوای فاطمه است میان آن در و دیوار و آتش بیداد نوای «فضه خُذینی»، صلای فاطمه است به پاس حفظ امامش به کوچه‌ها آمد وگرنه معبر و کوچه چه جای فاطمه است اگرکه جان خودش را فدای حیدر کرد مدینه شاهد این ماجرای فاطمه است قسم به جان حسینش، که کربلای حسین حقیقتی ز غم و کربلای فاطمه است قسم به حرمت بازو و پهلویِ مجروح ظهور حضرت مهدی دوای فاطمه است همیشه دست نیازم اگر به دامن اوست نوشته‌اند «وفایی» گدای فاطمه است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از غم بی دردی مردم به سینه "آه" داشت درمیان بیت الاحزان، ناله‌ی جانکاه داشت گاه از چشم کبودش اشکِ غربت می‌چکید گاه از پهلوی مجروحش شرارِ آه داشت گرچه آزرده شد از همسایگان خود، ولی لب به نفرین وانمی‌کرد و از آن اکراه داشت لحظه‌ای دست از دفاعِ از ولایت برنداشت در غریبیِ علی، جان و دلی آگاه داشت جان خود را او به قربان امام خویش ساخت کوثری که عمر پر عزت، ولی کوتاه داشت کس نمی‌داند مزارش را کجا پیدا کند کاش مثل بچه‌های خود زیارتگاه داشت نیست همدردی برایش ای «وفایی» درجهان بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خطاب به 🏴 امان از دل زینب کوکب روشن من! ای مه منظومه‌ی من! آه ای دخترک خسته و مظلومه‌ی من! مدتی می‌گذرد خواب نداری بنشین به روی پای خودت تاب نداری بنشین ازچه بَر دیده‌ی من دیده‌ی خود دوخته‌ای؟! تو چه‌دیدی به رخ من که چنین سوخته‌ای؟! گرچه روز محن من شب یلدای شماست این کبودی سند غربت بابای شماست سعی کن غم به دلت این‌همه غالب نشود دخترم چون‌تو کسی اُم مصائب نشود آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود لاله‌های جگرت زینت هر باغ شود چهره‌ی غرق به خونی زپدر می‌بینی آه ازآن لحظه که در تشت جگر می‌بینی دل شرر دارد و چشمان ترم می‌سوزد تا تو را می نگرم من، جگرم می‌سوزد شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو همه فریاد برآرند امان از دل تو گل یاس چمنم، ای گل دردانه‌ی من! گوش کن بر سخنم، روشنی خانه‌ی من! دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست پیش روی تو عزیزم سفر کرب‌وبلاست باخبر باش که من پیرهنی دوخته‌ام پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته‌ام گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی تو درآن  وادی طف، نایبة الزهرایی روشنی بخش دلم! دل زغمت تاریک است دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است صحبت از قتلگه و سینه‌ی افروخته است لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آتش افتاده به جان همه؛ اما چه شده؟ همه جمعند دَرِ خانه‌ی مولا؛ چه شده؟ آسمان ناله زد و گفت: درآن‌جا چه شده؟ فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید گل یاسِ نبوی را چه جراحات رسید به فلک ناله‌ای از مادر سادات رسید که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟ آسمان دید که بر عرش، طنین افتاده شعله بر بال و پَرِ روح الامین افتاده غنچه پرپر شده و گل به زمین افتاده وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟ فضه می‌گفت که از چشم گهربار بپرس من نگویم چه شده؛ از درودیوار بپرس فاطمه روی زمین است؛ ز مسمار بپرس آه! مسمارِ درِ خانه در این‌جا چه شده؟ در هیاهو که همه فتنه‌گران هم‌دستند ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند عده‌ای دست علی را به طنابی بستند بی حیا مردم بی‌شرم! شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبر است تواناست علی در برِ کوهِ مصیبات، شکیباست علی خیز ای فاطمه ازجای که تنهاست علی خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد بازوی فاطمه با ضربتی از کار افتاد یارِ تنهای علی در بَرِ اعدا چه شده؟ به خداوند، گُلِ لم یزلی زهرا بود در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باغ را آتش زدند و باغبان را می‌برند شد زمین گریان چو می‌دید آسمان را می‌برند یک طرف گل‌های باغ از غم گریبان می‌درند یک طرف با دست بسته، باغبان را می‌برند پیش چشم لاله‌های باغ گل‌چینان چرا همره خود جلوه‌ی باغ جنان را می‌برند پشت درافتاده بانوی بهشت احمدی دوزخی‌طبعان امیرِ مؤمنان را می‌برند جان عالم برلب آمد باعث خلقت چو دید، عده‌ای با ریسمان جان جهان را می‌برند آی جبریل امین! یکدم فرود آی وببین رازدار و مَحرم راز نهان را می‌برند دست عترت دامن پاک ولایت را گرفت دید چون سرمایه‌ی امن و امان را می‌برند تا که زهرا حافظ این بوستان سرمدی‌ست کی «وفایی» طائر عرش‌آشیان را می‌برند! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امید جان خسته‌ام! از بر من سفر مکن بمان به پیش من، مرو، مرا تو خونجگر مکن بی تو غریب و بی کسم، مرو مرو هم‌نفسم آتش سینه‌ی مرا، بیا و شعله‌ور مکن میان سوز و ساز خود، به چشم نیمه‌باز خود به یاد محسنت دگر، نظر به سوی در مکن زدل که آه می‌کشی، مرا زغصه می‌کُشی نثار قلب وجان من، زآه خود شرر مکن روح من و روان من، سوخت چو شمع جان من برای غُربت علی، گریه تو از جگر مکن صبر من و قرار من، دلبر و غم‌گسار من به سوگ و هجر روی خود، مرا تو نوحه‌گر مکن تو گفته‌ای که یاعلی، مرا کفن نما ولی نگفته‌ای که بر رُخ کبود من نظر مکن غم دلت نهفته‌ای، شب وداع گفته‌ای هیچ کسی را تو علی، ز تربتم خبر مکن «وفایی» شکسته دل، که گشته‌ای زمن خجل جز به عزای فاطمه، زاشک دیده تر مکن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از روی بستر بر نمی‌دارم سرم را آهسته می‌بندم دوچشمان ترم را تاآن كه پرپر گشتنم را كس نبيند کردم برون گُل‌های یاس و پرپرم را پوشانده‌ام رخسار نيلی را، كه شايد حيدر نبيند گوشه‌ی چشم ترم را چون روبرو گشتند با من غنچه‌هايم اسما! تو خود درياب حال دخترم را هجده ورق از دفتر عمرم تمام است آماده‌ام بندد شهادت دفترم را كردم وضو از اشك و هنگام شهادت خواندم در اين بستر نماز آخرم را چيزی نمانده تا نهان از چشم دشمن پنهان كند در شب علی خاكسترم را ترسم علی از پا بيفتد ای «وفایی» بر دوش خود وقتی بگيرد پيكرم را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لحظه‌لحظه زچه مادر نَفَسَت می‌گيرد؟! نَفَس من! زچه آخر نَفَسَت می‌گيرد؟! درد پهلو چه كند با تو كه شب تا به سحر از همين درد به بستر نفست می‌گيرد؟! از فشار در و ديوار چه ديدی كه هنوز دائم از ضربت آن در، نفست می‌گيرد؟! به همان ناله كه در پشت درِ خانه زدی از غم غنچه‌ی پرپر نفست می‌گيرد چه نفس‌گیر شود حال و هوای نفست وقتی از غُربت حيدر نفست می‌گيرد دست بر كار مزن! من كه نمُردم مادر باچنين حال، تو يكسر نفست می‌گيرد از غم اين كه نمانی، جگرم خون شده است از چه اين سان برِ دختر نفست می‌گيرد تا نفس هست «وفایی» تو بگو يازهرا نرسد سود چو ديگر نفست می‌گيرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با رفتنت زهرا دل حیدر گرفته داغ تو خون از دیدگانِ تَر گرفته ای سوره‌ی کوثر! ببین قرآن ناطق احیا کنار تربت کوثر گرفته خاک مصیبت از غمت بر سر بریزد دستی که «در» از قلعه‌ی خیبر گرفته از بس دل من سوخته در آتش غم خاک مزارت رنگ خاکستر گرفته بر سَردَر این باغ باید می‌نوشتند زین باغ، گل را ضربِ میخ «در» گرفته همراه با بُغضِ حسن، دیدم حسینت یک بار دیگر گریه را از سر گرفته بی مادری سخت است بهر دختر تو سجاده‌ات را زینبت در بَر گرفته همراه با طفلان معصومت «وفایی» هرشب سراغ تربت مادر گرفته ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷به‌مناسبت چهلمین سالگرد عروج در سینه‌ی خود داغ فراوان داریم بنویس براین عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم@hosseinieh_net
فصل غم است! ای دل غمدیده گریه کن بنشین به کنج خلوت و پوشیده گریه کن ایام فاطمیه رسید و دراین فضا عطر عزای فاطمه پیچیده گریه کن از شعله‌های داغ جگرسوز او چوشمع آتش بگیر! ای دل تفتیده گریه کن همراه غنچه‌های گلستان مرتضی برآن گلی که دستِ ستم چیده گریه کن تنها نه فاطمیه «وفایی » که تا ابد فصل غم است، با دل تفتیده گریه کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e