eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
312 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
در ۱۴ ربیع ما نزد عقيلة العرب محبوبيم چون خصم يزيد و شامىِ مغضوبيم اى آنكه زدى چوب به لبهاى حسين صد چوبه ى لعن بر سرت مى كوبيم شاعر: @dobeity_robaey
کشد آه سحرگاهی ز سوز سینه‌اش «آهی» که یا رب! این تولّی و تبرّی را مگیر از ما شاعر: مرحوم @dobeity_robaey
به محشر جُنب و جوشش را ببیند تمام فکر و هوشش را ببیند عدوی مرتضی و جَنت حق؟؟؟ مگر که پشت گوشش را ببیند شاعر: @dobeity_robaey
تابیده از آفاق حلم و بردباری نور ششم خورشید عشق و استقامت تفسیر بِسْمِ اللّٰهِ نور، آمد علی نور باریده از هر پرتوش ایمان و حکمت هر انعکاس پرتوش بر روی آفاق رنگین کمان هفت رنگ مهربانی است قنداقه اش از جنس نور و روشنایی سجّاده ای بر خاک امّا آسمانی است @hosenih دُرّ درخشانی که در هر جای تاریخ بر حلقۀ ایمان و فقه و زُهد رخشد آمد که چون مولا زند بانگ سَلونی تاکه به دانش اعتبار ویژه بخشد عطر کلامش میزند پهلو به پهلو با نصِّ مینو عنبر آیات قرآن شاگردهای نوظهور مکتب او برتر ز سقراطند و افلاطون و لقمان هر سطری از اوراق جانبخش کلامش باشد به فقه و زهد ،خود بابی مفصَّل غرقند در هر دوره دانشمند و عالم در یک نم از دریای توحید مُفَضُّل میراث ابراهیم و نوح و خضر و موسی پرورده با اعجاز انگشت اشاره صد عارف و صد عالم و صدها مُحدِّث چون بایزید و إبْنِ حَیّان و زُراره @hosenih حق را شناسد هر دل شیدای عاشق با مذهبی که یادگار همّت اوست اسلام ناب احمدی تا روز محشر مرهون قدر بی مثال غیرت اوست مدح و ثنایش در بیان کس نگنجد توصیف علم و دانشش کار قلم نیست «ساده» دگر بس کن ز تعریف مقامش توصیف هستی در توان این عدم نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به یُمن مقدم او پر فشانده جبرائیل به مدح و منقبتش عرش و فرش در تجلیل در آسمان، همه رامشگران ، نوازشگر مُغنّیان رُخش عارفانه در ترتیل همان حکایت موعود اتفاق افتاد تمام آنچه که تورات گفته و انجیل همان حکایت موعود اتفاق افتاد چه اتفاق قشنگی شده در عام الفیل @hosenih کجاست ابرهه تا بیند آن همه هیبت چه فیل ها که فرو رفته اند فی تضلیل به گریه آمده کودک به لهجه ی داوود به خنده آمد انسان چنان که میکائیل فرشتگان الهی به هیاَت انسان به سوی عرش خدا داده بوده اند گسیل که جسم اطهر او را خدا کند تطهیر در آب زمزم و کوثر نمایدش تغسیل به چهره، شمّه ی نورش چو یوسف و عیسی شدند آینه گردان ، چو مریم و راحیل به گریه آمده کودک که آسمان خندد زمین بگردد و بار دگر شود تشکیل جهان به اول خطّش رسیده انگاری دمیده شد پس از آن گریه صور اسرافیل زمان به حیرت و ...آذرگُشسب در اندوه زمین به لرزه...فروریخت آن نماد شکیل خدای گانَک ها سر به سجده در تسبیح خدای گانک ها در رکوع و در تهلیل تو را چگونه کنم من به انس و جان تشبیه تورا زنم به کدامین پیامبر تمثیل مرید مذهب تو از نخست شد آدم شهید راه تو روز ازل شده هابیل به جستجوی تو موسی و وادی حیرت کشانده است به دنبال ، قوم اسرائیل در اعتکاف مقامت پیمبران خواندند هزار بار مکرر، معارج و تنزیل @hosenih تو مرکزی و جهان بر مدار می گردد تو محوری ، شده منظومه ی خدا تکمیل زمان به حرکت خود دارد آن چنان تأخیر زمین به گردش خود دارد این چنین تعجیل زمین به شکل دگر گشت و آسمان دیگر زمین به نور رُخت شد به کهکشان تبدیل به اشتیاق رُخت سال های پس از این به نام اعظمت ای عشق می شود تحویل شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت روز ازل به یمن شما « هَل اَتی » نوشت زیباترین قصیده ی خلقت کلید خورد آن جا که استعاره ی چشم تو را نوشت @hosenih هفت آسمان خلاصه ی « وَالشّمس » روی توست دیباچه ی فروغ تو را « والضّحی » نوشت وقتی که در جهان به تجلّی در آمدی اسرار « یا» و «سین » تو را در خفا نوشت منظور خلقتی و خداوند از ابتدا نام تو را به دفتر خود مبتدا نوشت آن گاه آیه آیه تو را منتشر نمود تشریح انبعاث تو را در حرا نوشت نوری شد و تمام تو را در خودش سرود در «نَجم » و «دَهر » و «نور » و « دُخان » بر ملا نوشت آن قدر خوب و پاک و زلالی که دست حق یک پرده از مقام تورا در «کسا» نوشت @hosenih محمودِ آفرینش و اسم تو را خدا در هر کجا نوشت یقیناً به جا نوشت شرح تو را خدا به بیانی دگر نوشت تو خوبِ خوب بودی و او خوب تر نوشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هوای شهر نسیم پیمبری دارد چقدر عطر گلاب معطری دارد چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند که این پسر قدم عشق پروری دارد امیدوار به فردای بهتری شده ایم زمانه در سر خود فکر بهتری دارد نشسته اند به راهش همه پیمبرها نوشته اند که او قصد دلبری دارد خدا هم عاشق او شد شبیه حسی که پدر همیشه به فرزند آخری دارد خدا سند زده قلب مرا به نام رسول به نام عشق ، به نام خدا ، به نام رسول @hosenih بزرگواری و عالیجناب یعنی تو و اوج خلقت انسان ناب یعنی تو نگین خلقت عالم که حضرت زهراست بر این عقیقِ بهشتی رکاب یعنی تو خدا نخواست خودش را نشانمان بدهد وگرنه نور خدا بین قاب یعنی تو خدا رسانده تورا تا به داد ما برسی دمِ خدا ، نفس مستجاب یعنی تو همینکه دور و برت سایه نیست پس قطعا تو نور باطنی و آفتاب یعنی تو تو نور باطنی و سایه هم نمیخواهی پیمبری، قسم و آیه هم نمیخواهی @hosenih اویس وار نشستم به شوق آمدنت میان سینه قَرَن‌ را نموده ام وطنت برای دست گرفتن ز امتت کافیست نخی ز تار عبایت ، نخی ز پیرهنت بیا برای همه دلبرانه حرف بزن که شهد عشق چکیده ست از دل سخنت تو آیه آیه عسل را به کام ما دادی به غیر عشق نمیریزد از لب و دهنت شبیه شیشه ی عطری که زیر باران است گلاب ناب چکیده ست از بهار تنت میان عرش عجب رفت و آمدی داری چقدر عطر گلاب محمدی داری @hosenih نگاه مهر تو انسان نمود انسان را چه عاشقانه مسلمان نمود سلمان را اسیر ظلمت شب بوده ایم تا اینکه میان چشم تو دیدیم نور قرآن را چقدر رحمت محض است ربناهایت میان دست تو دیدیم راه باران را نگیر از همه ی عاشقان خود دل را بخواه از همه ی عاشقان خود جان را میان اشک و تحیّر چگونه شکر کنیم طلوع نور تو این نعمت فراوان را جهانِ قبل رسول خدا امیر نداشت نگاه سبز کسی اینهمه اسیر نداشت @hosenih به عرش میروی از جبرئیل بالاتر به آسمان بروی تا شوی شکوفاتر کلاه از سر هر چه ملائکه افتاد و چشم ها همه در لحظه ی تماشا تر هر آنکه رنگ محبت گرفت دریا شد هر آنکه رنگ محمد (ص) گرفت دریاتر زمان آن شده دست از ترنج بردارند برای آنکه ندیدند از تو زیباتر بیا برای همه جان تازه ای بفرست نشان بده که تویی از همه مسیحا تر تو آمدی برسانی به تشنه آب حیات نثار مقدم خیرت چهارده صلوات ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ امروز نوشتند کبوتر شدنم را پروازکنان راهى دلبر شدنم را چشمان من از شوق، مهیاى شراب است مدیون توأم لذت ساغر شدنم را آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم تا روز ابد سائل این در شدنم را گفتند برو نوکر صاحب‌کرمى باش دادم به شما نامه‌ى قنبر شدنم را یک‌عمر به دور سر تو گرد طوافم امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را باید که بگوش همه حالا برسانم فوراً خبر مست پیمبر شدنم را خوب است بدانید به دربار رسیدم تا پشت در احمد مختار رسیدم @hosenih روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت کفار هم از بودن تو بهره گرفتند باران کرامات تو آقا همه‌جا ریخت مکه ز نفس‌هاى تو توحید سرا شد از بس‌که به هر جا گذرت عطر خدا ریخت دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد از هیبت سبحانى تو بت‌کده‌ها ریخت پیچید در عالم خبر آمدن تو تا صبح در خانه‌ى تو خیل گدا ریخت گر اهل مناجات شدیم علتش این بود الطاف تو در کاسه‌ى ما شوق دعا ریخت با امر شما ساعت خورشید عوض شد حتى جهت حرکت خورشید عوض شد @hosenih تا هست خدا نام تو برجاست یقیناً بر دامن تو دست گداهاست یقیناً در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است چون نام محمد شرف ماست یقیناً یک عمر پناه غم تو چادر زهراست پس دختر تو ام ابیهاست یقیناً فهمیده‌ام از بوسه‌ى هر روزه به دستش آرامش تو حضرت زهراست یقیناً وقتى همه‌جا ورد زبان تو على بود یعنى که وصى، حضرت مولاست یقیناً هربار که در جنگ به کار تو گره خورد شمشیر على حل معماست یقیناً با تیغ کج آورده به حیرت همگان را خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را @hosenih ما تا به ابد دست به دامان شماییم خاریم ولى جزو گلستان شماییم خشکیم، کویریم ولى شکرگزاریم صد شکر که لب‌تشنه‌ى باران شماییم از رى به امیدى در این خانه رسیدیم راهى بده آقا همه مهمان شماییم اى کاش که ما را به غلامى بپذیرد تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق مؤمن به تعالیم و مسلمان شماییم ارث از تو گرفتیم که بى‌تاب حسینیم دل‌سوخته‌ى دیده‌ى گریان شماییم از یُمن روایات شما روضه‌نشینیم در بَندِ حسینیم و گرفتار ترینیم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیوانه ی نگاه توام یامحمدا گرد و غبار راه توام یامحمدا مشتاق روی ماه توام یامحمدا عمریست در پناه توام یامحمدا دستی اگر بروی سرم می‌شود بکش دستی دگر به چشمِ ترم می‌شود بکش خوش آمدی تو ای سرو سامان عصرها با مقدمت بخاک بیافتند قصرها مستضعفین به یُمنِ تو بینند نصرها مستکبران روند بدامانِ حصرها با مقدم تو بر دل ما غم نمانده است جایی برای غصه بعالم نمانده است @hosenih نقش ترا خدا چو در این دیده قاب کرد ما را برای فخرِ بشر انتخاب کرد خورشید را ز نور رخَت آفتاب کرد نام تو در تمام جهان انقلاب کرد "عبدالمطلب" آمد و قنداقه اَت بدست فرمود: این نشان الهی "محمد" است قنداقه ی مبارک تو در شهود بود از آسمانِ مکه ملَک در فرود بود هر کس که دید روی ترا در سجود بود تنها به بغض و کینه قلوبِ یهود بود امت، امامِ رحمتِ خود را که خوب دید قومِ عنود هستیِ خود، در غروب دید تو آمدی و مَه سرِ جایش خجل نشست نام ترا که گفت خدایت، به دل نشست تخت شهنشهان ز طلوعت به گِل نشست آتشکده ز نور رخَت منفعل نشست تو آمدی که جلوه دهی اقتدار را آن سیزده ستاره ی دنباله دار را وقتی علی به گِردِ تو در اقتدار شد زهرا ز عطر و بوی تو کوثر مدار شد آری حسن به یُمنِ شما سفره دار شد پس تا ابد حسین، ترا اعتبار شد بعد از حسین، داده خدا لطفِ تام را از صُلبِ تو رسانده به او نُه امام را تو مقتدای صادق آل عبا شدی تو رهنمای مکتبِ شیعه بما شدی تو ابتدای دانش و علمِ خدا شدی تو انتهای جاده ی قالوا بلا شدی ما نورِ فقهِ جعفری از تو گرفته ایم آیاتِ راهِ رهبری از تو گرفته ایم شکرِ خدا که یکّه و تنها نیامدی بی نسل و بی دوام بدنیا نیامدی بی انتصابِ یوسف زهرا نیامدی بی نعمتِ شفاعتِ عقبا نیامدی یعنی خدا ز نسلِ تو منّت نهاده است تا آخرِ جهان بتو برنامه داده است تو آمدی و دینِ خدا با تو آمده هم مصحفِ مبینِ خدا با تو آمده هم ختمِ مرسلینِ خدا با تو آمده سلطانِ مومنینِ خدا با تو آمده وقتی علی امینِ خدا تا قیامت است یعنی که جانشینِ خدا تا قیامت است تو آمدی به اصلِ عدالت عمل کنی یعنی به آیه های رسالت عمل کنی فطرت نشان دهی، به اصالت عمل کنی بر ذاتِ عقل، ضدِ جهالت عمل کنی تو آمدی بشر به هدایت قدم زند یعنی که در صراطِ ولایت قدم زند هر چند امت تو غدیری نمانده اند بر محورِ امام پذیری نمانده اند تا انتها میانِ مسیری نمانده اند جز اندکی، بپای امیری نمانده اند اما قلیل، چون غلبه بر کثیر داشت همواره راه پاکِ تو اهلِ غدیر داشت □ □ □ دست از حمایتِ تو که امت نمی‌کشد این دست را ز دست ولایت نمی‌کشد بر موهِنانِ پَست که منّت نمی‌کشد این انتقام را به قیامت نمی‌کشد کوته کنیم، دستِ خیانت کنندگان ای ننگ بر تمام اهانت کنندگان فرموده ای: یهود و نصارا رفیق نیست هر مدعی که یار و رفیقِ شفیق نیست قرآن کتاب و مصحفِ عهدِ عتیق نیست آیاتِ آن، بجز کلماتی دقیق نیست باید ز دشمنانِ خدا ناامید بود باید هماره پیروِ راهِ شهید بود @hosenih ما حمزه های دین "محمد" شویم باز پس همصدای یاری احمد شویم باز بر روی خصم، سیلیِ بی حد شویم باز با "بولهب" چو آیه ی سرمد شویم باز "تَبَّت یدی اَبی لَهَب" آیات سرمد است یعنی خودِ خداست که یار "محمد" است آن طایفه که مَردمِ قعر جهنمند تا روز حشر هیزم قعر جهنمند آن غاصبین سه چارمِ قعر جهنمند آتشفشانِ گندم قعر جهنمند شد انتقام از قَتَله، آرزوی ما "یا منتقم" بیا و بخر آبروی ما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از نزول وحی، از آیاتِ قرآنی بگو از تب غار حرا پیش از مسلمانی بگو از شبِ شقّ القمر، از طاق کسری، از خسوف از جهانی مملو از اعجازِ ربّانی بگو @hosenih از غرور از جهل، از سرمای دست دختران از شکنجه گاه، از حالِ زمستانی بگو از خدای لالِ مادرزاد؛ از لات و هبل از رواج کفرِ مطلق هر چه میدانی بگو مهربان و رحمةٌ للعالمین می خوانَمت یامحمد(ص) از محبت های پنهانی بگو باز کن دستار را با شیوهٔ تحت الحنک دلبری کن از عجم! از یار ایرانی بگو دوست دارم از لبت «سلمانُ منّا» بشنوم لطفا از این قومیت با لحن جانانی بگو از علی(ع) و جانشین خود در آغازِ غدیر از همان که شیعه را شد باعث و بانی بگو گرچه توصیفش هزاران سال فرصت میبرَد قدرِ فهم ما...کمی از آن فراوانی بگو ما ندیدیمَش بیا و جانِ مشتاقان، شبی- -از نگاه نافذش وقت رجزخوانی بگو از زمانی که درِ خیبر به دستش بوسه زد زد زمین آنجا که مرحب را به آسانی، بگو @hosenih از هجوم ذوالفقارِ خشمگینش در اُحد از فراری هایِ لبریز از پریشانی بگو از لقب هایش که هر یک هست بابی از بهشت از «أمیرالمؤمنین» در بیت پایانی بگو! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای جان جهان فدای نامت مرغ دل عاشقان به دامت ای آنکه خدا ز شوق رویت با وحی رسانده حق سلامت هم آنکه تویی نبی و مرسل هم داده خدا تو را امامت هنگام طلوع طلعت تو خورشید نشسته روی بامت چشم همه انبیا به دستت قلب همه اولیا مقامت @hosenih هر دم ز لبان نازنینت ریزد دُر و گوهر از کلامت هستی همه مست چشم مستت مستان همه جرعه نوش جامت ای آنکه به حد قاب قوسین در عرش نموده ای اقامت تو رحمت عالمینی ای جان لبخند تو بهترین علامت آنجا که علی بود عبیدت شاهان همه کمترین غلامت جبریل به همره ملائک همواره نموده احترامت دریای کرامت و سخایی شاهنشه جودی و کرامت تو معرفت مجسم هستی من کشته و مرده ی مرامت ای باده نور جام مستی ای جان جهان و جان هستی ای جلوه ذات حی معبود از روز ازل نوید موعود ای آنکه تمام آفرینش از عشق تو حق نمود موجود ای علت و رمز و راز هستی بر خلقت کائنات مقصود ای پاکترین حقیقت محض در وصف تو حق چه نیک فرمود @hosenih لولاک لما خلقت الافلاک عالم ز وجود توست خشنود تو آینه ی صفات ذاتی بر جلوه ی ذات حق تو مشهود تو نور خدای ذوالجلالی کان شب به جلال تو بیفزود پیموده ای آن رهی که حتی بودست به جبرئیل مسدود معراج تو تا به قاب قوسین آنجا که تو بودی و خدا بود حتی ز بهشت و خلد و فردوس بُد پاکترین سرای بهبود حجت تویی و دلیل و برهان بر خلقت ماسوی تو فرنود چون سجده نکرد بر تو ابلیس از درگه حق بگشت مطرود گر ختم نبوتی ولی هر پیغامبری ره تو پیمود نوحی که به ورطه ی بلا بود چون دید تو ناخدایی آسود آتش به خلیل شد گلستان با مرحمتت ز خشم نمرود موسی ارِنی چو گفت در طور نور تو به طور جلوه گر بود جان یافت مسیح از دم تو دم می زد و مرده زنده بنمود شد بنده ی درگهت سلیمان تا ارث دهد به نسل داوود همواره ز تو مدد گرفتند ادریس و شعیب و صالح و هود شد ابرهه و سپاه فیلش در سال ولادت تو نابود آتشکده ای که بود روشن خاموش و تهی ز نور و شد دود دریاچه ی ساوه خشک گردید پر آب سماوه گشت و شد رود شد کنگره ها جدا ز کسری خسرو پس از آن فسرد و فرسود @hosenih ای پاک و ستوده ای محمد ای احمد و مصطفی و محمود بی مهر تو و ولای حیدر طاعات خلائق است مردود تو رحمت بی کرانی ای جان مدحت نشود به شعر محدود ای مطلع تو همیشه عالی ای طالع تو همیشه مسعود ای جلوه پر فروغ سرمد ای سیّد کائنات احمد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌بارد از بهشت دگرگون بهارها ‌بر دامن تمامی دل بیقرارها ‌می‌بارد آنکه بارش رحمت به دست اوست ‌در خشک سال عاطفه چون چشمه‌سارها @hosenih ‌پیغمبرانه در دل صحرا قدم گذاشت ‌رونق گرفت با نفسش کوهسارها ‌آمد خلیل بت شکن از خیمه‌گاه صبح ‌تا بشکند غرور یمین و یسارها ‌ظلمت شکست و تشنه ی نوری شگرف شد ‌لبخند صبح قسمت لیل و نهارها ‌نوری دمید و هاله ی غم اعتکاف کرد ‌در قبله گاه باور چشم انتظارها @hosenih ‌نوری که از فروغ رخش محو گشته‌اند ‌خورشید و ماه با همه آیینه دارها نور «محمّد» است که اعجاز می‌کند در خلوت تمامی شب زنده دارها شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به لحظه لحظه ی پر نور لیله الاسرا به پرتو قدمت بین مسجد الاقصی به ماه نصف شده با اشاره دستت به واژه های رسالت میان غار حرا به میهمانی روح الامین سر خوانت به انعکاس حضورت به واژه بطحا به آیه های جنان در ملاحت رویت به سبح اسم پر اعجاز ربک الاعلی @hosenih به بازتاب تو در آیه های رحمت حق به جایگاه رفیعت به قرب او ادنی هزار آینه در آینه تلالو نور هزار شعشعه در شعشعه شکوه خدا چقدر خلوت قرآنی ات تماشایی است نشسته کوثر و انسان مقابل طه به لحظه های پر اعجاز لیله القدر و به حظ وافر تو در حضور انزلنا طنین پر شعفت لا اله الا الله غلام صف به صفت اهل عالم بالا غزل غزل بسرا نور در شب دنیا طلوع طلعت والشمس یا ابا الزهرا وقوف قافیه را با نگات معنا کن درِ عطای خودت را به شعر من وا کن ز والضحی بگشا در خیال راهی که... دوباره سائلت آمد بکن نگاهی که... دوباری کاسه خالیم پر ستاره شود ز چشم های تو کافیست تا اشاره شود که مهر بر قلمم انعکاس اندازد که واژه واژه ز تو استعاره پردازد چقدر از سوی معبود رحمت آوردی تو ابر عرش خدایی و برکت آوردی که در شعاع تو خورشید بی خبر افتاد و هرچه غیر خدا بود از نظر افتاد تو آمدی به زمین و به یمن پا قدمت تمام قدرت هر ساحر از اثر افتاد @hosenih و راه های سما بسته شد به شیطان و خیال منزلت کفر در خطر افتاد خدا نمایی و تا چشم خویش بگشودی صنم صنم همه بت خانه ها به سر افتاد درخشش تو گذشت از نگاه آفاق و شکوه کاخ مداین سر گذر افتاد و عرش غرق طرب شد سرود احمد را چو قلب مادرت آواز زد محمد را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر روز حساب خود براتی بفرست در باغچه ی دل نفحاتی بفرست با نام علی ، دهان خود شیرین کن با نام محمد ، صلواتی بفرست شاعر: @dobeity_robaey
روئید چو عطر گل حیاتی دیگر در مکه و یثرب ، برکاتی دیگر " بر خاتم انبیا محمد صلوات " بر حضرت صادق صلواتی دیگر @dobeity_robaey
بی جنب و جوش، خالی و خاموش، جان نبود در هستی از علائم هستی نشان نبود مفهومی از گذشته و آینده ای نداشت جز حی لایموت دگر زنده ای نداشت گنج نهان چگونه خودش را عیان کند؟ اسرار سینه با چه زبانی بیان کند؟ دلتنگ خویش بود خدا در سرای خویش می خواست همدمی بگزیند برای خویش اینگونه شد که یک نفس از روح خود دمید و از نور لایزال خودش نوری آفرید @hosenih لبریز کرد عاطفه را در سلاله اش خلقی عظیم ریخت درون پیاله اش آنگونه خلق شد که نیاید مثال او روشن شد آسمان و زمین از جمال او همتا نداشت مثل خدا بی بدیل بود این نور خلق عالمیان را دلیل بود لبخند زد مراتب نعمت شروع شد زنجیره وار قصه خلقت شروع شد حور و ملک، اجنه و روح آفریده شد دریا و دشت، جنگل و کوه آفریده شد انسان حیات یافت و پا بر زمین گذاشت از خاک آن گرفت هرآنچه نیاز داشت انسان قرار بود که خوش زندگی کند تنها به پیشگاه خدا بندگی کند اما امان از آتش جهل و کشاکشش واحیرتا از آدم و آن نفس سرکشش هرگز دل از غرور و حسد شستشو نکرد ظلمی به خویش کرد که شیطان به او نکرد آنروز که بشر به ته خط رسیده بود از خاک زیر پاش خدا آفریده بود خالق، خودش به حکم تدبر زبان گشود نوری که آفریده خود بود را ستود ای فخر آسمان و زمین بی رقیب من ای جلوه قداست من ای حبیب من ناگفته حرف ها که تو داری شنیدنی ست وصف من از زبان تو آری شنیدنی ست ‌ در گوش این جهان خبر از آن جهان بده در آسمان به اهل زمین آشیان بده از رنج گور دخترکان را خلاص کن شان و مقام را به زنان ارمغان بده آری، به خاک بینی ابلیس را بمال آنروی سکه را به خلایق نشان بده انسان خودش که فکر خودش نیست، غافل است روح به خواب رفته او را تکان بده سمتش برو اگرچه نیاید به سمت تو آغوش مهر وا کن و او را امان بده وقتش رسیده ماه منیر ات کند حلول اینک خودی نشان بده یا ایها الرسول ای نور، من چگونه بشر را رها کنم؟ باید برای تو بدنی دست و پا کنم دل را به کار داد کمی گِل درست کرد با ذوق و با سلیقه خود دل درست کرد بر استخوان و گوشت او کالبد گذاشت بی منت از جمال خودش هر چه شد گذاشت او را صدا کن آمنه نامش مبارک است ذاتش ز هرچه پستی و زشتی ست منفک است امروز کودکی که در آغوش ات آمده است حسن ختام عهد نبوت محمد است @hosenih او خاتم است و خاتمه عصر جاهلی زیبا شمایل است و چه والا فضایلی بین دو کتف اوست همینک نشانی اش رفته به مهربانی من مهربانی اش خاک حجاز مبداء و افلاک مقصدش آن روز می رسد که جهان می شناسدش دلواپس اش مباش که دارایی اش منم شصت و سه سال همدم تنهایی اش منم فرزند تو نشانه شأن رفیع توست خرسند باش و شاد که فردا شفیع توست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمین غم را کنار انداخت، سرتاسر به وجد آمد جهان در لحظهٔ میلاد پیغمبر(ص) به وجد آمد رسید و خواندمش! از شوقِ نامش باز هم اسپند برایش دانه دانه در دلِ مجمر به وجد آمد چکید از خنده اش عطر گلابِ ناب! تا جایی... که استشمام کرد و هر سحر قمصر به وجد آمد أبوذر با صدای هر اذان شد وارد مسجد به عشقش اقتدا کرد و از این دلبر به وجد آمد دل انگیزانه با لحن حجازی تا تلاوت کرد دل قران؛ خصوصاً سورهٔ کوثر به وجد آمد محمد(ص)یامحمد(ص)یامحمد(ص)یارسول الله دلم همواره با این ذکر، تا محشر به وجد آمد به إذنش آمدم عیدی بگیرم تا شوَم عاشق شب میلادِ فرزندش امام جعفرِصادق(ع) @hosenih نگاهش تا ابد آرامشی دلخواه و ممتد شد شبیه جدّ خود خوشنام شد! نامش محمد(ع) شد کرَم از جانبش پیوسته پُر کرده ست دستم را چنانچه قسمتِ اولادهایم رزقِ بی حد شد چه شاگردانِ جابرگونه ای تحویلِ عالم داد چه استادانه در فقه و اصولِ دین زبانزد شد دلش شد صادقیه، خط به خط لبریز شد از حق هر آنکس از کنار حوزهٔ علمیه اش رد شد خدا را پای «توحید مفضل» میشود فهمید جهان با بندگی آغاز و راهی سمتِ مقصد شد رئیس مذهبم میخوانمَش یک عمر و این یعنی هوادار و مطیعِ دیگری هرگز نبایدشد برایم با تشیّع ساخت اسلام و چه اسلامی برایش کاش باشم مایهٔ زینت نه بدنامی! * *امام صادق علیه السّلام فرمودند: يا مَعْشَر الشِّيعَةِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَينا کونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَکونُوا عَلَيْنا شَيْناً. ای شيعيان، شما به ما منسوب هستيد، پس مايه زينت ما باشيد نه مايه آبروریزی ما. مشکاة الأنوار، ص67 شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نازل شده خیر و برکاتی دیگر آورده خدا شاخ نباتی دیگر بر قلب پیمبر صلواتی بفرست بر حضرت صادق صلواتی دیگر شاعر: @dobeity_robaey
کسی که شهرت او رحمت للعالمین باشد یگانه آینه‌دارِ، خدا، روی زمین باشد چه توصیفی از این بهتر، پیمبر باشی و نامت: رسول مهربانی‌ها، نبی باشد، امین باشد @hosenih خوشا دلدادگانش را، که مقصودِ دل ایشان نکو سیرت، نکو صورت، نگاری مهجبین باشد فدای روی تابانش، چو مروارید، دندانش ندیده خلق، مخلوقی، در این حد، نازنین باشد به زهد و سادگی، احمد، ندارد هیچ همتایی محمد؛ مایه‌ی فخرِ تمامِ مرسلین باشد سخاوتمند، باغیرت، قناعت پیشه، زیبارو ندارد ظرفیت، شعرم، بگویم او چنین باشد @hosenih زِ خلق و خوی نیکویش، چه باید گفت، وقتی او همه گفتار و کردارش، مرکب با یقین باشد جهالت؛ در تنِ انسان، به رویش خاک می‌پاشد به هوش! ای امتِ احمد، که شیطان در کمین باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه سماعی‌ست که امشب شعف اندر شعفم شهر دیوانه شد از حق حق و هو هوی دفم @hosenih بعد عمری که غبار سر راهش بودم در مبارک سحری دامنش آمد به کفم "دل من یک صدف خالی بی‌گوهر بود" علی انداخت شبی دُرِّ نجف در صدفم پدرم گفت که ما خادم حیدر هستیم من اگر خادم قنبر نشوم ناخلفم از نهنگان حوادث چه هراسی دارم من که از روز ازل ماهی بحرالنجفم همه‌ی عالم اگر دشمن مولا باشد به خداوند قسم با همه عالم طرفم عوض کوه طلاهای معاویه اگر خاک نعلین علی را بدهم بی‌شرفم @hosenih کاش در رجعت او تیز کنم تیغش را ذوالفقارا نظری! تا برسم بر هدفم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر چه دم از عبادت و تغییر میزدند با مکر و حیله چنگ به تزویر میزدند می ریخت فتنه از هدفِ نامه هایشان بر، نامهٔ عمل تبِ تقصیر میزدند @hosenih آن کوفیانِ شبزده نام یزید(لع) را بر خنجرِ گداخته تصویر میزدند خون تو را مباح شمردند و بی حیا دائم دم از حوادث و تقدیر میزدند ماندی اسیرِ کینهٔ بیعت شکستگان زخم زبان به شیوهٔ تحقیر میزدند در کربلا تو را پس از انداختن به خاک با ضربه های سخت و نفسگیر میزدند می خورد تا که بر تن تو نیزه ای جدید با اشتیاق و هلهله تکبیر میزدند @hosenih پیشانی تمامیِ شان پینه بسته بود آنانکه روبروی تو شمشیر میزدند این داغ می کُشد به خدا عاقبت مرا مشتی نمازخوان طرَفت تیر میزدند! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند خوشبحال آنکه جزء سائلان این در است خوشبحال آنکه از این سفره برکت میبرد بُخل هم از این کرمخانه سخاوت میبرد هرکسی که آمده از سفره راحت میبرد شاه اینجا هدیه ها را سوی رعیت میبرد این سخاوتمندی از ارثیه های مادر است @hosenih بد به حال آنکه در قلبش محبت نیست نیست بین او با صاحبِ خانه رفاقت نیست نیست کار دنیا راحت و عقبا که راحت نیست نیست با حسین بن علی ترس از قیامت نیست نیست صبح محشر کار دست بچه های حیدر است هرکه پرسد اعتبارت را، بگو داده حسین خوشبحال آنکه عشقش را به او داده حسین خوب و بد درهم خریده آبرو داده حسین جان به قربانش که فرصت به عدو داده حسین گر نباشد او خدا،قطعا خدا را مظهر است یک شب جمعه شد و قلب همه دنیا گرفت هر ملک یک گوشه از شش گوشه اش مأوا گرفت روضه با حال عجیبی در حریمش پا گرفت قلب عالم سوخت تا این نغمه را زهرا گرفت اهل عالم این حسین من غریب مادر است خواهرش از روی تل شاه شهیدان را که دید ناله های آب آب شاه عطشان را که دید رد نعل اسب‌ها بر جسم عریان را که دید چکمه های شمر بر آن جسم بی جان را که دید گفت شرمت باد که او زینت پیغمبر است آسمان نیلی شد و مهتاب میریزد زمین مثل تسبیحی که در محراب میریزد زمین آیه آیه پیکر ارباب میریزد زمین نانجیبی پیش چشمش آب میریزد زمین طعنه و زخم زبان از زخم پیکر بدتر است یکنفر عمامه،یک تن پیروهن را میکشید آن طرف تر یک نفر خلخال زن را میکشید یک نفر با زورِ نیزه هی بدن را میکشید نانجیبی گیسوی ارباب من را میکشید این وسط هم ساربان در فکر یک انگشتر است @hosenih پاره پاره پیکر بی جان به روی خاک ریخت آیه آیه سوره ی قرآن به روی خاک ریخت کفر زد با خنجر و ایمان به روی خاک ریخت هی سنان زد با سنان دندان به روی خاک ریخت شاه زیر نیزه ها چشمش به سمت خواهر است وای ده تا اسب حالا وارد گودال شد با چهل تا نعل جسم پور حیدر چال شد وای زینب وقت غارت کردن اموال شد زینبش بر سرزنان بالای تل بی حال شد روضه خوان بس کن که قلب مادر او مضطر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با همین ویرانه بودن از غمش شادیم ما از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما خاک ما را با سرشک دیده‌ای گل کرده‌اند از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما @hosenih صید او ماندیم اگرچه نیست پاهامان به بند پایبند مهربانی های صیادیم ما هجر طولانی شد و از خاطر دولت سراش چون پر بر باد رفته، رفته از یادیم ما در میان روضه چشم آسمان ما را گرفت بر زمین با اولین اشکی که افتادیم ما گریه ناله، ضجه مویه، صیحه صرخه، لطمه آه اینچنین در عشق بازی خود آزادیم ما @hosenih اینکه از ما مانده شوق نوکری تا پیری است در طفولیت میان روضه جان دادیم ما پای هر جسمی که بود آنجا به جسمش باز شد خون‌جگر از دست چوب و سنگ و فولادیم ما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مژده دهید باغ را، چون برکات میرسد این يَم و شوره زار را، قند و نبات میرسد قصدش اگرچه قم نبود، دست قضا ببین عجب! حضرت معصومه به قم، قبلِ وفات میرسد @hosenih کشتیِ نوح آمده، بر روی ناقه جلوه گر این خبر از سَما رسید، راهِ نجات میرسد حُسنِ تمامِ اهلبیت، منبع جود و معرفت هم برکات آمده، هم حسنات میرسد بر دل عاشقان بَسی، از نفسِ مقدس اش با قدمِ مبارک اش، شور و نشاط میرسد بوی مدینه می وَزَد، از سرِ جاده بر مشام جاده شده معطرش، تا نفحات میرسد سجده كنيد جنيّان، همچو ملائكه بر او وقت رسیدنش به قم، وقتِ صلاة میرسد تشنه ی معرفت اگر، تشنه هنوز مانده است بر لب خشک او بگو، آب حیات میرسد بانوی قم کریمه است، مثلِ برادرش رضا بر سر زائران خود، حینِ ممات میرسد از طرف رضا بُوَد، به دستِ خواهرش اگر برای کربلا به ما، برگِ برات میرسد او نرسیده بر رضا، پس نَشود چُنین دگر حالْ بِدان که زائرش، بر عتبات ميرسد مژده به جمکران دهيد، از حرمِ کریمه اش غُصه مَخور که مهدی آن، جلوه ی ذات میرسد @hosenih مُنتقمِ فاطمه و..، مُنتقمِ خونِ حسین تِکیه به کعبه میزند، با صلوات میرسد نزد کریمه ملتمس ، با ادب و تکیده باش از دل و جان قبول کن، هر چه برات میرسد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سوی قم از مدینه یار آمد با وجودیکه بی قرار آمد همۀ شهر غرق استقبال خواهر اینبار با وقار آمد همه اش احترام می کردند دسته دسته سلام می کردند همه جا مِهر بود و گلباران حقِّ او را تمام می کردند @hosenih هیچکس ناسزا نگفت به او جز درود و ثنا نگفت به او هیچکس وقت آمدن غیر از آیۀ انّما نگفت به او قم عجب میهمان نوازی کرد تا ابد ماند و سر فرازی کرد قم عجب کرد آبروداری کوفه با آبرو چه بازی کرد @hosenih خوب شد که سری به نیزه ندید خوب شد هیچ حرف بَد نشنید خوب شد وقت دست و پا زدنِ نیمه جانِ برادرش نرسید ای امان از غریبیِ زینب وای از غم نصیبی زینب هیچ چشمی به شام و کوفه ندید در بلا بی شکیبیِ زینب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e