eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
41.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
283 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
قصد کردم رود مِی جاری کنم از دلم آواربرداری کنم بعد با انگور معماری کنم جای آنکه کار تکراری کنم، با توسل کارهایی نو کنم چندرکعت سجده سمت تو کنم گرچه ابروی تو محرابی کج است این مسیر کج به ایمان مُنتَج است دور تو گردیدنِ ما صد حج است این عبارت صورتش چون مخرج است نفْس تو نفْس نفیس حیدر است خَلق و خُلق و منطقت، پیغمبر است مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت با گُل‌ات هوش از سر باغات رفت آینه، قربانِ سر تا پات رفت تا که خندیدی، دل بابات رفت نور را منشور، طِیفی می‌کند با تو اربابم چه کیفی می‌کند مَسلَکت، آدابِ یک فرهیخته! صوت تو شب را به تب آمیخته پای محرابت مُؤذن ریخته از اذانت صد بلال آویخته بارِ رودِ اَشهَدَت را، جو کشید یاعلی گفتی و عالم هو کشید نام حیدر قاب قرآنت، علی! ما عجم‌هائیم سلمانت، علی! در نجف خوردیم از نانت علی! فاطمه‌وار است احسانت، علی! قنبر خوان سِترگت بوده‌ایم نوکرِ مادربزرگت بوده‌ایم ما گداها عشق را فهمیده‌ایم هر زمان خندیده ای، خندیده‌ایم وصف جودت را فقط نشنیده‌ایم دودِ بامِ خانه‌ات را دیده‌ایم بانی رزق گدایانی، خودت در کَرَم یک‌پا حسن‌جانی خودت در طلوعت گریه‌ی شب را ببین ماه! دورت رقص کوکب را ببین رد شدی از کوچه‌ها، تب را ببین با تو ذوقِ عمه‌زینب را ببین عمه تشویشش به ظاهر جمع شد از رکاب خویش خاطرجمع شد با تو خواهر سرفرازی می کند حس امنِ بی نیازی می کند گیسوانت را چه نازی می‌کند روی دستت تاب‌بازی می‌کند سهم لب هایش به جز لبخند نیست این سه‌ساله روی پایش بند نیست نیزه را تا اختیارش می‌کنی دشمنت را تار و مارش می‌کنی تیغ خود را ذوالفقارش می‌کنی هر کسی آمد، شکارش می‌کنی رزم حیدروارِ تو بیداد کرد ساقی اهل حرم را شاد کرد آب را آتش زده لب‌های تو خیمه راه افتاد، پشت پای تو آه از اندوهِ جان‌فرسای تو مُرد وقت رفتنت، بابای تو وای اگر پیمانه خون در خُم کند اسب تو راه حرم را گم کند کوچه وا کردند، زهرایت کنند خون به قلب ام لیلایت کنند قطره‌قطره، قدرِ دریایت کنند تکّه‌تکه، ارباً اربایت کنند آه! بابا دیگر آن بابا نشد چند عضوی از تنت پیدا نشد ✍ و 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که در سورۀ تبسم خود لطف «وَالشَّمس» و «وَالقَمَر» داری نوری از آفتاب روشن‌تر رویی از ماه، خوب‌تر داری تو کدامین گلی که دیدن تو صلواتی محمدی دارد چقدر بر بهشت چهرهٔ خود رنگ و بوی پیامبر داری هجرتت از مدینه شد آغاز مکه هم شاهد سلوک تو بود کربلا، کوفه، شام، حیران‌اند تا کجاها سر سفر داری باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری با لب تشنه بودی و می‌سوخت در تب کربلا پَر جبریل وقت معراج شد چه معراجی ای که از زخم، بال و پر داری از میان تمام اهل جهان عرشِ پایینِ پا نصیب تو شد عشق می‌داند و ادب که چقدر شوق پابوسی پدر داری شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح شش‌گوشه گوشه‌چشمی، عنایتی، لطفی تو که از حال ما خبر داری در مدیح تو از مدایح تو یا علی هرچه بیشتر گفتیم با نگاهی پر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو آمدی به شبم حسّ سر شدن بدهی به شام تیره، توان سحر شدن بدهی برای ما که جوانیم نذر چشمانت رسیده‌ای که پر دربه‌در شدن بدهی اراده کرده‌ای امشب برای پروازم به بال خسته تمنّای پر شدن بدهی تو ماه قبله‌نمایی که بهر هر ذرّه رسیده‌ای که مجال قمر شدن بدهی به دیده‌ی پدران شهید در هر شهر بهانه‌ای شده‌ای چشم تر شدن بدهی الا ستاره‌ی امّیدِ حضرت لیلا سلام آیه‌ی توحیدِ حضرت لیلا :: بگو بلا بنویسند، ها که می‌خواهیم تمام دهر نخواهند، ما که می‌خواهیم و چشم‌های تو جنّاتُ تَحتِهاَالاَنهار و چندتایی از این آیه‌ها که می‌خواهیم به روز واقعه تنها رها نکن ما را در آن بساط یکی آشنا که می‌خواهیم به فرض، روز جزا بر عذاب تن بدهیم بهشت هم که نباشد، تو را که می‌خواهیم تو باشی و پدرت باشد و خدا باشد ببین بهشت تو را نیز با که می‌خواهیم اگر که روز قیامت حسابمان نکنی به زندگی سفر کربلا که می‌خواهیم ببینم آنکه مرا نوکر آفریده تویی؟ کسی که قبل من این شعر را شنیده تویی :: تو آسمان بلند همیشه‌ی مایی قبیله‌ات همه خوب و شما هم آقایی اراده می‌کنی انگور می‌شود پیدا تو شهد جان حسینی، تو تاک لیلایی بهانه می‌کنی از تشنگی که برگردی تو دائماً به تمنّای روی بابایی زبان قافیه لال از نوشتن این بیت شنیده‌ام که تو بر خاک، ارباً اربایی ز داغ تشنگی‌ات سال و ماه می‌سوزد هنوز قلب امیر سپاه می‌سوزد ✍ و 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یم عصمت! زهی امشب به دامان گوهر آوردی برای آفتاب امشب فرزوان اختر آوردی حسین ابن علی را هم پسر، هم یاور آوردی تعالی الله یا لیلا! علیِّ اکبر آوردی تو لیلایی و مثل آمنه پیغمبر آوردی و یا بنت اسد گردیده شیر داور آوردی محمّد خو، علی رو، فاطمی طینت پسر زادی ملک زادی؟ بشر آورده یا خیر البشر زادی؟ بغل بگشا، چو جان گیرش ببر جان حسین است این به رخ مصحف، به خطّ و خال قرآنِ حسین است این ذبیح فاطمه در عید قربان حسین است این گل بستان احمد، روح و ریحان حسین است این میان ماه‌ها، مهر درخشان حسین است این گل و باغ و بهار و سرو بستان حسین است این بشر اوصاف آن رشک ملک را چون توان گوید لب معصوم باید وصف آن جان جهان گوید رخش سوره، دو بسم الله دارد از دو ابرویش یدالله فوق ایدیهم بود نقش دو بازویش خجل گردد زرخ گر ماه بنشیند به پهلویش زیارتگاه زوّار محمّد مصحف رویش شفای چشم ثاراللّهیان خاک سرِ کویش عجب نی یوسف ار چشم تماشا واکند سویش مباد از گردش چشمی بگیرد هستِ یوسف را که هم دست زلیخا بُرَّدُ هم دست یوسف را کرامت از نبی، صبر از علی، حلم از حسن دارد قد رعناش طوبی، سایه بر این نُه چمن دارد به هر یک تار مویش عطر صد مُلک خُتن دارد چراغ از عارض نورانی‌اش هر انجمن دارد هزاران جان عالم در درونِ پیرهن دارد علی باشد به نام و روح احمد در بدن دارد به چشم اهل دل، ماه تمامش می‌توان گفتن رسولش می‌توان دیدن، امامش می‌توان گفتن علی، زینب، حسن، عبّاس، محو روی زیبایش حسین بن علی، چشم خدا، گرم تماشایش سلام سدره و طوبی به سرو قدّ و بالایش سر خوبان عالم سر بسر خاک کف پایش علیّ بن حسین بن علی نام دل آرایش نوای کربلا برخیزد از نیزار اعضایش که من در کربلا اوّل قتیل آل یاسینم شود در موج خون تقدیم جانان، جان شیرینم رسول الله خضر و تشنه‌ی آب بقایم من به مسعای شهادت عاشق سعی و صفایم من ذبیح ذبح اعظم در منای کربلایم من حسین بن علی را شیر دشت نینوایم من خدا را خونم و ریحانه‌ی خون خدایم من به جای شیر مادر، تشنه‌ی جام بلایم من شهادت سرفرازی می‌کند با خون من فردا پدر صورت نهد بر صورت گلگون من فردا من آن حُسنم که در امواج خون پیداست تصویرم شهادت، عشق، ایمان بوده از آغاز تقدیرم منم آیات ایثار و ولایت کرده تفسیرم به جوش آیند ثاراللّهیان از بانگ تکبیرم یدالله است دست و ذوالفقار اوست شمشیرم مرا سینه سپر بر هر بلا می‌پرورد لیلا وجودم را برای کربلا می‌پرورد لیلا مرا روز ولادت روز عاشورا‌ست، می‌دانم تنم چون برگ گل در دامن صحراست، می‌دانم رُخم از پشت ابر خون، جهان آراست می‌دانم حسابم با خدا در محشر کبری‌ست، می‌دانم خدایم از برای بذل جان آراست، می‌دانم سرم آن روز روی دامن زهراست، می‌دانم رسول الله می‌گیرد به موج خون در آغوشم زدست او به میدان شهادت آب می‌نوشم تو در گهواره مست جام ایثاری علی اکبر تو از دوران شیری، شیرِ پیکاری علی اکبر تو نور عین عین اللهِ داداری علی اکبر تو خود از کوثر توحید، سرشاری علی اکبر تو جا در قلب ثاراللّهیان داری علی اکبر تو ابن الثّاره، ثارالله را یاری علی اکبر بهشت عارفان مهر و جحیم کافران خشمت نگاه زینب بر رخ، دل عبّاس در چشمت تو بر نسل جوان تا صبح محشر رهبری داری تو چون عبّاس بر خیل شهیدان برتری داری تو بر آل نبی بعد از امامان سروری داری تو خُلق و خوی و روی و منطقِ پیغمبری داری تو دست و بازو و تیغ و توان حیدری داری تو در هر زخم تن یک آیت روشنگری داری ولی اللّهی و چشم و چراغ حجّت اللّهی نه «میثم» را، که خلق عالمی را مشعلِ راهی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل که شد خرسند، چیز دیگری‌ست چهره با لبخند، چیز دیگری‌ست تا که کام عشق را شیرین کنی بوسه‌ای چون قند چیز دیگری‌ست من اسیر تیغ ابرویم ولی آنچه دل را کند، چیز دیگری‌ست حرف بسیار است، اما موی دوست موقع سوگند، چیز دیگری‌ست نخل، تنها هم ثمر دارد ولی میوۀ پیوند، چیز دیگری‌ست نیست فرقی بین فرزندان ولی اولین فرزند، چیز دیگری‌ست اولین دلبند ارباب آمده علت لبخند ارباب آمده رود نه، از راه دریا آمده آسمان نه، عرش اعلا آمده من نوشتم ماه امشب سر زده تو بگو خورشید فردا آمده طاق کسری بر خودش لرزید و گفت باز پیغمبر به دنیا آمده «چون که صد آمد، نَوَد هم پیش ماست» پس بگو امشب مسیحا آمده خواب او را هم نمی‌بیند کسی بس که او مانند رؤیا آمده آی مجنون! کوری چشم حسود کف بزن، فرزند لیلا آمده حُسن دلخواه بنی هاشم رسید دومین ماه بنی هاشم رسید آنکه از نامش دوا برداشته نسخۀ خود را به جا برداشته من یقین دارم که خاک کربلا از مزار او شفا برداشته نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را سرزمین شام را برداشته تیر مژگانش خطا هرگز نکرد چون کمانش را خدا برداشته در رگ او خون مولا می‌دود از عموی خود وفا برداشته کمتر از یک لشگر آید در مصاف دشمن او را هوا برداشته در دل لشگر زده در کربلا کوفه را بانگ عزا برداشته ای علمدار علمدار حسین! نیست مدح تو به جز کار حسین بی تو هر قدّیس شیطان می‌شود با تو نصرانی مسلمان می‌شود روز محشر با پیمبر برنخیز بینتان جبریل حیران می‌شود معتقد هستم که با چشم تو هم عالم ایجاد سلمان می‌شود گوشه‌چشمت نه! لبی هم تر کنی هر ستون انگور باران می‌شود میوۀ عمر پدر! آهسته‌تر دارد اربابم هراسان می‌شود گفت در پشت سرت بابای تو ای به قربان قد و بالای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان باز پُر قمر شده است شب اندوهمان سحر شده است به همه سائلان نظر شده است چونكه اربابمان پدر شده است آمد از راه، قرص ماه حسين دومين حيدر سپاه حسين خلق و خويش پيمبرى ديگر على اكبر نه، حيدرى ديگر پهلوان دلاورى ديگر تو بگو شير لشكرى ديگر هست پيغمبرى سراپايش به عمو رفته قدوبالايش چهره‌اش ماهِ آسمان حرم سايه‌اش قوت زنان حرم حنجرش گرمى اذان حرم چشم بد دور از جوان حرم مثل عباس سايه‌ی سرهاست سرپناه تمام خواهرهاست آمد از هر نظر على باشد از همه بيشتر على باشد بازهم يك نفر على باشد چقدر اين پسر على باشد! مثل حيدر قوي‌ست او عزمش چند بيتى بگويم از رزمش بين گرد و غبار مى‌آيد روى مركب سوار مى‌آيد پسر ذوالفقار مى‌آيد حيدر روزگار مى‌آيد عشق مى‌ريزد از سر و رويش ذوالفقار است تيغ ابرويش پاش تا در ركاب مى‌افتد دشت در پيچ و تاب مى‌افتد سر ز تن بى حساب مى‌افتد به تلاطم عقاب مى‌افتد بُهت در چشم‌هاى اين دشت است بسكه در حال رفت و برگشت است خشم او تيغ و نيزه و تیر است هرنگاهش دو قبضه شمشير است چقدر رزم او نفسگير است نوه‌ی شير غالباً شير است تيغ مى‌زد همين كه از چپ و راست از حرم بانگ ياعلى برخاست رزم با اين جوان گره خورده حنجرش با اذان گره خورده در دهان‌ها زبان گره خورده ابرويش آنچنان گره خورده كه همه ياد حيدر افتادند ياد آن‌روزِ خيبر افتادند رعد و برق است يا كه طوفان است؟ كه دقيقاً ميان ميدان است يا جوان حرم رجز‌خوان است؟ روى لب‌هاى عمه‌ها جان است شور و غوغاست در دلش هرچند دارد ارباب مى‌زند لبخند مى‌رود دشت را به هم بزند وسط معركه علم بزند خواست تا حرفِ مى‌روم بزند ديد بايد كمى قدم بزند پيش چشم پدر جوان مى‌رفت داشت از جسم شاه، جان مى‌رفت رفت در نيزه‌زارها افتاد بين گرد و غبارها افتاد زير پاى سوارها افتاد وسط نيزه‌دارها افتاد پاى نيزه به پيكرش وا شد به زمين خورد اِرباً اِربا شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراجِ آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن! تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا، کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست هر جا تب عشق است، دل در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قدمت گرم نکردی یک چند غلامی که بیایی ببری هست در غیبت شه روی به شهزاده می‌آرند صد شکر که در خانه‌ی آقا پسری هست هر جا قدوبالای رشیدی‌ست، یقیناً دنبال سرش نیم‌نگاه پدری هست یا حضرت ارباب! دمت گرم و دلت شاد یا حضرت ارباب کرم! خانه‌ات آباد داریم همه محضر تو عرض سلامی تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی تا خانه‌ی آباد شما بنده‌پذیر است نامردترینم نکنم میل غلامی ای قامت قد قامت تو عین قیامت قربان قدت صد قد و بالای گرامی تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟ تو مفترض‌الطاعه‌ترین واجب مایی هر چند امامت نکنی، باز امامی هر کس که هوای "پدری" داشته باشد خوب است که همچین پسری داشته باشد انگار رسول است، نمایی که تو داری انگار بتول است ،صدایی که تو داری بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی با این قد انگشت نمایی که تو داری باید که برای تو کرم‌خانه بسازند از بس که زیاد است گدایی که تو داری از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری‌ست از سفره‌ی پر جود و سخایی که تو داری تو آن‌قَدَر از خویشتنِ خویش گذشتی که منتظر توست، خدایی که تو داری کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند بگذار که عشاق به پای تو بمیرند ای سیر کمالاتِ همه تا سر کویت ای آب فرات لب من آب وضویت ابن الحسنت گفته حسین، بس که کریمی مانند حسن جود بُوَد عادت و خویت عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت پایین قدم‌های حسین جای کمی نیست جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت اینقدر مزن آب به سرخی لب خود حیف است که پیچیده شود این‌همه بویت حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند باید که مرا عبد غلامان تو خوانند.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب به زمین خُلد مخلد شده پیدا نادیده رخ خالق سرمد شده پیدا در بیت ولا روی محمد شده پیدا    با خلق بگوئید که احمد شده پیدا حق داده به شاهِ شهدا دسته گل امشب                       تبریک بگویید به ختم رسل امشب خیزید که حورا غزل عشق سروده           آیید که از کعبه علی جلوه نموده فرزند حسین بن علی چهره گشوده دل از پدر و زینب و عباس ربوده                           پیداست در او جلوه‌ی پیغمبر و آلش                   گل‌بوسه گرفته حَسَن از ماه جمالش بر، داد به هستی شجر عصمت لیلا حورا ز بهشت آمده بر خدمت لیلا          انداخت گل از وجد و شعف طلعت لیلا   لبخند زند فاطمه بر صورت لیلا                                  با آمنه گوئید عروست پسر آورد سر تا به قدم مثل تو پیغامبر آورد در ظلمت شب، مرغ سحر خوش خبری کرد خورشید حسین بن علی جلوه‌گری کرد بیرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد       طفلی که به مخلوق دو عالم پدری کرد                                  بر خلق صفا داد، صفا داد، صفا داد                    بر درد شفا داد، شفا داد، شفا داد او باقی و خوبان دو عالم همه فانی‌ش                           پیران همه مرهون عنایت به جوانی‌ش تا آن سوی عالم اثر لطف نهانی‌ش             صد باغ بهار است به یک برگ خزانی‌ش                         او قلب نبی، عشق علی، جان حسین است               جانش نتوان گفت؛ که جانان حسین است زینب شده محبوب به سیمای نکویش                 لیلا زده از پنجه‌ی دل، شانه به مویش با خنده گشودند همه دیده بسویش از بوسه‌ی عباس گل انداخته رویش                                 تا دید پدر طلعت نورانی او را بوسید سر و صورت و پیشانی او را این است که رخ رنگ شد از خون خدایش این است که بوسند سر و رو، شهدایش این است که جانِ همه عالم بفدایش   این است که گفته‌ست معاویه ثنایش                      نامش علی و اشبه مردم برسول‌ست                              ریحانه‌ی ریحانه‌ی زهرای بتول‌ست ای خیل ملائک! ز سما لاله فشانید            امشب شب عید است همه مدح بخوانید عیدی خود از یوسف زهرا بستانید از جام طهورا همگان را بچشانید                               با شادی و با خنده و با زمزمه امشب        تبریک بگوئید به زهرا و به زینب ای سایه‌ای از قامت و قد تو قیامت وی موکب دل را سر کوی تو اقامت اسلام ز زخم بدنت یافت سلامت زیباست بر اندام تو دیبای امامت لطفی! که به سوی حرمت راه بپوییم       میلاد تو را پیش تو تبریک بگوییم تو مهر فروزان سماوات هدایی تو مثل عمو، چشم و چراغ شهدایی تو زنده به عشقی و در این راه فدایی تو خون خدا و پسر خون خدایی                            با عشق تو ز آغاز سرشته گِلِ "میثم"                 تو در دلی و هست مزارت دلِ "میثم" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آفتابی کز تجلی بی‌قرینش یافتم در فلک می‌جُستم اما در زمینش یافتم ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود مهر را شرمندۀ نور جبینش یافتم... این محمد صورت و سیرت، علی اکبر است آن‌که حق را در جمال نازنینش یافتم... گرچه نامش در شمار چارده معصوم نیست لیک در انگشتر عصمت نگینش یافتم در وجاهت در بلاغت در ملاحت در کمال یادگار رحمة للعالمینش یافتم در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن در عبادت همچو زین العابدینش یافتم... در مسیر کربلا کز «لا نُبالی» گل فشاند پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم... شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین این حقیقت در وداع آخرینش یافتم من که سرتا پا گناهم دست حاجت می‌برم، در حضورش؛ چون شفیع المذنبینش یافتم ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت به جلوه‌های جمال تو ماه خیره شده‌ست شکوه وحی در آیینه‌ات ذخیره شده‌ست تو عطر گلشن یاسین، شکوفهٔ یاسی تو با پیامبر عشق، «اَشبَهُ النّاسی» نگاه گرم تو باغ بنفشه‌کاری بود در آبشار صدای تو، وحی جاری بود کسی به جز تو کجا حُسنِ مهرپرور داشت ملاحتی که تو داری فقط پیمبر داشت... الا که سروِ خرامان‌تر از تو، باغ ندید کسی که روی تو را دید، درد و داغ ندید تو بازتاب سپهر چهار معصومی تو سایه‌پرور مهر چهار معصومی تجلّیات یقینت به اوج می‌زد اوج امید در دل و جان تو موج می‌زد موج ظهور و جلوهٔ ایمان مطلق از تو خوش است ترنم «اَوَلَسنا عَلَی الحَق» از تو خوش است همین که منطق تو منطق رسول خداست حساب حُسن تو از دیگران همیشه جداست بلاغت از سخنت می‌چکد، گلاب صفت و گرمی از نفست خیزد، آفتاب صفت کسی به کوی وفا چون تو راست قامت نیست که قامتی که تو داری کم از قیامت نیست حسین محو تماشای راه رفتن توست مرو که خون تماشاییان به گردن توست... :: الا که گردش تو در مدار حق‌طلبی‌ست تو زمزمی و جهان در کمال تشنه‌لبی‌ست تبارک اللَّه از آن خلقت پیمبروار که حسن خلق تو آیینهٔ خصال نبی‌ست بگو جمال جمیل تو را نگاه کند کسی که عاشق روی پیمبر عربی‌ست شجاعت تو علی‌گونه بود روز نبرد شهامت تو نشانِ نماز نیمه‌شبی‌ست به عزت تو و گل‌های کربلا سوگند که خال کنج لبت مُهر هاشمی نَسبی‌ست «هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن نشان بی‌ادبی‌ست» قسم به آینه‌ها نور مشرقینی تو سفیر عشق، علی اکبر حسینی تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای لُعبَت فَرّخ رخِ فرخنده شمایل دل‌ها به تو مشتاق و روان‌ها به تو مایل افتاده‌ی تیر نگهت عارف و عامی دلداده‌ی چشم سیهت عالم و جاهل بر پای دل از سلسله‌ی موی تو زنجیر بر گردن جان از سر زلف تو سلاسل از جور غم هجر تو دست همه بر سر در خاکِ سر کوی تو پای همه در گِل در حلّ یکی عقده زموی تو بماندیم با اینکه نمودیم بسی حلّ مشاکل بگشا لب جان بخش که ما سنگ‌دلان را در نقطه‌ی موهوم شده مسئله مشکل مجموعه‌ی خوبی شده زآن گه که وجودت پُر گشته زمهر شه فرخنده خصایل مرآت جمال ازلی شبه پیمبر مصباح هدا، نور خدا، شمس قبایل مقتول نخستین زسلیل شه لولاک کآمد غم او ناسخ غم‌های اوایل فرزانه ذبیحی که به میدان محبت پیش از همه یاران شده در جستن قاتل محبوب خلیلی که نموده به ره حق یک مرتبه هفتاد و دو قربانی قابل از خویش تهی گشته و سرشار زمعشوق گردیده زجانْ دور و به جانان شده واصل بودی علیِ اکبرِ شاهِ شهدا را نور بصر و راحتِ جان و ثمر دل زآن رو شه دین گفت پس از وی که: نباشم ای راحت جان! بی تو به جان راغب و مایل در بحر جهان آل علی کشتی توحید مستمسک این فُلک بَرَد رَخت به ساحل ز انوار علی بن حسین بن علی شد از عرصه‌ی دل، ظلمت هر وسوسه زائل ✍مرحوم (محیط قمی) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر دلی که طلبِ باده‌ی داور دارد سوی میخانه‌ی اُنسَش، قدمی بر دارد دل ز مَستیِ سحر خسته نگردد هرگز باده‌ی عشق، دمادم مِیِ نوبر دارد حبِ محبوب، ز خواب و خورِ مجنون کاهد چشمِ بیدار، ز لیلا خبر آخر دارد ای خوش آن عاشقِ دیوانه که در وادیِ عشق سر و سِرّی، سحری، با علی اکبر دارد هر که شد طالبِ فيضِ همه‌ی معصومین چشمِ دل از علی اکبر، نتوان بر دارد به جوانانِ بنی هاشمیان سرور اوست پیروِ مکتبِ او مرشد و سرور دارد کربلا قبله‌ی عشق است و علی قبله‌نما این حسین است که در قافله رهبر دارد صد پسر هم که بیایند، علی می‌نامد به لبش نامِ علی را چه مکرر دارد اُمِ لیلا پسر آورده، چه والا پسری چه قد و قامتی آن سَروِ صنوبر دارد صورت و سیرت و منطق، همه پیغمبری است که حسین بن علی شبهِ پیمبر دارد قد و قامت نبوی، هر قدمش فاطمی است چه شباهاتِ عجیبی که به مادر دارد خلقتش خیر کثیر است به زهرا سوگند کوریِ چشمِ عدو، جلوه‌ی کوثر دارد ز کرامات، کریم بن کریم بن کریم خانه‌اَش پرچمِ افطار، به سَردَر دارد لحنِ قرآن و اَذانش، ز همه دل بِبَرد صوتِ داودیِ او، نغمه‌ی دلبر دارد سرِ هر زلفِ ز گیسوی پر از پیچ و خَمَش خیلِ دل، بسته دخیل از رُخِ انور دارد در صفِ کرب و بلا اوست بلاگردانی که مواسات به اِبقای برادر دارد نیست معصوم به ظاهر، ولی از اوج کمال باطناً عصمتِ کامل، ز پیمبر دارد ذوب در ذاتِ الهی، دلِ اقیانوسش شوقِ رغبت به خداوند سراسر دارد هر که در دایره‌ی عشق، علی اکبری است، عشق در اصل به یکتائیِ داور دارد عقلْ مات است ز توصیفِ علومش که ز علم، از فحولِ فقها، موضعِ برتر دارد اجتهادش ز حسین و حسن و فاطمه است احتجاجش ز علی، علم ز داور دارد نعره‌ی حیدری‌اَش در صفِ میدانِ جهاد ناله‌ی فاطمی‌اَش، نغمه‌ی مضطر دارد روشنای حرم از روشنیِ دیده‌ی اوست لیک بر گونه، نشانِ گلِ اَحمر دارد چون به میدان برود، آینه قرآن آرند نظرِ لطف، سوی عمه و خواهر دارد چون به لشکر بزند، صف شکنان بگریزند لافتی باز تجلیِ مقدر دارد هيچ کس نیست حریفش ز یلانِ لشگر یک‌تنه عزمِ هلاکِ همه لشگر دارد :: مگر از سنگِ فریبْ آینه را خُرد کنند ورنَه هر حمله، دمار از سپهی در آرد اِرباً اِربا نشود جز به هجومی در حصر لشکر کوفه دوصد نیزه و خنجر دارد آن مبارک سرِ شهزاده اگر بشکافد جگرِ شاهِ حرم نیز، ترک بر دارد وای اگر عمه بیاید به سرِ بالینش خنده بر گریه‌ی او کوفیِ کافر دارد پیکرِ ریخته را چون به عبا جمع کند تازه در بردنِ او مشکلِ دیگر دارد کمرِ خم شده‌اَش را رمقی باقی نیست زانویی نیست که دیگر قدمی بر دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتند بهشتي كه نباشي، برهوت است ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است گفتند كه از تيره‌ي مردان بزرگي ديديم تمام تو جلال و جبروت است گفتند در آئين شما باده حرام است ديديم مِي نام تو در جام قنوت است هرجا سخن از حُسن تو آيد به ميانه در كنج لب يوسفيان خال سكوت است قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند الطاف خداوند به عشق تو منوط است آيينه‌ي الله نمايي، علي اكبر! مستغرق در ذات خدايي، علي اكبر! يک عده بر آنند كه قرآن كريمي يک عده بگويند كه احسان قديمي يک قوم تورا زاده‌ي طوفان بشناسند يک عده بگويند كه از نسل نسيمي آن‌روز كه از راه رسيدي همه گفتند تو نقطه‌ي بسم الله رحمن و رحيمي بايد كه تورا قبله‌ي راهش بشناسد هر ديده‌ی بينايی و هر قلب سليمی آيينه‌ی پيغمبری و خَلقاً و خُلقاً بايد همه گويند كه تو خُلق عظيمی طوبا، هوس قامت رعناي تو دارد عباس، دلش ميل تماشاي تو دارد فارغ شده بازار دل از سود و زيان‌ها كالا به جز عشق تو ندارند دكان‌ها بي روح‌تر از هر جسدم بي غم عشقت اي نام تو انگيزه‌ی ضربِ ضربان‌ها آنجا كه پي حاكم شايسته بگردند بايد سخن از مدح تو آيد به ميان‌ها محدود به يک عصر و زمان نيستي آقا انديشه‌ی تو ريشه دوانده به زمان‌ها مجموعه‌ی علم و ادب و زهد و شجاعت! بايد ز تو سرمشق بگيرند جوان‌ها الگوي جوان! اي پسر ارشد ارباب! درياب گدا بر درتان آمده، درياب! هرجا خبري غير تو باشد، خبري نيست جز مهر تو در عمق دل ما اثري نيست اي ميوه‌ي شيرين درخت علويّون شيريني شهد لب تو در شكري نيست اي حضرت اربابِ ادب محضر ارباب گر تو پسري، هيچكسي را پسري نيست تو مي‌روی و پشت سر تو دلِ باباست يك وقت نگويي پي من چشم تري نيست داني كه چه آورده غمت بر دل بابا؟! داغت به جگر هست وليكن جگري نيست هر چند كه هر بند تو از بند جدا شد برخيز كه باباي تو انگشت نما شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عطر تنشان عطر نسیم است انگار بوی خوش قرآنِ کریم است انگار سیمای علی‌اکبر و پیغمبر سیبی‌ست که از وسط دو نیم است انگار@hosenih@dobeity_robaey
از بهر نظاره آمده پیغمبر با ماه و ستاره آمده پیغمبر ذکر لب هر فرشته باشد انگار دوباره آمده پیغمبر@hosenih@dobeity_robaey
در باغ خدا گلی معطر دادند یا آل رسول را پیمبر دادند دیدند که دلتنگ نبی هست حسین بر دامن او علیِ اکبر دادند@hosenih@dobeity_robaey
از همان روز که افتاد به پایش پدرش تا به امروز به‌ پایِ پدرش افتاده@hosenih@dobeity_robaey
🌸 میلاد با سعادت حضرت علی‌اکبر (ع) و روز جوان، مبارک باد. از ذکرِ شهید، سینه بی‌تاب شده عکسِ شهدا در دلمان قاب شده ای نسل جوانانِ جهادی! تبریک میلادِ علی‌اکبرِ ارباب شده @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸فرخنده میلاد با سعادت و موفور السرور حضرت علی اکبر (ع) مبارک باد. گُل از نفس بهار، چیدن دارد اوصاف گُل سُرخ، شنیدن دارد با دیدن اکبرش شکفت و گفتند: خنده به لب حسین، دیدن دارد شاعر:
🌸 نزدیک است...🌸 شاید به تن خسته‌ی ما جان آمد شاید که شب غُصه به پایان آمد برخیز و محله را چراغانی کن... شاید که همین نیمه‌ی شعبان آمد@hosenih@dobeity_robaey
کرامت پیشه‌ای بی مِثل و بی مانند می‌آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب‌ها برای بیعت با او نمی‌آیند، می‌آید برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می‌آید 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شده‌ست آینه‌ی حیّ لایموت، صفاتش کسی که خورده لبِ خضر هم به آب حیاتش به غیر او که جمالش إذا تَنَفّسِ صبح است کدام نور به خورشید می‌رسد برکاتش؟ بگو به کعبه عقب‌تر بایستد که تنِ طور به لرزه آمده روزی مقابل جلواتش می‌آید او که جهان روزه‌ی سکوت بگیرد به زیر سایه‌ی نهج البلاغه‌ی کلماتش ربیع الاول و آخر... تمام سال بهار است اگر که ریشه دواند به فصل‌ها نفحاتش کسی که گفت امام ششم به او "لَخَدِمتُه" به راستی که محال است وصف کردن ذاتش در الغدیر شریک است طبق قولِ امینی کسی که بوی "وَعَجّل" می‌آید از صلواتش 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e