eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
291 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آن روزهای خوب کنار حبیب بود این روزهای آخر عمرش غریب بود از آن جماعتی که به پابوسش آمدند یک تن نمانده بود، خدایا عجیب بود در روضه‌اش برای علی گریه می‌کنم در مرکز خلافت مولا غریب بود مضطر شد آنقَدَر که به دیوار سر گذاشت “آقا میا”ی او دم اَمَّن یُجیب بود گاهی زنان غیورتر از مرد می‌شوند چون طوعه‌ای که بین لئيمان نجیب بود سر روی بام و تن پی مرکب به کوچه‌ها این هم حکایتی ز فراز و نشیب بود دیدند روی خاک، سری غلط می‌خورد این اولین سر است که خَدُّالتَّريب بود.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم  نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم  ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاه‌الرجالند  خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند  اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند  عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند   تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد  قـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد  این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود  این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود   زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد  از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد  مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم  صید بـه خـون غلطیده‌ی بـالای بامم  وقتی که خود را از عطش بیتاب دیدم  عکس لب خشک تـو را در آب دیدم  در موج خون دریای لارا دیدم امروز  از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز  انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را  خونین به چنگ گرگ‌ها پیراهنت را   انگـار ‌بینـم لاله‌های پـرپـرت را  پاشیده از هم عضوعضوِ اکـبرت را   انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران  هم تیرباران می‌شوی، هم سنگ باران   انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را  زخم گلوی شیرخواره کودکت را  انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده  داری به روی دست خود دست بریده  انگار بینم غرق خـون آیینه‌ات را  جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را   انگار بینم شمـر مـی‌آید بـه گودال  انگار بینم می‌زنی در خون پر و بال  ...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد  زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد   من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم  مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم  لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من  آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من  تنهـا نـه ایـن نامرد مردم می‌کُشندم  در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم  «میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندی  بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کارش میان معرکه بالا گرفته بود ‏شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود تنها میان مردم بیعت‌فروش شهر ‏انبوه کینه دور و برش را گرفته بود دلواپس غریبیِ امروز خود نبود ‏اما دلش به خاطر فردا گرفته بود دیدی که از ارادت دیرینهٔ حسین ‏یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود با سنگ، پای بیعت او مهر می‌زدند ‏باور نكرد... از همه امضا گرفته بود این شهر خواب بود و ندانست قدر او ‏هر شب برای مردمش اِحیا گرفته بود جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی ‏آن شعله‌ها برای همین پا گرفته بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم به غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم ز خستگی‌ست به دیوار طوعه تکیه زدم من و گرنه جز به خداوند تکیه‌گاه ندارم کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم به راه عشق تو سر می‌دهم که وای به حالم اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم... غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم... ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است سلام من به حسینی که او امام من است سلام من به مرادم به سیدالشهدا که مقتدای من و شاهد قیام من است حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم که شور عشق تو شیرینی کلام من است چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو که بی حضور تو این زندگی حرام من است اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است... غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است خوشم که عطر وصال تو در مشام من است مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست غم جدایی تو همدم مدام من است مگر که شهد شهادت به جام من ریزند که در فراق تو چندی‌ست تلخ، کام من است به راه عشق، نخستین فدایی تو منم سفیر خاص توام، این صدای عام من است به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر که در وفای تو سرلوحه‌اش به نام من است تویی منادی صوت عدالت انسان که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است چراغ زندگی من عقیده است و جهاد حسینی‌ام من و این مذهب و مرام من است... وجود پاک تو را چشم‌زخم تا نرسد دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق! در آخرین نفس این آخرین پیام من است بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد در این محیط که زهر ستم به جام من است خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد سر بریدۀ من پرچم قیام من است من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل» ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل درود باد به اوّل شهید راه حسین سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل امیر کشور دل، نایب امام حسین که سیدالشّهدا می‌کند از او تجلیل به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل ز اوج طبع «ریاضی» به مدح او بیتی نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت شود دو مصرع ترجیع‌بند من تکمیل «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش دو دست بسته به بازار کوفه می‌بینم هزار یوسف مصری اسیر بازارش اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار بُوَد تمامی خلقت به ظِلِّ دیوارش دمی گریست برای حسین دیدۀ او که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش کسی که طاعت او طوع گردن ملک است کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش ز سیّدالشّهدا لحظه‌ای نشد غافل گواه من شب تاریک و چشم بیدارش نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش هماره دیدۀ او می‌گریست بر زینب که می‌زنند در این شهر، سنگ بسیارش خدا کند که به دامان مسجد کوفه گلاب اشک فشانم به پای زوّارش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت شهادت شهدای قیام عاشورا ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت درود ما به قیام حسینی‌اش بادا که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» سفیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت درون خانۀ هانی نکشت دشمن را ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت نهان ز مردم کوفه لبش به هم می‌خورد در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت قسم به حال خوش آخرین نماز شبش نماز با او، او با نماز الفت داشت میان آن همه دشمن گریست بهر حسین به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت کنار تربت او می‌شنید گوش دلم دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش برون ز دُرج دهان ریخت دُرّ دندانش سخن ز حنجر خشک حسین می‌گوید دهان غرق به خون و گلوی عطشانش پس از گذشت زمان‌ها به گوش جان همه رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش روا نبود که با دست کفر کشته شود کسی که ثانی عباس بود ایمانش قسم به فاطمه هرگز نمی‌رود نومید کسی که دست توسل زند به دامانش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه قسم به عزم تو و رادمردی هانی قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات غریب‌تر ز شهیدان شدید قربانی بریدن سر مهمان و دعوی اسلام هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی چه می‌شود که به قبر تو و دو فرزندت کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی هماره تا که سخن بر لب است «میثم» را به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت در نگاهش كوفه‌كوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز تنهایی‌اش یاور نداشت بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت می‌چكید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت سنگ‌ها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبود سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده، به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده عید قربانت مبارک ای به قربان سرت کوفیان با کشتن من عیدشان قربان شده! نه غذایم می‌دهند این‌ها؛ نه آبم می‌دهند غم مخور! گفتم بدانی که چه با مهمان شده گیسوانم دست‌پیچ بچه‌های کوچه شد پیکرم بین گذر بازیچه‌ی طفلان شده کار من بر عکس شد با سَر، زمین افتاده‌ام.. بعدِ آن هم پایم از آویز آویزان شده صحبت از سر می‌کنند و حرف خنجر می‌زنند مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده چوبْ‌دست ابن مرجانه لبم را پاره کرد حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده از لباسی که به تن دارم خجالت می‌کشم سوختم با روضه‌ی آن پیکر عریان شده! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم در این حسینیه شهدا صف کشیده‌اند اینجا مقدس است که ما پا گذاشتیم با وحدت عقیده به کثرت رسیده‌ایم اینجا بجای واژه‌ی "من"، "ما" گذاشتیم شور و شعور ناب حسینی خویش را در خیمه‌ی عزا به تماشا گذاشتیم زانو زدیم اگرچه در این روضه‌ها ولی دل را میان کرببلا جا گذاشتیم "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است" ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم "باز این چه رستخیز عظیم است" در حرم گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است حتی خود حسین پریشان مسلم است دلداده‌ای بخاطر دلدار می‌رود "پیک امام " و "محرم اسرار" می‌رود ترسی در او ز فتنه‌ی إبن زیاد نیست با غیرت و شکوه علی‌وار می‌رود او نیز شیر بیشه‌ای از نسل هاشمی‌ست تا قلب فتنه "مسلم کرار "می‌رود در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری‌ست با شوکت و جلال علمدار می‌رود مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین آن میثمی که خود به سرِ دار می‌رود کوچه به کوچه شهر دو صدگونه فرقه را در جستجوی یار فداکار می‌رود مثل عموش خسته از اوضاع روزگار مثل عموش دست به دیوار می‌رود بر دختران آل علی گریه می‌کند هر ساعتی که بر سر بازار می‌رود مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش کوفی سراغ درهم و دینار می‌رود خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ... اشعث سراغ نیزه‌ی بسیار می‌رود تیر سه شعبه‌ی دگری می‌کند شکار بازار کوفه حرمله هربار می‌رود دارد سنان به شهر برای خریدنِ سرنیزه‌ای شبیه به مسمار می‌رود با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت بالای بام دارالاماره زبان گرفت جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست بر ظلم‌های کوفه توان نظاره نیست از این به بعد ماه تمام حمیده باش وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست اول شهید راه توأم، راضی‌ام حسین "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست" قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ... جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست این مسلخی که دور و بر کوفه دیده‌ام جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست اینجا کفن برای تو پیدا نمی‌شود جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست إرجع الی مدینه... پدر مادرم فدات إرجع الی مدینه... مجالی دوباره نیست شرمنده‌ام که نامه نوشتم بیا حسین شرمنده‌ام که نامه نوشتم بیا حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قسمت این بود تا که در کوفه تو علمدار پرچمش باشی اصلاً آنجا تو را فرستاده تا سفیر محرمش باشی کوفه دارد دروغ می گوید مردم کوفه اهل نیرنگند اولش دست می‌دهند و سپس همه‌ی شهر با تو می‌جنگند عهد و پیمان کوفیان، مسلم! مثل قوم یهود می‌شکند دل نبندی به مردم این شهر بیعت کوفه زود می‌شکند جمعیت آمده است و مسجد پُر به جماعت نماز بر پا کن مطمئن نیستم به این مردم نیتت را بیا فرادا کن همه‌ی شهر را بگردی نیست یک نفر مردِ مرد در کوفه جز خودت که غریب ماندی، نیست هیچ کس کوچه‌گرد در کوفه مثل هانی یکی دو تا شاید دیگران برق سکه را دیدند به بهای سرت طمع کردند آمدند و تمام جنگیدند اولین روضه‌خوان خودت هستی داری از بوی سیب می‌خوانی روی دارالاماره هم بروی از امام غریب می‌خوانی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از سر دارالاماره روی بام می‌دهم بر محضرت مولا سلام چشم بد از دورِ چشمان تو دور سایه‌ات بر اهل عالم مستدام کار تو با اهل کوفه شد شروع کار من در شهر کوفه شد تمام شرح حال یار تو در این دیار شد زبانزد بر زبان خاص و عام هر چه گشتم ذّره‌ای پیدا نشد در وجود کوفیان یک جو مرام در نگاه بی بصیرت‌های شهر نیست فرقی بین عامی و امام شب همه در حال بیعت با من‌اند صبح در بازارِ شمشیر و نیام از زبان تُندشان فهمیده‌ام نیست اولاد علی را احترام "یا علی" گفتم، لبم شمشیر خورد ناسزا گفتند بر مولا مدام بر سرم در کوچه آتش ریختند سنگ می‌انداختند از روی بام سر به داری قسمت من می‌شود قسمت تو بی سری در این قیام من همین مقدار می‌گویم، تو را، می‌کِشند اینجا به قصد انتقام با لب خونین تمنا می‌کنم تا کسی بر تو رساند این پیام: بین این نامردها جای تو نیست پای خود مگذار اینجا والسلام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در شجاعت، منم ابوطالب در ارادت، منم عقیلِ دگر که خدا در پیام خون خدا برگزیدم چو جبرئیل دگر سر نهادم به شانه‌ی دیوار نوحه‌ی یا حسین زمزمه‌ام گرچه در کوچه‌ها اسیر شدم من عزیزِ عزیزِ فاطمه‌ام گریه چاره نکرد دردم را وقتی از دست می‌رود چاره به خدا درد من فقط این است که زن و بچه‌ات شد آواره ای که حتی ندید همسایه سایه‌ی خواهر تو را برگرد صحبت از شام و مجلس‌آرایی‌ست وای... ناموس کبریا... برگرد تیرهای سه شعبه‌ی این قوم سه هدف دارد ای امام الناس سینه‌ی تو... سپیدی حنجر تیر سوم... سلام بر عباس ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی تو را به چشم دل، از سر دار دیده‌ام جانب مکه پر زند، جان به لب رسیده‌ام حرمت جان شکسته‌ام، در دل خون نشسته‌ام تا که به دست بسته‌ام، ناز غمت کشیده‌ام دیده به شعله دوختم، لحظه به لحظه سوختم هستی خود فروختم، عشق تو را خریده‌ام تن به قضا سپرده‌ام، منّت تیغ برده‌ام بلکه تو خنده‌ای کنی پایِ سرِ بریده‌ام تا بزنم ز زخم تن، بوسه به خاک مقدمت کوچه به کوچه می‌رود، جسم به خون طپیده‌ام از سر بام بر زمین چون تن خود نیفکنم من که ز خاک کوچه‌ها بوی تو را شنیده‌ام هست امیدم از درت، بعد تو نزد خواهرت شود کنیز دخترت، دختر داغدیده‌ام از تو جدا نزیستم، پیش رویت گریستم من سر دار نیستم، نزد تو آرمیده‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه بر سر دارم، ،میا به کوفه حسین هنوز زمزمه دارم، میا به کوفه حسین سلام من به تو ای آفتاب هستی‌بخش چراغ محفل تارم، میا به کوفه حسین نوشته‌ام که بیایی، ولی به صفحه‌ی خاک به اشک خود بنگارم، میا به کوفه حسین میان کوفه غریبانه می‌زنم فریاد امید و صبر و قرارم، میا به کوفه حسین به سنگساری مهمان به کوفه می‌کوشند امام آینه‌دارم، میا به کوفه حسین دراین دیار، به سرنیزه لاله می‌چینند گل همیشه بهارم، میا به کوفه حسین برای آن که نگردی تو بی علی اکبر دمادم است شعارم، میا به کوفه حسین نشسته حرمله درانتظار اصغر تو ببین که واهمه دارم، میا به کوفه حسین پیام آخر مسلم برای تو این است گذشته کار زکارم، میا به کوفه حسین به گریه گفت «وفایی» زمسلم بن عقیل به درد و غصه دچارم، میا به کوفه حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم به خیمه‌ی تو... نه! حتی به خویشتن نرسیدم گذشت سالی و در کاروان یوسف زهرا به چشم‌روشنی از بوی پیرهن نرسیدم به مقتل تو رسیدند و سوختند شهیدان مرا چه شد که به لبیک سوختن نرسیدم دم غروب، سراسیمه گشتم آه دوباره به آن سری که جدا مانده از بدن نرسیدم به تن لباس ریا کردم آه، یک سر سوزن به بوریای تو ای شاه بی کفن نرسیدم دوباره بر سر نی، سیب‌های سرخِ رسیده‌ست دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این چشم‌ها برای كه تبخیر می‌شود؟ این حلقه‌ها برای چه زنجیر می‌شود؟ پیراهن محرّم من را بیاورید دارد زمان هیأت من دیر می‌شود با روضۀ حسین نفس تازه می‌كنم وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود... من تازه تشنه می‌شوم و گریه می‌كنم وقتی ز گریه چشم همه سیر می‌شود... این قطره نیست آینۀ توست یا علی در اشک ما حسین تو تكثیر می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا کرامت آقا گرفته است شکر خدا که چشم همیشه حسینی‌ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بالِ فرشته است برای تبرکش اطراف چشم‌های ترم را گرفته است اینجا حسینیه‌ست ملائک نشسته‌اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریۀ ماه محرمم امروز بوی چادر زهرا گرفته است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد دل‌ربا، نرگس این باغ به شبنم باشد تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست دودِ آهِ دلِ عشّاقِ تو پرچم باشد دل حسینیه؛ نَفَس نوحه؛ تپش سینه‌زنی‌ست دم بگیریم که عمر همه این دم باشد به خدای حرم و کعبه قسم، ای حُجّاج! هر که مُحرِم به مُحَرّم شده، مَحرَم باشد آن که دارد غم عشق تو ندارد غمِ هیچ که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد خانۀ تنگِ دلم نیست شبی بی‌ مهمان لحظه‌ای نیست که دل بی غم و ماتم باشد مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد آن‌که در شیوه‌اش استاد مسلَّم باشد: «گر صفای حرم کعبه به زمزم باشد زمزم اهل صفا دیدۀ پُر نم باشد» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نه فقط حال ما پریشان است در عزایش رسول گریان است خشکسالی چشم‌مان کافی‌ست وقت وقت نزول باران است می‌روم روضه بعد هر روضه رعیتی سوگوار سلطان است من نوکر سیاه تن کردم شاه عالم به خاک عریان است کوفه مهمان نواز خوبی نیست رسم این شهر قتل مهمان است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تربتت سجاده‌ی ما را مزین می‌کند عشق تو قانون دنیا را مدون می‌کند ماه نه، خورشید نه، ما معتقد هستیم که شهر را پرچم سیاه روضه روشن می‌کند سنگ در صحنت که باشد بوسه‌گاه عالم است ارزش هر چیز را عشقت معین می‌کند حضرت دریا! بیا و به بزرگی‌ات ببخش رود اگر در پیش لب‌های تو مَن مَن می کند :: هر زمان مرثیه‌ی عریانی‌ات را خوانده‌اند چشم من پیراهنی از اشک را تن می‌کند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام ماه محرم! سلام ماه حسین! نوشته‌اند مرا سائل نگاه حسین هزار شکر که هستیم در پناه حسین نشسته‌ام که بسوزم ز سوز آه حسین سلام ما به شهی که ز صدر زین افتاد بلندمرتبه عرشی که بر زمین افتاد نیامدم به حسینیه‌اش به شوق ثواب... رساندم عرض سلامی به محض دیدن آب هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب دو بیت روضه بخوانم برای طفل رباب «ز ضرب تیر چنان دست و پای خود گم کرد که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد» سلام ما به حسین و کتیبه و علمش به استکان و به چای‌اش، به آن بساط غمش سلام ما به جگر‌پاره‌های محترمش سلام ما به علی‌های درهم حرمش... که هر دو خیمه رسیدند با اگر اما یکی به روی عبا و یکی به زیر عبا سلام ما به حسین و عقیله خواهر او که خواند خطبه کنار سر مطهر او سلام ما به حیا و به صبر همسر او گرفت بوسه‌ی تلخی به زحمت از سر او سلام ما به سری که به این و آن دادند که حق دختر او را به خیزران دادند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مکر کوفی نظام می‌گیرد تیغ را از نیام می‌گیرد آفت بی بصیرتی دارد کشته‌ها از قیام می‌گیرد دل دوباره به سکه‌ها دادند! فتنه دارد قوام می‌گیرد شکم بندگان دنیا را لقمه‌های حرام می‌گیرد عُمرسعد از عُبیدالله قولِ جاه و مقام می‌گیرد شمر از شیخِ جاهل این شهر حُکم قتلِ امام می‌گیرد نیزه‌سازی حریص، مزدش را نرخِ بازار شام می‌گیرد حرمله بین حُجره‌ها قیمت از کنیز و غلام می‌گیرد زخم صفین و نهروان انگار کربلا التیام می‌گیرد کوفه با کشتن سفیر تو از علی انتقام می‌گیرد کاش می‌شد مدینه برگردی! دل به یادت مدام می‌گیرد غصه‌ی خواهرت به جانم ریخت! کوچه را ازدحام می‌گیرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در کوچه باغ‌ها خبری از بهار نیست بر شاخه‌ها، نشانه‌ای از برگ و بار نیست هجده‌هزار نامه برایت نوشته‌اند اما به خط هیچ کدام اعتبار نیست هر چه نوشته‌اند، دروغ است جان من! در این بلاد، عاشق چشم انتظار نیست نقشه کشیده‌اند برای گلویتان قتلم عزیز فاطمه پایان کار نیست قتلم عزیز فاطمه آغاز ماجراست برگرد از این مسیر، دلم را قرار نیست در وا نمی‌کنند روی میهمان خویش انگار قحطی است! کسی سفره‌دار نیست ای باغبان گ! عطش به کمینت نشسته است جای شکوفه‌های تو این خارزار نیست از آب هم مضایقه دارند کوفیان بر تشنه‌کام دادن آب افتخار نیست می‌ترسم از خیانت این کوفه‌ی خراب در راه یاری‌ات قدمش استوار نیست از یاد برده است وفای به عهد را ! برگرد که مقید قول و قرار نیست بعد از علی چه بر سر این شهر رفته است؟! برگرد که غریب‌کشی ننگ و عار نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e