eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
335 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همواره صر‌یح و منجلی می‌گفتی از ‌سرّ ‌حمایت از ولی می‌گفتی @hosenih پهلوی تو ‌را ‌شکسته بودند اما در هر دم و بازدم «علی» می‌گفتی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با سوختن شام وصالش را سحر كرد مارا غم پروانه خيلي خونجگر كرد مشتاق شمعى ، عاشقى را هم بياموز بايد كه گاهى مثل پروانه خطر كرد @hosenih عمدا مرا پيش رقيبان كم محل كرد ديدار او خون دلم را بيشتر كرد صدبار گفتم دوستت دارم ولى او هر دفعه من را به طريقى دست بسر كرد ديروز جا افتادم از ذكر قنوتش آخر چه شد از بردن نامم حذر كرد @hosenih ديشب بنا بود از خودش با من بگويد ديد از خودم نگذشته ام صرف نظر كرد گفتم چه ميخواهى ز جانم گفت جانت هركس فداى من نشد خيلى ضرر كرد من كه نميدانستم او دارد مي آيد خيرش قبول آنكس كه من را هم خبر كرد @hosenih يا سنگ خورده يا سرش بر سنگ خورده هر كه شبى از كوچه ی ليلى گذر كرد مثل زليخا هيچكس تاوان نداده كفاره اش را داد كارى هم اگر كرد نازى بكش ، كارى بكن ، چيزى بياور حالا چه ديدي شايد ايندفعه اثر كرد @hosenih راهم كه كج شد عاقبت راهى نشان داد قربان آنكس كه مرا از ره بِدر كرد مديون آن رندم كه اشكم را درآورد دلسوز تر بود آن كه من را ديده تر كرد اشكم در آمد گريه كردم او دلش سوخت خاكى كه دادم را خودش تبديل زر كرد @hosenih ميل مدينه داشتم كربُبلا داد مادر مرا نذر حسينش دربدر كرد از فاطمه جز مادرى كردن نديدم من را خريد و وقف غمهاى پسر كرد چه مادرى ، هم پهلويش ، هم بازويش را پاى على او محسنش را هم سپر كرد @hosenih تنها همينقدر از غمش فهميده ام كه با مادر ما هرچه كرد آن ميخ در كرد نه ، نه ، نه تنها فاطمه افتاد نه ، نه خيبرشكن را ميخ در ، زير و زبر كرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زمین بدون تو گم می‌کند بهارش را گرفته است جهان از تو اعتبارش را به جز تو هیچ کسی موقع مناجاتش نبرده است دل آفریدگارش را @hosenih خدا به خاطر تو خلق کرد دنیا را سپس‌ سپرد به دست تو اختیارش را چه بنده ها که خدا آفریده است ولی عیان نمود فقط با تو شاهکارش‌را هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده ست به قول مرشد ما، بسته است بارش را @hosenih تو را زدند و علی‌مانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید،ولی‌کاش بعد‌از این دیگر میان شعله نبیند کسی نگارش را خوش است‌چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علی‌کرده روزگارش را @hosenih به فرض کل درختان قلم شوند،_قلم چگونه وصف کند حُسن بی شمارش را برای آدمیان جا نمانده ،وقتی‌که احاطه کرده هزاران ملک مزارش را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بزرگ مدينه بزرگ همه دعاى قنوت شب فاطمه بيا خانه را آب و جارو زدم به عشقت خودم پشت در آمدم @hosenih خودم آمدم تا سلامت كنم به جاي همه احترامت كنم بيا احترامت فقط با من است جواب سلامت فقط با من است تو خورشيد زهراى اين خانه اى عزيزم تو آقاى اين خانه اى @hosenih مهياي تو خانه را ساختم علي جان بيا سفره انداختم بيا سير امشب نگاهت كنم تماشاى اين روى ماهت كنم نگاه تو را از خدا خواستم من از دار دنيا تو را خواستم @hosenih تمناى دستان سرد منى تو دلگرمى من ، تو مرد منى بيا چاره ی حال پروانه كن كمى گيسوان مرا شانه كن اگر گيسوانم بهم ريخته كمى كارِ خانه سرم ريخته @hosenih سرم را اگر پيش تو بسته ام اگر گريه كردم ، كمى خسته ام خيال تو راحت رويم زرد نيست اگر گريه هم كردم از درد نيست كه اينگونه دلگير كرده تو را؟ چه كس اينچنين پير كرده تو را؟ @hosenih به امر پيمبر عمل ميكنى بميرم كه زانو بغل ميكنى ببينم تو را روبراهى علي؟ بميرم برايت الهى علي غمت را روى شانه ام برده ام نگو از غريبى مگر مرده ام؟ @hosenih مدينه اگر نيست ، گريان تو من و بچه هايم به قربان تو به دنيا پرستى عمل ميكنند شنيدم تو را كم محل ميكنند اگر بى قرارى ، به مسجد نرو اگر غصه دارى ، به مسجد نرو @hosenih كنار من و بچه هايت بمان همينجا نماز جماعت بخوان تو مولاى والا مقام منى بدان تا قيامت امام منى اگر چه در خانه ات هم شكست على خانه ی تو بهشت من است @hosenih يل خيبر اينقدر گريه نكن جلوى در اينقدر گريه نكن من از اشك مردانه دق ميكنم همين گوشه ی خانه دق ميكنم مگر مرده باشم تو گريه كنى زمين خورده باشم تو گريه كنى @hosenih تو به حد كافى پريشان شدى همان كوچه بس بود گريان شدى زمين خوردن من فداى سرت كتك خوردم اصلا فداى سرت بر آن خون ديوار خيره نشو به تيزى مسمار خيره نشو @hosenih به جان على پهلويم بهتر است عزيز دلم بازويم بهتر است تو حرف از مدينه شنيدى على سر من خجالت كشيدى على حلالم كن از غم شكستى على تو از فاطمه راضى هستى على؟ @hosenih جواب كسى را نده هرچه گفت ببين رفتنى ام به زحمت نيفت نمى مانم اينقدرها همسرم بزودى از اين كوچه ها مي پرم همين صبح تابوتم آماده شد لباس حسينت هم آماده شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت خدا بالا گرفت باغبان با غنچه ی پرپر نمی دانم چه کرد @hosenih از صدای ناله ی زهرا مدینه گفت آه این صدا با ساقی کوثر نمی دانم چه کرد سینه ی دخت نبی آیینه ی وحی خداست با چنین آیینه میخ در نمی دانم چه کرد بر سر یک بانوی تنها، چهل نامرد ریخت این ستم با فاتح خیبر نمی دانم چه کرد @hosenih فاطمه دنبال حیدر زینب از دنبال وی مادر افتاد از نفس دختر نمی دانم چه کرد دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست دست های بسته ی حیدر نمی دانم چه کرد با نگاه دو کبوتر بچّه ی بی بال و پر در میان دشمنان ، آذر نمی دانم چه کرد @hosenih سالها «میثم» ، علی در خانه ی بی فاطمه بی کس و تنها و بی یاور نمی دانم چه کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بمان عزيز دلم همسرم بمان زهرا بمان وديعه پيغمبرم بمان زهرا بمان كبود شكسته پرم بمان زهرا بدون تو چه مى آيد سرم بمان زهرا بخند ، اين همه گريه براى رفتن نه بخاطر دل زينب بخاطر من نه @hosenih چقدر خوب كه ديگر ، خودت بلند شدى بخاطر دل حيدر ، خودت بلند شدى پس از سه ماه ز بستر ، خودت بلند شدى چقدر خوب دم در ، خودت بلند شدى بلند ميشوى اما زپا تو ميفتي هنوز راه نرفته چرا تو ميفتي؟ @hosenih سه ماه رفته و سر درد تو كه خوب نشد دوا نداشت مگر درد تو كه خوب نشد ز بعد كوچه كمر درد تو كه خوب نشد بس است ديده تر درد تو كه خوب نشد امان براي تو اين خانه از گزند نداشت مرا ببخش مدينه شكسته بند نداشت @hosenih هنوز هست به یادم خبر که می پیچید میان خانه در شعله ور که می پیچید به سوی تو لگد چهل نفر که می پیچید به سمت پهلوی تو میخ در که می پیچید تو را چگونه ز دستش خلاص میکردم فقط به تیزی میخ التماس میکردم @hosenih شرار کینه همین که به گلشنم افتاد همین که با لگد مردها، زنم افتاد نگاه من به تو در وقت رفتنم افتاد تو را زدند و طنابی به گردنم افتاد براى اينكه به زخم دلم نمك بزنند براى اينكه تو را بيشتر كتك بزنند @hosenih اشاره کرد که قنفذ تو بی بهانه بزن بیا مغیره کمک کن تو تازیانه بزن نترس دست علی بسته شد به شانه بزن به بار شیشه ی زهرا تو وحشیانه بزن به سنگ غم محکت زد نرفته از یادم کنار من کتکت زد نرفته از یادم @hosenih صدا زدم نزنیدش، نزن نزن نامرد تمام عمر مراپیش من نزن نامرد حرام زاده تو سیلی به زن نزن نامرد نزن به پیش نگاه حسن نزن نامرد میان این در و همسایه پشت پا خوردی حلال میکنی ام ضربه بی هوا خوردی @hosenih ببخش قلب صبورت شكست فاطمه جان ببخش كوه غرورت شكست فاطمه جان همينكه حرمت نورت شكست فاطمه جان به كوچه تنگ بلورت شكست فاطمه جان چقدر فكر منى فكر اين پرت هم باش به فكر موي پريشان دختر هم باش @hosenih تورم دهنت حرف کربلا میزد به زینب و حسنت حرف کربلا میزد نظر به پیرهنت حرف کربلا میزد شمارش کفنت حرف کربلا میزد چه شانه ای دم آخر زدی تو مویش را چه قدر بوسه زدی گودی گلویش را @hosenih عزيز كرده تو كربلا سنان هم خورد ميان معركه او سنك بى امان هم خورد كنار نعل، لگدهاى اين و آن هم خورد حسين تشنه لبت نيزه از دهان هم خورد حسين تو ته گودال رفت و گير افتاد كفن نداشت و روى تنش حصير افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ز سوز سينه و از گريه‌ی شبانه بگو بخوان ز فصل خزانی که در بهار شده و باز دم بزن از روضه‌های جان‌فرسا غرور زخمی مردی که لکه‌دار شده @hosenih نگو که حرفی از آن سينه‌ی شکسته بزن هميشه گفته‌ام، اين‌بار ... نه نمی‌گويم اگر اجازه دهی در روايت يک ياس کلامی از در و ديوار ... نه نمی‌گويم @hosenih نخواستم که برای تو روضه بنْويسم من از بهار نوشتم، ولی خزان آمد مپرس واقعاً اصلاً خودم نمی‌دانم چطور پشت در خانه يک جوان آمد @hosenih از اين به بعد خودت روضه را مجسم کن همين که فاطمه افتاد، دست من لرزيد رسيد کار به جايی که ياس پرپر شد قلم فتاد و حرفم به آخرش نرسيد @hosenih اگر به وسعت دريا ز چشم خون بارم هنوز هم همه‌ی درد را نمی‌فهمم گذاشته سر خود را به شانه‌ی ديوار سکوت نيلی اين مرد را نمی‌فهمم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تیشه به نخل باغ امیدم دگر زدند در عرش شعله بر دل و جان پدر زدند دیگر خوشی زخانه ی ما پا کشید و رفت غمها فقط به خانه رسیدند و سر زدند @hosenih با بودن تو زندگیم روبراه بود آخر تمام زندگیم ام را نظر زدند بردار سر زخاک و ببین کودکان تو ناله ز ماتمت همه شب تا سحر زدند دیدند ناکسان که همه لشگرم تویی ازمن تو را گرفته به جانم شرر زدند @hosenih از ره رسید قنفذ و من آه میکشم کو با مغیره بر تن تو بیشتر زدند گیرم تو را زدند در آن کوچه ها ولی دیگر چرا مقابل چشم پسر زدند یارب چگونه زنده بمانم که دیده ام تا حد مرگ فاطمه را پشت در زدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت باید که پای این مصیبت از جگر سوخت ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت @hosenih خورشید حیدر آتشی بر جانش افتاد از سوز آن آتش ستاره با قمر سوخت ذکر لبش در پشت در یا مرتضی بود با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت مادر درون آتش نمرودیان رفت آری ولی در گوشه ی خانه پدر سوخت @hosenih با یک لگد افتاد در بر روی زهرا آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت دیگر نباید زد به بالش تازیانه پروانه بی جان است در آتش اگر سوخت این شاخه ی طوبای پیغمبر ثمر داشت فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت @hosenih اجر رسالت را ادا کرده است امت مادر درون خانه در پیش پسر سوخت آن روز کل اهل بیت آتش گرفتند قطعا غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جذبه از یاقوت و گوهر میرود سورۂ اخلاص و کوثر میرود زجرها دیده ست اما غرق شوق؛ محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود @hosenih لرزه می افتد به جانِ مرتضی(ع) هر زمان که جانبِ «در»... میرود گرچه خوانده مجتبی(ع) أمن یُجیب خوب میداند که آخر میرود... نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و دیگر از آغوش بستر میرود @hosenih با چه حالی حضرت دارالشّفا مضطر و بشکسته پیکر میرود از دو چشمش اشک جاری میشود تا که زینب(س) سمتِ معجر میرود روضه بر پا میشود وقتی حسین(ع)؛ تشنه در آغوش ِ مادر میرود! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟ گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب کمکم کن که به محراب نمازم بروم تا به آرامگه راز و نیازم بروم @hosenih گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز من به سجده برسم کار تمام است عزیز تا به محراب بیاید دل من غوغا شد چند باری وسط راه نشست و پا شد تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد @hosenih در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد @hosenih بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد مادرم باز مرا در بغلش می گیرد تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش با چه شور و شعفی باز دویدم سویش @hosenih نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت @hosenih چقدر در وسط دود تنش می لرزید وقت برداشتن نان بدنش می لرزید تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست به روی دست خودش دسته ی جارو را بست بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من گفت: باید که بشویم حسنینم را من @hosenih آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست آب می ریخت حسین و حسنش را می شست لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد @hosenih رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پس از سه ماه به او چشمِ کودکان اُفتاد بلند شد برود راه ، ناگهان اُفتاد پس از سه ماه به سمتِ تنور خود را بُرد پس از سه ماه چه شد که به فکرِ نان اُفتاد @hosenih پس از سه ماه کمی خانه آب و جارو شد رسید تا که دَمِ در در آستان اُفتاد چهار کودکِ خوشحال را خودش می‌شُست اگرچه در بدنش دردِ بی امان اُفتاد غذا که پخت خودش ، فضه سفره را انداخت دوباره لقمه‌ی او دستِ این و آن اُفتاد @hosenih ولی نشد که فقط لقمه‌ای خودش بخورد چقدر فضه صدا زد که از دهان اُفتاد میانِ بسترِ خود رو به قبله شد خانم کشید پرده به رو روی نیمه جان ، اُفتاد همینکه مادرِ پروانه‌ها دو چشمش بست همینکه ناله‌ی طفلان در آشیان اُفتاد @hosenih دوید از دلِ مسجد به خانه ، سلمان دید که چند مرتبه آقا نفس زنان اُفتاد جماعتی که زنش را زدند می‌دیدند چقدر روی زمین با سر آسمان اُفتاد غروب از رویِ تل دخترش به پایین رفت اگرچه تا دل گودال از توان اُفتاد @hosenih نگاه کرد نگاهش در آن شلوغی بر... عصا ، سنگ ، تبر ، دشنه‌ ، سنان اُفتاد گرفت چادرِ او زیرِ پا زمین خورد آه سرِ برادرِ او دستِ شامیان اُفتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih