eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
291 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دلی‌که در‌تب‌وتابت نسوخت جز گِل نیست سری که پای رکابت ، نـبود عاقل نیست به اوج ِ مدح تو ، دستم نمی رسد هرگز هنوز درک من از وصف عشق کامل نیست @hosenih تو عاشـقانه ی من را ، برای ِ خود بردار ... اگر چه مثل غزل های خوب بیدل نیست به زخم ِ شعر من آقا کمی نمک بزنید ... قصیده های من اصلاً ردیف دعبل نیست قبول ، اینکه جگر پاره گشته ای از سم قبول اینکه سمی بدتر از هلاهل نیست کشـید خـواهـرتان رنـج "سـاوه" را اما … به شام ِ داغ دل عمه ات معادل نیست هزار روضه اگر روضه خوان بخواند باز شبیه روضه‌ی شامات‌و‌ زخم محمل نیست به حرمت و عظمـت ، آمدند " بیت النور" به دست دختر زهرا ، ولی سلاسل نیست کنار جسم حسین تو خنده می کردند… کنار نیزه که جای ِ ، کشیدن کل نیست خوشم که رأس تو را ، از قفا کسی نبرید خوشم که حنجره ات زیر تیغ قاتل نیست عزیز فاطمه " شَـیـبُ الخـَضیـبٖ " افتاده خوشا که روی شما "بِالدِما مُرَمِّل" نیست قسم به سوز دل مادرت که ظرفیتِ مصائب سر بر نیزه در مقاتل نیست @hosenih ( بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ) نه سوز این غزل اصلأ شبیه مقبل نیست عروض و وزن غزل را به هم زدی گفتی «_ اِنْ کُنـتَ بٰاکِیٱ فَبُکـٰا ٕ ٌ عَلَیَ الحُسَین _» شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای نسیمِ کویِ دلبر!، جرعه‌ای جانم بده! تشنه‌ی نورم، بیا، اذنِ خراسانم بده! ای که سامان می‌دهی، کارِ تمامِ خَلق را ! بی‌سر و سامان شدم از هجر، سامانم بده! @hosenih زائری دلخسته‌ام...، سویت، پناه آورده‌ام زائری دلخسته‌ام...، در صحن، اسکانم بده! من مسلمان‌گشته‌ی دستانِ پرمهرِ توام ای امامِ مهربانِ طوس!، ایمانم بده! ای دوای دردمندان!، یا علی موسی‌الرضا ! دردِ من، اندوهِ هجران است، درمانم بده! @hosenih تو کریمی! تو عطوفی! تو رئوفِ هشتمی! این کمِ من را نَبین اصلاً...، دوچندانم بده! یا رضاجان!، جان بده، این جان دگر بر لب رسید یا به دردِ هجر، پایان...، یا که پایانم بده! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رضا که بین خراسان، صدای او پیچید میان کوچه زمین خورد و پای او پیچید شرار زهر، خودش را روی جگر انداخت امام ما تک و تنها عبا به سر انداخت به حجره، بی نفس و قدخمیده آمده بود دراین مسیر، کشیده کشیده آمده بود @hosenih گلیم خانه ی خود را کنار اگر زده است به کربلا دل زارش دوباره پر زده است سرش به دامن خاک و تنش به تاب افتاد جواد آمد و چشمش به ظرف آب افتاد جواد آمد و دردش، دوسه برابر شد گریز روضه او روضه های اکبر شد حسین، بوسه به خون، لخته های اکبر داشت ولی جواد، ز لعل پدر، سبو برداشت میان طوس رسیده به داد او پسرش میان طوس نپیچید در حرم خبرش به هم نریخته با یک اشاره پیکر او به هم نریخته خواهر، کنارِ پیکر او خلاصه بی کس اگر مانده، دست و پا نزده کسی به صورت او مُشتِ بی هوا نزده رضا شهید شد اما سرش نرفت از دست ستون پیکر او زیر چکمه ها نشکست لبش اگرچه ترک خورده، نیزه بینش نیست کسی مزاحم ذکر حسین حسینش نیست @hosenih فدای آنکه به روی تنش غم ازل است هزار و نهصد و پنجاه ضربه، لااقل است فدای آنکه گلویش به درد دشمن خورد ز پشت، ضربه بی نظم و نامعین خورد زغارت تن او کسب و کار، سکه شده فدای آنکه سرِ وقت، تکه تکه شده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه می شد از شب تنهایی من نور رد می شد مسیر خانه ام از کوچه سرشور رد می شد چه می شد بودم آن روزی که مولایم ز نیشابور رد می شد به اینها زیر باران فکر می کردم …خیابان در خیابان فکر می کردم دلم رفت و دلم برگشت…دلم با هر قدم برگشت در این حال و هوا ناگاه سرم  سمت حرم برگشت @hosenih به من باب الجواد آغوش بازش را نشان می داد و گنبد روی دوش پنجره فولاد دستش را تکان می داد     حرم لبریز زایرها     مسافرها     مجاورها     گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها     یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها     یکی در آفتاب داغ شالی کار می کرده    یکی یک سال پای دار قالی کار می کرده     و حالا هرکدام آرام زبان وا کرده در این ازدحام     "  ببین این دست پینه بسته را آقا     ببین این شانه های خسته را آقا     به بیخوابی دوچشم خویش رامجبور کردم من     به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم من     نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را     به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را     یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت     یکی بالای گلدسته اذان میگفت     صدا پیچید در صحن و حرم، گویا درو دیوار با انصاریان میگفت:     "اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی…"     .    یکی بغض میان آه را میگفت     یکی هم خستگی راه را میگفت     جوان زایری در گریه هایش"آمدم ای شاه"  را میگفت     خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، دلگیر حرم هستند    همانهایی که جاماندند و حالا پای تصویر حرم هستند   یکی یاد رواق افتاده تنهایی   یکی بیمار و حالا در اتاق افتاده تنهایی دلش میخواست نایی داشت جوانتر بود و پایی داشت میان این همه زائر دلش میخواست جایی داشت... کنار حوض گوهر شاد وقتی حرف آب آمد دو سه بیتی که خواندم برلبم جانم رباب آمد زیارت آخرش شد اول روضه ،سفر کردم به سمت مقتل روضه @hosenih حسین آمد، به هم گفتند که شمشیر آورده ولی نه روی دستش کودک بی شیر آورده از این سو یک نفر نیزه،یک نفر شمشیر ،آن هم تیر آورده  میان نیزه ها،شمشیره ها،از میان تیرها،تیر سه شعبه دست بالاکرد دهان چله را وا کرد،خودش را در میان دندان کمان جا کرد سفیدی گلو را تاکه پیدا کرد،چنان خود را کشید و داد پیچ و تاب یک لحظه که تا پرتاب شد کودک پرید از خواب یک لحظه... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشکیم در این حرم سرازیر شدیم زیر علمت سینه زنان پیر شدیم ما را به غذای حضرتی حاجت نیست عمریست سر سفره تو سیر شدیم شاعر: @dobeity_robaey
عشق ، قافیّه در ردیفِ رضا ماه و خورشید در صحیفِ رضا در صفا و کرامت و احساس در جهان کیست همردیفِ رضا ؟ وَ یقیناََ براتِ کرب و بلا میرسد هر دم از مُضیفِ رضا جبرئیل آمده برایِ شفا رو به رو مضجعِ شریفِ رضا لقبش یاورِ ضعیفان است من کی‌ام؟ بنده‌ی ضعیفِ رضا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خشک و زردم ، بدون برگ و برم نیستی ، نیستی و در به درم اُف بر این آب و خاکِ دور از تو آه از زندگی بدون حرم @hosenih نیست فرقی میان روز و شبم زنده ام بی تو ، سخت در عجبم لبم از بوسه بر تو منع شده چند تبلخال مانده روی لبم جان ما بی حبیب افتاده درد دست طبیب افتاده آه اقا ، امام هشتم ما در خراسان غریب افتاده ما که افسرده و عبوس شدیم غرق دنیا شدیم و لوس شدیم کربلایت اگر نمی آییم لنگ امضای شاه طوس شدیم @hosenih باز اقیانوس دل کویر شده گره ای باز کن که دیر شده سالها بعد شام یک نفر از خاندان شما اسیر شده © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکرخدا که باده و میخانه بسته نیست بر ما ورودی این آستانه بسته نیست بسته شود ورودی هر خانه ای ، ولی هرگز ورودی در این خانه بسته نیست @hosenih اینجا که آمدی همه حرف از کرم بزن باب ِ ملاطفات کریمانه ، بسته نیست وارد شـویـم عـین گـدا ، غـرق اضـطرار جاییکه ‌موهـبات‌ ‌ملـوکانه‌ ، بسته ‌نیست سلطان خودش رسید و گداخانه باز کرد... پس جیره و مواجب شاهانه ، بسته نیست درهای استجابت و رحمت ، در این حرم از لطف شـاه ِ دلبر و فـرزانه ، بسته نیست مشهد محل رفت و آمد خیل ملائک است بر آهـو و کبـوتـر و پـروانــه ، بسته نیست یـا ایهـا الرئــوف ، شـمـا گفـتـه ایـد کـه ... این در به هر غریبه و بیگانه ، بسته نیست در پشـت ِ باغ ِ پنجـره فـولاد ِ این حرم یک لحظه موهبات مسیحانه ، بسته نیست @hosenih اینجا وفور ِ فیض ‌و فراوانی است چون ... زلفـی که ریخـته به سر شـانه ، بسته نیست ما گریه می‌کنیم روضـه‌ی یابن‌الشبـیب را... فیض ِ بکاء ُ و‌ مرثیه بر ما‌ نه ، بسته نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر در كه از شميم حريمت معطر است دروازه‌ی بهشت، گمانم همان در است آنقدر جمعيت حرمت را گرفته كه ترديد ميكنم نكند صبح محشر است @hosenih پايينِ پا، قدم به قدم، اشكِ زائران بالای سر، نفس به نفس، هی كبوتر است با نيت شفا، كه لب از آب، تر شود انگار كن كه منبع آن، حوض كوثر است از معجزات پنجره فولاد بگذريم "كز هر زبان كه ميشنوم نا مكرر است" @hosenih من آه ميكشم، تو گره باز ميكنی در اين حرم، نخواسته‌ها هم مقدر است دوريم و دوستيم...صبوريم و عاشقيم هركس كه دوورتر، بخدا مبتلاتر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای زائری چون من که محتاج دعا باشد چه جایی بهتر از یک گوشۀ صحن و سرا باشد؟ مکن هرگز ملامت آنکه آمد دست خالی را که پیشِ شاهِ عالم ؛ دستِ پر رفتن خطا باشد @hosenih اگر ماننـــــد سلمانیِ حضرت با وفا باشی نمیخواهی متاعی را ز او ؛ حتی طلا باشد برای پر زدن تا آســــــــمانِ هفتــــــــــــم دنیا چه ذکری بهتر از سلطان علی موسی الرضا باشد فلج بود و زیارت کرد و برگشت از حرم اما بدون آنکه در دستش نشانی از عصا باشد به یک یابن الشبیبت حفظ تعظیم و شعائر شد بدینسان گریه کردن هر کجا باشد بجا باشد حصیر حجره ات را جمع کردی ؛ خادمت فهمید گریز روضه ات باید به دشت کربلا باشد شده خاکی تنت مانند او آقا ؛ ولی باید برای مثل او بودن ؛ کفن از بوریا باشد @hosenih برای آن که در گودال خود در فکر خواهر بود چگونه زینبش در بین چندین بی حیا باشد؟ اگرچه قافیه تکـرار می گردد ولی بهتـر ک پایان غزلهایــم رضـا باشد رضا باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود شاعر: مرحوم آیت الله @dobeity_robaey
یابن الحسن (عج)... روز آخر، حلال کن ما را ‌مستحقِّ وصال کن ما را شاعر: @dobeity_robaey
ما روز را همین که به عشق تو شب کنیم يا اينكه گاه نام تو را ذكر لب كنيم شکريست که به نعمت داغ تو گفته ایم کاری نکرده ایم که مزدی طلب كنیم نگذاشتی که در دل گودال دق كنيم بگذار لااقل ز غمت گاه تب كنيم ما احترام روضه تان را نداشتيم جان می دهیم بلکه کمی هم ادب کنیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار به روی دخترت افتاد یارسول الله * چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟! درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟! سه روز بعد شما استخوان سینه شکست * پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ که پر کشید پرستو نیامده از باغ شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ * برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او به روز حشر نخستین محاکمه مانده * ندید چشم فلک رحمت نگاهش را ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را اگرچه منزلتش هم طراز معصوم است هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را * دل امام زمان در مصیبتش خون است هر آن که حرمت او را شکست ملعون است تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا در آستانه ی بیت بتول مدفون است شاعر: @dobeity_robaey
باز هم بوی دود می‌‌آید فتنه‌ها باز شعله‌ور شده‌اند مصطفی رفت و امتش دور خانه‌ی فاطمه چه شر شده‌اند باز کردند دست شیطان را بند بر دست پنج‌تن بستند جانشین پیمبر است علی دست او را چرا رسن بستند @hosenih آه این خانه؛ خانه‌ی وحی است گرد این خانه حرف بد نزنید باردار است مادر سادات بر در خانه‌اش لگد نزنید ناله‌ی گل ز پشت در آمد ای‌پدر، ای محول‌لاحوال ساقه‌ام را شکست امت‌تو غنچه‌ام شد به زیر پا پامال مرتضی را کشان‌کشان بردند چشم زینب ز بهت وا مانده فاطمه رفت در پی حیدر رد خونی از او بجا مانده @hosenih رد‌خون دید زینب مضطر رد‌خون از زنی پسرمرده لحظه‌ای می‌رسد که طفل‌رباب شیر از تیر حرمله خورده رد‌خونی که در هوا پخش است رد‌خونی که از عبا می‌ریخت باورش سخت، سخت‌تر آن‌که خون اصغر ز نیزه‌ها می‌ریخت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درحنجره اش صدای تو می شکند مردی که فقط برای تو می شکند در خورده به پهلوی تو اما بی بی پهلوی علی به جای تو می شکند شاعر: @dobeity_robaey
از روی دَر رَد می شد و با طعنه می گفت خاموش دارم می کنم من شعله ها را..!!! شاعر: @dobeity_robaey
در شعله ور شد ، وای اگر دیوار هم باشد بر روی درب سوخته مسمار هم باشد حالا تصور کن میان آن در و دیوار با بار شیشه بانویی بی یار هم باشد @hosenih گل با نسیم کوچکی آسیب می بیند ای وای اگر دورش هزاران خار هم باشد شد تازیانه حق آن که در قنوت شب روی لبش الجار ثم الدار هم باشد دستی که سنگین است تاثیرش دو چندان است با این نظر حتما دو چشمش تار هم باشد زهرا زدن داغی عظیم و سخت سنگین است سنگین تر این که حیدر کرار هم باشد قنفذ چنان زد بازوی زهرا ز کار افتاد دیگر چه سازد آن که خانه دار هم باشد @hosenih کوچه ، شلوغی ، داغ مادر ، شد سبب روزی دختر اسیر کوچه و بازار هم باشد از این همه ظلم و جسارت سخت تر این است ناموس حق در مجلس اغیار هم باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است @hosenih گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم بی حیایی من آخر کار دستم داده است به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است در تمام سالها من فکر خود بودم ولی او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است @hosenih فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است @hosenih از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است @hosenih شانی از تربت ارباب فراتر دارد خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد @hosenih من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد @hosenih این روزها که میدید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم) مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر... سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر @hosenih هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر @hosenih بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ثانی شرر بر قلب احمد تا ابد زد آتش به ببت وحی از روی حسد زد (لاتَرفَعوا اَصواتَکُم) گفتم ولی باز هم بر سر من داد زد هم حرف بد زد @hosenih گفتم برو من داغدارِ مصطفایم با میخ در بر سینه من دست رد زد بغض علی را داشت در دل بی مروت تا گفت زهرای تو (یا حیدر مدد) زد بر در نهادم دست و ،خود را پس کشیدم فهمید بارِ شیشه دارم با لگد زد @hosenih هر کس که دستش میرسید بر من ، که میزد قنفذ به جای هر که زهرا را نزد ، زد نامردتر از این مغیره من ندیدم دستم شکست از بس که این نامرد بد زد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مظلومه ای مانند او غربت ندارد از بس بلا دیده ست ، عافیت ندارد نامش‌غریب‌است وعزایش‌هم‌غریب است ما روضه میگیریم... جمعیت ندارد مثل عمو عباس باب الحاجت است او اینجا نباشد هر کسی حاجت ندارد اشکی که می ریزیم بر داغ سکینه با ارزش است اینقدر که ، قیمت ندارد ما در ربیع الاولش هم روضه داریم حرف‌ کج اندیشان اهمیت ندارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e