eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
291 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شعله آه مرا هر دلی ادراک کند دود آن رخت عزا بر تن افلاک کند یوسفی بود مرا پیرهنی باقی ماند تا که تشریح غم سینه صد چاک کند @hosenih جان اگر هم بدهم پیرهنش را ندهم کاش یارم به همین جامه مرا خاک کند دست از چاک گریبان نکشیدم بی او کاش دستش برسد اشک مرا پاک کند بی رمق خسته دویدیم به غارت نرویم صید را دیدن صیاد چه چالاک کند @hosenih سر او را که شکستند شکستم من هم آیینه می شکند جامه اگر چاک کند خیزران بود و لب و آیه تطهیر شراب یاد آن مرثیه خون بر جگر تاک کند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
افتاده ام به بستر بی سایبان حسین از خواهر تو گریه گرفته امان حسین در زیرآفتاب، سرت را بریده اند در زیر آفتاب، به رویت دویده اند دارم حساب می کشم از قطره های آب تو سوختی و صورت من سوخت بی نقاب ماندی سه روز بی کفن و بوریا حسین اصلاً عوض کنیم سر بحث را حسین.... @hosenih من سختم است پیش تو این روز آخری از این همه گلایهء خواهر برادری یاد تو هست مادرمان بستری که شد... رخسار او کبودی و نیلوفری که شد... دارم شبیه او پی تابوت می روم با این پر شکسته به لاهوت می روم این روزها که سینهء من تنگ میشود خیلی دلم برای حسن تنگ می شود ای کربلای من سفرم را چه می کنی؟ داغی که مانده بر جگرم را چه می کنی؟ من را ببخش وقت زیارت نمی شود دیگر کسی شبیه تو غارت نمی شود میخواستم ضریح تنت را بغل کنم یکبار جسم بی کفنت را بغل کنم جانم به وصل عشق تو با سوختن رسید این پاره های پیرهنت هم به من رسید از آن غروب، رنج اسارت کشیده ام از زیر تیر و نیزه، کنارت کشیده ام رفتی و گوش ما همه بی گوشواره شد عمامه رفت و معجر مان پاره پاره شد سنگت زدند بر سر نی، مرد و زن حسین از هر دو سنگ، خورده یکی هم به من حسین اصلاً چه شد که قسمت آن دیگری شدی بین تنور رفتی و خاکستری شدی ای وای از رباب، که جانش به لب رسید هرجا که رفت، حرملهء بی ادب رسید پیشانی ام شکست و وضویم جبیره بود بازارهای کوفه پُر از چشم خیره بود وقت قمار، پای سرت شرط کرده اند در پیش پای ما صدقه پرت کرده اند گرچه میان تشت طلا، جام برنگشت دیگر رقیه از سفر شام برنگشت @hosenih حالا شده خرابه دمشق رقیه ات برگشته ام به شام، به عشق رقیه ات سر را گرفت و گفت که بابا حلال کن موی مرا بلندتر از این خیال کن این رو به قبله را تو نگو روبه راه نیست اصلاً خیال کن بدن من سیاه نیست شهدی دوباره از لب قرآنی ات بده جایی برای بوسه به پیشانی ات بده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غمی بزرگ در دلم مرا عذاب می دهد تورا صدا که میزنم، سنان جواب می دهد @hosenih برای بار اول است خود سوار می شوم کار رسیده تا کجا ! فضه رکاب می دهد مقابل نگاه یک سپاه می خورم زمین همینکه شمر ناقه‌ی مرا شتاب می دهد آیه ی تطهیر بگو چه خاک بر سرم کنم دهان قاتلان تو بوی شراب میدهد گرفته لکنت زبان ، سه ساله ات که اینچنین سوال خواهر تو را دیر جواب میدهد @hosenih شیر درست میشود گریه بلند میشود همینکه بر لب خودش رباب آب میدهد شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زینب از تل دید دارد بی برادر می شود آستین بر سر گرفت و گفت معجر می شود @hosenih کاش آن خنجر نمی برّید اما ای دریغ « ما رأیت إلّا جمیل ِ » کیست بی سر می شود؟ داد از این تقدیر و نفرین بر قضا ، در کربلا بی برادر ماندن زینب مقدّر می شود غم یکی نه غم دو تا نه غم پی غم می رسد با کدامین داغ آیا روز او سر می شود؟! آن طرف بر خاک افتاده علمدار این طرف خود علمدار سپاه چند دختر می شود @hosenih آه از شام آه از شام آه از شام از ستم این چه رفتاری است با ناموس حیدر می شود؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هفتاد و دو شهید به صحرای زینب است پایین نامه ی همه امضای زینب است می میرم و دم تو مرا زنده می کند قاری من صدات مسیحای زینب است @hosenih از سربلندی تو سرافراز می شوم بالای نیزه ها سرت آقای زینب است جای مرا گرفته ای و پس نمی دهی جای تو نیست بر سر نی ، جای زینب است امروز که مشاهده کردی مرا زدند عین همین مشاهده ، فردای زینب است در طول زندگانی پنجاه ساله ام این اولین نماز فرادای زینب است این جلوه های مختلف روی نیزه ات از " ما رایت الا جمیلا " ی زینب است طوری قدم زدم که همه باخبر شدند کاخ یزید زیر قدم های زینب است @hosenih دارند سمت من صدقه پرت می کنند خرمای نخل ها جلوی پای زینب است هرچه زدند سنگ ، سرش آخ هم نگفت آخر حسین گرم تماشای زینب است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بی دست یک برادر و بی سر برادری داغ اینچنین ندیده به تاریخ خواهری @hosenih رفتند و مانده است که در ازدحام ترس آغوش مادری بگشاید به دختری.. زن، آن زنی که مردتر از خیل کوفیان صف بسته است یک تنه در پیش لشکری آن زن که ایستاده در آن ظهر سهمگین از روی تل به دیدن صحرای محشری آن زن که پیش مقدم توفان خطبه هاش لرزیده مثل بید به خود کاخ مرمری گفتند مرتضاست به منبر نشسته است زینب نشست تا که به منبر، چه منبری! از خیمه های سوخته معلوم می شود هرگز نرفته دختری این سان به مادری @hosenih دلتنگ توست شانه ی بی تاب خواهرت ای سر که از تمامی هفت آسمان سری شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد خون جگر نخورد و پیام‌آوری نکرد زینب، که مثل او کسی از داغدیدگان با اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد @hosenih بعد از وداع روز دهم، با ستارگان کوتاهی از وظیفۀ هم‌سنگری نکرد در حقِّ غنچه‌های دل افسردۀ یتیم چون او، کسی مراقبت و مادری نکرد... بعد از امام آینه‌ها، با کلام نور هیچ آفتاب، این همه روشنگری نکرد همراه کاروان اسیران، خدای صبر کاری به جز رسالت و پیغمبری نکرد جز او، که بود شاهد محمل‌نشین، کسی دیدار، تازه، با گل خاکستری نکرد در سایه‌بان محمل غم، با هلال خویش جز صحبت از شکوه و بلنداختری نکرد... @hosenih ویرانه بود و دربه‌دری، باز لحظه‌ای غفلت ز حال لالۀ نیلوفری نکرد یادش، هماره مظهر عزّت‌مداری است نامش، همیشه بر لب ایام جاری است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست @hosenih شهید داغ حسین است و ما در این فکریم که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست هنوز چشم به راه است ماه برگردد و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد بدا بر آن قلمی که دم از شما نزده‌ست @hosenih به پای‌بوسی صیدی که بین گودال است کسی شبیه تو این‌گونه دست و پا نزده‌ست... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روز رفت و دوباره شب برگشت در حرم باز تاب و تب برگشت دستِ قاتل به سمتِ سر، چرخید دستِ زینب، به سوی رَب برگشت تشنه‌لب رفت، تشنه‌لب جنگید بر سَرِ نیزه، تشنه‌لب برگشت از دلِ قتلگاه، تا خیمه آه، زینب، عقب‌عقب. برگشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حب زینب درمیان موج غم لنگر بُود حب زینب عالمی را هادی و رهبر بود حب زینب گرمی و گیرایی منبر بود تاحسین شور دل و شیرینی روی لب است تا ابد دشت بکا را ابر رحمت زینب است @hosenih آنکسی که سوز را سنگ تراز عشق کرد آنکسی که درد را آیینه ساز عشق کرد آنکه صبرش پرده برداری ز راز عشق کرد کشتی عشق حسین را ناخدایی میکند خواهر مشکل گشا مشکل گشایی میکند کشتی کرب وبلا بین بلا لنگر گرفت ظلمت آمد روبروی نور حق سنگر گرفت خنجری پیداشد از خورشید عالم سرگرفت بهرخونخواهی خورشیدش ره دشوار رفت نشنود کس لال باشم کوچه و بازار رفت @hosenih دختر زهرا و حیدر کوچه و بازار وای عصمت حق شام و کوفه حالت اجبار وای زخم‌های کهنه ی خیبر شده خونبار وای با دو دست بسته زینب شد علمدارحسین مطمئنا زینب کبراست تکرار حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من آن آئینه‌ام آئینه‌ای از غم ترک خورده من آن زخمم همان زخمی که از هجران نمک خورده من آن داغم که مهمانی ندارد  غیر غمهایت من آن دردم که درمانی ندارد جز تماشایت من آن اشکم که خونین می‌کند دامانِ هجران را من آن آهم که آتش می‌کِشد این شامِ ویران را من آن جانم که بر لب آمده روزی هزاران بار بیا از بِینِ دستانم خودت پیراهنت بردار @hosenih  من آن پایم که دنبالت دویدم  حیف رفتی تو من آن دستم که شالت را کشیدم حیف رفتی تو من آن موی سیاهم که تماشایت سپیدش کرد من آن دلشوره‌ام که حرمله بد نا اُمیدش کرد من آن بندِ دلم که پاره شد وقتی زمین خوردی هزار و نهصد و پنجاه زخم از آن و این خوردی همان که دید اُفتادی زمین و کارها پیچید همان که زیرِ پایش چادرِ او بارها پیچید شدم آن معجری که خاکِ عالم بر سرش آمد همان مادر که اُفتاد و  کنارش مادرش آمد  میان علقمه اَبرو کمانش را ندیده رفت منم آن مادری که دو جوانش را ندیده رفت خلاصه خواهرم  آن خواهری که بی برادر گشت حرامی دست خالی آمد  اما دست پُر برگشت من آن چشمم که دیدم  ناکسی پیراهنت را بُرد کسی دزدید خوودَت   نانجیبی  جوشَنت را بُرد همان چشمانِ تاری که به دنبالِ تو می‌گردید همان غارت زده که در پیِ شالِ تو می‌گردید به زور از پیش تو با کودکت با داغ راهی شد من آن دوشم که از پیش تو با شلاق راهی شد در این بازار و آن بازار چون آواره می‌گشتم رُبابت بود وقتی که پِیِ گهواره می‌گشتم کنارِ دخترانت بودم و غم نامه‌ات دیدم ندیدی  در حراجی‌ها خودم عمامه‌ات دیدم خلاصه خواهرم آن خواهری که بی برادر گَشت حرامی دست خالی آمد اما دست پُر برگشت @hosenih نگفتی خواهری دارم  که می‌بیند که می‌غلطی نگفتی دختری دارم که می‌بیند که می‌غلطی میان باد و طوفان  اضطرابِ باغ یادم هست به زیر آفتابم آفتابِ داغ یادم هست نگاهم مانده بر در حیف از این در نمی‌آیی نمیبینی که می‌سوزم  چرا آخر نمی‌آیی رُبابت نیست اما ناله‌هایش مانده در گوشم ببین شیر آمده مادر  علی‌اصغر نمی آیی.... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت شاعر: استاد @dobeity_robaey
هستی ات را امتحانی پُر بلا از تو گرفت سایهٔ روی سرت را کربلا از تو گرفت @hosenih تا که در صبرِ مصائب شهرهٔ عالم شوی آمد و دست قضا فوراً عصا از تو گرفت زهدِ بی خاصیت و کفر و نفاق آری ولی- عشق مادرزادی ات را کینه ها از تو گرفت دوره اش کردند تیر و تیغهٔ شمشیرها نور چشمت را هجومی بیهوا از تو گرفت جرعه جرعه نیزه خورد و از قفا سیراب شد خنجری کهنه حسینِ(ع) تشنه را از تو گرفت شمر(لع) در گودال فکر بیکسی هایت نبود؟! تکیه گاهت را، پناهت را چرا از تو گرفت؟! زیر سنگ و چوب، روی دست های قتلگاه در میان خاک و خون.؛ جان را خدا از تو گرفت @hosenih غارتش کردند و بی شک خواب شبهای تو را پیکری که چیده شد بر بوریا از تو گرفت! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نزد ما خوب است شادی ، نزد ما غم بهتر است ماههای سال خوبند و محرّم بهتر است @hosenih شعرها خواندیم و خیلی گریه ها کردیم ، باز نزد ما از نوحه ها -باز این چه ماتم- بهتر است هرکه یکجا کاسه اش پُر شد ، گدایی کرد و رفت رزقِ ما را گر رساند یار کم کم ، بهتر است تِکیه با هم ،روضه با هم ، راه با هم رفته ایم عشق ، ما را می خرد یک روز ، با هم بهتر است @hosenih زندگی را جستجو کردیم در هرجا که شد زندگی هرجا که باشد زیر پرچم بهتر است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این زن که در نوشتنش اینقدر مطلب است شرح کتاب حیدر و زهراست؛ زینب است زینب همان کسی که شریک امام بود هر چیز غیر حسین برایش حرام بود @hosenih در جام عشق خون خدا را ادامه داد بعد حسین کرب و بلا را ادامه داد عباس آنکه قامت خود هیچ خم نکرد یک بار هم برابر او قد علم نکرد وقتی صدای خطبه ی زینب برآمده گفتند کوفیان ؛ نکند حیدر آمده! کاخ ستم خراب شده یا علی مدد.. دشمن چو شمع آب شده یا علی مدد... با دست بسته است، ولی دست بسته نیست زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست هرچند سربه زیر، ولی سرفراز بود زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست اورا اسیر قافله خواندن، خجسته نیست @hosenih رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ🏴 ⚫️ با خبر شدیم روح پیر غلام امام حسین(ع)، گرانقدر شاعر اهل بیت(ع) جناب استاد ، به رحمت ایزدی پیوست. 🏴حسینیه این ضایعه را به ایشان و خانواده محترمشان تسلیت عرض می‌کند. 🙏ان شاء الله روح آن بزرگوار، از تمامی مجالسِ روضه حضرت زینب(س) در سرتاسر عالم بهره مند شود. ✔️جهت شادی روحشان فاتحه‌ای به همراه صلوات قرائت بفرمایید. ▪️پایگاه تخصصی مدح و مرثیه حسینیه▪️ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از زبانم دعا نمی افتد ذکر "یا رَبَّنا" نمی افتد بغض با حنجرم گره خوردست دیگر از آن جدا نمی افتد چندباری به هِق هِق افتادیم... اشک ما بی صدا نمی افتد @hosenih من همیشه گرسنه‌ی اشکم چشمم از اشتها نمی افتد جز درِ آستانِ شعله یِ "شمع" پر پروانه ها نمی افتد غیر بام تو هیچ معراجی رو به قُربِ خدا نمی افتد از پَر دامنِ سه‌ساله ی تو دست شاه و گدا نمی افتد دردمند غم تو هیچ زمان پیِ دارالشفا نمی افتد هیئتت هست..،هیچ گریه‌کُنی گوشه‌ی انزوا نمی افتد سینه ای که شود حسینیه ات خشت آن از بها نمی افتد تا قیامِ قیامت کبری تبِ این روضه ها نمی افتد التماسِ شب زیارتی‌ام!... گوشه‌چشم‌َت به ما نمی افتد؟! آه!در طالعِ گدایانت یک زیارت چرا نمی افتد؟! لال اگر هم شوم ز لب هایم کربلا کربلا نمی افتد نوکرِ کفن‌ودفن دیده مگر یاد یک بوریا نمی افتد!؟ مقتلت تنگ شد..،به حرمت آن شیعه در تنگنا نمی افتد نامسلمان! به جان تشنه ‌ی ما هیچکس با عصا نمی افتد "همه رفتند شمر ول کن نیست" خنجرش هم ز پا نمی افتد خواهری روی ناقه ی عریان چشمش از نیزه ها نمی افتد @hosenih گرچه هی می کَشند..،شُکرِ خدا معجرِ نخ نما نمی افتد از تماشای قافله چشمِ کوفیِ بی حیا نمی افتد ▪️ ▪️ بی جهت سدِّ راه می کردند کوچه کوچه نگاه می کردند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی شاعر: @dobeity_robaey
ختم گرامی شاعر اهل بیت(ع) استاد ✔️نثار روحش صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در خیال تو فنا می‌شوم ان شاءالله با تو همرنگ خدا می‌شوم ان شاءالله از اذان علی اکبر تو جا ماندم با نماز تو ادا می‌شوم ان شاءالله @hosenih پنبه‌ی عقل مرا باز جنون خواهد زد آخر از خویش رها می‌شوم ان شاءالله بین بین‌الحرمینت دو دلی خواهم کرد چون کبوتر دو هوا می‌شوم ان شاءالله هدف از سجده به پاهای تو افتادن بود بین یک سجده فدا می‌شوم ان شاءالله دیده هرچند شد از حسرت دیدار سپید با رخت دیده‌گشا می‌شوم ان شاءالله @hosenih بعد عمری که به گریه سپری شد، آخر تربت کرب و بلا می‌شوم ان شاءالله از بس آغوش تو گیراست، یقین در محشر از دل قبر تو پا می‌شوم ان شاءالله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 اصلا حسین جنس تنش فرق می‌کند ارباب بی کفن کفنش فرق می‌کند @hosenih بوسیدنی است قاری قرآن لبش ولی ارباب ما لب و دهنش فرق می‌کند زینب علم به دوش و ابالفضل غرق خون اردوی عشق مرد و زنش فرق می‌کند حر و حبیب و عابس بی دل، زهیر و جون اصحاب عشق پنج تنش فرق می‌کند در زیر قبه هیچ نمازی شکسته نیست مهمان کربلا وطنش فرق می‌کند @hosenih با عمه گفت دخترک زجر دیده ای این زجر سنگدل زدنش فرق می‌کند شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی جنگ باید در ید مردان جنگاور بیفتد تا توان داری بیا جبران لغزش های خود کن توبه را نگذار تا به ساعت آخر بیفتد @hosenih دود بی دینی به چشم مردم دین دار رفته آتش غفلت به جان چوب خشک و تر بیفتد فیض پشت در نشستن را نگیرد کاش از ما آن امیری که به پای او سر نوکر بیفتد هر چه بد باشم یقین دارم که او خوب است با من طفل بازیگوش کی از چشم یک مادر بیفتد؟ در ثواب روضه ی ارباب این بس که جهنم سرد خواهد شد اگر اشکی ز چشم تر بیفتد کاش می مردیم از داغ علیِ اصغر او کاش محشر کار ما دست علی اکبر بیفتد ■■■ جان زهرا را به لب می آورد وقتی حسینش اولاً بی جان و تشنه ثانیاً با سر بیفتد @hosenih مادرش گیسو پریشان میکند وقتی ببیند شمر با خنجر به جان گودی حنجر بیفتد چشم عباس و علی اکبر اگر دور است حتماً چشم خولی به لباس و چادر و معجر بیفتد آه از آن لحظه که انگشتر از انگشتت در آمد نیزه ای را که سنان کوبید از پشتت در آمد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e