#حضرت_رقیه_س_مدح
بهشت نوری و سرشار از ریاحینی
نسیم عطر دلانگیز عود سیمینی
به لفظ سادهٔ عامی تو شاهبانویی
به لفظ غامض عرفان مُنیَالمُحبیّنی
و در کلام و به منطق تمام تمجیدی
به لفظ فلسفهدانان تمام تحسینی
شهیده! وارث مکسور ضلعها! خاتون!
امام و اسوهٔ آزادگی و حقبینی!
تو شاعرانهترین آیههای تلمیحی
به بیتبیت غزلهای ناب تضمینی
تجسم همهٔ آیههای ایمانی
تمام معنی حُب، شاهد «هلِ الدّین»ی
فقیه شارح امالکتاب عشاقی
که واژه واژه به توضیح و بسط و تبیینی
سه ساله جلوهای از زینب علی هستی
چنین که زِینِ اَبی، بر حسین آذینی
به دستِ بسته زینب سپر نه تنها، که
به دستِ بسته زینُ العِباد زوبینی
هماره نام بلندت نوای ایتام است
و دین مشترک دختران غمگینی
صدای خسته هر دختر رُواندایی
نوای دخترکان یمن، فلسطینی
به خواهران برادر ندیده مدتها
انیس و سنگ صبوری، امید و تلقینی
نماد عاقبت گریه های هجرانی
تمام غبطه پروانگان ز دیرینی
که گشت بر سر تو آسیای دوران و
به هر جفا که شد اما تو سنگ زیرینی
تو فاطمی نسبی جلوهٔ شب قدری
تو برتراز همه القابی و عناوینی
زبان الکن من را ببخش ای بیبی
بلد نبودم از این بیشتر که میبینی
اشارتی که خرابم، شوم خراباتی
شبی زیارت دلبر به خواب نوشینی
بُوَد که جان بسپارم شبیه تو بانو
به پای بوسی او عاقبت به شیرینی
✍ #محسن_عسکری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
پر میکشم تا عرش اعلی با رقیه
ذکر عروج ما زمینیها رقیه
گفتم زمان ناتوانی یا علی و
در موقع بیچارگیام یا رقیه
عرض توسل میکنم هر روز و هر شب
تا کربلایم را کند امضا رقیه
قلب مرا با یک نگاهش زیر و رو کرد
خشکیِ دل را میکند دریا رقیه
تنها نه اینکه ساخته امروز ما را
ما را شفاعت میکند فردا رقیه
پیچید عطر یاس احمد در مدینه
وقتی قدم بگذاشت بر دنیا رقیه
زهرا اگر آئینهی ختمُ الرُّسُل شد
مرآت زهرا گشت سر تا پا رقیه
با گفتنِ "بابا" دل از اربابمان برد
شد دلربای خانهی مولا رقیه
جبریل محو دیدن این صحنه میشد:
میخُفت وقتی در بَرِ سقّا رقیه
**
افسوس بعد از کربلا و آن هیاهو
محروم شد از نعمت بابا، رقیه
از کربلا تا شام از هِجرِ پدر سوخت
همراهِ آهِ زینب کبری، رقیه
کنج خرابه سرزده مهمانش آمد
دلتنگ بابا بود از عاشورا، رقیه
کاری بجز جان دادن از او برنیامد
وقتی که بی تن دید بابا را، رقیه
کاخ یزید و آنهمه شوکت فرو ریخت
می مانَد و ماندهست پابَرجا رقیه
✍ #علی_بیرقدار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
از شوق کسی راهی میخانهام امشب
تا خط جنون پُر شده پیمانهام امشب
“سودا زدهی طرهی جانانهام امشب
زنجیر بیارید که دیوانهام امشب”
آورده خبر قاصدک از خانهی ارباب
از عرش خدا آمده ریحانهی ارباب
از سوی خدای علی عالی اعلا
سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا
آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ
نیمش به ظهور آمد و شد زهرهی زهرا
نیم دگرش هم به حسین است حواله
حالا متولد شده زهرای سه ساله
از غار حرا میرسد آوای پیمبر
نازل شده یک بار دگر سورهی کوثر
بر بال ملائک نوهی حضرت حیدر
آرام رسیده است به دست علی اکبر
از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل
تا عرش خدا میرود از دوش ابوالفضل
خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب
هر آینه میآمد و میرفت مرتب
قنداقهی او دست به دست ِهمه امشب
چرخید و رسید آخر سر در بر زینب
او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟
انگار که زهراست در آغوش خدیجه
خورشید شده دست به دامان رقیه
کردهست فلک سجده به ایوان رقیه
جمعیت کفر است پریشان رقیه
صد شکر که هستیم مسلمان رقیه
دیر و حرم و باده و پیمانه رقیهست
مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست
ایام گذشت و به سوی شام دویدند
دور حرمش حرملهها نعره کشیدند
یاران علی پیرهن صبر دریدند
ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند
با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد
با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد
اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم
با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم
خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم
"در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم
جایی ننوشتهست گنهکار نیاید"
ای کاش که ما را پدرت عفو نماید
**
در راه دویدی و دویدی و دویدی
اما به سر زخمی بابا نرسیدی
از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی
چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی
عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه
“ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه”
✍ #سیدمیلاد_حسنی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
ماه کمکم فروغ نورش را
به سوی فرش، خاک ره میکرد
نقره نقره بلور میافشاند
تا به شمس ولا نگه میکرد
آسمان با تمام زیبایی
از زمین میگرفت زینت و زین
زیر لب هر فرشتهای میگفت
عرض تبریک و تهنیت به حسین
تا ز رخسارهی رقیهی او
محرم راز حق حجاب افکند
گرمی دیگری رخ ماهش
بر دل و جان آفتاب افکند
دختری آمده که از طفلی
غرق یاد خداست خلوت او
نقش توحید، جلوهی نابش
رنگ شرم و حیاست، طلعت او
ازهمان دورهی طفولیت
شرف و عزت و فضیلت داشت
محو او بود زینب کبری
بس که بر فاطمه شباهت داشت
جای دارد که هاجر و مریم
محو قدر و جلال او باشند
عجبی نیست قدسیانِ فلک
مادحانِ کمال او باشند
فرصت این گل بهشت حسین
مثل عمر تمام گلها بود
سه بهار تمام زندگیاش
غرق انوار حق تعالی بود
هرکسی حاجتی از او میخواست
با دعا از خدا تمنا کرد
با همان دستهای کوچک هم
گرههای بزرگ را وا کرد
سعی او در تعالی مکتب
داده عزت به نهضت اسلام
نقش بسته به دیدهی تاریخ
رد پایش زکربلا تا شام
با همین عُمر کم به عالم گفت
در ره دین بصیر باید بود
گر شهادت نشد نصیب همه
شهدا را سفیر باید بود
هم صفات حمیده دارد او
هم سفیر قیام عاشوراست
زد شراره به خرمن بیداد
دختری که شهیدهی باباست
چون«وفایی» به هر کجا برسیم
ما به این خانواده مدیونیم
بی نیازیم از جهان تا ما
سائلانِ رقیه خاتونیم
✍ #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_رقیه_س_مدح
الــســلام ای دســتــگـیــر عــــالَـمِـیـن
ای بـه اربــابِ دو عــالــم نــورِ عــیــن
روزِ مَحشر چشمِ من بَر دَست توست
اِشــفَــعــی لـی فـاطـمه بنـتُ الحُسین
✍ #مصطفی_محمدی
@dobeity_robaey
🥀شهادت حمید باکری: ۶ اسفندماه
🥀شهادت حسین خرازی: ۸ اسفندماه
🥀شهادت امیرحاج امینی: ۱۰ اسفندماه
🥀شهادت ابراهیم همت: ۱۷ اسفندماه
🥀شهادت حجت رحیمی: ۱۸ اسفندماه
🥀شهادت حسین برونسی: ۲۳ اسفندماه
🥀شهادت عباس کریمی: ۲۴ اسفندماه
🥀شهادت مهدی باکری: ۲۵ اسفندماه
🍃بهمناسبت فرارسیدن ۲۲ اسفندماه سالروز بزرگداشت شهدا، یاد و خاطرهی همهی شهدای عزیز و والامقام؛ بالأخص شهدای اسفندماه را گرامی میداریم💌
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
در سینهی خود داغ فراوان داریم
بنویس براین عقیده ایمان داریم
امنیت و آسایش خود را امروز
از برکت خونهای شهیدان داریم
✍ #سيدهاشم_وفايی
↳ @hosseinieh_net
🌷۲۲ اسفندماه سالروز بزرگداشت شهدا گرامی باد
من بال و پَر شهید را میبوسم
پا تا به سر شهید را میبوسم
گر لحظهی دیدار میسّر نشود
دست پدر شهید را میبوسم
✍ #محمدرضا_آقاسی
@hosenih
🌷 ۲۲ اسفندماه سالروز بزرگداشت شهدا گرامی باد.
سرتاسر شهر با تو عطر آگين است
لبخند تمام كوچهها غمگين است
امروز كه بر دوش تو را میبرديم
تابوت سبک ولی غمت سنگين است
✍ #هادی_فردوسی
@hosenih
#شهدا_و_دفاع_مقدس ؛ #راهیان_نور
دلدادگان این جا زیارت گاه عشق است
ای راهیان نور این جا راه عشق است
این جا همان بیت الحرام بندگی هاست
اینجا محل پشت پا بر زندگی هاست
این جا سر تعظیم دارد ماه و خورشید
نور خدا را می توان با چشم دل دید
این جا همان میعادگاه عاشقان است
راه عبور مهدی صاحب زمان است
این جا سحر هایش صدای آه دارد
گویا علی سر در میان چاه دارد
این جا پر از عشاق سرگردان صحراست
این جا صفای صبح گاهش نام زهراست
این جا قنوت هر شبش مهتاب دارد
دیدم هزاران زمزم پر آب دارد
این جا لباس خاکی، احرام طواف است
سرهای خونین روی دست، جای کلاف است
این جا خریداران یوسف سر جدایند
حجاج این صحرا به دنبال منایند
اینجا زیارت ها دهد بوی شهادت
اصلی ترین نامش بود کوی شهادت
این جا همه با غیرتان یک حرف دارند
از ماجرای کوچه عمری بی قرارند
این جا همه تنها به فکر انتقامند
در فکر آن فریادهای ناتمامند
این جا همه از داغ سیلی ناله دارند
بر سینه داغ یار هجده ساله دارند
این جا همه سربند یا زهرا ببندند
نگذاشتند دست امامی را ببندند
اما خدا را می دهم سوگند این جا
بر چادر خاکی و بر پهلوی زهرا
ما را شبیه گل ازین عالم بچیند
پای رکاب مهدی اش خونین ببیند
ای کاش من هم در هوایش پر بگیرم
بوسه ز دستش با تن بی سر بگیرم
گر چه گنهکارم به پایش خار هستم
من هم خریدار نگاه یار هستم
آقا بزرگی کن دگر ما را سوا کن
ای جبهه ما را راهی کرب و بلا کن
✍ #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
تقدیم به #شهدای_گمنام تازه تفحصشده
بین ملکوتیان چه نامش نامیست
میآید و با آمدنش پیغامیست
این گونه غریب و بینشان میآید
تا گوید هر چه هست، در گمنامیست
✍ #یوسف_رحیمی
@dobeity_robaey
🥀 #شهدای_گمنام
مادری کرده برای بیپلاکان شهید
قبر این گمنامها پایینِ پایِ فاطمهست
✍ #وحید_محمدی
@hosenih
#شهدا_و_دفاع_مقدس
🍃تقدیم به نوجوانان شهید🍃
اسم شناسنامهایات جا به جا شده
یک گوشه چسب خورده و جایی جدا شده
اصلا درست نیست که تو دست بردهای...
اصلا چطور سن تو این گوشه جا شده؟
حالا بلند قد تر و زیباتر و بزرگ
مردی جسور جای تو از عکس پا شده
تو توی این لباس نظامی عقاب نه
یک غنچه بین این همه گلهای وا شده
دل جزء کوچکی است برای رها شدن
وقتی که ذرهذره تنت مبتلا شده
دستت منوری شده در بادهای داغ
دستی که خسته از قفس شانهها شده
امواج رادیو سر هم جیغ میزنند
صالح شهید... نه... نشده... یا چرا شده
در آخر تشهد مادر خبر رسید
جبران چند سال نماز قضا شده؟
زنهای خانه کفش تو را جفت میکنند
پایت اگرچه طعمهی خمپارهها شده
مردان بر آب روان حجله ساختند
دستان خواهر تو سرخ از حنا شده
حالا شناسنامهی تو سنگ سادهای است
آن جا به نام کوچک تو اکتفا شده
این گونه تکههای اونیفرم خونیات
پرچم برای صلح در این روستا شده
✍ #فاطمه_قائدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀تقدیم به مادران #شهدای_گمنام
پسرم وقت درد و دل داری؟
که هوایم دوباره بارانیست
حال و روز تو را نمیدانم
حال و روزم همانکه میدانیست
چقدر طول میکشد امشب
به گمانم سحر نخواهد شد
شرح موی سپید مادر تو
به همین مختصر نخواهد شد
بگذار پیش از اینکه با دل تو
حرفی از غصهها بگویم من
با کمی اشک و گوشهی چادر
روی ماه تو را بشویم من
با همین بوسه از روی عکست
کام خود را عسل کنم مادر
در خیالم همیشه میخواهم
که خودت را بغل کنم مادر
خاطرت هست لحظهی رفتن
آمدی مهربان در آغوشم
عطر پیراهنت به یادم هست
خندهات کی شود فراموشم
چند سال است که رفتهای و هنوز
چشم در راهم ای گل پَرپَر
هر کسی زنگ خانه را بزند
به گمانم تو آمدی دیگر...
تو کجایی که از تنت حتی
یک نشانی و یک پلاکی نیست
استخوانی! چفیه ای! عکسی
ردپا یا که مشت خاکی نیست
تو کجایی که هر شب جمعه
من نگردم بهشت زهرا را
تو کدامین شهید گمنامی
تو بگو پاسخ معما را
تو کجایی عصای پیری من
باری از دوش خستهام کم کن
خبری از شهادتت برسان
پسرم مادر شهیدم کن
راستی کسی به تو گفته
مادرت بسکه خون دلها خورد
کم کم از دوری تو دق کرد و
گلِ چادر نماز او پژمرد؟
پدرت را خدا بیامرزد
مثل یعقوب ماجرایی داشت
گریه میکرد در غمت اما
در دل خویش کربلایی داشت
گریه میکرد قد رعنا را
گریه میکرد آه بابا را
لحظهای بی قرار میشد و بعد
گریه میکرد ارباً اربا را ...
بیسبب نیست هر زمان، هرجا
خواندهاند روضهی جوانش را
با تمام وجود حس کردم
تو علی اکبری و من لیلا
لحظههای نماز صبح است و
جا نمازم به دست لرزانم
رو به قبله سلام خواهم داد
به امام غریب و عطشانم ...
✍ #محمدامین_سبکبار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀تقدیم به #شهدای_گمنام که کشورمان را با حضور خود منوّر کردند...
به سیل اشک میشوییم راه کاروانها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
امان از اینچنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از اینچنین داغی که میبُرّد امانها را..
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم
غریبانه ولی بردیم با خود استخوانها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه، با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
خبر دادند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی شانۀ لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانۀ مردم نگیرد این تکانها را
✍ #میلاد_عرفان_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
31.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 نماهنگ #مادر_شهید
سر مزارِ تو نشستن یا کریما
لالایی میخونم برات مثلِ قدیما
مثه قدیم ندیما
نمیره یادم اون روزی
که مریض شدی تب کردی
تا که خوبشی همه جونم
مادرو جون به لب کردی
دل مادرتو راضی میکردی
وقتی جلو چشام بازی میکردی
یه روز غم رسیدو، بابات پر کشیدو
قد من خمیدو، گلم قد کشید
یه روزایی جنگ شد، دلت میتپید
شب و روز مناجات، یه سنگر تو رؤیات
میدیدی رفیقات، شهید میشدن
همه پیش چشمات، شهید میشدن
شهیدم ای همه عُمرِ مادر
شهیدم ای گلِ سُرخِ پَر پَر
****
نامه نوشتی پسرم برای مادر
نامهت رسیده دست من، دنیای مادر
داری هوای مادر
گفتی این دفعه برگردی
دامادیتو میبینم
برا دعای خوشبختیت
سر سجاده میشینم
روزا تسبیح کربلا تو دستم
چقده چشم به راه تو نشستم
نشستم دعاگوت، تا اینکه یه تابوت
با اون حرز بازوت، آوردن برام
شدم مات و مبهوت، دعا کن دعام
تنت زار و خسته، پلاکت شکسته
با چشمای بسته، رسیدی به من
ولی شکر عزیزم، که داری کفن
شهیدم خستهی راهی مادر
شـهیدم ای گلِ سُرخ پَر پَر
شهیدم ای همه عُمرِ مادر
شهیدم ای گلِ سُرخِ پَر پَر
کاری از گروه سرود #نجم_الثاقب
شاعر: #محمد_اسداللهی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #جانبازان_اعصاب_و_روان
#چهارشنبه_سوری
شب، شب چارشنبهسوری بود
درِ هر خانه آتشی روشن
شهر، کوچه به کوچهاش شده بود
به نگاه سیاوشی روشن
پدرم شمع نیمهسوزی بود
ناگهان با صدای فشفشهای
زوزۀ توپ در سرش پیچید
باز تا هفت کوچه آنورتر
ضجّههای مکرّرش پیچید
موج افتاده بود روی موج
داد میزد که در محاصرهایم
آن سوی خاکریز ناپیداست
غوطهور در میان خون شدهایم
زیر رگبار دشمن از چپ و راست
سر به دیوار بس که میکوبید
با تمام وجود حس کرده است
بارها جنگ پرمخاطره را
یا علی گفت، از زمین برخاست
رفت تا بشکند محاصره را
بچههای محلّه دورش را...
قهرمانانه دل به دریا زد
هرچه را داشت بر زمین انداخت
تا نفسهای آخرش جنگید
بعد خود را به روی مین انداخت
روی آسفالت دست و پا میزد
یافتم جسم نیمهجانش را
روی زانوی مادرم در خون
قهرمانانه سر برون آورد
باز هم در مصاف خنجر، خون
عشق با او سر جنون دارد
✍ #محمد_شکری_فرد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شهدا_و_دفاع_مقدس
#شهدای_گمنام؛ شهدای #مدافع_حرم
سلامِ خیلِ ملائک به محضرِ شهدا
به پیرِ عشق، خمینی، به رهبر شهدا
قرارِ قلبِ شکسته بهشتِزهرا شد
بهشتِ ماست قبور مُطهّر شهدا
نهاده دست به سینه همه قیام کنیم
برای عرض ادب در برابر شهدا
حیاتِ دین خدا ضامنش همین خونهاست
درود حق به سپاه دلاورِ شهدا
عجب شکوه عظیمیست در صفِ محشر
عبور قافله سالارِ بی سرِ شهدا
چه عاشقانه نشستند پای دلبر خویش
چه دلبریست واللهِ دلبرِ شهدا
بدون شک همه مهمان فاطمه گشتند
که هست مادر ارباب، مادرِ شهدا
کسی اگر سندش را طلب نمود، بگو:
شمیم سیب، میآید ز پیکر شهدا
به راه دین همه هستیِ خود فدا کردند
عطا کنید به ما هم ز باورِ شهدا
خدا کند که نفسهای آخر ماهم
شود شبیه نفسهای آخر شهدا
بخوان وصیت این پیرهای سیر و سلوک
نشین عزیز دلم پای منبرِ شهدا
وصال خواهی اگر راهکار آن اشک است
که گریههای سحر هست کوثرِ شهدا
عبور کن شبی از سیمِ خاردارِ نفس
که راه یابی از این در به مَعبرِ شهدا
✍ #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀تقدیم به روح بلند شهدای #مدافع_حرم
یاد کسی که سوی حرم پَر کشید و رفت ...
از قید و بند عشق زمینی رَهید و رفت ...
قُقنوس هم به اوج پَرش غبطه میخورَد
با بالهای عرشیِ عشقش پرید و رفت ...
ماها به گَرد پای جنونش نمیرسیم
حسرت میان این دلمان آفرید و رفت ...
بیدار شد ز خواب عَدَم، صبحِ زودِ زود
فرزند خردسال خودش را ندید و رفت ...
جز "صاحِبُ الحَرَم" به کسی دل نبسته بود
دل را ز خانِمان خودش هم بُرید و رفت ...
یک دَم حواس گوشِ خودش را نکرد، پرت
بانگِ "انا الغریبِ" حرم را شنید و رفت ...
یک جمله روضه خواند، ز غمهای کربلا
از داغ هَتکِ حُرمت زینب خمید و رفت ...
جان را به قیمت حرمش داشت میفروخت
ارباب آمد و همه اش را خرید و رفت ...
ما کوچه باز کرده و هِی سینه میزدیم
او از میان کوچهی هیئت دوید و رفت ...
ما سینه می زدیم و سپر کرد، سینه را
بر قلهی حقیقت روضه رسید و رفت ...
عزم سفر به سوی خدا داشت، آن جوان
شد پیشوندِ اسم قشنگش "شهید" و رفت ...
✍ #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#شهدا_و_دفاع_مقدس
شهدای #مدافع_حرم؛ #صلوات
ای دوست پیام التفاتی بفرست
بر مرده دلان آب حیاتی بفرست
این کشور ما زنده ز خون شهداست
بر روح شهیدان صلواتی بفرست
✍ #محمد_مبشری
@dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد
پیشانیام به محضرتان خیس آب شد
هر روز با گناه دلت را شکستهام
بین من و تو این همه عصیان حجاب شد
گفتند پای نامۀ ما گریه میکنی
حالِ شما ز دیدن نامه خراب شد
با این وجود تا که گره خورد کار من
یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد
هر عاشقیکه خالصانه پای شما نشست
پیچیده عطر نوکریاش، چون گلاب شد
این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای
آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد
سرچشمۀ زلال شد آیینۀ جمال
بر دیدهام نگاه به رویت سراب شد
امسال هم گدای شب جمعۀ حرم
با یک دعای مادرتان بی حساب شد
**
ما را بخر عزیز دل شاه کربلا
جان کسیکه صورتش از خون خضاب شد
نازم به بانویی که به معراج قتلگاه
در پاسخش نوای "الیه" خطاب شد
گودال فوق عرش و تجلی رب آن
در پاره حنجر پسر بوتراب شد
عمریست روضه خواندم و باور نمیکنم
زینب چگونه وارد بزم شراب شد
✍ #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن
وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است..
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن..
هرجا شدیم بی خبر از تو حلال کن
هرجا شدیم بندهی دنیا گذشت کن
از دوستان که خیر و محبت ندیدهای
ماندی میان ما تک و تنها گذشت کن
شرمنده ایم! شاهد ما گریههای ماست...
بدکردهایم ما به تو، اما گذشت کن
**
اقا بحق ساقی عطشان کربلا!
حرف از عموت آمده حالا گذشت کن
افتاد برزمین و صدا زد حسین جان...
آبی نرفت خیمه زنها گذشت کن...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وداع_با_ماه_شعبان
🔸امام رضا (ع) به یکی از یاران خود فرمودند که در روزهای پایانی ماه شعبان، این دعا را بخوان:
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
هزار زخم ز مارِ در آستین خوردم
مرا خلاص از این نفس هولناکم کن
نجات چیست؟ هلاکِ نگاهِ یار شدن
مرا بگیر و به راهِ خودت هلاکم کن
شبیه شانه شده تا به زلف یار رسد
نگاه بر دلِ از غصه چاک چاکم کن
به غیر اشک ثمر نیست کِشتهی ما را
در این ریاض مرا همنشین تاکم کن
در آنچه رفته ز شعبان اگر نگشتم پاک
در آنچه مانده ز شعبان بیا و پاکم کن
✍ #علی_مقدم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
قلب مرا نرم کرد، دیدۀ بارانیام
تر شده سجاده از اشک پشیمانیام
از همه دلرحمتر، از همه نزدیکتر
هرچه برنجانمت باز نمیرانیام
از تو چه پنهان پر از حسرت دنیا شدم
از تو چه پنهان پر از بی سر و سامانیام
عمر تباه مرا، بار گناه مرا
باز بدان ای رئوف از سر نادانیام
بندۀ شرمندهات عاشق تو بود و هست
خواه ببخشاییام، خواه بسوزانیام
✍ #حسین_عباسپور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
تنها نه که نظاره بر آهم نمی کنی
آنقدر دلخوری که نگاهم نمی کنی
آتش زدم به توشه ی عمرم، مرا ببخش
فکری برای عمر تباهم نمی کنی؟
در چاه نفس خویش اسیرم، ولی مرا
هرگز رها به ظلمت چاهم نمی کنی
با این بزرگواری تو آب می شوم
وقتی مؤاخذه به گناهم نمی کنی
بی منت است لطف کثیرت، نظاره بر
اعمال کمتر از پَر کاهم نمی کنی
تا بر دلم نوای علی نور می دهد
دیگر نظر به روی سیاهم نمی کنی
خیری ندیدم از سفری غیر کربلا
خیر مرا دوباره فراهم نمی کنی؟
**
رو کرد سوی نیزه و زینب به گریه گفت:
بالانشین! نگاه به ما هم نمی کنی؟
دیدی که همسفر شده ام با سنان و شمر!
فکری برای سختی راهم نمی کنی؟
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e