eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ گل های بهاری همه غبطه به تو دارند در حسرت رویت همه گل های بهارند آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است گل ها به جز از روی تو آرام ندارند آنان که پیِ سیر به عرش اند یقیناً جز خاک رهت جای دگر سر نگذارند ای روح لطافت شده مدیون وجودت اهل دو جهان با تو همه همره و یارند آماده ی جان دادن خویش اند ولیکن عشاق به جز درگه تو جان نسپارند دلداده ی اوصاف تو هم حور و ملائک در نوبت دیدار تو بی خواب و قرارند جمع ملک آن جا وه قدم های تو باشد در لحظه ی پرواز بر این دور و مدارند تو نور خدا و همه را نور دو عینی تو فاطمه ی کوچک اربابم حسینی @hosenih در دیده دو صد نور تولاست که داری چون قبله ی هر نوگل زیباست که داری آن چه به خدا برده دل و دیده ی زینب تمثال تماشایی زهراست که داری احیاگر دل های همه اهل جهانی هوی نَفَست رشک مسیحاست که داری بس روشنی نور الهی است به چشمت برق نگه ات جلوه ی سیناست که داری دل می بَرَد از عمه ی سادات نگاهت در چهره رخِ زینب کبراست که داری همواره حسین است زیارتگر رویت در دیده مگر کعبه ی دل هاست که داری سرمست تماشای تو بیش از همه عباس این کوثر سرمستی سقاست که داری گویا همه ی عرشِ خدا را تو ببینی وقتی که سرِ شانه ی عباس نشینی @hosenih تمثال تو آیینه ای از فاطمه باشد از او همه دم با دل تو زمزمه باشد در سیرت و در صورت و در خلقت و خویت این گونه شباهت ز تو بیش از همه باشد در لحظه ی میلاد تو در اوج سماوات در حور و ملک ولوله و همهمه باشد بنموده مباهات به صد قافله ی حور بانوی بهشتی که تو را خادمه باشد پر می شود از نور رخ حضرت زهرا آن خیمه ی عشقی که به تو قائمه باشد می گفت تو را فاطمه ی کوچک مایی آن عمه ی سادات که خود عالمه باشد آن چه همه دم نام تو را خواند رقیه بیش از همه لب های یل علقمه باشد تو فاطمه ی کوچک صحرای بلایی زهرای سه ساله به دل کرببلایی @hosenih تا درک وجود تو بسی فاصله مانده از ما همه عجز است و به شأنت گله مانده کی شرح تو در واژه ی کم قدر بگنجد تا عرش خدا قدر تو را فاصله مانده ما گم شدگانیم که محتاج نگاهیم ای دختر گم گشته ی از قافله مانده دانیم که بر پیکر تو زخم نشسته گل بوسه که بر جسم تو از سلسله مانده رفتی سفر کرببلا ، کوفه و تا شام پایان سفر پای پر از آبله مانده از کوچه و بازارِ غم شام گذشتی صد زخم زبان بر دلت از هلهله مانده بس باشدم این اشک در این موسم میلاد این شعر به پایان شد و تنها صِله مانده ای بانوی غم دیده ببین شعله ی سینه مشتاق سفر جانب شامیم و مدینه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
🌹 ای لاله ی بهاری زهرا خوش آمدی ای بر حسین ام ابیها خوش آمدی شیرین زبانترین غزلِ آل فاطمه ای جانفدای واژه ی بابا خوش آمدی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم 🌹بداهه دسته‌جمعی هوای شعری‌ها تقدیم به دردانۀ امام‌حسین حضرت رقیه‌ اسامی شاعران: ، ، ، ، ، ، ، ، و ▶️ شبیه گم‌شده پیدا شدی برای حسین سه سال حضرت زهرا شدی برای حسین چه دخترانه و معصوم دلبری کردی عزیز کرده بابا شدی برای حسین شبیه حضرت زهرا برای پیغمبر تویی که ام ابیها شدی برای حسین @hosenih چه رازهای مگویی درون سینه‌ی توست نگاه کردی و افشا شدی برای حسین پدر از آمدن تو حیات تازه گرفت تو آمدی و مسیحا شدی برای حسین تو آمدی و به دنیا خودی نشان دادی از آن به بعد تو دنیا شدی برای حسین برای برگ برات زیارت پدرت همیشه واسطۀ ما شدی برای حسین علم فتاد و علمدار برنگشت ، اما تویی که یک تنه سقا شدی برای حسین علی اصغر مادر شدی برای رباب علی اکبر لیلا شدی برای حسین تویی که خشکی صحراست شرح حال لبت چگونه معنی دریا شدی برای حسین؟ در آن مسیرِ اسارت ، شبیهِ عمۀ خود چقدر خسته و تنها شدی برای حسین @hosenih در این لباسِ پر از طرح غنچه های کبود چه عاشقانه شکوفا شدی برای حسین چه غربتی !! که فقط در تصورات خودم عروسِ خانه بابا شدی برای حسین رسیده وقت وصال و به شوق روی پدر به اشک چشم مهیا شدی برای حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
های ماه رجب و شعبان 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ حلول ماه رجب : ✅ شب لیلة الرغائب: ✅ اول رجب : ✅ سوم رجب : ✅ دهم رجب: ✅ سیزدهم رجب: ✅مراسم معنوی اعتکاف: ✅ پانزدهم رجب: ✅بیست و چهارم رجب سالروز فتح خیبر : ✅بیست و پنجم رجب : ✅بیست و ششم رجب : ✅بیست و هفتم رجب : ✅ بیست و هشتم رجب: ✅پایان ماه رجب: ✅حلول ماه شعبان : ✅سوم شعبان : ✅چهارم شعبان : ✅پنجم شعبان : ✅یازدهم شعبان : ✅پانزدهم شعبان : ✅هفدهم تا بیست و سوم شعبان : ✅پایان ماه شعبان: ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: مناسبت های اسفند ماه ✅آخر اسفند: مناسبت های فروردین ماه ✅ اول فروردین: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های ماه رجب، شعبان، اسفند و فروردین @hosenih
های و ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅حلول ماه شعبان : ✅سوم شعبان : ✅چهارم شعبان : ✅پنجم شعبان : ✅یازدهم شعبان : ✅پانزدهم شعبان : ✅پانزدهم شعبان(شب احیا) : ✅هفدهم تا بیست و سوم شعبان : ✅پایان ماه شعبان: مناسبت اسفند ماه ✅ پایان اسفند: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های و @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ داشت آن روز زمین قصه ای از سر میخواند قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند که پدر زیر لبی سوره ی کوثر میخواند خانه غوغا شده ،انگار زمان برگشته نکند حضرت زهرا به جهان برگشته @hosenih نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است عرض تبریک به ارباب برای همه است زینب آیینه به کف بر لبش این زمزمه است به خدا خون علی در رگ این فاطمه است دختری که نفسش جلوه ی زهرا دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد @hosenih فاطمه پر زده اما برکاتش باقی است راه باز است ببینید صراطش باقی است هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است حال اگر نیست پیمبر صلواتش باقی است کار خورشید به ناخواه درخشندگی است کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است @hosenih تو که بالای سرت نور امامت داری جزء این طایفه ای دست کرامت داری محشری گشته به پا باز قیامت داری چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد @hosenih آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نفسی هم شده همبازی اصغر باشی باز لبخند بزن عشق خریدار تو است کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است @hosenih تو که در دلبری از ما مثَل بابایی اسم بابا که می آری غزل بابایی چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی ساده،شیرین و صمیمی عسل بابایی دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت @hosenih یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست پس از این فاصله تا شام پریدن زیباست پابرهنه شدن و جامه دریدن زیباست بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی عشق من شهر دمشقی که تو در آن باشی @hosenih زائری آمده در قلب تو جا می خواهد صحن زیبای تو را دیده، صفا می خواهد یک نفر آمده و اذن دعا می خواهد او مسیحی است ولی از تو شفا می خواهد باز با شوق یکی چادر کوچک آورد دختری نذر نگاه تو عروسک آورد *** یاد آن روز می افتم که اسیرت کردند اول کودکی ات بود که پیرت کردند... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ به روى پر جبرئيل آرميده همانكه دلم را به مستى كشيده فرشته بيا در زمين بار ديگر ببين كودكى هاى زهرا رسيده عجب سيب سرخ قشنگى خداوند براى خود سيب سرخ آفريده گمان مى كنم اينكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنيده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشيدمان زهره آمد @hosenih پدر، عاشق بوى پيراهنش بود و گرم طواف ضريح تنش بود ميان همه خانواده يكى هم هميشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ريسمان هاى اين راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گريه او بى رمق شد و يك مرتبه روبرو با طبق شد @hosenih سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كوير زمين مثل دريا نمى شد اگركه نمى آمدى تا هميشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غير از تو و عمه زانوى سقا براى كس ديگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در ميان بيابان بماند چه بهتر كه اين راز پنهان بماند @hosenih مسيح از نگاه تو درمان گرفته به يمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار ديگر نخ چادرت را سليمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دريا كسى را كه راه بيابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى @hosenih شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمين خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو ديدى كه قران برنيزه رفته ورق در ورق خيزران خيزران شد تو ديدى كه بر نيزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلويت پدر آمد اما بدون عمويت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا روضه های سخت تو را باز می کنند در هر نفس دو مرتبه اعجاز می کنند با نام تو ملائکه پرواز می کنند شاهان عالم از چه به خود ناز می کنند مسند نشین تخت سلیمان رقیه است @hosenih از نسل فاطمیه و صاحب مدارج است در آسمان چو سکه ی خورشید رایج است چون دستگیر عالم و باب الحوائج است از مرزهای سیر خیالات خارج است پس سایه ای ز خالق رحمان رقیه است @hosenih اینجا شروع و خاتمه در موج گریه هاست شک و یقین ما ، همه در موج گریه هاست شور و نوا و زمزمه در موج گریه هاست حتی نگاه فاطمه در موج گریه هاست تا روضه خوان حضرت سلطان ، رقیه است @hosenih شد شهر عشق ، قبله ی جان حسینیون شد گریه ، ساختار زبان حسینیون در سفره ، گریه ی به تو ، نان حسینیون ذکر رقیه شد ضربان حسینیون آغاز ما رقیه و پایان رقیه است @hosenih تا اشک های آینه می شد گلاب ساز شد اشک های روشن او انقلاب ساز یک یاحسین او شده روزحساب ساز شد دست های کوچکش عالیجناب ساز میزان ضعف و قوت ایمان رقیه است @hosenih هر قدر بود صورت ماهش غباردار بود آنقدر به پیش خدا اعتباردار شد در سفارت حرم شاه کاردار فرزندحیدر است و شده اختیاردار در روز حشر ، معرکه گردان رقیه است @hosenih یک غنچه بین قافله پرپر شد عاقبت آیینه ی سه ساله ی مادر شد عاقبت مانند زینب عشق مصور شد عاقبت آنقدر گریه کرد که کوثر شد عاقبت تندیس سوره سورۀ قرآن ، رقیه است @hosenih از نیزه ها نگاه تو هرگز جدا نشد لبهای زخمی تو که بر شکوه وا نشد جز با دوای بوسه ی بابا دوا نشد مثل تو هیچ کودکی ام البکا نشد آری دلیل بارش باران رقیه است @hosenih کنج خرابه رفت ولی عز و جاه داشت از گریه های غیرتی اش صد سپاه داشت از دست های عمه ی خود تکیه گاه داشت باران گرفته بود و مِهی در نگاه داشت یک قله بین ابر فراوان ، رقیه است @hosenih موسای کربلاست حسین و عصاست او در امتداد سایه ی خیرالنسا ست او مهر قبولی سفر کربلاست او پیغمبر سه ساله ی خون خداست او اسلام اگر حسین ، مسلمان رقیه است @hosenih شبنم فروش گریه ی پاکش نسیم ها چشم انتظار دست کریمش کریم ها امیدوار رحم وسیعش ، رحیم ها ما را برای روضه خرید از قدیم ها در راه عشق ، سلسله جنبان رقیه است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 خورشید فروزانِ جهان تاب آمد از بهر حوائج همه، "باب" آمد از عرشِ خدا ندا دهد جبرائیل: تعظیم کنید! "بنتُ الاَرباب" آمد @hosenih
های و ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅حلول ماه شعبان : ✅سوم شعبان : ✅چهارم شعبان : ✅پنجم شعبان : ✅یازدهم شعبان : ✅پانزدهم شعبان : ✅پانزدهم شعبان(شب احیا) : ✅هفدهم تا بیست و سوم شعبان : ✅پایان ماه شعبان: مناسبت اسفند ماه ✅ پایان اسفند: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های و @hosenih
مینویسم بنام یا رزاق تا بگویم کلامی از خلاق خلقتی بس بزرگ و نورانی در حریمِ عظیمِ انسانی در حریمِ حرم، حریمِ حسین مریمی دیگر از شمیم حسین نفَسم حبس مانده در صدرم چه بگویم ز لَيلةُ القدرم @hosenih شعرِ مدحِ رقیه ممکن نیست وصف و شرحِ رقیه ممکن نیست چون ز ماهِ مدینه می گویم از زبان سکینه می گویم: باز گلزارِ وحی گلشن شد بامدادان مدینه روشن شد چه خبر از سحر شده تا صبح کوثری داده حق به مولا صبح مرحمت بر طلایه داران شد حرم اینک ستاره باران شد چقدَر این ستاره دیدنی است بوسه از ماه پاره چیدنی است کیست این اَخترِ مدینه مگر؟ آمده دختر مدینه مگر؟ آری آری ملیکه آمده است همترازِ عقیله آمده است تابشی شد ز دخترِ خورشید نوری از نورِ فاطمه تابید شاهزاده است از پدر مادر هم ز نسلِ گذشته تا آخر شهربانو نشانه آورده نوبرِ نازدانه آورده بِینِ حضار همهمه آمد دختری شکل فاطمه آمد گفت زینب: فدای تو عمه از ازل آشنای تو عمه گفت عباس: مستِ زهرایم من ز عطرِ رقیه شیدایم گفت اکبر: فدای این کوثر بوسه گیرم ز پای این خواهر گفت بابا: فدات بابایت ای بنازم به دست و پاهایت گفت تاجِ سرِ ابوالقاسم آمد آزاده ی بنی هاشم زینتِ زینبین آمده است رازدارِ حسین آمده است باشد این حق، فقط برای حسین مهبطِ وحی شد سرای حسین نام او چون سلامِ قرآن است و کلامش کلامِ قرآن است هر که را هست، گوشِ دل شنوا بشنود سوزِ آیه اَش ز نوا: آیه های خدایی اَم بنگر خود ز قرآن بخوان "فَلا تَقهَر" خوب بشنو پیام طاها را سوره ی امتدادِ زهرا را که وجودم ز بسکه بالائی است روحِ پاکم ز نفسِ زهرائی است گر چه بیش از سه سال، عمرم نیست رشدِ روحانی اَم، چو دختِ نبی است نور من، نورِ عصمت اللهی است قدرتم، قدرتِ یداللهی است دینِ حق را به جان کنم آباد شام را از ستم کنم آزاد باز پرچم زنم به بام علی سکه ی شام را بنام علی با مدد از علی، به علمِ لَدن بَرکَنَم کاخِ ظلم را از بُن نیمه شب چون ز قافله مانَم پایِ زخمی، پُر آبله مانَم پس ترحم به سیرتم باید هم نوازش به صورتم باید @hosenih ای عدوی سخیفِ بد آئین! رحم کن بر یتیم، زجرِ لعین! یاس را بی گنه مکن نیلی بر یتیمِ حرم مزن سیلی در پِی اَت، هر قدم که می آیم مو مَکِش، من خودم که می آیم گیسویم را کِشان کِشان کَندی چقدَر دل به کُشتنَم بندی!!! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بام هایند و کبوترهایشان بال ها و قیمت پرهایشان بیشتر شادند آقاهاي ما وقت خوشحالی نوکرهایشان منت گهواره ای را میکشند عرشیان با سجده سرهایشان برکت خانه است دختر داشتن گفته اند این را پیمبرهایشان بیشتر از اهل خانه میخرند این پدرها ناز دخترهایشان بین دخترها پدر ها دیده اند در یکی رخسار مادرهایشان دختر شاه اند عمو قربانشان میدهد مژده به خواهرهایشان. .. دختری آمد سراپا فاطمه این رقیه خانم است یا فاطمه؟ @hosenih در اصالت کیست طاها اینچنین؟ در جلالت کیست زهرا اینچنین؟ جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار مرتضا را کیست معنا اینچنین دختر اینقدر آیینه شدن جلوه شد زینب شدن را اینچنین با همین چادر نماز کوچکش ناز دارد پیش بابا اینچنین بعد زهرا و پیمبر کس ندید دختری ام ابیها اینچنین با عمو انسی که دارد دیدنی است کس نشد دلبر به سقا اینچنین بین فرزندان اربابم فقط او حرم دارد مجزا اینچنین کهکشان عشق را دنباله است این سه ساله عین هجده ساله است @hosenih یا رقیه گفتم و بهتر شدم با رقیه آمدم نوکر شدم در حقیقت روضه هایش کیمیا ست خاک بودم تیره بودم زر شدم من شب سوم پرستم تا ابد سومین شب بود دیده تر شدم سرنوشتم را چه دیدی شایدم با رقیه وارد محشر شدم کاش میشد در دفاع از مرقدت مادرم میدید که بی سر شدم یک عروسک نذر خانم کرده ام هر زمان که سائل این در شدم دختر ارباب دستم را گرفت یا رقیه گفتم و بهتر شدم بهتر از این نیست مارا میخرد نوکران را پیش بابا می برد @hosenih او نمازی عارفانه بود و بس لیلة القدری یگانه بود و بس از همان اول که آمد ناز داشت از ولادت نازدانه بود و بس بر زمین هرگز نیامد پای او او همیشه روی شانه بود و بس لایق خوابیدنش گهواره نیست روی دست اهل خانه بود و بس تا عمو دارد نبیند آفتاب سایبانش بی کرانه بود و بس از همان اول که آمد زینت اش گوشواری دخترانه بود و بس او به ویرانه پرش عادت نداشت او که مرغ آشیانه بود و بس آبله چسبید زیر پای او گمشده دیگر عروسک‌های او شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دختری آمد از قبیله ی عشق نذر راهش سبد سبد احساس عالمی غرق شور لبخندش کاشف الکرب حضرت عباس جبریل آمده که از حالا بین این خانه نوکرش باشد پدر او حسین‌فاطمه و ام اسحاق مادرش باشد @hosenih مادرش از عطا و لطف خدا دختری ماهپاره آورده عمه جان هم به یمن امدنش دو عدد گوشواره آورده صد ملک آمدند اینجا تا از کف پاش بوسه بردارند بین این خانه همهمه افتاد نام او را رقیه بگذارند ای برادر بیا نگاهش کن حالتی بین چهره اش پیداست به که رفته رقیه ؟ میبینی چِقَدَر مثل مادرم زهراست آمدی تا که باز بابایت بین این خاندان پدر بشود آمدی تا زشوق آمدنت دیده ها عاشقانه تر بشود ای فراتر ز هاجر و مریم ای گل یاس شاخه طوبا نازنین دختر عشیره عشق نور پاک سلاله ی زهرا از تماشای روی زیبایت مرغ دلهای ما غزلخوان شد تا زمینی شدی در این دنیا آسمان خدا چراغان شد کیستی ای همیشه دردانه کیستی ای ستاره،ای مهتاب ای فدای تو عالم امکان نازدانه ی حضرت ارباب هی بهانه نگیر ، عمه ببین پیش قنداقه ی تو هرشب هست از همین ساعت تولد تو پیش تو تا همیشه زینب هست @hosenih تا همان لحظه های در کوفه تا همان لحظه های کرب و بلا تا اسیری ما و بزم حرام تا همان جا که میبرند تورا در کنارت همیشه میبینم لحظه ها شور و حال عمرت را و فدای حسین خواهی کرد همه ی این سه سال عمرت را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران @hosenih دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است @hosenih که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است @hosenih ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر @hosenih چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است @hosenih چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش @hosenih دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز..... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خورده گره به مویش دلهای خانواده تعبیر شد به خوبی رویای خانواده در این سه سال آخر باور کنید عوض شد با بودنِ رقیه دنیای خانواده @hosenih یکباره زیر و رو شد دنیای آل هاشم وقتی که شد رقیه زهرای خانواده زینب حسین عباس ، اکبر رباب قاسم مجنون زیاد دارد لیلای خانواده می شد رقیه هر روز شیرین تر از گذشته پر شور تر از امروز ، فردای خانواده دستش ز دست بابا هرگز جدا نمی شد دختر دلش بُود با ، بابای خانواده یک آسمان ، دو تا ماه ، این که عجب ندارد او را بغل گرفته سقای خانواده @hosenih بس که شبیهِ زهراست حق داشت باشد این طفل دُردانۀ حسین و یکتای خانواده هر جای بارگاهش یک قطعه از بهشت است طفلی که بود روزی ، گرمای خانواده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به محبان عنایتی داری به کرامت چه عادتی داری به گمانم که ارث مادری اَست برگ یاسی لطافتی داری علی اکبر ، شبیهِ پیغمبر تو به زهرا شباهتی داری دل به یاد نجف می اندازی مرقد با صلابتی داری روی دوش عموئی یا در عرش عموی سرو قامتی داری قدسیان ماتِ رویِ قدسیِ تو مثل بابا قداستی داری نورِ راه سفینه های نجات بر رخ فاطمی تو صلوات @hosenih از بهشت خدا سروش رسید ساقیا وقت عیش و نوش رسید بیتِ ارباب ما معطر شد تا که آن یاس سبز پوش رسید بوی ریحانت النبی آمد تا که در خانه عطر و بوش رسید خندهء اینچنین کجا و حسین ؟ آمد و خنده اش به گوش رسید خانواده همه بغل کردند نوبت شانۀ عموش رسید میل دیدار فاطمه می کرد عموی او به آرزوش رسید هدیه اش کن ز من چو می پرسی چارقل بعدِ آیت الکرسی @hosenih پُر کن از عطر عشق او ریه را متبرک ردیف و قافیه را در بهشت حسین وارد شو کن رها این جهان عاریه را در و دیوار ریسه بندان کن پر کن از شرشره حسینیه را مرتضی هیبت است و زهرا رو عشق کن ، خاندان و ذریّه را بر محب علی درود فرست لعن کن پیرو معاویه را تشنگان زیارتیم ، خدا باز کن باز ، راه سوریه را لب شیعه پر از تبسم شد آسمان پشت گنبدش گم شد @hosenih باعثِ فیض مستمر شده ای بس که دُردانۀ پدر شده ای شمسِ پر نورِ خانۀ ارباب قمرِ شانۀ قمر شده ای صیدِ عمه شدی همان اول در یمِ عمه غوطه ور شده ای از تو حاجت گرفته ایم ، آری باب حاجاتمان اگر شده ای فتبارک ، حسین می خوانَد شاهکار خدا مگر شده ای ؟ سخت ، محبوبِ هیأتی هایی عشقِ عشاق در به در شده ای ما که زندانیان بندِ توایم یا رقیه علاقه مندِ توایم @hosenih آمدی تا شوی شکیب حسین دختر کوچک و نجیب حسین عطر تو خانه را به وجد آورد ای گل یاسِ دلفریب حسین علتش نفحۀ بهشتی توست که شده شهره بوی سیب حسین پدرت گرچه خود طبیب همه است هست چشمان تو طبیب حسین حمد مخصوصِ خالقیست که کرد دختری مثل تو نصیب حسین دل نبسته در این جهان دیگر بعدِ زینب چو تو کسی به حسین ای الفبای عشق ، دختر عشق بارگاه تو شد نگین دمشق @hosenih نا تمامیّ و بی کرانی تو کهکشانی تو آسمانی تو دوستدارِ تو حضرت مهدیست عمۀ صاحب الزمانی تو دختری ، نقش ویژه ای داری در وجود حسین جانی تو تو سه سال از حسین ، دل بردی فوق هر گفته و بیانی تو تو شبیه عمو ابالفضلی باب حاجات شیعیانی تو تو سریع الاجابه ای بی بی می دهی حاجتم به آنی تو به تو سوگند با تمام خلوص به تو دارم ارادتی مخصوص @hosenih جلوه ات را جمالِ ماه نداشت پیش تو در بساط ، آه نداشت روز ، مثل رُخت سپید نبود شب چو زلفت موی، سیاه نداشت هیچ طفلی میان چشم حسین مثل تو شأن و جایگاه نداشت تو چه کردی که بین آغوشش کَس به اندازهء تو راه نداشت؟ نیمه شب داخل خرابۀ شام عمه مانند تو سپاه نداشت یک چنین دختری به ویرانه غیر دیوار تکیه گاه نداشت تو حرم نه ، ... تو کهکشان داری وسعتی قدِّ آسمان داری شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آخر جواب داد سحر ربنای ما دیدی گرفت این دم آخر دعای ما @hosenih دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم روشن شد از فروغ چراغی سرای ما نامش رقیه است، رقیه؛ ولی بدان آمد سه سال فاطمه باشد برای ما زینب بیا و صورت او را نگاه کن مثل گل است صورت خیرالنسای ما دستان کوچکش گره های بزرگ را وا می کنند از همه ی خلق، جای ما در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان این دختر است همسفر کربلای ما همواره فکر می کنم این پای کوچکش دارد توان آمدن پا به پای ما @hosenih دق می کند اگر که ببیند به راه شام پا می خورند روی زمین نیزه های ما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسیده است به دل های مرده جان بدهد رسیده است کمی عشق یادمان بدهد نفس بریده ی نفسیم و آمده ما را هوای تازه ای در آخرالزمان بدهد چه دختری که به حظ حضور کوتاهش جهان خسته و درمانده را تکان بدهد ستاره ای که در آفاق ناامیدی ها محبتش به همه راه را نشان بدهد در آفتاب سیاه قیامت کبری به هر که دلشده اش بوده سایه بان بدهد نسیم زلف دل انگیز روضه اش کافی ست به ما که نقش زمینیم آسمان بدهد کسی که مثل ابالفضل کاشف الکرب است رسیده است ز غم ها به ما امان بدهد رقیه است که دردانه ی حسین شده ست دوباره فاطمه ی خانه ی حسین شده ست @hosenih بهار می رسد از ناز راه رفتن او گل عفاف شکوفد ز عطر دامن او حجاب نور شده نقش چشم فاطمی اش حریر سبز بهشتی نشسته بر تن او هزار پنجره امید وا شود در دل به هر طلوع نگاه همیشه روشن او نگاه بان دمشق است پرچم حرمش بهشت کوچک دنیا شده ست مدفن او چه دلرباست کلام رقیه جان حسین و دلربا تر از آن شد پدر شنیدن او گلی که نیست به دنیا شبیه و مانندش دل هزار چو من هست خار گلشن او کسی که منکر نام رقیه جان شده است بگو رود به جهنم که هست مدفن او بهشت منتظر خنده های این دختر حسین ریخت جهان را به پای این دختر @hosenih ز بس به فاطمه او مو به مو شباهت داشت ملک به خاک قدم های او ارادت داشت سه سال داشت ولی جاودانه شد تا حشر چقدر عمر کم این سه ساله برکت داشت بزرگی از شب میلاد پا رکابش بود بزرگ زادگی از نوع با اصالت داشت ستاره ای که در اندازه های خورشید است شبیه ماه بنی هاشمی سیادت داشت کسی که شانه ی عباس بوده معراجش عجیب نیست دل شیر داشت،غیرت داشت شکار خنده ی او با علیِ اکبر بود ز بس که خنده ی این نازدانه قیمت داشت حسین دیده به برق نگاه خواهر خود عقیله سخت به این کودکش عنایت داشت به شهرت حسنات جهانی اش سوگند کسی نگشته به بخشندگی به او مانند @hosenih جمال قدسی او آفتاب سیار است صدای گریه ی او ذولفقار کرار است چقدر طفل مسیحی دخیل بسته به اشک چقدر دور ضریحش دل گرفتار است شفا وزیده به جای نسیم از صحنش ضریح کوچک او تکیه گاه بیمار است ز هر چه ناز جهان بود بی نیاز شدم ز بس رقیه به گریه کنش وفادار است ز بعد کرببلا قد خمیده ابله پا حدیث زندگی اش روضه روضه غمبار است کسی که پرده نشین عفاف زینب بود اسیر چشم حرامی کوچه بازار است مسیر کوفه و شام و تمام چل منزل خراب زخم شکاف سر علمدار است چه بار ها که سر او به جاده می افتاد عمو به پیش رقیه چه ساده می افتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب قلم مسیر تولا گرفته است اذن سرودن از خود مولا گرفته است کار جنون هر شبه بالا گرفته است بعضی کنایه ها پر ما را گرفته است خواهم که باز حق سخن را ادا کنم دستم قلم اگر که قلم را رها کنم لبریز شد ز عشق و محبت سبوی چشم دادم به قطره قطره ی اشکم وضوی چشم وقف جمال آینه شد جستجوی چشم گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم به روی چشم چشمی که روشن از جبل النور می شود سرمه ز تربتش نکشد کور می شود @hosenih گفتی بگو مقدمه، گفتم رقیه جان گفتی بخوان ز خاتمه گفتم رقیه جان گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم رقیه جان گفتم، بدون واهمه گفتم رقیه جان نام رقیه فاطمه باشد به هوش باش او فاطمه است فاطمه، دیگر خموش باش در بُعد مادی، ثمر باغ عصمت است در بُعد معنوی که سراپا قیامت است این گفته را دلیل و روایت چه حاجت است دختر به مادرش نرود جای حیرت است این بی قرین، تجلی سیمای مادر است یک چشمه ی جدا شده از حوض کوثر است این گل برای خرمی روزگار، بس این لاله بر طراوت باغ و بهار، بس نامش جلالتی است که در ذوالفقار بس باشد به کارنامه اش این افتخار بس او را نسب به سوره ی والفجر می رسد با دست او به گریه کنان اجر می رسد هرچند هستی اش همه تاراج رفته است در موج خون به سینه ی امواج رفته است احرام اشک بسته، به حجاج رفته است او با سر حسین به معراج رفته است او تُعرِجُ الملائکه و ذی المعارج است باب المراد و دختر باب الحوائج است تا شد کنار شمع خرابه نشین مقیم فرمود با حسین که ای در غمم سهیم چون می وزید بر سر زلف شما نسیم می شد دل رقیه ات از غصه ها دونیم گفتم به خویش آنکه به نی ربنا کند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند؟ حالا که آمدی و نشستی مقابلم حالا که آمدی و شدی شمع محفلم حالا که شعله ور شده از وصل، حاصلم راضی نمی شود به جدایی دگر دلم بوسه گرفت و رفت که از تاب رفته بود انگار سال هاست که در خواب رفته بود @hosenih بر چهره ی سه ساله کمی ژاله مانده بود بر زخم های پیکر او ناله مانده بود رنگی کبود بر رخ چون هاله مانده بود او مانده بود و آن زن غساله مانده بود با یک سوال تلخ و جوابی که تلخ بود آخر چرا شده است همه پیکرش کبود؟ ای نور چشم و دختر غم پرور حسین یادآور غم و محن مادر حسین جان تو شد فدای حسین و سر حسین دست مرا بگیر تو ای دختر حسین لطفی نما که سختی هجران کشیده ام چندی شده است کرببلا را ندیده ام شاعر:حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ارباب آمده ثمر باغ لاله اش كرده ظهور فاطمه اى در سلاله اش امد کسیکه مهجة قلب حسین را دست خدا سند زده پشت قباله اش نهج البلاغه هست و مقاتیح و کوثراست یکروز اکر که ترجمه گردد رساله اش یکراست میرود بغل شاه کربلا دست کسی اگر برسد یک حواله اش اندازه مسیح اولوالعزم زنده کرد دلهای مرده را دم عمر سه ساله اش عاشق شدیم و گفت رها کن بقیه را بنویس روی سنگ نگین یا رقیه را @hosenih دختر نگو که مادر باباست بعدازاین آیینه دار ام ابیهاست بعدازاین دختر نگو که وارث شمشیر حیدر است ارثیه دار حضرت زهراست بعدازاین دختر نگو که غیرت دستان بسته اش ویران کننده صف اعداست بعدازاین در اشتیاق زمزمه عمه گفتنش قلب صبور زینب کبراست بعدازاین اصلا به گاهواره برایش نیاز نیست جایش به روی شانه سقاست بعدازاین غوغاست در ملائکة الله عالمین دارد برای او صدقه می دهد حسین در نسل عشق ، شوق سرآمد رقیه است تفسیری از خدیجه و احمد رقیه است داود و آدمند فقیران گریه اش بنیانگذار گریه بی حد رقیه است پیداست جلوه حسنی در کرامتش مثل حسن ،کریم زبانزد رقیه است دیدیم در حساب عدد که مساویِ رزاق در رساله ابجد رقیه است آنکس كه با شهامت زینب مدار خود سیلی به روی حرمله ها زد ، رقیه است جان باخت پای عشق ولی برد کرده است چوب یزید را به سرش خرد کرده است در راه عشق هم قسم زينب است او كوچه به كوچه هم قدم زينب است او در هاي و هوي مردم شام و ستمگران تنها محافظ علم زينب است او گريه نكرد هرچه كتك خورد ، گريه اش بر ماجراي قدخم زينب است او از كربلا به شام پس از رفتن پدر دلواپسى دم به دم زينب است او بعد از هزار سال خرابه حرم شدو در زير سايه حرم زينب است او دل بى قرار غصه و اندوه زينب است كوچكترين مجاهد نستوه زينب است @hosenih چشمشش به پوشش طبق افتاد گریه کرد بر مصحفی ورق ورق افتاد گریه کرد لب‌های چوب خورده اورا همینکه دید یاد کبودی شفق افتاد گریه کرد دستش توان نداشت كه سر را بغل كند پس روى خاك بى رمق افتاد گريه كرد بر حنجر بريده كه دستش رسيد سوخت كنج خرابه مرغ حق افتاد گريه كرد بر حال و روز دختر ويران نشين خود سر از ميانه طبق افتاد گريه كرد پروانه قسمت سحرش سوختن شده او با همان لباس اسارت كفن شده شاعر: ‏. © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از شوق کسی راهی میخانه‌ام امشب تا خط جنون پُر شده پیمانه‌ام امشب “سودا زده‌ی طره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب” آورده خبر قاصدک از خانه‌ی ارباب از عرش خدا آمده ریحانه‌ی ارباب از سوی خدای علی عالی اعلا سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ نیمش به ظهور آمد و شد زهره‌ی زهرا نیم دگرش هم به حسین است حواله حالا متولد شده زهرای سه ساله از غار حرا می‌رسد آوای پیمبر نازل شده یک بار دگر سوره‌ی کوثر بر بال ملائک نوه‌ی حضرت حیدر آرام رسیده است به دست علی اکبر از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل تا عرش خدا می‌رود از دوش ابوالفضل خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب هر آینه می‌آمد و می‌رفت مرتب قنداقه‌ی او دست به دست ِهمه امشب چرخید و رسید آخر سر در بر زینب او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟ انگار که زهراست در آغوش خدیجه خورشید شده دست به دامان رقیه کرده‌ست فلک سجده به ایوان رقیه جمعیت کفر است پریشان رقیه صد شکر که هستیم مسلمان رقیه دیر و حرم و باده و پیمانه رقیه‌ست مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست ایام گذشت و به سوی شام دویدند دور حرمش حرمله‌ها نعره کشیدند یاران علی پیرهن صبر دریدند ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم "در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید" ای کاش که ما را پدرت عفو نماید ** در راه دویدی و دویدی و دویدی اما به سر زخمی بابا نرسیدی از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه “ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه” ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه کم‌کم فروغ نورش را به سوی فرش، خاک ره می‌کرد نقره نقره بلور می‌افشاند تا به شمس ولا نگه می‌کرد آسمان با تمام زیبایی از زمین می‌گرفت زینت و زین زیر لب هر فرشته‌ای می‌گفت عرض تبریک و تهنیت به حسین تا ز رخساره‌ی رقیه‌ی او محرم راز حق حجاب افکند گرمی دیگری رخ ماهش بر دل و جان آفتاب افکند دختری آمده که از طفلی غرق یاد خداست خلوت او نقش توحید، جلوه‌ی نابش رنگ شرم و حیاست، طلعت او ازهمان دوره‌ی طفولیت شرف و عزت و فضیلت داشت محو او بود زینب کبری بس که بر فاطمه شباهت داشت جای دارد که هاجر و مریم محو قدر و جلال او باشند عجبی نیست قدسیانِ فلک مادحانِ کمال او باشند فرصت این گل بهشت حسین مثل عمر تمام گل‌ها بود سه بهار تمام زندگی‌اش غرق انوار حق تعالی بود هرکسی حاجتی از او می‌خواست با دعا از خدا تمنا کرد با همان دست‌های کوچک هم گره‌های بزرگ را وا کرد سعی او در تعالی مکتب داده عزت به نهضت اسلام نقش بسته به دیده‌ی تاریخ رد پایش زکربلا تا شام با همین عُمر کم به عالم گفت در ره دین بصیر باید بود گر شهادت نشد نصیب همه شهدا را سفیر باید بود هم صفات حمیده دارد او هم سفیر قیام عاشوراست زد شراره به خرمن بیداد دختری که شهیده‌ی باباست چون«وفایی» به هر کجا برسیم ما به این خانواده مدیونیم بی نیازیم از جهان تا ما سائلانِ رقیه خاتونیم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸 جان‌ و دل شاعر، پی الهام حسین است وقتی که سرآغاز غزل، نام حسین است چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرام دلم نام دل‌آرام حسین است... هر قاعده‌ای خورده به‌هم از سر لطفش آزاد، اسيری‌ست که در دام حسین است در زمره‌ی شاهان‌ و بزرگان شده مکتوب هر نام که در دفتر خدّام حسین است اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت معيارِ خداوند اگر اسلام حسین است آغاز خوش این است که با نام حسین و پايان خوش آن است که با نام حسین است با دست علی‌اکبر و با دست رقیه رزق همه از سفره‌ی اکرام حسین است آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد ماه دوسرا، مهر جهان‌تاب، خوش آمد بیت‌الغزل هر غزل ناب، رقیه‌ست خورشید علی‌اصغر و مهتاب، رقیه‌ست نزدیک‌ترین راه به الله حسین است نزدیک‌ترین راه به ارباب، رقیه‌ست در باب برآوردن انواع حوائج یک‌باب خدا دارد و آن باب، رقیه‌ست در زاویه‌ی عرش خدا قاب بزرگی‌ست نامی که شده زینت این‌قاب، رقیه‌ست در خلوت خود معتکف‌اند اهل‌ِ محبّت در مسجد این طایفه محراب، رقیه‌ست دردانه‌ی ارباب که با دست اباالفضل از چشمه‌ی کوثر شده سیراب، رقیه‌ست حاجت طلبیدند از او عالم‌ و آدم زیرا که فقط مهر جهان‌تاب، رقیه‌ست او آمده و خستگی عشق به در شد با خنده‌ی خود ام‌ابیهای پدر شد هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هر وقت نشسته‌ست سر شانه‌ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر آورده هرآن‌کس که پناهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی‌اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده‌مرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه... هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸 داشت آن‌روز زمین قصه‌ای از سر می‌خواند قصه‌ی دیگری از یاس معطر می‌خواند رخ مولود چنان با رخ مادر می‌خواند که پدر زیر لبش سوره‌ی کوثر می‌خواند خانه غوغا شده، انگار زمان برگشته نکند حضرت زهرا به جهان برگشته! فاطمه پر زده اما برکاتش باقی‌ست راه باز است؛ ببینید صراطش باقی‌ست هم خدا هست، هم این قوم حیاتش باقی‌ست حال اگر نیست پیمبر، صلواتش باقی‌ست کار خورشید به ناخواه درخشندگی است کار هر لحظه‌ی این طایفه بخشندگی است تو که بالای سرت نور امامت داری جزء این طایفه‌ای، دست کرامت داری محشری گشته به پا، باز قیامت داری چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری وقت پرواز تو افلاک به هم می‌ریزد تا می‌آیی به زمین، خاک به هم می‌ریزد آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته‌ی ما عاطفه‌پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نفسی هم شده هم‌بازی اصغر باشی باز لبخند بزن! عشق خریدار تو است کاشف الکرب اباالفضل شدن، کار تو است تو که در دلبری از ما مثَل بابایی اسم بابا که می‌آری، غزل بابایی چشم بد دور! چه شیرین بغل بابایی ساده، شیرین و صمیمی عسل بابایی دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت زائری آمده در قلب تو جا می‌خواهد صحن زیبای تو را دیده، صفا می‌خواهد یک نفر آمده و اذن دعا می‌خواهد او مسیحی‌ست ولی از تو شفا می‌خواهد باز با شوق یکی چادر کوچک آورد دختری نذر نگاه تو عروسک آورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸 ای رونق فصل بهارِ أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگارِ أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه، از دار دنیا تنها تویی دار و ندارِ أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تارِ أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بارِ أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنارِ أُمِّ إِسحاق در چشم‌های تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقارِ أُمِّ إِسحاق دختر به خوبیِ تو این دنیا ندارد غمخوار بابا! خانه‌دارِ أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقیناً خورشیدزاده! شاهکارِ أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثارِ أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه‌ات می‌آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشیدِ رویِ بامِ دنیایِ حسینی فرزانه‌ای و ماهِ شب‌های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو، یا اینکه تو گرم تماشای حسینی؟ سر تا به پا، آیینه‌ی مادربزرگی هانیه، حسنا، زهره، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه‌ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه‌ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری‌هایی که کردی می‌توان گفت: در کودکی أمّ أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل می‌برد چادر نمازت از ملائک مأموم شب‌های مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه‌هایت پیداست در خوی تو "تقوایِ حسینی" بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل‌المتین از ریشه‌های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده! خیر مقدم ارباب‌زاده! شاهزاده! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری قلبی شکننده‌، دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتماً در هر نفس‌هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه‌ای بر شانه‌ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون! نگاهی به عوام الناس داری؟ جودِ حسن، مهرِ علی، احسانِ زهرا در تو نهفته، بی گمان "میراث داری" آيینه‌دار نور ناب پنج تن، تو زهرا، حسین و مرتضی، احمد، حسن تو از عزم جزم‌ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کَر کرد آن‌قدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سرِ بر رویِ نی، سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالَم به‌هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه‌ی ترفند تو کلی ضرر کرد با ناله‌ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ... با همت‌ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعاً کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه‌ات امروز عالَم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e