eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
339 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت کعبه برای دیدن رویش وضو داشت رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش چشم سیاهش روشنای راه ایمان هر ناوک مژگان او یک خط قرآن از خلوتش گرچه دو عالم فیض می‌برد اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند تسبیح فیض خلق را از هم گسستند پای برهنه، سربرهنه در دل شب بردند او را و فلک در تاب و در تب خالی‌ست جای فاطمه انگار اینجا تا که بگیرد باز دامان علی را در کوچه‌های بی کسی او را کشیدند با هر قدم آه از نهاد او شنیدند از داغ این غم عالمی در پیچ و تاب است سر منزل این کوچه‌ها بزم شراب است بزم شراب اما خبر از خیزران نیست ناموس او در مجلس نامحرمان نیست از سامرا برخاست آهِ شام آن شب یک سوی صد نامحرم و یک سوی زینب یک سو، سری بر تشت زر، یک سو رقیه یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه یک سوی چوب خیزران می‌خورد بر لب یک سو مزن ظالم به لب‌ها داشت زینب... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوچه کوچه نسیم سامرّا عطر غم از عراق آورده بوی باران و بوی دلتنگی باز بوی فراق آورده! دست‌های ستم شود کوتاه که چنین از مدینه با اکراه ماه را همدم غریبی و آه سوی خاک عراق آورده ماه کی پشت ابرها مانده؟ هر کجا بوده نور افشانده بس‌که دشمن شده‌ست درمانده ماه را در مُحاق آورده دید دیگر حریف نورش نیست عاقبت زهر کینه‌اش را ریخت خنجر از پشت می‌زند این‌بار خنجری که نفاق آورده باز خاک عزا شده این خاک آسمان‌ها همه گریبان‌چاک غم جانسوز و داغ جانکاهش چه بر این نُه رواق آورده؟ یک دوشنبه مدینۀ غم‌ها... یک دوشنبه غروب سامرا... هر دوشنبه که می‌رسد از راه باز یک اتفاق آورده گردش این زمانه دل‌ها را می‌برد از دوشنبه تا جمعه روزهایی که با خودش حسرت با خودش اشتیاق آورده! حاجت سامرا روا گردد باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد می‌رسد آفتاب و می‌بینیم صبح‌دم را به باغ آورده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بازهم عشقت مرا یاد خدا انداخته شور شیرینی به ذکر ربنّا انداخته یا من ارجوه لکل خیر، مارا باز هم یاد الطاف تو در ماه خدا انداخته ای امام عزّت وآزادگی! مهر شما طوق گل بر گردن اهل ولا انداخته ای ولی الله اعظم! در دل ما مهرتان شوق پروازی به سوی سامرا انداخته نوری از اعجاز تو در پیش چشم منکران شیر را ازپرده در پای شما انداخته رفتن تو در میان برکه‌ی شیران، مرا یاد گودال منای کربلا انداخته بُردنت در محفل آلوده‌ی شُرب شراب خستگان را یاد تشتی از طلا انداخته ماجرای آن لب و دندان و چوب خیزران عمه‌ی مظلومه‌ات را از نوا انداخته غافل است از آتش قهر خدا در رستخیز آن که برجان شما زهر جفا انداخته چون «وفایی» در عزای تو زبس نالیده‌ام پنجه‌ی بغضی مراهم از صدا انداخته ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همراه با زیارت زیبای جامعه در هر فراز نام تو را ذکر می‌کنم یا إهدنا الصراط نماز مقربین! در هر نماز نام تو را ذکر می‌کنم حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت دیشب مریض خانه‌ی ما با وساطتت شد روبه‌راه، تذکره‌ی کربلا گرفت پیچیده سوز ناله‌ی تو بین قرن‌ها آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد با پاره‌پاره‌ی جگرت این غزل گریست با خون دل نوشته شد و چارپاره شد بالاسر تو ضامن آهو کشید آه بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد از روی درد، ناله زدی وای مادرم کم شد زسینه، درد و به پهلو اضافه شد روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده با تازیانه بر جگرت حمله‌ور شدند روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد یادآور مصیبت دیوار و در شدند گرچه به روی سینه‌ی تو زهر پاگذاشت دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود گرچه به تو تعارف جام شراب شد دیگر خبر زطشت و لب و خیزران نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه‌ات را چه بخوانیم چه نه، غم داریم پشت هر واژه و هر قافیه ماتم داریم شاعر سوگ علی بن محمد چه کم است! مثل مداح که در مجلس تو کم داریم همه‌ی شهر به داغ تو علم بر دوش است شکر لله که هنوز این همه پرچم داریم زخم شمشیر عمیق است نه آنقدر که ما این همه زخم عمیق از ستم سم داریم آه! شش‌گوشه‌نشین! مثل حسینی چقدر بی جهت نیست که احساس محرم داریم باَبی اَنت و اُمی... به‌خدا کافی نیست بموالاتکم ای عشق! که جان هم داریم نفس جامعه‌ات بود که در مجلس اشک دم به ما داد غمت را و دمادم داریم وسط هروله آهنگ سفر می‌گیریم سامرا منتظر ماست که پَر می‌گیریم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای کعبه‌ی دل کوی تو یا حضرت هادی وی قبله‌ی جان، روی تو یا حضرت هادی ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی آیینه‌ی اجلال نبی کیست؟! تویی تو چارم علی از آل نبی کیست؟! تویی تو تو اختر برج نبوی، شمس هدایی ماه علوی، آینه‌ی حُسن خدایی فرمانده‌ی مُلک قَدَر و جیش قضایی آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند ارواح رُسُل روح ولایت ز تو دارند تو جانی و در کالبد کلّ وجودی تو وجه خدا آینه‌ی غیب و شهودی تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی تو رابطه‌ی خلق و خداوند ودودی از فیض تو منّت به سر خلق نهادند با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند ای گوهر توحید به درج دهن تو روییده به هر سو گل وحی از چمن تو انوار خدا در تو و حُسن حَسن تو ما جامعه داریم ز فیض سخن تو زین جامعه دل سوی تولای تو راهی‌ست هر جمله‌ی آن جلوه‌ای از وحی الهی‌ست از سامره خیزد به فلک نور حقایق دل‌ها به طواف حرم قدس تو شایق مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق روزی‌خور خوان کرمت جمله خلایق مدح تو ندای حق و جبریل منادی نام تو علی، کنیه‌ی زیبای تو هادی من آبرو از خاک درِ سامره دارم من خاطره‌ها از سفر سامره دارم من جلوه‌ی طور از شجر سامره دارم من عشق دو قرص قمر سامره دارم هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست تو حجّت حق، خلق به تأیید تو بنده توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده در بین قفس رام تو شیران درنده کردند چو بر ماه جمال تو نظاره پروانه صفت دور تو گشتند هماره نور تو که از صبح ازل تافته در دل خاموش نگردد به هزاران متوکّل هرگز نشود محو، حق از فتنه‌ی باطل آری نرسد بار کج خصم به منزل قرآن همه را با سخن وحی دهد پند هر چیز بُوَد فانی جز وجه خداوند ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت آوَخ که رسید از ستم خصم عذابت گِریم به تو و غُصّه‌ی بی حدّ و حسابت افسوس که بردند سوی بزم شرابت بر خیرگی خصم و به بی شرمی او اُف خاکم به دهن جام مِی اَت کرد تعارف تو آیه‌ی تطهیری و رجس از تو به دور است دل جای خدا و دهنت چشمه‌ی نور است وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است مست می و مست ستم و مست غرور است با آن شرف و عزّت و اجلال معانی می‌خواست که در محفل او شعر بخوانی خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش از روی سرش خورد زمین تاج غرورش گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش لرزید ولی در پی اظهار ندامت می‌زد همه دم تیشه به طوبای امامت فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت افسوس که مسموم شدی چون پدرانت آوَخ که ز تن رفت برون تاب و توانت سوزد جگرم بر تو و غم‌های نهانت «میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد باشد که به خاک حرمت چهره گذارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما بنده‌ایم و غیر تو مولا نداریم در هر دو دنیا جز شما آقا نداریم تنها پُل ما تا خداوند است مهرت راهی دگر تا عالم بالا نداریم وقتی دعای جامعه خواندیم دیدیم بهتر از این آئینه‌ی تقوا نداریم هرکس تولای تو را در دل ندارد کاری به کار او در این دنیا نداریم هرچند ما مدح تو را گفتیم، امّا ما قطره‌ایم و راه بر دریا نداریم گر دیگران صد آرزو در سینه دارند ما آرزویی غیر سامرّا نداریم امروز دل را خانه‌ی مهر تو کردیم در سینۀ خود غصه‌ی فردا نداریم گر دامن خود را ز دست ما نگیری بیمی به دل از روز وانفسا نداریم :: بزم شراب و آیه‌ی تطهیر ای وای! در دل از این اندوه جز غوغا نداریم از شعله‌ی داغ شما آتش گرفتیم پروانه‌سان از سوختن پروا نداریم جز اشک بر فرزند زهرا چون «وفایی» چیزی برای عرضه بر زهرا نداریم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند وقت آن است كه عشاق به منزل برسند هادی راه تو هستی و يقيناً بی تو ناگزيرند از آغاز به مشكل برسند واجب دين خدا بودی و تركت كردند در شتابند به انجام نوافل برسند در جهان حاكم جبار فراوان ديديم كه بعيد است به پای متوكل برسند با هم از غربت و داغ تو سخن می‌گويند شاعرانی كه به درك متقابل برسند وا‍ژه‌ها كاش كه از سوی تو الهام شوند تا به اين شاعر آشفته‌ی بيدل برسند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوچِ شب‌های تار نزدیک است طِی شود دِی، بهار نزدیک است فصلِ وصلِ نگار نزدیک است دستبوسیِ یار نزدیک است نوکری را تو یادمان دادی السَّلامُ عَلَیکَ یا هـــادی تن ما فرش زیر پای تو شد بال ما طالب هوای تو شد دل ما ساکن سرای تو شد عاشق سُرَّ مَن رَآیِ تو شد به ضریحت قسم، گرفتاریم از تو یک سامرا طلب داریم سایه‌ی عرش کبریا هستی سرپناه فرشته‌ها هستی آینه‌دارِ شاهِ ما هستی ای حسینی که سامرا هستی! این شباهت به کربلا، عشق است کُنج شش‌گوشه‌ی تو را عشق است غصه را تا عدم بِکِش گاهی دور غم‌ها قلم بکش گاهی پیش چشمم حرم بکش گاهی دست روی دلَم بکش گاهی شیر نَفْسَم کنار تو رام است با وجودت همیشه آرام است ریشه‌ی اِنَّما تویی قطعاً شاخه‌ی رَبَّنا تویی قطعاً میوه‌ی هر دعا تویی قطعاً "مَن اَتاکُمْ نَجا" تویی قطعاً نُطق تو شرح داده واقعه را "جامعه" رُشد داده جامعه را زلف در دست باد داری تو کشته‌مُرده زیاد داری تو در کَرَم اجتهاد داری تو جود را از جواد داری تو با تو نرخِ کرم چه بالا رفت دست و دلبازی‌ات به بابا رفت! ماه بودی، مُحاق را دیدی خانه‌ای بی چراغ را دیدی رفته‌رفته فراق را دیدی غربتِ در عراق را دیدی اُف به هر ناکِسی که پیرت کرد وسط پادگان اسیرت کرد کاش از غم دلت کباب نبود سهم تو داغ بی حساب نبود حق تو این همه عذاب نبود جای تو مجلس شراب نبود بشکند کاش دست آن نامرد بی حیا مِی به تو تعارف کرد وسط هُرم غم، جهانت سوخت گُر گرفتی، دل جوانت سوخت تا خودِ مغز استخوانت سوخت گرچه از سوز زهر جانت سوخت دست‌ِکم پیکر تو عریان نیست اهل بیت تو بی نگهبان نیست شمر تیغی به پیکرت نکشید آن همه داد بر سرت نکشید خنجرش را به حنجرت نکشید زیور از گوش دخترت نکشید هیچ‌کس روی سینه‌ات ننشست حرمت خانواده‌ات نشکست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رد پایش همه‌جا قبله‌نما می‌سازد خطی از جامعه‌اش جامعه را می‌سازد خادم خانه‌اش از خاک، طلا می‌سازد کرمش نیز به شدت به گدا می‌سازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه‌ی ارشد آقای خراسان شده است بر سرم سایه‌ی ایوان طلایی دارم گوشه‌ی صحن عجب حال و هوایی دارم از سر سفره‌ی او نان و نوایی دارم سامرایی‌ام و عادت به گدایی دارم سامرا، کرب و بلایی به نظر می‌آید این دو شش‌گوشه به دنیا چقدر می‌آید شیعیان تا به ابد بر سر پیمان هستند تو اگر امر کنی، گوش به فرمان هستند صف به صف، لشکرت از مردم ایران هستند که به فرماندهی شاه خراسان هستند سخت، سیلی زده بر بی ادبان با، ادبش هر که "لبیک علیَ النقی" آید به لبش ﻧﺎﻟﻪ‌ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﮐﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻏﻤت ﺁﻭﺍﺭﻩ ﮐﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮔﺮﯾﻪ بر داغ تو ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮐﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺩﺭ ﻏﻢ تو ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻨﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ   ﺳﺎﻝ‌ﻫﺎ ﻫﻢ‌ﻧﻔﺲ ﺣﺠﺮﻩ‌ﯼ ﺻﺒﺮت بودی سخت زندانی و ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ‌ﯼ ﻗﺒﺮت بودی متوکل، متوکل شده گویا به یزید سامرا شام شده، تیره شده صبح سپید باز هم پای حرامی به در خانه رسید پسر فاطمه را در وسط کوچه کشید فاطمی بود، علی بود، ولی یار نداشت شکر، دشمن به زن و بچه‌ی او کار نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر که این دلِ سائل هوای سامرا دارد امامِ خفته در خاکش، عنایت بر گدا دارد امامی که پناهِ خستگان و بی‌قراران است برای دردمندان در حرم دارالشفا دارد هر آنکس که کشیده بر ضریحش دست، می‌داند که دستِ مهربانش نان برایِ بینوا دارد کلامِ جامعش در "جامعه" می‌گوید این را که جهانِ بی "ولایت" آن‌به‌آن رنج و بلا دارد بخوان تفسیرِ "بابُ المبتلی" را از همین مَنظر که "بنده" در سلوکش قلبِ بی چون و چرا دارد همان قلبی که تفسیرِ دقیقِ "مَهْبِطَ الوَحی" است همان قلبی که با نورِ هدایت وعده‌ها دارد به عشقِ هادیَ الأُمّه شود تقدیرمان ای‌کاش دلی را که در اوجِ رنج، پروا از خدا دارد فدای آن امامی که زمینش زد هجومِ زهر دمِ جان دادنش ذکرِ علی‌موسی‌الرضا دارد عطش انداخته در جسم بی‌تابش حرارت را گلویش زخمی از زهر است و لرزش در صدا دارد دمِ آخر پریشانِ مصیبت‌هایِ جدّش شد امامِ سامرا داغِ غریبِ نینوا دارد به روی خاکِ حجره صورتش را رو به قبله کرد به لب‌هایش سلامی بر شهیدِ کربلا دارد سلام آخرش را داد با اشکِ روانی که خبر از نیزه و از خنجر و از بوریا دارد! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی نداشت طوطی جانم، هنوز لانه به جسمم که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا صفاست در حرم با صفای حضرت هادی مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی کشند منّت لطف و عطای حضرت هادی ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی درندگان زمین التجا برند به سویش پرندگان هوا در هوای حضرت هادی... دلم که درد گناهش به احتضار کشانده پناه برده به دارالشّفای حضرت هادی مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات ملاحت سخن دلربای حضرت هادی به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی به عمرِ دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد به لحظه‌ای که کنم جان فدای حضرت هادی به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی به ارزش سخن دلربای حضرت هادی مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم بود رضای خدا در رضای حضرت هادی * * هزار بار به هر لحظه لعن بر متوکّل که بود در پی جور و جفای حضرت هادی به زور خواند به بزم شراب حجّت حق را نکرد شرم و حیا از خدای حضرت هادی گهی به بزم شراب و گهی به مجلس دشمن چگونه اشک نریزم برای حضرت هادی چو شمع، از شرر زهر، آب گشت وجودش گرفت شعله زسر تا به پای حضرت هادی نبود این همه بیداد و ظلم و جور پیاپی جزای آن همه مهر و وفای حضرت هادی چگونه اشک نریزند دوستان به عزایش که گشته فاطمه صاحب عزای حضرت هادی غریب و بی کس و تنها شهید گشت چو جدّش زمین سامره شد کربلای حضرت هادی سیاه پوش کن ای آسمان ملائک خود را که شد خموش صدای دعای حضرت هادی شراره سر کشد از بیت بیت تو (میثم) توئی زبان غم و دردهای حضرت هادی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e