eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
290 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفاً حق روضه ادا شود... از بچه‌هات هیچ کسی کم نمی‌‌شود باشد بخواب، بدتر از این غم نمی‌‌شود باید چه کرد در وسط این حرامیان با دست بسته، مقنعه محکم نمی‌‌شود پیشانی‌ام که بوسه زدی را شکسته‌اند مرهم حریف شدت دردم نمی‌‌شود هر کار می‌کنم بروند آن طرف، ولی اوباشِ مانده دور و برم، کم نمی‌شود دنبال چادرم که سر دخترت کنم تقصیر من که نیست، فراهم نمی‌‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی پایانِ باشکوه، به کابوسِ بد بده زینب رسیده کوفه..، پدر جان مدد بده چشمان شور، آینه‌ات را نظر زدند در پیش خانه‌ی تو سرم را به در زدند در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد پنجاه سال پرده‌نشین..، کوچه‌گَرد شد تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت این کوفیان به نسل تو، گمراه  گفته‌اند خیلی به دخترت بد و بیراه گفته‌اند بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد از بس که سنگ خورد، حسین‌ات.. کبود شد نیزه‌نشینِ تو همه را پیر کرده است شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است این حرمله به کامِ همه زهرِ ناب ریخت این حرمله کنار رباب تو آب ریخت از دست این مصیبت جانکاه.. ،داد..، آه زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...، آه در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند با چوب‌دست روی لب قاری‌ام زدند کوفه که زیر پاش نهاد احترام را... باید خدا بخیر کند شهر شام را ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماهِ تمامم، خسته و مهجور ماندم ای وای از آغوش گرمت دور ماندم خسته شدم از بس که طفلان را شمردم جای تمام بچه‌ها شلاق خوردم اطراف محمل قاتلانی مست بودند بی رحم‌هایی پست و سنگین‌دست بودند دیدی که در گرمای سخت و بی امانم فوراً سرت از روی نی شد سایه‌بانم سختی هجرانت چه کاری داد دستم دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم از بس مرا این داغ‌ها پیر و کمان ساخت اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت کوفه نگو، شهر مریدان دروغی کوچه به کوچه، هی شلوغی، هی شلوغی شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد وادی سختِ دختران مرتضی شد طاقت نیاوردم وجود لات‌ها را با گریه برگردانده‌ام خیرات‌ها را تسبیح می‌گفتم به لب، شد نیمه کاره با دست، سوی خواهرت کردند اشاره خیلی هوای غیرتت را کرده بودم وقتی میان محملِ بی پرده بودم هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟! همسایه‌ی دیروز، بر ما انگ می‌زد شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می‌زد من که به روی دامنت سر می‌نهادم آشفته حال از مجلس ابن زیادم با ذوالفقار خطبه‌ام پیکار کردم ابن زیاد بد دهان را خوار کردم وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز زندان ندیده بود زینب، دید امروز بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟! قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر در قلب خواهر تا ابد هستی برادر ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در ظلمت عصری که زمین تیره‌‌ترین است نام تو گرفته‌ست جهان را، خبر این است خونی که بنا بود همان لحظه بخشکد امروز خروشنده و وجوشنده‌ترین است سر می‌رود و درد تو از سر نمی‌افتد بد دردسری نیست اگر دردسر این است با مردم این شهر، به کرّات بگویید او خوب‌ترین، خوب‌ترین، خوب‌ترین است ✍ 📝 | عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکه دیوانه نشد لایقِ ادراک نشد خاکِ هیئت نشد و راهی افلاک نشد باده‌ی اشکْ فزون باد و مداوم بادا هرکه آلوده‌ی این باده نشد، پاک نشد چاک چاک است تن شاه و نمی‌خواهم من جامه‌ای را که برای غمِ او چاک نشد چشم‌هامان شده نمناک از این رو که کمی لبِ خُشکِ پسرِ فاطمه نمناک نشد بود آماده برایَش همه‌ی عَرش ولی سهمِ شاهِ دو جهان جز خس و خاشاک نشد مادرِ آب! کجایی؟ پسرت آب نخورد پدرِ خاک! کجایی؟ پسرت خاک نشد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غارتِ پیرهنِ بی کفنم را دیدم مادرم را، پدرم را، حسنم را دیدم دست در زیر تنت بردم و برداشتمت دو سه ساعت چه سرت آمده؟ نشناختمت! تا بیایم به سرت با همه درگیر شدم ته گودال تو بودی و سرازیر شدم دیر شد تا برسم، شمر به بیرون آمد مویْ آشفته و با دامن پُر خون آمد... ** راحت از دشنه و سرنیزه و داس‌اش کردم شمر لبخند زد و گفت خلاص‌اش کردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من از بیگانگان هرگز ننالم که هرچه کرد با من آشنا کرد بزرگ کوفه بودم روزگاری اسیری با وقار من چه‌ها کرد! خدا لالش کند آن ساربان را... میان خلق اسمم را صدا کرد کنار نیزه‌ی تو شمر آمد اراذل را به دور ما رها کرد سرت از روی نیزه هی می‌افتاد سرت را روی نی با زور جا کرد همان‌جایی که قرآن درس دادم زنی آمد جلو، توهین به ما کرد کنیزم آمد و نشناخت من را برایم سفره‌ی خیرات وا کرد الهی خیر از عمرش ببیند برایم چند معجر دست‌وپا کرد... اگر سر را زدم بر چوب محمل سر من به سر تو اقتدا کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تن‌ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده با احتساب آتش خیمه یقیناً چیزی برای دفن از اکبر نمانده با احتساب نعل‌های تازه حتماً چیزی هم از قنداقه‌ی اصغر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده مادر کنار پیکرش روضه گرفته نایی برای گریه‌اش دیگر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده با احتساب ضربه‌های آخر شمر حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تحت عنایت تو، هستیم خوب و بد جمع این روضه‌های خلوت، بهتر بُوَد ز صد جمع قربانِ ماتم تو، گشتیم از غم تو در زیر پرچم تو، با "یا علی مدد" جمع سیرو سلوک عاشق، از جاده‌ی جنون است جایی که حرف عشق است، باید شود خِرد جمع روزی به کوچه‌ی ما، افتد اگر مسیرت پشت‌ِسر قدومت، باید کنم جسد جمع وقتی که مُرده باشم، پیشم اگر بیایی کم کم شود به اعجاز، از روی من لحد جمع ** تا چشم بست ابالفضل، با نیزه‌ها رسیدند دورت عزیز زهرا، گشتند بی عدد جمع این‌گونه که تن تو، از ضربه‌ها شده کم شمشیرهای تیزو بُرنده می‌شود جمع شستند دستشان را، بعد از بریدن سر با این خیال شاید، که می‌شود سند جمع ...فریادِ آسمان را ... بیتابی زنان را باید یکی سنان را، از آن وسط کند جمع لعنت به قاتل تو که نازدانه‌ها را از روی پیکرِ تو، کرده است با لگد جمع زینب میان مقتل، مانده‌ست با سؤالی این جسم می‌شود جمع، یا که نمی‌شود جمع؟ ممنون بوریائیم، اما تن شما شد با همت زنانِ، قوم بنی اسد جمع سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از روی دلسوزی دهاتی‌های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردند همراه حیواناتِ صحرا دور گودال با گریه‌های مادر تو گریه کردند از تکه‌های چادری بر خاک پیداست با زور خواهر را جدا کردند از تو تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده بر جای دست خواهر تو گریه کردند پیرِ قبیله گفت کی؟ سر را بریده در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد چون گیسوی آشفته گشته وضع رگ‌ها بر حال و روز حنجر تو گریه کردند دربین پیکرها دوتایش فرق دارد یک پیکری پامال قدری قد کشیده آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود بر ارباً اربا اکبر تو گریه کردند نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است پای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب‌آور تو گریه کردند بر پشت خیمه مشتی از زن‌ها نشستند بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد ناخواسته جای ربابِ دست بسته بهر علیِ اصغر تو گریه کردند از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستم بوسه به بوسه پیکرت را شرح می‌داد آن‌ها همه دور و بر تو گریه کردند فرمود مردم تکه بوریا بیارید باید کنار هم بچینم این بدن را دیدند پیدا کرد یک انگشتِ خونین بر دست بی انگشترِ تو گریه کردند ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تویی دریای بی پهنای خِلقَت..، ما نَم‌َت هستیم تو بیش از ظرفیت‌های وجودی، ما کم‌َت هستیم ملالی نیست..، ما را حبس کن در پیله‌ی داغت که این پروانه‌بودن را بدهکار غم‌َت هستیم به جز "گریه" گدای خانه‌ات خرجی نمی‌خواهد دو سکه اشک هم کافی‌است..، لنگِ دِرهَم‌َت هستیم به قربان کف پایَت! قدم بر چشم ما بگذار فراتت را رها کن تشنه‌لب! ما زمزم‌َت هستیم اگرچه اشک ما مَشکی برایَت پُر نخواهد کرد اقلاً دلخوشیم از اینکه گاهی مَرهم‌َت هستیم تمام آسمان‌ها تکّه‌ای از بیرق‌ات هستند به هرجا می‌رویم انگار زیر پرچم‌َت هستیم خوشامدگوییِ هر گریه‌کُن با حضرت زهراست به مادر جان بگو: دلتنگ خیرمقدم‌َت هستیم به دلچسبیِ آه سینه‌زن‌های تو آهی نیست بُخار استکانِ چاییِ تازه‌دم‌َت هستیم فقط کافی‌ست تا لب تر کنی..، پای تو می‌میریم به قول لات‌های با مُرُوَّت: آدم‌‌َت هستیم! ** دم مغرب..، سنانِ مست رفت و ساربان آمد... همه دلواپس انگشتِ زیر خاتم‌َت هستیم نفهمیدیم آخر..،یک حصیر کهنه کافی بود؟!... کماکان فکرِ طرز جمع جسم دَرهم‌َت هستیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمینه عاشورا ۱۴۴۵ حاج محمدرضا طاهری.mp3
8.96M
بند 1⃣ ای‌وای پر از زخمی، ای‌وای پر از خونی عطشان اگه بودی، عریان نمی‌مونی نترس اگه غارت شده پیرهنت چادرمو می‌ندازم رو بدنت منم شبیه خیمه‌هات می‌سوختم کاشکی خودم برات کفن می‌دوختم خدای من خدای من؛ عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من خدای من؛ ببین چقد تنهان بچه‌های من بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بند 2⃣ دیدم توی مقتل، سینه‌ت پر از تیره شمر از سنان داره، خنجر رو می‌گیره تیرا رو از سینه‌‌ت بیرون می‌کِشه می‌شینه روی سینه تا آماده شه با خنجرش ضربه‌ی محکم می‌زنه رگای نامرتبت سهم منه خدای من خدای من؛ کشتن بچه‌مو جلو چشای من خدای من خدای من؛ به‌ هیچ‌کسی‌ نمی‌رسه‌ صدای‌ من بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بند 3⃣ گودال پر از خونه، خیمه تُو آتیشه رفتید تو و عباس، زینب غریب میشه با اینکه ریختن سرِ تو قبیله‌ای ولی تو فکر خواهرت عقیله‌ای زجر که دخترا رو هر بار می‌زنه سرِ تو روی نیزه‌ها زار می‌زنه خدای من خدای من؛ سربریدن بچه‌مو روی‌ پای‌ من خدای من خدای من؛ قهقهه می‌زنن به ناله‌های من بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ ✍شاعر و نغمه‌پرداز: 📝 | عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکایت می‌کنیم از هجر، از دوری طولانی... ولی رد می‌شویم از تو، ازین غربت به آسانی نه پای کار تو هستیم، نه سرباز تو هستیم فقط مشغول خود هستیم در زنجیر حیرانی اگر هم گریه‌ای کردیم، حاجت داشتیم از تو برای غصه‌هایت نیست این چشمانِ بارانی تو ای یوسف نیا کنعان! بمان در مصرِ این غیبت! تورا هرگز نمی‌خواهند آدم‌های کنعانی خمیر نان ما بوی تعفن از ربا دارد که مؤمن در نمی‌آید ازین نان‌های شیطانی به حق جد عطشانت دعا کن ما گدایان را تو آقای فقیرانی، تو امید گدایانی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدیم نام حسین آمد و از نو، جوان شدیم گفتند کربلا وطن ماست بر زمین شکر خدا که هموطن آسمان شدیم چون فرش پادری دم مجلس نشسته‌ایم پاخورده‌ایم و آخر عمری گران شدیم هر غم که دیده‌ایم فدای غم حسین عمری به داغ کرببلا امتحان شدیم باید گریست خط به خط عمر رفته را جز او اگر برای کسی روضه‌خوان شدیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن چشم امید من به دوتا قطره اشک بود این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن هرشب بساط ساز من آماده بوده است امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن فرزند هیأتی مرا زیر پرچمت از چشم شور مردم بی روضه دور کن ما مُرده‌ایم بی تو و بی کربلای تو فکری به حال مردم اهل قبور کن کردی سفارش آن دو ملک را؛ ولی حسین گاهی هم از کنار مزارم عبور کن پرونده‌ام پُر است از اعمال بد؛ ولی تو صفحه‌های نوکری‌ام را مرور کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اینکه هنوز پشت درم، اینکه سائلم یعنی بزرگواری تو هست شاملم چشم‌ات گرفت چشم مرا در مقام اشک ناقابلم اگرچه، نشستی مقابلم آنقدر در اتاق خودم روضه خوانده‌ام گاهی حسین می‌شنوم از وسائلم من با دلم چقدر برای تو سوختم دلخوش به این امید، بیایی به محفلم گفتم به عشقِ اُم بنین بعد مُردنم هر هفته شنبه روضه بگیرند منزلم محکم اگر برای تو بر سینه می‌زنم مشغول گردگیری آئینه‌ی دلم قبله‌نمای قلب من اصلاً به سمت توست یومیه پنج مرتبه سوی تو مایلم هرچه برای توست، برایم مقدس است من عاشق علامت و طبل و شمایلم ** ای کاش ماجرای گلویت دروغ بود دنبال یک نشانه میان مقاتلم از بس برای تشنگی‌ات گریه کرده‌ام از روضه‌ی گرسنگی‌ات حیف غافلم ✍سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌روشناییِ آتش می‌افروزد، به شیطان اقتدا کرده از قلب تاریکش به دوزخ راه وا کرده در حصر طاغوت است و در زنجیر طغیان‌ها با واژهٔ معصوم آزادی چه‌ها کرده؟ دستش به خون آیهٔ تطهیر آلوده‌ست خود را اگر مصداقی از تبت یدا کرده ابلیس‌انسانِ خدانشناسِ کافرکیش مرز وقاحت را چه آسان جابجا کرده! او از همان قومی‌ست که قرآن ناطق را ظهر عطش، بر خاک، تقطیع هجا کرده آیینه‌ در آیینه حق تکثیر خواهد شد ظلمت اگر با نورِ نور اینگونه تا کرده آتش زده شاید که خاموشش کند، اما آتشفشانش نوربارانی به‌پا کرده! از هر طرف در رمی شیطانند خلق الله با عروة الوثقی درافتاده؟ خطا کرده سهم غرورش عاقبت بارانی از سنگ است هرکس به سمت آسمان تیری رها کرده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد زمان دفن، خدا پیکرش کجاست؟! بر خاک داغ، پیکر شعله‌ورش کجاست؟! تا حنجر بریده ندا داد، شد عیان... جسمی که کرده نعلِ فَرَس پرپرش کجاست قوم بنی اسد بنشینید در برم تا رو کنم مصائب زجرآورش کجاست معلوم نیست روی حصیر این تن کمش... چندین و چند عضو ز سرتاسرش کجاست ای خاک داغ کرب و بلا پاسخم بده پس یادگار دوخته ی مادرش کجاست؟! سالم نمانده قدر نگینی هم از تنش جایی برای بوسه به جز حنجرش کجاست؟! شرط است و مانده‌ام متحیر زمان دفن باید به سمت قبله شود سر، سرش کجاست؟! با دفنِ شیرخواره روی سینه‌ی حسین کردم عیان مقام علی اصغرش کجاست باید به علقمه بروم تا نشان دهم جسم پُر از جراحت آب آورش کجاست ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با برادر نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را برملا کردی خبر داری؟ جهان را زیر و رو کرده‌ست گیسوی پریشانت از این عالم چه می‌خواهی همه عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیّ و یا قیّوم خبر دارم که سر از دِیْر نصرانی درآوردی و عیسی را به آیینِ مسلمانی درآوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هِی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم‌کم تو را تا لحظهٔ آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته ** بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من خیالت جمع، ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه برپا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ یادم آمد محرّم آن‌سال  عشق با ما قرار تازه گذاشت  حکم آماده باش لغو شد و  هیچ‌کس میل بازگشت نداشت    دسته‌ی دوستان اهل ادب  تحت فرمان شاعری بودند  همگی اهل یک حسینیه  تعزیه‌خوان ماهری بودند    خیمه‌سوزان عصر عاشورا  همه آتش شدند، آه شدند   دسته‌ی دوستان تعزیه‌خوان  گل میدان صبح‌گاه شدند    چند روزی گذشت و شکر خدا  حکم آماده‌باش هم آمد  روح از جسم و هوش از سر برد  بوی عطری که از حرم آمد    شب حمله به حکم فرمانده  اهل آن دسته انتخاب شدند  اولین راهیان آن میدان  پیشتازان فتح باب شدند    شب دل‌دادگان دریادل   شب رزمندگان عاشق بود  گریه‌ی آن‌شب مخالف‌خوان  با معین‌البُکا مـوافق بود    همه با حمله‌های برق‌آسا  وسط معرکه درخشیدند  بعد یک عمر تعزیه خواندن  کربلا را به چشم خود دیدند    آن‌که نقش امام را می‌خواند  با ابالفضل و با علی‌اکبر  تانک‌ها را در آتش افکندند  لرزه افتاد بر تن لشکر    در تب پیچ‌و‌تاب پیشروی  عده‌ای در محاصره ماندند  همه با هم در آخرین اجرا  زخمی و تشنه‌لب رجز خواندند    دیدی ای دل که تعزیه‌خوانان  پیش فرمانده روسپید شدند  زیر باران آتش دشمن  همه جز یک نفر شهید شدند    دیده‌بانان به چشم تر دیدند  آخرین پرده بود بی‌پرده  سر نعش حسین تعزیه‌خوان  شمر با گریه آب آورده     بعد سی‌سال آن مخالف‌خوان  به رفیقان هم‌قسم پیوست  به مریدان حضرت زینب به شهیدان آن حرم پیوست    روز تشییع پیکرش دیدند  اشک از چشم آسمان آمد  در حسینیه ولوله افتاد   تا صدای سکینه‌خوان آمد    نسخه‌ی تعزیه ورق می‌خورد  شکوه با پیکر برادر بود  سر این صحنه شد به پا محشر  تن پاک شهید، بی سر بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشق‌تر از خون تو در رگ‌های عالم نیست خون خدایی! انتظاری غیر از این هم نیست این شور حین سوگواری چیست در جان‌ها؟! الحق که روح این عزاداری فقط غم نیست اشک از سر هر شانه با زنجیر می‌ریزد این گریه‌ها آیا برای ماتم‌ات کم نیست؟ دریا هم از اشکش بسازد عابدی تا صبح! تأثیر آن اندازه‌ی اشک محرم نیست گشتم تمام شهر را و کوچه‌هایش را جایی برایم امن‌تر از زیر پرچم نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سر ‌که در مقابل چشمان زینبی داغِ نشَسته بر دل سوزان زینبی ای سر بریده‌ای که تنت روی خاک‌هاست تو کشته‌ی غریب بیابان زینبی ای سربریده! بی‌سروسامانی‌ام ببین می‌بینمت که بی‌سر وسامان زینبی از چشم نیمه‌باز تو ای غیرت‌خدا معلوم شد هنوز نگهبان زینبی با اینکه نیزه‌ای به گلویت نشسته است اما هنوز قاری قرآن زینبی گیسوی درهمت سر نی فاش می‌کند آشفته‌ی رباب و پریشان زینبی پایین نی، مراقب طفلان تو منم بالای نی، مراقب طفلان زینبی ✍ و 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در این غروبِ غریبی، ببین کواکب را به‌روی نی سر گلگونِ نجمِ ثاقب را بخوان به لحن حروفِ مقطعه امشب حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را بخوان «وَلِیُّکُمُ الله» را پناه حرم بگو حکایت این مردمانِ غاصب را برای تسلیت خاطرِ «ذَوِی القُربَی» ز تازیانه‌ی طعنه ببین مواهب را بخوان «لِیُذهِبَ عَنکُم»، شکوهِ غیرت من! که دور سازی از این کاروان، اجانب را مسیح خسته‌ی من! ندبهٔ أنا العطشان به خون نشانده دل بی‌قرار راهب را لب مقدس قرآن و خیزران؟ ای وای و «أم حَسِبْتَ» بخوان این همه عجائب را! بیا شبی به خرابه، بیاوری با خود برای دخترکت لیلةُ الرغائب را هنوز بر لب تو بغض «أَیَّ مُنقَلبٍ» به انتظار نشسته غریب غائب را ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نزدیکِ قتلِگاه نیا، نه، به دور باش ای کوهِ صبر! ای زنِ تنها! صبور باش از رویِ تل، نگاه کن این سیلِ نیزه را اینجا نایست! رد شو، به فکرِ عبور باش روزی برایِ پیکرِ صدپاره، گریه کن روزی بسوز و مرثیه‌خوانِ تنور باش "خورشید" رفته بر سرِ نیزه، تو مثلِ "ماه" بر عالمی بتاب؛ ولی غرقِ نور باش صبحِ وصال، کِی برود جانبِ غروب؟ شامِ فراق چیست؟ تو غرقِ حضور باش لب تَر کن از حضور و به معراج پَربکش بردار جام و مستِ شرابِ طهور باش ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همین‌که سایه‌ات را بر سرم دارم، خدا را شکر همین‌که در هوای تو گرفتارم، خدا را شکر   نبینم گریه‌باران است چشمت، آسمانِ من! مزن آتش به جان عالم و آدم، جهانِ من!   اگر زینب نبیند اشک‌هایت را، که زینب نیست! اگر نشناسد آن سوزِ صدایت را، که زینب نیست!   خیالش سخت بود آری که روزی سر کنم بی‌تو چگونه بودنم را بعد از این باور کنم بی‌تو؟   شب یلدای من، آخر به روز تو چه آوردند؟! چقدر اوضاع گیسوی تو را آشفته‌تر کردند   سرت را در خیالم شانه می‌کردم که طوفان شد کمی آهسته‌تر ای باد! گیسویش پریشان شد    به‌روی نیزه چشمان تو را پُردرد می‌بینم در اطراف خودم تا می‌شود نامرد می‌بینم   کمی از روی نی قرآن بخوان! قاری زیبایم! که شاید دست بردارند این قوم از تماشایم   از آثار نگاه توست، اگر بر روی پا هستم اگر هستم اگر از داغ لب‌های تو نشکستم   و من ناباورانه خیره می‌مانم به جایی که شکسته حرمت قاری و شأن آیه‌هایی که   برای قوّت قبلم ز لب‌های تو نازل شد بخوان جانم فدایت، سوزِ صوتت مرهم دل شد   بخوان قرآن برای کودکی که پای تو جان داد به این قصه چگونه می‌شود امروز پایان داد-   که هم تو باشی و هم من شبیه روزهایی که حیاط خانۀ ما بود و آن حال و هوایی که... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e