#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#شب_ششم
هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است
شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است
هزار شکر که زهرا خرید ما را باز
که جمعِ ما همه در جنس دَرهَمِ حسن است
بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم
که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است
قسم به گریهکنانش که زود میبینیم
قرارِ ما همه صحنِ معظَّمِ حسن است
چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر
کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است
چقدر فاطمه میخواهدش کسی را که
کنارِ داغِ حسینش، غمش غمِ حسن است
فقط نه مرحم انبوهِ زخمهای حسین
که اشکِ چشمِ عزادار، مرحم حسن است
نه اینکه اول ماه صفر نه آخر آن
محرم و صفر ما، مُحَرَمِ حسن است
فقط نه کوچه و دیوار و آتش و سَم بود
تمامِ کرببلا مقتلِ غمِ حسن است
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
این آبها شبیه تو دریا ندیدهاند
مانند دستهای تو سقا ندیدهاند
برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر
طفلان من شکستن بابا ندیدهاند
پُشتم شکسته، زودتر از من حرم برو
نامحرمان هنوز حرم را ندیدهاند
داری چرا شبیه حسن گریه میکنی
چشمان تو که کوچهی زهرا ندیدهاند
سر را به پام خاطر امالبنین مکش
اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
در حرم چشم انتظارانِ فراوان داشت حیف
علقمه بی تاب بود، آنروز مهمان داشت حیف
سهم آبش را سه روزی سهمِ طفلان کرده بود
روی لبها از تَرَک زخمی نمایان داشت حیف
رفت سمت خیمهها؛ اما هوا تاریک شد
علقمه از تیر و تیغ و نیزه، باران داشت حیف
خَم شده بر مَشک اما دستها را جا گذاشت
این پناه خیمهها ردی شتابان داشت حیف
یک سهشعبه آمد و درجا سه جایش را شکست
حیف شد ماه حرم انبوهِ مژگان داشت حیف
مَشک را وقتی به دندان داشت چشمش را زدند
مَشک را وقتی به دندان داشت، دندان داشت حیف
کمکم از قد رشیدش در مسیرش ریخت، ریخت
کاشکی این ضربههای سخت، پایان داشت حیف
با سهشعبه ناگهان اُفتاد با صورت زمین
بین صدها درد، این دردی سه چندان داشت حیف
خورد با صورت زمین، پهلویش اما درد کرد
خورد پیش مادری که دست لرزان داشت حیف
میزدند و دور میگشتند و هِی میآمدند
لشگری که چندصد قاریِقرآن داشت حیف
خواهری از خیمه دارد روسری میآورد
مادری بی شیر هم طفلی به دامان داشت حیف
دخترک کنج خرابه دست بر مویش کشید
با خودش میگفت: روزی هم عمو جان داشت حیف
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
عشق این است که در هر شَرَیان عباس است
ضربان، در ضربان، در ضربان عباس است
در رگ و ریشه و در شاهرگ و مویرگم
جریان، در جریان، در جریان عباس است
رحمت واسعهای زیر دو بالش دارد
نَفْسِ فضل و کرَمِ در فَوَران عباس است
ارمنی پشتِ کلیمی همه صاحب نذرند
عشقِ هر لهجه و هر رنگ و زبان عباس است
بین هر کورهدهاتی که رَوی میبینی
بر روی بامِ حسینیهیشان عباس است
حرز سنجاق به پیراهنِ نوزادیِ ما
نغمهی پیرزنانِ سبلان عباس است
بچهها منتظر طبل و دُهُلهای عزا
تا بکوبند و بگویند که «جان» عباس است
لاتها چاکرِ اویند و علَمکِشها خاک
بیرقِ دستهی زنجیرزنان عباس است
سالها با دَمِ این بحر، تلاطم کردیم
شیرِسرخِ عربستان نه، جهان عباس است
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیگر از خواهرم مخوان ای وای
چه کشیده است از اسارت شام
من و عباس و مادرم عمریاست
گریه کردیم از جسارت شام
**
قرنها میشود امامِ زمان
گریه است از مصیبت زینب
خون بهجای سرشک میریزد
صبح و شب از اسارت زینب
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
غارتِ پیرهنِ بی کفنم را دیدم
مادرم را، پدرم را، حسنم را دیدم
دست در زیر تنت بردم و برداشتمت
دو سه ساعت چه سرت آمده؟ نشناختمت!
تا بیایم به سرت با همه درگیر شدم
ته گودال تو بودی و سرازیر شدم
دیر شد تا برسم، شمر به بیرون آمد
مویْ آشفته و با دامن پُر خون آمد...
**
راحت از دشنه و سرنیزه و داساش کردم
شمر لبخند زد و گفت خلاصاش کردم
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد، کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت: شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نِی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت بیستم محرم سالروز دفن بدن مطهر و معطر #جناب_جون_بن_حُوَی_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
▪️علامه مجلسی روایتی را از امام باقر (ع) نقل کرده که بدن وی پس از ده روز از دفن شهدای کربلا پیدا شد درحالیکه بوی عطر از آن به مشام میرسید.
📚مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳.
✔️نام او در زیارت الشهدا آمده است: «اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِیذَرٍّ الْغِفَارِی».
...جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود، او فرمود:
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود، بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق، بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت، چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت، چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود، رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تا صبح کارم این است بر روت رو کشیدن
با دستهای بی جان، شانه به مو کشیدن
چسبیده است زنجیر، بر دورِ گردن ما
صدبار قسمتم شد، از هر دو سو کشیدن
آنقدر میفشارد، این ریسمان گلویم
حتی که ممکنم نیست آه از گلو کشیدن
از بام هیزم اُفتاد، آرام ناله کردم
سخت است داد و ناله پیشِ عمو کشیدن
دستم به پهلویم بود، شد کارِ زجر اما...
از پشتِ سر دواندن، از روبرو کشیدن
کارِ زنانِ کوفی شد سر شکستنِ ما
کارِ زنان شام است، این طرزِ مو کشیدن
پیداست این گلو را از پشتِ سر بریدند
این نیست کارِ خنجر زیر گلو کشیدن
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن
اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن
ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست
و علی است صَلاة و صلوات است حسن
حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است
بی نهایتتر از آفاقِ حیات است حسن
چه بخواهند و نخواهند، حسن شرحِ خداست
وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن
جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشهی ما
کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن
هرچه دشنام به او داد، تبسم میدید
دید دریاست، همه صبر و ثُبات است حسن
نصفی از زندگیاش را دو سه باری بخشید
در کرامات هم آئینهی ذات است حسن
چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر
فاطمه گفت: فقط راه نجات است حسن
ای صراطُ اللَـهِ ما! نامهی ما سنگین است
گریه بر بی کسیات برگ برات است حسن
حسنیهای حرم آبرو داری کردند
آنچنان غرق حسیناند که مات است حسن
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
اگرچه پایِ فراقِ تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم
شبیه شعلهیِ شمعی اسیر سوسویم
رسیدهام سرِ خاکت؛ ولی به زانویم
بیا که هر دو بگِرییم جایِ یکدیگر
برای روضهیمان در عزای یکدیگر
من از گلوی تو نالم...؛ تو هم زِ چشم ترم
من از جبین تو گِریم...؛ تو هم به زخم سرم
من از اصابت آن سنگهای بی احساس
و از نگاه یتیمت به نیزهیِ عباس
بر آن صدایِ ضعیفت بر این نفَس زدنم
برای چاکِ لبانت به جای جایِ تنم
من از شکستن آن اَبروی جدا از هم
تو از جسارتِ آن دستهای نامحرم
به زخمِ کاری نیزه که بازیات میداد
به نقشهای کبودی که بر تنم اُفتاد
چهل شب است که با کودکان نخوابیدم
چهل شب است که از خیزران نخوابیدم
چهل شب است نه انگار چهارصد سال است...
...هنوز پیکرِ تو در میانِ گودال است
هنوز گِردِ تنت ازدحام میبینم
به سمتِ خیمه نگاهِ حرام میبینم
هر آن چه بود کشیده زِ پیکرت بُردند
مرا ببخش که دیر آمدم سرت بُردند
مرا ببخش نبودم سرِ تو غارت شد
کنارِ مادرم انگشتر تو غارت شد
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیرِ بلایَم، اسیرِ عشق
یک اربعین دچارِ فراقم، دچار تو
یک اربعین دویدهام و زخم دیدهام
دنبالِ نالههای یتیمانِ زارِ تو
یک اربعین به گریهی من خنده کردهاند
لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو
مثلِ رُباب، مثلِ همه تارتر شده
چشمان خستهی منِ چشم انتظارِ تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو
یادم نمیرود به لبت آب آب بود
یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو
مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز
وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟
گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو
من نذر کردهام که بخوانم در علقمه
صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو
یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان
شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e