#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آن شب نمیشد آتشِ غم شعلهور، اگر
یا که نبود مادرمان پشتِ «در» اگر
یا اینکه بازوان نحیفش در آن میان
در پیش تازیانه نمیشد سپر اگر
یا دستِکم به پیش نگاهِ ابوتراب
دستی نمیگذاشت به رویش اثر اگر
صیّاد اگر به لالهی زخمیِ مرتضی
هم بیهوا نمیزد و هم بیخبر اگر
قصه نمیکشید به تنهاییِ حسین...
در کوچه یار داشت علی، ده نفر اگر...
✍ #رضا_یزدانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اتصال روضههای #مدینه به #کربلا
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#امام_حسین_ع_شهادت
بُغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
زد به سینه، چند یازهرای اشکآلود گفت
بعداز آن از چند و چونِ روضهی مادر گذشت
روضهخوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من همان جا ایستادم... شعلهها از در گذشت
من میان کوچه بودم، روضهخوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضهای دیگر گذشت
تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ، پشتِ تیغ از جسم علیاکبر گذشت
شعله بود و محسن ششماهه و دیوار و دَر
تیری آمد از گلوی تشنهی اصغر گذشت
میخِ دَر بر سینهی پُرمهر مادر حمله کرد
آب دیگر از سر عباس آبآور گذشت
ریسمان بر گردن حبلالمتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت
ذکر حیدر داشت زهرا، مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت
درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت
من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضهخوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت
روضهها اینجا گره میخورد، بابا رفته بود
هیچکس اما نمیداند چه بر دختر گذشت
✍ #علی_سلیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
معطر بود حتی پرپرش هم
لباسش داشت لاله، بسترش هم
به قدری پهلویش مجروح شد که
گمانم درد دارد محشرش هم
نَوَد روز است چشمانش کبود است
نَوَد روز است که بال و پرش هم
به قدری عاشق و معشوق بودند
نگفت از درد خود با همسرش هم
زن از شوهر بگیرد رو؟! محال است
نه... اصلاً... نه... ندارم باورش هم
علی که جای خود دارد، الهی
نبیند این بلا را کافرش هم
رسید از دَرِ به خیمه آتش و دود
بمیرم من به حال دخترش هم
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم آن را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد
دستِ مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
"من" فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
"من" فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد
هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد...
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد...
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم، سهم یتیمان تو از دنیا نشد
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
خانمانسوزترین داغ سراغم آمد
سوزِ سوزندهترین باد به باغم آمد
اول زندگیام زندگیام ریخت بهم
هستیام رفت مرا با شرر آمیخت بهم
عاقبت چشم و نظر، چشم مرا پُر نَم کرد
قد خیبرشکنم را غم زهرا خَم کرد
آتش کینه چه بد برگ و برم را سوزاند
ورق زندگیام را لگدی برگرداند
به زمین خوردن من را همه آخر دیدند
به امامی که زنش خورده زمین خندیدند
بهخدا همسر حوریهام آزار نداشت
دندهاش طاقت آن ضربهی مسمار نداشت
* *
دیدم امروز که برخاسته از بستر خود
میزند شانه به موی پسر و دختر خود
دیدم امروز که دستاس گرفته در دست
جاروی خانه پُراحساس گرفته در دست
تهِ دل، شاد من از اینهمه تغییر شدم
ولی افسوس که یکباره زمینگیر شدم
تا حسن گفت پدر مادرمان...، جان دادم
پاشدم راه بیفتم به زمین افتادم...
✍ #مجتبی_صمدی_شهاب
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
سجادهام معطر، از بوی ربنا بود
آنچه شنیده میشد، از من فقط "خدا" بود
یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم، یک دم به فکر ما بود
طفلان من به جایِ مردم گرسنه بودند
افطار خانهی ما در سفرهی شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این دَر، جمعیت گدا بود
من هیچ شکوهای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه عشق باید آمادهی بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود، ذکر علی شِفا بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم:
او را که می کشیدید او حجت خدا بود
ای کاش میشکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود
با کفشهای خاکی، در خانهام قدم زد
آن خانهای که فرشش، بال فرشتهها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
* *
تا قبر بردنم را، همسایه هم نفهمید
از بسکه مُردن من، چون شمع بیصدا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبکتر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها
با ما شکسته دلها، دنیا که بی وفا بود...
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
نگاه مادری حتی به هیزم میکند زهرا
و آتش را پر از گلهای گندم میکند زهرا
مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_
که زینب را در این چادر تجسم میکند زهرا
به گوشات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟!
میان موجی از آتش تلاطم میکند زهرا
دلیل زندگی را در تماشای علی میدید
علی را در شلوغی ناگهان گم میکند زهرا
علی را با چه حالی از میان کوچهها بردند
که با خاک عبای او تیمم میکند زهرا
صدای پای رفتن از در و دیوار میآید
علی تابوت میسازد، تبسم میکند زهرا
نمیگنجد درون خاک، اقیانوس بیپایان
مزارش را نهان در قلب مردم میکند زهرا
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جانِ علیِ مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیهای از سورهی کوثر جدا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد، زهرا ز پا افتاده بود
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچهها افتاده بود
کاش ای آتش! بسوزی در شرار قهر حق
هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود؟!
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه
فاطمه نه، بلکه ختمالانبیا افتاده بود
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
شاید او یوسف ذریۀ طاها میشد
روشنیبخشِ دل و دیدۀ بابا میشد
شاید او در دل گهواره زبان وا میکرد
همدم فاطمه ـ فِی المَهدِ صَبِيّا ـ میشد
شاید او بین مناجات و نماز شب خویش
جلوۀ روشنی از حضرت موسی میشد
شاید او از همۀ اهل جهان دل میبُرد
مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا میشد
شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات
اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری میشد
شاید او مثل اباالفضل میان صفین
ذوالفقار علیِ عالیِ اعلی میشد
شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان
از حرم با رجزی راهی دریا میشد
شاید... امّا چه بگویم که چه شد در آتش
کاش او پاسخ این شاید و امّا میشد
✍ #رضا_خورشیدی_فرد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
از غم بی دردی مردم به سینه "آه" داشت
درمیان بیت الاحزان، نالهی جانکاه داشت
گاه از چشم کبودش اشکِ غربت میچکید
گاه از پهلوی مجروحش شرارِ آه داشت
گرچه آزرده شد از همسایگان خود، ولی
لب به نفرین وانمیکرد و از آن اکراه داشت
لحظهای دست از دفاعِ از ولایت برنداشت
در غریبیِ علی، جان و دلی آگاه داشت
جان خود را او به قربان امام خویش ساخت
کوثری که عمر پر عزت، ولی کوتاه داشت
کس نمیداند مزارش را کجا پیدا کند
کاش مثل بچههای خود زیارتگاه داشت
نیست همدردی برایش ای «وفایی» درجهان
بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بیهوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچههای فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایهها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
میگشت در گودال دنبال برادر
سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روضه حضرت زهرا (س)
از زبان مرحوم آیتالله حاجآقامجتبی تهرانی (ره):
وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ، فَرَدَّهُ عَلَيَّ وَ أَنَا حَامِلٌ، فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي
📚بحارالأنوار، ج ٣٠، ص ١۴۵
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
پیش از اینها خریده بود علی
تخته چوبی برای گهواره
از بد حادثه ورق برگشت
ساخت تابوت جای گهواره
کوه صبر است حیدر کرار
به غم و غصه دل نمیبازد
ولی این داغ، داغ ناموس است
پهلوان را ز پا میاندازد
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به پدر و مادر #شهدای_گمنام
هر لالۀ پرپر به وطن برمیگشت
انگار که جانِ من به تن برمیگشت
یعقوب شده دو چشم اشکافشانم
ای کاش دگر یوسف من برمیگشت
✍ #یوسف_رحیمی
↳ @hosenih
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
باورم نیست در برابر من
این گُلِ مانده در کفن، زهراست
باورم نیست پیش چشمانم
جسم بیجانِ جانِ من زهراست
✍ #محمدمهدی_سیار
↳ @hosenih
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
چه غمی! پُشتِ دفترم تا شد
منم و یک جهان پریشانی
تو بگو... می شود مگر مادر؟
از غمت بگذرم به آسانی
قلم از دست من زمین افتاد
آه! پایش قلم شود ای کاش
او که با پای خود به در میزد
پای حیدر ولی تو میمانی
زیر و رو کردن دلِ عالم
یکی از معجزات مادریات
واژه ها در تحیّر اند از تو
با صلابت که خطبه میخوانی
گریه کردی فراق بابا را
گریه کردی امام تنها را
تا که با قطره قطرهی اشکت
ریشهی ظلم را بخشکانی
مادر! این سنگها که میدانند
پشت دَر بار شیشه داری تو
هیزم آورده اند!؛ با آهت،
کاش این قوم را بسوزانی
و علی حق و حقِ اویی تو
حق او گرچه زیر پا مانده
مانده آه تو نیز... بی پاسخ
اثری نیست از مسلمانی
واژهها از سکوت بیزارند
پُرِ دردند و سخت بیمارند
واژهها از خجالتت دارند،
عرقِ شرم روی پیشانی!
من هم این روزها عزادارم
در هوای غم تو میبارم
دم آخر بیا به دیدارم
حال و روز مرا که میدانی...
✍ #فاطمه_معصومه_شریف
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
با توأم در! با تو، تا دیوارها هم بشنوند
قلبِ یاسین است این یاسی که پرپر میکنی
✍ #قاسم_صرافان
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت
شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت
جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود
عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟
خمید قامت او زیر بار اندوهت
اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت
پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد
تو را ز دست علی در میان قبر گرفت
تمام غربت خود را گریست در دل چاه
که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
بالا کشانده ما را، بال دعای مادر
ما را نشانده در عرش، یا ربنای مادر
جاری کن از دو چشمت، باران کوثرش را
تطهیر کن خودت را، در روضههای مادر
مادر برای فرزند، بخشیده هرچه دارد
بخشیدنت ندارد، کاری برای مادر
در سفرهی سلاطین هم فیضِ این چنینْ نیست
گیرت نخواهد آمد همچون غذای مادر
وادی طور زهرا، آن وادی السلام است
رفتم نجف... حرم داشت حال و هوای مادر
فکرِ غم بقیعم، زهرا حرم ندارد!
جانم به تو حسن جان، جانم فدای مادر
* *
با صورتی که زهرا، پنهان ز شوهرش کرد
معلوم شد بعید است، دیگر شِفای مادر
وقتی لباس خونی را فضه شستوشو کرد
شد آبْ از خجالت، دختر بهجای مادر
✍ #رضا_دین_پرور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
یا به تعبیر دیگری انگار
ابر روی هلال میآید
سایهای مانده بود از مادر
وقت برخاستن نشست، نشست
عرق سرد روی پیشانی
اشک امانم نمیدهد که پُر است
مو به مو قصه از پریشانی
شانه از دست مادرم افتاد
قصه آتش شد آن زمانی که
ریخت آوارِ شهر بر سر ما
همهی شهر آمدند آنروز
طرف خانهی محقر ما
هیزم آنقدر هم نیاز نبود...
مادر من خودش یدالله است
کارشان را پر از مخاطره کرد
دست انداخت دور شال پدر
کار را یک غریبه یکسره کرد
نام آن مرد را نمیگویم
روز آخر امیدوارم کرد
روز آخر بلند شد از جا
شستشو کرد، گردگیری کرد
سخت مشغول کار شد اما...
چادر از صورتش کنار نرفت
تا بگیرد امانت خود را
دست پیغمبر آمد از دل خاک
پدر خاک آب شد از شرم
رد شد آن شب سکوتش از افلاک
همه دلواپس پدر بودیم
غسل از زیر پیرهن سخت است
غرق در خون شود کفن، سخت است
جان خود را به خاک دادن، بعد
دستها را به هم زدن سخت است
پدرم خویش را به خاک سپرد
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
شرمندهاَم ز چشمِ ترِ تو، حلال کن
امروز میروم ز برِ تو، حلال کن
این چند روزه خیلی اذیت شدی علی
زهرا شدهست دردسرِ تو، حلال کن
این رکنِ دوم است که از دست میدهی
خَم میشود اگر کمرِ تو، حلال کن
مَردم به فکرِ زندگیِ عادیِ خودند
این است دردِ بیشترِ تو، حلال کن
ای آبِ غسلِ پیکرِ زخمیِ فاطمه...
اشکِ زلالِ چشمِ ترِ تو، حلال کن
دستت اگر به این وَرَمِ بازویم رسید
دیدی شکسته چون سپرِ تو، حلال کن
با زینبم بگو، کفنم را بیاورد
چون ماند بی کفن پسرِ تو، حلال کن
✍ #محمود_ژوليده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
فراق تو بر دل شرر میگذارد
شب غصه را بی سحر میگذارد
به سوداي روي تو اي ماه زهرا!
دلم در شب خود قمر میگذارد
اگر تو بيايي ولي من نباشم،
چه داغی به روی جگر میگذارد
من آن طفل نامهربانم كه سر را،
به دامان لطف پدر میگذارد
كنار تو در روضهها گريه كردن
روی اشکهايم اثر میگذارد
عزادار زهرا! دل غُصهدارت
شبي تلخ را پشت سر میگذارد
صداي نفسهای مردي میآيد
كه دارد به ديوار سر میگذارد
✍ #محمدعلي_بياباني
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
همینکه روح زخمیات، سبک شد از لباسها
زدند روی دستشان، مکاشفه شناسها
چه سایههای مبهمی نشسته زیر پلک تو
چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاسها
به وقت غسل، همچنان گوش تو زنگ میزند
تو را رها نمیکند هنوز این تماسها
جان سه تا امام را به لب رساندهای؛ مرو!
توجّهی نمیکنی چرا به التماسها؟
جز پر قو، چه بستری مطابق است با تنت؟
بیم خراش دارم از خواب تو روی یاسها
برو ولی حلال کن؛ جهان مزاحم تو شد
به درک تو نمیرسد شعور آسوپاسها
خدا در بهشت را، محو کند نبینیاش
مباد باز در دلت، زنده شود هراسها
به یاد قبر مخفیات چو ابر گریه میکنم
گاه که میروم سر مزار ناشناسها
تو درد و روضه نیستی؛ تو راز آفرینشی
تو را زدند کافران، پرت شود حواسها
✍ #کاظم_بهمنی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
بُرد در شب، تا نبیند بینقاب
ماه نورانیتر از خود، آفتاب
برد در شب، پیکری همرنگ شب
بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب
شُسته دست از جان، تن جانانه شُست
شمع شد، خاکستر پروانه شُست
روشنایش را فلک خاموش کرد
ابرها را پنبههای گوش کرد
تا نبیند چشم گردون پیکرش
نشنود تا ضجّههای همسرش
هم مدینه سینهای بیغم نداشت
هم دلی بی اشک و خون، عالم نداشت
نیست در کس طـاقت بشنیدنش
با علی یا ربّ، چه شد با دیدنش؟
درد آن جان جهان، از تن شنید
راز غسل از زیر پیراهن شنید
دستِ دستِ حق، چو بر بازو رسید
آن چنان خم شد که تا زانو رسید
دست و بازو گفت و گوها داشتند
بهر هم، باز آرزوها داشتند
دست از بازوی بشکسته خجل
بازو، از دستی که شد بسته، خجل
با زبانِ زخم، بازو راز گفت
دست حق، شد گوش و آن نجوا شنفت
سینه و بازو و پهلو از درون
هر سه بر هم گریه میکردند، خون
راز هستی در کفن پیچیده شد
لالهای در یاسمن پیچیده شد
نیمهشب، تابوت را برداشتند
بار غم بر شانهها بگذاشتند
هفت تن، دنبال یک پیکر روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
این طـرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طــرف، احمد به استقبال او
ظــاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه! مِهر وَرز و خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
ابرها گِریند بر حال علی
می رود در خاک، آمال علی
چشم، نور از دست داده، پا رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق
دل همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُردهای، تابوت، روی دوش داشت
آهِ سرد و بغض پنهان در گلو
بود با آن عدّه، گرم گفت و گو
آه آه؛ ای همرهان، آهستهتر
می برید اسرار را، سربستهتر
این تنِ آزرده، باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من
همرهان، این لیلة القدر من است
من هلال از داغ و، این بدر من است
اشک من زین گل، شده گلفامتر
هستیام را میبرید، آرامتر
وسعتِ اشکم، به چشم ابر نیست
چاره ای غیر از نماز صبر نیست
زین گل من، باغ رضوان نَفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مَرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراهِ او خاکم کنید
تا علی ماهَش به سوی قبر بُرد
ماه، رخ از شرم، پشت ابر بُرد
آرزوها را علی در خاک کرد
خاک هم گویی گریبان چاک کرد
زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر
تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر
ناگهان بر یاری دست خدا
دستی آمد، همچو دست مصطفی
گوهرش را از صدف، دریا گرفت
احمد از داماد خود، زهرا گرفت
گفتش ای تاج سر خیل رُسُل
وی بَر تو خُرد، یکسر جزء و کل
از من این آزرده جانت را بگیر
بازگرداندم، امانت را بگیر
بار دیگر، هدیه ی داور بگیر
کوثرت از ساقی کوثر بگیر
میکِشد خجلت علی از محضرت
«یاس» دادی، میدهد «نیلوفر»ت
«بَدر» بخشیدی، «هلال»ت میدهم
تو «الف» دادی و «دال»ت میدهم
✍استاد #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e