eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
40.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
279 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌مناسبت اگرچه گرد نشسته به دامن حرمش ستاره می‌شکفد از غبار هر قدمش نسیم می‌رود از صحن او به سوی بهشت که عطر فاطمه دارد نسیم صبحدمش حسن کلام بزرگی‌ست، فهم ناقص ما، چه درک می‌کند از جایگاه محترمش کسی که دامن او را گرفته می‌داند امید می‌چکد از دست‌های با کرمش به نام فاطمه پیوند خورده نام حسن به داغ فاطمه پیوند خورده است غمش خیال کرده حرم را خراب کرده، بگو: بیا ببین که دل شیعیان شده حرمش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا بوده و هست درد و غم باشد، آه داغی به دل اهل کرم باشد، آه ای شهر مدينه! بی‌وفايی تا کی؟ کی ديده «کريم» بی‌حرم باشد، آه ✍🏻 @dobeity_robaey
حاجت به شرح آن نیست، دردی که خود عیان است این اشک شورگونه، شیرین‌ترین بیان است از عشق یوسف مصر، یک دل فقط جوان شد در خیمه‌ی حسینی، دل‌ها همه جوان است بالاترین عبادت، شادی قلب زهراست شادی قلب زهرا، ذکر حسین جان است زهرا تمام ما را، با اسم می‌شناسد نزدیک درب هیئت، چشم انتظارمان است این سرخی بدن‌ها، یا این به سرزدن‌ها از جهل سینه زن نیست، از عشق بی کران است "اینجا گناه بخشند، کوهی به کاه بخشند" وقتی که پیرمردی، با عشق روضه‌خوان است :: آهی کشید خواهر، در ماتم برادر این آه تا قیامت، در سینه‌ها نهان است مثل لب برادر، خون شد جبین خواهر گویا که چوب محمل، هم‌دست خیزران است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمین انداختم زیر علم بارِ گناهم را و شستم با گلابِ گریه‌ام روی سیاهم را به دیوارِ عزایت میخ‌کوبم مثل بیرق‌ها نخواهم داد، حتی آجری از تکیه‌گاهم را هزار و نهصد و پنجاه لشگر اشک آوردم که شاید مرهمت باشد؛ بگیر از من سلاحم را دم هَل‌مِن‌مُعینت چارده قرن است در گوش است که باشم لحظه‌ای سرباز، شاه کم‌سپاهم را هزار و چارصد سال است دنبال تو می‌گردم بیانداز از مسیر کج به راه راست، راهم را همیشه سایه‌ی دست تو را روی سرم دیدم همیشه آرزو کردم ببوسم سرپناهم را به دیوار اتاقم نیست تقویمی به جز بیرق غم روز دَهُم گم کرده روز و سال و ماهم را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهشت جلوه‌ای از کربلای توست حسین بهشتِ ما حرم باصفای توست حسین برات عفو به امضاى مادرت گیرد کسی که زائر صحن و سرای توست حسین به عالَمی درِ دل، بسته‌ام ز روز ازل مگر به روی تو! این خانه جای توست حسین به داغ مرگ عزیزان خود نمی‌گرییم که اشک ما همه وقف عزای توست حسین هنوز دوست به یاد تو اشک می‌ریزد هنوز بر لب دشمن ثنای توست حسین سلام بر تو که قاتل، کریم خواند تو را سلام بر تو که عالم گدای توست حسین سلام بر تو که حتّی سپاه دشمن هم رهین منّت و لطف و عطای توست حسین بهای خون تو را جز خدا نداند کس تو کیستی که خدا خون‌بهای توست حسین زیارت همه پیغمبران، زیارت حق زیارت سرِ از تن جدای توست حسین سر بریده به بالای نیزه می‌بیند نگاهِ دل که به گلدسته‌های توست حسین سر تو دفن شد امّا چهارده قرن است جهان پر از تو و بانگ رَسای توست حسین تو آن صحیفه‌ی صد پاره‌ی ورق ورقی که زخم‌های تنت آیه‌های توست حسین... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اي آنكه نظر به نيمه‌ی پُر داري يك سنگ، ميانِ اينهمه دُر داري ناخالصی‌ام را به عنايت بردار! آن‌گونه عنايتی كه با حُر داری @dobeity_robaey
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین آن که از کعبۀ گل جانب معشوق شتافت خیمه در کعبۀ دل کرد به پا کیست؟ حسین آن که با سعی و صفا کرد وداع و چو خلیل کرد آهنگ سفر سوی منا کیست؟ حسین آن که در مدرسۀ عشق پی حفظ شرف هله آموخت به ما درس وفا کیست؟ حسین... آن که در سنگر آزادگی و آزادی سر نَهَد در خطِ تسلیم و رضا کیست؟ حسین آن که با دادن هفتاد و دو تن قربانی درس آزادگی آموخت به ما کیست؟ حسین آن که از خون علی‌اصغر شش‌ماهه گذشت تا شود شافع ما روز جزا کیست؟ حسین آن که لب‌تشنه لب آب روان گشت شهید در عوض داد به ما آب بقا کیست؟ حسین... ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نوشتم اول خط: بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق» که پُر شده‌ست جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر، ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد همان سری‌ست که بُرده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت: به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب چه خوب شد که نبوده‌ست بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده‌ست و سر از نیزه‌ها درآورده‌ست جدا شده‌ست و نیفتاده است از پا سر صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر :: دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سجیلم و از پس تو بر می‌آیم ای کفر! خبر، خبر، خبر، می‌آیم من تیغه‌ی ذوالفقار حیدر هستم با یاعلی از نیام در می‌آیم@hosseinieh_net
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم عصرها منتظر صبح بهارش باشیم کاروانِ سحرش بهر همه جا دارد تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم سال‌ها منتظر سیصد و اندی مردست آن‌قَدَر مرد نبودیم که یارش باشیم گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم سالها در پی کار دل ما راه افتاد یادمان رفت ولی درپی کارش باشیم ما چرا؟! خوب‌ترین‌ها به فدای قدمش حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم :: اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت خواندند اهل معرفت او را «نگین ری» با آن‌که نام و شهرت «عبدالعظیم» داشت از شهربند رنج و غم، آزاد می‌شود هر کس که پاس بندگی آن حریم داشت این یاس گلشن «حسن»، این عاشق «حسین» با مهر و عشق و عاطفه عهدی قدیم داشت گل‌واژۀ حدیث از آ‌ن لعل جان‌فزا عطر بهار وحی و صفای نسیم داشت از محضر سه حجّت معصوم فیض برد یعنی که ره به چشمۀ فوز عظیم داشت مثل کبوتران حرم‌خانۀ «رضا» روحی در آستان ولایت مقیم داشت شاگرد پاک‌باختۀ مکتب «جواد» دستی پر از کرامت و طبعی کریم داشت از پرتو هدایت «هادی» اهل بیت راهی به آستان خدای رحیم داشت ایمان خویش را به امامش ارائه کرد با آن‌که جان روشن و قلب سلیم داشت... طور تجلّی سه امام هُمام را او درک کرده بود و مقام کلیم داشت شب تا به صبح شعر «شفق» را مرور کرد مرغ سحر که زمزمۀ «یا کریم» داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صبح صادق که می‌دمد دل من سر خوش از بادۀ حضور شود از تماشای جلوه‌زار پگاه مثل آیینه غرق نور شود نغمۀ آسمانی توحید می‌شود در فضا طنین‌انداز می‌پرد باز پلک دل که: خدا کرده درهای آسمان را باز می‌وزد از مناره عطر اذان سمتِ این بارگاه نورانی دل من با فرشتگان خدا می‌پرد در فضای روحانی به نماز ایستاده مُلک و مَلَک اقتدا می‌کنم به حضرت او جانم از شوق دوست سرشار است دلم از گرمی محبّت او آسمان و زمین به وقت قنوت با من «أمّن یجیب» می‌خواند فارغ از خویش و فارغ از عالم دل من از حبیب می‌خواند بیشتر از همیشه صحن و رواق از شمیم حبیب سرشار است حرمش بوی کربلا دارد بس‌که از عطر سیب سرشار است رنگ و بوی حسین را دارد فطرت پاک او اگر حسنی‌ست از فروزنده گوهرش پیدا‌ست که تبار عقیق او یمنی‌ست... در مدارش به گردش آورده‌ست آفتاب وِلا سه اختر را قدر او، حُرمت دگر بخشید «حمزه» و «طاهر» و «مطهّر» را از سه خورشید، نور می‌گیرد حرم با شکوه این وادی حجّت هشتم و امام نهم وز عنایات حضرت هادی طائر پر شکستۀ ‌دل من شده عمری کبوتر حرمش مهرش از جان ما مبادا دور وز دل ما جدا مباد غمش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای مأمن اهالی ری سایه‌سار تو بوی حسین می‌شنوم از مزار تو کوهی و همجواریِ تو رشک آبشار طهران چه سربلند شده در جوار تو دست تهی نیامده‌ام ای عزیز ری آورده‌ام دلی به امید نثار تو تا سفره‌ی تو هست، گدایان کجا روند وقتی که می‌رسد به کریمان تبار تو هم کربلای دیگر مایی و هم بقیع آیینه‌ی حسین و حسن شد مزار تو با امر هادی آمدی از سامرا به ری تو برقرار عشقی و ما برقرار تو برخی نوشته‌اند تو را زهر داده‌اند گشتند لاله‌های عجم داغدار تو تاریخ گفته زنده تو را دفن کرده‌اند ای چشم دختران عرب اشکبار تو :: اما کسی نگفته که مرکب دوانده‌اند بر پیکر شریف تو در احتضار تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشق هرجا رَود اثر دارد ماجراها به زیر سر دارد هرکه با عشق روبه‌رو شد گفت: عاشقی غالباً خطر دارد عشق با اضطرار همراه‌ست آتشی داغ و شعله‌ور دارد هر چه معشوق دلرباتر شد عاشقانی گزیده‌تر دارد بار عشق رسول را باید یک نفر مثل "حمزه" بردارد حمزه‌ی عاشق و علی باشند مصطفی لشکری قدَر دارد حمزه را سید شهیدان کرد "عاشقی" این‌چنین هنر دارد جگر پاره‌پاره‌اش فهماند عاشقی کار با جگر دارد :: گرچه جسمش جدا جدا شده است باز شکر خدا که سر دارد خواهرش خوب شد نبود و ندید فقط از ماجرا خبر دارد ... کربلا هم نمایش عشق است عشق هر جا رَوَد، اثر دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درود ای کنار علی میر بدر سلام ای شهید اُحد، شیر بدر به خیل شهیدان حق مقتدا گرامی‌عموی رسول خدا شهادت زآغاز، پابست تو شجاعت زده ‌بوسه‌ بر دست تو به بدر و احد همچو حیدر یکی به بازوت ختم رسل متکی شنیدم که چون آمدی از شکار غبارت به رخسار بود آشکار سرشکی که برسینه زد آذرت روان بود از دیدۀ همسرت کنار تو بنشست و بگریست زار که ای شیر بازآمده از شکار شکار و بیابان و صحرا بس است محمّد تو چون نیستی، بی‌کس است نبودی که از چارسو آمدند محمّد عزیز دلت را زدند بر او ضربه‌ها خصم نااهل زد فزون‌تر ز هرکس ابوجهل زد توچون رعد از دل کشیدی خروش زخشم وغضب‌ خونَت آمد به جوش گرفتی ره خصم نااهل را شکستی سر نحس بوجهل را زدی ضربه‌اش از یسار و یمین که گردیده چون مرده نقش زمین از آن پس نبُد زهره کس را دگر که گردد به ختم رسل حمله‌ور تو خود پای تا سر همه جان شدی به دست محمّد مسلمان شدی تو شیرِ اُحد بودی و شیر بدر به دست تو گردید شمشیر بدر دریغا دریغا که دشمن شتافت دل و پهلو و سینه‌ات را شکافت چو آمد به خاک زمین پشت تو بریدند بینی و انگشت تو تو را چون جگر پاره در جنگ شد به کام عدو آن جگر، سنگ شد به زخم تنت دشت و صحرا گریست احد نیز با چشم زهرا گریست کجا بودی؟ ای بر نبی تیغ و دست در آن دم که پهلوی زهرا شکست کجا بودی آن دم که با ضرب در پسر از برای پدر شد سپر نبودی که حقِّ علی غصب شد صمد گشت تنها، صنم نصب شد کجا بودی آن دم که در علقمه ندا داد عباس «یا فاطمه» اگر کربلا بودی ای نورعین چو عباس بودی برای حسین نبودی ببینی که در قتلگاه شد از کعب نی، جسم زینب سیاه سکینه، رباب، عاتکه، فاطمه غریبانه در دشت و صحرا همه چو نی، ناله در نینوا می‌زدند تو را در بیابان صدا می‌زدند امیـد دل سیّـدالنـاس تـو تو عباس بودی و عباس، تو ز «میثم» زخلق و خدای ودود به عباس و تو، تا قیامت درود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرگاه مصطفي به تو گرم نظاره بود از بهر او وصال تو فيضی دوباره بود بر ذره ذره پيكر خورشيدي‌ات قسم خورشيد آسمان به تو غرق نظاره بود ه رلاله‌اي زداغ تو با داغ خو گرفت صحراي لاله‌گون اُحد پُرشراره بود دل گركه سنگ بود ز سوگ تو آب شد ای آنكه بستر تن تو سنگ و خاره بود هر عضو پيكرت ز شهادت نشانه داشت چون پيكر حسين تنت پاره پاره بود عنوان سيدالشهدائي سزاي توست اي آنكه زخم‌های تنت بی شماره بود زهرا ز داغ روي تو پيوسته گريه كرد اين آسمان عصمت حق، پُر ستاره بود تنها نشد مدينه به سوگ تو نوحه‌گر قبر شريف و پاک تو دارالزياره بود در اين حديثِ درد «وفائي» به گريه گفت: مقصود من ز شرح غم تو، اشاره بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای شیر خدا و شیر احمد ای یار و فدایی محمّد ای عمِّ رسول و عمِّ حیدر بر ختم رسل علیِ دیگر سر تا به قدم همه فتوّت شمشیر تو حامی نبوّت ایثار زتو، شجاعت از تو حکم از نبی و اطاعت از تو روی تو به بدر نور بخشید شمشیر تو در اُحد درخشید تو قلب رسول را امیدی سردار مبارز و شهیدی تاریخ کند هماره اعلام کز بَدوِ طلوع دینِ اسلام حمزه همه جا محمّدی بود احیاگر دین احمدی بود ای شیر خدا! سلام بر تو شمشیر خدا! سلام بر تو روزی که زجور خصمِ نا اهل وز بغض و عداوت ابوجهل بردند هجوم بر محمّد زد لطمه عدو به جان احمد از همسر خویش تا شنیدی با خشم به هر طرف دویدی فریاد زدی کجاست بوجهل آن سنگدلِ ز اصل نا اهل فریاد زدی که ای ستمگر این مزد جفایت با پیمبر زین واقعه تلخ بود کامت دل برد به مسجد الحرامت دیدی که رسول حیّ دادار بنشسته غریب و بی کس و یار از سوز درون، زدی صدایش گلبوسه زدی به دست و پایش کای سیّد و سرورم محمّد فرزند برادرم محمّد من حمزه‌ام، ای سرم فدایت پیوسته کنم ز تو حمایت فرمود رسول حیّ داور کای عمّ گرامی پیمبر من عفو و کرم بُوَد مرامم هرگز نه به فکر انتقامم تا نور دهی به هر دو عینم خوشنود کن از شهادتینم دُر از لب همچو لعل سفتی از قلب، شهادتین گفتی بُرد از سخنت رسول حق نوش لبخند زنان گشود آغوش کای عمّ گرامی نکویم این بود همیشه آرزویم :: با قصّه‌ی حمزه و پیمبر یاد آمدم از عموی دیگر عبّاس علی گل مدینه آب آور بلبل مدینه سقّای نخورده آب در بحر گشته جگرش کباب در بحر دل را زشراره تاب داده از اشک به آب، آب داده یک باغِ مدینه دیده در آب تصویرِ سکینه دیده در آب دریاش روان زهر دو عین است خجلت زده از لب حسین است با یک یمِ اشک و یک یم خون لب تشنه شد از فرات بیرون بار غم تشنگان به دوشش در سینه شرر، به دل خروشش یاد لب خشک شیرخواره می‌زد به وجود او شراره جان کرده سپر به تیر دشمن گردیده جدا دو دستش از تن تیری زکمان رسید بر مشک از دیده‌ی مشک شد روان اشک عبّاس نگه به آب می‌دوخت آب از غم او چو شعله می‌سوخت ای حمزه‌ی کربلا اباالفضل سینه سپر بلا ابالفضل سوزی که هماره سوزِ «میثم» آتش فِکَنَد به قلب عالم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای کشته‌ای که بود اُحد کربلای تو اهل مدینه نوحه‌گرانِ عزای تو شیر خدا و شیر رسول خدا تویی ای نام سیدالشّهدایی سزای تو قبل از حسین و واقعه‌ی جانگداز او زهرا گریست بر تو و بر کربلای تو هر عضوت از نسیم شهادت چو گل شکفت در راه دین چو مُثله نشد کس سوای تو اعضای تو ز تیغ ستم پاره پاره شد پایان نشد به کشته شدن ماجرای تو شد خلعت شهادت تو جامه‌ی رسول جان‌ها فدای پیکر در خون شنای تو ای قامت بلند رشادت به هر زمان کوتاه بُد ردای رسالت برای تو شعر "مؤید" است تو را کمترین نثار ای بهترین درود و تحیّت سزای تو ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستِ گدا دراز به سوی کریم هست لطفِ کریم، شاملِ ما از قدیم هست ما را گِدا نوشت و خودش سُفره پهن کرد دیدیم هَر سَحر که سویش آمدیم، هست قِسمت نشد زیارتِ کرب و بلا ولی شُکرِ خُدا زیارتِ عَبدُالعَظیم هست دل هر سحر به عَطرِ بهشتی مُعطَّر است از بوی سیبِ سُرخ که در این حریم هست آتش گرفت باز دلم یادِ مجتبی دیدم نواده‌اش به چه جایی مُقیم هست... دادم سلام و... اشک اَمانِ مرا بُرید دیدم سلامِ من سَرِ دوشِ نسیم رفت... . ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای آن‌که نور عشق و شرف در جبین توست روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست... مهر رسولِ نور، تو را برده سوی نور این رشتۀ سعادت و حبل المتین توست در یاری رسول خدا، جان دشمنان، آتش گرفته از نفس آتشین توست بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع تا گفت مصطفی که شب آخرین توست ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین از چه به خاکِ غم، سر شور آفرین توست از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک صحرای لاله‌زار اُحد شرمگین توست... از اشک فاطمه ز دل خاک گل دمید آنجا که بین خاک تن نازنین توست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرازی از یک ای شیر خدا و اسد احمد مختار در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار هم پیش‌تر از حزب خدا یار محمّد هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ وز تیغ تو در سینه، نفس‌ها شرر نار در بدر مه روی تو چون بدر درخشید در جنگ اُحُد جان به کف و عاشق ایثار رویید ز لب‌های محمّد گل لبخند در رزم چو کردی به عدو حمله علی‌وار با دست غضب فرق ابوجهل شکستی تا کس نرساند به محمّد دگر آزار هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست دشمن به هراس آمد در عرصۀ پیکار در خطبۀ شام از تو و نام تو سخن گفت چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر هم خواند تو را هم‌قدم جعفر طیّار ای کاش که در عرصۀ صفّین تو بودی تا یار علی بودی چون مالک و عمار ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی یار علی و فاطمه بین در و دیوار... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد شهر تاریک است وقتی نیست یار هم‌زبانی خانه روشن می‌شود وقتی که مهمان حمزه باشد بولهب لب بسته، پنهان می‌شود در خانۀ خود آن زمان که یار اسلام و مسلمان حمزه باشد صف به صف دشمن‌شکن با نیزۀ شیرافکن خود می‌شکافد کوه را وقتی به میدان حمزه باشد زخم تحریم و غم شعب ابی‌طالب چه باشد، تا میان شام هجران، ماه تابان حمزه باشد؟ با رسول‌الله پیمان بسته با جان و دل خود بر سر پیمان خود تا دادن جان حمزه باشد صف‌شکن، رزم‌آشنا، شیر رسول‌الله حمزه می‌چکد بر پیکرش اشک پیمبر، آه! حمزه حمزه را باید زمان جنگ و در میدان ببینی روبروی جهل بوجهلان و بوسفیان ببینی حمزه را باید کنار مرتضی و جعفر، آری حمزه را باید میان لشکر ایمان ببینی حمزه همراه ملائک، خوب‌تر از بدر تابان باید او را پابه‌پای یاسر و سلمان ببینی حمزه دوشادوش مولا با رسول‌الله همره حمزه را باید کنار مرد مردستان ببینی سرنوشت عاشقانت مرگ در بستر مبادا عشق را باید میان خون خود غلتان ببینی حمزه یعنی أیّها الکفّار ایمان جلوه‌گر شد دور شو شیطان که نام نیک انسان جلوه‌گر شد.. چشم پیغمبر ز داغ حمزه گریان است امشب عرش اعلا سوگوار فخر مردان است امشب با ردای مصطفی تا عرش اعلا رفت حمزه بند بند پیکرش تفسیر قرآن است امشب کربلا در پیش چشمان رسول‌الله آمد گوییا شرح کتاب داغ انسان است امشب سبحه‌ای از تربت پاک عمویش ساخت زهرا بی‌‌گمان محراب مولا غرق باران است امشب.. خواهری مشق صبوری می‌کند بر داغ سنگین یا صفیّه! زینبی کن، شام هجران است امشب.. بر سر پیمان خود تا پای جان جنگید حمزه جان به جانان داد و بر این وعده جان بخشید حمزه یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی رهرو مقداد در راه بصیرت بی‌مهابا یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو کیستی که در اندیشۀ رسول خدایی فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی هنوز قبلۀ دل‌ها نبود کعبه که دیدند تو محو قبلۀ عشق و وفا، تو قبله‌نمایی تو سر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی تو دل به مهر نبوت سپرده‌ای، چه وفایی! تو در کمند تولای اهل‌بیت اسیری تو «حمزه» هستی و از هر چه هست و نیست رهایی فروغ معرفت از اهل‌بیت نور گرفتی تو انعکاس تمام و کمال آینه‌هایی تو در عقیدۀ خود شاهباز اوج یقینی تو جان‌نثار نبی در کمال صدق و صفایی تو روز بدر درخشیده‌ای چو بدر به میدان الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت تو داده‌ای به شهامت، شکوه و قدر و بهایی شهادت تو چنان آتشی به جانِ جهان زد که در «نبرد اُحُد» آفرید کرب‌وبلایی برای آن که نبیند «صَفیه» لالۀ پرپر فکند سایه به رویت، چه دستی و چه عبایی! سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد چرا که گفت پیمبر: تو «سید‌الشهدایی» ردیف می‌شود آهنگِ رفتنِ به مدینه اگر تو یاد کنی از شکستگان به دعایی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم ری طور اهل دل، تو در آن موسِیِ کلیم صحنت مطاف جان، حرمت جنّة النّعیم عبد عظیم خالق بخشندۀ عظیم... صَلّی عَلی جَلالِکَ یا سَیّدُ الکریم ای مهرت آفتاب درخشان هر دلی فرزند فاطمه، خلف مرتضی علی مرآت جان به نور جمال تو منجلی... تو کیستی که گفته ولی اللّهت، ولی ای رتبه‌ات به نزد ولیّ خدا عظیم ای از زمین ری جلواتت بر آسمان نام تو چون ائمّۀ اطهار جاودان... آورده سر فرود به خاک تو آسمان هر بامداد و شامگهان بر مشام جان بوی بهشت آورد از تربتت نسیم تو سیّد الکریم و کرامت تبار تو... دامان سبز ری شده باغ و بهار تو بار علوم ریخته از شاخسار تو باشد بهشت قرب الهی مزار تو با مهر تو ز آتش دوزخ مرا چه بیم! بوی حسین می‌دمد از خاک این مزار یا کربلا به دامن ری گشته آشکار... قبر تو کعبۀ دل خوبانِ روزگار جدّ مطهّر تو قسیم بهشت و نار مهر تو نیز جنّت و قهرت بود جحیم... صحن مطهّرت به زمین عرش دیگر است... همسایۀ تو زادۀ موسی بن جعفر است جاری ز چشمه‌های علوم تو کوثر است تا قبّۀ طلات به ری سایه‌گستر است بر ری سزد که رشک برد جنّةُ النّعیم... ...در شهر ری غریبی و با خلق آشنا از ما همه تضّرع و عجز، از تو اعتنا زیبد امام عصرِ تو گوید تو را ثنا با جملۀ مبارک «اَنتَ ولُّینا» خطّ تو خطّ نور و صراط تو مستقیم... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e